به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 67
  1. #41
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 03 تیر 96 [ 07:33]
    تاریخ عضویت
    1394-4-06
    نوشته ها
    340
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    343

    تشکرشده 431 در 213 پست

    Rep Power
    64
    Array
    ماشاالله پادشاه زرد چقدر فلسفه میبافی ، من فقط یه موضوعی تو حرفات متوجه ام

    که هنر یا حوزه وقتی به حال تو فرقی داره که اولی رو تموم کنی دنبال

    دومی بری ، من مغز فنی دارم برا کسی توضیح نمیدم بر پایه ادراکاتم سریع تصمیم میگیرم وانجام میدم ولی شما پر واضحه که اونقدری با وسواس تصمیم

    میگیری که زمان میگذره،ارزش وقت رو دست کم نگیر،شما ادبیات نوشتاری خوبی داری خیلی راحت میتونی واسه روزنامه ها مقاله بنویسی و پول دربیاری ،
    هنر هم که بری یه شروعه و تضمینی بر اتمام نیست مگر اینکه حوزه رو تموم کنی تا ذهنیتت نسبت به خودت عوض بشه ،راستی منم بچه خونه مذهبی هستم

    مذهب تو خونه ما مایه آرامش و نجاتمونه ، اینایی که میگین عقده ای شدن ربطی به مذهب نداره اینا اهل افراط بودن و تو هر شرایط دیگه ای بودن با افراط

    بچه هاشون رو بازم عقده ای بار میاوردن ،من که افتخار میکنم بواسطه مذهب از

    قرص و دارو دور موندم و شخصیت معتبر و معتمدی در میان دوست و آشنا و همکارا

    و خانواده دارم ، بنظر من آدم عقده ای توی هر فضای دیگه ای بزرگ بشه بازم عقده ا ی بدون ازش میزنه بیرون چون پتانسیل عقده رو داشته

  2. 2 کاربر از پست مفید آخیش تشکرکرده اند .

    نیکیا (جمعه 11 تیر 95), Yellow.king (جمعه 11 تیر 95)

  3. #42
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 آبان 95 [ 09:35]
    تاریخ عضویت
    1394-6-01
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    1,371
    سطح
    20
    Points: 1,371, Level: 20
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    39

    تشکرشده 25 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    حوزه که پایانی نداره به لحاظ دانش افزایی.مقاطع مدونش شده 16 سال.هفت سالش رو گدروندم.مدرکمم گرفتم.کارم رو ناتموم نزاشتم که.تازه من تا لیسانس می تونم جلو برم.شرط فوق لبسانس تلبس دائم به لباسه و الا بهت مدرک نمیدن.با وضعیت روحی من بهتره اقلا چند سال محیطم رو عوض کنم و تنوع ببخشم به زندگیم.اگرنه مریض تر میشم.شما جای من نیستی خانم آخیش که راحت از تصمیم گیری نطق می کنین.موندن تو محیط حوزه خودش یه معضله چه برسه به درسای قرن ششمیش.اکثر کتب حوزه قدمت و تاریخه بیش از چند قرن داره.لزومی نداره میشه همون محتوا رو به روز هم یاد گرفت.نوعی تعصب های کورکورانه مذهبی و صنفی هست که باید همیا رو بزاریم بمونه.میخونی بخون.نمی خونی به سلامت.من به لحاظ مدرک چیزی از دست ندادم.به سن من الان باید فوق دیپلم با سربازی با لیسانس بدون سربازی داشت که من اولیشم.گفتم درده من اینه که کاش میشد سرنوشت رو از نو نوشت.زحمتی که من اونجا گذاشتم.هر جای دیگه گذاشته بودم الان ثمرات و بهره وری های عجیب و غریبی داشتم.

    من میخوام همونی که آوای دل و باغبان عزیز گفتند رو انجام بدم.مسئله من بیش از اینکه تحصیلی باشه روانیه.من اگه هنر هم بخونم یا هر چیزه دیگه بازم امکان پشیمانی و یاس دارم.من اول باید خود سازیم رو بیشتر کنم.در کنارشم تخصیلاتم رو تغییر بدم.البته اینم بگم این فقط تغییر تحصیلات نیست.تغییر هویته.یه دانشجو بعد هر چند صباح تحصیل میره سراغ شغلش.در هویت دانشجوییش نمی مونه یا آدمای معمولی این جامعه.یه طلبه از وقتی وارد این سلک و مرام شد تا وقتی که زنده است چه بی سواد باشه چه باسواد.به هویت آخوند و روحانی شناخته میشه.من میخوام این هویت رو تغییر بدم.اینم بگم که من سربازی میرم که بتونم دانشگاه راحت برم.بدون سربازیم میتونی به دانشگاه از حوزه لینک بزنی.منتها لازمه انصراف بدی از حوزه.ماله من تعلیق میشه.مثل خیلی از حوزوی های دیگه که اصلا لباس می پوشن و تا چند سال اصلا درس هم نمی خونن،پرونده شون معلق می مونه تا اینکه باز بخوان ادامه تحصیل بدن و فعالش کنن.منم همینطور.اگه به فرض محال یا فرض چند درصد پشیمون شدم که چرا حوزه رو ول کردم.امکانه بازگشت دارم.ضمن اینکه من اصولا کارم رو ناتموم میزارم.یا این پیامیه که دیگران بهم منتقل کردن ولی چند ساله خودمو تنبیه می کنم و کارام رو تموم میکنم.مثلا خوشنویسی با اینکه اذیتم کردن.اوضاعش مافیایه.تونستم مدرک بگیرم.سالای بعدم تمومش میکنم.مثلا دبیرستان یا سربازی.من دارم تلاشم رو می کنم که خودمو تربیت کنم و کارام رو ناتمام نزارم.لزومی نمی بینم که برای اینکه خودم رو ثابت کنم الا و بلا لیسانس حوزه رو بگیرم.گفتم چه من الان برم دانشگاه چه حوزه.باز دو سال لازمه درس بخونم.چه بهتر که کاری انجام بدم که اقلا کمی آرومم کنه.


    درباره عقده ای شدن و اینا.من با امینا خانم موافقم.مسئله مذهب نیست که.چند روز پیش توی یه فرومی یه نفر زده میخوام خانمم رو بی حجاب کنم.چجوری بکنم؟ من میگم آزادی ابتدایی ترین نیازه هر انسانه.تو کشورای درجه یک،همین رو شعار میکنن.اونوقت اینجا چه ؟ اونجا می نویسه.یا آزاد زندگی کن یا بمیر.اینم بگما.بسته به محیطه شخصه.مثلا همین دوستم که باباشم آخوند و مامانشم آخوند کوچولو.میگفت از تربیتش راضیه.اونوقت وقت و بی وقت از سرکوباش حرف می زد.یه جور رانه است که شخص دوست داره روش سرپوش بزاره که درده گمتر جس کنه.به عقیده من.همه در این مسئله آسیب دیدن چرا که این مسئله همواره با جهل و خرافه آمیخته بوده و در این چند قرن موروثی و ناآگاهانه بوده.اواخر کمی دانشیک شده و اونی که این سلک رو می پسنده.آگاهانه است و برعکشم همینه.یه چیزم بسته به خانواده است.م=خانواده هایی هستند که همین رو با کلنجار و چماق میکنن تو ذهن فرزندشون.خانواده هایی هم اونقدر نشاط مندند که باور مذهب براشون شیرینه.یکی به محیط خانواده هرکس بسته است.یکیم اینه که چقدر تلاش کنیم خودمون رو سالم جلوه بدیم به جای درمان

  4. کاربر روبرو از پست مفید Yellow.king تشکرکرده است .

    Amina (جمعه 11 تیر 95)

  5. #43
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 03 آذر 95 [ 11:32]
    تاریخ عضویت
    1395-2-09
    نوشته ها
    193
    امتیاز
    2,947
    سطح
    33
    Points: 2,947, Level: 33
    Level completed: 32%, Points required for next Level: 103
    Overall activity: 44.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    179

    تشکرشده 278 در 136 پست

    Rep Power
    41
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط آخیش نمایش پست ها
    ماشاالله پادشاه زرد چقدر فلسفه میبافی ، من فقط یه موضوعی تو حرفات متوجه ام

    که هنر یا حوزه وقتی به حال تو فرقی داره که اولی رو تموم کنی دنبال

    دومی بری ، من مغز فنی دارم برا کسی توضیح نمیدم بر پایه ادراکاتم سریع تصمیم میگیرم وانجام میدم ولی شما پر واضحه که اونقدری با وسواس تصمیم

    میگیری که زمان میگذره،ارزش وقت رو دست کم نگیر،شما ادبیات نوشتاری خوبی داری خیلی راحت میتونی واسه روزنامه ها مقاله بنویسی و پول دربیاری ،
    هنر هم که بری یه شروعه و تضمینی بر اتمام نیست مگر اینکه حوزه رو تموم کنی تا ذهنیتت نسبت به خودت عوض بشه ،راستی منم بچه خونه مذهبی هستم

    مذهب تو خونه ما مایه آرامش و نجاتمونه ، اینایی که میگین عقده ای شدن ربطی به مذهب نداره اینا اهل افراط بودن و تو هر شرایط دیگه ای بودن با افراط

    بچه هاشون رو بازم عقده ای بار میاوردن ،من که افتخار میکنم بواسطه مذهب از

    قرص و دارو دور موندم و شخصیت معتبر و معتمدی در میان دوست و آشنا و همکارا

    و خانواده دارم ، بنظر من آدم عقده ای توی هر فضای دیگه ای بزرگ بشه بازم عقده ا ی بدون ازش میزنه بیرون چون پتانسیل عقده رو داشته
    این پتانسیل عقده ای شدن از کجا اومده؟ مثلا به نظرت آدمی که به خاطر جو خانواده اش نتونسته کاری که می خواد رو دنبال کنه، ازدواجی که می خواد رو داشته باشه، لذت هایی رو که می خواد ببره و اینا براش عقده شده به نظرت چه پتانسیلی رو داشته که این طوری شده؟ به نظرت اگر تو یک خانواده ی روشنفکرتر بزرگ می شد باز هم براش این مشکلات پیش میومد؟


    من فکر می کنم شما مشکل آقای Yellow king رو درک نمی کنید چون فکر می کنید همه دیدگاه های مشابه شما رو به زندگی دارن و جو خانوادگیشون هم مشابه شماست. ولی اگر پست هاشون رو با دقت خونده بودید می دید که واقعا زندگی خانوادگی اسفناکی داشتند و مقایسه ی خودتون با ایشون نتیجه ی به درد بخوری رو نخواهد داشت.

  6. کاربر روبرو از پست مفید Amina تشکرکرده است .

    Yellow.king (جمعه 11 تیر 95)

  7. #44
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    130
    Array
    سلام.
    جناب yellow.king من تاپیک رو کامل نخوندم ، فقط پست های شما رو خوندم. اگر تکراری پاسخ دادم یا قبلا پاسخ داده شده، عذر بنده رو پذیرا باشید، زیاد بود.

    در مورد علاقه تون به نظر من دو تا بحث مطرح هست:

    1. اول اینکه انتخابی که انسان در نوجوانی یا اوایل جوانی انجام میده ، معمولا بی ثبات و تغییر پذیر هست، چون در اون مقطع سنی آدم شناخت جامع و دقیقی از خودش، علاقه و توانایی هاش نداره، به قول شما بیشتر جو گیر یا ایده آل نگر هست. در این مورد به نظر من بهترین اقدام تغییر رشته یا کارتون به رشته یا کار مورد علاقه تون هست، چیزی که بهش علاقه نداری واقعا روح و روان انسان رو مشوش میکنه و موجب یاس و احساس حقارت و ناتوانی میشه، ولی وقتی علاقه هست، انسان میتونه رشد کنه و سازندگی داشته باشه، آدم اعتماد بنفس میگیره و اتفاقا اگر قرار به رشد معنوی باشه، جایی میان علایق انسان رخ میده، نه دلزدگیهاش که تضاد ایجاد میکنن. به عنوان مثال اونی که عشق نقاشی هست، مفهوم زندگی رو در هنرش درک میکنه، اونی که عشق فوتبال هست، حرکت و پویایی زندگی رو در ساق پاهاش میبینه، اگر مثلا شما به خوشنویسی علاقه مند هستید، مفهومی که هنر خط برای شما داره و معنایی که به شما القا میکنه برای من نوعی که علاقه ای به خط ندارم رخ نمیده، هر چند من تمام وقتم رو به خوشنویسی اختصاص بدم، از برای من چیدمان یک سری حروف زینت داده شده و بی مفهومن. (البته اینطور نیستا ) اینه که اتفاقا استعداد های مختلف و تنوعی که در جهان به عنوان پاسخی به این استعداد ها وجود داره، گواه این هست که عبادت و کشف و شهود جدای از اون قانون گسل ناپذیر و حکم شده ی خداوند، از طرق مختلف مقدوره. دیگه شما خودتون بهتر میدونید و حمل بر جسارت نباشه، ما در قرآن یک کلمه ی "صراط مستقیم" به عنوان شاه راه اصلی و تغییر ناپذیر داریم و کلمه "سبیل" به عنوان فرعیاتی که اگر صحیح انتخاب بشن انسان رو به شاهراه اصلی یا همان صراط مستقیم منتقل میکنن. حالا این سبیل ها ممکنه هزاران باشه. یکی از سبیل هنر، یکی از سبیل ریاضیات، یکی تحصیلات حوزوی... مهم اینه که چه چیز به انسان معنا بده و این معناست که منجر به آرامش میشه.

    2. مورد بعد ثبات و آگاهی از خواسته ی اصلی هست. آیا چون میخوام از حوزه خودم رو رها کنم تصمیم دارم برم قضاوت، خط یا تئاتر یا نه، یک علاقه و شور و شوقی اونور منو صدا میزنه؟ آیا میخوام از شر حوزه خلاص شم یا نه، مثلا خوشنویسی میگه بیا، بیا و آرامش رو بر تحریر قلمت جستجو کن. این مهمه. به محض اینکه آگاه بشین دقیقا چی میخوان و مصمم به انجامش شدین آرامش جاری میشه، در غیر اینصورت انقدر از این شاخه به اون شاخه میپرید که در نهایت این شبهه واستون ایجاد میشه که بی استعداد و ناتوانید.

    اما در مورد ظاهرتون، من گمان میکنم در این مقطع به خاطر همین مورد سردرگمی و پدرتون اعتماد به نفستون رو از دست دادین و به این مورد حساس شدین. بیشتر شکل خودکم بینی هست. آدم وقتی حالش خوب باشه، خودش رو بی اندازه دوست داره و وقتی خودش رو دوست داره ظاهرش هم به نظرش جذاب میاد. ما شاید ظاهر یکی رو که بار اول دیدیمش بر اساس چشم و ابرو بررسی کنیم، اما برای کسی که عمری باهاش زندگی کردیم، مقدار زیبایی رو مقدار علاقه مون تعیین میکنه و این در مورد خودمون که عمریست با ظاهرمون زندگی میکنیم مستثنی نیست.

    و در مورد پدرتون. درک و کمکشون کنید. گاهی فقط یک جمله یا یک نگاه محبت آمیز کافیه تا یک نفر اراده کنه تمام اشتباهاتش رو جبران کنه. شما جای او نیستید و نمیدونید چه رنجی رو متحمل میشن، میخوان اما نمیشه. از سخت ترین انواع وسوسه است و حالا نمیشه گذشته رو جز برای درمان کنکاش کرد. دیگه شده، الان چه میشه کرد؟ به نظرم مدارا بهترین کاره. حتی اگر بخوان رها بشن باید آمادگیش رو داشته باشن تا کمپ و اینها جواب بده. وگرنه انگیزه که نباشه ترک سیگارم محاله چه برسه به مواد مخدر.

    امیدوارم موفق باشید.
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.

  8. 2 کاربر از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده اند .

    Yellow.king (جمعه 11 تیر 95), باغبان (جمعه 11 تیر 95)

  9. #45
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 آبان 95 [ 09:35]
    تاریخ عضویت
    1394-6-01
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    1,371
    سطح
    20
    Points: 1,371, Level: 20
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    39

    تشکرشده 25 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سخته آینه عذابت رو پیش روت نگهداری و اونوخ قربون صدقه اش بری یا تحمل زوری کنی.پدرم هیچوقت درست نمیشه.محبتی که من بهش کردم اگه به سنگ سخت می کردم تا الان پیر طریقت می شد که افسوس بر این همه عناد و نا پختگی.اون اصلا امکان تغییر نداره.اساسا من با چیزی به اسم کمپ مخالفم.از 100 به 1 شاید جواب بده.اکثرا ده هزار بار میخوابونی باز معتاد میشه.من خودمو به خاطرش کوچیک کردم و رفتم کمپ ضمانتش کردم والا کسی قبولش نمی کنه.رفتن به محبط کمپ.آدمای مزخرف و به شدت فحاش و دهن درّه و بی شعور و ادب.چهره های مغموم و چرکیده با دندون زرد و شکسته و گاهی ریخته،چه حس خوشایندی بهت میده؟ الانم گذاشته رفته.من که خسته ام.امیدی بهش ندارم.رابطه ام رو باهاش قطع کردم.گفتم اگه سالم شدی برگرد.اونم دوست داره پهلوی ما بشینه هروئین بکشه.مام بهش بگیم.به به فضا رو عطرآگین کردی.بازم دود بفرما.حالا اگه تریاک می کشید چیزی.هرئین گرمی 80 هزاره.حقوقش که کفاف نمیده.مجبوره بره سر این و اون کلاه بزاره یا نزول کنه.دامن ما رو بگیره.طلبکار بیاد دم در آبرو ریزی کنه.

  10. 2 کاربر از پست مفید Yellow.king تشکرکرده اند .

    باغبان (جمعه 11 تیر 95), عشق آفرین (شنبه 12 تیر 95)

  11. #46
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 03 تیر 96 [ 07:33]
    تاریخ عضویت
    1394-4-06
    نوشته ها
    340
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    343

    تشکرشده 431 در 213 پست

    Rep Power
    64
    Array
    من ساده تر بخوام بگم اینه که زحمتکشی یه نتیجه میخواد تا امنیت روانی برا فرد بوجود بیاد مثلا شما شاید با کسب درامد ذهنت آروم بشه،شاید با مدرک

    گرفتن ذهنت آروم بشه، شاید با ازدواج و استقلال ، شما اول گفتی افسردگی گرفتی، و همیشه کار هارو ناقص میذاری ،اینا روپادشاه تو این سایت

    نوشته، خب این ذهنیت بوجود میاد که با مدرک گرفتن. و درامد از خودت احساس رضایت رو میگیری،همه آدم رو تایید نمیکنن،مهم اینه که

    خودمون از کار خودمون رضایت داشته باشیم تا یه موجود درونی با غرزدناش ذهنمون رو خسته نکنه، من یه موقعی همسن شما بودم دوست داشتم درامد

    داشته باشم و از ادامه تحصیل بدم می اومد با اصرارو التماس پیش مامان و بابام رفتم دنبال کار، اصلا از نحوه پول خرج کردن بابام خوشم نمی اومد اون

    هر چی میخواستم میداد اما من بیشتر میخواستم من رفتم سر کار و هنوزم راضیم ، اما بابام اصرار که ارشد بگیرم و مرتب برام

    موقعیت تحصیلی تو خارج وایران جور میکرد ، نرفتم و الان بابام به این نتیجه رسده که کارم درست بوده تو کار مشوقمه و حتی یه بار گفت تو خیلی شبیه منی فقط بعضی اخلاقات از من بهتره، تو

    اراده و پشتکار خوبی داری، من نمیگم حرف مامانت رو گوش نکن ، اما مجبور نیستی بخاطر بقیه زندگی کنی ،اون کاری رو انجام بده که فکر میکنی درسته


    یه مشاور بازنشسته داشتم میگفت مشکلت رو بنویس و راه حل هات رو بنویس و تصمیم بگیر چه کاری بکنی ، واقعیت همینه مامانت ،تالارهمدردی و دوستان

    و دیگران جای تو نیستن ، من اگر بخواسته بابام تحصیل میکردم تا مدتها شاید طلبکار بودم که باباگفت این راه رو برو حالا من پول ندارم!!! ولی خب الان حتی اگر روزی ناراضی

    باشم از شرایطم میدونم که نتیجه تصمیمات خودم بوده،ما باید تو زندگی مسوولیت پذیر باشیم تا استقلال مالی و شخصیتی پیدا کنیم، این حرفا معنیش این

    نیست که خدای نکرده شما اینطوری نیستی ، این حرفا کلیت موضوعه براهمه هست، و یه موضوع دیگه که من بهش میگم ذهن فنی ، وقتی خیلی مسائل

    پیچیده و ناراحت کننده میشه ، یه چندقدم از جای خودم میام بیرون و سعی میکنم که از بیرون مسائل رو ببینم اینطوری ساده تر میشه و راه حل های زیادتری

    پیدا میشه،مثل تابلو تو جاده است باید چند متر فاصله بگیری تا بتونی تابلو رو بخونی و راه رو پیدا کنی،تو خود تابلو هر چی بری خوندنش سخت میشه، از

    جزییات بیا بیرون به خودت خسته نباشید بگو و سعی کن خودت رو شاد کنی اون کاری که درسته رو انجام بده، یادت باشه باید هوای خودتو داشته باشی، من شخصا با از گهواره تا گور درس خوندن مخالفم یه جوون کار و

    پول میخواد تو اگه الان مغازه داری این یعنی عرضه مغازه راه انداختن رو داشتی و انرژی صرف اینکار کردی، تو زندگی یه کاری بکن که انرژی خرج کردی

    رو دوباره بدست بیاری و بیشترش کنی بقیه بعدا قبول میکنند که کارت درست بوده، یه کم خود شیفتگی و اعتماد بنفس لازمه و خوبه و اینکه برا افسردگیت یه کاری بکن ، شاید سرماخوردگی کشنده نباشه اما حالت ضعفش موجب آزاره،


    درپایان شاید شما و امینا تو شرایط متفاوتی بودین ولی من یه بابای مذهبی دارم که منو مرید خودش میکرد و خب الان خودم هم قالب مذهبی گرفتم هر وقت

    حالم بده و دلم میگیره بخودم میگم ناامیدی از شیطانه ، چی شده که شیطان به من نزدیک شده استغفار میکنم به منظور گره گشایی،اگه حال داشتم دعایی میخونم

    انگار عادت کردم که با همین مذهب حالمو خوب کنم ، وقتی میبینم افراد غیر مذهبی دوستامو همکارام هرکاری میکنن باز اون عقده ازشون میزنه بیرون بیشتر به مذهب ایمان میارم

    و یقین پیدا میکنم که این راه خوبیه، توسن شما تکیه گاه باباست،تو سن من مذهب عین مادر مهربون برام می مونه تا خسته و داغون میشم میرم مشهد و تا

    دلم میگیره دعا میخونم یه حرفایی رو تو قنوتم به خالق میگم و تا حالا خوب هوامو داشته همین برام بسه ، البته خدا به منم سخت گبری میکنه چندباری تاحالا

    گوشمو کشیده هنوز گوشم درد میکنه ، ولی نه اونقدر که محتاج دکترا بشم این آزادگی تو مذهب رو دوست دارم، این مردم اگه این اسلام نبود اشتباهات بیشتری رو در مواجه
    بچه هاشون انجام میدادن چون آدما با سلیقه خودشون مسائل رو پیچیده میکنند، مذهبی بودن رو از مذهب بگیریم نه از مذهبی ها،


    خانم امینا منم خیلی حرفام معمولیه و ممکنه اشتباه بگم اما منظورم از عقده دقیقا موندن تو گذشته است و این آزار دهنده است ، در کل همه تو زندگی دچار سختی میشن و منم خیلی

    تو سختی بزرگ شدم و هنوزم ادامه داره حتی انبیا و واولیا هم زندگی آسونی نداشتن ، حالا نمیخوام مسابقه کی بدبخت تره رو راه بندازم ولی خب به گذشته با حالت حسرت فکر کردن

    یه درد زیادی داره ، وقتی آدم امیدوار باشه و بدونه که میتونه کاری انجام بده دیگه با غصه های گذشته خود رو اذیت نمیکنه، و انرژی آدم بیشتر میشه، پادشاه زرد بهتره افسردگی رو درمان

    کنه تا با همه فکر وانرژیش آرامش و امنیت روانی بیشتری بدست بیاره ، تو این فیلم بربادرفته دیدین اسکارلت هروقت مصیبتی پیش میاد میگه حالا بعدا بهش فکر میکنم ومیره به کاراش

    میرسه، این بهترین کار در مواجه با بدبختی هاست ،مشکلات که تمومی نداره ما باید از رو نریم

  12. 3 کاربر از پست مفید آخیش تشکرکرده اند .

    نیکیا (شنبه 12 تیر 95), Yellow.king (شنبه 12 تیر 95), باغبان (جمعه 11 تیر 95)

  13. #47
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    130
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Yellow.king نمایش پست ها
    سخته آینه عذابت رو پیش روت نگهداری و اونوخ قربون صدقه اش بری یا تحمل زوری کنی.پدرم هیچوقت درست نمیشه.محبتی که من بهش کردم اگه به سنگ سخت می کردم تا الان پیر طریقت می شد که افسوس بر این همه عناد و نا پختگی.اون اصلا امکان تغییر نداره.اساسا من با چیزی به اسم کمپ مخالفم.از 100 به 1 شاید جواب بده.اکثرا ده هزار بار میخوابونی باز معتاد میشه.من خودمو به خاطرش کوچیک کردم و رفتم کمپ ضمانتش کردم والا کسی قبولش نمی کنه.رفتن به محبط کمپ.آدمای مزخرف و به شدت فحاش و دهن درّه و بی شعور و ادب.چهره های مغموم و چرکیده با دندون زرد و شکسته و گاهی ریخته،چه حس خوشایندی بهت میده؟ الانم گذاشته رفته.من که خسته ام.امیدی بهش ندارم.رابطه ام رو باهاش قطع کردم.گفتم اگه سالم شدی برگرد.اونم دوست داره پهلوی ما بشینه هروئین بکشه.مام بهش بگیم.به به فضا رو عطرآگین کردی.بازم دود بفرما.حالا اگه تریاک می کشید چیزی.هرئین گرمی 80 هزاره.حقوقش که کفاف نمیده.مجبوره بره سر این و اون کلاه بزاره یا نزول کنه.دامن ما رو بگیره.طلبکار بیاد دم در آبرو ریزی کنه.
    درک میکنم و واقعا من بابت متاسفم. شاید من نفسم از جای گرم بلند میشه. حق با شماست. شرایط سختیه. ولی خدا هم بزرگه، نمیشه همه چیز رو یکباره به سطح ایده آلی رسوند، اما میشه حداقل با رفتار صحیح و به جا، آسیب کمتری متحمل شد. منظورم اینه که حالا اینگونه نباشه که اگه موفقیتمون جامع نبود، بگیم اصلا همه چی به درک. آسیب پیش اومده، حداقل خسارت بیشتری نبینیم. گاهی میشه یکی رو رها کرد که به خودش بیاد، اما طرد کردن مناسب حفظ شان پدر نیست. باز هم بهتون حق میدم و واقعا جای شما نیستم. شما که بزرگواری کردین. شاید من اگر جای شما بودم خیلی بد رفتار میکردم. اما حسم میگه شما نا امید نشین و حتی اگر اعتیادشون برطرف نشه، ابعاد دیگر زندگی شما رو تحت الشعاع قرار نده و خدایی نکرده بیش از این حرمت هیچ کس ضایع نشه. بهتره با مشاور و متخصص در این زمینه مشورت کنید. انشاءالله هر چی خیر و مصلحت هست براتون رقم بخوره.
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.

  14. کاربر روبرو از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده است .

    Yellow.king (شنبه 12 تیر 95)

  15. #48
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 دی 95 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1394-11-21
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    2,480
    سطح
    30
    Points: 2,480, Level: 30
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second Class3 months registered
    تشکرها
    111

    تشکرشده 224 در 94 پست

    Rep Power
    31
    Array
    تو این تاپیک خلط مبحث زیاد شد و تقریبا از هر دری حرف زده شد.

    به نظر من شما خیلی خودت رو درگیر کردی و داری واسه تصمیم گیری وسواس به خرج میدی. فکر میکنم شخصیت سختگیری داشته باشید.
    معمولا ادمهای سختگیر در برابر تغییرات انعطاف پذیری کمتری دارند چون یه سری اصول و قواعد برای خودشون دارند که خودشون رو ملزم به حرکت در اون مسیر میکنند.

    بیاین یه کاری بکنید و با خودتون رو راست باشید، تصمیم قاطع بگیرید و از محیط حوزه فعلا فاصله بگیرید، به نظر من بحث اصلا سر مذهب و این مسائل نیست، بحث سر اینه که روح شما خسته شده و نیاز به استراحت در اتمسفری متفاوت داره.

    من خودم هنری ام و هنر رو واقعا ارضا کننده روح میدونم ولی شما تصوری که از هنر داری خیلی فانتزیه و فکر میکنی هنر درمان درد شماست. اتفاقا به نظرم الان ورزش خیلی بیشتر از هنر به نشاط شما کمک میکنه.

    یه برزخی برای خودتون درست کردی و هی میگی چه کنم چه کنم. و در عین حال میخوای یه تصمیمی بگیری که از همه نظر اوکی باشه درصورتی که چه در حوزه ادامه بدید و یا در رشته دیگه ادامه تحصیل بدید هر کدوم یه محاسن و معایبی داره.

    موفق باشید.

  16. 3 کاربر از پست مفید مهرآیین تشکرکرده اند .

    Amina (شنبه 12 تیر 95), نیکیا (شنبه 12 تیر 95), Yellow.king (شنبه 12 تیر 95)

  17. #49
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    شنبه 22 آبان 95 [ 09:35]
    تاریخ عضویت
    1394-6-01
    نوشته ها
    25
    امتیاز
    1,371
    سطح
    20
    Points: 1,371, Level: 20
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    39

    تشکرشده 25 در 18 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط عشق آفرین نمایش پست ها
    درک میکنم و واقعا من بابت متاسفم. شاید من نفسم از جای گرم بلند میشه. حق با شماست. شرایط سختیه. ولی خدا هم بزرگه، نمیشه همه چیز رو یکباره به سطح ایده آلی رسوند، اما میشه حداقل با رفتار صحیح و به جا، آسیب کمتری متحمل شد. منظورم اینه که حالا اینگونه نباشه که اگه موفقیتمون جامع نبود، بگیم اصلا همه چی به درک. آسیب پیش اومده، حداقل خسارت بیشتری نبینیم. گاهی میشه یکی رو رها کرد که به خودش بیاد، اما طرد کردن مناسب حفظ شان پدر نیست. باز هم بهتون حق میدم و واقعا جای شما نیستم. شما که بزرگواری کردین. شاید من اگر جای شما بودم خیلی بد رفتار میکردم. اما حسم میگه شما نا امید نشین و حتی اگر اعتیادشون برطرف نشه، ابعاد دیگر زندگی شما رو تحت الشعاع قرار نده و خدایی نکرده بیش از این حرمت هیچ کس ضایع نشه. بهتره با مشاور و متخصص در این زمینه مشورت کنید. انشاءالله هر چی خیر و مصلحت هست براتون رقم بخوره.
    وقتی به آزادی و امنیت ما لطمه میزنه و خودشم پیش ما راحت نیست.با دست پیش میکشه با پا پس میزنه که مواد بکشه یا خجلت زدگی نمیزاره.هم جایی نداره بکشه.نگهداری شانش بیهوده است.اتفاقا یکی از معتادین گمنام اونجا با ده سال سابفه ترک گفت که معتاد رو می بایست طردش کنی که به خودش بیاد و الا ازت سوء استفاده میکنه.ممنونم.همچنین برای شما


    نقل قول نوشته اصلی توسط مهرآیین نمایش پست ها
    تو این تاپیک خلط مبحث زیاد شد و تقریبا از هر دری حرف زده شد.

    به نظر من شما خیلی خودت رو درگیر کردی و داری واسه تصمیم گیری وسواس به خرج میدی. فکر میکنم شخصیت سختگیری داشته باشید.
    معمولا ادمهای سختگیر در برابر تغییرات انعطاف پذیری کمتری دارند چون یه سری اصول و قواعد برای خودشون دارند که خودشون رو ملزم به حرکت در اون مسیر میکنند.

    بیاین یه کاری بکنید و با خودتون رو راست باشید، تصمیم قاطع بگیرید و از محیط حوزه فعلا فاصله بگیرید، به نظر من بحث اصلا سر مذهب و این مسائل نیست، بحث سر اینه که روح شما خسته شده و نیاز به استراحت در اتمسفری متفاوت داره.

    من خودم هنری ام و هنر رو واقعا ارضا کننده روح میدونم ولی شما تصوری که از هنر داری خیلی فانتزیه و فکر میکنی هنر درمان درد شماست. اتفاقا به نظرم الان ورزش خیلی بیشتر از هنر به نشاط شما کمک میکنه.

    یه برزخی برای خودتون درست کردی و هی میگی چه کنم چه کنم. و در عین حال میخوای یه تصمیمی بگیری که از همه نظر اوکی باشه درصورتی که چه در حوزه ادامه بدید و یا در رشته دیگه ادامه تحصیل بدید هر کدوم یه محاسن و معایبی داره.

    موفق باشید.
    بله تا حدودی حق با شماست.البته از اولم من سه مسئله ام رو گفتم که خیلی ذهنم رو مشفول و مشوش کرده.دوستان هم در حد وسع و توانشون کمک کردن.بله من شخصیت سختگیری دارم نوعه istj.من سه ماه طراحی مقدماتی کار کردم.نزدیک به دوساله خوشنویسی و الان دوره عالی هستم.چرا نگاهم به هنر فانتزیه؟ چجوری میشه واقع بینانه به هنر و مشاغل هنری نگاه کرد؟ رشته هنری شما چیه ؟ آکادمی تحصیل کردین یا آزاد؟ ورود به دنیای هنر چه فاکتورایی میخواد که من ندارم؟

    اینو میدونم که هر شغلی معایب و محاسنی داره.یه شغلی میتونه معایبش بیشتر از محاسنش باشه.کسی که پزشکی میخونه با کارگر و کارمند که یکسان نیست؟ هست؟ اگه اینجور بود که رقابت شغلی و این همه کنکور و فیلتر نمی ساختن.لطفا گاردتون رو پایین بگیرین.ما که دعوا نداریم.نه نوشتن گناهه نه حرف زدن.اگه حس میکنید وقتتون داره تلف میشه،اصراری به همراهی تون نیست.

  18. کاربر روبرو از پست مفید Yellow.king تشکرکرده است .

    عشق آفرین (یکشنبه 13 تیر 95)

  19. #50
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 دی 95 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1394-11-21
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    2,480
    سطح
    30
    Points: 2,480, Level: 30
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second Class3 months registered
    تشکرها
    111

    تشکرشده 224 در 94 پست

    Rep Power
    31
    Array
    شاید نوشتنم این مدلیه، دوباره نوشته ام رو خوندم و درش دعوایی ندیدم

    معمولا نوشتار هیچوقت نمیتونه لحن واقعی طرف رو برسونه و منم خیلی معمولی و به دور از هیجان و عصبانیت برای شما نوشتم.

    حالا این حرفها به کنار، من اصلا و ابدا در مورد توانایی های شما برای هنر و حوزه و یا هر رشته دیگه ای هیچ نظری در پست قبلی ندادم چون اصلا شما رو نمی شناسم.

    من آکادمیک تحصیل کردم از بچگی هم با رنگ و قلم مو بزرگ شدم، تو دانشگاه هم که رسیدم دست بسیار قوی در طراحی داشتم (این تعاریف خودم نیست و تعاریف اساتید من بود.) شما راست میگین رشته هنر خیلی رشته روح نوازی است اممممممما من میگم خیلی هوا دستتون باشه چون رشته های هنری بیکاری بیشتری نسبت به سایر مشاغل داره، ثانیا خیلی از رشته هاش در موسسات خصوصی تدریس میشه و همین باعث میشه رقبای شما در بازار کار حتی از افرادی باشند که به صورت تجربی کار کردند.

    این حرفی رو که میگم اصلا منظورم به شما نیست اما خیلی از همکلاسیهای بنده صرفا به خاطر کلاس وارد این رشته شدند و در نتیجه الان خیلیهاشون بیکارند یا بیکاری کاذب دارند.

    حالا کلا بیخیال این حرفها، من به عنوان یه ناظر سوم میگم که اولا شما خیلی زود رنجی و من در پستم اصلا حرف خاصی نزدم که شما بخوای برنجی و این برای یک پسر 23 ساله یه هشداره که باید بیشتر روی کاهش حساسیتهاش کار کنه.

    ثانیا شما آزاد هستید راه خود رو هر طور دلتون میخواد انتخاب کنید اما به نظر من بعضی از هنرها واقعا در بازار کار جایی نداره و صرفا دانشگاهها واسه خودشون پذیرش میکنند. شما الان اول راهی، خیلی ببخشید اما سرتون یکم داغه فکر میکنید بعد از دانشکده هنر چه خبره؟ در صورتی که این طرف خبری نیست و باز هم خودتونید و بازوی پر توانتون، پس به نظرم جوانیتون رو صرف رشته ای بکنید که به درآمد زایی عالی برسید و بعد می تونید با فراغ بال به رشته هنری دلخواه خود برسید. باور کنید اینطوری خیلی از هنر لذت بیشتری میبرید.

    اینایی که براتون نوشتم دلسوزانه نوشتم و اصلا هم به نظر خودم لحن تندی در این نوشته ها نیست و کلا گردن ما از مو هم باریکتره.

    امیدوارم که نوشته هام تونسته باشه کمکی به شما بکنه. من خودم خیلی پرحرفم اما سعی میکنم تو همدردی پستهام رو خلاصه کنم، الان که نگاه کردم دیدم چه همه فوران کلمات داشتم.

    موفق باشید

  20. کاربر روبرو از پست مفید مهرآیین تشکرکرده است .

    سرشار (شنبه 12 تیر 95)


 
صفحه 5 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شوهرم سر چیزای بی ارزش قهرمیکنه و از خونه میره،بگین چطور برخورد کنم
    توسط E_Aysan در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 2
    آخرين نوشته: شنبه 29 اسفند 94, 09:55
  2. همسرم منو تنها میزاره میره منزل پدرش
    توسط marta در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: پنجشنبه 20 فروردین 94, 18:50
  3. شوهرم داره منو تنها میزاره .چطوری باهاش کنار بیام ؟
    توسط heaven65 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 31 خرداد 93, 10:39
  4. از شوهرم بیزار شدم
    توسط rosha2 در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: پنجشنبه 16 دی 89, 03:15
  5. آیا سشوار باعث ریزش مو میشه؟
    توسط M.T.Z در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: پنجشنبه 02 آبان 87, 07:41

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 20:33 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.