به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 6 از 11 نخستنخست 1234567891011 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 51 تا 60 , از مجموع 104
  1. #51
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 بهمن 96 [ 14:55]
    تاریخ عضویت
    1394-12-28
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    2,138
    سطح
    27
    Points: 2,138, Level: 27
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    64

    تشکرشده 27 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با مادرم صحبت کردم میگه من اقدام کنم هم راضی نیستم چون میدونم شما به درد هم نمیخورید، دیگه دارم کم میارم، خیلی سخت شده، از اونورم که خبری نشده و هیچ خبری ازش ندارم، دارم دیگه دیوونه میشم، به هیچ کاری نمیتونم برسم، دوستان کمکم کنید

  2. #52
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 20 آبان 96 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1394-5-30
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    4,001
    سطح
    40
    Points: 4,001, Level: 40
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    33

    تشکرشده 208 در 97 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام
    من نمیخوام شما رو نا امید کنم اما تو کل ماجرای ازدواج شما فقط خودتونید که راضی هستید و باقی همه ناراضیند
    شما تلاش خودتونو کردین. اینم در نظر بگیرین که هرچی شما بیشتر اصرار کنید خانواده مقاومت بیشتری میکنه پس به نظرم بهتره یه مدت دست نگه دارید
    شما از بابت اون خانم هم مطمئن نیستید

  3. کاربر روبرو از پست مفید زانکو تشکرکرده است .

    mgbs1990 (سه شنبه 10 فروردین 95)

  4. #53
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 بهمن 96 [ 14:55]
    تاریخ عضویت
    1394-12-28
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    2,138
    سطح
    27
    Points: 2,138, Level: 27
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    64

    تشکرشده 27 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    صبر کنم چیزی درست میشه؟ چطور تحمل کنم؟

  5. #54
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 تیر 95 [ 00:51]
    تاریخ عضویت
    1394-11-08
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    935
    سطح
    16
    Points: 935, Level: 16
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    19

    تشکرشده 65 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام… دلیل خاصی برای مخالفتشون دارن؟ ممکنه دلیلشون منطقی باشه و شما تو اوج احساسات دارین تصمیم به ازدواج میگیرین…به این فکر کنید که این ازدواج اگه سر بگیره چه مزایا و معایبی براتون خواهد داشت؟

  6. کاربر روبرو از پست مفید n@f@s تشکرکرده است .

    mgbs1990 (سه شنبه 10 فروردین 95)

  7. #55
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 بهمن 96 [ 14:55]
    تاریخ عضویت
    1394-12-28
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    2,138
    سطح
    27
    Points: 2,138, Level: 27
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    64

    تشکرشده 27 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی که کمکم میکنی، من در خودم الان منطقی نمیبینم انقدر که فکرم مشغولشه، اما مادرم میگه منفکر نمیکنم باهم بسازید، سر مساله چشمشم چند بار گفت این برات سخت میشه، و اینکه میگه خانوادش ظاهرا منتقی نیستن اصلا و در آینده شاید مشکل به وجود بیاد و حرف آخرشم این بود که منطق میگه بهم نمیاید، اما فکر میکنم مشکلش با چشمشه، من بارها گفتم من کنار میام اما میگه بچه هاتون اینجوری بشن چی؟ دلیلای مختلف میاره اما من فکر میکنم مشکلش با چشمشه، به من میکه کیس های بهتر خیلی برات پیش میاد سنی نداری به خصوص اون موقع که انتخواب کردی ۱۹ سالت بوده، برای اون خانم هم هستن کسایی که درکش کنن، چیزی که مشخص هست نمیتونه کنار بیاد، آخه اولین سوالی که ازم کرد این بود که چند درصد احتمال داره به بچه هاتون انتقال بده، وقتی گفتم ۲۵٪ مشخص شد از چهرش که یجوری شد، الانم دلایل مختلف میاره اما نشکل اصلیش فکر کنم اینه، چیکار کنم دقیقا؟

  8. #56
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 فروردین 95 [ 16:54]
    تاریخ عضویت
    1394-12-15
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    117
    سطح
    2
    Points: 117, Level: 2
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 10 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام میشه بگی مشکل چشمش چیه شاید بتونم راهنمایی کنم راستی خیلی تحت تاثیر مادرت هستی اینطوری اگه و اگه برید خواستگاری و مثلا ازدواج کنید زنت از مادرت در امان نیست

  9. 3 کاربر از پست مفید readonly تشکرکرده اند .

    maryam240 (جمعه 20 فروردین 95), mgbs1990 (سه شنبه 10 فروردین 95), نیکیا (پنجشنبه 12 فروردین 95)

  10. #57
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 تیر 95 [ 00:51]
    تاریخ عضویت
    1394-11-08
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    935
    سطح
    16
    Points: 935, Level: 16
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    19

    تشکرشده 65 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    راستش مادرتون بیراه نمیگه… من وقتی خودمو میذارم جای مادر شما مسلما میترسم که مشکل له نسل بعدی انتقال پیدا کنه…از نظر سنی هم واقعا شما تو سن اوج احساسات با این خانم اشنا شدین … ولی اینا همش فرضیات من و دوستان دیگه هست … حتتتتما برید پیش مشاوره… اونا حتی از مشکلات جسمی هم اطلاعات خوبی دارن و راهنماییتون میکنند… اگر این تاپیک صدصفحه دیگه هم ادامه پیدا کنه بیشتر از این به شما کمک نخواهد شد… چون واقعا نیاز به متخصص و مشاور احساس میشه

  11. کاربر روبرو از پست مفید n@f@s تشکرکرده است .

    mgbs1990 (سه شنبه 10 فروردین 95)

  12. #58
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 بهمن 96 [ 14:55]
    تاریخ عضویت
    1394-12-28
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    2,138
    سطح
    27
    Points: 2,138, Level: 27
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    64

    تشکرشده 27 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مشکل چشمش اشتارگات هست، اختلال در دید مرکزی، پیشرونده هم هست، دصد توارث هم ۲۵ هست، من بالا هم گفتم من برای مادرم خیلی احترام قائلم چون مادرم تنها مارو بزرگ کرد و میگم مادارم اصلا آدمی نیست که زور گو باشه یا دخالت کنه تو زندگیامون حتی برادرم ازدواج کرد هیچ مشکلی از طرفه مادر من پیش نیومد، به من میگه من به عنوان بزرگتر میگم این کیس مناسبی برات نیست، من خودم رضایتش و اهمیت همسرم برای مادرم مهم هست، من آدمی نیستم که بخوام مادرم رو مجبور کنم برای من کاری کنه که مایل نیست، چون من نو جوونی خیلی شر و رفیق باز بودم خیلی دلش رو شکوندم بعد از یک سری ماجراها که سعی کردم رفتارام رو عوض کنم دیگه نمیخوام دل مادرم رو بشکونم، و در کل اگر من ازدواجی بکنم که مادرم راضی نباشه و همسرم براش قابل احترام نباشه اون زندگی زیبا نیست از نظر من، مادر خودم و مادر پدر همسر من باید اولویت های زندگی باشن و کاملا هر دو طرف قابل احترام باشن وگرنه زندگی زیبا نیست بگیم فقط خودمون دوتا، حالا میگید من چیکار کنم؟

    - - - Updated - - -

    ممنونم نفس جان، من پیش مشاور روانشناس رفتم و چندین جلسه هم مشاور تلفنی داشتم، کاملا حرف ها متناقض هست، اینجا نظر گرفتن خیلی بهتره، چون دوستانی که تجربه دارن مثل شما و همه عزیزانی که بهم تا حالا کمکم کردن حس من رو کامل میفهمن، الان من موندم، اگه واقعا این قضیه منتفیه خواهش میکنم از کسانی که تجربه دارن بگن چطور میشه فراموشش کرد؟ اگر نه میشه حساب کرد به این ازدواج چطور رصایت مادرم رو احساس کنم؟

  13. #59
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 17 فروردین 95 [ 16:54]
    تاریخ عضویت
    1394-12-15
    نوشته ها
    4
    امتیاز
    117
    سطح
    2
    Points: 117, Level: 2
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class31 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    2

    تشکرشده 10 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببین دوست من اول از همه ارام باش و خونسردیت رو حفظ کن ،اروم باش که بتونی کار صحیح رو انجام بدی مادرت حرف بدی نمیزنن ایشون از دید بیرون خوب میگن قطعا دخترای خوب و سالمی هستن که باهاشون ازدواج بکنی اما مادرت از علاقه و احساسات شما خبر نداره اما معنی این حرف هم این نیست که شما باید از روی احساساتت تصمیم بگیری ولی اون رو هم باید گوشه نظرت داشته باشی پس من بهت میگم اول از همه ارام باش ،ایشالا دختر خانم توی این شرایط از دستت نمیره و اگه بره هم این قسمت هست و شما الان به ارامش نیاز داری اگه مشکل اگه بیماری بود حتی سخت ترینش من خودم به شخصه میگفتم اگه باهم میخونید برو باهاش ازدواج کن اما بحث بیماری ژنتیکی یکمی جداست چون بچه های شما هستن که بعدها ممکنه که شدیدیا ازار ببینن اما این حرف منورم من نیست که رهاش کن،ببین بشین با مادرت حرف بزن و االبت اگه میبینی دختره رو خودت میخوایش و مطکئنی به مادرت بگو با احترام برید خواستگاری نه با پایین گرفتن طرفتون نه چیز دیگه .ایشون هم ادم هستش . اونوقت اگه تفاهمات انچام شد فکر میکنم ازمایشات دقیق تر زنتکی باشه که بتونه مشخص کنه احتمال اینکه بچه هاتون مشکل پیدا بکنن کمه یا زیاد من احترامت به مادرت رو میفهمم اما دختر و خانوادش هم وقتی ببینن شما بخصوص مادرت بد رفتار میکنه یا دست پایین از همین اول دارید رفتار میکنید معلومه که میترسه و عقب میکشه خونسردیت رو حفظ کن و مدتی بشین خوب فکر کن خودت و فقط خودت ببین این دختر رو میخوای با تمام شرایطش یا نه بعد از چند ماه که ارام تر شدی اگه دیدیی واقعا میخوایش برو سمت مادرت و بخوبی بگو من مثلا این دختر رو با تما شرایطش میخوام و برام با ادمه سالم فرقی نداره و میریم ازمایش ژنتکی و اگاه درصد مشکل بالا بود منطقی میفهمیم که به درد هم نمیخوریم اون هم فقط به خاطر بچه ای که ممکنه ازار ببینه به هرحال علاقه چندسالت رو نادید نگیر اما بر اساس اون هم تصمیم نگیر خدا همراهت

  14. 2 کاربر از پست مفید readonly تشکرکرده اند .

    maryam240 (جمعه 20 فروردین 95), mgbs1990 (سه شنبه 10 فروردین 95)

  15. #60
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلام صبح بخیر

    با مادرت که مطرح کردین چه نیازی داشت مشکل چشمش را عنوان کنی شما که این قدر دوسش داری

    پس بایستی عیباشم برات مهم نباشن حتی نمیزاشتی کسی متوجه بشه

    مهم این بود که مهربون بود درکت میکرد حرف شما براش اهمیت داشت از ته دل دوست داشت

    6سال انتظار میکشیده که شما بر اسبی سوار بیای اون قدر بهت اطمینان داشته و قبولت کرده

    و اون عشق پاکش را ارزانی شما کرده بود

    ببین مادرا حساسن بر روی اتخاب پسرشون درسته میگن هر کسی که خودت انتخاب کنی ولی

    در پشت پرده به این شکل نیست هر موردی که از هر نظر مناسبه همه خانواده باشه را میپسندن

    حالا که مطرح کردین میتونستی بگی من خودشو قبول دارم برام مهم نیست

    ولی اون خانم فکر کرده بازیچه شما شده وداری ازش سوئ استفاده میکنی

    حق داره مگه یه خانم چند بار فرصت ازدواج داره چن بار فرصت اشتباه کردن داره

    برا شما اقایون راحته امروز با کسی بودی فردا میزاریش کنار میری دنباله عشق

    پدرتون میتونست بره با پدرش صحبت کنه از علاقه شما بهم یک زمانی بگیره

    که بتونین در حضور خانوادها باهم حرف بزنید تا به توافق برسین

    موفق باشین

  16. کاربر روبرو از پست مفید سها** تشکرکرده است .

    mgbs1990 (چهارشنبه 11 فروردین 95)


 
صفحه 6 از 11 نخستنخست 1234567891011 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. ** برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت **
    توسط فرشته مهربان در انجمن خودآگاهی
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 10 خرداد 95, 21:17
  2. پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: دوشنبه 22 تیر 94, 01:23
  3. لبریز از ترس
    توسط سارا بانو در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: سه شنبه 19 اردیبهشت 91, 19:11
  4. پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: شنبه 06 آذر 89, 16:00

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.