به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 38

موضوع: خیانت شوهرم

  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 تیر 96 [ 08:05]
    تاریخ عضویت
    1395-7-28
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    292
    سطح
    5
    Points: 292, Level: 5
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 68.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Amina نمایش پست ها
    هلنا جان به نظر من یکی از مشکلاتی که تو داری اینه که تو یه کشور اروپایی و بسیار مدرن زندگی می کنی ولی فرهنگ سنتی داری. بهت پیشنهاد می کنم که حتما حتما ارتباطات اجتماعی ات رو بیشتر کنی و خودت رو کم کم با جامعه ای که توش زندگی می کنی تطبیق بدی.

    واقعیت اینه که تو الان واقعا شش صفر از همسرت جلوتری. یک زن جوان هستی که کار داری و مستقلی. یک فرزند سالم داری. همسرت مردیه که کار نداره و سال های آخر جوانی اش رو سپری می کنه. ویژگی های مثبتی رو هم که براش نوشتی در واقع کار شاهکاری نیستند! یک مقدار روی اعتماد به نفست کار کن و واقع بین تر باش.

    آمنه جان ممنون که وقت گذاشتی. من خودم دوست داشتم و دوست دارم سر پای خودم وایستم و اینکه کار میکنم نمیخوام پز کارمو بدم ولی دوست داشتم سهم بگیرم تو خونه که الانم میگیرم. آمنه جان چطوری روی اعتماد بنفسم کار کنم؟ لطفا کمکم کنید درضمن من خیلی آدمی شکاکی هستم راجع به شوهرم خیلی اذیت میشم که گاهی وقتا شکم اشتباه از آب در میاد یجور منفی بافی میکنم :(

  2. #22
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام


    وقتی زن و شوهرها تو دوران زندگی شون به همچین مقوله ای برخورد می کنند ( عنوان تاپیک شما )

    وارد یه فازی جدید از احساسات تو درونشون میشند !

    یعنی دچار یه بی نظمی عاطفی - یعنی دچار یه ضربه روحی ! ( طبیعی هست )


    این ضربۀ روحی باعث میشه تغییرات فیزیولوژیک در سیستم اعصابشون بوجود بیاد و این یعنی : اضطراب

    یعنی : افکار وسواسی، فکر و خیال و دل مشغولی دربارۀ جزئیات خیانت، میل افراطی به کنترل و زیر نظر گرفتن همسر و.....

    همه اینها یعنی دور شدن از آرامش – یعنی وارد شدن به سرزمین اما و اگرها !!

    یعنی وارد سرزمین چراها ؟
    مثلا چرا همسرم این کار را کرد و ......



    وفتی ذهن شما اون اتفاقات و اون عکس ها را هر روز تداعی کنه ( البته با کمک شما )

    در واقع داری در سیستم ها ی عصبی ذهنت یه خانه ای درست می کنی به نام خیانت !

    و هر روز آن خانه را تمیز می کنی و رنگش میزنی !

    این یعنی داری سیستم های شبکه ای مغرت را برای اون اتفاق قوی می کنی و یاد آوریش را راحت تر !



    این درد طبیعی هست و ایرادی نیست – ولی ایراد اینکه در این طوفان بمانیم و با این احساسات زندگی کنیم .

    ایراد اینکه آن خانه ( درون مغزت ) را دوست داشته باشی و کنارش گل بکاری و باغبانی کنی !



    برای اینکه ارباب احساست بشی ،،، اتفاقات گذشته را نبش قبر نکن و سعی کن اون را به عنوان دوره ای از اتفاقات زندگی تون قبول و سپس فراموشش کنی !

    بالاخره ما آدمها اشتباه می کنیم ما - شما - همسرتون و ...... درسته بعضی از اشتباه ها سخته اینو می فهمم ولی راه نجات اینه !

    در حکایت شما چیز امیدوارکننده این هست که شما همسرتون را دوست دارید و ایشون هم به شما علاقه داره !

    و از طرفی یه فرزند خوب هم دارید.


    پس هدف شما حفظ زندگیتونه ! برای رسیدن به این مهم باید از گردباد احساس عاطفی که درونش هستید ( فکر به گذشته – فکر منفی – وسواس و ....) خودت را رها کنی .

    دیوار زلزله زده زندگی تون را بازسازی کن – خانم باهوشی هستید .

    تمامی زن و شوهران آسیب دیده به مانند حکایت زندگی شما ،،،، که به طور موفقیت آمیزی به زندگی برگشته اند،

    اول اومدند فرایند ایجاد اعتماد و بخشش را در زندگیشون با همسرانشان پرورش دادند ! ( دو طرفه )

    و آنچه باعث موفقیت آنها شده است، کنار گذاشتن احساسات منفی و ایجاد احساسات مثبت، تغییر و مسئولیت پذیری دو جانبه بوده است



    در ضمن دید خودتون را از اون عکس ها توسعه ندید لطفا !
    سعی کنید، صمیمیت را با همسرتان بیشتر کنید .
    اگر لازم دیدی حتما با یه روانشناس بالینی صحبت کنید
    ok


    موفق باشید.


    ویرایش توسط باغبان : پنجشنبه 06 آبان 95 در ساعت 02:24

  3. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    Shadi2 (یکشنبه 09 آبان 95), شیدا. (پنجشنبه 06 آبان 95)

  4. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 11:32]
    تاریخ عضویت
    1395-2-09
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    2,947
    سطح
    33
    Points: 2,947, Level: 33
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 44.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    179

    تشکرشده 278 در 136 پست

    Rep Power
    41
    Array
    هلنا جان این پولی که شوهرت میگیره به خاطر پرنتال لیوه؟

    به نظر من یک مقدار تو سایت های دولتی و حمایتی نروژ در مورد حقوقی که تو این کشور داری مطالعه کن. سعی کن حتما تو یک محیط اجتماعی حضور داشته باشی. مثلا کلاس ورزش برو، تو خیریه ها کمک کن. با خانم های دیگه رفت و آمد داشته باش.

    در مورد شکاکیت هم کاملا طبیعیه که بعد از خیانت این حس عدم اعتماد به وجود بیاد. شما حداقل تا ماه ها درگیر این حس خواهی بود.

    به نظر من اگر نظرت به موندن با شوهرته حتما couple counseling داشته باشید چون به کمک یک متخصص برای سامان دادن به زندگی تون نیاز دارید.

  5. کاربر روبرو از پست مفید Amina تشکرکرده است .

    باغبان (پنجشنبه 06 آبان 95)

  6. #24
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    هلنای عزیز

    چون مجموع درآمدتون با بیکاری شوهر و اشتغال شما بیشتر از زمانی هست که شما بیکار و همسرت شاغل باشه، تصمیم گرفتید شوهرت بیکار بمونه.
    اما کار جوهر مرد هست ... از بیکاری مرد مشکلات و مسائل زیادی بیرون می آد.
    بهتره همسرت کلاس آموزشیش را جدی تر بره ( نوشتی گاهی ... انگار خیلی تفننی می ره) و زودتر بره سرکار.
    بچه را هم بذارید مهد کودک یا پرستار ... یا ساعت کاریهاتون را طوری تنظیم کنید که یکیتون همیشه خونه باشه.

    شما برای خوبی های همسرت می گی تو آشپزی و خونه داری خیلی کمک می کنه.
    خب معلومه وقتی خونه است و قرارتون این بود شما بری سرکار، ایشون خونه دار بشه، بایدم کمک کنه.

    خیانت همسرت کی اتفاق افتاده؟ همین زمان بیکاریش؟
    الان وقتهای بیکاری و فراغتش را توی خونه چیکار می کنه؟

    ---------------------------------

    در مورد بدبینی خودت، آیا قبل از این ماجرا هم شکاک بودی و اذیت می کردی همسرت را؟
    دلیل خاصی داشتی؟

    اگر بدبینی مربوط به بعد از این ماجرا هست تا حدودی طبیعیه. البته نباید بذاری توی ذهنت تقویت بشه و جای خوبی برای خودش پیدا کنه و موندگار بشه.

    پست آقای باغبان خیلی خوبه. با ادبیات و کلمات قشنگی هم نوشته شده. با دقت بخونش.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  7. 2 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    باغبان (پنجشنبه 06 آبان 95), عشق آفرین (جمعه 07 آبان 95)

  8. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 11:32]
    تاریخ عضویت
    1395-2-09
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    2,947
    سطح
    33
    Points: 2,947, Level: 33
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 44.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    179

    تشکرشده 278 در 136 پست

    Rep Power
    41
    Array
    هلنا جان با این مرکز تماس بگیر و ازشون راهنمایی بخواه The MiRA Centre

  9. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 21:20]
    تاریخ عضویت
    1395-8-03
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    176
    سطح
    3
    Points: 176, Level: 3
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 24
    Overall activity: 1.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    هلنا جان من شما درک می کنم ولی اگه زندگیت و دوست داری و فکر می کنی می تونی همسرت ببخشی پس به خودت کمک کن
    بیشتر برای خودت وقت بزار به خودت بیشتر اهمیت بده و به سلامتیت ظاهرت برس سعی کن تو کلاس های گروهی شرکت کنی که روحیت و شاد میکنه
    چون کمک میکنه اولا به اعتماد به نفس شما و وقتی کسی به خودش اعتقاد داشته باشه حتما همسر و فرزندش هم بهش بیشتر احترام میزارن روحیه شما بهتر و زندگی شما همسرتون و فرزندتون شادتر میشه
    هر بار فکر بدی به ذهنتون رسید سریع حواستون پرت کنید به چیز دیگه ای فکر کنین بزارین از فکرتون کم کم خارج شه .

    حتما از همسرتون بخواین وضعیت کارشون سر وسامانی بدن و نقش زن در خانواده پس بگیرین

    موفق باشین

  10. کاربر روبرو از پست مفید مبیننا تشکرکرده است .

    باغبان (جمعه 07 آبان 95)

  11. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 تیر 96 [ 08:05]
    تاریخ عضویت
    1395-7-28
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    292
    سطح
    5
    Points: 292, Level: 5
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 68.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقای باغبان عزیز، آمنه جان و شیدا جان ممنون از تک تکتون که وقت گذاشتید. من دارم سعی میکنم اون عکسارو فراموش کنم و دیگه به چیزای منفی فک نکنم میخوام بیشتر به چیزای مسبت فک کنم. به گفت آقای باغبان هر کسی یه اشتباهی میکنه بالاخره انسان جایزلخطاست ولی چیزی که منو اذیت میکنه اینه که قبل اینکه من اون عکسارو ببینم موقع دعوا شوهرم همیشه کارای گذشته من رو به روم میورد یعنی یجوری وانمود میکرد که این همه سال( تقریبا ۸ سال) اون خیلی وفادار من بوده و هیچ کاری بدی نکرده. ولی من میگفتم اشکال نداره اینکه تعنه میده یا منت میذاره ارزش داره حداقل شوهرم آدم بدکاری نبوده و نیست تا اینکه اون عکساره دیدم تقریبا ۲ هفته پیش. شیدا جان اون عکسارو که من دیدم یک عکسی بود که از یاهو عکس گرفته باهاش چت کرده بود ازون چتهای بد مال ۲۰۱۱ بود و اون عکسای که با هم بودن مال ۲۰۱۲ بود اون موقع ما از هم دور بودیم و شوهرم بعد از ۳ ماهی برای چند روز میومد انگلیس دیدنم. شوهرم تا قبل از عروسی کار میکرد ۲ شیفته. از سن خیلی کم باباش رفته به رحمت خدا و همه مسعولیت خانوادشو به دوش گرفته یک داداش دیگه هم داره که اون اصلا هیج سهمی نمیگیره. منظورم ازین حرف این بود که خیلی پسره زحمت کشی بوده از نظر من. از وقتی هم عروسی کردیم من چند باری متوجه شدم یعنی گوشیشو چک کردم که با چند دختری از طریق اس ام اس صحبت کردن چت معمولی بود به یکی ازونا به اسم (صبا) شوهرم به صورت شوخی گفته بود عزیز دل حاج آغا و عزیزم اون دختره خیلی معمولی برعکس اصلا ازون چیزا نگفته بود شوهرم خودشو هم مجرد معرفی کرده بود اینو قبل اینکه دخترم بدنیا بیاد فهمیده بودم اسم همون دخترو به اسم خواهرزادش صفا سف کرده بود تو گوشیش که یه شب مهمون داشتیم اون زنگ زد گوشیشو جواب نداد من فهمیدم همون صباس چند روز بعد تقریبا یه ماه بعد دخترم که بدنیا اومده بود یه روز بحث داشتیم منم تو بحث پرسیدم صفا کیه تو گوشیت گفت صفا خواهرزادمه گفتم نیست چون من به صفا پیام دادم که ببخشید زنگ زدی داییت نتونست برداره چون مهمون داشتیم صفا گفت من به کسی زنگ نزدم همونروز بدجوری دعوا شد منو کتک هم زد که تو میری تو گوشیمو ازین حرفا وقتی تو خونه ناراحتییه من خوب میکنم که وقتمو با کسای دیگه خوش میکنم! چند روز قهر بودیم بعد دوباره آشتی کردیم با دوستای که نزدیکم با سایت سرچ کردم گفتن زیاد جدی نگیر بزار پای بیکاریش یا اقتصاد بد گفتن به روش نیار من نه اینکه بیخیالش شدم نه فقط خودمه بیخبر گرفتم که نمیفهمم اون چیزارو ولی همین ۱ ماه پیش بهش گفتم تو منو خر فرض کردی اسم صبارو صفا میزاری فک میکنی من نمیفهمم یا خودتو مجرد معرفی میکنی همه اون حرفا که تو دلم بود بهش گفتم گفت این که تو دنبال کارای منی که من با کی حرف میزنم با کی چت میکنم اصلا کاری خوبی نیست گفت من اصلا به گوشیت کاری ندارم اصلا بهت شک نمیکنم چون خودم خودمو نمیخوام ناراحت کنم اینجوری من خودم خیالم راحته من اگه مثل تو کنم خودم بیشتر رنج میکشم. چند روز پیش وقتی در مورد اون عکسا دعوامون شد من دوباره اون چیزارو گفتم که تو با دخترای دیگه از طریق اسکایپ یا کیک چت میکنی که من اصلا id تو ندارم گفت بیخیال اون چیزا بیا اصلا اونا مال تو الان دخترم شده همه چیز من حرفای زد که من آشتی کنم. شیدا جان شک و بدبینی من قبل این اتفاق بود اون موقع که انگلیس بودیم البته با چیزای که دیدم وگرنه هیچ کی دوست نداره راجع به شوهرش فکرای بد کنه. دیگه اینکه گفتم شوهرم گاهی وقتا کلاس رانندگی اتوبوس میره بخاطر اینه که اینجا اونا هرروز کلاس ندارن وقتی ببینن به اندازه کافی نفر زیاده پیام میدن که بیان این فقط یگوشه از مشکلات منه لطفا بازم راهنماییم کنین. مرسی از همتون بابت همدردیتون

    آمنه جان ممنون حتما اونجا زنگ میزنم فردا ببینم چه میشه. شمام نروژ هستین عزیزم?



  12. کاربر روبرو از پست مفید 16Helena تشکرکرده است .

    باغبان (جمعه 07 آبان 95)

  13. #28
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    130
    Array
    سلام. عزیزم اگر بخوایم امری ناخوشایند رو فراموش کنیم، هرچقدر تلاش کنیم، این کوشش موجب تمرد می شه و خود تلاش برای فراموشی تداعی گر اتفاقات و متعاقبا عدم فراموشی خواهد شد.
    پس بهتره سعی نکنید اما:
    1. هرگاه افکار بهتون هجوم آوردن از توقف فکر بهره بگیرید.
    2. از تصویر سازی ذهنی و تجسم پرهیز کنید.
    3. به خودتون گوشزد کنید که شما در محل حاضر نبودید و حق قضاوت بیشتر از آنچه که شوهرتون در مورد عکس ها توضیح داده ندارید.

    در نهایت این زمانه که التیام بخش قلبتون خواهد بود. یک اعتمادی به سختی به دست اومده ، یک شبه از هم گسسته، حالا بازسازیش زمان میبره. شما باید مدتی فرصت بدین که همسرتون خودش رو ثابت کنه. پس انتظار نداشته باشید یک روزه همه چیز از ذهنتون پاک شه. اگر هوای همدیگرو داشته باشید و بر خوشبختیتون سرمایه گذاری کنید قطعا موفق می شید. در غیر این صورت هر ناملایمتی توی زندگی سریع فکرتون رو به اون ماجرا منحرف میکنه. پس بهترین کار اینه که فعلا هر تنشی رو از زندگیتون دور کنید .

    من کار همسرتون رو توجیه نمی کنم، همینطور کار شما رو. لیکن همانطور که شما در گذشته اشتباهاتی داشتید و از پی جبران بر اومدین، پس اینکه همسر شما واقعا پشیمان باشن و دیگه تکرار نکنن امر بعیدی نیست. همه اشتباه می کنن. سخته اما متاسفانه شده و مهم اینه که اجازه ندیم دیگه ادامه پیدا کنه و بی توجهی شما به همسرتون میتونه باعث شه سرد تر شه و در اون گرداب فرو بره. ولی امروز شاید با بزرگ منشی شما ناجی همسرتون باشین و اجازه ندین بلغزه. پس فرصت بدین تا خودش رو ثابت کنه.

    در مورد کار همانطور که دوستان گفتن بهتره همسرتون حتما به کاری مشغول باشن، ضرورتی نداره شما به عنوان مادر کار کنید، اما همسرتون به اقتضای مرد بودن بهتره دستشون به کاری باشه. درگوشی میگم مرد زیادی خونه بمونه میزنه بیراهه. بیکاری واسه مرد زیاد خوب نیست. به نفعتونه حد و حدودتون و جایگاهتون در چارچوب خانواده قاطی و جا به جا نشه.
    موفق باشید.
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.
    ویرایش توسط عشق آفرین : جمعه 07 آبان 95 در ساعت 01:33

  14. کاربر روبرو از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده است .

    باغبان (جمعه 07 آبان 95)

  15. #29
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط 16Helena نمایش پست ها

    من دارم سعی میکنم اون عکسارو فراموش کنم و دیگه به چیزای منفی فک نکنم میخوام بیشتر به چیزای مسبت فک کنم.




    سلام


    برای اینکه بتونی اون عکس ها را فراموش کنی به شما یه تکنیکی میگم که کار شما راحت تر بشه !

    البته اگر حضوری به یه روانشناس یا متخصص علم زبان - عصب شناسی مراجعه کنی کار شما راحتره .

    ولی سعی می کنم به عنوان یه رهگذر درد ودلی کرده باشم




    باید یه خورده با ساختار ذهنت آشنا باشی تا بتونی راحت تر این کار را کنی .

    وقتی شما یه چیزی می بینید ، اطلاعاتی به مغزتون فرستاده میشه - مغز این اطلاعات را میگیره و ذخیره میکنه - و براش تصمیم میگیره .

    در واقع اطلاعات شنیداری - گفتاری - دیداری ..... وارد یه شهری در مغز میشه به نام شهر احساس ها !

    اون اطلاعات دارای یه نوع احساس هستند که مغز شما با توجه به حوادث و روند مراحل زندگیتون ،،،یه بیت و بایتی بهش میده و آن را کد گذاری میکنه

    وقتی اون احساس کد گذاری شد برای اون اجساس یه شبکه ای از نورون های عصبی ( رشته عصبی ) براش ایجاد میشه !



    در واقع مغز می خواد یه بانک از همه اینها داشته باشه تا بهش سریع دسترسی داشته باشه !

    هر بار که رفتاری را تکرار می کنیم ، این ارتباط ( شبکه های عصبی ) تقویت می شود و ما یک رشته عصبی به رابطه اضافه می کنیم


    یعنی چی : ( حکایت شما )


    ببینید شما احساس خیانت را به ذهنتان فرستادید ( طبیعی هست ) - ذهن اون احساس را ثبت و سپس کد گذاریش کرد و بهش جان داد !

    وقتی داری بهش هر روز فکر می کنی داری به این احساس یه رشته عصبی اضافی میکنی !!

    این بار با اضافه شدن این رشته ها ، میزان وابستگی و عادت شما به اون اتفاق مستحکم تر میشه ! و فراموشی را سخت تر میکنه



    اگر راهش را بلد نباشی هیچ وقت نمی تونی اون عکس ها را فراموش کنی !

    ولی خبر خوب اینکه میشه به این مهم دست یافت !


    یه مثال دیگه بزنم :


    فرد ی که تا حالا سیگار نکشیده – سیستم مغزی اون از سیگار چیزی نمی فهمه

    با کشیدن اولین نخ سیگار – یه رشته عصبی نازک در مغز او ایجاد می شه

    وقتی بار دوم این کار را کند – این رشته قوی ترمیشه

    وقتی یه هفته این کار را کند - این پیوند باز هم قوی تر میشه

    وقتی یک سال بگذرد – شاید همه بگن اون عادت کرده به سیگار کشیدن

    این عادت یعنی در مغز ، شبکه یی از پیوند های عصبی قوی ایجاد شده .

    شروع هر عادت ، مثل یه رشته ی نامرئی ست، اما هر بار که آن رفتار را تکرار می کنیم

    آن رشته را تقویت می کنیم و رشته های دیگری به آن می افزاییم

    تا این که تبدیل به یک کابل بزرگ میشه و اونجاست که میگیم : آره من عادت کردم سیگار بکشم – من عادت کردم صبح زود از خواب بلند بشم و .....


    یعنی کسانی که سیگار میکشند برای اینکه کامل بتونند ترک کنند باید ، هم دارو درمانی استفاده کنند و هم با علم زبا شناسی عصبی آشنا باشند


    ........................................


    برای انکه بتونی سیتم عصبی مرتبط به اون عکس ها را از بین ببری کار زیر انجام بده :


    ببین مغز چیزی را نمی تونه پاک کنه - مغز اطلاعات را کم رنگ میکنه - بعد می ندازه تو سطل آشغال

    مثلا اتفاق 20 ژانویه دوران مدرسه شما مثلا درسال چهارم در ذهنتان هست ولی الان یادتون نیست ، چرا ؟


    چون تکرارش نکردی !
    همین !
    وقتی تکرار نکردی یعنی تو ذهنت کم رنگ شده !
    تو ذهنت هست ولی کم رنگه !




    1 ) وقتی به یاد باشی که اگر هر ثانیه و یا هر روز به اون عکس فکر کنی و بدانی که این کار یعنی داری رشته های عصی مربوطه را پررنگ میکنی ،،،
    خب باید این هم بدانی که اگر هر ثانیه و هر روز به اون عکس ها فکر نکنی داری این رشته های عصبی ذهنت را کم مکنی - وقتی کم شد ،، کم رنگ میشه
    این یعنی داری موفق میشی تا فراموشش کنی .


    2) ما انسانها فکر گذرایی داریم - یعنی امکان داره باعث بشه به اون اتفاق فکر کنیم !
    باید برای اون فکرت یه جایگزین انتخاب کنی !
    مثلا به جای که بشینی فکر اون عکس ها را کنی و توسعه اش بدی !!! ، بشین فکر کن میتونی به چی فکر کنی !!


    در واقع باید الگوی فکری را اول قطع کنی - سپس برا ش جایگزین بیاری !


    یعنی چی :

    یعنی هر موقع فکر اون عکس ها و ...به ذهنت می یاد سریع با قیچی فکرت را ببر و برو یه درخت زیبا فکر کن ! یا شخصیت یه کاراکتر کارتونی که در ذهنت داری را تصور کن


    یا مثلا از 20 تا صفر برعکس بشمار یا خودت را جریمه کن برو طناب بردار 100 تا طناب بزن ( طناب بلدیت بزنید )

    یا مثلا برو یه شکلات تلخ بخور ( خیلی تلخ ، یعنی باید زهر مار باشه که دیگه این فکرها را نکنی) یا ......


    3) حالا باید کار بالا را تکرار کتی تا عادت اون فکر بشه !


    ............................................


    همسرت و خودت را ببخش !! ( بالاخره اتفاقی که افتاده - انشا الله درست میشه )

    اعتماد و بخشش را در زندگیتون پرورش بدید ( دو طرفه )

    به برنامه ریزی 21 روزه برای خودت بذار

    صبح را با ورزش آغاز کن

    تغدیه خوب

    شاد و پر روحیه باش

    شنا کمک میکنه

    فیلم های شاد و طنز و .....


    صمیمت را بیشتر کن .


    ..................................


    با اینکه آرزوهامون ،،،
    به خواب و رویا محدوده

    تا میتونی تحمل کن ،،
    که دیگه چیزی نمونده


    گذشته ،حال ،، آینده

    شما و شوهرتون ،،،وارث زندگیتون هستید



    موفق باشید .


    یا حق .


    ویرایش توسط باغبان : جمعه 07 آبان 95 در ساعت 03:09

  16. 6 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    masomeh2016 (یکشنبه 09 آبان 95), paiize (یکشنبه 09 آبان 95), Shadi2 (یکشنبه 09 آبان 95), پریا 66 (جمعه 07 آبان 95), نیکیا (جمعه 07 آبان 95), عشق آفرین (جمعه 07 آبان 95)

  17. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 تیر 96 [ 08:05]
    تاریخ عضویت
    1395-7-28
    نوشته ها
    19
    امتیاز
    292
    سطح
    5
    Points: 292, Level: 5
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 68.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 8 در 6 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یا حق .[/quote]

    سلام دوستهای مهربان باز هم از همتون تشکر بابت راهنماییتون
    باغبان عزیز خیلی ممنونم از شما خیلی حرفهای قشنگی گفتین از ته دل ازتون ممنونم همین کارهای را که گفتین انجام میدم البته الانم سعی میکنم با شوهرم بیشتر صمیمی بشم نمیخوام دیگه به روش بیارم مطمعنم احساس شرمندگی میکنه الان که فهمیده من اونچیزارو فهمیدم. باغبان عزیز میشه رابطه بی این سوالم بهم کمک کنی. من گاهی وقتا به این فک میکنم که من شاید بتونم اون دخترو پیدا کنم همونجور که تو پستهای قبلیم گفتم اون دختره با احتمال زیاد سوید زندگی میکنه میگم از خودش بپرسم همه ماجرارو یا دیگه کلا بیخیال اون دختره بشم و کلا بیخیال اون اتفاق؟ و دیگه اینکه گاهی وقتا فک میکنم شوهرم با دخترای دیگه اس ام اس میکنه (اس ام اس از روی بیکاری یا هرچیزی اس ام اس معمولی) با این موضوع چطور کنار بیام؟ قبلا هم راجع به این موضوع باهاش بحث کردم میگه تو الکی خودتو ناراحت میکنی چیزی نیست.چکار کنم بنظرتون؟ زیاد سخت نگیرم زیاد دنبال گوشیش نباشم با که چت میکنه با که نمیکنه؟
    من هنوز به روانشناس مراجعه نکردم بنظرتون حتما باید برم پیش روانشناس؟
    شوهرم وقتی عصبانی میشه خیلی وحشتناکه من میترسم مثلا سرشو میزنه به دیوار موقع دعوا هم هرچه از دهنش دربیاد به من میگه ولی بعدا که آروم شد میگه دست خودم نیست تو نباید کاری کنی من اونجوری کنم میگه اون حرفا موقع دعوا گفتم ولی تو دلم چیزی نیست غیر ازون رفتارش خوبه با من و دخترمون همیشه موقع دعوا نمیخواد جلوی دخترمون سر و صدا راه بندازه اونو یه اتاق تنها میزاره یا جلوی tv میزاره که هواسش به ما نشه. لطفا راجع به این مسعله بهم کمک کنید.
    تشکر یک دنیا از همتون

  18. کاربر روبرو از پست مفید 16Helena تشکرکرده است .

    باغبان (شنبه 08 آبان 95)


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 07:31 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.