به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 64
  1. #51
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 اردیبهشت 97 [ 04:11]
    تاریخ عضویت
    1394-5-12
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    2,458
    سطح
    30
    Points: 2,458, Level: 30
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 142
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 13 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    بله من منظورتون رو بد متوجه شدم
    معضرت ميخوام ازتون
    از بس از اين نوع حرف ها از اطرافيانم شنيدم كه ديگه تحملم كم شده حتي مثالشم برام دردناكه
    به هر حال ممنون که دوباره پست گذاشتید و رفع ابهام کردین

  2. کاربر روبرو از پست مفید aftab6 تشکرکرده است .

    ZENDEGIBEHTAR (چهارشنبه 15 اردیبهشت 95)

  3. #52
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 اردیبهشت 03 [ 09:51]
    تاریخ عضویت
    1393-6-17
    نوشته ها
    141
    امتیاز
    8,913
    سطح
    63
    Points: 8,913, Level: 63
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    597

    تشکرشده 274 در 108 پست

    Rep Power
    31
    Array
    دوستان دقت کنید مختصر و مفید صحبت کنید و حاشیه نرید. مهم حل مشکل صاحب تاپیک هست.آقای بهزاد رو موردی که اشاره کردم شبیه به منشاء مشکل صاحب تاپیک بود. نمونه خواستن ازم که همون پست های اول گویاست. این هم خیلی بده در تاپیکی که خود صاحبش دنبال جواب مشکلشه مجبور باشه درگیر شدن اعضای دیگرو ببینه و فکرش شلوغ بشه. پس برای موضوع جدید تاپیک بزنید که شلوغ نشه.نکته اصلی این بود که هیچوقت احساس غرور نکنین که مثلا سر نمیزنم خانواده همسرم و هیچ مشکلی هم پیش نمیاد. میاد عزیزم میاد. بخاطر وجود نیامدن مشکل نه فقط ولی بخاطر احترام به هر کسی که تو زندگیتونه سر بزنید. هیچوقت بیخودی و از روی احساس با کسی لج نکنیدهیچ وقت صورت مساله رو پاک نکنید

  4. #53
    Banned
    آخرین بازدید
    شنبه 07 اسفند 95 [ 02:21]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    107
    امتیاز
    1,558
    سطح
    22
    Points: 1,558, Level: 22
    Level completed: 58%, Points required for next Level: 42
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registeredTagger Second Class
    تشکرها
    58

    تشکرشده 151 در 74 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز Quality

    اینکه قطع رابطه با خانواده همسر بد هست و داشتن رابطه خوب ، بهتره ، خیلی واضح بود برادر . این حرف شما مثل اینه که بگیم چون طلاق بده ، پس طلاق نگیریم . برادر بزرگوار شما اطلاع دارید که دلیل این قطع رابطه چی هست ؟ آیا فکر می کنید با این روش شعاری کمکی به بنده یا صاحب تاپیک میشه ؟؟

    اون پست های اول تاپیک هم اگر صاحب تاپیک ناراحت می شد ، بنده دیگه اینجا پست نمیزاشتم . ولی ایشون درک کرد که بنده تلاش دارم ایشون رو به خودش بیارم و صرفا حرف گوش نواز نزنم یا مثلا شعاری برخورد نکنم . من به شما احترام گذاشتم و توضیحات مفصلی دادم که شاید به درک بهتری برسیم ولی شما در جواب یک حرف شعار گونه مطرح می فرمایی و مشخص میشه که اصلا در خصوص مسائل بنده اطلاعی ندارید .

    اگر تمایل دارید که فقط به مشکل صاح تاپیک پرداخته بشه ، چرا به مسئله بنده اشاره کردید ؟؟ چرا ادامه میدید؟؟ حالا اگر حرف عمیق و مرتبطی داشتید خوب بود ولی شعارهایی رو مطرح می کنید که کمکی نمی کنه . خوب برادر من ، شما که اطلاع ندارید ، چه لزومی داره برای خودتون حدس بزنید که بنده از روی غرور و لج بازی هست که با خانواده همسرم ارتباط ندارم ؟؟ لطفا این بحث رو تمام کنید و بدون اطلاع در مورد موضوع بنده صحبت نکنید . این کار شما توهین هست
    ویرایش توسط بهزاد9 : جمعه 17 اردیبهشت 95 در ساعت 15:06

  5. #54
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 14 خرداد 95 [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1395-2-14
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    218
    سطح
    4
    Points: 218, Level: 4
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 9 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عزیزم شما خیلی زود تصمیم به طلاق گرفتی! طلاق برای اینکه هر روز پیش شما نمیاد؟ یا برای اینکه اونجور که شما می خواید بهتون عشق ورزی نمیکنه؟
    اشتباه محضه.
    ببینید دوست عزیزم، زبان عشق آدما فرق میکنه.یعنی نوعی که میتونن نشون بدن طرف مقابلشونو دوس دارن فرق داره. شما باید زبان عشق همسرتون رو کشف کنید. برای اینکارم بهتون پیشنهاد میدم حتما پیش یه مشاور خوب و کاردرست برید. مشاوری که صرفا معروف نباشه، بلکه دغدغه حل مشکل شما رو داشته باشه.
    دوم اینکه هوش عاطفی آدما فرق میکنه. کم ممکنه برای یکی زیاد به نظر برسه و زیاد، به نظر یکی دیگه کم به نظر برسه.
    واضحه که هوش عاطفی شما و همسرتون متفاوته و خیلی عوامل تو این مساله دخیله. مثل فرهنگ، تربیت، مزاج، اعتقادات، شخصیت و خیلی چیزای دیگه.
    هنر اینه که زوج بتونن به هم نزدیک کنن این هوش عاطفی رو و کشف کنن این زبان عشق رو.
    در مورد پدر و مادرتون، بارها اساتید معتبر روانشناسی، به دفعات گفتن قبل از ازدواج باید پدر و مادرتون رو از لحاظ احساسی طلاق بدید. یعنی اولویت اول شما در هر صورت باید همسرتون باشه بعد از ازدواج. در غیر این صورت اشتباه میکنید.
    بنابراین با حفظ حرمت خانوادتون، با همسرتون صحبت کنید و تصمیم بگیرید بیشتر در مورد اینکه چطور میشه به هم نزدیکتر شد حرف بزنید و پیشنهاد قاطعم اینه حتما حتما از مشاور کمک بگیرید. بازم تاکید میکنم، نه هر مشاوری. چون من خودم پیش یه بنده خدایی رفتم که خیلی معروف بود ولی واقعا یک ذره وجدان کاری نداشت. بعدش رفتم پیش کسی که اسم و رسمی نداره ولی بهم کمک کرده زندگیمو از این رو به اون رو کنم.انقدر که کمکای خوبی بهم کرده. شما هم از نزدیکانتون پرس و جو کنید و مشاور مناسبی پیدا کنید.
    ان شاالله موفق باشید

  6. 3 کاربر از پست مفید zeynab1990hoseini تشکرکرده اند .

    aftab6 (جمعه 17 اردیبهشت 95), mohanad28 (جمعه 17 اردیبهشت 95), یاصاحب زمان ادرکنی (جمعه 17 اردیبهشت 95)

  7. #55
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 اردیبهشت 97 [ 04:11]
    تاریخ عضویت
    1394-5-12
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    2,458
    سطح
    30
    Points: 2,458, Level: 30
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 142
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 13 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط zeynab1990hoseini نمایش پست ها
    نظرات شما خیلی زود تصمیم به طلاق گرفتی! طلاق برای اینکه هر روز پیش شما نمیاد؟ یا برای اینکه اونجور که شما می خواید بهتون عشق ورزی نمیکنه؟
    اشتباه محضه.
    ببینید دوست عزیزم، زبان عشق آدما فرق میکنه.یعنی نوعی که میتونن نشون بدن طرف مقابلشونو دوس دارن فرق داره. شما باید زبان عشق همسرتون رو کشف کنید. برای اینکارم بهتون پیشنهاد میدم حتما پیش یه مشاور خوب و کاردرست برید. مشاوری که صرفا معروف نباشه، بلکه دغدغه حل مشکل شما رو داشته باشه.
    دوم اینکه هوش عاطفی آدما فرق میکنه. کم ممکنه برای یکی زیاد به نظر برسه و زیاد، به نظر یکی دیگه کم به نظر برسه.
    واضحه که هوش عاطفی شما و همسرتون متفاوته و خیلی عوامل تو این مساله دخیله. مثل فرهنگ، تربیت، مزاج، اعتقادات، شخصیت و خیلی چیزای دیگه.
    هنر اینه که زوج بتونن به هم نزدیک کنن این هوش عاطفی رو و کشف کنن این زبان عشق رو.
    در مورد پدر و مادرتون، بارها اساتید معتبر روانشناسی، به دفعات گفتن قبل از ازدواج باید پدر و مادرتون رو از لحاظ احساسی طلاق بدید. یعنی اولویت اول شما در هر صورت باید همسرتون باشه بعد از ازدواج. در غیر این صورت اشتباه میکنید.
    بنابراین با حفظ حرمت خانوادتون، با همسرتون صحبت کنید و تصمیم بگیرید بیشتر در مورد اینکه چطور میشه به هم نزدیکتر شد حرف بزنید و پیشنهاد قاطعم اینه حتما حتما از مشاور کمک بگیرید. بازم تاکید میکنم، نه هر مشاوری. چون من خودم پیش یه بنده خدایی رفتم که خیلی معروف بود ولی واقعا یک ذره وجدان کاری نداشت. بعدش رفتم پیش کسی که اسم و رسمی نداره ولی بهم کمک کرده زندگیمو از این رو به اون رو کنم.انقدر که کمکای خوبی بهم کرده. شما هم از نزدیکانتون پرس و جو کنید و مشاور مناسبی پیدا کنید.
    ان شاالله موفق باشید
    سلام زینب خانم
    ممنونم از اظهار نظرتون در پستم
    در مورد علت جدایی بیشتر سردیش هست و همه ی سرد بودن و بی حوصلگی و عصبی بودنش از یه مشکل شروع شده بودکه از اون جایی که فوق العاده ادم خودداریه مشکلشو با هیچ کس مطرح نمیکنه
    من باهاش حرف بزنم فکر میکنه میخوام گولش بزنم و بشدت به من بد بین شده
    در مورد مشاوره نمیدونم شاید از طرف دادگاه میفرستن برای مشاوره
    من خودم پیش یه مشاوره رفتم گفت بنظرم طلاق بگیر ! بعد گفت باز هم نمیشه یه طرفه نظر داد بگو شوهرتم بیاد باهاش حرف بزنم
    که اینو که خانواده از من شنیدن فقط قسمت اول حرفشو انگار شنیدن
    بهم میگن نگا کن پیش مشاوره رفتی اینو گفت . همه اهل خانواده ات بهت همینو میگن . به فک و فامیل هم گفتیم همینو میگن
    یعنی تو از همه ما بیشتر میدونی ؟؟؟
    بخدا دیگه نمیدونم چیکار کنم نمیتونم چیزی بگم

  8. کاربر روبرو از پست مفید aftab6 تشکرکرده است .

    tavalode arezoo (شنبه 18 اردیبهشت 95)

  9. #56
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 تیر 97 [ 17:25]
    تاریخ عضویت
    1393-7-06
    نوشته ها
    129
    امتیاز
    5,905
    سطح
    49
    Points: 5,905, Level: 49
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    369

    تشکرشده 377 در 121 پست

    Rep Power
    38
    Array
    سلام و عرض ارادت خدمت همه دوستان
    به نظر ميرسه شما شخصيت مغرورى داشته باشيد نه از جنس تكبر و خود برتربينى بيشتر از جنس عزت نفس.
    اين رو ميشه تو پست هايي كه گذاشتيد به خوبى ديد
    پيش خودتون ميگيد شوهرم اين كار رو نكرد پس نتيجه اش ميشه اينكه منو نميخاد منم كه آدمى نيستم كه آويزون كسى بشم خب بزار از زندگيش برم بيرون، راحتش بزارم
    حالا مشكل كار كجاست
    يكيش ميتونه اين باشه كه شوهرتون اطلاعات كافى و مهارت لازم براى ارتباط با شما رو نداره
    يكيش ميتونه حساسيت بالا و شخصيت كمال گراى شما باشه
    دوست داشتن رو از ديد خودتون تعريف ميكنيد يا به عبارتى جنس ابراز محبتش با اون چيزى كه شما تو ذهنتون داريد فرق ميكنه
    و يا حتى اينكه تو هر عكس العملى همونى باشه كه انتظار داريد يا هميشه خيلى خوب و رمانتيك و جنتلمن برخورد كنه بر ميگرده به شخصيت كمال گراى شما.
    يكيشم ميتونه اين باشه كه ايشون شما رو دوست ندارن
    ميبينيم رفتار ايشون ميتونه دلايل مختلفى داشته باشه ولى چرا شما قسمت دوست نداشتن و ببخشيد آويزون بودن رو برداشت ميكنيد ؟
    اين نميتونه دليلش ضعف اعتماد به نفس و منفى نگرى شما باشه؟؟


    شما نياز به پشتيبان و تكيه گاه داريد و اين حس حمايت رو تو شوهرتون كمرنك ميبينيد
    از طرفى آقايون هم دوست دارن كه تكيه گاه خانمشون باشن پس چرا تو اين موضوع ايشون كارنامه ضعيفى دارن ؟
    دليلش شايد اين باشه كه شما به خاطر همون غرورى كه عرض كردم به خوبى نياز خودتون رو مطرح نكرديد . يا به عبارتى حس حمايت ايشون رو به خوبى نتونستيد تحريك كنيد.
    اين طورم كه من از پستاى شما دريافت كردم به نظر ميرسه يه رقيب براى ايشون تعريف كرديد كه قهرمان زندگى شماست ، صلاح شما رو ميخاد ، حامى شماست ...و اون پدربزرگوارتونه
    يعنى هميشه تو رفتار و صحبتتون مستقيم و غير مستقيم به نقش حمايتى پدرتون اشاره كرديد و به عبارتى اونو زديد تو سر شوهرتون بعد پشت بندشم يه جمله كليشه اى رو تكرار ميكنيد كه پدرم صلاح منو ميخاد پس هر چى ميگه درسته.
    و با اين كار شوهرتون رو خرد كرديد.
    از طرفى هم چون حس حمايت رو از طرف شوهرتون دريافت نكرديد رفتيد سمت پدرتون.اونم از سر ضعف ، منظور اينكه اينجا انفاقا خيلى خوب حس حمايت پدرتون رو تحريك ميكنيد .
    و نتيجه يه عكس العمل احساسى و هيجانى پدر شما ميشه كه برميكرده ميكه اين پسر و از زندگى دخترم بيرون ميكنم
    پس قبول كنيد كه كار راحتى نيست كه تو اين فضا شوهرتون بياد از رقيب خودش ( كه به همديگه حسادت ميكنن )مجددا عذر خواهى كنه ؟


    موضوع ديگه اى كه مطرح كرده بوديد اين بود كه شوهرم نمياد راجب مشكلاتش با من حرف بزنه
    بعد ميگيد خب اگه منو محرم ميدونست ميومد با من صحبت ميكرد
    اقايون شخصيت تو دارى دارن و خيلى كم ميشه كه بيان راجب مشكلات خودشون تو خونه صحبت كنن
    و اين رو باعث از بين رفتن ارامش خونه ميدونن
    ميبينيد كه ديدگاه مرد با زن چقدر فرق داره
    از ديد خود من صحبت كردن از مشكلات بيرون، براى مرد يه ضعف به حساب مياد
    از ديد شما اينه كه مرد، زنشو محرم ندونسته كه بياد صحبت كنه .
    پس دو طرف از اطلاعات و مهارت ارتباطى كافى براى زندگى برخوردار نيستن


    موضوع بعدى ضعف فكرى و استقلال شخصيتى شماست كه خيلى ضعيف و منفعل برخورد ميكنيد و توان تصميم گيرى نداريد
    با اين روحيه ( ضعف در تصميم گيرى) با هر كس ديگه اى ازدواج كنيد مشكلات جدى تو زندگى با طرف مقابلتون خواهيد داشت
    پس بهتره كه براى حفظ اين زندگى تلاش بيشترى كنيد . و از فكر دادگاه و طلاق و... فعلا بيرون بياين
    حداقل يه بار ديگه زير نظر يه مشاور خبره ( نه خانواده ) براى حفظ زندگيتون تلاش كنيد مسير دادگاه و طلاق و... رو جند ماه ديكه هم ميتونيد بريد
    موفق باشيد
    این همه لاف زن و مدعی اهل ظهور

    پس چرا یار نیامد که نثارش باشیم!

    سالها منتظر سیصد و اندی مردانیم ...

    آنقدر مرد نبودیم که یارش باشیم

    اگر آمد خبر رفتن ما را بدهید

    به گمانم که بنا نیست کنارش باشیم!!!
    ویرایش توسط امیر مسعود : شنبه 18 اردیبهشت 95 در ساعت 00:33

  10. 3 کاربر از پست مفید امیر مسعود تشکرکرده اند .

    amf66 (شنبه 18 اردیبهشت 95), یاصاحب زمان ادرکنی (شنبه 18 اردیبهشت 95), آنیتا123 (شنبه 18 اردیبهشت 95)

  11. #57
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,422
    امتیاز
    287,206
    سطح
    100
    Points: 287,206, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,082 در 7,004 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بهزاد9 نمایش پست ها

    من الان حدود یکسال هست که حتی یک مرتبه به یکی از اعضای خانواده همسرم زنگ نزدم ، رفت و آمد که بماند

    من عموی همسرم هم فوت شد یک پیامک برای تسلیت هم ندادم .

    عقد برادرش رو نرفتم

    و احتمالا تا آخر عمر نه در عروسی و نه عزای خانواده همسرم شرکت نمی کنم .

    ببینید منفعت شما چیه و چطوری خوشحال تر خواهید بود .

    با سلام
    ما مکررا از کاربران تالار همدردی خواسته ایم در نقش مشاور و در نقش راهنما برای سایرین باید بسیار دقیق و با دقت مطلب بنویسید. باید حتما به ابعاد حرفهایتان فکر کنید.
    توصیه اکید کردیم که باید تاپیک آفت های مشاوره را مطالعه کنید و مواظب تبعات منفی پستهایتان باشید.

    ما اجازه نداریم الگوهای ناکارآمد زندگی خود را که حتما آرامش بخش خانواده ما نبوده است، اما به خاطر شرایط خاصی شخصیتی یا فرهنگی خانواده دست به انتخاب آن زده ایم ، را تبلیغ کنیم و الگو معرفی کنیم برای کسانی که با چنین مشکل هایی روبرو هستند.

    البته ممکن است در موارد بسیار خاصی قطع یک عضو هم توسط پزشکی تجویز شود. اما این نباید توصیه عوامانه هر کس به هر کس در هنگام درد عضو دیگران باشد.


    اگرچه این کاربر به غیر از جملات بالا مطالب دیگری هم داشتند و بعضی از آنها هم کمک کننده بود، اما من قسمت آسیب رسان آنرا جدا کردم تا گوشزد کنم که باید پستهای ما جامع و همه جانبه باشد تا بدآموزی نداشته باشد.


    نکته بسیار مهم دیگر:
    لطفا کاربران اگر اشتباهی در پست کاربر دیگر دیدند که آسیب رسان هست گزارش کنند.
    درگیری و جدل و بحث در ذیل تاپیک مراجع پسندیده نیست. چون معمولا حاشیه های یک تاپیک را از اصل تاپیک قویتر می سازد. که این هدف صاحب تاپیک نیست.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  12. 6 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    Ashab (شنبه 18 اردیبهشت 95), Quality (جمعه 15 تیر 97), skyzare (شنبه 18 اردیبهشت 95), یاصاحب زمان ادرکنی (شنبه 18 اردیبهشت 95), ZENDEGIBEHTAR (یکشنبه 19 اردیبهشت 95), عشق آفرین (جمعه 09 تیر 96)

  13. #58
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 اردیبهشت 97 [ 04:11]
    تاریخ عضویت
    1394-5-12
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    2,458
    سطح
    30
    Points: 2,458, Level: 30
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 142
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 13 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    [quote=امیر مسعود;410837]سلام و عرض ارادت خدمت همه دوستان
    به نظر ميرسه شما شخصيت مغرورى داشته باشيد نه از جنس تكبر و خود برتربينى بيشتر از جنس عزت نفس.
    اين رو ميشه تو پست هايي كه گذاشتيد به خوبى ديد
    ___________با سلام خدمت شما
    میشه بپرسم از کجای نوشته های من این برداشت رو کردید که من مغرورم ؟


    پيش خودتون ميگيد شوهرم اين كار رو نكرد پس نتيجه اش ميشه اينكه منو نميخاد منم كه آدمى نيستم كه آويزون كسى بشم خب بزار از زندگيش برم بيرون، راحتش بزارم
    حالا مشكل كار كجاست
    يكيش ميتونه اين باشه كه شوهرتون اطلاعات كافى و مهارت لازم براى ارتباط با شما رو نداره
    يكيش ميتونه حساسيت بالا و شخصيت كمال گراى شما باشه
    دوست داشتن رو از ديد خودتون تعريف ميكنيد يا به عبارتى جنس ابراز محبتش با اون چيزى كه شما تو ذهنتون داريد فرق ميكنه
    و يا حتى اينكه تو هر عكس العملى همونى باشه كه انتظار داريد يا هميشه خيلى خوب و رمانتيك و جنتلمن برخورد كنه بر ميگرده به شخصيت كمال گراى شما.
    يكيشم ميتونه اين باشه كه ايشون شما رو دوست ندارن
    ميبينيم رفتار ايشون ميتونه دلايل مختلفى داشته باشه ولى چرا شما قسمت دوست نداشتن و ببخشيد آويزون بودن رو برداشت ميكنيد ؟
    اين نميتونه دليلش ضعف اعتماد به نفس و منفى نگرى شما باشه
    ؟؟_____________اتفاقا من میگم خیلی هم منو دوست داشت ولی نمی تونست خواسته های منو قبول کنه ٫
    براش قابل درک نیست وقتی بهش میگم دوست دارم افطار کنارم باشی یعنی چی

    ماه رمضون پارسال کل اعضای خانواده تعجب کرده بودن از رابطه ی عجیب ما
    من سرکوفت میشنیدم که شوهرت که یک ماه طرفت نیومده حتما سرش جایی گرمه
    حالا نمیدونستن چند ماه من منتظرم طرفم بیاد و من دم نزدم
    حتی خانواده ی شوهرم بخاطر اینکه شوهرم بعد افطار نمیتونست منو برسونه خونمون منو افطاری دعوت نکردن !
    البته زنگ میزدن معضرت خواهی میکردن ولی چ فایده وقتی اون اصلیه متوجه نیست



    شما نياز به پشتيبان و تكيه گاه داريد و اين حس حمايت رو تو شوهرتون كمرنك ميبينيد
    از طرفى آقايون هم دوست دارن كه تكيه گاه خانمشون باشن پس چرا تو اين موضوع ايشون كارنامه ضعيفى دارن ؟
    دليلش شايد اين باشه كه شما به خاطر همون غرورى كه عرض كردم به خوبى نياز خودتون رو مطرح نكرديد . يا به عبارتى حس حمايت ايشون رو به خوبى نتونستيد تحريك كنيد.
    اين طورم كه من از پستاى شما دريافت كردم به نظر ميرسه يه رقيب براى ايشون تعريف كرديد كه قهرمان زندگى شماست ، صلاح شما رو ميخاد ، حامى شماست ...و اون پدربزرگوارتونه
    يعنى هميشه تو رفتار و صحبتتون مستقيم و غير مستقيم به نقش حمايتى پدرتون اشاره كرديد و به عبارتى اونو زديد تو سر شوهرتون بعد پشت بندشم يه جمله كليشه اى رو تكرار ميكنيد كه پدرم صلاح منو ميخاد پس هر چى ميگه درسته.
    و با اين كار شوهرتون رو خرد كرديد.
    از طرفى هم چون حس حمايت رو از طرف شوهرتون دريافت نكرديد رفتيد سمت پدرتون.اونم از سر ضعف ، منظور اينكه اينجا انفاقا خيلى خوب حس حمايت پدرتون رو تحريك ميكنيد .
    و نتيجه يه عكس العمل احساسى و هيجانى پدر شما ميشه كه برميكرده ميكه اين پسر و از زندگى دخترم بيرون ميكنم
    پس قبول كنيد كه كار راحتى نيست كه تو اين فضا شوهرتون بياد از رقيب خودش ( كه به همديگه حسادت ميكنن )مجددا عذر خواهى كنه ؟
    ________________نمی دونم شاید ناخواسته این کارو با اقتدارش کردم ولی من همیشه بهش میگفتم هیچ مردی رو به اندازه ی تو و بابام دوست ندارم

    تو قضیه ی جداییمون وقتی بهش گفتم بابام میگه دیگه زنگ نزن قاطی کرد گفت پس حرف اخره که بین من و خانوادت ، خانوادت انتخاب میکنی دیگه ؟ این همه پات وایساده که این جوری کنی؟
    من اصلا تو شرایط خوبی نبودم گیج گیج بودم
    نمی خواستم بهش این طور بگم ولی خودش سوال ناجوری پرسید منم گفتم اره بین اونا و تو
    اونا رو انتخاب میکنم
    حالا که فکرشو میکنم میبینم داغونش کردم با این حرف


    موضوع ديگه اى كه مطرح كرده بوديد اين بود كه شوهرم نمياد راجب مشكلاتش با من حرف بزنه
    بعد ميگيد خب اگه منو محرم ميدونست ميومد با من صحبت ميكرد
    اقايون شخصيت تو دارى دارن و خيلى كم ميشه كه بيان راجب مشكلات خودشون تو خونه صحبت كنن
    و اين رو باعث از بين رفتن ارامش خونه ميدونن
    ميبينيد كه ديدگاه مرد با زن چقدر فرق داره
    از ديد خود من صحبت كردن از مشكلات بيرون، براى مرد يه ضعف به حساب مياد
    از ديد شما اينه كه مرد، زنشو محرم ندونسته كه بياد صحبت كنه .
    پس دو طرف از اطلاعات و مهارت ارتباطى كافى براى زندگى برخوردار نيستن ______________میدونم همه ی مشکلاتشو شاید دوست نداره من بدونم ولی حتی اگر اون مشکل طوری باشه که به خودکشی فکر کنه من بازم حق ندارم بدونم اون مشکل چیه ؟
    چرا با خودش و من این کارو کرد
    چرا فکر خودکشی بود
    یه بار برگشتم بهش گفتم وقتی برای سومین بار حرف خودکشی رو میزد گفتم من چ گناهی کردم چرا این حرفو میزنی ، فکر منو نکردی ؟


    موضوع بعدى ضعف فكرى و استقلال شخصيتى شماست كه خيلى ضعيف و منفعل برخورد ميكنيد و توان تصميم گيرى نداريد
    با اين روحيه ( ضعف در تصميم گيرى) با هر كس ديگه اى ازدواج كنيد مشكلات جدى تو زندگى با طرف مقابلتون خواهيد داشت
    پس بهتره كه براى حفظ اين زندگى تلاش بيشترى كنيد . و از فكر دادگاه و طلاق و... فعلا بيرون بياين
    حداقل يه بار ديگه زير نظر يه مشاور خبره ( نه خانواده ) براى حفظ زندگيتون تلاش كنيد مسير دادگاه و طلاق و... رو جند ماه ديكه هم ميتونيد بريد
    موفق باشيد
    تو فکر رفتن به مشاوره هستم ولی خب الان موقعیتش رو ندارم انشا الله چند روز دیگه
    من سپردم به خدا هر چی خودش بخواد همون میشه
    در مورد ضعف شخصیتی درست می فرمایید دنبالش هستم که انشا الله بهترش کنم
    ویرایش توسط aftab6 : شنبه 18 اردیبهشت 95 در ساعت 19:36

  14. #59
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 14 خرداد 95 [ 14:17]
    تاریخ عضویت
    1395-2-14
    نوشته ها
    9
    امتیاز
    218
    سطح
    4
    Points: 218, Level: 4
    Level completed: 36%, Points required for next Level: 32
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class100 Experience Points31 days registered
    تشکرها
    1

    تشکرشده 9 در 5 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط aftab6 نمایش پست ها
    سلام زینب خانم
    ممنونم از اظهار نظرتون در پستم
    در مورد علت جدایی بیشتر سردیش هست و همه ی سرد بودن و بی حوصلگی و عصبی بودنش از یه مشکل شروع شده بودکه از اون جایی که فوق العاده ادم خودداریه مشکلشو با هیچ کس مطرح نمیکنه
    من باهاش حرف بزنم فکر میکنه میخوام گولش بزنم و بشدت به من بد بین شده
    در مورد مشاوره نمیدونم شاید از طرف دادگاه میفرستن برای مشاوره
    من خودم پیش یه مشاوره رفتم گفت بنظرم طلاق بگیر ! بعد گفت باز هم نمیشه یه طرفه نظر داد بگو شوهرتم بیاد باهاش حرف بزنم
    که اینو که خانواده از من شنیدن فقط قسمت اول حرفشو انگار شنیدن
    بهم میگن نگا کن پیش مشاوره رفتی اینو گفت . همه اهل خانواده ات بهت همینو میگن . به فک و فامیل هم گفتیم همینو میگن
    یعنی تو از همه ما بیشتر میدونی ؟؟؟
    بخدا دیگه نمیدونم چیکار کنم نمیتونم چیزی بگم
    آفتاب جان باز هم معتقدم طلاق آخرین راه حله. میگید سرده، فک میکنه میخواید گولش بزنید و باتون حرف نمیزنه، خب عزیزم شما باید زبونشون رو یاد بگیرید. ببینید چطور اعتمادشون جلب مبیشه. ببینید شاید شما جایی کم گذاشتین یا رفتاری کردین که ایشون تو شما نمیبینه باتون مشکلش رو مطرح کنه. شایدم نه واقعا شما تلاشتونو کردی و ایشون واقعا آدم سردیه ولی اینم راه حل داره. ببینید کار به دادگاه که برسه یه سری دیوارای بینتون ریخته میشه که دیگه مشاوره ی دادگاه، ترمیمش نمیکنه. هیچ چیز ترمیمش نمیکنه.
    با اطمینان بهتون میگم مشاوری که به شما میگه بنظر من طلاق بگیر واقعا بویی از راهنمایی و مشاوره نبرده. برای همین اونقدر تاکید کردم که حتما برو سراغ یه مشاوری که چند نفر از آدمای معرد اعتمادت از راهنماییش کمک گرفتن. مشاور باید نقش مربی رو بازی کنه. نه تصمیم گیرنده به جای شما!
    خانواده های اینجور موقعا فقط فکر اینن که بچشون اذیت نشه.الزاما ممکنه صلاح و مصلحت رو درست تشخیص ندن. شمایی که باید تصمیم بگیری.به نظرم دور از جنجال ها و اصرارهای خانواده، بشین فکرتو جمع کن. با خودت دودوتا چهارتا کن. ببین چرا الگوی ارتباطی تو و شوهرت انقدر با هم فرق داره؟شاید ایشون درونگراست و شما برونگرا. شاید شما تو محیط عاطفی تری بزرگ شدی. شاید واقعا موقعی که اصرار داشتی بیاد پیشت و بقیه ماجراهایی که پیش اومده، شما رفتار واکنشی از خودت نشون دادی و ایشون دور خودش دیوار کشیده و کمتر به شما اعتماد میکنه. هزار تا شاید دیگه اینجا میشه گفت که چون من جای شما نیستم نمیدون. هیشکی غیر از شما و همسرت نمیدونه.
    بشین یکی دو روز تو خلوت خودت، صادقانه و بی تعصب فکر کن و همه چیزو بذار کنار هم. فکرت که جمع شد، گوشیو بردار، به همسرت زنگ بزن و ازش خواهش کن اونم فکراشو بکنه.بعدش با هم یه قرار ملاقات حضوری بذارید و دور از چشم خانواده ها، با هم حرف بزنید. اونجا تصمیم بگیرید که پیش مشاور برید یا نه. الگوهاتونو شبیه به هم کنید یا نه.
    فقط قبلش به هم قول بدید که دعوا و سرزنش و زخم زبون ممنوعه تو این مکالمه. با مهربانی و منطق حرف بزنید. دردی نیست که صحبت کردن منطقی دواش نباشه.
    مطمئن باش اون موقع هر تصمیمی بگیری،چه ادامه و چه طلاق، تصمیم درست تریه. چون هیجانی نیست.
    فقط واقعا ازت خواهش میکنم به روز دادگاه موکولش نکن.چون دادگاه که رفتید، حریم هایی بینتون دریده شده که دیگه قابل ترمیم نیست.
    ان شاالله خدا بهترین مصلحتت رو برات رقم بزنه. از معجزه ی خوندن دعای توسل و حدیث کسا و زیارت عاشورا هم غافل نشو.

  15. کاربر روبرو از پست مفید zeynab1990hoseini تشکرکرده است .

    tavalode arezoo (شنبه 18 اردیبهشت 95)

  16. #60
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 اردیبهشت 97 [ 04:11]
    تاریخ عضویت
    1394-5-12
    نوشته ها
    28
    امتیاز
    2,458
    سطح
    30
    Points: 2,458, Level: 30
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 142
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    7

    تشکرشده 13 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام زینب جان
    ببینید من به شوهرم نامه دادم گفتم میشه حرف بزنیم ، گفت اره
    وقتی حرف زدیم من بهش گفتم الان توی این شرایط من اگر بخوام برگردم بگم تو رو میخوام خب دیگه حمایتی ندارم از خانواده ام
    اینا مهم نیست چیزی که مهمه بعدشه که من و تو میتونیم با هم بسازیم یا نه ؟ نظر تو چیه
    گفت من نظرمو قبلا گفتم
    گفتم خب بازم بگو
    گفت یه حرفو که صد بار نمیزنن
    وقتی خودش نمیخواد حرف بزنیم من چی بگم
    اخرین باری هم که باهاش حرف زدم اینترنتشو خاموش کرده دیگه هم باز نکرده خب دیگه باید چیکار کنم
    این خلاصه ی حرفامون بود کامل تره حرفام صفحه ۲ گفتم چی شد وقتی بهش نامه دادم


 
صفحه 6 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چه کمکی به بهبودی وضعیت بچه هام میتونم داشته باشم؟
    توسط heliyaa در انجمن طــــرح مشکلات کودکان: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: پنجشنبه 01 تیر 96, 11:28
  2. ازوضعیت بد مالی شوهرم خسته شدم تواین شرایط چه کار میتونم بکنم؟
    توسط شاپرک 114 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 02 خرداد 94, 10:55
  3. تو هرکدوم از این موقعیت ها چه رفتار بهتری میتونستم داشته باشم؟
    توسط nafiseh joon2 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: دوشنبه 10 آذر 93, 13:19
  4. چطوری به کسی که نمیتونه بخاطرموقعیت شغلیش ابراز علاقه کنه کمک کنیم؟
    توسط bahar5005 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 3
    آخرين نوشته: شنبه 19 بهمن 92, 11:24
  5. طلاق گرفتم. نمیتونم با وضعیت جدیدم کنار بیام
    توسط Lnaz در انجمن متارکه و طلاق
    پاسخ ها: 70
    آخرين نوشته: سه شنبه 02 مهر 92, 15:13

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:43 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.