به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 32
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 05 دی 95 [ 18:01]
    تاریخ عضویت
    1395-2-31
    نوشته ها
    20
    امتیاز
    542
    سطح
    10
    Points: 542, Level: 10
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 4 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرزانه محبی نمایش پست ها
    مادرم معتقده که ما باید جدا بشیم و احتمال به هم خوردن و خوشبخت نشدم در اینده زیاده. ولی خودم خیلی دوستش دارم. پسر خیلی خوبیه بنده خدا. تا بحال از گل نازکتر به من نگفته ( البته منهای ایرادات اولیه). خیلی مودب. نمازخون. من موندم بمونم زندگیمو درست کنم یا بگم مادرم تجربه اش از من بیشتره و اگر بمونم بعدا پشیمون بشم.
    عزیزمن وقتی خودت میبینی در کنارش ارامش داری .خوشحالی .احساس خوشبختی میکنی چرا میخوای زندگیت رو خراب کنی من فکر میکنم بهتره هروقت خانوادت در این مورد باهات حرف زدن خیلی قشنگ قانعشون کنی وبعد این مسئله هم در باره اتفاقاتی بین شما و نامزدتون پیش میاد به کسی چیزی نگید اینا بین شما دوتاس قرار نیست همه راجع به زندگی شما نظر بدن اینطوری حرمت بین نامزدتون و خانوادتون هم از بین نمیره
    دودستی زندگیت و بچسب نذار این بحث ها بشه مشکلات بزرگ و غیرقابل حل

  2. کاربر روبرو از پست مفید raha2 تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (چهارشنبه 12 خرداد 95)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 12:20]
    تاریخ عضویت
    1395-2-25
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    461
    سطح
    9
    Points: 461, Level: 9
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام و تشکر بابت توجهتون
    راستش به خانوادم گفتم که میخوام بمونم و مشکلمو حل کنم. مادرم و خواهرم هم با اینکه صلاح دیدن که جدا بشم ولی ناچارا گفتند خودت می دونی ما گفتنیا رو گفتیم. منم دیگه توکلم کردم به خدا. فعلا رابطه خوبی با نامزدم داریم. حالا اگر تظاهر هم هست نمی دونم واقعی هم هست باز نمی دونم.

  4. کاربر روبرو از پست مفید فرزانه محبی تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (چهارشنبه 12 خرداد 95)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    84
    Array
    سلام

    راستش معمولا تا 99% تنها کسی که میتونه حس طرف مقابلو درک کنه خود ادمه .... ینی خودت تنها کسی هستی که میتونه حس شوهرتو متوجه بشه مخصوصا از رابطه جنسی
    پس خیلی تشخیصش سخت نیست ولی حتما بهتره به یه مشاور هم مراجعه کنین نه از مادر و خواهرتون مشاوره بگیرین ... دیگران نباید در جریان قرار میگرفتن حالا هم که گرفتن نباید واسه شما تصمیم گیری کنن بنظرم هر وقت سر صحبت رو باز کردن شما ببندین
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  6. 2 کاربر از پست مفید anisa تشکرکرده اند .

    نیکیا (سه شنبه 09 شهریور 95), ستاره زیبا (چهارشنبه 12 خرداد 95)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 12:20]
    تاریخ عضویت
    1395-2-25
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    461
    سطح
    9
    Points: 461, Level: 9
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به دوستان عزیز
    همه حس های بدی که نامزدم اوایل به من داشت الان من نسبت به اون پیدا کردم. نمی دونم چکار کنم.
    فکر می کنم خیلی از رفتاراش در شان من نیست. یه جا که میشینه یا جایی میریم زیادی حرف می زنه. من خیلی خجالت می کشم. روم هم نمیشه بهش بگم.
    وقتی میاد خونمون خیلی دیر میاد خیلی دیر هم میره. جوری که رفت و امدش شده مایه اذیت خودم و بقیه. چون مهمونه اینم روم نمیشه بهش بگم. کاراش خیلی بی برنامه هست. درست سر نمی زنه. همیشه خسته از کار. دلم به چیش خوش باشه اخه...

  8. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 12:20]
    تاریخ عضویت
    1395-2-25
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    461
    سطح
    9
    Points: 461, Level: 9
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام به همه دوستان خوب. راستش تو ماین مدت کش و قوس های زیادی داشتیم. مشکل من این بود که تا یه چیزی بینمون پیش میومد یا نامزدم سرد بود سریع می گفتم جدایی و مشکل و تصمیم رو به همه خانوادم می گفتم و اینجوری همیشه خانوادم و نامزدم رو روبروی هم قرار می دادم. مشکل اونم این بود که ابراز محبت کلامی و ظاهری رو از من دریغ می کرد. انتظاراتشو نمی گفت بهم. تو خودش نگه می داشت بزرگش هم می کرد بعد که باعث سردیش میشد و من می گفتم جدایی بعد می گفت به فلان دلایل بوده. یعنی تو بدترین موقعیت ممکن.
    آخرین باری که بحثمون شد دو سه هفته پیش بود روابطمون از نظر من که خیلی عالی شده بود. اصلا بهش گیر نمیدادم. خودم قربون صدقه اش زیادد می رفتم بهش پیام عاشقانه می دادم. چه می خواست جواب بده میخواست نده. خودم محبتمو بهش نشون می دادم. خونشون بیشتر می رفتم. تا اینکه یه شب رفتم خونشون خوشحال و خشنود. با مادرش نشستن حرف عروسی پیش کشیدن گفت ندارم الان عروسی بگیرم. حالا خودش گفته بود مهر عروسی کنیم. خلاصه اینقدر صغری کبری چیدن بعد رسیدن به اینکه بگن عروسی نگیر اصلا. برو ماه عسل. قبلا سه بار گفته بودن اینو و من گفته بودم دوست ندارم برم ماه عسل بجای عروسی. چون من عقد هم مراسم نداشتم یه ساعتی رفتیم محضر نه اهنگی نه چیزی. منم گفتم نه من ماه عسل نمی رم. بعد از لحن تند نامزدم هم یه خرده ناراحت شدم. با ناراحتی گفتم خب دیگه بریم خونه. تو راه عوض دلجویی خیلی هم حرف بارم کرد. بعد هم منو گذاشت خونه تا سه روز نه اومد نه زنگ زد نه پیام داد. تازه قهر هم کرده بود. بعد سه روز هم زنگ زد که باهاشون برم عروسی منم جوابشون ندادم. بعد پیام داده بود که مهر عروسی بخوایم کنیم فلان خونه رو رهن کنم یا نه. منم گفتم دیگه نمیخوام باهات بمونم. خلاصه همین کش پیدا کرد. بیشتر از هر دفعه. با مشاور صحبت کردیم تلفنی و جدا جدا. ولی هر دو با یه مشاور. نهایتا به من گفت که تو این مدت دوران خوشی نداشتیم و تمومش کنیم بهتره. منم گفتم باشه. ولی بعد از بس دلم براش تنگ میشد نمی تونستم تحمل کنم. با یه مشاور دیگه که دوستم میشد خودم صحبت کردم. اون گفت که برای طلاق همیشه وقت هست دوباره با هم صحبت کنید. خلاصه باز صحبت کردیم. گفت بخاطر این گفتم بریم ماه عسل که حتی از تصور اینکه تو عروس باشی و من دستتو بگیرم از ماشین بیارمت بیرون هم بدم میومده. بخاطر رفتارات. گفت من بعضی وقتا خودارضایی می کردم بهترم بوده تا با تو بخوابم. ولی من گفتم من انتظاراتت رو نمی دونستم. قبول کرد که خودش هم از نظر محبت خیلی برام کم گذاشته. قرار شد یه مدت مطابق انتظارات هم رفتار کنیم. اخرش باز گفت ببین یا دیگه جدا بشیم یا مهر عروسی کنیم. من از نامزدی بدم میاد. خانواده اون سر سخت میگن جدا نشید. خانواده من سرسخت میگن جدابشید. ما هم موندیم. نمی دونیم با هم خوشبختیم یا بدون هم.

  9. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array

    Thumb

    سلام..
    خانم فرزانه معلومه بعد این همه مدت هنوز نتونستین با همدیگه چفت بشین.. بند اخر حرفائی که از قول نامزدتون نوشتین نشان از علاقه کم ایشون نسبت به شماس.. پسری که از برگذاری عروسی خوشحال نباشه و یا خود ارضائی رو

    به بودن با شما ترجیح بده معلومه ماه عسل هم بهش خوش نخواهد گذشت و به اجباره .. به نظر من فعلا نرین زیر سقف.. تا مشکلتون حل نشده نه عروسی بگیرین نه ماه عسل..

    با ادامه جلسات مشاوره از حل شدن مشکلتون اطمینان حاصل کنید و بعدا فکر عروسی باشین..

    دوما هم اینکه هر اتفاق و صحبتی که بینتون رد و بدل میشه نباید به خونوادتون بگین تا اونها هم خبردار بشن..
    کمی صبر و حوصله به خرج باید بدین.. تا چیزی بینتون میشه حرف جدائی رو پیش نکشید.. مطمئن باشید خیلی از مردها عواطفشونو نسبت به خانمشون بروز نمیدن و نامزد شما هم از این قضیه مستثنا نیست..
    بیشتر عملی نشون میدن..مثلا با خرید چیزی یا بردن همسرشون به مسافرت و خیلی کارهای دیگه..

    شما هم در قبال محبتی که به ایشون میکنید انتظار نداشته باشید..چون محبت بی دریغ شما کم کم مثل اب درون سنگ نفوذ خواهد کرد..
    تا زمانیکه این محبت درونش شاخه و برگ داد اونوقت دگ به غیر از شما کسیرو نخواهد خواست ..
    ویرایش توسط جوادیان : یکشنبه 07 شهریور 95 در ساعت 12:17

  10. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 12:20]
    تاریخ عضویت
    1395-2-25
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    461
    سطح
    9
    Points: 461, Level: 9
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و تشکر از نظر شما
    با مشاور تلفنی هم صحبت کردیم. نظرش بیشتر رو جداییه. خانوادم هم می گن جدایی. قبول دارم من نباید تا یه چیزی پیش بید سریع به خانوادم می گفتم. و یا سریع حرف جدایی می زدم.
    ولی روی هم رفته الان این وضعو داریم. من شک بردم نکنه مشکل روانی چیزی داشته باشه. میگه من وقتی پیش تو هستم ارومم ولی تا دور میشم اون حس هم میره. دلم تنگ نمیشه. قبول هم داره از نظر محبت برام خیلی کم گذاشته. نمی دونم این زندگی ارزش داره بمونیم یا نه. فکر می کنم دیگه بی ارزش شدم براش.

  11. #18
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام

    جدائی راحت ترین و ساده ترین راهه نه راه حل اصلی.. واسه همینه طلاق داره امارش سر به فلک میکشه.. انشالله که بعد طلاق پشیمون نشین..

    موفق باشین

  12. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 فروردین 96 [ 12:20]
    تاریخ عضویت
    1395-2-25
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    461
    سطح
    9
    Points: 461, Level: 9
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 39
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خودمم دوست ندارم جدا بشم. از طرفی از زندگی باهاش هم می ترسم. نمی دونم علت بی علاقگیش رفتارهای من بوده که میشه درست بشه یا علتش بی علاقگیش بوده. اگر رفتارهای من بوده چرا انتظاراتشو بهم نمی گفت تا درستش کنم. یعنی من اونقدر بد بودم؟

    - - - Updated - - -

    جناب جوادیان چطور می تونم با شما آنلاین صحبت کنم؟

  13. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    سلام..

    تا حرف دو طرفو نشنیده باشی نمیشه قضاوت کرد کی تقصیر کاره .. و این زمانی میشه که چن جلسه با هم دیگه برین مشاوره و یا زوج درمانی تا بعدش بفهمید به درد هم میخورید یا نه..

    و الا نظرات ما از روی حرفای یک طرفه شما هستش.. شاید در برخی مواقع دچار نقصان باشه..

    در مورد درخواستتون , عذر منو پذیرا باشید برام مقدور نیست.. اما بازم میگم جلسات مشاوره رو برید و حتما هم دوتائی .. و اگه براتون امکان داشت پیش مشاوری برین که سنش کم نباشه .. و تازه کار نباشه

    با مدیر این سایت هم میتونید با پرداخت حق مشاوره کمک بگیرید چون ایشون بهتر تو جریان نوشته هاتون هستن و با سوال و جوابهائی که دوستان ازتون کردن و جوابهائی که دادین نظرشون دقیق تر خواهد بود


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خواستگارمو دوست دارم اما خانواده اش رو نه!جواب مثبت بدم؟
    توسط شعله خاموش در انجمن اختلاف با خانواده در انتخاب همسر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 02 شهریور 91, 02:31
  2. دوست داشتن دختری که با پسر دیگری است و می گوید مرا دوست دارد
    توسط mehdi1369 در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 28 آبان 90, 11:29
  3. من دوست پسر دوست صمیمیم رو دوست دارم
    توسط MisS AviatoR در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 28 اسفند 89, 12:00
  4. خانوده شوهرم دوست دارن شوهرم را وابسته به خودشون كنند
    توسط گلي در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: پنجشنبه 28 بهمن 89, 07:35

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:55 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.