به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 11
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1392-5-14
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    10,223
    سطح
    67
    Points: 10,223, Level: 67
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 227
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 260 در 112 پست

    Rep Power
    34
    Array

    مشکلات رفتار با دختر بسیار وابسته من

    سلام
    دختر من سه سال و یک ماهشه. بی نهایت بهم وابسته است به طوری که بدون من از این اتاق به اون اتاق نمیره. خیلی مراعاتش رو می کنم همش به خودم میگم امروز سعی می کنم کمتر سرش داد بزنم اگر یه روز دعواش نکنم از خودم خیلی راضی هستم ولی بعضی مواقع واقعا سخته برام حتی مثل امروز مجبور شدم کتکش هم بزنم. حاضر بود کتک بخوره ولی باهام بیرون بیاد.
    مگر اینکه خونه پدرم برم که اونم یه ربع اول بهم چسبیده است ولی کم کم یخش باز میشه و پیش بقیه میره ولی همه کارهاشو من باید انجام بدم.
    خیلی خیلی اذیت می شم
    ممنون میشم اگر تجربه ای دارین یا راهکاری بهم بگید چون واقعا تحملم کم میشه

  2. کاربر روبرو از پست مفید دلسا تشکرکرده است .

    Hadi99g (پنجشنبه 27 اسفند 94)

  3. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 فروردین 95 [ 23:06]
    تاریخ عضویت
    1394-12-18
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    472
    سطح
    9
    Points: 472, Level: 9
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 99.9%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    23

    تشکرشده 56 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دلسا خانم

    اولا اینکه دخترتون رو تحت هیچ شرایطی کتک نزنید. می دونم که گاهی اوقات عصبانی میشین ولی تنبیه بدنی خیلی اثرات منفی روی کودک داره و هیچ اثر مثبتی هم نداره.

    حالا چند تا سوال

    چند وقت هست که متوجه این مساله شدید؟

    آیا دخترتون صرفا به شما وابسته هست؟

    تا حالا چه کارهایی برای حل این مساله انجام دادید؟

    دخترتون اضطراب های دیگه ای هم داره؟ کابوس های مکرر داره؟

    اگر در معرض دید دخترتون باشید، باز هم موقع کارهای مختلف بی قراری می کنه؟

    نوشتید که باید همه ی کارهاش رو بکنید، منظورتون رو می شه دقیق تر بیان کنید؟

    تو این اواخر، حادثه ی ناگهانی تو زندگی شما یا دخترتون رخ داده؟

    یک سوال دیگه هم اینکه آیا دخترتون در حضور افراد غریبه و آشنا به یک اندازه دچار اضطراب می شه؟
    ویرایش توسط Rainbow-Dance : چهارشنبه 26 اسفند 94 در ساعت 21:55

  4. کاربر روبرو از پست مفید Rainbow-Dance تشکرکرده است .

    Hadi99g (پنجشنبه 27 اسفند 94)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 18 بهمن 95 [ 04:00]
    تاریخ عضویت
    1394-1-06
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    2,999
    سطح
    33
    Points: 2,999, Level: 33
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    101

    تشکرشده 183 در 100 پست

    Rep Power
    33
    Array
    یکی از دوستان من این مشکلو با بچش داشت ، دقیقا هم همسن بچه شما بود ، چند ماه ، هر روز صبح بچشو سه ساعت میزاشت مهد و مشکلش رفع شد خداروشکر.
    شاید بگین حیفه که بچه این سن و سال بره مهد ، ولی تو این دوره زمونه که بچه ها اکثرا تک فرزند هستن ، برای اجتماعی شدنشون لازمه که تو محیط هایی مثل مهد کودک باشن

  6. کاربر روبرو از پست مفید maral569 تشکرکرده است .

    Hadi99g (پنجشنبه 27 اسفند 94)

  7. #4
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1392-5-14
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    10,223
    سطح
    67
    Points: 10,223, Level: 67
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 227
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 260 در 112 پست

    Rep Power
    34
    Array
    مرسی از پاسخگوییتون
    خیلی کم پیش میاد که به تنبیه بدنی برسه ولی بیشتر مواقع سرش داد و بیداد می کنم
    کی متوجه شدم؟ قبلا کمی بهتر بود تنهایی توی اتاق بازی می کرد ولی الان بدون من پاشو توی اتاق ها نمیذاره. یه چند شبی تب ویروسی داشت بعد از اون خیلی خیلی از پشه می ترسید کم کم وابسته تر شد.
    وابستگیش به من بیشتره چون پدرشو خیلی کمتر می بینه. اگر با پدرش باشه بهونه منو کمتر می گیره.
    برای راهکارها: مثلا بهش می گم من نگات می کنم تو فلان کار رو بکن اصلا راضی نمیشه. امروز می خواستم واسه 10 دقیقه برم بیرون از خونه و برگردم بهش گفتم بهت آدامس میدم تو خونه پیش مادربزرگ بمون اولش قبول کرد ولی تا من رفتم کفش بپوشم اون داد و هوار که من میخوام باهات بیام منم مجبور شدم بزنمش و با خودم ببرمش.
    همیشه هم بصورت زبونی بهش میگم که خیلی دوستش دارم بغلش می کنم بوسش می کنم.
    دخترم خیلی ترسوه. ما توی هال نشستیم (خونمون نزدیک خیابونه) صدای موتور یا ماشین که میاد همش میپرسه این صدای چی بود (با ترس). کوچکترین صدایی رو میشنوه. یادمه 5-6 ماهش هم که بود به صدای کم هم واکنش نشون میداد از دکتر هم پرسیدم می گفت علت خاصی نداره. حتما باهوشه.
    بعضی موقع حتی اگر جلوی چشمش هم باشم میگه بیا پیشم یا میخوام روی پات بخوابم . یا میگه منو بغل کن. من اگر بچه خواهرم رو باهاش حرف زدم یا بغلش کردم میخواد عین اون کارها رو واسه اون هم تکرار کنم.
    مثلا شوهر خواهرم بچه اش رو فشار میداد . گازش می گرفت و باهاش بازی میکرد دختر من مدام چشمش به اونها بود انگار براش تازگی داشت. خود من اینکارها را براش انجام میدم ولی پدرش نه.
    براش عجیب بود رابطه اون پدر و پسر.
    همه کارهاش از قبیل بستن چسب کفش- پوشیدن لباسها- اوردن وسایلش از این اتاق به اون اتاق دسشویی بردن (قلا خودش کارشو می کرد منو صدا میزد ولی الان باید کنارش بمونم) و ...
    حادثه ناگهانی نبوده فقط همون چند شبی که تب داشت باعث ترس بیشترش شد. یا یه بار ازم خواست در حیاط رو باز کنم تا کوچه رو نگاه کنه خودم توی حیاط بودم با حالت ترس زیادی اومد تو و داد که ماشین ماشین.
    در حضور افراد غریبه کمتر احساس خجالت می کنه چون کاری بهش ندارن ولی واسه افراد آشنا اولش کمی خودشو قایم می کنه بعدش بهتر میشه برای بعضی ها هم نمیشه.
    فروشنده مغازه سر کوچمون باهاش حرف میزد و نگاش می کرد دخترم هروقت میریم اون مغازه که همون فروشنده باشه میگه من تو نمیام بیرون میمونه.

  8. 2 کاربر از پست مفید دلسا تشکرکرده اند .

    Hadi99g (پنجشنبه 27 اسفند 94), Rainbow-Dance (چهارشنبه 26 اسفند 94)

  9. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 فروردین 95 [ 23:06]
    تاریخ عضویت
    1394-12-18
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    472
    سطح
    9
    Points: 472, Level: 9
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 99.9%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    23

    تشکرشده 56 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با توجه به توضیحات شما، به نظر من دختر شما نگران از دست دادن شماست. علت این مسئله می تونه هر چیزی باشه حتی مسائلی که به نظر بزرگترها خیلی مهم نیان. مثلا همون تب می تونه در دخترتون باعث ایجاد اضطراب از مرگ شده باشه. من خودم به وضوح یادمه که بعد از یک دوره ی بیماری تو اون سن از خوابیدن می ترسیدم چون مطمئن بودم تو خواب می میرم.

    چند تا توصیه کلی:

    اگر دخترتون فیلم یا سریال های نامناسب برای سنش می بینیه یا بازی های کامپیوتری ترسناک می کنه، این مسئله رو متوقف کنید.

    تسلیم خواسته ی دخترتون در مورد بیرون نرفتن یا تنها گذاشتنش با افراد مورد اعتمادتون نشید. هرچند گریه و زاری کنه، شما خداحافظی کنید و بدون معطلی برید.

    می تونید یک رسم خداحافظی برای دخترتون ترتیب بدید. مثلا بوس خداحافظی. این طوری مقداری از اضطراب دخترتون کم می شه.

    برای این که کارهاش رو خودش انجام بده از تقویت مثبت استفاده کنید. یعنی اینکه یک پاداش (مثلا خوراکی یا کارتون موردعلاقه) رو تعیین کنید و بلافاصله بعد از انجام اون کار تعیین شده پاداش رو به دخترتون بدید. برای دخترتون خیلی روشن و دقیق توضیح بدید که چه کاری رو ازش می خواین انجام بده، مراحل کار رو بهش توضیح بدین و بعد از اینکه مطمئن شدید که متوجه منظورتون شده منتظر انجام کار بشید. به هیچ عنوان تا زمانی که کار رو انجام نداده، پاداش رو بهش ندید. هر چند خیلی اصرار و گریه کنه. (دقت کنید که بچه ها خیلی مغز عینی دارند و زبان انتزاعی بزرگ ترها رو متوجه نمی شن. مثلا اگر بهش بگین، اگر دختر خوبی باشی بهت جایزه می دم، دخترتون متوجه منظورتون نمی شه. بلکه باید مثلا بهش بگین که وقتی رفتیم خونه ی فلانی به همه سلام کن. تا بهت تعارف نکردند چیزی رو برندار با کسی دعوا نکن و... و جایزه ات هم فلان چیز است. ازش بخواین تکرار کنه که چی می خواین تا مطمئن بشین که متوجه شده و یادش مانده است)

    پیشنهاد مارال هم خیلی خوبه. معمولا مهدکودک به مستقل شدن بچه ها کمک می کنه. ولی یک خطر داره و اون هم اینه که در بعضی از بچه ها منجر به تشدید اضطراب جدایی می شه.

  10. کاربر روبرو از پست مفید Rainbow-Dance تشکرکرده است .

    Hadi99g (پنجشنبه 27 اسفند 94)

  11. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1392-5-14
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    10,223
    سطح
    67
    Points: 10,223, Level: 67
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 227
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 260 در 112 پست

    Rep Power
    34
    Array
    الان که آخره سال و مهدها تا یه مدتی فعلا تعطیلن می خواستم بذارمش دارالقرآن که گفتن سن زیر 3و نیم سال قبول نمی کنن.
    فیلم ترسناک نمی بینه یا عمو پورنگ میبینه یا برنامه کودک شبکه دو.
    چون خیلی گریه می کنه نمیتونم با مادربزرگش تنهاش بذارم و برم مادرشوهرم سر درد شدید داره و هم آلزایمر اونوقت هی باید به اون جواب بدم پس ترجیح میدم خود دخترمو ببرم

    خونه پدرم که میریم همیشه با مادرم میره مغازه خرید می کنه یا نونوایی میره. یا راضی میشه خاله ها کارهاشو انجام بدن که گاهی حتی اون رو هم قبول نمی کنه و میگه حتما خودت باید مثلا برام آب بیاری. فقط یه بار اون هم بخاطر حسادت به پسر خالش راضی شد خواهرم حمومش بده.
    یه دختر عموی 5 ساله داره که فقط اون رو میخواد و با زن عموش رابطه خوبی داره که دخترعمو هم از وقتی دیده این همش قهر می کنه و زود بهش برمیخوره ازش کناره می گیره.

  12. 2 کاربر از پست مفید دلسا تشکرکرده اند .

    Hadi99g (پنجشنبه 27 اسفند 94), Rainbow-Dance (پنجشنبه 27 اسفند 94)

  13. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 فروردین 95 [ 23:06]
    تاریخ عضویت
    1394-12-18
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    472
    سطح
    9
    Points: 472, Level: 9
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 28
    Overall activity: 99.9%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class250 Experience Points7 days registered
    تشکرها
    23

    تشکرشده 56 در 29 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دلسا جان، نکته ی مهم اینه که دخترتون نباید شما رو با رفتارش کنترل کنه بلکه بالعکس این شما هستید که باید اون رو کنترل کنید. مسئول حفظ قانون هایی هم که تعیین می کنید شما هستید. پس اگر می بینید جایی نمی تونید اون قانون رو حفظ کنید، حرمت حرفتون رو نشکنید و از اون موقعیت به طور کلی جلوگیری کنید. مثلا اگر به خاطر گریه و زاری نمی تونید دخترتون رو پیش مادرشوهرتون بذارید، کلا بهش نگید که باید اینجا بمونی.

    در مورد اینکه قبول نمی کنه که کارش رو انجام بده یا شما رو مجبور می کنه کاری بکنید: شما اصلا و ابدا نباید کوتاه بیاید. می دونم که تحملش سخته و اعصاب خردکنه ولی باید صبر کنید تا این عادت دخترتون که می تونه با گریه و دعوا و قهر و عصبانیت حرف خودش رو به کرسی بشونه از سرش بیفته. وقتی این طوری رفتار می کنه هیچ توجهی بهش نکنید. انگار که اصلا متوجه کارهایی که می کنه نیستید. یه مدت اگر دووم بیارید و این رفتار رو ادامه بدید خودش می فهمه که دیگه این تاکتیک جواب نمی ده. در عوض وقتی خوب رفتار می کنه ازش تعریف کنید و بهش توجه کنید تا بفهمه که راه های بهتری هم برای انجام کارهاش وجود داره. مثلا اگر خودش آب برای خودش آب نمیاره یا اینکه انتظار داره شما این کار رو کنید، خوب اگر بهش توجهی نکنید، هیچ اتفاقی نمی افته. بلکه می فهمه از آب خبری نیست و باید رفتارش رو تغییر بده.

    منظور من از این حرف ها نیست که بچه رو اذیت کنید بلکه منظورم اینه که دخترتون عینا متوجه بشه که چه انتظاراتی ازش می ره، چه رفتارهایی باید بکنه و نکنه و اینکه باید از حرف شما تبعیت داشته باشه نه بالعکس.

  14. کاربر روبرو از پست مفید Rainbow-Dance تشکرکرده است .

    Hadi99g (پنجشنبه 27 اسفند 94)

  15. #8
    ((( مشاور خانواده )))

    آخرین بازدید
    دیروز [ 13:16]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,066
    سطح
    100
    Points: 287,066, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,577

    تشکرشده 37,079 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Rainbow-Dance نمایش پست ها
    دلسا جان، نکته ی مهم اینه که دخترتون نباید شما رو با رفتارش کنترل کنه بلکه بالعکس این شما هستید که باید اون رو کنترل کنید.


    نقل قول نوشته اصلی توسط Rainbow-Dance نمایش پست ها
    تسلیم خواسته ی دخترتون در مورد بیرون نرفتن یا تنها گذاشتنش با افراد مورد اعتمادتون نشید. هرچند گریه و زاری کنه، شما خداحافظی کنید و بدون معطلی برید.

    با سلام و احترام
    ضمن تشکر از Rainbow-Dance گرامی ،
    توصیه ها و نظرهای فوق مورد تایید همدردی نیست و برای فرزند شما آسیب رسان هست.

    بحث وابستگی و اضطراب فرزندان پیچیده تر از اینست که با این توصیه ها حل شود، بلکه به عکس منجر به اضطراب بیشتر بچه های می شود.

    معمولا این بچه ها نیستند که به والدین وابسته می شوند.
    منظور روانشناسی از وابستگی فرزندان، وابستگی مادران به فرزندان هست.

    یعنی چه:
    معمولا مادران کمالگرا، مادران کنترلگر، مادران نگران، مادران حمایتگر، مادران مضطرب و مادران سخت گیر و حساس مرتب بچه ها را تحت کنترل دارند.
    بچه کم کم به این باور می رسد که باید کسی مثل مادر همیشه مواظبش باشد. برای همین تمایل دارد مرتب زیر نظر مادر باقی بماند.

    لذا برای حل وابستگی موجود، نیاز هست که چنین مادرانی بدون کنترل بیشتر، بدون حساسیت اجازه دهند بچه ها در خانه بازی کنند، اشتباه کنند، خطا کنند و سهولت بیشتری داشته باشند.

    پس اینکه مادر به زور بچه را تنها بگذارد و برود یا کنترل بیشتری کند، مشکل را حل نمی کند.
    مادر باید روی راحت گیری و بی تفاوتی بیشتر خود کار کند و اجازه خطا به فرزندش بدهد. و خیلی در کار او و تربیتش فشار وارد نکند.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  16. 4 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    نیکیا (پنجشنبه 27 اسفند 94), آرامش یاب (جمعه 28 اسفند 94), شیدا. (پنجشنبه 27 اسفند 94), عشق آفرین (پنجشنبه 18 خرداد 96)

  17. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 28 اسفند 94 [ 12:35]
    تاریخ عضویت
    1394-12-28
    نوشته ها
    1
    امتیاز
    16
    سطح
    1
    Points: 16, Level: 1
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 0%
    تشکرها
    1

    تشکرشده 0 در 0 پست

    Rep Power
    0
    Array
    باتشکر از توصیه های خوب مدیر همدردی


    خانم دلسای عزیز


    هر انسانی در وجودش، نیروها، انرژی ها و استعدادهایی داره که اگه شرایط مناسب براش فراهم بشه این نیروها بطور طبیعی رشد می کنند.


    این شرایط مناسب چه چیزهایی هستند؟


    محبت و گرمی صادقانه، امنیت، حمایت مهربانانه، آزادی نسبی، کمک و راهنمایی و تشویق


    اگه این شرایط فراهم بود، کودک احساس ایمنی و آرامش می کند و احساسات و علایق و استعدادهایش را رشد و پرورش می دهد


    اما


    تحقیر،
    زور و فشار،
    بی توجهی و نداشتن محبت صادقانه (بچه ها فرق ابراز احساسات واقعی با ابراز علاقه غیر واقعی را می فهمند)
    تبعیض،
    محیط نا ایمن (کتک زدن، دعوای والدین با هم در حضور کودک، دعوا و داد و بیداد بر سر کودک به خاطر اشتباهات بی اهمیت، عادت یکی از والدین یا هردو به فریاد زدن هنگام عصبانیت حتی با دیگران...)
    سختگیری بیش از حد و اندازه
    ایراد و انتقاد و بهانه جویی بی مورد (مثلا مادر به دلیل دیگری ناراحت است، از کودک بهانه جویی می کند)
    زیادی از بچه مواظبت و حمایت کردن

    اینها و عواملی مثل این ، مانع رشد طبیعی کودک می شود


    و کودک دچار اضطراب و ترس شدید می شود.


    و بجای آنکه مثل سایر کودکان وقت و انرژی اش را صرف پرورش استعدادهای خود کند در حالت دفاعی قرار می گیرد


    و انرژی هایش را صرف تسکین و خواباندن اضطراب و دلهره خود میکند.


    و این آغاز درام زندگی اوست..............




    نقل قول نوشته اصلی توسط دلسا نمایش پست ها
    ممنون میشم اگر تجربه ای دارین یا راهکاری بهم بگید چون واقعا تحملم کم میشه
    [/quote]
    تجربه تلخ نداشتن اعتماد به نفس و داشتن وابستگی شدید رو در افراد بزرگسال زیادی میتونید ببینید که گذشته ای مثل الان کودک شما داشته اند.


    توی همین سایت همدردی افرادی هستند که تلاش می کنند آسیب های زمان کودکی را که موجب شخصیت وابسته و مهرطلب در آنها شده است ، با کمک روانشناسان و مشاوره ها درمان کنند و اینکار خیلی سخته


    نقل قول نوشته اصلی توسط دلسا نمایش پست ها
    بی نهایت بهم وابسته است
    خیلی خیلی اذیت می شم
    بچه ای که کتک می خورد، یا سرش داد و فریاد می کنند و مدام او را سرزنش میکنند، کنترل درونیش توسعه پیدا نمی کند.
    او به افراد دیگر نگاه می کند تا به او بگویند که راست و غلط چیست.
    شخصیتش وابسته می شود




    نقل قول نوشته اصلی توسط دلسا نمایش پست ها
    همش به خودم میگم امروز سعی می کنم کمتر سرش داد بزنم اگر یه روز دعواش نکنم از خودم خیلی راضی هستم
    ولی بعضی مواقع واقعا سخته برام حتی مثل امروز مجبور شدم کتکش هم بزنم.

    برای کنترل خشم خود در این سایت مطالب خوبی هست
    حتما مطالعه کنید




    نقل قول نوشته اصلی توسط دلسا نمایش پست ها
    مجبور شدم بزنمش و با خودم ببرمش.

    زدن یک کودک راه درست را به او نمی آموزد.
    چیکار میکنه؟
    فقط به او می آموزد که احساس بدی نسبت به خود داشته باشد و عزت نفس او پایین بیاید.


    می دانید عزت نفس پایین می تواند تا آخر عمر همراه کودک باشد؟


    با برخوردهای خشن حتی اگر کودک با این روش تسلیم شود، آسیب های روانی بدی را در بچه ایجاد می کند


    نقل قول نوشته اصلی توسط دلسا نمایش پست ها
    خیلی کم پیش میاد که به تنبیه بدنی برسه ولی بیشتر مواقع سرش داد و بیداد می کنم

    مراقب آنچه که می گویید هم باشید. معنی کلمات می تواند به اندازه کتک زدن، به آنها آسیب برساند.


    مثبت برخورد کنیم و مثبت سخن بگوییم.
    مثلاْ اگر به محض ورود به خانه متوجه شدیم که کودک ، اسباب بازی هایش را وسط پذیرای پهن کرده است ، به جای گفتن « بیا این آشغال ها رو جمع کن » ،
    به او بگوییم : « بیا اسباب بازی های قشنگت رو از رو زمین بردار و بذار تو اتاقت تا خراب نشه و ... »


    با صبر و حوصله به پرسش های کودک خود پاسخ دهیم ، هر چند که پرسش های او تکراری ، پیش پا افتاده و زیاد از حد باشد.
    اگر او را در قبال پرسش ناچیزش مسخره کنیم ، او به شدت آسیب خواهد دید.


    عیب های کودک را در فاصله ی زمانی و در ضمن بیان نقاط مثبتش ، به او بگیم تا احساس بی شخصیتی نکنه و تصور نکنه ما او را دوست نداریم.





    نقل قول نوشته اصلی توسط دلسا نمایش پست ها
    دخترم خیلی ترسوه.
    عدم امنیت باعث میشه کودک دچار اضطراب و ترس شدید شود.



    نقل قول نوشته اصلی توسط دلسا نمایش پست ها
    بعضی موقع حتی اگر جلوی چشمش هم باشم میگه بیا پیشم یا میخوام روی پات بخوابم . یا میگه منو بغل کن.


    وابستگیش به من بیشتره چون پدرشو خیلی کمتر می بینه. اگر با پدرش باشه بهونه منو کمتر می گیره.

    او از فردی که به او پرخاش می کنه و او رو تهدید میکنه، می ترسه و بنابراین سعی میکنه خود را در حمایت قویترین فرد محیط قرار بده و خود را به او بچسباند تا از آزار او و سایرین در امان باشد






    نقل قول نوشته اصلی توسط دلسا نمایش پست ها
    در حضور افراد غریبه کمتر احساس خجالت می کنه چون کاری بهش ندارن ولی واسه افراد آشنا اولش کمی خودشو قایم می کنه
    [/quote]


    کودکانی که مرتب از سوی والدین و اعضای خانواده شان مورد انتقاد، سرزنش و تمسخر قرار می گیرند
    دچار ضعف، ناتوانی، کمبود اعتماد به نفس و شرمساری و خجالت می شوند


    ريشه اکثر موارد خجالت و گوشه گيري کودکان پيوند عاطفي ناامن آنها با والدین است


    کودک بايد اطمينان داشته باشد كه شما او را همان‌طور كه هست، دوست داريد.

    همين كه فرزندتان را در آغوش بگيريد، نشان مي‌دهد او با همان ويژگي‌هايش شايسته دوست داشتن شما‌ست.
    محبت شما به فرزندتان به او اعتماد به نفس مي‌دهد.



    زمانی که کودک تابع بزرگترها باشد و نظارت شدیدی بر کارهای او شود،
    باعث احساس ناتوانی در داشتن استقلال و تصمیم گیری های شخصی می شود


    کودکان باید آنچه را که هستند، بپذیرند و احساس خوبی نسبت به خودشان داشته باشند
    تا با رسیدن به اعتماد به نفس مطلوب به فرد بهتر و ایده‌آل‌تری تبدیل شوند



    نقل قول نوشته اصلی توسط دلسا نمایش پست ها
    یه دختر عموی 5 ساله داره که فقط اون رو میخواد و با زن عموش رابطه خوبی داره
    که دخترعمو هم از وقتی دیده این همش قهر می کنه و زود بهش برمیخوره ازش کناره می گیره.

    کودکی که احساس امنیت و آرامش نمی کند، از همصحبتی با دیگران دوری می کند.
    زودرنجی هم حاکی اززخمی روحی است. کودک باید بانک عاطفی اش پر باشد به جای آنکه مدام مورد سرزنش قرار گیرد.


    کودکی که والدين بسيار کنترل کننده، حمايت گر و مداخله گر دارد، بر خلاف بچه های سالم ناظر و تماشاچي يا مردد است.
    او تمايل به بازي کردن با همسالان خود را دارد
    ولي بدليل اضطراب اجتماعي از درگير شدن و شراکت خودداري کرده و در گوشه اي فقط نظاره گر بازي ديگر کودکان مي شود
    و به اصطلاح در اطراف آنها مي پلکد.




    از مشاوران خوب کمک بخواهید.


    سعی کنید کمال گرایی و برتری طلبی خود را رفع کنید و انتظارات کمال گرایانه از کودک خود نداشته باشید.


    کودکان صاف و پاک به دنیا می آیند و این ما هستیم که با رفتارمان آنها را شکوفا می کنیم یا دچار مشکلات.
    ویرایش توسط آرامش یاب : جمعه 28 اسفند 94 در ساعت 12:35

  18. #10
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 مرداد 00 [ 08:55]
    تاریخ عضویت
    1392-5-14
    نوشته ها
    202
    امتیاز
    10,223
    سطح
    67
    Points: 10,223, Level: 67
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 227
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    18

    تشکرشده 260 در 112 پست

    Rep Power
    34
    Array
    سلام
    واقعا ممنونم از نظراتتون.
    من خودم هم خیلی به دخترم وابسته هستم. همه مواردی که مدیر عزیز گفتن درباره من صدق می کنه: کنترلگر، نگران، حمایتگر، مضطرب و سخت گیر و حساس هستم درموردش.
    حتی قبلا بهش سرکوفت هم میزدم که اینکارمو ترک کردم.
    توی این چند مدت خیلی سعی کردم راهکارهای مدیر و آرامش یاب عزیز و رو رعایت کنم . توی یه کانال تلگرام هم عضو شدم که مطالبش خیلی خوب بود نمیدونم میتونم به بقیه معرفیش کنم یا نه.
    و واقعا تاثیر راهکارها رو دیدم خیلی دخترم بهتر شده. از همه لحاظ فقط هنوز هم اگر به بچه دیگه ای اهمیت بدم حسودی می کنه که امیدوارم اینم حل بشه.
    چند وقتی هم هست که با دختر همسایه که خیلی بازیگوشه بازی می کنه که همبازی شدنش با اون خیلی روش اثر گذاشته قبلا با هیچ بچه ای سازگاری نداشت.
    روزهای اول دوستیش هم خیلی جیغ و داد و گریه می کرد بخاطر اسباب بازی هاش ولی الان اسباب بازی هاش رو به دوستش میده.
    با بقیه بچه ها هم خوب بازی می کنه. کمتر توی جمع خجالت می کشه.

    یه موضوعی که هست اینه که دخترم (با عرض معذرت) واسه وقتی که مدفوع داره هنوز پوشک میشه ترس داره از اینکه کارشو توی دسشویی انجام بده. هرچی باهاش حرف میزنم اثری نداره منم بهش سخت نگرفتم.

    یه مسئله دیگه ای هم هست اینه که دخترم یکی دو تا کلمه رو یاد گرفته مثل بی تربیت که اینو از توی برنامه کودک تلویزیون یاد گرفته وقتی تکرار می کنه بهش می گم این حرف بدیه همش اصرار داره که اجازه بدم که این کلمه رو بگه منم ازش میخوام که فقط یه بار بگه ولی دیگه تکرار نکنه.



 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 18 خرداد 95, 23:02
  2. کاربرد سیاستهای زنانه در زندگی
    توسط maryam123 در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 12
    آخرين نوشته: چهارشنبه 08 اردیبهشت 95, 14:55
  3. چیکار کنم خواستگارم آسیب نبینه؟
    توسط خانوم شین در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 24 تیر 93, 10:49
  4. پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: یکشنبه 27 بهمن 92, 14:10
  5. تدابیر و سیاستهای مردانه در همسرداری
    توسط maryam123 در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: پنجشنبه 29 تیر 91, 22:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 01:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.