به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 19
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 دی 98 [ 19:49]
    تاریخ عضویت
    1395-1-02
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    2,992
    سطح
    33
    Points: 2,992, Level: 33
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 20 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array

    مخالفت خانواده اش به خاطر ازدواج قبلی من

    سلام به همه دوستان؛
    دختری 25 ساله هستم که 18 سالم بود با وجود مخالفت های شدید خانوادم ازدواج کردم؛ متاسفانه به دلایل خیلی زیاااااد جدا شدم والبته 2 سال طول کشید تا موفق شم طلاقمو بگیرم؛
    بعد از جداییم حدود 1سالو نیم پیش با پسری آشنا شدم که دانشجوی تهرانه ولی ساکن گیلان؛
    من با توجه به شرایطم اولش سعی کردم که رابطمون تعریف شده باشه در حدو حدود خیلی ساده و معمولی، چون قلبا خیلی دوسش داشتم ولی سعی میکردم پا رو دلم بذارم که وارد یه ربطه بی اساس نشم؛ و همون اولش در جریان قرارش دادم که زیاد جدی نگیره چون خانوادش فوق العاده متعصب و مذهبی هستند و با این موضوع مخالفت میکردند
    به هر حال اتفاقی که نباید میفتاد، افتاد....بعد حدود 3 ماه ما عاشق هم شدیم :(
    ایشون به من اطمینان داد که خانوادمو راضی میکنم فقط فرصت بده که من یکم روبراه شم.
    حالا 1 سال ونیم گذشته...
    خانواده اش موضوع را فهمیدن و بیشتر از اونچه که فکرش رو میکردیم با خشم مخالفت کردند. طوری که ایشون به من گفت ببین دیگه بیشتر از این عمرتو تلف نکن واسه من اینجوری که پیش اومد اینا به هیج عنوان راضی نمیشن، منم ناراحت و عصبی شدم که جرا به من قول داده و منو وابسته کرده... حالا دوباره ازم فرصت خواسته یه مدت ولی رابطمون خیلی کم شده :(
    شرایط روحی جفتمون خیلی بده، و چیز بدتر اینکه ایشون یکم در مقابل خانوادش ضعیفه :( نمیتونه حرفشو به کرسی بنشونه، همه افراد خانوادش مخالفت کردن و این بنده خدا نمیدونه چیکار کنه اخرین فرزند و ته تغاری و یه دونه پسره؛ خواهش میکنم راهنماییمون کنید :((( حالمون بده :((

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام خانم محترم ....
    اول از همه بگم بابت ازدواج ناموفقی که داشتید بسیار ناراحت شدم ... ان شاالله به حق این وقت عزیز خدا درهای دیگه نعمتشو براتون باز کنه اگه به حکمت اون در بسته شد براتون ...
    اما خانم محترم کاش اشااره می کردید در ازدواج اولتون زیر یک سقف هم رفتید یا خیر و بقیه مسایل هم اشاره می کردید یا نه صرفا در دوران عقد جدا شدید و...


    ولی متاسفم بگم که شاید بهتر باشه به قول کارشناسان شما هم با فردی ازدواج کنید که مثل خودتون باشند این طوری شاید خوشبخت تر بشید ... ببنید این عشق الان شما رو نبیینید ... ممکنه بعد ازدواج بقیه با هر صحبتی به همسرتون ایشون رو کلا دلسرد کنند ... مثلا وقتی متوجه بشتد (شاید بگید همه که قرار نیست متوجه بشند ولی خب کلا میگم) بگند مثلا با این شرایط ازدواج کردی و.. ایشون هی دیدشون منفی بشه

    از طرفی هم الان هم ایشون چه بسا پشیمون شده باشند و چون عذاب وجدان نگیرند و... به شما گفتن که عمرتون تلف نشه و...

    من نمیدونم با این اقا رابطتتون در چه حدی بوده در تمام ابعاد و کاش بهش اشاره می کردید و...

    ولی به نظرم بهترین کار این هستش که به خاطر احساس ترحم نخواید ایشون ادامه بدن و... به هر حال هر دوی شما اشتباه کردید موضوع به این مهمی رو اولش پیش خانواده ها حل نکردید و بعد 1.5 سال به فکرش افتادید و... البته قصد سرزنش ندارم ولی می خوام بگم بهتر هستش که محکم بیستید ببنید یا ایشون همین الان اون قدر به شما و تصمیمشون می تونند ایمان داشته باشند که ادامه بدند اون وقت شما تا ابد می تونه خیالتون راحت باشه که همیشه کنارتون هستند و ... هیچ حرفی روشون تاثیر نمی ذاره یا نه همین الان دیگه بی خیال می شند که به نظرم این بهتره تا خدایی ناکرده بعد چند سال زندگی با ایشون یا شاید هم چند ماه بعد به مشکل می خوردید باهم و...

    و اون موقع دیگه شکسته می شدید شاید ....

    من این جا خانم های زیادی خوندم مثل شما مطلقه بودند و بخت باهاشون یار نبوده در ازدواج اول ولی در ازدواج دومشون که عاقلانه بوده کلی خوشبخت شده بودند و... به نظرم شما سنتون هم زیاد نیست ... بهترین تصمیم این هستش به اون اقا بگید من شما رو خیلی دوستون دارم... ولی هر دوی ما اشتباه کردیم که اولش این موضوع رو مستقیم به خانواده شما نگفتیم ... اگه ایشون یوقت به شما قول داده بودند که خانواده رو راضی می کنند که شما اصلا بهش اشاره نکردید (که فکر می کنم خانم عاقلی مثل شما حتما اینو همون اول مطرح کرده و شاید اون اقا گفته خانوده رو راضی می کنه که اگه این طور باشه واقعا ناراحت کننده هستش) بگید کاش بهتر بود به شما قول نمی دادند ... بعدش هم بهشون بگید اگه می تونند خانوادشون رو راضی کنند و... می تونید بهشون اطمینان کنید و...

    و گر نه که بهتره موضوع همین جا تموم بشه ... ولی در نهایت بگید که این رسمش نبود و براشون ارزوی خوشبختی کنید و در نهایت ببخشید ایشونو.

    ان شاالله اون چه خیره براتون رخ بده.

  3. 4 کاربر از پست مفید فدایی یار تشکرکرده اند .

    mercedes62 (چهارشنبه 19 خرداد 95), بارن (سه شنبه 24 فروردین 95), حیاط خلوت (دوشنبه 03 خرداد 95), ستاره زیبا (جمعه 06 فروردین 95)

  4. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 بهمن 96 [ 14:55]
    تاریخ عضویت
    1394-12-28
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    2,138
    سطح
    27
    Points: 2,138, Level: 27
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    64

    تشکرشده 27 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    متاسفم بابت اتفاقتی که افتاده، من هم حال شما رودرک میکنم و فک میکنم تاپیک بندرم دیده باشید، تنها چیزی که به ذهن بنده خطور میکنه اینه که یک جوری رازیش کنید که برید پیش مشاور، همرو ایشون مشاوره حضوری تاثیر خواهد داشت هم خانوادشون تاثیر خواهند گرفت که حرف های مشاور رو منتقل کنند، امیدوارم شما به معشوق خود برسید تا ناراحتی های بندرو متحمل نشید

  5. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 دی 98 [ 19:49]
    تاریخ عضویت
    1395-1-02
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    2,992
    سطح
    33
    Points: 2,992, Level: 33
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 20 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز؛ ممنون از جوابتون، در جواب سئوال های شما:

    در ازدواج قبلیم مدت 2 سالو خورده ای زندگی کردم،

    در مورد اینکه فرمودید ممکنه بعد ازدواج دلسرد بشن یکم خودمم شک دارم؛ چون قبلا بهش گفته بودم راضی کردن خانوادت خیلی طول میکشه نباید انتظار داشته باشی همون دفعه اول که گفتی اوناام بگن چشم بریم خواستگاری!!!!!!!!!! ولی با بار اول ایشون عقب نشینی کرد تو این مدتم خیلی رابطشو کم کرده... نسبت به قبلم سراغمو زیاد نمیگیره... اینا نشونه های بدیه...

    درمورد اینکه چرا دیر به خانوادش گفته:
    ایشون به من گفت یه مغازه تو گیلان دارم اونو بفروشم تهران یه خونه بخرم، حداقل خونم اماده باشه که حداقل شرایط مهیا باشه واسه زندگی در تهران، بعدا به خانوادم بگم ؛ گرچه در شرف فروختن مغازه بود که خانواده در جریان قرار گرفتن ( توسط خاهرش، چون ایشون در جریان بود و البته خریدار مغازه) و کلا برنامه خرید خانه در تهرانم کنسل شد.

    من اول قول راضی کردن خانوادش رو گرفتم بعد ادامه دادم، و رابطمون خیلی خیلی خیلی عاشقانه بود جمله خوشبختت میکنم ورد زبونش بود..... حتی بهم گفت 3 دنگ خونه رو بنامت میزنم...... خیلی خنده داره که میشستیم واسه دکور خونمون نقشه میکشیدیم.... بماند نوع برخوردش با من خیلی سنجیده بود شاید هرکس دیگه جاش بود از اعتماد من سواستفاده میکرد ولی ایشون اینجوری نبود... یعنی انقد زود راضی شد؟ اصلا نمیتونم هضم کنم
    ... یه جورایی نمیخام فقط جنبه های احساسی رو در نظر بگیرم.... از هر لحاظ خوب بود... شغل: استخدام رسمی دبیر ریاضی تحصیلات: ارشد ریاضی
    به هیچ عنوان اهل دود و... نبود نحوه برخورد اجتماعی خیلی عالی خیلی خیلی خیلی مهربون ووووووووووووووووووووووووو .........درست برعکس همسر سابقم

    من تو زندگی اولم خیلی سختی کشیدم... خیلی... فکر میکردم با ایشون خوشبختم اما انگار قسمت نیست

    در ضمن امشب یکی از بستگان شوهر خالم پیغام فرستادن برای خواستگاری اجازه خواستن...
    واقعا تو بد شرایطی هستم... نمیتونم کس دیگه ای رو جاش ببینم خیلی سخته
    ببخشید زیاد نوشتم...
    ویرایش توسط afsoon4331 : پنجشنبه 05 فروردین 95 در ساعت 03:13

  6. کاربر روبرو از پست مفید afsoon4331 تشکرکرده است .

    بارن (سه شنبه 24 فروردین 95)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 دی 98 [ 19:49]
    تاریخ عضویت
    1395-1-02
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    2,992
    سطح
    33
    Points: 2,992, Level: 33
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 20 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوست عزیز، بله من تاپیک شما رو دیدم و واقعا متاسف شدم؛ امیدوارم در این مدت اتفاقای خوب برات افتاده باشه و یا در اینده در انتظارت باشه؛

    راستش من این پیشنهاد رو دادم قبلا بهش، حدود 5 ماه پیش رفتیم پیش یه مشاور حالا نمیدونم واقعا مشاور بود یا نه :|
    ایشون گفت اصلا لازم نیست خانواده ایشون بفهمن!!!!!! شناسنامتم یه جعلیشو درست کن تموم شه بره :|
    اما من از خانواده ابرومندی هستم و درست نیست این کار، گرچه پیشنهاد خودشم همین بود ولی من اصلا قبول نکردم؛

    بهشون گفتم بعد تعطیلات بریم مشاور خوب کمکمون کنه ولی میگه من میدونم بابای من راضی بشو نیست که نیست من بابامو میشناسم، بزرگ خاندانمونه حرف هیچ احدی رو قبول نمیکنه... البته میگه اصلا دیگه در این مورد حرف نزنیم تا ببینیم چی میشه.... میخام صبر کنم شاید اوضاع اروم شد بتونه یه کاری کنه..

    از جوابتون و وقتی که گذاشتید بسیار سپاسگذارم.
    روزهای شاد و براتون ارزو میکنم از ته دل....

  8. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام خانم محترم ...
    ببینید پدر ایشون شک شبه بزرگ خاندان که نشدند ؟! شدند ؟!
    مطمئنم خود شما هم می دونید دوران خوب رابطه شما تموم شده ... اون اقا هم مطمئن باشید حتما خانوادشون باهاشون خیلی حرفا زدند و خیلی مسایل رو براشون مطرح کردند که شاید قبل تر ایشون بهش هیچ توجهی نداشتند و...
    و الان پدر و اینا و... بیش بهانه هستش ....

    به نظرم این صبر کردن و... فقط خوبیش این هست که یکدفعه درد تلخ جدایی رو نکشید هر دوی شما و....
    مخصوصا که این ور قصه شما شاید صدمه ببنید و...

    من که میگم همه چی رو تموم شده فرض کنید بهتره و به اون اقا هم بگید ... واقعا هم ایشونو سعی کنید فراموش کنید... اگه یک دهم درصد هم ایشون پشیمون بشند مطمئن باشید با این روش شاید برگردند اگه نخوان هم برگردن بر نمی گردن و اگه خودتونو بیش از این کوچیک کنید ایشون بیش از حد سرد می شند و...

    براتون ارزوی خوشبختی دارم.

  9. کاربر روبرو از پست مفید فدایی یار تشکرکرده است .

    زانکو (چهارشنبه 19 خرداد 95)

  10. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 05 بهمن 96 [ 14:55]
    تاریخ عضویت
    1394-12-28
    نوشته ها
    62
    امتیاز
    2,138
    سطح
    27
    Points: 2,138, Level: 27
    Level completed: 92%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    64

    تشکرشده 27 در 21 پست

    Rep Power
    0
    Array
    افسون جان اونی که شما رفتید مشاوره نبوده، مطلب بعدی اینکه اصلا مشاور اول برای خودتون خوبه که روشن بشید به درد هم میخورید یا نه، بعد خانواده

  11. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 اردیبهشت 96 [ 15:14]
    تاریخ عضویت
    1391-8-17
    نوشته ها
    110
    امتیاز
    5,053
    سطح
    45
    Points: 5,053, Level: 45
    Level completed: 52%, Points required for next Level: 97
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second Class5000 Experience Points
    تشکرها
    163

    تشکرشده 177 در 80 پست

    Rep Power
    31
    Array
    سلام ..
    یه چیزی بگم بدتون نگیره .... مخاطبم هم اقایون هستند و خانم های تا حدودی ساده لوح ( البته با عرض معذرت ) ... و این طور نیست که فکر کنید مخاطبم صرفا شروع کننده تاپیک هست هر کسی می تونه باشه که شامل میشه !

    به نظر من مردی که با یه خانم طرح دوستی می ریزه .... همون اول کار اگه واقعا به طرفش علاقه داشته باشه رسما میاد خواستگاری ..... چون اگر واقعا عاشق طرف باشه به این فکر می کنه که اگه بعد از رابطه طولانی دوستی به هر دلیلی جور نشه خانم چه قدر از نظر روحی اسیب می بینه ... اما ایا واقعا این مرد ها که طرح دوستی می ریزن به این چیزها فکر هم می کنن ؟؟؟ به این که نباید با روح و روان یه زن که سرشار از عاطفه هست بازی کنن ؟؟ از طرفی بیشترین ضربه هم خانمه میخوره تا اقاه ....

    از اون طرف خانم ها هم که طرح دوستی اقا رو قبول می کنن خیلی ساده ان !!! با عرض معذرت ! حداقلش این هست که در همون شروع کار خیلی سریع به طرف مقابل باید بگن اگه واقعا میخوای رسما بیا خواستگاری .......اگه قبول نکنه و الکی بهونه بیاره ... معلوم هست ریگی تو کفشش هست ...


    معمولا اکثر این کسایی که زندگی هاشون با دوستی های قبل از ازدواج شکل می گیره بعد از ازدواج دائما به هم سوء ظن دارند که مبادا فردا پس فردا بره با یکی یگه دوست بشه و معمولا خیلی هاشون با شکست در زندگی مواجه می شن .


    یه اشاره ای در مورد مشاور کردید ... این رو تا حالا چندین بار گفتم ! باز هم میگم ! در اسلام به مشورت کردن یا دیگران خیلی تاکید شده ولی انتخاب مشاور یه مراتب از مشورت مهمتر هست .. یکی شده ادم 1 ماه و حتی بیشتر وقت بذاره ولی یکی رو به عنوان مشاور انتخاب بکنه که شرایط و ویژگی ها ی لازم رو داشته باشه که مهمترینش : با ایمان بودن ... با تجربه و آگاه ....و امین بودن هست ... هر ادمی پیدا شد و دفتر زد نوشت مشاور که مشاور نیست ... من خودم از مشاور بد تجربه تلخی دارم برا همین به همه تاکید می کنم در انتخاب مشاور خیلی دقت کنید ...
    ======================

    تو دلم مونه بود باید یه جا خالی اش می کردم ...

    از دوستی های قبل از ازدواج متنفرم ....

    کتاب دوستی های قبل از ازدواج استاد حورائی رو مطالعه کنید .... خیلی خوبه ...

    ==============================
    یا علی ....
    ویرایش توسط skyzare : پنجشنبه 05 فروردین 95 در ساعت 23:14

  12. کاربر روبرو از پست مفید skyzare تشکرکرده است .

    kamran2007 (جمعه 06 فروردین 95)

  13. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 دی 98 [ 19:49]
    تاریخ عضویت
    1395-1-02
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    2,992
    سطح
    33
    Points: 2,992, Level: 33
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 20 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مرسی؛ خانم یا اقای فدایی یار عزیز من با شما موافقم،
    این مدت مهلتی که خواسته باعث شده یکم منطقی شم چون میترسم با این اوضاع حتی اگر قسمت هم بشه ممکنه خانوادش اذیتم کنن و...
    ولی خب خواهرشم با وجود مخالفت همون پدر ازدواج کرد!!! معمولا پسرا در این مسائل موفق تر از دخترا هستن، پس اگه نشه اول میگم حکمته بعدم میگم شاید خودش نخواسته

    ممنون از راهنماییتون؛ خیلی کمکم کردین
    ویرایش توسط afsoon4331 : جمعه 06 فروردین 95 در ساعت 13:14

  14. کاربر روبرو از پست مفید afsoon4331 تشکرکرده است .

    mgbs1990 (جمعه 06 فروردین 95)

  15. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 دی 98 [ 19:49]
    تاریخ عضویت
    1395-1-02
    نوشته ها
    12
    امتیاز
    2,992
    سطح
    33
    Points: 2,992, Level: 33
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 58
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran1000 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 20 در 8 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز skyzar؛

    حرف شما خیلی محترم؛
    اما اون دورانی که دوستی های قبل ازدواج باعث میشه شک تو زندگی باشه خیلی وقته گذشته!
    خیلی از ازدواج های صورت گرفته که قبلا دوستی داشته رو میشناسم که با گذشت 10 سال هر ماه ، ماهگرد دوستیشون بهم گل میدن و هنوزعاشق هم هستند!!
    وبالعکس! خیلی ها هم هستن قبلا دوست نبودن و نتونستن زندگی کنن!!
    به نظر من حرف شما درسته ، ادمی که ریگی به کفشش نباشه زود میاد خواستگاری، ولی گاهی یه شرایطی پیش میاد که طرفین دوست دارن بیشتر همو بشناسن اگه قطعی شد خانواده ها در جریان قرار داشته باشن، شاید اصلا به این نتیجه رسیدن که به درد هم نمیخورن!!! اون وقت نه تنها خودشون بلکه خانواده ها هم درگیر یه رابطه و ناراحتی های اون میشن!

    حرف خواستگاری که پیش میاد خانواده ها میخوان بگن درست نیست انقد بمونید و زودتر ازدواج کنید و این هول کردنا باعث میشه خیلی چیزا رو ادم زیر یه سقف متوجه بشه که اون موقع خیلی دیره!!!!
    با تشکر و احترام.

  16. 4 کاربر از پست مفید afsoon4331 تشکرکرده اند .

    fahimeh.a (پنجشنبه 27 خرداد 95), paniz93 (چهارشنبه 19 خرداد 95), بارن (سه شنبه 24 فروردین 95), سمیراه (دوشنبه 03 خرداد 95)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:27 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.