به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 69
  1. #51
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 06 اردیبهشت 95 [ 01:17]
    تاریخ عضویت
    1393-2-10
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    2,041
    سطح
    27
    Points: 2,041, Level: 27
    Level completed: 28%, Points required for next Level: 109
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    0

    تشکرشده 115 در 35 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام ، امیدوارم حالتون خوب باشه. من خیلی وقته توی این سایت پستی نزاشتم، اما پست شما نظرمو جلب کرد. چون من خودم هم مشکل شما رو از نوع دخترونه اش دارم البته داشتم من 156 سانت قدمه و بین دخترا کوتاه قد به حساب میام. اقای حمید من هرچی هم شما رو دلداری بدم مشکل شما حل نمیشه، باید واقعیت مسئله رو بپذیرید. مثل خودم که توی ی برهه ی زمانی حسابی این موضوع منو درگیر خودش کرده بود. اما الان خدا رو شکر خوبم ، از خودم راضیم و خدا روشکر می کنم. من شاید بیش از 30-40 تا خواستگار داشتم کلا هرکس می خواسته داماد بشه ی زنگی در خونه ی ما زده و رفته ولی خوب قسمت نبوده تا الان. خیلی ها با قد 180 یا حتی قد 170 منو نپسندیدن و خیلی ها هم با همین قدها و بالاتر منو پسندیدن و من نتونستم بپذیرم. من خیلی از دوستان هم قد خودم دارم که ازدواج کردن و بسیار موفق هستن، همسراشون خیلی هم قدبلند هستن. من حرف خانم مصباح الهدی رو تایید می کنم اقای حمید. به عنوان ی دختر اونم کسی که مشکل شما رو داره و حسابی هم بعضی جاها غرورش خدشه دار شده یعنی کاملا درکتون می کنه بهتون اطمینان میدم که برای همه چیز به خدا توکل کنید و ازش بخواید که همسر شایسته ای بهتون بده. ایمان داشته باشید که خدا بهترینا رو براتون در نظر گرفته. من با 27 سال سنم هنوز به این مسئله باور دارم
    به نظرم حرف هدی جون خیلی درسته ، بیشتر از هرچیز اعتماد به نفس و ویژگی هایی مردونه ی یک اقاست که ی خانم رو جذب خودش می کنه. بهتون اطمینان میدم موفق باشید

  2. 2 کاربر از پست مفید انتظارسبز تشکرکرده اند .

    hamid.n (سه شنبه 07 اردیبهشت 95), sara 65 (جمعه 10 اردیبهشت 95)

  3. #52
    Banned
    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 مرداد 95 [ 15:56]
    تاریخ عضویت
    1394-11-14
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    652
    سطح
    13
    Points: 652, Level: 13
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 19 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.
    متن از کتاب "روانشناسی عزت نفس" انتخاب شده است

    رو به روی یک آینه قدی بایستید و به چهره و بدن خود نگاه کنید. در حال انجام دادن این کار به احساسات خود توجه کنید. نمیگویم که به لباس یا به آرایش خود نگاه کنید.. به خودتان دقیق شوید. آیا از انجام دادن این کار ناراحت می شوید؟ اگر این تمرین را بدون لباس انجام دهید بهتر است.
    احتمالا بخشهایی از بدن خود را بیشتر می پسندید. احتمالا شما هم مانند بسیاری دیگر از دیدن بخشهایی از بدن خود ناراحت می شوید. زیرا دیدن آن بخشها شما را ناخشنود می کند. ممکن است در چشمانتان غمی وجود داشته باشد که به دیدن آن راغب نباشید. ممکن است بیش از اندازه چاق یا لاغر باشید. ممکن است به جنبه ای از بدن خود ابدا نگاه نکنید. ممکن است در بدن خود به نشانه هایی از سن و سال برخورید و ناراحت شوید. به همین جهت تشویق به فرار می شوید. می خواهید از آگاهی بگریزید. منکر بخشی از بدن خود شوید
    با این حال توصیه ی من این است که لحظات بیشتری به خود نگاه کنید. به خود بگویید همه نقصها و اشکالات بدنم را می پذیرم. نفس عمیقی بکشید و یکی دو دقیقه به همین حال بمانید.
    اما ممکن است احساس کنید که میخواهید در مقام اعتراض حرفی بزنید. ممکن است بگویید «من از برخی جنبه های بدنم راضی نیستم. چگونه آن را بپذیرم؟» به خاطر داشته باشید که پذیرفتن هرگز به معنای دوست داشتن نیست. پذیرفتن هرگز به این معنا نیست که نمیتوانیم در اندیشه اصلاح خود باشیم. پذیرفتن به معنای تجربه کردن است. بدون انکار. بدون اجتناب. باید توجه داشت که واقعیت در هرحال واقعیت است. به همین شکل وقتی به چهره و اندام خود در آینه می نگرید ، به خود بگویید این چهره و بدن من همین است که هست
    اگر به قدر کافی پافشاری و مداومت کنید ، اگر تسلیم آگاهی شوید ، (که این یعنی پذیرفتن واقعیتها) احساسی از آرامش بر شما حاکم می شود.
    با آنکه ممکن است وقتی در آینه خود را میبینید از همه آنچه میبینید راضی نباشید ، ولی بگویید : «این من هستم. و این حقیقت را کتمان نمی کنم. این را می پذیرم». این همان احترام گذاشتن به واقعیت هاست
    وقتی بیماران من متعهد می شوند این کار را در مدت 2 هفته روزی یکبار در صبح و روزی یکبار در شب انجام می دهند ، به رابطه ی میان خودپذیری و عزت نفس پی می برند.

  4. 2 کاربر از پست مفید مددجو تشکرکرده اند .

    hamid.n (سه شنبه 07 اردیبهشت 95), خانم دکتر (دوشنبه 06 اردیبهشت 95)

  5. #53
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 خرداد 95 [ 00:07]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    556
    سطح
    11
    Points: 556, Level: 11
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    37

    تشکرشده 42 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من برای سرگرمی میام سایت پس وقتی میام اینجا وقتم کاملا آزاده. اگه زیاد حرف میزنم معذرت میخوام. جز شخصیت منه!!!

    حمید عزیز اول از همه این نکته رو در نظر بگیرید که هیچ وقت حق آدم رو بهش نمیدن بلکه حق رو باید گرفت دوست من.این دنیای واقعیه. حتی اگه بخواید ازدواج کنید و واقعا عاشقید

    و اون خانوم شما رو نمیخواد و شما فکر میکنید حقتونه یا حتی میرید روانشناس و اون کمکتون نمیکنه با اینکه بهش پول دادید و سلامتی رو حق خودتون می دونید باید بفهمید که مشکل از

    دیگران نیست . تقصیر خود شما هم هست. حق رو به آدم نمیدن بلکه حق رو باید بگیرید.باید براش تلاش کنید.

    بعضی موقع ها ما اونقدر تلاش میکنیم و کار میکنیم و زحمت میکشیم و در انتها میبینیم که خیلی راحت حقمون رو میخورن. برای من بارها و بارها پیش اومده که چیزی که حق صددرصدی من

    بود رو نتونستم بگیرم. برای خیلی ها پیش میاد. پس هیچ یک از ما انسانها حق نداریم به حق خودمون فکر کنیم!!!! باید همیشه احتمال بدیم که ممکنه با این همه تلاش به صفر برسیم.

    راستی من نمیدونم روانشناس شما کی بوده ولی روانشناس من هم آدم خوب و با سوادی نبود قضیه اینه که من مصر و جدی بودم. اینجا اکثرا افراد متخصص نیستن ولی با حرفاشون خیلی

    وقتا بیشتر از روانشناسا بهت کمک میکنن.

    راه خودشناسی و حل مشکلات روحی اینه که شما ذهنت رو پاک کنی از تمام خوبی ها و بدی هایی که از خودت ساختی و بعد دوباره از نو یاد بگیری. اونی که تصمیم میگیره که

    پاک کن برداره و اطلاعات مغزشو پاک کنه خود آدمه و اونی که به آدم اطلاعات جدید میده میتونه روانشناس باشه یا مطالعه ی یه کتاب یا دیدن یه آدم و یا حتی دیدن زندگی یه پرنده. باید از

    دیگران اطلاعات بگیری و جایگزین اطلاعات خودت کنی. بنابراین باید حرف بزنی و فکر کنی و نظراتتو بگی تا بفهمی اشتباهت کجاست.

    مهم خودتی حمید.

    اما یه نکته ی دیگه هم دارم که برات بگم و اونم اینه که ممکنه با خوندن یه کتاب یا باز کردن یه تایپیک مشکلت حل نشه و تو نا امید بشی چون چیزی رو تو اثر نمیذاره و ممکنه فکر کنی

    مشکلت پیچیده و غیر قابل حله اما اینو یادت باشه همیشه استمرار تو کاره که باعث میشه آدم به موفقیت برسه پس نگران نباش و راهت رو ادامه بده. شما سالها با این شخصیت و تفکر

    زندگی کردی نباید انتظار داشته باشی در عرض یه مدت کوتاه خوب بشی.

    راستی تو دانشگاهتون دیدی دانشجوهایی که به دیگران درس میدن و کمکشون میکنن همیشه موفق ان.فکر نکن به خاطر اینه که درسهاشون رو تکرار میکنن چون دیگران هم این کارو میکنن

    ولی زود فراموش میکنن بلکه این به خاطر اینه که میتونن با توضیح به دیگران با دید دیگه ای مسئله رو ببینن و این طور میشه که تکالیف درسی رو با تمام ابعادش بفهمن و به همین دلیل هیچ

    وقت فراموش نمیکنن . پس شما هم میتونی با سر زدن به تایپیکای دیگه و مخصوصا مشکلات خانوادگی و فکر کردن و نظر دادن از زاویه ی دیگه ای خودتو بشناسی. وقت گذاشتن برای

    دیگران نه تنها تلف کردن زمان نیست بلکه باعث میشه آدم مشکلش جوری حل بشه که هیچ روانشناسی نتونه این کار رو برای آدم بکنه. فکراتو بریز بیرون حمید و باور کن تک تک مشکلاتت

    مهم ان و باید حل بشن.

    موفق باشی و امیدوارم توصیه های منو جدی بگیری.

  6. کاربر روبرو از پست مفید خانم دکتر تشکرکرده است .

    hamid.n (سه شنبه 07 اردیبهشت 95)

  7. #54
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 بهمن 95 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1395-1-02
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    1,250
    سطح
    19
    Points: 1,250, Level: 19
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    68

    تشکرشده 14 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خانم دکتر نمایش پست ها
    من برای سرگرمی میام سایت پس وقتی میام اینجا وقتم کاملا آزاده. اگه زیاد حرف میزنم معذرت میخوام. جز شخصیت منه!!!

    حمید عزیز اول از همه این نکته رو در نظر بگیرید که هیچ وقت حق آدم رو بهش نمیدن بلکه حق رو باید گرفت دوست من.این دنیای واقعیه. حتی اگه بخواید ازدواج کنید و واقعا عاشقید

    و اون خانوم شما رو نمیخواد و شما فکر میکنید حقتونه یا حتی میرید روانشناس و اون کمکتون نمیکنه با اینکه بهش پول دادید و سلامتی رو حق خودتون می دونید باید بفهمید که مشکل از

    دیگران نیست . تقصیر خود شما هم هست. حق رو به آدم نمیدن بلکه حق رو باید بگیرید.باید براش تلاش کنید.

    بعضی موقع ها ما اونقدر تلاش میکنیم و کار میکنیم و زحمت میکشیم و در انتها میبینیم که خیلی راحت حقمون رو میخورن. برای من بارها و بارها پیش اومده که چیزی که حق صددرصدی من

    بود رو نتونستم بگیرم. برای خیلی ها پیش میاد. پس هیچ یک از ما انسانها حق نداریم به حق خودمون فکر کنیم!!!! باید همیشه احتمال بدیم که ممکنه با این همه تلاش به صفر برسیم.

    راستی من نمیدونم روانشناس شما کی بوده ولی روانشناس من هم آدم خوب و با سوادی نبود قضیه اینه که من مصر و جدی بودم. اینجا اکثرا افراد متخصص نیستن ولی با حرفاشون خیلی

    وقتا بیشتر از روانشناسا بهت کمک میکنن.

    راه خودشناسی و حل مشکلات روحی اینه که شما ذهنت رو پاک کنی از تمام خوبی ها و بدی هایی که از خودت ساختی و بعد دوباره از نو یاد بگیری. اونی که تصمیم میگیره که

    پاک کن برداره و اطلاعات مغزشو پاک کنه خود آدمه و اونی که به آدم اطلاعات جدید میده میتونه روانشناس باشه یا مطالعه ی یه کتاب یا دیدن یه آدم و یا حتی دیدن زندگی یه پرنده. باید از

    دیگران اطلاعات بگیری و جایگزین اطلاعات خودت کنی. بنابراین باید حرف بزنی و فکر کنی و نظراتتو بگی تا بفهمی اشتباهت کجاست.

    مهم خودتی حمید.

    اما یه نکته ی دیگه هم دارم که برات بگم و اونم اینه که ممکنه با خوندن یه کتاب یا باز کردن یه تایپیک مشکلت حل نشه و تو نا امید بشی چون چیزی رو تو اثر نمیذاره و ممکنه فکر کنی

    مشکلت پیچیده و غیر قابل حله اما اینو یادت باشه همیشه استمرار تو کاره که باعث میشه آدم به موفقیت برسه پس نگران نباش و راهت رو ادامه بده. شما سالها با این شخصیت و تفکر

    زندگی کردی نباید انتظار داشته باشی در عرض یه مدت کوتاه خوب بشی.

    راستی تو دانشگاهتون دیدی دانشجوهایی که به دیگران درس میدن و کمکشون میکنن همیشه موفق ان.فکر نکن به خاطر اینه که درسهاشون رو تکرار میکنن چون دیگران هم این کارو میکنن

    ولی زود فراموش میکنن بلکه این به خاطر اینه که میتونن با توضیح به دیگران با دید دیگه ای مسئله رو ببینن و این طور میشه که تکالیف درسی رو با تمام ابعادش بفهمن و به همین دلیل هیچ

    وقت فراموش نمیکنن . پس شما هم میتونی با سر زدن به تایپیکای دیگه و مخصوصا مشکلات خانوادگی و فکر کردن و نظر دادن از زاویه ی دیگه ای خودتو بشناسی. وقت گذاشتن برای

    دیگران نه تنها تلف کردن زمان نیست بلکه باعث میشه آدم مشکلش جوری حل بشه که هیچ روانشناسی نتونه این کار رو برای آدم بکنه. فکراتو بریز بیرون حمید و باور کن تک تک مشکلاتت

    مهم ان و باید حل بشن.

    موفق باشی و امیدوارم توصیه های منو جدی بگیری.
    سلام مجدد


    مشکل اینجاس که من نمیدونم اشتباهم کجاس . خب اینکه قدم کوتاهه دست من نبوده و تحت کنترلم نبوده . من خوبی و بدی از خودم نساختم . حتی این مسئله قدم هم تا 5 سال پیش اصلا برام موضوع قابل بحثی نبود ولی اینقدر بازخورد از اطراف دیدم که ناخودآگاه برام مهم شده و بعدا هم به عینه دیدم ظاهرا مسئله بی اهمیتی نیست و انگار سر همین موضوع شاید روند زندگیم بشه.


    من متوجه نشدم چرا باید افکارم بندازم دور به جز وسواس قد که البته ظاهرا وسواس نیست بیشتر یک واقعیت هست (اگر موردی هست بگید)
    البته دوست دارم هرچی افکار مربوط به ازدواج کردن هست دور بندازم ولی نمیدونم چطوری

  8. کاربر روبرو از پست مفید hamid.n تشکرکرده است .

    خانم دکتر (جمعه 10 اردیبهشت 95)

  9. #55
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 بهمن 95 [ 18:24]
    تاریخ عضویت
    1395-2-05
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    1,222
    سطح
    19
    Points: 1,222, Level: 19
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 43 در 33 پست

    Rep Power
    0
    Array
    قد مهم نیست دوست من ، مهم عقله
    منم مشکل شما را دارم ، گور بابای مردم، اونایی که مسخره میکنن به جای عقلشون جای دیگشون کار میکنه.
    یه بار با دوستم تو خیابون میرفتیم ، یه بی شعور از کنارمون رد میشد برگشت گفت: ماشالا به این قد و بالا
    من اول هنگ کردم، ولی بعد برگشتم با لگد زدم در ...
    جد و آبادشم که یادش رفته بود کیا هستن بهش یاد اوری کردم ، هنگ کرده بود همینجوری نگاه میکرد

  10. کاربر روبرو از پست مفید persiangirl تشکرکرده است .

    hamid.n (شنبه 11 اردیبهشت 95)

  11. #56
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 خرداد 95 [ 00:07]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    556
    سطح
    11
    Points: 556, Level: 11
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    37

    تشکرشده 42 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.

    من کی گفتم فکراتونو بریزید دور ؟ من گفتم فکراتونو بریزید بیرون!!! منظورم اینه که هر آدمی فکر خودشو داره. در واقع وقتی ما خودمون با خودمون فکر میکنیم فقط خودمونیم!! و قطعا کاری رو میکنیم که از اول معلومه در واقع اگه دقت کنید ما همیشه یک حلقه ی تکراری رو طی میکنیم برای بعضی کارهای خاص . وقتی فکر ثابته عمل هم ثابته. یه فکرایی هستن که بهش میگن پیش نویسی . واقعیت اینه که الان میشه حدس زد شما اگه تغییر نکنید بعد 5 سال قراره چیکار کنید یا اصلا با کی قراره ازدواج کنید. سلیقه ها و تفکرات آدم نوشته شده هست توی ناخود آگاه.حالا کافیه آگاه بشید دنیاتون عوض میشه چون دیگه در یه حلقه ی تکراری از تفکرات گرفتار نمیشید.

    نمیخوام فکرتونو مشغول این جور چیزا کنم ولی خوب به هر حال یه چیزایی هست به اسم علم روانشناسی که واقعا میتونه به ما آدما کمک کنه که خودشو بشناسه.که البته خیلی گسترده است و به نظرم خوب نیست که آدم خیلی بره توش. برای سرگرمی خوبه.

    به هر حال من دارم در مورد یه سطح بالاتر از مشکل شما حرف میزنم وگرنه قد شما همینی هست که میبینید و من کاملا میدونم در اختیار شما نبوده ولی شما میایید و قدرت تصمیم رو
    نادیده میگیرید. شما تحت تاثیر حرف افراد قرار میگیرید شما تصمیم میگیرید خودتون رو خیلی راحت از مسیر طبیعی زندگی و بزرگترین نیاز یک انسان خارج میکنید.

    وظیفه ی شما در حال حاضر اینه که کار کنید و پس از انداز کنید که ازدواج کنید اونوقت شما چیکار میکنید؟

    فکر میکنم شما کم حرف هستید فکر میکنم این چندمین باره که دارم راه حل اصلی برای تمام مشکلات رو بهتون میگم: سعی کنید هر طور که میتونید تفکراتتون رو بیان کنید تا مورد انتقاد قرار بگیرید و بعد در مورد نظر دیگران فکر کنید و ناراحت هم نشید خوب گوش بدید و فکر کنید دیگران چطور فکر میکنن. یاد بگیرید که فقط فکر شما نیست که درسته و همیشه در تصمیماتتون شک کنید و یه هویی تصمیم قطعی نگیرید. اعتماد به نفس دیگران رو ببینید. مخصوصا کسایی که مشکل دارن و فکر کنید اگه شما جای اون بودید چه میکردید و زندگیتون با داشتن مشکلات سایرین چطور بود. کم کم متوجه میشید آدم های اطرافتون کل دنیا نیستن. اون دو دختری که به خواستگاریش رفتید کل دخترای جهان نیستن.

    میفهمید دیگران شاید صد برابر شما مشکل داشته باشن اما خیلی راحت تر از شما دارن زندگی میکنن و بسیار خوشبخت و شادن. شاید اگه مشکل شما رو هم داشتن همین طور شاد بودن چون بلدن درست فکر کنن و تنها فرق شما فقط طرز فکره.

  12. کاربر روبرو از پست مفید خانم دکتر تشکرکرده است .

    hamid.n (شنبه 11 اردیبهشت 95)

  13. #57
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 بهمن 95 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1395-1-02
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    1,250
    سطح
    19
    Points: 1,250, Level: 19
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    68

    تشکرشده 14 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خانم دکتر نمایش پست ها
    سلام.

    من کی گفتم فکراتونو بریزید دور ؟ من گفتم فکراتونو بریزید بیرون!!! منظورم اینه که هر آدمی فکر خودشو داره. در واقع وقتی ما خودمون با خودمون فکر میکنیم فقط خودمونیم!! و قطعا کاری رو میکنیم که از اول معلومه در واقع اگه دقت کنید ما همیشه یک حلقه ی تکراری رو طی میکنیم برای بعضی کارهای خاص . وقتی فکر ثابته عمل هم ثابته. یه فکرایی هستن که بهش میگن پیش نویسی . واقعیت اینه که الان میشه حدس زد شما اگه تغییر نکنید بعد 5 سال قراره چیکار کنید یا اصلا با کی قراره ازدواج کنید. سلیقه ها و تفکرات آدم نوشته شده هست توی ناخود آگاه.حالا کافیه آگاه بشید دنیاتون عوض میشه چون دیگه در یه حلقه ی تکراری از تفکرات گرفتار نمیشید.

    نمیخوام فکرتونو مشغول این جور چیزا کنم ولی خوب به هر حال یه چیزایی هست به اسم علم روانشناسی که واقعا میتونه به ما آدما کمک کنه که خودشو بشناسه.که البته خیلی گسترده است و به نظرم خوب نیست که آدم خیلی بره توش. برای سرگرمی خوبه.

    به هر حال من دارم در مورد یه سطح بالاتر از مشکل شما حرف میزنم وگرنه قد شما همینی هست که میبینید و من کاملا میدونم در اختیار شما نبوده ولی شما میایید و قدرت تصمیم رو
    نادیده میگیرید. شما تحت تاثیر حرف افراد قرار میگیرید شما تصمیم میگیرید خودتون رو خیلی راحت از مسیر طبیعی زندگی و بزرگترین نیاز یک انسان خارج میکنید.

    وظیفه ی شما در حال حاضر اینه که کار کنید و پس از انداز کنید که ازدواج کنید اونوقت شما چیکار میکنید؟

    فکر میکنم شما کم حرف هستید فکر میکنم این چندمین باره که دارم راه حل اصلی برای تمام مشکلات رو بهتون میگم: سعی کنید هر طور که میتونید تفکراتتون رو بیان کنید تا مورد انتقاد قرار بگیرید و بعد در مورد نظر دیگران فکر کنید و ناراحت هم نشید خوب گوش بدید و فکر کنید دیگران چطور فکر میکنن. یاد بگیرید که فقط فکر شما نیست که درسته و همیشه در تصمیماتتون شک کنید و یه هویی تصمیم قطعی نگیرید. اعتماد به نفس دیگران رو ببینید. مخصوصا کسایی که مشکل دارن و فکر کنید اگه شما جای اون بودید چه میکردید و زندگیتون با داشتن مشکلات سایرین چطور بود. کم کم متوجه میشید آدم های اطرافتون کل دنیا نیستن. اون دو دختری که به خواستگاریش رفتید کل دخترای جهان نیستن.

    میفهمید دیگران شاید صد برابر شما مشکل داشته باشن اما خیلی راحت تر از شما دارن زندگی میکنن و بسیار خوشبخت و شادن. شاید اگه مشکل شما رو هم داشتن همین طور شاد بودن چون بلدن درست فکر کنن و تنها فرق شما فقط طرز فکره.
    سلام مجدد

    بله من تا حدودی کم حرفم ولی اینطور نیست که تفکراتم جایی بیان نکنم ولی خب باید موقعیتش پیش بیاد من که نمیتونم الان همینطوری بیام تفکراتم بگم هرچند فکر نکنم تفکراتم در مورد سایر مسائل خیلی عجیب باشه . تو تاپیک های بقیه هم نمیتونم برم چون هم زیاد وقت نمیکنم هم دوست ندارم ورودی های وارد شده به ذهنم بیشتر بشه و نظم اونو بهم بزنه و بدتر اشفته ترش بکنه.

    درسته این مسئله قد برام معضلی شده ولی اینطور نیست که کار و زندگی ام بذارم کنار و فقط غصه بخورم . الان دانشجو ترم اخر ارشدم و کار هم میکنم .و سربازی هم با پروژه میخام انجام بدم . ولی واقعیتش اینه که این مسئله رو نمیتونم دور بزنم متاسفانه هر چی بزرگ تر هم شدم نمیدونم چرا حساس تر شدم مثل یه غده که داره رشد میکنه. ولی هر چی هست زندگیم در جریانه حتی صمیمی ترین دوستم هم در مورد وسواسم به قدم نمیدونه و شاید فکر میکنه که اصلا تو این باغ ها نیستم ولی اصلا بروز نمیدم.

    هیچ وقت دوست نداشتم زندگی خودم با کسی مقایسه کنم چه اونی که از نظر شرایط بهتره چه اونی که بدتره . فکر میکنم هر دوش مضره و باعث عدم یا کندی پیشرفت میشه . مقایسه فقط و فقط با شرایط قبلی خود ادم . به خاطر همین دوست ندارم مثلا به شرایط نامناسب یه نفر دیگه با این دید نگاه کنم . البته شاید این رفتار من با کمال گرایی هم رابطه غیر مستقیم داشته باشه .

    در مورد اون دو تا دختر، بله نباید غصه خورد هر چند که هنوز کامل کنار نیومدم ولی اونا هم حق انتخاب داشتن و منو نپسندیدن به هرحال امیدوارم خوشبت بشن.

    در مورد دو خط اخر صحبتاتون من اونقدر هم شرایطم نامناسب نیست . شاد هستم و حتی روحیه شو طبعی هم دارم . شاید به قول یکی از کاربرای اینجا ناشکر هستم (هر چند که به عقیده خودم نیستم) .

    بازم ممنون از جوابتون

  14. #58
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 بهمن 95 [ 01:19]
    تاریخ عضویت
    1395-1-02
    نوشته ها
    43
    امتیاز
    1,250
    سطح
    19
    Points: 1,250, Level: 19
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    68

    تشکرشده 14 در 13 پست

    Rep Power
    0
    Array
    فکر کنم اعتماد به نفسم خیلی اومده پایین . دیگه تو کارهای دیگه ام هم تمرکز ندارم و عملا به یه ادم افسرده تبدیل شدم از سرکارم بیرون اومدم

    فکر نمیکردم یه روزی اینقدر ضعیف بشم .

  15. کاربر روبرو از پست مفید hamid.n تشکرکرده است .

    خانم دکتر (پنجشنبه 23 اردیبهشت 95)

  16. #59
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 بهمن 95 [ 18:24]
    تاریخ عضویت
    1395-2-05
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    1,222
    سطح
    19
    Points: 1,222, Level: 19
    Level completed: 22%, Points required for next Level: 78
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    19

    تشکرشده 43 در 33 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط hamid.n نمایش پست ها
    فکر کنم اعتماد به نفسم خیلی اومده پایین . دیگه تو کارهای دیگه ام هم تمرکز ندارم و عملا به یه ادم افسرده تبدیل شدم از سرکارم بیرون اومدم

    فکر نمیکردم یه روزی اینقدر ضعیف بشم .
    منم قدم کوتاست، ولی مشکلم امتحان پس فرداست ، نه قدم

    دوس دختر و زن و اینا میخوای چکار

    یکی که عاشقت بشه اینارو نمیبینه

    اصلا فکر میکنی قد ما در مقایسه با چی کوتاهه؟ جواب : قد دیگران

    فکر کن دیگران اصلا نیستن، برای خودت زندگی کن، هیچکی آدم حساب نکن

    چرا انقدر بچه گانه فکر میکنی

  17. کاربر روبرو از پست مفید persiangirl تشکرکرده است .

    hamid.n (پنجشنبه 23 اردیبهشت 95)

  18. #60
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 خرداد 95 [ 00:07]
    تاریخ عضویت
    1395-1-15
    نوشته ها
    34
    امتیاز
    556
    سطح
    11
    Points: 556, Level: 11
    Level completed: 12%, Points required for next Level: 44
    Overall activity: 4.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    37

    تشکرشده 42 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وقتی آدم کارش رو از دست میده دچار بحران میشه میفهمم.از دست دادن کار کلا تاثیر زیادی رو روحیه ی آدم داره.

    در چند وقت اخیر احساس افسردگی میکنید؟ به غیر از کارتون اتفاق بد دیگه ای براتون نیوفتاده؟

  19. کاربر روبرو از پست مفید خانم دکتر تشکرکرده است .

    hamid.n (پنجشنبه 23 اردیبهشت 95)


 
صفحه 6 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. احساس میکنم همسرم خیلی درگیری فکری داره وتحت فشار کاریه.میخوام کمکش کنم
    توسط آناهیتا۲۷ در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 08 آذر 96, 13:08
  2. قد کوتاه اخه چرا خدا
    توسط mahmoud777 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: یکشنبه 08 دی 92, 11:14
  3. کبوتر با کبوتر، باز با باز
    توسط lord.hamed در انجمن سایر مقالات ازدواج
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 18 فروردین 92, 16:06
  4. می خوام برگردم خونه پدرم ..ی مدت کوتاه
    توسط نازنین آریایی در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 60
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 آذر 91, 17:02
  5. می خوام برگردم خونه پدرم ..ی مدت کوتاه
    توسط نازنین آریایی در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 60
    آخرين نوشته: یکشنبه 19 آذر 91, 17:02

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 06:12 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.