به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 26
  1. #11
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام
    من کارشناس نیستم و در مورد درستی ازدواج شما با چنین خانومی هیچ نظری ندارم و برفرض اینکه این ازدواج صحیح است و مشکلی ندارین نظرم را به عنوان کسی که والدینش سخت گیری های بیهوده داشته و ازشون عبور کرده براتون می ذارم.

    من بهتون پیشنهاد می کنم برای پدر و مادرتون حتما نامه بنویسید!
    صحبت کردن فایده ای نداره چون تو اون لحظه ظاهرا دارن حرفاتون را می شنوند ولی درواقع گوش نمی کنند!و دقت نمی کنند! پس حتما و حتما حرفاتون را در قالب نامه تاثیر گذار بنویسید.

    من خودم به کمک مدیر همدردی برای پدرم نامه نوشتم و با الهام از همون نامه فقط قسمتهایی که به دردتون می خوره را ویرایش می کنم و براتون می ذارم. شما خودتون بسطش بدین.

    "پدر می خواستم به عنوان فرزند شما یک مطلب خصوصی و مهم را بهتون بگویم. چون می دانم دوستم دارید و در انتخاب همسر قصد کمک به من را دارید. باید شما فرزندتان را بیشتر بشناسید تا بهتر بتوانید کمکم کنید.
    اینجا محیط بسیار آلوده است ازطرفی من هم یک آدم هستم و معصوم نیستم. نیازمندیهای عاطفی وجنسی دارم و تحت فشار هستم.و نمی خواهم به گناه آلوده شوم.
    . و از طرفی چون مسئولیت ازدواج با من هست. نمی خواهم فردا طلاق بگیرم و بگویم این همان بود که شما برایم تایید کردید. دوست دارم در نهایت خودم همسرم را انتخاب کنم تا اگر فردا به خاطر انتخابم مشکلاتی داشتم ، پایش بایستم و خودم حل کنم و مسئولیتش را گردن شما نیندازم."

    من مطابق با شما یه قسمتهایی از نامه خودم را براتون ویرایش کردم و گذاشتم. شما می تونید بیشتر بسطش بدین.
    اون قسمت که مسئولیت ازدواج برعهده خودتونه و اگر آنها دخالت کنند در آینده مسئول عواقب ازدواج شما هستند خیلی خیلی تاثیر گذاره. و می تونید روی این بیشتر مانور بدین.
    اگر بتونید مسئولیت انتخاب را از دست والدینتون بگیرید و دست خودتون بگیرید و به نوعی آنها بترسن فردا عواقب ازدواج شما و یا ازدواج نکردن شما بر روی دوششون نیفته و اینکه فردا اگر ازدواج نکردین شما به احتمال زیاد به مفاسد اجتماعی و گناه آلوده می شین و وضع خیلی بدتر از الان میشه خودشون می ترسن و خیلی زود شرایط ازدواجتون را فراهم می کنند.
    مثلا اون موقع که آنها گفتند اشکال نداره یا با ایرانی ازدواج کن یا اصلا ازدواج نکن!می تونستین بگین پس گناهانی که از ازدواج نکردن من برام پیش بیاد برای شما هم نوشته میشه.(با توجه به اینکه می گین مذهبی هستند حتما روشون خیلی تاثیر داره!)

    حتما این نامه را بنویسید.مطمئن باشید جواب می ده!
    ولی یادتون باشه که این طوری مسئولیت انتخابتون را خودتون برعهده گرفتین. مواظب انتخابتون باشید که خدای نکرده فردا همین اختلاف عقدیتی و فرهنگی گریبانگیرتون نشه و حتما همین ور ازدواج با کمک یک مشاوره آنها را حل کنید و بعد با آرامش خاطر بیشتری ازدواج کنید. همین مشاوره گرفتن هم می تونه به کم کردن نگرانی والدینتون کمک فراوان بکنه!
    پس مشاوره هم فراموشتون نشه!
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  2. 2 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    alone.in.se (شنبه 04 اردیبهشت 95), mohamad.reza164 (پنجشنبه 09 اردیبهشت 95)

  3. #12
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    این هم اضافه کنم حتما نامتون را با لحن محبت آمیز و دوستانه بنویسید طوری که اصلا تنش جدید و لج و لجبازی ایجاد نکنید. چون تو بازخوردش خیلی تاثیر گذاره.
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه

  4. 2 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    alone.in.se (شنبه 04 اردیبهشت 95), mohamad.reza164 (پنجشنبه 09 اردیبهشت 95)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 اردیبهشت 97 [ 02:03]
    تاریخ عضویت
    1394-6-02
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    2,171
    سطح
    28
    Points: 2,171, Level: 28
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها
    سلام
    من کارشناس نیستم و در مورد درستی ازدواج شما با چنین خانومی هیچ نظری ندارم و برفرض اینکه این ازدواج صحیح است و مشکلی ندارین نظرم را به عنوان کسی که والدینش سخت گیری های بیهوده داشته و ازشون عبور کرده براتون می ذارم.

    من بهتون پیشنهاد می کنم برای پدر و مادرتون حتما نامه بنویسید!
    صحبت کردن فایده ای نداره چون تو اون لحظه ظاهرا دارن حرفاتون را می شنوند ولی درواقع گوش نمی کنند!و دقت نمی کنند! پس حتما و حتما حرفاتون را در قالب نامه تاثیر گذار بنویسید.

    من خودم به کمک مدیر همدردی برای پدرم نامه نوشتم و با الهام از همون نامه فقط قسمتهایی که به دردتون می خوره را ویرایش می کنم و براتون می ذارم. شما خودتون بسطش بدین.

    "پدر می خواستم به عنوان فرزند شما یک مطلب خصوصی و مهم را بهتون بگویم. چون می دانم دوستم دارید و در انتخاب همسر قصد کمک به من را دارید. باید شما فرزندتان را بیشتر بشناسید تا بهتر بتوانید کمکم کنید.
    اینجا محیط بسیار آلوده است ازطرفی من هم یک آدم هستم و معصوم نیستم. نیازمندیهای عاطفی وجنسی دارم و تحت فشار هستم.و نمی خواهم به گناه آلوده شوم.
    . و از طرفی چون مسئولیت ازدواج با من هست. نمی خواهم فردا طلاق بگیرم و بگویم این همان بود که شما برایم تایید کردید. دوست دارم در نهایت خودم همسرم را انتخاب کنم تا اگر فردا به خاطر انتخابم مشکلاتی داشتم ، پایش بایستم و خودم حل کنم و مسئولیتش را گردن شما نیندازم."

    من مطابق با شما یه قسمتهایی از نامه خودم را براتون ویرایش کردم و گذاشتم. شما می تونید بیشتر بسطش بدین.
    اون قسمت که مسئولیت ازدواج برعهده خودتونه و اگر آنها دخالت کنند در آینده مسئول عواقب ازدواج شما هستند خیلی خیلی تاثیر گذاره. و می تونید روی این بیشتر مانور بدین.
    اگر بتونید مسئولیت انتخاب را از دست والدینتون بگیرید و دست خودتون بگیرید و به نوعی آنها بترسن فردا عواقب ازدواج شما و یا ازدواج نکردن شما بر روی دوششون نیفته و اینکه فردا اگر ازدواج نکردین شما به احتمال زیاد به مفاسد اجتماعی و گناه آلوده می شین و وضع خیلی بدتر از الان میشه خودشون می ترسن و خیلی زود شرایط ازدواجتون را فراهم می کنند.
    مثلا اون موقع که آنها گفتند اشکال نداره یا با ایرانی ازدواج کن یا اصلا ازدواج نکن!می تونستین بگین پس گناهانی که از ازدواج نکردن من برام پیش بیاد برای شما هم نوشته میشه.(با توجه به اینکه می گین مذهبی هستند حتما روشون خیلی تاثیر داره!)

    حتما این نامه را بنویسید.مطمئن باشید جواب می ده!
    ولی یادتون باشه که این طوری مسئولیت انتخابتون را خودتون برعهده گرفتین. مواظب انتخابتون باشید که خدای نکرده فردا همین اختلاف عقدیتی و فرهنگی گریبانگیرتون نشه و حتما همین ور ازدواج با کمک یک مشاوره آنها را حل کنید و بعد با آرامش خاطر بیشتری ازدواج کنید. همین مشاوره گرفتن هم می تونه به کم کردن نگرانی والدینتون کمک فراوان بکنه!
    پس مشاوره هم فراموشتون نشه!
    سلام فکر نکنم این مشکل من با نامه حل بشه تو این چند روز دلیل واقعی مخالفتشون رو فهمیدم با پدرم هم حرف زدم گفتن که میخوان من برگردم ایران و اونجا ازدواج کنم و گفت که میخواد منو همیشه ببینه و نمیخواد که اگه من بچه دتر شدم از نوه هاش دور باشه ، من بهشون گفتم که این شدنی نیست چون من کارم و شغلم اینجاس و به اینجا عادت کردم ولی باز گفت باید برگردی ایران حتی بهش گفتم که به جای سالی یه بار ۳ بار میام ایران به برادرم و چند تا از بزرگای فامیل سپردم که باهاشون حرف بزنه که حداقل دعوت منو قبول کنن که بیان اینجا تا از نزدیک با این خانم آشنا شن شاید نظرشون عوض شد.

  6. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 98 [ 14:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-05
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    13,113
    سطح
    74
    Points: 13,113, Level: 74
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,148

    تشکرشده 151 در 51 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من که حق با شماست ، بهر حال این شمایید که میخواین با این خانم زندگی کنید و بنابراین اولویت اول تو انتخاب با شماست نه پدر مادرتون که بخاطر اینکه نوه شون کنارشون باشه بخوان شما صرفا با یک ایرانی ازدواج کنید!
    تو عمل انجام شده قرارشون بدید مثلا اینکه اون خانم باردارن(البته یمدت دیگه صبر کنید و در نهایت میتونید این راه هم امتحان کنید)
    واقعا دلیل مخالفت و خودخواهی بعضی خونواده ها که تعدادشون کمم نیستن رو متوجه نمیشم.
    موفق باشید

  7. کاربر روبرو از پست مفید بارن تشکرکرده است .

    alone.in.se (سه شنبه 07 اردیبهشت 95)

  8. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 تیر 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-3-26
    نوشته ها
    87
    امتیاز
    4,305
    سطح
    41
    Points: 4,305, Level: 41
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 45
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    32

    تشکرشده 170 در 63 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام همسر برادر منم خارجیه
    منم مثل خواهر شما و پدرو مادرم مثل خانواده شما اصلا دوست نداشتیم که یه عروس خارجی داشته باشیم چرا؟
    1- امیدمون واسه بازگشت و دیدن برادرمون تقریبا صفر میشد
    2- خواستگاری رفتن واسه داداشی که رفته خارج و موقعیت خوبی داره لذتی داره که نگوووووووووووووووو
    3- اگه بچه دار میشدن احتملا ارتباط گرفتن با بچه هاشون سخت میشد
    4- دین دختره چی بود؟ فرهنگش
    5- اصلا کسی میدونه اون دختره کیه خونوادش کین؟ اخلاقش چطوریه؟ شاید یه مارموز باشه
    همه اینا بود و از همه بدتر اینکه دختره امریکایی بود و پدر منم یه مذهبی سرسخت
    داداشم هرروز زنگ میزد و کارش التماس بود اما....
    یه روز تلفن خونه زنگ زد و من گوشی رو برداشتم و اونور خط آنی بود نمیفهمیدم چی میگه با یه لهجه مسخره فارسی حرف میزد و وسطشم انگلیسی اونم با لهجه امریکن
    منم که اصلا مسلط به انگلیسی!!!!!!!!!!!! یه کلمه نفهمیدم چی گفت . اما تقریبا با هم حرف زدیم مثلا من اسممو گفتم اونم گفت " من آنیشیا من حرف گفت." دفعه بعدی که زنگ زد داداشمم پیشش بود من حرف میزدم داداشم ترجمه میکرد و اون حرف میزد و باز ترجمه با داداشم بود.
    نمیدونم چندبار زنگ زد اما تو جلسات بعدی مامانمم بود. ما با انی دوست شده بودیم اینقد که هفته ای دو سه بار زنگ میزد و حتی خالهمم باهاش حرف زد.
    کم کم ترسمون ریخت تقریبا میتونستیم باهاش حرف بزنیم یادمه یه بار مامانم به داداشم گفت تو حرف نزن خودم میفهمم چی میگه(مامان من اصلا انگلیسی نمیفهمه تقریبا کلی کلمه کردی توی حرفاش استفاده میکنه)
    حالا انی برای ما یه دختر خیلی اشناست چندبار اومده ایران و اینقد مهربونه که هممون دوسش داریم بابامم سال اخر قبل فوتش واسه درمان رفت امریکا و شما نمیدونید چقدررررررررر از عروسش راضی بود.
    اونایه دختر و یه پسر دارن و من عاشق همشونم و اگه بگم آنی الان سومی رو حامله است چی میگید؟ تبریک؟
    بهشون وقت بده به همشون به خودتم وقت بده داداشی . بذار یواش یواش به هم نزدیک شن مجبورشون نکن اگه قسمت بشه ایشالله هیچی تو عالم جلوشو نمیگیره . یه بخشی رو بسپر به خدا همش که کار ما ادما نیست

  9. 2 کاربر از پست مفید نیم پز تشکرکرده اند .

    alone.in.se (سه شنبه 07 اردیبهشت 95), شیدا. (سه شنبه 07 اردیبهشت 95)

  10. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 01 اردیبهشت 97 [ 02:14]
    تاریخ عضویت
    1390-1-11
    نوشته ها
    1,700
    امتیاز
    16,289
    سطح
    81
    Points: 16,289, Level: 81
    Level completed: 88%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 16.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,578

    تشکرشده 5,967 در 1,568 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    201
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط alone.in.se نمایش پست ها
    آدرس پست قبلی : http://www.hamdardi.net/thread-39881.html
    من دو ساله که با این خانم ارتباط دارم و الان هم با هم زندگی میکنیم طبق فرهنگ اینجا بدون ازدواج هم میشه بچه دار شد و با هم زندگی کرد ولی من میخوام ازدواج کنم ولی هرکتری کردم خانواده راضی نشد نمیخوام بدون رضایت اونها کاری کنم ممنون میشم راهنمایی کنید که چطوری آنها را راضی کنم .
    با عرض سلام. لطفا این نوشته هایی که دارم می نویسم رو با نگاه مسولانه بخونید نه منتقدانه

    1- شما الان دو ساله با این خانم دارید زندگی می کنید و برای اینکار رضایت خانوادتون براتون مهم نبوده چرا الان یکدفعه رضایت اونها براتون مهم شده؟ در این رضایت گرفتن دنبال چه چیزی هستید؟ اگر دقیقا بتونید جواب این رو برای خودتون جا بیاندازید شاید بتونه در راضی کردن خانوادتون هم کمکتون کنه.

    2- شما در زمینه مسائل خانوادگی نگاه سنتی دارید یا نگاه غیر سنتی و در عمل چطور ؟

    3- اینکه می گید می خواهید ازدواج کنید دقیقا تعریفتون از ازدواج چیه و برنامتون برای ازدواجی که ازش حرف زدید چیه؟
    هر آنچه را برای خود می پسندی برای دیگران هم بپسند
    و هر آنچه را برای خود نمی پسندی برای دیگران هم نپسند

  11. 2 کاربر از پست مفید deljoo_deltang تشکرکرده اند .

    alone.in.se (سه شنبه 07 اردیبهشت 95), بارن (سه شنبه 07 اردیبهشت 95)

  12. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 12 اردیبهشت 97 [ 02:03]
    تاریخ عضویت
    1394-6-02
    نوشته ها
    11
    امتیاز
    2,171
    سطح
    28
    Points: 2,171, Level: 28
    Level completed: 14%, Points required for next Level: 129
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1 year registered1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط deljoo_deltang نمایش پست ها
    با عرض سلام. لطفا این نوشته هایی که دارم می نویسم رو با نگاه مسولانه بخونید نه منتقدانه

    1- شما الان دو ساله با این خانم دارید زندگی می کنید و برای اینکار رضایت خانوادتون براتون مهم نبوده چرا الان یکدفعه رضایت اونها براتون مهم شده؟ در این رضایت گرفتن دنبال چه چیزی هستید؟ اگر دقیقا بتونید جواب این رو برای خودتون جا بیاندازید شاید بتونه در راضی کردن خانوادتون هم کمکتون کنه.

    2- شما در زمینه مسائل خانوادگی نگاه سنتی دارید یا نگاه غیر سنتی و در عمل چطور ؟

    3- اینکه می گید می خواهید ازدواج کنید دقیقا تعریفتون از ازدواج چیه و برنامتون برای ازدواجی که ازش حرف زدید چیه؟
    سلام
    ۱. من این خانم رو بیشتر از دوساله میشناسم و قبل از این دوسال ایشون رو کاملا شناختم و فهمیدم کسیه که میتونم باهاش یه عمر زندگی کنم بعدش به پدر و مادرم گفتم که مخالفت کردن اینجا هم مثل ایران نیست که اگه خانواده مخالفت کنن همچی تموم میشه منم گفتم با هم زندگی کنیم راضی میشن بعدا که نشد بعدش بهشون گفتم که دارم با این خانم زندگی میکنم ولی عصبانی تر شدن و مخالفتشون بدتر شد من رضایت خانوادم برای این مهمه چون که اونا من رو به این جا رسوندن ولی دلیلی که واسه مخالفتشون میارن عقلانی نیستش من ۹ سال این جا زندگی کردم تمام زندگیمو کارم اینجاست بعد برای چی برگردم ایران ؟
    ۲. میشه گفت نگاه غیر سنتی دارم توی عمل هم اینطور هستم حتی اگه بچه دار هم بشم برای اون هم اینطور هست که سختی هایی که من کشیدم رو نکشه.
    ۳.اینجا جوریه که بیشتر ازدواج نمیکنن و به صورت پارتنری زندگی میکنن که اگه بچه دار بشن یا بعد از مدتی ازدواج میکنن یا همینطور میمونن ولی بعضی ها هم ازدواج میکنند من تعریفم از ازدواج اینه که دونفر بعد از این که با هم آشنا شدن و همدیگرو مناسب هم دیدن باهم زیر یک سقف زندکی میکنن که میتونه ثبت شه یا اینکه ثبت نشه ، برنامم هم برای ازدواج اینه که اگه خانواده قبول کردن اینجا یک مراسم طبق فرهنگ اینجا میگیریم و فقط پدر و مادر و برادر و خواهرم میان و یک مراسم کوچک هم تو ایران میگیرم که فامیل های نزدیک بیان و هم همسرم با ایران آشنا میشه.

    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط نیم پز نمایش پست ها
    سلام همسر برادر منم خارجیه
    منم مثل خواهر شما و پدرو مادرم مثل خانواده شما اصلا دوست نداشتیم که یه عروس خارجی داشته باشیم چرا؟
    1- امیدمون واسه بازگشت و دیدن برادرمون تقریبا صفر میشد
    2- خواستگاری رفتن واسه داداشی که رفته خارج و موقعیت خوبی داره لذتی داره که نگوووووووووووووووو
    3- اگه بچه دار میشدن احتملا ارتباط گرفتن با بچه هاشون سخت میشد
    4- دین دختره چی بود؟ فرهنگش
    5- اصلا کسی میدونه اون دختره کیه خونوادش کین؟ اخلاقش چطوریه؟ شاید یه مارموز باشه
    همه اینا بود و از همه بدتر اینکه دختره امریکایی بود و پدر منم یه مذهبی سرسخت
    داداشم هرروز زنگ میزد و کارش التماس بود اما....
    یه روز تلفن خونه زنگ زد و من گوشی رو برداشتم و اونور خط آنی بود نمیفهمیدم چی میگه با یه لهجه مسخره فارسی حرف میزد و وسطشم انگلیسی اونم با لهجه امریکن
    منم که اصلا مسلط به انگلیسی!!!!!!!!!!!! یه کلمه نفهمیدم چی گفت . اما تقریبا با هم حرف زدیم مثلا من اسممو گفتم اونم گفت " من آنیشیا من حرف گفت." دفعه بعدی که زنگ زد داداشمم پیشش بود من حرف میزدم داداشم ترجمه میکرد و اون حرف میزد و باز ترجمه با داداشم بود.
    نمیدونم چندبار زنگ زد اما تو جلسات بعدی مامانمم بود. ما با انی دوست شده بودیم اینقد که هفته ای دو سه بار زنگ میزد و حتی خالهمم باهاش حرف زد.
    کم کم ترسمون ریخت تقریبا میتونستیم باهاش حرف بزنیم یادمه یه بار مامانم به داداشم گفت تو حرف نزن خودم میفهمم چی میگه(مامان من اصلا انگلیسی نمیفهمه تقریبا کلی کلمه کردی توی حرفاش استفاده میکنه)
    حالا انی برای ما یه دختر خیلی اشناست چندبار اومده ایران و اینقد مهربونه که هممون دوسش داریم بابامم سال اخر قبل فوتش واسه درمان رفت امریکا و شما نمیدونید چقدررررررررر از عروسش راضی بود.
    اونایه دختر و یه پسر دارن و من عاشق همشونم و اگه بگم آنی الان سومی رو حامله است چی میگید؟ تبریک؟
    بهشون وقت بده به همشون به خودتم وقت بده داداشی . بذار یواش یواش به هم نزدیک شن مجبورشون نکن اگه قسمت بشه ایشالله هیچی تو عالم جلوشو نمیگیره . یه بخشی رو بسپر به خدا همش که کار ما ادما نیست
    مشکل من اینه که پدر و مادرم حاضر به حرف زدن با ایشون نمیشن و فقط خواهر و برادرم با ایشون حرف زده که اونها موافق هستن ولی حرفشون رو پدر و مادرم تاثیری نداره ، مد حتی بهشون گفتم سالی دو سه بار میام ایران که منو نوه هاتون هم ببینین که باز هم مخالفت کردن
    حتی میگن ازت راضی نیستیم و این حرف ها به نظرم دوسال صبر کافیه ازدواج میکنم و بچه دار که شدم بن خاطر اون هم که شده قبول میکنن به نظرتون درسته؟

  13. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 08 دی 95 [ 19:52]
    تاریخ عضویت
    1394-11-21
    نوشته ها
    112
    امتیاز
    2,480
    سطح
    30
    Points: 2,480, Level: 30
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 120
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second Class3 months registered
    تشکرها
    111

    تشکرشده 224 در 94 پست

    Rep Power
    31
    Array
    اکثر کساییکه اینجا براتون پست میذارند جوان هستند و شاید نمی تونند موقعیت یک پدر و مادر مسن رو درک کنند. و شاید همه ازدواج شما رو با اون خانوم تایید هم بکنند.

    ولی واقعیت اینه که یه پدر و مادر واقعا در سنین پیری به همراهی فرزندانشون نیاز دارند. شاید پدر و مادرتون یه ترس از آینده بدون حضور پسراشون دارند. من که بافت فرهنگی پدر و مادر شما رو نمی دونم ولی یه فرد هر چقدر هم ادعای روشنفکری داشته باشه هیچوقت دلش نمیخواد در دوران پیریش تنها و به دور از فرزندانی باشه که هزاران کیلومتر باهاش فاصله داره.

    شاید ماها الان هیچوقت درک این مسئله رو نداشته باشیم چون جوان هستیم.


    به هر حال به نظرم هر کاری که میخواید بکنید دل پدر و مادرتون رو هم در نظر بگیرید. و به دور از انصافه که بخوایم دلیل پدر و مادرتون رو غیر منطقی بدونیم.

    هر چند که کاملا مشخصه که شما تصمیم خود رو گرفته اید و به دنبال تایید تصمیم خودتون در این سایت هستید.

  14. کاربر روبرو از پست مفید مهرآیین تشکرکرده است .

    alone.in.se (پنجشنبه 09 اردیبهشت 95)

  15. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 02 مرداد 95 [ 18:22]
    تاریخ عضویت
    1395-1-21
    نوشته ها
    39
    امتیاز
    600
    سطح
    11
    Points: 600, Level: 11
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 50
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 34 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    الان ایشون 9 ساله خارج هستن خوب ازدواج بکنن دلیل نمیشه نبینن خانواده رو.
    دوستی که میگه دلشون تنگ میشه پدر و مادر کاملا مشخصه دلیل عدم موافقت پدر و مادرشون نه دلتنگی بلکه عجیب و غریب بودن ازدواج با یک دختر خارجی هست همین!!
    در ضمن خوب ایشون بیان ایران ازدواج کنن اصلا پدر و مادر رو نبینن بهتره یا در خارج ازدواج کنن بعضا سری بزنن چی؟
    دقت کنیم زندگی ما برای خودمان است و پدر و مادر دیگر برای اینده این فرد تصمیم گیری نخواهند کرد. بلانسبت با فوت پدر و مادر ایشون بشینن 40 سال غصه بخورن که ای کاش با دوست واقعیشون ازدواج میکردن نه با زور و سنت!!! اون وقت پدر و مادر دلشون میسوزه وقتی نیستن!!!
    دوست عزیز شما یکبار سعی در قانع کردن پدر و مادرتون بکنید و بگید ازدواج با کسی که من دوستش دارم و دلخواهم هست ولو با عدم موافقت نسبی شما خیلی خیلی بهتر از ازدواج زوری و با توافق کامل شماست

    موفق باشی

  16. 2 کاربر از پست مفید mozaxraf تشکرکرده اند .

    alone.in.se (پنجشنبه 09 اردیبهشت 95), بارن (چهارشنبه 08 اردیبهشت 95)

  17. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلام روزتون بخیر

    شما وضعیت الان را میبینید پدر مادر سالهای بعد را هم میبینند

    بنده خدایی یشناسم در خارج ازدواج کردن 3تا بچه داشتن بعدش خانم عاشق کسی دیگه شد و رفت بدون دلبستگی به همسرش و فرزندانش

    و اون اقا مجبور شد فرزندانش را در ایران بزرگ کنه با خانم ایرانی ازدواج کرد
    .
    شما الان متوجه تفاوتها و رسم رسوم ها نیستین

    بعد از چن سال متوجه میشین خودتون میگین با همید ولی بدون محرمیت وجدانت قبول نکرده ادابشون را

    پس به پدر مادر حق بده اونا عمری با یاد خدا زندگی کردن

    درسته که در جامع امروزی از هر کسی بپرسی نماز میخونی و... میگه برو بابا حالا اونایی که خوندن چیکار کردن چه مدالی گرفتن

    متاسفانه بزرگان دین را در نظر جوانان درست تعریف نکردن یا اون قدر ریگ در کفششان هست که کسی نمیتواند

    اونی که دم از اسلام را میزنه قبول داشته باشن

    در همین سایت مطالعه کن ببین یک فاصله 2کیلومتری چقدررررر باعث تفاوت فرهنگی اخلاقی و رسومات شده

    که همش منجر به اختلاف زوجین هست و در نتیجه موجب پرخاشگری خانواده ها بخصوص فرزندان میشه

    قربانی اصلی فرزندان هستند لطفا به این مو ضوع دقت کن

    برات ارزوی خوشبختی میکنم

  18. کاربر روبرو از پست مفید سها** تشکرکرده است .

    alone.in.se (پنجشنبه 09 اردیبهشت 95)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:33 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.