به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 28
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 بهمن 96 [ 10:57]
    تاریخ عضویت
    1395-9-20
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    1,110
    سطح
    18
    Points: 1,110, Level: 18
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 90
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array

    با پنهانکاری و دروغ چه کنم

    چند ماه اول زندگی مشترک به شدت از لحاظ فکری و روحی درگیر بودم و سعی می کردم زندگی رو اداره کنم در حالی که اون همش می خواست از زیر بار در بره این حس بهم دست میداد که انگار یه خونه گرفته به خوشگذرونی هاش برسه
    منم مدام غر میزدم و گله می کردم که باید شراکت داشته باشه
    همه چیز خوب پیش رفت تا چند ماه پیش که رفت ماموریت خارج از کشور و بعد از اون رفتار ها عوض شد
    حس می کردم یک چیزی اتفاق داره می افته اخلاقاش عوض شده بود می پیچوند بهونه می آورد که وضع کارم نابسامانه ذهنم بهم ریخته می گفتم خب درست میگه حق داره
    تا اینکه دیدم دوست قبلیش بهش زنگ می زنه هیچی نگفتم
    یه مدت گذشت صبح قبل اینکه برم سرکار گوشیش رو چک کردم دیدیم نه تنها دوست قبلیش رو آورده خونه بلکه با یکی دو نفر دیگه هم قرار میذاره
    اونقدر حالم بد بود که همون لحظه واکنش نشون دادم
    سعی کرد آرومم کنه و توجیح کنه که این به خاطر کارم بود اون بخاطر اینکه میشناسم مزاحم تو میشد اینکارو کردم توضیحاتی که قابل قبول نیود
    گفتم اگه چیزی نیود چرا نگفتی همون اول من که هزار بار گفتم هرچیزی هست خودت بگو پنهان نکن که جوری دیگه بفهمم
    تا فرداش تو اون اوضاع گفت باید برم شمال کار واجب دارم نه تماسی گرفت نه خبری
    وقتی باهاش حرف زدم گفت از این قضیه ناراحتم تو به حریم خصوصی من وارد شدی حس می کنم امنیت ندارم اگه چیزی نمیگم برای اینه که داستان ادامه پیدا نکنه اومدم اینجا که آرامش پیدا کنم
    بعد از اون سر زنگ گوشی و چیزای کوچیک طعنه و تیکه مینداخت
    تا همین اواخر که هنوز می بینم با کس دیگه در ارتباطه باهاش قرار میذاره تا من خونه نیستم میرن بیرون مدام باهام اس ام اس میدن جلوی من دروغ میگه برای اینکه من چیزی نفهمم زیاد دروغ میگه من خیلی پیگیر نمیشم اما می فهمم می بینم
    تا اشاره ای می کنم میگه چرا می خوای زندگی به این خوبی رو بهم بزنی من ازت راضیم زندگیم خوبه ارامش دارم تو فکرت مریضه همش دنبال یه چیزی هستی که این زندگی رو خراب کنی
    میدونم اوایل سخت بود برام اشتباه زیاد داشتم با گیر دادن هام محدود کردن هام اما فکر می کردم دوست داره و دنبال همینه خودمو اصلاح کردم بیشتر صبور ی کردم چیزی نگفتم
    من ذاتا آدم آرومی ام وقتی جونم به لبم برسه صدام در میاد اما همش م یگفت تو غر می زنی چطوری تورو تحمل می کنن الان هیچی نمی گم باول به خودم اهمیت می دم که از لحاظ ظاهری و رو حی براش کم نذارم بقیه چیزه ا هم سرجاش باشه
    اما این کاراهاشو درک نمی کنم وقتی خودش میگه هیچ کمبودی نداره
    یا یه روز نبودن من آزارش میده
    نمی دونم به دیده هام اطمینان کنم یا به حرفهاش

  2. #2
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array

  3. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 بهمن 96 [ 10:57]
    تاریخ عضویت
    1395-9-20
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    1,110
    سطح
    18
    Points: 1,110, Level: 18
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 90
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    و در ادامه من سعی میکنم پیگیر نشم و کنکاش نکنم هر بار میخوام گوشی رو نگاه کنم میگم حریم خصوصیش هست تهش چیزی دیدم چیکار می خوام بکنم
    و این رابطه هم چنان ادامه داره
    در حالیکه همه چیز بین ما خیلی خوبه خیلی عاشقانه است همه چیز داره به بهترین شکل پیش میره طوری که هزار بار به زبون میاره که چقدر از این زندگی راضی هست
    و من می مونم با اینکه مردم رو باور کنم ویا این آدم رو بروی من یه بازیگره که نه تنها به من بلکه با بقیه هم همینطور برخورد میکنه
    و من هم دارم مثل اون میشم مبینم و خودم رو زدم به کوری چون امیداوارم این رابطه که داره شروع میشه همین جا بینشون تموم بشه
    واقعا باید چطور رفتار کنم که زندگیم حفظ بشه

  4. #4
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    علت این رفتارش خیلی مهمه
    اگه بتونی با مشاور حضوری صحبت کنی بهتره.

    عادت داره به این روابط؟
    قبل ازدواج هم روابط متعدد داشته؟
    مکالماتش با اون خانم در چه زمینه و حدودیه؟

    البته اگه تنهایی کنکاش نکنی و جلوتر نری برای آرامش خودت بهتره.
    اگه قصدت حل کردنش هست نیاز داری مشاور کنارت باشه. تنهایی نمی شه. ممکنه آسیب بدی ببینی و زندگیت را بدتر کنی، به جای بهتر کردن.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  5. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 بهمن 96 [ 10:57]
    تاریخ عضویت
    1395-9-20
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    1,110
    سطح
    18
    Points: 1,110, Level: 18
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 90
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    سلام

    علت این رفتارش خیلی مهمه
    اگه بتونی با مشاور حضوری صحبت کنی بهتره.

    عادت داره به این روابط؟
    قبل ازدواج هم روابط متعدد داشته؟
    مکالماتش با اون خانم در چه زمینه و حدودیه؟

    البته اگه تنهایی کنکاش نکنی و جلوتر نری برای آرامش خودت بهتره.
    اگه قصدت حل کردنش هست نیاز داری مشاور کنارت باشه. تنهایی نمی شه. ممکنه آسیب بدی ببینی و زندگیت را بدتر کنی، به جای بهتر کردن.
    ممنون از راهنماییت شیدای عزیز
    قبل از ازدواج هم روابط متعدد داشته
    مکالماتش با خانم جدید مثل کسی هست که به تازگی میخواد با یک نفر آشنا بشه اغلب پیغام ها رو پاک می کنه ولی چون آدم قربون صدقه ای هست می دونم دریغ نمی کنه
    من جلوی خودم رو میگیرم که نرم و نخونم پیغام هاشون رو مثلا آخرین چیزی که دیدم گفته بود باهات حرف نمی زنم چون سوالمو جوابندادی
    وسوال این بود که خانمه مجرد یا متاهله!!!
    دوستای خانمی داره که مثلا به من میگه این حرف شد یا این اتفاق افتاد یا جلوی من باهاشون حرف میزنه طوری که حتی رو اسپیکر میذاره که من از دور بشنوم درچه موردی حرف میزنن اما این خانم را کاملا پنهان میکنه حتی پیغام ها رو پاک می کنه البته آدم خیلی محافظه کاریه یکنفر رو تا نسنجه با اون آدم رابطه دوستی برقرار نمی کنه و اون آدم رو وارد زندگی و روابطش نمی کنه این رو هم بگم که در کل دوستاش چه مرد و چه زن خیلی محدود هستن
    با مشاور صحبت کردم هیچ راه حلی به من نداد فقط گفت حق داری اعتماد نکنی حق داری شک کنی به حست در این مورد اهمیت بده ول نکن
    چند بار خواستم دوباره بهش بگم من میفهمم اما بیخیال شدم که فکر نکنه دارم کنترلش میکنم
    چون می دونم یکی از چیزهایی که تو زندگی ازش فراریه محدود شدنه حس خفگی و زندان داشتنه این رو مستقیما به من گفته
    خودم رو خیلی عادی و معمولی دارم نشون میدم اما واقعا موندم چه اتفاقی داره می افته اگه مشکلی هست چرا این همه هر لحظه داره ابراز رضایت بیشتری میکنه از زندگی
    ویرایش توسط RIRAYA : چهارشنبه 24 آذر 95 در ساعت 09:40

  6. کاربر روبرو از پست مفید RIRAYA تشکرکرده است .

    شیدا. (چهارشنبه 24 آذر 95)

  7. #6
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 24 آذر 95 [ 11:37]
    تاریخ عضویت
    1395-7-28
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    206
    سطح
    4
    Points: 206, Level: 4
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    4

    تشکرشده 8 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.شايد پيش خودش فكر ميكنه اگر شما بدونيد بازم غر ميزنيد و بهش گير ميديد و اينطوري اون حس خفگي و زندان شدن بهش القا ميشه.بنظر من باهاش راجع به حستون صحبت كنيد حداقلش از اين كلافگي خلاص ميشي.

  8. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 بهمن 96 [ 10:57]
    تاریخ عضویت
    1395-9-20
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    1,110
    سطح
    18
    Points: 1,110, Level: 18
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 90
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    چند روز گذشته باهاش حرف زدم و حسم رو گفتم اما نگفتم چطور دیدم یا متوجه شدم و هیچ اشاره ای نکردم فقط گفتم حسم چیه و چه چیزهایی برام مجهولیه
    حتی گفتم نگرانم که حسم رو بگم و تو بیشتر پنهان کنی
    خب کاملا انکار کرد و ابراز رضایت کرد از زندگیس و اینکه دلیلی نداره که بخواد اینکار رو بکنه و حتی موقعیتی نداره و باز هم گفت اینا همه انرژی های منفی که به خودت انتقال میدی فکرت رو دیگر می کنی
    چیزهایی رو انکار کرد که به چشم خودم دیده بود
    واقعا نمی دونم چه راهی پیش ببرم
    الان همه چز آرومه بینمون انگار هیچ اتفاقی نیوفتاده

  9. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 بهمن 96 [ 10:57]
    تاریخ عضویت
    1395-9-20
    نوشته ها
    26
    امتیاز
    1,110
    سطح
    18
    Points: 1,110, Level: 18
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 90
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    همه زندگیم شده بازیگری
    می خندم و اماته دلم غم داره
    حرف می زنه نمیشنوم
    همه حرفاش برام دروغه
    حرف می زنم اما نمی دونم چی گفتم
    خالی خالی ام
    مثل آدم کور و کر شده
    تو یه تونل تاریک انگار راه میرم

  10. #9
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 00 [ 16:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-10
    نوشته ها
    262
    امتیاز
    9,650
    سطح
    65
    Points: 9,650, Level: 65
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 400
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    431

    تشکرشده 376 در 164 پست

    Rep Power
    53
    Array
    مرگ یبار شیونم یبار
    تا کی میخواین عذاب بکشینو و پنهان کنید و خود خوری؟
    اگر بخاطر این همه فشار بلایی سرتون بیاد و سلامتیتون به خطر بیوفته همسرتون چیکار میکنن؟حالا بهانه هم دارن دیگه برای خیانتشون
    آدمی که ذهنش مسموم باشه و عادت کرده باشه به این کار با پنهان کاری شما و برو نیاوردن شما هییییچ تغییری نمیکنه.
    ایشون در اصل داره به شما باج میده.یعنی خیلی مراقب رفتارش هست که از همه نظر باهاتون خوب باشه اینجوری شما نمیتونید ثابت کنید ایشون با کس دیگه ای در ارتباطن و شمارو محکوم میکنن به توهم.چرا ؟چون ما که زندگیمون گل و بلبله پس تو هرچی دیدی همش توهمات ذهنته.
    با این روند پیش رفتن فقط رابطه و دوستی همسر شما و اون خانم جدی تر و احساسی تر میشه.
    چطوری میتونید تحمل و سکوت کنید؟
    قصدم جریح کردن شما نیست به هیچ وجه خودتون تصمیم گیرنده هستید منتهی من که نمیتونم این موضوع رو اینجوری برای خودم هضم کنم.
    شما دلتون نمیخواد یه زمانی مادر شین؟ارامش نمیخواین؟ثبات در زندگی و احساس نمیخواین؟
    شما الان در مرحله بدی قرار دارین مرحله ای که دارین مثل سنگ میشین و به این شرایط عادت میکنید و دارید خودتونو از یاد میبرید.
    کاش ادما اینقدر شهامت داشتن که اینجوری زندگی کسیو به بازی نگیرن
    کاش یکمی وجدان داشتن
    خیانت کردن راحت ترین کار دنیاست
    اگر کسی خیانت نمیکنه به این معنی نیست که نمیتونه و شرایطش رو نداره
    معنیش اینه که میتونه ولی چون اصالت داره این کارو نمیکنه

  11. #10
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط RIRAYA نمایش پست ها
    همه زندگیم شده بازیگری
    می خندم و اماته دلم غم داره
    حرف می زنه نمیشنوم
    همه حرفاش برام دروغه
    حرف می زنم اما نمی دونم چی گفتم
    خالی خالی ام
    مثل آدم کور و کر شده
    تو یه تونل تاریک انگار راه میرم
    متاسفم برای این شرایط روحی بدی که دارید.
    اگه بهش بگی بیاد روانشناس و مشاور، باهاتون می آد؟
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: چهارشنبه 24 دی 93, 23:38
  2. دروغ گفتن شوهرم
    توسط شوكا در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: یکشنبه 21 آبان 91, 20:37
  3. فریب یا دروغ زنم2
    توسط ramin_zamani در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 110
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 تیر 90, 07:22
  4. بلوغ برادر کوچیکم و مشکلی که برام ایجاد کرده
    توسط sara.teh در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 35
    آخرين نوشته: دوشنبه 29 فروردین 90, 10:05
  5. فریب یا دروغ زنم
    توسط ramin_zamani در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 17
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 فروردین 90, 01:45

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 02:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.