سلام
به نظر من زندگی شما نیازمند کمی تفکر منطق و سیاست هست
خیلی مشکلاتش حاد نیست که بخوای به جدایی فکر بکنی
ظاهرا الان منزل خودت برگشتی
به همسرت اطلاع بده که بیاد با هم صحبت بکنید
اصلا وانمود کن میخوای راجع به موضوع مورد نظر ایشون که طلاق هست صحبت کنی
به هرحال ازش بخواه تنها به دیدن شما بیاد
و اگر این دیدار فراهم شد کمی فضا رو به مسائل احساسی بکشون و این دفعه هم یه جوری برش گردون ولی مراقب باش از این به بعد با سیاست بیشتری رفتار کنی فعلا تا زمانی که معایب خواهرش رو نپذیرفته به بدیهای خواهرش هیچ اشاره ای نکن خواهرش رو به خدا واگذار کن خدا خودش میدونه باید با این بنده چه کار کنه صحبت راجع به این چیزها به طور کامل بمونه برای بعد
در مورد خانوادش با خوبهاشون ارتباطت رو بیشتر کن و از خوبیاشون برای همسرت بگو تا بفهمه در صورت دیدن خوبی شما منطقی هستی و سپاسگزار
در رابطه با مسافرت و این چیزها همسر من هم اوایل زندگی همینطور بود مسافرت ها تماما با خانواده خودش و متاسفانه اصلا هم خوش نمیگذشت بنابراین من کلا دور مسافرت رفتن رو خط کشیدم و همیشه خودم رو به درسم مشغول کردم بعد هم بارداری بعد هم بچه کوچک
خوب علتش هم رفتارهای خواهر شوهرام بود که اوایل همسرم اصلا اشتباه بودن رفتارشون رو نمی پذیرفت و نیاز به زمان بود تا این درک به وجود بیاد. الان پرخاشگری ها خودخواهیها و رفتار های غیر منطقی خواهرهاشو درک می کنه البته همچنان از من میخواد تحملشون کنم و ارتباطم رو ادامه بدم و هرگز جوابی بهشون ندم که اختلالی در روابط خانوادشون ایجاد نشه. گاهی ازم درخواست می کنه که به خاطر اون حلالشون کنم و ببخشمشون یعنی خودش میدونه در این حد آزار دهنده هستن که برای عاقبت به خیر شدنشون نیاز مند حلالیت طلبیدن هستن
من فقط از مادرش همیشه تعریف میکردم و گاهی که خیلی از دست خواهرهاش عصبانی بودم می گفتم مادرت به این خوبی اصلا دختراش بهش شباهتی ندارن و ...
شما توی ایران با هر کی ازدواج کنی باید یک سری آدم با رفتارهای غیر منطقی که اطرافش هستن رو به نحوی مدیریت کنی که کمترین آسیب رو ببینی شاید بعضی آقایون اطرافیانشون کاملا منطقی باشن که خوب احتمال عکس این موضوع بیشتر هست. به هر حال خیلی وقتها این شعر مصداق داره که "کنار هر گلی خاری هست" خار های اطراف رو تحمل و مدیریت کن تا وقتی که همسرت بتونه دید منطقی داشته باشه نسبت به اونا
البته این رو هم بگم شرایط خاص خواهرهاشون در ایجاد احساس ترحم نسبت بهشون بی تاثیر نیست خواهر شوهر من هم شرایط زندگیش خوب نبوده و همسرم همیشه میگه چون تو زندگیش عذاب کشیده هر جا باشه ما سعی می کنیم بهش خوش بگذره و روی حرفش حرف نمی زنیم که خوشحال باشه و تلافی عذابهایی که تو زندگیش کشیده دربیاد (که البته این هم یه دید غیر منطقی هست که زمان میبره تا عوض بشه چون هیچ دلیلی نداره اگر کسی توی زندگیش عذاب کشیده حالا به تلافی بیاد من یا امثال من رو عذاب بده که)
باید یه گفتگو با همسرت ترتیب بدی حضوری
هم از احساسش با خبر میشی و هم میتونی با بردنش به فاز احساسات یه فرصت دیگه به زندگیت بدی این دفعه میتونی اشتباهات قبل رو نداشته باشی
اگر آشتی کردید بیا اینجا و برای رفع اشتباهاتت (که شاید خیلی هم بزرگ نباشن و کمتر از اشتباهات همسرت باشن ) راهنمایی بگیر
موفق باشی
پرواز کن آنگونه که می خواهی
وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند
علاقه مندی ها (Bookmarks)