به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 113
  1. #21
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 02:53]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,158
    امتیاز
    89,781
    سطح
    100
    Points: 89,781, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,765

    تشکرشده 6,795 در 2,395 پست

    Rep Power
    0
    Array

    سلام

    اول از همه بابت تلاشی که می کنید بابت زندگیتون بهتون تبریک می گم
    این اراده شما جای تقدیر داره - می دونم سخته ولی به تلاشتان ادامه دهید . ( فارغ از هر نتیجه ای )


    .................................

    حنا خانم یه مسئله ای هست که باید بگم - حالا شاید متناسب با پست آخر شما نباشه و شاید هم باشه !



    وقتی مرد شما بهتون میگه من خیانت نکردم ، شما این حرف را باید فرض بر صداقت بگیرید - هر چند ممکن هست این جور نباشد !

    از طرفی تجسس کردن یعنی وارد حریم خصوصی فرد شدن

    برای همین تا جایی که امکان داره از نظر اخلاقی نباید این کار را صورت بگیره


    معمولا این تجسس ها باید قبل از عقد صورت بگیره و معیارها درست بررسی بشه !


    زن باید از نظر بالینی بفهمه چرا این جور شده !

    یعنی باید زن قبل از اینکه اقدامی کنه –احساسات خودش را کنترل کنه و با کمک مشاورهای مجرب!!! علت را بررسی و تلاشی کنه برای بهبود زندگیش ...... نه که بخواد بره شوهرش را هرروز کنترل کنه .


    تو پست اول خدمتتون گقتم شاید دید خیانت ها به هم فرق میکنه !

    شاید همسرتون چیزهایی که شما خیانت می دونید را خیانت ندونه ( مثلا ارتباط تلفنی با یه فرد دیگه )

    و برای شما این خط قرمز باشه !


    .................................................. ..


    مسئله بعدی اینکه شما در این موضوع حساسیت بسیاری پیدا کردید - یعنی حتی اگر اوضاع هم آرام باشه – باز دنبال این حساسیت می گردید و شوهرتان را مورد بازجویی قرار می دهید .

    پس به نظرم این حساسیت و افکار منفی را زیاد پرورش ندهید و هر اتفاقی را شکست در نظر نگیرید – بالاخره همسری که انتخاب کردید خودتون هم می دونید که شاید زیاد مذهبی ( حد و مرزها ارتباط دختر و پسر ) نباشد !

    از این رو تغییر دادن یه شخص از نظر اعتقادی بسیار دشوار هست و انسانها از خودشون مقاومت نشون میدهند .

    بلکه باید با مدیریت و با سیاست و با گذشت زمان این قضیه را حل کرد .


    معمولا میگن نصیحت زیاد فایده نداره و شاید باعث لجبازی باشه !

    یعنی کاری که شما دارید تکرار می کنید نه تنها فایده نداره – بلکه داره باعث لجبازی میشه .

    و نتیجه آن هم برای شما تکراریست ( دعوا – بی احترامی ها و .....)

    پس روش کارمون را عوض کنیم .



    یعنی وقتی شما به همسرتون میگید چرا شماره اون دختر را از بلاک بودن د رآوردی - این کار باعث میشه همسر شما فکر کنه شما دارید تجسس می کنید

    و وارد حریم خصوصی اون شدید و شاید شدت عصبانیت هم به خاطر همین هست !!

    که شما هر دفعه دارید این کار را تکرار می کنید .


    بلکه باید با سیاست رفتار کنید مثلا موقعی که دارید با هم درد و دل می کنید بگید من تو گوشی خودم اسم هیچ مردی به جز شما نیست ! و از این بابت خوشحالم .

    اون هم گوشی دستش می یاد با این کار شما

    باید به صورت غیر مستقیم بگید و با سیاست - باید باورها و حد و مرزهای زندگی خودتون را هوشمندانه بیان کنید ...... نه با دعوا !

    می دونم برای یه خانم خیلی سخته و این هم میشه از نظرات خانم ها در این تاپیک مشاهده کرد و حق هم با شماهاست .

    ولی باید هوش هیجانی خودمان را بالاتر ببریم و سعی کنیم مدیریت بهتری داشه باشیم .

    ..............................................


    حکایت زندگی ما آدم ها مثل یاد گرقتن دوچرخه ست – یعنی ما برای اینکه دوچرخه را یاد بگیریم باید زمین بخوریم – مشورت بگیریم – از با تجربه ها یاد بگیریم که بتونیم دوچرخه را ببریم - تعادلشو حفظ کنیم .

    مهم اینکه پشتکار داشته باشیم و اقتادن مکرهای دوچرخه را نا امیدی ندونیم و تلاش کنیم .

    مهم دوچرخه نیست – مهم اون صاحب دوچرخه ست که چقدر تلاش کنه و یاد بگیره این تعادل را حفظ کنه

    حداقل بگه من تمام تلاش خودم را کردم - مشورتم را گرفتم برای حفظ و تعادل زندگی !



    باید همسرتون بدونه که شما دارید کمکش می کنید نه که فکر کنه شما دارید کاراگاه بازی در می آورید ! و مچ گیری می کنید .

    دوستانه با هم صحبت کنید


    بالاخره خانواده محترم شما هم باید بدونند که زندگی فقط پول و چهره نیست !
    بلکه یه زن در زندگی آرامش می خواد و هر کی این آرامش یه جور معنی میکنه


    من به حد و مرزهای شما احترام میذارم ودرستش هم همینه !


    سعی کنید از کارشناسان مختلفی نظر بشنوید – حتما هم از آقای مدیر در ضمینه مشورت بگیرید
    وقتی نظرها را گرفتید اون موقع بهتر می تونید تصمیم نهایی را بگیرید .


    ان شالله هر چی خیره .

    موفق باشید .



  2. 3 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    Shadi2 (سه شنبه 09 شهریور 95), آبی آسمونی (یکشنبه 14 شهریور 95), عشق آفرین (سه شنبه 09 شهریور 95)

  3. #22
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 01 مهر 95 [ 09:21]
    تاریخ عضویت
    1395-4-23
    نوشته ها
    41
    امتیاز
    605
    سطح
    12
    Points: 605, Level: 12
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 21.0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 59 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Hanli نمایش پست ها
    ستاره جان، آدمى كه طعم پول و امكانات رو چشيد اگه كمتر از اون رو ببينه احساس شكست ميكنه، من الان يك ساله از هر لحاظ به صورت مالى از جانب همسرم حمايت شدم، دو ماه يكبار سفر خارج رفتيم و تقريبا هر موقع كه رابطه مون خوب بوده آخر هر هفته مسافرت هاى داخل كشور رفتيم و تو اين يكسال بهترين لباس ها، كيف و كفش هاى ماركدار استفاده كردم و هر موقع خواستم گرونترين رستورانها رفتم، حسابم هميشه موجودى داشته. من از يك خانواده معمولى و كارمندى هستم، ولى الان طعم اين رفاه رو، هر چند كوتاه مدت، چشيدم. با همه اينها بعد از رفتار ديشبش فقط و فقط دارم به طلاق فكر ميكنم، من تحمل خيانت همسرم رو ندارم. ولى وقتى ميشينم فكر ميكنم كه آيا اگر كسى با درآمد كارمندى و معمولى بخواد باهام زندگى كنه ولى شديدا عاشقم باشه و آرامش بده بهم، آيا قبول ميكنم؟! اين سئوال منو دچار ترديد ميكنه. آدمى زود به رفاه و امكانات دل ميبنده و سخت ميتونه دل بكنه. الان من نه ميتونم از همسرم طلاق بگيرم نه ميتونم تحملش كنم. آدم پول پرستى نيستم ولى سخت ميتونم به كمتر از اين زندگى عادت كنم. از دست دادن رفاه سخته ولى تحمل خيانت همسر هم خيلى سخته. من تو دوراهى بدى گير كردم.
    سلام جناب آقاى فريد؛
    ديروز بعد از جرو بحثى كه داشتيم با زور و اصرار من پيش يك مشاور ديگه رفتيم، مشاور گفت شما سنتون ديگه ميره بالا و فرصتى واستون نمونده تا بچه دار بشين. گفت به نظر من بهتره كه جدا بشين. همسرم گفت من به خود حنا و خانواده اش با رفتارهام نشون دادم كه من حنا رو نميخوام ولى اونا خودشون رو زدن به اون راه، گفت من ميگم از حنا ميخوام جدا بشم ولى اون مياد به من ميچسبه. مشاور گفت اينجورى نميشه، بايد برى با خانواده اش صحبت كنى و دليلتو بگى و واسه جدايى اقدام كنى. اونم گفت من فردا ميرم و با مامانش صحبت ميكنم. صبح هم كه ميخواست بره سركار بهم گفت من دارم ميرم وكيل بگيرم.
    از وقتى جناب باغبان گفتن برو پيش مشاور من دو تا مشاور رفتم و دو تا جواب متفاوت گرفتم. واقعا اين مشكل من قابل حل نيست، نه؟!!!!!
    صبح هم كه به مامانم زنگ زدم گفت همه چى تقصير تو، ضعيفى نميتونى يه شوهردارى رو ياد بگيرى.
    جناب فريد شما كه ميگين طلاق نگيرم، چه راه حلى مد نظرتونه؟
    ای حنای دیوونه
    اصلا رفاه با شوهر عاشق قابل مقایسه نیست مخصوصا برای کسی که طعم رفاه رو چشیده تا حالا این ها رو نگفته بودی و من همیشه فکر میکردم چرا این مونده با این مرد

    مامانت و حرفهاشو طلا بگیر بزن سر در زندگیت
    دو دستی بچسب به زندگیت

    پیشنهاد اول برای اینکه یکم بیخیال خیانت شی :
    چهار تا کتاب بخون و فیلم ببین در این زمینه و با خانوم هایی که این تجربه رو داشتن صحبت کن
    تو همین همدردی بگرد داستانشون هست یا نه تو اینترنت بگرد وبلاگ زنهای دوم رو بخون

    فعلا که زندگی رو خراب کردی
    مجبوری صبر کنی ببینی همسرت چه تصمیمی میگیره چون اگه بخواد طلاقت بده میده هم مرده هم پولدار پس قدرت داره و تا خودش نخواد به زور نگهت نمیداره

    این صوت اقتدار مرد دکتر حبشی و گوش کن

    چند نکته :
    1. من خودم خیانت برام خط قرمز پررنگه اما اگه مردی باشه که بتونه رفاهمو به این شدت تامین کنه حتما میتونم با سیاست نگهش دارم و فقط برای خودم نگهش دارم هر چند گاهی شیطنت کنه.

    2.این مرد شوهر تویه میفهمی شوهر ! یعنی تو رو خواسته اومده خواستگاری ازدواج کردین . بیخیال دوست دختر سابقش شده تو دوران نامزدی و عقدت کرده .اگه آدم پولداریه مطمین باش هیچ کس نمیتونسته مجبورش کنه بیاد پس دوست داشته اگه الان پیش مشاور این حرف و میزنه یعنی ذلش کردی اگه برگشته پیش دوست دختر سابقش یعنی واقعا اشتباه کردی تو رابطه

    3. اگه یکم این سیاستی که مامانت و همه ازش حرف میزنن بخرج بدی برای زندگیت و مثل اون خانوم مشاوره که گفت خوش بگذرون و زندگی کن یه روز شوهرت برمیگرده عمل کنی ضرر نمیکنی فقط یک سال . بعد یک سال هم میتونی طلاق بگیری یک سال انقدر پیرت نمیکنه که زندگیت از دست رفته باشه .فقط یک سال تلاش کن

    4. لحنم امیدوارم ناراحت کننده نبوده باشه اما احساس واقعیم بود از خوندن تاپیکت و خوب مشاور نیستم .دوستانه بخون

    5. 32 سالته با توهمات واهی زندگی و آینده خودت و بچه هات رو نابود نکن

  4. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 خرداد 96 [ 00:08]
    تاریخ عضویت
    1391-2-16
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    6,293
    سطح
    51
    Points: 6,293, Level: 51
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 57
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    312

    تشکرشده 273 در 107 پست

    Rep Power
    38
    Array
    من الان يك ساله از هر لحاظ به صورت مالى از جانب همسرم حمايت شدم، دو ماه يكبار سفر خارج رفتيم و تقريبا هر موقع كه رابطه مون خوب بوده آخر هر هفته مسافرت هاى داخل كشور رفتيم و تو اين يكسال بهترين لباس ها، كيف و كفش هاى ماركدار استفاده كردم و هر موقع خواستم گرونترين رستورانها رفتم، حسابم هميشه موجودى داشته. من از يك خانواده معمولى و كارمندى هستم، ولى الان طعم اين رفاه رو، هر چند كوتاه مدت، چشيدم. با همه اينها بعد از رفتار ديشبش فقط و فقط دارم به طلاق فكر ميكنم، من تحمل خيانت همسرم رو ندارم. ولى وقتى ميشينم فكر ميكنم كه آيا اگر كسى با درآمد كارمندى و معمولى بخواد باهام زندگى كنه ولى شديدا عاشقم باشه و آرامش بده بهم، آيا قبول ميكنم؟! اين سئوال منو دچار ترديد ميكنه.

    !!!!
    واقعا تعجب میکنم از این طرز فکر!!!!
    حنای عزیز من اصلا نمیگم جدا شو یا جدا نشو!
    اما به نظرم ریشه تمام اشتباهات غلط و کوچیک کردن خودت و به عبارت دیگه رفتارهای نسنجیده ای که تا حالا در ارتباط با همسرت انجام دادی همینه!!
    به خودت بها ندادی ، ترس از دست دادن همسرت داشتی ، خودت و خانودات به خاطر پولدار بودن همسرت همیشه سعی در راضی نگه داشتن ایشون و پوشاندن ایراداش داشتید و حتی مادرت در قضیه کتک خورنت نگذاشت پدرت متوجه بشه که حداقل یه تذکر به شوهرت بده!!!
    بعد از آن بارها و بارها همسرت به خودش اجازه داد دست روت بلند کنه
    من قبلا در تاپیک قبلیت وقت گذاشتم و واقعا دلم میخواست کمکت کنم. به مشکلت یکی دو روز فکر کردم و برات هرچه میتونستم و بلد بودم نوشتم و راه کار دادم اما از نوشته هات میبینم تقریبا هیچکدومش عملی نشده!

    عزیزم مطمئن باش خوشی که با پول و سفرهای خارجه و کفش و لباس های مارک دار بدست میاد و عوضش زجری که در این رابطه میکشی هرگز نمی ارزه و همه موقتی هست

    روزی به خودت میای می بینی میلیاردها هم که جلوت باشه وقتی دیگه آرامش و سلامتی برات نمونده برات ذره ای ارزشی ندارن!!!
    وابسته نباش همین!

  5. 3 کاربر از پست مفید Shadi2 تشکرکرده اند .

    آبی آسمونی (یکشنبه 14 شهریور 95), باغبان (سه شنبه 09 شهریور 95), ستاره زیبا (سه شنبه 09 شهریور 95)

  6. #24
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 12 مهر 98 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1394-1-17
    نوشته ها
    172
    امتیاز
    7,231
    سطح
    56
    Points: 7,231, Level: 56
    Level completed: 41%, Points required for next Level: 119
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    411

    تشکرشده 310 در 114 پست

    Rep Power
    41
    Array
    سلام.من تازه تاپیک های شما رو خوندم.یه چیزی بگم...اصلا تو ذهنم نمیگنجید رفتارهای شما.با نظر خانم شادی موافقم.شما چون رفاه برات تامین شد ترسیدی از دستش بدی. این ترس باعث شد تا ذره ای ناراحتیات رو انتقال ندی و بخوای همه رو سرکوب کنی و شوهرتم از اون ور دید که هرچی ببخشید میزنه تو سرت تو ساکت تر میشی و ... اتفاقایی که برات افتاده.تعجب میکنم بچه ها خیلی خوب راهنماییت کردن ولی تو به هیچ کدوم اون جوری که باید و شاید اهمیت ندادی و راه خودت رو رفتی و در آخر اومدی میگی دلم نمیخواد از این رفاه دل بکنم؟؟؟!!!! پس تو چی میشی حنا این وسط ؟؟!!!شخصیت حنا و عزت نفسش چی میشه؟؟!! منم با شوهرم مشکل دارم ولی دیگه دارم یاد میگیرم چیکار کنم بچه ها خیلی خوب راهنمایی میدن شاید علمی نباشه ولی عملی هست...حنا خیلی تو تردیدی و دو دلی.تمومش کن .من راستش باورم نمیشه تو بخاطر رفاه خودت رو زیر پا بذاری و البته نمیگم کاری که دوست نداری بکن.راستش انقد تاپیکاتو خوندم الان یادم نمیاد که همسرت باهات خوب بوده اخیرا یا نه.انقد گه روابطتون سینوسی بوده. ولی چرا تحمل میکنی این رفتار ها رو؟؟کاش دختران خوب مملکتمون یکمی بیشتر قدر و ارزش خودشون رو میدونستن و فقط زندگی رو در ازدواج با یک مرد پولدار خلاصه نکن تا اون آدم هرکاری خواست بکنه و ایناهم صداشون در نیاد.تو نمیخوای همسر پولدارت از دست بره و از طرفی نمیتونی تحمل کنی کاراشو. هم خدا رو میخوای هم خرما رو...مگه میشه.فقط به قول ستاره جان اگه برات انقد مهمه پولد داشتن و پولداری بمون و سعی نقش یک ملکه بیخیالو بازی کنی بدون ذره ای احساس از جانب شوهر..البته با این چیزی که من دستگیرم شد..دیگه هم تجسس نکن و تعقیبش نکن. میخوای چی مشخص بشه؟؟تو که اینهمه دلیل داری و حست بهت این اطمینانو میده وقتی میخوای بمونی پس بیخیال همه چیز شو و بیشتر از این خودتو آزار نده.با این شخصیتی که من ازت دیدم عزیزم حاضری تا آخر عمرت همینطوری زندگی کنی.شوهرت کاریت نداشته باشه تو طاقت نمیاری و میری سراغش.
    فقط برای اینکه مطلقه نشی..
    از صحبتام ناراحت نشو الان تازه تاپیکاتو خوندم هنوز تو فکرم.

  7. کاربر روبرو از پست مفید donya. تشکرکرده است .

    Shadi2 (پنجشنبه 11 شهریور 95)

  8. #25
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 مرداد 99 [ 22:16]
    تاریخ عضویت
    1393-7-18
    نوشته ها
    223
    امتیاز
    9,079
    سطح
    64
    Points: 9,079, Level: 64
    Level completed: 10%, Points required for next Level: 271
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    130

    تشکرشده 285 در 148 پست

    Rep Power
    45
    Array
    سلام
    با حرف دنیا و شادی کاملا موافقم ... انگار شما صحبت من رو هم اصلا دقت نکردی . حنا خانم من از اول جریان شما توی همدردی دنبالتون کردم ، اول هم با طلاق شما مخالف بودم ، الان هم نمیگم صد در صد ، طلاق بگیر اما اما اما شما میخای برای رفاه توی این زندگی بمونی ؟؟ اصلا دلیل جالبی نیست ، یه آدم مرفهی که کتک میخوره ؟ رفاه باید نسبی باشه در کنار آرامش و تعهد ، نه در کنار خیانت و کتک ...

  9. 2 کاربر از پست مفید نجمه چ تشکرکرده اند .

    Shadi2 (پنجشنبه 11 شهریور 95), آبی آسمونی (یکشنبه 14 شهریور 95)

  10. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 شهریور 95 [ 13:59]
    تاریخ عضویت
    1395-6-02
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    220
    سطح
    4
    Points: 220, Level: 4
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    حنای عزیز سلام
    ی جا گفتی که رفتین مشاوره و شوهرت گفته که با میخواد از تو جدا بشه خب هر کس دیگه ای هم جای ایشون بود با جنجالاتی که این مدت واسش پیش اوردین بدترشو میکرد ولی مطمئن باشید اون واقعا حرف دلشو نزده و تحت فشار اقدام به زدن این حرف کرده
    جسارتا ولی شما یا
    1:واقعا وسواس فوق العاده شدیدی دارید و توان تحمل کوچکترین مشکل رو ندارید هر چیزی رو میبینید اسم خیانت رو روش میگذارید
    2:یا همه اینا خیالبافیه و در عالم رویای خودتون گم شدید
    ی جا گفتین وضع مالیتون خیلی خوبه پس میتونید ی روانشناس هم واسه خودتون برید حتما برید
    تقصیر خودتون که نباید از همون اول با ایشون عقد میکردید یا نباید با ایشون با سردی رفتار میکردید شما که در دوران نامزدی با ایشون سرد بودید شاید شوهرتونم میخواد همین بلا رو سرت بیاره
    چندتا سوال دارم لطفا جواب بدین
    1هیچ بچه ای نداری ؟جسارتا یائسه شدید که گفتین نمیتونین بچه دار شین دلیلش چیه؟
    2فقط باهاتون شوخی نمیکنه یا تمایل جنسیم بهتون نداره؟
    3سن هر دوتاتو چه قدره و چندسال رسماااااااا ازدواج کردید؟
    فقط چند روز صبر داشته باشین و به شوهرتون از ته دل ی محبت خالص و بی نهایت بدید
    ظمنا خواهشا دیگه کم حضورا به شوهرتون گیر بدید و ایشون رو دیگه به چیزی که تمایل ندارند وادار نکنید

    طول میکشه اما باید صبر داشته باشید ولی هنوزم احتمال داره شوهرتون باهاتون کوک بشه
    در جواب دوستانی هم که به طور مرتب میگن طلاق بگیر
    میگم که کاملا مخالف نیستم ولی بعد از طلاق شروع ی زندگی دوباره واسه جفتشون مخصوصا حنا خیلی سخته وبه نظر من ازدواج با شخص دیگریهم بازم همین مشکلاتو داره شاید مشکل اصلا خود خواهر حنا باشه

    راستی تا یادم نرفته حنا چرا تو سن 32ازدواج کردی لطفا جواب بده؟

    موفق باشید
    ویرایش توسط farid pp : سه شنبه 09 شهریور 95 در ساعت 18:20

  11. کاربر روبرو از پست مفید farid pp تشکرکرده است .

    Shadi2 (پنجشنبه 11 شهریور 95)

  12. #27
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 فروردین 96 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    6,459
    سطح
    52
    Points: 6,459, Level: 52
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 79.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    305

    تشکرشده 406 در 145 پست

    Rep Power
    49
    Array
    واوووو خيلي رنگ و بوي شعارگونه مياد! پول خيليييي چيز خوبيه و تو هم راست ميگي.
    فعلا وقت ندارم ولي برميگردم و هنوز باهات حرف دارم.

  13. #28
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 آبان 00 [ 11:30]
    تاریخ عضویت
    1395-3-22
    نوشته ها
    162
    امتیاز
    8,590
    سطح
    62
    Points: 8,590, Level: 62
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 160
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    6

    تشکرشده 113 در 56 پست

    Rep Power
    29
    Array
    با سلام و تشكر از همه دوستان عزيزم كه وقت گذاشتند و جواب دادند. بخصوص شادى و نجمه كه هيچوقت تنهام نذاشتن.
    جناب باغبان واقعا از نظرات سازنده تون نهايت تشكر رو دارم، و نهال عزيز ممنون از پاسخت. همسرم ديشب زنگ زد و اومد دنبالم رفتيم بيرون شام خورديم و اومديم خونه. همسرم گفت نتونستم برم سراغ وكيل، گفت براى جدايى هميشه وقت هست يك فرصت دو سه ماهه به هم بديم اگه نتونستيم با خوبى از هم جدا ميشيم. گفت تو خيلى دختر خوبى هستى ولى عيبت اينه كه بچه موندى، گفت سنت زياده ولى بچه موندى. گفت اين چيز بدى نيست فقط من آدم كم حوصله اى هستم.
    منم در جواب همسرم فرصت دو سه ماهه رو قبول كردم و تصميم گرفتم براى اين دو سه ماه از توصيه هاى جناب باغبان و نهال جان استفاده كنم، ببينم آيا ميتونم يا نه؟!!!!
    شادى، دنيا و نجمه جان، به نظرم من نوشته هام كمى باعث سوء تفاهم شده چون دليل موندن من تو رابطه پولدارى شوهرم نيست، من فقط سئوال بود تو ذهنم كه زندگى با امكانات خوبه يا زندگى با عشق خوبه؟! من خودم جزء اون آدمهايى هستم كه در پى آرامشم ولى نظرات خيلى ها و حتى بعضى مشاورها منو گيج كرد كه آيا اگه زندگى عادى با شوهر عاشق داشته باشم آرامشم از بين ميره يا نه؟! الان من هنوز نميدونم زندگى با عشق خوبه يا با پول؟؟؟؟؟؟

    من ديروز از مادرم پرسيدم كه چرا عليرغم اين همه رفتار زشت محمد هنوز مادرم اصرار داره من به زندگى ادامه بدم، گفت از اونجايى كه تو دختر خيلى خيلى حساسى هستى طلاق برات شكست بزرگى ميشه و اثرش تا چند سال تو روحيه حساست ميمونه، گفت من نميگم به هر قيمتى كه شده ادامه بده ولى نهايت تلاشتو بكن كه بعدا حسرت تو دلت نمونه كه ميتونستم فلان كار رو برا حفظ زندگيم بكنم و نكردم، گفت بذار اگه قراره جدايى اتفاق بيفته تو خيالت تخت و راحت باشه بابت جدايى.
    اينكه فرمودين من به نظرات توجه نكردم رو قبول نميكنم، نظرات دوستان اگه نبود من هنوز همون آدم سرد بودم، من از ماه رمضون به اينور واقعا تغيير كردم، حتى من كه هميشه خونه همسرم بودم و باهاش زندگى ميكردم الان فقط هفته اى دو روز خونش هستم كه هميشه هم اون اصرار ميكنه، من از نظرات استفاده كردم كه الان اسم همسرم رو صدا ميزنم، واقعا اين سايت واسه من خيلى خيلى مفيد بوده و هست.

    آقاى فريد،
    واقعا درست حدس زدين شك من تبديل به يه بيمارى روحى روانى شده و اذيتم ميكنه.
    به نظر مياد شما تاپيك هاى قبل منو نخوندين. من و همسرم يك ساله كه عقديم و منظور دكتر اين بود كه من كه ٣٢ سالمه و همسرم ٣٩، و براى شروع زندگى و بچه دارى زياد طول نديم. در مورد تمايل همسرم تو تاپيك هاى قبلى توضيح دادم ولى الان نسبت به قبل خيلى بهتر شده.
    در مورد دير ازدواج كردنم بايد بگم كه انقدر درگير درس بودم كه دلم نميخواست اصلا ازدواج كنم، حتى ميخواستم از ايران برم كه مادرم كاملا ناراضى بود و زمانى كه با همسرم آشنا شدم با اينكه چند خواستگار ديگه هم داشتم به مادرم گفتم اگه با اين آدم ازدواج كردم كه هيچ ازدواج نكنم ديگه ميرم، شايد هم طى چند سال تنها كسى كه به دلم واقعا نشست و از ته دل خواستم همسرم باشه فقط محمد بود.

  14. 2 کاربر از پست مفید Hanli تشکرکرده اند .

    باغبان (چهارشنبه 10 شهریور 95), عشق آفرین (چهارشنبه 10 شهریور 95)

  15. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 25 شهریور 95 [ 13:59]
    تاریخ عضویت
    1395-6-02
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    220
    سطح
    4
    Points: 220, Level: 4
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    100 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 5 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ن حنا جون تاپیکاتو کاملا خوندم فقط خواستم وضع همین لحظه(همین امروزتو)بپرسم



    دیدی گفتم هنوزم ته دلش دوست داره وگرنه رفتن پیش ی وکیل چندان مشکل نیست و با بیرون بردنت بازم خواسته که دوباره باهات دوست بشه این فرصت دوسه ماهه رو بهش بده و بازم تاکید میکنم بهش دوچیزی روکه نداره بده


    محبت و اعتماد


    واسه خودت میگم صبر پیشه کن
    خب کاملا طبیعیه که وقتی شوهرت 40سالشه باهات سرد و کم حوصله باشه
    منم دیروز قبل از این که مامانتون بگن تو سایت گفتم که "میترسم توان تحمل طلاق نداشته باشین و زندگی دوباره با شخص دیگری هم همین مشکلاتو داره"

    طلاق توشرایط شما زیاد بد نیست ولی مشکلات بعد ازطلاق کم نیستن

    امیدوارم با شادی دوباره هر دوتا تونو در اغوش هم ببینم

  16. #30
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    130
    Array
    همسرتون شما رو دوست داره. قبل از عقد زمانی هست برای شناخت. اون موقع آدم باید برای همه چیز تحقیق کنه و هرگز چیزی رو که نمیتونه تحمل کنه تخفیف نده. ولی عقد یعنی تعهد و تعهد یعنی دیگه هر مشکلی که پیش اومد زن و شوهر کنار هم باشن و مشکلاتشون رو به کمک هم حل کنند. نه فرار، نه جنگ و جدل و اتهام . اگر خیانت، کتک، عیاشی یا مشکل مالی یا هرچیز دیگری بایستی براش تدبیر سازگارانه ای در نظر گرفت. محدود کردن یک فرد هیجان محور مانند همسر شما هرگز نتیجه خوبی نخواهد داشت، اما همین فرد پتانسیل وفاداری فوق العاده رو داره. افرادی مانند همسر شما، هیجانات و احساسشون مانند انرژی هسته ای هست، که اگر بشه به هیجاناتشون و احساساتشون جهت داد واقعا خوشبختی همسرشون رو تضمین میکنن.
    به همین دلیل میگم بهشون اعتماد کنید. هر مشکلی راه حلی داره. نه همسرون رو به حال خودش رها کنید و نه اینکه مدام سعی در کنترلش داشته باشید. خود شما رفتاری رو تغییر دادین، میدونید که چقدر زمان بر و دشواره، واقعا تا تشویق و انگیزه و اعتماد به نفس نباشه تغییر خلق و خو غیر ممکن به نظر میرسه.
    توصیه من به شما اینه:

    1. برای هم شفاف سازی کنید. روابطتون رو، حدود و حد و مرز هاتون رو. محدوده اختیاراتتون رو و غیره. و این مقدور نیست الا به عمل متقابل، نه با گفت و گوی دستوری. شما وقتی به کسی اعتماد می کنید که حالت پذیرا نسبت به مسائل شما داشته باشه. هیچ کس به کسی که میدونه بعدش واسش دردسره اعتماد نمیکنه! همسر شما هم اگر حس کنن گفتن برخی مسائل حساسیت شما رو در پی داره پنهان کاری میکنن. شما لازمه همه ابعاد زندگیتون رو برای همسرتون شفاف سازی کنید، با ایشون دوستانه صحبت کنید، واسه مشکلاتتون ازشون کمک بگیرید، راحت از احساستون بگید، در مورد هرچیزی طول روز رخ داده مثل زمانی که زنگ میزنی به خواهرت واسه غیبت براش تعریف کنی و در مقابل اگر ایشون گفت با دوستم بیرون بودم این حرف و زد یا این کارو کرد با هم رفتیم فلان جا اینجور شد یا غیره استقبال کنید و این خیلی مهمه که حرف واسه هم داشته باشید و با هم کلی بخندید و پایه باشید، حرکات اشاری هم رو درک کنید، نظر مشترک روی مسائل داشته باشید.
    به همسرتون بگید می دونم با حساسیت هام خیلی آزارت میدم، باور کن بهت اعتماد دارم، اما اونقدر دوستت دارم که همیشه نگرانم تور و از دست بدم، وقتی میبینم اذیت میشی خودم هم اذیت میشم، کمکم کن تا به این احساسم غلبه کنم، کنارم باش، میدونم بهم هرگز خیانت نمیکنی، یه حرفی میزنم اما ته قلبم به وفاداریت کاملا ایمان دارم. بهونه میگیرم که مدام بهم یادآوری کنی عاشقمی. بیشتر بهم اهمیت و توجه بده تا این فکر ها آزارم نده. منم قول میدم سعی کنم حساسیت هام کمتر شه....
    این خودش کمک میکنه همسرتون شرایط شما رو بهتر درک کنه، متعهد شه نسبت به احساسات شما، متقابلا ایشون هم به شما اعتماد کنه و مراعات شما رو بکنه و شفاف سازی بیشتری داشته باشه.

    2. خوبه در نحوه صحبت و انتقادانتتون یه تصحیحاتی رو لحاظ کنید. به قول مدیر همدردی، "اگر عسل رو در آفتابه بریزید و تعارف کنید، کسی مایل به خوردنش نخواهد بود" انتقادی پذیرش میشه و به دل میشینه که در قالب صحیح و در زمان مناسب مطرح شه. شکل زیبایی به خودش بگیره. انتقاد بایستی متین، محترمانه، زیبا و با توضیحات منطقی همراه باشه، در حالی که حق انتخاب طرف مقابل محفوظ باقی بمونه.

    3. وقت عصبانیت همسرتون اگر سکوت کنید و بعدش حتی یه لیوان آب بدین دستشون هرگز با واکنش فیزیکی از جانب ایشون مواجه نمیشید و حتی مقابل متانت شما از کار خودشون شرمنده میشن. این به معنای منفعل بودن نیست، بلکه توقف دادن به یه کار بیهوده است. هیچ عصبانیتی به حد کتک نمیرسه مگر از جانب طرف دیگر مقابله به مثل انجام شه. اگر صحبتی هست، وقت عصبانیت نمیتونید به گوشش برسونید یا اگر برسونید بد تعبیر میشه، بذارید واسه زمان مناسب و در قالب مناسب عنوان کنید.
    پیشنهاد میکنم وقت بیشتری برای کسب آگاهی و مهارت در " مهارت های ارتباطی " بگذارید. حتما برای شما موثر خواهد بود.

    4. برای برخی مسائل بایستی با هم توافق کنید. مثلا قرار بدین که یک روز در هفته بتونید مجردی با دوستانتون تفریح کنید. یا سالانه یه سفر دو هفته ای با دوستانشون داشته باشند و ...

    اما در مورد مشاوره هایی که گرفتید. یک مشاور اگر واقعا مجرب و توانمند باشه نه به شما میگه بسوز و بساز، نه میگه جدا شو . بلکه با تکیه بر اینکه هر مشکلی حل شدنی هست، در قدم اول برای شما جلسات مشاوره تنظیم میکنه و سعی میکنه تدریجا ضعف های شما رو به شما گوشزد کنه و راهکار منطقی و کاربردی براشون ارائه بده. در آخر با میزان تلاشی که شما داشتید، خودتون تصمیم گیرنده خواهید بود که بمانید یا جدا بشید. مشاور وظیفه اش راهنمایی برای حل مشکلات موجوده، نه تعیین تکلیف برای شما.

    مورد دیگر اینکه پول هرگز تضمینی برای خوشبختی نیست. یعنی چی که 70 درصد مردم خیانت می کنن، به پولش بچسب. عشق و پول هرگز قابل قیاس با هم نیستند. پول ابزار رفاهی هست، عشق معنای زندگی، کلید سعادت و هدف خلقته. این دو چه سنخیتی با هم دارن؟ اگر پول مهمه خودتون به تنهایی کسب میکردید، دیگه چه لزومی به ازدواج بود! بهتره ابتدا تکلیف هدفتون از ازدواج رو مشخص کنید. آیا فقط میخواین ازدواج کرده باشین واسه رفع تکلیف یا میخواین هم مسیر بشین برای تعالی و تکامل؟ بهتره نگاه غنی تری به جهان خلقت، اهداف و ملزوماتش داشته باشیم.

    براتون آرزوی سعادت می کنم.
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.
    ویرایش توسط عشق آفرین : چهارشنبه 10 شهریور 95 در ساعت 11:34

  17. 3 کاربر از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده اند .

    Shadi2 (پنجشنبه 11 شهریور 95), باغبان (چهارشنبه 10 شهریور 95), ستاره زیبا (چهارشنبه 10 شهریور 95)


 
صفحه 3 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. بی اعتمادی به شوهر
    توسط sayeh_m در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: سه شنبه 30 آبان 91, 11:47
  2. چه طور دوباره اعتماد کنم؟
    توسط a.a در انجمن تعدد زوجات، چند همسری، صیغه موقت
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 آبان 91, 14:43
  3. چگونه به همسرتان اعتماد کنید
    توسط eghlima در انجمن شوهران و زنان از یکدیگر چه انتظاراتی دارند
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: شنبه 31 تیر 91, 13:58
  4. بي اعتمادي و بدبيني نسبت به ديگران (شناخت، اعتماد)
    توسط parse در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 مهر 89, 19:16

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:11 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.