به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 24
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 دی 95 [ 18:32]
    تاریخ عضویت
    1393-4-13
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    2,879
    سطح
    32
    Points: 2,879, Level: 32
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 27.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    79

    تشکرشده 58 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    بزارید با هم صادق باشیم .اگهرهمیشه اشک تو چشمامه اگه هیچکیو ندارم اگه هیچ جیزی ندارم اکه همه رو از دست دادم اگه اول و اخر کارم غصه است اگه به خیی چیزای خاص و جالب نرسیدم .همه از خوب بودنم بوده همه از فرصت طلب نبودنم بوده . اما اینها خوبی نیست.اینا همون حماقته ..اینا استفاده نکردن از شرایطه اینا احمق بودنه. به کجا رسدم با این همه بسته بودنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    کیو دارم ؟چی دارم؟ من روابط متعدد نداشتم من خودمو نکه داشتم من گریه کردم اما خودمو دست هرچیزی ندادم اما به کجا رسیدم؟


    این چند روز ننوشتم چون حالم دست خودم نبود.امروز بالاخره رفتم سرکار و البته زودتر هم برگشتم. با هم بودن. ادمی که سه ماه دنبالم بود اونم جاییکه بی نهایت منو میخواست پسش زدم جلوی همین همکار تازه وارد فرصت طلب همون فرصت طلبی که یکی میگفت خوبه
    عذرخواهی هم کردم ولی قبول نکرد.

    به خدا اینا همش حماقته خوبی نیست.همه زن های خوب رو مرداشون بهشون خیانت میکنن خیال میکنن که زندگیشون خوبه.زندگی خوبه و باسعادتو اینا هیج جایی نیست اینا داستان شاه پریان و اسب سفیدو از اینهاست

    میدونید چرا میگم خوبی فایده نداره ؟ اخه همکارها با من بدن و فکرمیکردن واقعا روابطی با همه رئیسم دارم و با اون خوب. حالام که مشخص شده هنوز باهاش خوبن من نمیفهمم پس چرا با من بودن.میدونم چرا البته.

    باز میدونید چرا خوبی فایده نداره؟ طرف برای رسیدن به موقعیتش همه کاری میکنه اما خیلیا نمیببینن اون پشتو.همه اون نتیجه اخرو میبینن. و اون خوبه .نیاید بگید که خیر نمیبینند که خوب میبینند . ابته هردو طرف همو واسه سو استفاده میخوان خودشونم میدونن .حالا اخرش چی میشه ما نمیدونیم منظور شرایط خانوادکیشونه.وگرنه طرف سرکار نمیاد. هرکار میخوادمیکنه اخرش م ترفیع میگیره پشت سرهم. فکر نکیند اداره ما از این شرکت خصوصی هاست ها نه.

    اتفاقا اونهایی که میرن دنبال روابط ازاد و راحت با همه و من نمیدونم چکار میکنن که رئیسه جلوی ده تا کارمند میاد از خانم غیر مستقیم واسه رفتارش مغذرت میخواد جلوی منی که ازش معذرت خواستم.میدونید چرا؟ چون تا رئیس اومد با من حرف بزنه خانم گذاشت به حالت قهر رفت. اینا عزن نفس دارن کلی هم خوش و سرخوشن نمیتونم از فعالیت های غیرکاریش که داره برای پیشرفت زندگیش میکنه اینجا بگم. اینا حاشون خوبه.

    من عزت نفس ندارم که خودمو محدود این تفکرات بسته کردم و کارم فقط غم و غصه است و همه رو یکی یکی خیلی زود داز دست میدم

    میدونید از کجا دلم میسوزه یکی از مدیرای خانم شرکت یکبار منو دید که کمتر از پنج دقیقه رفتم اطاقش از اون زمان رفتارش با من خیلی بده. اما با این ام فرصت طلب قایم کار چقدر با اجترام و ....

    اینا همش حرفه من بدبختم که بلد نیستم از اب ماهی بگیرم. چون فکر میکنم دارم از خدا میترسم وقتی هم به خدا نیلز دارم هزار تا دلیل هست که خدا محل بهم نزاره.من الان دارم گریه میکنم وانا جاشون خوبه.البته تمام این حرفا رو صبح نوشتم فکر نکیند دارم فقط از روی ناراحتی حرف میزنم

  2. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 شهریور 00 [ 12:26]
    تاریخ عضویت
    1390-1-14
    نوشته ها
    345
    امتیاز
    12,728
    سطح
    73
    Points: 12,728, Level: 73
    Level completed: 70%, Points required for next Level: 122
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class10000 Experience Points
    تشکرها
    640

    تشکرشده 935 در 291 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    71
    Array
    سلام ...
    اگه شما دنیارو همین چند روز ببینین، بله شما با تمام حماقت دارین فرصت های بی نذیر رو از دست میدین ... ولی این طرز تفکر اون روی سکه هم داره ..

    فرض بزار شما هم همرنگ جماعت شدین و از فرصت ها استفاده کردین و ایشون رو مال خودتون کردن! فردا ی موقعیتی بهتر از این پیش میاد پس قاعدتا باید خوشی های بالاتر و بیشتر و بیشتری رو انتخاب کنی چون این منطق زندگی دنیویه و شما هم پذیرفتی ...

    ی فرض دیگه داشته باش... ایشون مال شما شد و همه چی خوب و عالی داره سپری میشه ... شوهرتون ی دختر ترگل ورگلتر رابطه میگیره ... با منطق شما چرا نباید بره دنبالش ؟؟؟
    .
    به نظر من شما دارین با این حرفا خودتون رو گول میزنین ...
    شما خوشبختی و ارزشمند بودن خودتون رو در توجه دیگران میبینید و بدون اونها خودتون رو پوچ فرض میکنین.
    شما تا زمانی که از درون و وجودتون خودتون رو دوست نداشته باشین این تامین رو در هیچ کجایی خارج از وجودتون نمیتونین پیدا کنین و تا آخر عمر با حسرت زندگی خواهید کرد.

  3. 2 کاربر از پست مفید saeeded تشکرکرده اند .

    rayehe (سه شنبه 16 آذر 95), ستاره زیبا (سه شنبه 16 آذر 95)

  4. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 دی 95 [ 18:32]
    تاریخ عضویت
    1393-4-13
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    2,879
    سطح
    32
    Points: 2,879, Level: 32
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 27.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    79

    تشکرشده 58 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط saeeded نمایش پست ها
    سلام ...
    اگه شما دنیارو همین چند روز ببینین، بله شما با تمام حماقت دارین فرصت های بی نذیر رو از دست میدین ... ولی این طرز تفکر اون روی سکه هم داره ..

    فرض بزار شما هم همرنگ جماعت شدین و از فرصت ها استفاده کردین و ایشون رو مال خودتون کردن! فردا ی موقعیتی بهتر از این پیش میاد پس قاعدتا باید خوشی های بالاتر و بیشتر و بیشتری رو انتخاب کنی چون این منطق زندگی دنیویه و شما هم پذیرفتی ...

    ی فرض دیگه داشته باش... ایشون مال شما شد و همه چی خوب و عالی داره سپری میشه ... شوهرتون ی دختر ترگل ورگلتر رابطه میگیره ... با منطق شما چرا نباید بره دنبالش ؟؟؟
    .
    به نظر من شما دارین با این حرفا خودتون رو گول میزنین ...
    شما خوشبختی و ارزشمند بودن خودتون رو در توجه دیگران میبینید و بدون اونها خودتون رو پوچ فرض میکنین.
    شما تا زمانی که از درون و وجودتون خودتون رو دوست نداشته باشین این تامین رو در هیچ کجایی خارج از وجودتون نمیتونین پیدا کنین و تا آخر عمر با حسرت زندگی خواهید کرد.
    نه منظورم که الان این رابطه نیست. من که نه دیگه اینو میبینم نه اونو.برام تموم شدن ولی نمیدونمچطوری عذاب نکشم
    اصلاهم من اینجا منظورم نبود که میخوام این اقا رو مال خودم کنن باهاش ازدواج کنم.گفتم بهش وابستگی دارم. و الان که اینطور شد عذاب میکشم
    منظورم من همه فرضتهای این مدلیه..فقط مرد متاهل که نه. فقطاین موضع که نه

    - - - Updated - - -

    aشما مطمئنی دنیای دیگه ای هم هست ؟ منم اعتقاد دارم ولی الان مطمئن نیستم

    الان که دنیا دست ایناست

  5. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 دی 95 [ 18:32]
    تاریخ عضویت
    1393-4-13
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    2,879
    سطح
    32
    Points: 2,879, Level: 32
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 27.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    79

    تشکرشده 58 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    الان لااقلمیشه چیزی بگیدتا حالم که مثل ادم تشنج دار میمونه خوب بشه؟
    چند روزه انگار تمام استخوان هام میلرزه انکار تشنج دارم
    حس های بد هم دست از سرم بر نمیدارن

  6. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 بهمن 95 [ 21:03]
    تاریخ عضویت
    1393-6-23
    نوشته ها
    71
    امتیاز
    2,733
    سطح
    31
    Points: 2,733, Level: 31
    Level completed: 89%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    47

    تشکرشده 104 در 48 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به قول دوستی ما از خودمون رکبی میخوریم
    به نظرمن باید احساساتتو کنترل کنی
    خودتو ببخش

  7. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام عزیزم اول ازت میخام یه لحظه تصور کنی این اتفاق پا میگرفت یعنی ایشون میشد عاشقت باهات دردل میکرد وقت و بیوقت اس میدادتلفن بهت میزد شما هم کلی کییییف میکردی این مرد دنبالمه عاشقمه میخاد باهام ازدواج کنه واااای چه عالیییییی
    خوب میمود خاستگاریت اما اون متاهل بود پس باید اول مجبورش میکردی زنش رو طلاق بده تقریبا یکی و دوسال زمان لازم داشت خلاصه ....
    بعد دوباره میومد خاستگاریت خوب حالا زنش رو طلاق داده دیگه راحت شدی ( بیچاره اون زنه) خوب حالا بعد مدتها بهم رسیدین با خراب کردن زندگی یه زن دیگه با زجر دادنش و......
    حالا بعد دوران نامزدی بخودت میگی نکنه این مردکه زنش که چندسال باهاش بوده به راحتی طلاق داد برا رسیدن به من ایا ممکنه من رو هم ول کنه........
    همین افکار کم کم وارد زندگیت میشه و دایم شما رواز هم دور خاهدکرد و بعد مدتی که عشق خاموش شد شما به سرنوشت زن اول دچار خاهی شد چون همسر شما به چیزی اعتقاد ندار نه به وجدان نه به دنیای دیگر نه به مکافات
    ایا اونموقع هم شما به به مکافاتاعتقاد نخاهی داشت؟؟؟؟؟؟
    خدواند میفرماید :گاهی چیزیرافکر میکنید خیرتان دران است اما شر هست و گاهی فکر میکنید چیزی به ضررتان است اما خیر شماست
    پس فکرنکن چیزی رو ازدست دادی بذار همون اقای تنوع طلب باشه ماله اون همکارت چرا ناراحتی!!!!!!!!؟؟؟؟؟؟؟
    ویرایش توسط ستاره زیبا : سه شنبه 16 آذر 95 در ساعت 12:22

  8. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (چهارشنبه 17 آذر 95)

  9. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 25 دی 95 [ 18:32]
    تاریخ عضویت
    1393-4-13
    نوشته ها
    79
    امتیاز
    2,879
    سطح
    32
    Points: 2,879, Level: 32
    Level completed: 86%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 27.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    79

    تشکرشده 58 در 34 پست

    Rep Power
    0
    Array
    حالا چطوری علاقشو از بین ببرم؟ وقتی هر روز میبینمشون.چطوری اذیت نشم
    عزت نفسو چجوری میشه زیاد کرد؟
    بی نهایت حرفای خوبی زد امروز همه شونو بازم خوندم

  10. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:44]
    تاریخ عضویت
    1395-2-21
    نوشته ها
    176
    امتیاز
    4,752
    سطح
    44
    Points: 4,752, Level: 44
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 198
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0

    تشکرشده 319 در 122 پست

    Rep Power
    41
    Array
    کاملا مشخصه تعادل روانی ندارید. که البته این عیب نیست. همه ما گاهی روحمون دچار بیماری میشه. مثل خود من که یه دوره افسردگی شدید گرفتم. وقتی جسمت مریض میشه میری پزشک. الانم که روحت مریض شده باز باید بری پیش پزشک. یه روانپزشک میتونه کمکت کنه.

  11. کاربر روبرو از پست مفید سوشیانت2 تشکرکرده است .

    ZENDEGIBEHTAR (چهارشنبه 17 آذر 95)

  12. #19
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    نمی دونم درست حالت رو فهمیدم یا نه ، تو گیر کردی بین خوب بودن و رعایت یک سری اصول به ظاهر دست و پا گیر و بد بودن و رهایی به ظاهر سازنده.

    خیلی کم سن و سال بودم حدود 21 سال من هم مثل تو ، از اونجایی که یک سری اصول به ظاهر دست و پاگیر اونم به خاطر آموزه های خانواده که فقط از سر اجبار و عادت اونها را رعایت می کردم و مقایسه خودم با همکارانم که آزاد بودند و موفق تر دچار تعارضی شدم . اتفاقا به یک مشاوره هم مراجعه کردم ، مشاور با مشاور فرق داره در اون زمان بر اساس یک راهنمایی و مشاوره اشتباه من به سمتی سوق داده شدم که به من حق انتخاب داد وگفته شد نه حوب های تو بی نقصه ونه بدهای دیگران منفور خودت را از این قید و بند هایی که موجب افسردگی ات شده رها کن وفقط به خودت اهمیت بده.

    تجربه کوتاه مدتم از آزادی نتیجه اش شد برایم سراسر استرس ، نا آرامی بیشتر ، احساس گناه همیشگی ، عذاب وجدان و هنوز که هنوزه اثرات وضعیش را در زندگیم می بینم.

    آرامش اصلی در آگاهی است ، زمانی که طوطی وار یک سری رفتارهای ظاهری داشته باشیم همیشه درتعارض خواهیم ماند.

    مهم همان منبعی است که اشاره کردم هر فکر ، هر رفتار و هر قاعده ای که در زندگی داری در موردش سعی کن همراه با آگاهی باشه.

    در مرحله اول سعی کن احساساتت را کنترل کنی تا منجر به رفتار ها و عملکرد غیر قابل جبرانی نشود.

    تا به مرور آگاهی ات از زندگی و معنای آن و خودت بیشتر بشه.

    اینکه تو در این نقطه از دنیا که هستی و چه می خواهی؟ هدفت در این زندگی چیه؟

    تا زمانی که نتونی احساساتت را کنترل کنی نمی تونی به ذهنت و افکارت نظم بدهی.

    اولین مرحله در کنترل احساس صبر و توقف ذهن و انجام ندادن هیچ کاری در زمان های تصمیم گیری است.

    کاری نکن که بعد ها افسوس بخوری .همین الان هم داری افسوس می خوری همین طور که خودت اذعان داشتی.

  13. 4 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    nokte (پنجشنبه 18 آذر 95), saeeded (پنجشنبه 18 آذر 95), فرشته مهربان (چهارشنبه 17 آذر 95), ستاره زیبا (دوشنبه 22 آذر 95)

  14. #20
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    با سلام

    اینجا
    نیاز داری معیارت برای زندگی و مبتنی بر آن هدفی پایدار و پویا که از الآن تا ابد را پوشش دهد پیدا کنی .... معیاری که بر اساس آن در پست قبل مرثیه سرایی داشتی معیار نیست بلکه کاملاً احساس محوری هست و در واقع نگاهی مبتنی بر احساسات محض نفسانی به زندگی و روند آن که لذت های گذرا و ناپایدار و دم دستی و زود رس را تجویز می کند است .... احساس است دیگر.... عجول و شلوغ کار و حق به جانب و توجیه گر وخودخواه و منفعت نگرنفس مدار.....باید با عقلانیت آرومش کرد به آغوش نگاه بالغانه بردش و با ژرف اندیشی و نگاه محتوا نگر و پویا ،لذت پایدار و ماندنی و بالنده و رشد دهنده را برایش ترسیم کرد که نه تنها آرام می گیرد بلکه راضی هم می شود و می شود موتور محرکه یعنی خواهی دید که اینجا احساس از تصمیمات عقلانی ( نه عقلانی سازی ) که مبتنی بر معیاری درست و ماندنی و وسیع و ابدی و معناگرا هست حمایت می کند و انرژی می بخشد برای پیگیری آن و لذتی که حاصلش می شود هم وصف ناشدنی است و پایدار ،هم وجد آفرین و انرژی بخش که از نظر روحی فعال و سرزنده و شاداب می کند و از نظر رفتار صبور و مفید و سازنده و کارساز و پویا و رشید و بالغ و مقاوم در برابر ناملایمات و از نظر فکری ژرف نگر و دور اندیش و خلاق و طراح و پر بار با حضور ذهنی قوی و با نشاط و از نظر اجتماعی مفید و موثر و سازنده در مسیر مثبت و خیرخواه و با مدیریت درست روابط اجتماعی می سازد ....

    چنین فردی هرگز درنمی ماند و ناامید نمی شود و مشکلات تهدید گر برایش می شود فرصت هایی که از آنها بهره برداری می کند برای رشد و ارتقاء خود و دیگران و .... در یک کلام تولید شکلات سلامت و نشاط و آرامش حاصل از لذت پایداری ناشی از صبوری و درایت و .....


    اینجور معیاری و هدف گذاری بر اساس آن به خودی خود عزت نفس را تقویت می کند چون حتماً ارزشهای اساسی الهی و انسانی را در خود دارد حتی اگر به ظاهر منفعت های عرف نگر نداشته باشد ....

    مخلص کلام اینکه اول باید معیارزندگی را بیابی که نگاهت به زندگی و سپس هدفت را تنظیم خواهد نمود...

    اگر می خواهی اینجا به شما کمک بشود اولین کار همین است که در این راستا با تاپیکی جدید که گویای همین است مثلاً با عنوان راهنمایی کنید که معیار مناسب و درست برای زندگیم بیابم بخواهی که راهنمایی شوی


    موفق باشی





  15. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    nokte (پنجشنبه 18 آذر 95), saeeded (پنجشنبه 18 آذر 95), میشل (چهارشنبه 17 آذر 95), باغبان (پنجشنبه 18 آذر 95), ستاره زیبا (دوشنبه 22 آذر 95)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:39 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.