سلام خانم شیدا ، خیلی ممنون از نقطه نظری که ارائه کردید. باید بگم با برخی از قسمت های پست شما موافقم و با برخی از قسمت های آن خیر. همچنین از صراحت لهجه شما تشکر میکنم و در مقابل از شما اجازه میخوام من نیز با شما صریح صحبت کنم. خانم شیدا واقعا دوست دارم بازم از شما بازخورد دریافت کنم. مخصوصا در مورد مطالب زیر.
"شما دلتون یک زندگی رمانتیک بی مسئولیت و عاشقانه و فانتزی و ... می خواد که فقط توی سریالها و کتابهای نوجوانان یافت می شود ... همون چیزی که یکی از دوستان اوایل تاپیکتون به خوبی متوجه شدند و اشاره کردند."----> واقعیتش تا حالا چندین بار به طرق مختلف در این تاپیک این مسئله رو توضیح دادم ولی باز دوستان برمیگردند سر خونه اول.
1) من دلم یک زندگی عاشقانه بی دردسر و بدون دنگ فنگ های ازدواج جامعه خودمون میخواد. 2) میخوام طرف مقابلم خصوصیات ظاهری خاص داشته باشد 3) این رابطه رو در محدوده شرع و دین میخوام (ولو موقت). 4) چون میدونم خیلی محال به نظر میاد، خودم هم اذعان داشتم که موارد فوق همدیگه رو نقض می کنند و عملا هیچ کسی پیدا نمی کنم.
حالا شما از کل پستهای من سه چهار کلمه رو هایلایت کردید، چیزی به من میگید که خودمم در پست هام ده بار به طرق مختلف به اون اعتراف کرده بودم و همینو اساس نتیجه گیری های بعدی خودتون قرار میدید.
"به نظر من برخلاف تفکر خودتون که می گید اگه بخوام موقعیت علمیم را حفظ کنم باید از کار و زندگی و تفریح و ... بزنم بهتره شما دیگه از زندگی یک بعدی علمی خارج بشید و یه مقدار وارد زندگی حقیقی بشید شاید نگرشتون به زندگی و سپس زندگی مشترک تعدیل بشه"------> من پیش بینیم اینه که شما در خصوص زندگی دانشجویان تحصیلات تکمیلی امروزه اطلاعات چندانی ندارید. یعنی وقتی این افراد میگن ما داریم درس میخونیم، شما فکرتون به این سمت میره که فقط یک کتاب گرفتن دستشون همون مطالعه میکنن. دانشجویان دکتری همزمان که تحصیل می کنند، خیلیاشون پروژه های سنگین اجرایی برای دستگاه های دولتی انجام می دهند (زیر نظر اساتید راهنما و گروه آموزشیشون)، در ادارات، وزارتخانه ها و موسسات در رفت آمد هستند. برای کارمندان استانداری ها، فرمانداری ها و نهادهای اجرایی دوره برگزار می کنند. من نمیدونم منظورتون از اینکه وارد زندگی واقعی بشین دقیقا چیه؟ اتفاقا این افراد در عالیترین سطح با مسائل و مشکلات دارن دست پنجه نرم میکنن. آدم وقتی طرف حسابش میشه بیت المال و دولت تازه میفهمه مسولیت یعنی چی؟ حساب پس دادن یعنی چی؟ زیر بار فشار وحشتناک روحی و جسمی کار کردن باور کنید که از پس هر کسی برنمیاد. حالا سوالم اینه که چرا این دانشجویان با اینکه این همه وقت میزارن و در بسیاری از کارهای فنی رده بالا و حرفه ایی مشغول هستند، اکثرا جیباشون خالی خالیه. شما که میفرمایید جوان های غربی درآمدشون از هجده سالگی با خودشونه پس چرا اونا هم خوب تحصیل می کنند و هم خوب پول درمی آورند و هم خوب تفریح می کنند؟ من با اینکه تخصصی ترین پروژه ها رو برای نهادهای دولتی انجام میدم، ولی هیچ پولی تو جیب من نمیاد؟ همش جایی دیگه میره. چرا تحصیلات من نباید مانند خیلی از نقاط دیگر دنیا برای من حقوقی بهمراه داشته باشه؟ خوب شما که من 30 ساله رو با جوان هجده ساله غربی با این اطلاعاتتون مقایسه کردید، کی دلش رفته سمت اونا؟ چرا من با مدرک ارشدم که اپلای کرده بودم تا حقوق ماهیانه چندین هزار دلار هم تونستم پذیرش بگیرم اما در وطن خودم بیشترین چیزی که نصیبم شده نصحیتی از جنس حرف شما بوده "همه را مسئول مشکلات زندگیتون می دونید غیر از خودتون؟!؟" واقعیتش با این حرفی که زدید احساس کردم دارم با یک سیاستمدار صحبت میکنم که میخواد با پنبه سرم ببره. البته من که دیگه عادت کردم.
"همون جوامع غربی که روابط بی مسئولیتشون دلتون را برده!" به نظرم اینگونه بیان کردن یک موضوع، شیوه ایی ماهرانه برای برچسب زدن به طرف مقابل است (میدونم شما چنین قصدی نداشتید اما به طور ضمنی جملتون همچین عملکردی داره). شیوه ایی که معمولا خوب جواب میده. حالا من از شما سوال دارم. پس چرا من این همه روی اجازه پدر، اطلاع خانواده و رعایت شخصیت و غرور طرف مقابلم هم تاکید داشتم. یعنی عملا اینقدر کار رو برای خودم سخت کردم که هیچ گزینه ایی پیدا نمیشه. شما فکر میکنید روابط اونطوری در جامعه خودمون برای من مهیا نبوده (....بگذریم....) من که صراحتا نظر خودم در مورد چارچوب دین و شرع بیان کردم اما در کنارش منکر این موضوع نشدم که به لحاظ احساسی به چنین نظامی گرایش دارم. به نظرم وقتی قراره نظری رو در یک فضای عمومی نقد کنیم، باید خوب و بد اونو با هم به خواننده عرضه کنیم و اجازه بدیم خودش از صحبت ما هر برداشتی که میخواد داشته باشد. اینکه صرفا چند کلمه رو از بین اون همه متن هایلایت کنید و یک تصویر ناقص و ابتر رو ارائه کنیم، قضاوتمون رو هم به تبع مورد تاثیر قرار میده.
"همه را مسئول مشکلات زندگیتون می دونید غیر از خودتون؟!"-----> من اگه بقیه رو مسول مشکلات زندگیم خودم میدونستم که در 27 سالگی به سه زبان دیگر (غیر از فارسی) مسلط نبودم یا جایگاه الانم نداشتم. اتفاقا من از خودم رضایت کامل دارم. چون واقعا برای چیزی که امروز دارم بشدت تلاش کردم و جنگیدم. نمی خوام راجع به دستاوردهای شخصیم صحبت کنم چون شما هیچ معیاری برای سنجش حرف های من ندارید. اما واقعیتش جنس حرفاتون خیلی برای من آشناست. مانند سیاستمدارها صحبت می کنید. منظورم اینه که در هر جلسه ایی که ما نشستیم و به مسولین عزیز کمبودهای محیط آموزشی دانشگاه ها را متذکر می شدیم، آخرای کار که بحث بالا می گرفت دقیقا عین شما با ما صحبت می کردند. یعنی مغلطه می کردند (توضیح میدم). به ما می گفتند شما خودتون برای خودتون چکار کردید؟ چرا همش انتقاد می کنید؟ و از این حرفا. یعنی اخرش این ما بودیم که مورد انتقاد قرار میگرفتیم و ما باید برای کمبودها پاسخ میدادیم. اما واقعیت اینه که شما هیچ حقی ندارید به یه نفر بگید شما خودت برای خودت چکار کردی چون این مسئله جز حقوق و تکالیف اون شخص حقیقی نسبت به خودشه و طبیعتا نیازی هم نداره که به دیگری جواب بده. اما وقتی شما یک مسول حقوقی را بعنوان کسی که در جایگاهی قرار دارد که باید به من و شما پاسخگو باشد، مورد خطاب قرار میدهید، ایشون حق ندارد از شما بپرسد شما خودت برای خودت چکار کردی که حالا از من انتظار داری؟ به نظرم اینجا طرف داره مغلطه میکنه که از زیر بار فشار خارج بشه. من دارم مشکلم با جامعه بیان میکنم و شما بعنوان یک فرد جامعه شناس یا روانشناس باید به من پاسخگو باشید که در قبال این وضعیت جامعه برای راهنمایی من چه می کنید.باید توضیح دهید که چه برنامه ایی دارید که به من کمک کنید؟ چه راه کاری پیشنهاد میدهید که این غل و زنجیرها از پای جوانان ما باز شود؟ اینکه خیلی راحت بیایید بگویید شما خودت برای خودت چکار کردی، شما بی مسولیتی، شما روابط اونطوری دلت برده، که میشه پاک کردن صورت مسئله. خودم قبل از همه فکر کرده بودم و برای خودم کلی کارها کردم. منتها من الان یه بخش بزرگ مشکلم همین خرده فرهنگ های دست پاگیره که مربوط به ارتباط ادما با همدیگست نه ارتباط اونا با شخص خودشون.
سلام خانم Amina، ممنون که به تاپیک من سر می زنید و به من کمک میکنید.
"شما اگر واقعا می خواین ازدواج کنید باید خودتون رو در معرض آشنایی با خانم ها قرار بدین. باید سعی کنید تعاملاتتون رو گسترش بدین. از این طریق چم و خم کار دستتون میاد و معیارهاتون هم واقعی تر می شه. سلیقه ی رومانتیک تون هم رشد می کنه و گسترده تر می شه."-----> بله من هم بهمین رسیدم.
سلام خانم صبا 2009. از اینکه لطف کردید و تاپیک من مطالعه کردید سپاسگزارم. خواهش میکنم پاسخی که برای خانم شیدا نوشتم رو هم شما مطالعه کنید. اگر نکته ایی داشتید خیلی ممنون میشم بفرمایید.
علاقه مندی ها (Bookmarks)