به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 12 از 12 نخستنخست ... 23456789101112
نمایش نتایج: از شماره 111 تا 115 , از مجموع 115
  1. #111
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 آبان 99 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1386-12-06
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    25,868
    سطح
    96
    Points: 25,868, Level: 96
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 482
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    743

    تشکرشده 1,065 در 185 پست

    Rep Power
    0
    Array
    جواد عزیزم ! باز من و دلتنگی آموزه هایت

    چه ساکت باشی چه حرف بزنی
    چه غایب باشی و چه حاضر باشی
    چه محزون باشی و چه شاد باشی
    اما راه و روشت پرنور و شفاف هست.
    31 شهریور شد و در این هفته ، دفاع مقدس را گرامی می داریم، جنگی که همه تصور کردند که 8 سال طول کشید و تمام شد و تو می گفتی جنگ نه زمان شروع دارد و نه زمان خاتمه، بلکه همیشه هست و از شکلی به شکل دیگر تغییر می یابد.
    یادت هستی می گفتی خون دادن و جون دادن و مقاومت در برابردشمن پیش رو خیلی ساده تر از دشمنی هست که نشناسی و درونت رخنه کرده باشه.



    جواد خوب من
    چه قشنگ می گفتی. دشمن با هواپیماهاش و خمپاره هایش و موشکهایش و مین هایش و تانگهایش و مواد شیمایی اش همه را عقب راندیدم. سرجایش نشاندیم. اما امروز هنوز هم هست و ما می جنگد.
    جنگ فرهنگی شده است. جنگ اعتقادی شده است. سامانه موشک کروز به تبلیت و گوشی هوشمند و بازی های آنلاین تبدیل شده است.
    هدف گیری هدفمند با گوشی های جور واجور هوشمند انجام می شود.
    عشوه گری زنان را از رختخوابهای شوهرانشان به گروههای شبکه اجتماعی کشانده اند.
    و کلام محبت آمیز شوهران به همسرانشان در شبکه های اجتماعی خرج دیگران می گردد!!!!
    وقت تحصیل و وقت ورزش و وقت فعالیت را با گعده گیری های مجازی تخریب کرده اند.
    حیا، عفت، حریم، امید، و تفکر را با بمباران حرفهای خیلی قشنگ اما بی پشتوانه و لذت طلبانه منفجر می کنند.
    دشمن ، خاکریزش در اتاق خواب دخترم و پسرم و خانواده هایمان هست. حتی بیشتر، خاکریز او پیش روی ما در هر کجا هست.



    عزیزانمان را بی صدا می کشد. وقتش را ، انگیزه اش را، اعتقادش را، اخلاقش را و خانواده اش را پریشان و پراکنده می کند.
    امروز دست دشمن با ابزار جنگی اش ، در دست نفس لذت طلب درون هست. اتحاد شوم دشمن بیرونی با ابزاری چون گوساله سامری اش ، با دشمن درون و زینت و فریب لذتهای دنیوی، موجب شده است که بزرگان ما هم چون کودکان مسحور این امکانات شده است.



    خیانت به همسران از پله ای ظریف شروع می شود. از تبریک به جنس مخالف به مناسبتی تا یک شب به خیر ساده، و بعد اضافه کردن جون وعزیزم به اسم نامحرم، بعد فرستادن یک قصار قشنگ و عشقولانه، و یک تصویر و یک کلیپ محبت آمیز . ناگهان جکهایی که پاستوریزه نیست. و شروع می شود و گاهی در کافی شاپی میهمانی هست. یا در مسافرتی کاری همراه، و کوس رسوایی وقتی می خورد که تشت از بام بر زمین می افتد و ارتباط به جای غیر قابل برگشتی می رسد.

    شبکه اجتماعی گویا ارتباط خانواده را گرمتر نکرده است که سردتر کرده است. و ارتباط تنوع آمیز با دیگران آنهم در حد مبالغه های کلامی و سخن های قشنگ و تزیینی گسترش داده است.




    جواد چگونه در این جنگ همه گیر و نرم باید مقاومت کرد؟!
    همراه کجاست.
    همدم کجاست.
    کیست که زخم ترکش دشمن را در گوشت و استخوان خود حس کند؟!!!
    کیست که بداند این زخم را از کجا خورده است و چگونه باید درمان کند یا از خوردن زخم مجدد پیشگیری کند؟
    کیست که از یک سوراخ دوبار گزیده نشود؟
    جواد کمکمان کن. که اتحاد شیطان درون را با این دشمن بیرون به هم بزنیم!!
    یادمان بده چگونه در برابر وسوسه خواستن های نفسمان بایستیم!!!
    یادمان بده که شگرد و شیوه دشمن را که چنین نفوذی در زندگیمان کرده است بفهمیم!!!
    یادمان بده آن وقتی که باید به همسرمان تعلق گیرد را با شبکه های اجتماعی باطل نکنیم!!
    یادمان بده که عشوه و محبت به همسر و فرزندانمان را خرج هوسهای خود در رابطه با نامحرم و در این شبکه ها خرج نکنیم و تخم بدبینی نکاریم !
    یادمان بده که وقت تربیت کودکمان، وقت کارمان، وقت سرزدن به والدینمان، وقت همسرداریمان را با شبکه های اجتماعی تخریب نکنیم.







    جنگ همچنان باقیست

    و امروز 31 شهریور هست.
    امروز بهانه ای برای دیدن واقعی جنگ همیشگی، نه فریبی به گمان اینکه جنگ تمام شده است .
    راستی عزیزان
    شما زخم فرهنگی و نرم دشمن را روی خودتون، همسرتون، والدینتون، خواهر و برادرتون ، دوستانتان و همکاران خود دیده اید. شما چه تدابیری برای مقاومت و مقابله و دفاع مقدس در این حیطه اندیشیده اید؟!
    وقت خشم و وقت شهوت مرد کو
    طالب مردی چنینم کو به کو
    ویرایش توسط غریب آشنا : سه شنبه 31 شهریور 94 در ساعت 13:52

  2. 5 کاربر از پست مفید غریب آشنا تشکرکرده اند .

    Aram_577 (سه شنبه 31 شهریور 94), tavalode arezoo (پنجشنبه 26 مهر 97), فرشته مهربان (پنجشنبه 02 مهر 94), فرشته اردیبهشت (شنبه 09 اردیبهشت 96), عطر بهار (سه شنبه 31 شهریور 94)

  3. #112
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 09 مهر 02 [ 23:10]
    تاریخ عضویت
    1391-1-16
    محل سکونت
    همین نزدیکی
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    11,959
    سطح
    71
    Points: 11,959, Level: 71
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    825

    تشکرشده 868 در 166 پست

    Rep Power
    44
    Array
    به نام خدا

    سلام

    در این پست آخری درد این روزهای ما رو خیلی قشنگ و ساده بیان کردید ..... ممنون.

    و ....

    مرور کلام نورانی معمار انقلاب ، راهنمای خوب این روزهای ماست :


    امروز جنگ حق و باطل، جنگ فقر و غنا، جنگ استضعاف و استکبار، و جنگ پابرهنه‌ها و مرفهین بی‌درد شروع شده ‌است.
    و من دست و بازوی همه عزیزانی ‌که در سراسر جهان کوله‌بار مبارزه را بر دوش گرفته‌اند و عزم جهاد در راه خدا و اعتلای عزت مسلمین را نموده‌اند می‌بوسم؛ و سلام و درودهای خالصانه خود را به همه غنچه‌های آزادی و کمال نثار می‌کنم.

    ...

    جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنی نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگی وجود دارد.

    ...

    راستی مگر فراموش کرده‌ایم که ما برای ادای تکلیف جنگیده‌ایم و نتیجه فرع آن بوده است. ملت ما تا آن روز که احساس کرد که توان و تکلیف جنگ دارد به وظیفه خود عمل نمود. و خوشا به حال آنان که تا لحظه آخر هم تردید ننمودند

    ...

    تأخیر در رسیدن به همه اهداف دلیل نمی‌شود که ما از اصول خود عدول کنیم. همه ما مأمور به ادای تکلیف و وظیفه‌ایم نه مأمور به نتیجه.

    .
    .
    .
    .
    .

    ای عزیز .... من و تو کجای این معرکه هستیم؟


    .
    در پناه حق.
    گر در طلب منزل جانی ، جانی / گر در طلب لقمه نانی ، نانی
    این نکته رمز اگر بدانی ، دانی / هر چیز که در جستن آنی ، آنی
    مولانا
    ویرایش توسط Aram_577 : سه شنبه 31 شهریور 94 در ساعت 14:25

  4. 2 کاربر از پست مفید Aram_577 تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (پنجشنبه 02 مهر 94), فرشته اردیبهشت (شنبه 09 اردیبهشت 96)

  5. #113
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 آبان 99 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1386-12-06
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    25,868
    سطح
    96
    Points: 25,868, Level: 96
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 482
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    743

    تشکرشده 1,065 در 185 پست

    Rep Power
    0
    Array
    جواد چند وقتی بود که حرفی نزده بودی!

    دیدی که خیلی ها برایشان سئوال هست که چرا خدا دستمان را نمی گیرد.

    اجازه بده نظرت را در این مورد مطرح کنم.
    شاید اینطوری دلتنگی خودم هم از دیر دیدنت کمی آروم شود.


    جواد می گوید



    همه ما وجودمون رو از خدا می دانیم.
    خالق خود و مربی خود و خدای خود را دوست داریم.
    او را قادر وغنی می دانیم.
    مهربان و عادل می دانیم.
    به او عشق می ورزیم.
    و دوست داریم خدا همیشه با ما باشد و در کنارمان باشد و همه مسائل ما را حل کند.


    حالا ما نسبتمان با خدا چیست؟
    آیا ما بنده هستیم که خدا مولایمان باشد.؟
    آیا ما دستمان را در دست خدا می گذاریم تا او هم دستمان بگیرد و هادی ما باشد؟


    واقعیت این است که ما هیچ چیز از خودمان نداریم که پیش خدا ببریم و عرضه کنیم.
    ما فقیر مطلق هستیم.
    همانطور که بچه ها روز پدر مستاصل هستند که چه چیزی به پدرشان بدهند که از خودشان باشد؟
    ما هم در پیشگاه خداوند از خودمالک هیچ چیز نیستیم؟


    خب تکلیف چیست؟
    چگونه بنده بودن، مطیع بودن و سر به راه بودنمان را به خدای خدا عرضه کنیم؟
    چگونه به خدابگوییم که دستمان در دست توست ، و ما را به راه درست هدایت کن؟



    اختیار، تکلیف و مسئولیت
    انسان از سایر موجودات به خاطر اختیار و مسئولیت و تکلیفی که پیدا می کند متمایز می شود.
    خداوند با دادن اختیار به انسان، این قدرت را به او داده است که تولیداتی داشته باشد، خلق بکند و بتواند تحفه تهیه کند و به پیش خداوند بیاید.
    تا اینگونه بنده بودن خود را ثابت کند.

    خداوند متقبل شده است که وقتی انسان اختیارش را در راستای رضایت او به کار می گیرد، خداوند هم همه کائنات و هستی را در راستای رضایت او قرار دهد.





    نتیجه: اگر جایی بین خواست نفس خودمان و خواست خدایمان تفاوت باشد کدام را انتخاب می کنیم؟
    اگر خواست خدا را انتخاب کردی، پس دستت در دست خدا باقی می ماند و بقیه راه را خدا تو را می برد.
    لیکن اگر خواست نفس خود را انتخاب کردی و پشت به خواست خدا کردی، پس دستت را از دست خدا بیرون کشیده ای و می روی آنجا که نفس سرکش و شیطان تو را می برد. واینجاست که جهنم را تجربه می کنی قبل از آنکه فوت کرده باشی.



    حالا با سئوالاتی مصداقهایی را مشخص می کنیم که آیا خواست نفس را انتخاب می کنیم یا خدای خود را ؟
    آنچه خدا دوست دارد:
    مدارا و نرمخویی با یکدیگر
    گذشت و سریع الرضا بودن و بخشیدن یکدیگر
    ظن خوب بردن به یکدیگر
    کینه و نفرت را در دل مستقر نکنیم.
    پشت سر هم عیوب یکدیگر را آشکار نکنیم.
    پشت سر یکدیگر به دروغ عیبی به کسی نسبت ندهیم.
    حرفهایی که در مورد کسی شنیده ایم سخن چینی نکرده و منتقل نکنیم.
    راز دار باشیم
    زشتی ها و فواحش را آشکار نکنیم.
    کسی را استهزاء نکنیم.
    قهر نکنیم.
    خشم خود را کنترل کنیم.
    دروغ نگوییم.
    با محبت و گرمی با یکدیگر برخورد کنیم.
    سخاوتمند و اهل بخشیدن باشیم.
    حرف زشت و دشنام و توهین به یکدیگر نزنیم
    صبـور باشیم.
    پرخوری و پرخوابی و پر شهوتی نکنیم و میانه رو باشیم.
    اهل تجمل و تبذیر و اسراف نباشیم.
    اهل انفاق و دادن هدیه باشیم.
    با همسر و فرزندان و والدین و اقوام و همسایگان با نرمش و مدارا و خوب برخورد کنیم.
    نماز می خوانیم و شکرگزار هستیم.
    حق مردم را ضایع نمی کنیم.
    امانت دار هستیم.
    امر به معروف و نهی از منکر داشته باشیم.
    نسبت به انجام واجبات و ترک محرمات اهتمام می ورزیم.

    و ......
    ....


    خب اینها که خدا دوست دارد، اگر ما با اختیار انتخاب کنیم و عمل کنیم. پس می توانیم همین ها را به عنوان تحفه و پیشکش نزد خدا ببریم وحسن نیت خود را به خدا اثبات کنیم.
    اگر از خدا کمک می خواهیم با این نمونه موارد به او نشان می دهیم که یاغی نیستیم و دستمان در دست اوست.
    به او می گوییم که پیرو نفس خود نیستیم و طغیان گر نیستیم و طلب کار نیستیم.

    حالا
    دعا کنیم.
    توکل کنیم.
    کمک بخواهیم
    اعتماد کنیم
    آرامش داشته باشیم
    زندگی کنیم
    و در دنیا و آخرت با رضایت و لذت و آرامش پیش برویم.

    پس همه اینها در گرو اختیار و انتخاب ماست. که با آن خواسته های خدایمان را بر خواسته های نفسمان در اولویت قرار دهیم.
    و با انجام توصیه های الهی و معنوی ، خود را در مسیر مستقیمی قرار دهیم که خداوند ما را هادی هست نه نفس وخواسته های متکثر و متعارض خودمون.
    وقت خشم و وقت شهوت مرد کو
    طالب مردی چنینم کو به کو
    ویرایش توسط غریب آشنا : سه شنبه 31 فروردین 95 در ساعت 12:29

  6. 3 کاربر از پست مفید غریب آشنا تشکرکرده اند .

    ammin (دوشنبه 06 اردیبهشت 95), فرشته اردیبهشت (شنبه 09 اردیبهشت 96), گیسو کمند (پنجشنبه 26 مهر 97)

  7. #114
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    بعونک یا لطیف


    سلام

    سلام آقا جواد آقای غریب آشنا

    در این لحظات که جوشش سخن دل در گرفته و حرفهایی آمده از نوعی که می شود با چون شمایی گفت و از شما پرسید که چه احوالیست که چنین می کند، می خواهم لحظاتی با شما بگویم :



    بامداد چهارشنبه 5 مهر 96 و 6 محرم الحرام 1439

    ساعاتی دیگر تشیع پیکر پاک شهید حججی است .......





    از میان همه شهدایی که فدایی امنیت حریمی امن شده اند برای همه ما .... براستی
    چگونه است که حججی چنین حجت می شود !!!!!

    خود مثنوی هفتاد من است اگر تورق کنیم .... خود را بنگریم در آیینه چنین مردان مردی آنهم جوان ، آن هم در این روزگاران ، با همه تعلقاتی که رزق حلال اوست .... از همسر و فرزند و پدر و مادر گرفته تا هرچه دیگر .....

    چگونه است که اینگونه می شود که انگشت نما می شود و موج آفرینی افتخار آمیز !!!!

    کمی به دغدغه های روزان و شبان خود بنگریم .... حرفها و زندگی او را هم ببینیم ...... از جنس خودمان است .... از کره دیگری نیامده .... ملک نیست .... آشناست ...... برای آنکه ما هم بفهمیم ..... مال همین روزگاران احاطه شبکه های اجتماعی و کانالهای همه جوره و متعدد ماهواره ای و هزاران سایت پورن است ...... و او هم جوانی در اوج جوانی ..... با همه خواهشهای طبیعی نفسانی ..... اما
    چگونه است که اینگونه قیمتی می شود؟

    چگونه است که چنین ولوله به پا می کند با رفتنش از این سرای و و و .....

    به نظرم باید گفت چگونگی زیستنمان است که چگونه مردنمان را رقم می زند ......

    وقتی نمی شناسیمشان ، اینگونه سالم و شاداب زیستن را باورمان نمی شود آن هم در این دوران که جای اخلاق با بی اخلاقی عوض شده .... توهم همه چیز دانیمان فراگیر شده و مست غرور کاذبیم و تشر منیت با غرغر و تندی بر هر که راه کام لذتهایمان را کمی تنگ کرده باشد می زنیم چون می خوانیم و می شنویم ..... حق ما فلان است و بهمان است و باید این باشد و نباید آن باشد و ......
    و خدا آشکارشان می کند به اینگونه تا شاهدی باشند بر اینکه می شود در همین وانفسا .... با معنا زیست ... شاد و سرخوش و پر از عشق ......عشقی از آن نوع که :

    عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست

    آقا جواد ای شهید یزرگوار!

    شاید بدانی چقدر درگیریم ما !! درگیر خودیت بی معنیمان .... و چقدر رهابودید شما با از خود بی خود شدنهایتان ..... بابه آتش کشیدن دعوی بی معنی و درد بی دردی ....

    نی به آتش گفت:کاین آشوب چیست؟
    مر تورا زین سوختن مطلوب چیست ؟

    گفت آتش بی سبب نفروختم
    دعوی بی معنی ات را سوختم

    زانکه می گفتی نی ام با صد نمود
    همچنان در بند خود بودی که بود

    مرد را دردی اگر باشد خوش است
    درد بی دردی علاجش آتش است


    و حتی حجب النور را نیز برگرفته و وارستید .....

    تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
    چه خوش آنکه در این ره بی حجاب رود

    وه که چه حجابیست در مقابل دیده بصیرت ، این من و این خودیت و این دردهای بیخودی که اصل بی دردیست .....

    و اهل بصیرت چه حالی دارند با این بیخود شدن..... بصیرانی چون شما ، چون حسین پورها ، چون حججی .....راستی حال دلتان چنین زمزمه ای نیست ! :


    دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند

    واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند
    بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند
    باده از جام تجلی صفاتم دادند
    چه مبارک سحری بود و چه فرخنده شبی
    آن شب قدر که این تازه براتم دادند
    بعد از این روی من و آینه وصف جمال
    که در آن جا خبر از جلوه ذاتم دادند
    من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب
    مستحق بودم و این‌ها به زکاتم دادند
    هاتف آن روز به من مژده این دولت داد
    که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند
    این همه شهد و شکر کز سخنم می‌ریزد
    اجر صبریست کز آن شاخ نباتم دادند
    همت حافظ و انفاس سحرخیزان بود
    که ز بند غم ایام نجاتم دادند



    حججی گوئیا از اهالی
    السایقون السابقون اولئک المقربون بود ..... راستی خودش هم گفت خیال می کنم زرنگم .... اما خیال نبود ... واقعاً زرنگ بود .......

    سیری بر سیره عملی او در زندگی درسها به ما می دهد خواندنی و به کار بستنی .....

    نمی دانم درست فهمیده ام یا نه اما من فکر می کنم او مصداق موتوا قبل ان تموتوا ......

    بود و این خاصیت عشق ناب است :



    بمیرید بمیرید در این عشق بمیرید
    در این عشق چو مردید همه روح پذیرید

    بمیرید بمیرید و زین مرگ مترسید
    کز این خاک برآیید سماوات بگیرید

    بمیرید بمیرید و زین نفس ببرید
    که این نفس چو بندست و شما همچو اسیرید

    یکی تیشه بگیرید پی حفره زندان
    چو زندان بشکستید همه شاه و امیرید

    بمیرید بمیرید به پیش شه زیبا
    بر شاه چو مردید همه شاه و شهیرید

    بمیرید بمیرید و زین ابر برآیید
    چو زین ابر برآیید همه بدر منیرید

    خموشید خموشید خموشی دم مرگست
    هم از زندگیست اینک ز خاموش نفیرید






    و راز شهیر شدن حججی در شهادتش همین مصرع است که :

    بر شاه چو مردید همه شاه و شهیرید

    و به پسرش هم همین را وصیت می کند که کاری کند تا خدا عاشقش شود که خوب می خرد

    و این یعنی :


    «مَن طَلَبَنی وَجَدَنی، و مَن وَجَدنی عَرَفَنی، و مَن عَرَفَنی احَبّنی و مَن احَبّنی عَشَقَنی‏، و مَن عَشَقَنی‏ عَشَقْتُهُ، و مَن عَشَقْتُهُ قَتَلْتُهُ، و من قَتَلْتُهُ فَعَلَی دِیتُهُ، و مَن علی دیتُه فانا دِیتُه‏»؛‏

    آن‌کس که مرا طلب کند، مرا می‌یابد و آن‌کس که مرا یافت، مرا می‌شناسد و آن‌کس که مرا شناخت، مرا دوست می‌دارد و آن‌کس که مرا دوست داشت، عاشق من می شود و
    آن‌کس که عاشق من شود ، من نیز عاشق او می شوم و آن‌کس که من عاشقش شوم، او را می‌کشم و آن‌کس را که من بکشم، خون‌بهای او بر من واجب است و آن‌کس که خون‌بهایش بر من واجب شد، پس خود من خون‌بهای او می‌باشم.

    و راز سکوتش وقت اسارت و آن نگاه نافذ و پرمعنا :

    خموشید خموشید خموشی دم مرگست
    هم از زندگیست اینک ز خاموش نفیرید


    نمی دانم درست است یا نه ، از شما می پرسم ، درست است که فکر می کنم ، این به
    خلوص ممکن آید؟ ..... و خلوص حصن امن از دستبرد شیطان و وساوسش است ؟ .... که خود لعینش ، آن روز که رانده شد از درگاه حق متعال .... وقتی مهلت حیاتی طولانی از رب العالمین گرفت ، گفت :

    همه را گمراه خواهم کرد الا مخلصین ......

    و این نه یعنی مخلصین را دوست دارد که او به نص قرآن کریم عدو مبین بنی آدم است .... و نه از آنکه از آنها می ترسد .... بلکه از آنست که دستش به آنها نمی رسد .....


    آیه 64 سوره اسراء :
    " وَاستَفزِزْ مَن ِ استطَعْتَ مِنهُمْ بصَوتِكَ وَ اَجلِبْ عَلَيهِم بخَيلِكَ وَ رَجلِكَ وَ شَارِكهُمْ فِي الأَمْوَال ِ وَالأَولاد ِ وَ عِدهُمْ وَ ما يَعِدُهُمُ الشَّيطَانُ إِلا غُرُورًا "


    " ( ای شیطان ! ) هرکس از مردم را که توانستی با آواز خود برانگیزان و به لغزش بیفکن و نیروهای سواره و پیاده ات را بر آنها گسیل دار و در اموال و فرزندان با آنها شریک شو و به آنان وعده بده ، و ( ای بندگان بدانید که ) وعده شیطان ، جز فریب چیزی نخواهد بود. "



    آیه 65 سوره اسراء :

    " إِنَّ عِبادي لَيسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلطَانٌ وَكَفَى بِرَبِّكَ وَكيلا "

    " همانا تو را به بندگان ( خاص و خالص ) من تسلطی نیست و حمایت و محافظت پروردگارت ( برای آنان ) کافی است. "


    روزنه ورود شیطان به درون و سلطه او بر ما آیا منیت و خودخواهی های ما نیست ؟ و از خودی بیخود شدنهای ما خالص شدن برای او نیست ؟ .........

    مولوی می گوید :

    عاشقی دانی چه باشدجان و تن بگداختن
    غیر مهر دوست را از دل برون انداختن

    از خودی یبزار گشتن دوست را جستن بجان
    ترک درمان کردن و با درد عشقش ساختن

    خانه حق است دل جز دل نباشد جای حق
    پس بباید خانه را از غیر حق پرداختن

    مرگ را بر زندگى بگزيدن و شادان شدن
    در فنا ديدن بقا را سوى بى سو تاختن


    بی مرادی را گزیدن ، نفس را گردن زدن
    در هوای آن سرا ، مردانه این سر باختن


    رایت مردی شکستن نیست گشتن در رهش
    آنگه اندر نیستی رایات نو افراختن


    و..... من چه بدانم ؟ !!!!!!!! ....

    چه دانم هایی که من نمی دانم ......

    تو به ما بگو .... با ما بگو ..... از ما بگو ....... بگو چه کنم ؟ .... بگو چه کنیم ؟ ......
    فایل های پیوست شده





  8. 3 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    فرشته اردیبهشت (چهارشنبه 05 مهر 96), گیسو کمند (پنجشنبه 26 مهر 97), بی نهایت (پنجشنبه 13 مهر 96)

  9. #115
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 05 آبان 99 [ 11:26]
    تاریخ عضویت
    1386-12-06
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    25,868
    سطح
    96
    Points: 25,868, Level: 96
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 482
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class25000 Experience Points
    تشکرها
    743

    تشکرشده 1,065 در 185 پست

    Rep Power
    0
    Array

    حرفهایی هست که نتوان گفت

    باید با آنها بسوزی
    باید با آنها بمانی
    باید تحمل کنی
    باید بشکنی
    باید با آنها رشد کنی
    اینها حرفهایی هست که محرمش خداست.
    نه منتی بر کسی می شود
    نه حربه ای بر کسی
    و نه تکنیک برای هدفی
    این حرفها همدمت و همرازت می شود.
    این حرفها صمیمی باهات می شود.
    و تو را تحمل می کنند و تو هم آنها را باید در خود متحمل شوی و بیرونش نریزی
    البته فشار دارد.
    انسانیم
    نیاز داریم که فهمیده شویم
    باور شویم
    لیکن گاهی خدا خواسته است با کشیدن رنجهای بزرگ از بچگی رها شویم



    خدایا
    ای ستار العیوب
    و ای مربی ام
    تو بشنو سوز سینه ام
    ای خدا بشنو نوای بنده ای آلوده دامان را
    غمگسارا! سینه ام از غم گرانبارست
    مهربانا! خلوتم از گریه لبریزست
    ای خدا! تنها تو می بینی بجانم اشک پنهان را

  10. 4 کاربر از پست مفید غریب آشنا تشکرکرده اند .

    ammin (چهارشنبه 02 آبان 97), m.reza91 (جمعه 27 مهر 97), فرشته اردیبهشت (جمعه 27 مهر 97), گیسو کمند (پنجشنبه 26 مهر 97)


 
صفحه 12 از 12 نخستنخست ... 23456789101112

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 48
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 اردیبهشت 93, 13:35
  2. عزیزم به من نزدیک نشو!
    توسط قاصدکی در باد در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 15 خرداد 92, 15:09
  3. شوهر عزیزم ! من به این کلمات آلرژی دارم...!
    توسط maryam123 در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: چهارشنبه 21 تیر 91, 09:19

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:20 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.