اشکم تو چشمام جمع شد که اینجوری بی دریغ راهنماییم کردین ممنون
maryam.mim خوشحالم که مشکلاتت برطرف شد یعنی همسر شما هم به اطرافیان حسودی میکرد ؟
اما من فکر میکنم این مقایسه و حسودی کار خیلی اشتباهیه من خودم رو بکشم هم نمیتونم مثل تمام دخترها باشم
من قبلترها باهاش صحبت کردم و گفتم راضی نیستم حتی یک کارت پستال هم برای من بخره و وقتی بیرون میرفتیم غذام رو می خوردم تویه خونه و تویه اون مدت هم خودم براش هدیه می خریدم یا مثلا چیزهایی که لازم داشت و وقت نمیکرد بخره رو من براش میخریدم و فکر میکردم دیگه فهمیده من بخاطر مسائل مالی نمی خوامش اوضاع خوب بود ولی بازم تکرارش کرد حرفهاش رو انگار نه انگار که قبلا صحبت کردیم
سرشار: رابطه ما با خواست خانواده هامون شروع شد از اشتباه و غلطش که بگذریم اونها هیچ مشکلی ندارن برای خاستگاری رسمی قرار بود تابستون بیان که من ازشون وقت گرفتم بیشتر فکر کنم و تا اخر عید وقت گرفتم از نظر اونها خاستگاری رسمی یعنی من قبول کردم چون قبلا تمام حرفهاشون رو زدند و قرار بر این شد که من بله رو که گفتم مراسم بعدی برگزار بشه درست یا غلط خانواده من اینطور هستند
و اینکه طولانی شد مقصر فقط خود من بودم و نداشتن قدرت تصمیم گیری
و اینکه مشکلم اینه که اندازه خوبی ها و بدی هاش اندازه همه نمی شه گفت خوبیهاش بیشتره یا بدیهاش
نارجیس: دوست عزیزم بارها بهش گفتم و اون هم گفت برای من هم مسائل مادی مهم نیست اگر گفتم که برات چیزی خریدم نخواستم منت بزارم و فقط خواستم یادت بیارم که خیلی برام ارزشمندی اما مدام دوستهاش رو برای من تعریف میکنه که چه دوست دخترای پولداری دارن یبار باهاش اروم صحبت کردم گفتم بنظرت اونا خوشحالن ؟ گفت نه خوشحال نیستند موقع بدبختیشون تنهان و همیشه به من میگن قدر رابطم با تورو بدونم ...
دوستاش اینارو بهش میگن اما باز گاهی تعریف میکنه و منوو حرص میده واقعا
مقایسه نمیکنه اما با یه حسرتی از دوست دختهای اونا تعریف میکنه!!
بخدا جدی صحبت کردم دیگه چکار باید بکنم ؟ چطوری باید بگم ؟
khaleghezi: خیلی ممنون اما روابط تویه چهارچوب بوده و حتی یکبار ایشون دست من هم نگرفته با اینکه ما خانواده سنتی نداریم اما خیلی برای من احترام قائل شده ولی قبول دارم که طولانی شدنش درست نیست و این همش تقصیر من بوده
من بهش گفتم که نمیتونم تصمیم بگیرم و تو میونی بری دنبال زندگیت اما گفته منتظر میمونه
نه من واقعا خسته شدم ازین بلاتکلیفی و اینجا اومدم که کمکم کنید ببینید بهم میخوریم یا نه ببینید عادی هست رفتارش یا نه؟
فدایی یار : سلام دوست عزیز بله درسته قبول دارم طولانی شدن درست نیست اما متاسفانه من قدرت تصمیم گیری نداشتم خانواده هام هر دو راضی ان و اقا هم حاضر نیست رابطه رو قطع کنه من هم دوستش دارم وگرنه تا الان تصمیم درستی گرفته بودم همچی دست در دست هم داد که این رابطه طولانی بشه
فکر نمیکنم قضیه امتحان کردن باشه اینروزها خیلی تویه فشار هست و مسائل مالی درگیر شده
فکر میکنم قضیه جدی بود
خیلی ممنون از روحیه که میدین
خیلی متشکرم
بله من همین کارو کردم وقتی اون حرفهارو زد من جوابش رو ندادم و خوابیدم اما دیروز صبح دنبالم اومد و منو مثل همیشه رسوند انگار نه انگار که اتفاقی افتاده
من هم چیزی نگفتم اما بشدت ناراحت بودم
فقط بهم گفت نگران نباش همچی درست میشه و من پیاده شدم از ماشین
خیلی راهکاره خوبی بود چوب کاری کردن
اما یه سوال
ایشون برای کاری سه هفته رفته سمنان و در تهران نیست
بنظر شما خوبه که این حرفهارو راش ایمیل کنم ؟ در واقع نامه بنویسم براش؟؟
یا اینکه بزارم وقتی اومد صحبت کنیم ؟؟
بله حتما اگر بگه حرفهای دلم بود تمام رویاهای من از بین میره
خیلی ممنون از تصحیح
علاقه مندی ها (Bookmarks)