به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 40 از 50 نخستنخست ... 10203031323334353637383940414243444546474849 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 391 تا 400 , از مجموع 492
  1. #391
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    سلام آقای سرشار ... منتظر صندلیتون بودم ...

    شما با یه سوالتون(وصیت نامه) اشک همه رو درآوردید، حالا نوبت خودتونه

    1- اصل حالتون خوبه ؟ چرا؟ کلا حالتونو توضیح بدید هر چی خوبتون کرده یا اگه خدایی ناکرده حالتونو گرفته

    ازینجا به بعد سوالات خودتون از منه که یکم سخت بود ، دوست دارم بدونم خودتون چه پاسخی دارید براش:

    2ـ اگر امروز آخرین روز زندگی شما باشد (البته دور از جون ) باز هم به سوالات من جواب میدهید؟چرا؟

    3ـ روند دگرگونی شما بیشتر از مسیر اندیشه می گذرد یا احساس ؟ توضیح دهید.

    4ـ یک بیت شعر با موضوع انسانیت و نوع دوستی بسرایید و با ما به اشتراک بگذارید

    5ـ آیا تا به امروز جایگاه خوبی و بدی در نظر آقای سرشار عوض شده یا نه؟اگر بله چه موقع؟ اگر خیر چرا؟

    6ـ فکر میکنید دیگران راجع به شما چه فکری می کنند؟ به چند مورد اشاره کنید ممنون میشم

    7ـ معنی عشق از زبان آقای سرشار..معنی دوست داشتن از زبا آقای سرشار..معنی خوشبختی از زبان آقای سرشار

    8ـ شما تا چه اندازه دچار روزمرگی هستید؟...یک راه کار برای فرار از روزمرگی پیشنهاد بدهید

    9 ـ یک قصه تعریف کنید تا ما از خواب بیدار شویم

    10ـ اگر نیم کیلو ماده مخدر صنعتی (مثلا شیشه) در کمد شخصی همسرتان پیدا کنید چه عکس العملی از خودتان نشان میدهید؟

    11ـ چرا بیشتر آدما با وجود اینکه میدانند آب هیچ رودی به سرچشمه باز نمی آید باز هم غفلت میکنند؟

    ۱2ـ شما نسبت به عمر خود بخیل تر هستید یا نسبت به درهم و دینار؟ چرا؟

    ۱3ـ فرض کنید یک ساعت از عمر شما باقی مانده است و هیچ راهی برای ارتباط با عزیزانتان وجود ندارد(به غیر از نوشتن)...دست به قلم شوید و آخرین حرف هایتان را در قالب یک وصیت نامه کوتاه و چند خطی با عزیزانتان در میان بگذارید (البته باز هم میگم دور از جونتون)

    ۱4ـ فرض کنید خداوند به شما اختیار تام داده است...اگر بخواهید برای خودتان سنگ مزار سفارش دهید جاهای خالی را با چه کلمات یا اعدادی پر میکنید؟
    غروب...
    در سن...
    در اثر...
    محل دفن...
    رنگ سنگ مزار...
    شعر(اگر شعر یا سخن خاصی مد نظرتون است)...

    ۱6ـ کتاب،نویسنده،شاعر،داستان، کارتون،فیلم سینمایی،سریال،بازیگر،خوان نده،شهر،مکان،کشور ، گل و نوستالژی مورد علاقه آقای سرشار(خودمم نمیدونم چی شد این سوال پرسیدم)

    ۱7ـ چند ساعت در طول روز مطالعه آزاد دارید؟...یک پیشنهاد برای افزایش کیفیت مطالعه (صرفا آزاد و غیر درسی ) بدهید

    ۱8ـ یک یادگاری روی دیوار همدردی بنویسید

    +

    19- آقای سرشار اگه یه ویژگی که براتون غیرقابل تحمل بود (زبونم لال) همسرتون داشت ، شما هم تلاش کردید خلاصه به هر دری زدید اصلاح نشد، جدا میشید؟ چرا؟ اصلا تا کجا تلاش میکنید؟

    20- معیارتون برای انتخاب همسر چی بوده که هنوز به جمع شاهان نپیوستید؟ معیاری که براتون مهمه ولی شاید در هر دختری نباشه یا اگه هست خانم جوابش نه باشه .

    21-نظرتون درمورد من؟

    باغبان؟(راستی به نظرتون اون عکسه به آقای باغبان چقدر نزدیکه؟)

    محمدرضا 164؟

    شیدا؟

    خاله قزی؟

    دختر بیخیال؟

    اعجاز عشق؟

    22- آقای سرشار قدر خودتونو میدونید؟ چقدر؟ چرا؟

    23- اگه یه غول چراغ جادو جلوتون ظاهر بشه و بگه یه آرزو کن هر چی باشه برآوردش میکنم بدون مکث سریع بگید چی میخواهید؟

    24- اگه به گذشته برگردید به کی برمیگردید؟ چی رو میخواهید تغییر بدید؟ یا دوست دارید بیشتر پرش به آینده کنید؟ چرا؟

    ممنون از حضورتون.



    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  2. 5 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    miss seven (چهارشنبه 21 بهمن 94), mohamad.reza164 (چهارشنبه 21 بهمن 94), اعجاز عشق (چهارشنبه 21 بهمن 94), باغبان (شنبه 24 بهمن 94), سرشار (پنجشنبه 22 بهمن 94)

  3. #392
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 بهمن 00 [ 00:33]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    235
    امتیاز
    14,247
    سطح
    77
    Points: 14,247, Level: 77
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 203
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,750

    تشکرشده 764 در 211 پست

    Rep Power
    71
    Array
    سرشار عزیز سلام
    سلام عزیز جان

    ایام به کام هست؟
    بله خدا رو صد هزار مرتبه شکر

    1- سرشار ما چیکاره است؟
    به قول پدرم همه کاره و هیچکاره ... نمیدونم دانشجویی شغل محسوب میشه یا نه ... پشتیبان قلمچی هم هستم ... کار ترجمه هم قبول میکنم ... و یه دو سه تا کار دیگه که حالا بماند
    2- سرشار یه بار از همدردی خداحافظی کردی و برگشتی، دلیل هر دو فعل چی بودند؟
    مطمن بودم که شما این سوالو میپرسی...اجازه بده این موضوع سربسته باقی بمونه ... به قول باغبان دلایل مدیریتی داشت.
    یادمه به سه یا چهار تا از سوالای من پاسخ ندادی ... از حسابمون کم کن


    3- نظرت در مورد عشق چیه؟
    عشق به نظر من نوعی، احساسی کور به یک فرد ناشناخته است که از درجه شدت آن بسته به شناختی که از طرف مقابلت حاصل میشه کاسته میشود.


    4- نظرت در مورد سیادت و سادات چیه؟
    مثل بقیه انسان ها عزیز هستند و قابل احترام

    5- نظرت در مورد مهریه ؟
    تو رو خدا بیخیال داداش ... یه سوال بپرس دو قرون کاسب بشیم ... مهریه رو کی داده کی گرفته که حالا من بیام قصه حسین کرد شبستری تعریف کنم که بده جیزه یا نه اله بله
    آقا ما یه جا برای برادرم رفتیم خواستگاری ... سر همین موضوع مهریه پدرم نه گذاشت نه برداشت ریش پدر دختر خانمو گرفت زیر قیچی... که مهریه اون عروس ما 14 تا سکه بوده و مهریه این یکی هم باید به نیت چهارده معصوم تعیین بشه ، که هیچ تبعیض و استثا و دویی میون این دو تا عروس ما نیفتاده باشه .
    پدر عروس خانم هم که حسابی شاکی و کفری شده بود ، برای اینکه جلوی پدر من وا نداده باشه از یک در دیگه وارد شد:اما مهریه اون دختر من به سال تولدش یعنی 1366 تا سکه تمام بهار آزادی بوده و ...
    خلاصه بحثشون بالا گرفت و یکی پدر من میگفت یکی پدر دختر خانم
    هر از گاهی هم مادر عروس نخود آش میشد و پیام بازرگانی مینداخت وسط بحثشون که مثلا میانگین بگیرید یا چه میدونم سنگ کاغذ قیچی کنید(خیلی شوخ تشریف داشتن)
    سر آخر هم مادر من با صلواتی بر محمد و آل محمد قضییه رو فیصله داد و از یک جنگ و دعوای احتمالی جلوگیری کرد
    پنج دقیقه بعد هم با دستور پدرم شال و کلاه کردیم و از خونشون اومدیم بیرون
    از اون به بعدم هر موقع که برادرم اسمی از اون دختر خانم به میان آورد، پدرم یه اخمی میکرد و برادرم حساب کار میومد دستش
    به نظر من مهریه باید در مرحله آخر و براساس جیب و وسع مالی آقا پسر تعیین بشه و اگر فرد مورد نظر از همه لحاظ مورد تایید است دیگه لزومی بر یک سخت گیری بی مورد نیست

    ممنون محمد رضا ... موفق باشی.

  4. 6 کاربر از پست مفید سرشار تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 24 بهمن 94), miss seven (جمعه 23 بهمن 94), mohamad.reza164 (پنجشنبه 22 بهمن 94), فدایی یار (جمعه 23 بهمن 94), اعجاز عشق (شنبه 24 بهمن 94), باغبان (شنبه 24 بهمن 94)

  5. #393
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 بهمن 00 [ 00:33]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    235
    امتیاز
    14,247
    سطح
    77
    Points: 14,247, Level: 77
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 203
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,750

    تشکرشده 764 در 211 پست

    Rep Power
    71
    Array
    سلام آقای سرشار
    سلام خانم هفت
    وقتتون بخیر...
    ممنون و متشکر
    1- بزرگترین درسی که از زندگیتون گرفتید؟
    هر کسی به اندازه تلاش و لیاقتش از زندگی سهم میبره ... لیاقت ما همیشه بیشتر از چیزی است که فکر میکنیم ... اگه یه روزی اومد که هر چی زدم به در بسته خورد باید به این نکته برسم که لیاقت من خیلی بیشتر از این چیزهاست.
    2- چیزی که داشتید و قدرش رو ندونستید؟
    قلب مهربان یک دوست ، که سر یه اشتباه بچگانه شکست ... همین امروز فردا میرم سراغش و ازش حلالیت میطلبم و دوباره میشم همون رفقای گرمابه و گلستان ... میدونم که دست دلمو پس نمیزنه
    3- زندگی از نگاه شما؟
    یک خواب راحت و آسوده ... وقتی سرتو میزاری روی بالشت نه غصه دیروزو داشته باشی نه غصه فردا رو ... به چند ثانیه نکشه و خواب توی چشمات جاری بشه
    4- با چه معیاری متوجه میشوید که یک شخص خوب است ؟ ( در کل چه رفتاری را در کسی ببینید متوجه خوب بودن او می شوید؟)
    سادگی و صمیمیتش
    5- تا حالا شده تو دوراهی قرار بگیرید؟ چگونه مسئله را حل میکنید؟
    بله خیلی زیاد ... از چند نفری مشورت گرفتم و در نهایت کاری رو که به نظر خودم درست بوده انجام دادم
    6- موقع دعا کردن اولین چیزی که به ذهنتون میرسه چیه؟
    زبونم به ناشکری باز میشه و میگم خدایا این یکی رو دیگه مثل بقیه خواسته هام رد نکنی...گاهی وقتا هم میگم بیخیال اون که گوشش با من نیست بهتره خودمو خسته نکنم
    7- به نظر شما جذابیت یک شخص به چه عواملی بستگی داره؟
    در وهله اول سادگی و صمیمیتش و در مراتب بعدی لحن و احساس کلامش ، اطلاعات عمومیش و ...
    8- تو این دوره زمونه چی بیشتر از همه کمرنگ شده؟
    خود کمرنگی ... آخ که چقدر دلم برای انسان های ساده و خاکی تنگ شده ... آدمایی که حاضرند کمرنگ و حتی بی رنگ باقی بمونن اما برای پر رنگ شدن،هفت رنگ عوض نکنند.
    9- دلتون میخواد چجور زندگی داشته باشید؟
    دلم میخواد برگردم به روستای زادگاهم ... اونجا یک باغ خانوادگی داریم که پدرم دو دانگشو زده به نام من ...بقیشم از خواهر برادرام بخرم ... توی همون باغ یه خونه بسازم ... دو سه تا اتاقم به عنوان کلاس درس در گوشه دیگر باغ بسازم ... در کنار کار کشاورزی ، اگه آموزش و پرورش اجازه داد تدریس بچه های روستامون رو به عهده بگیرم ... با یه دختر ساده و بی غل و غش از اهالی روستامون ازدواج کنم ... همین... شاید ساده باشه ولی به این سادگی نیست... اگه میشد، خیلی خوب میشد
    10- وقتی دلتنگ و غمگین هستید چی آرومتون میکنه؟
    شعر ، موسیقی ، کتاب و به صورت ویژه صدای قرات قرآن استاد عبدالباسط ، استاد منشاوی ،استاد مصطفی اسماعیل، استاد پرهیزگار و ...(یاد خدا آرامش دهنده قلب هاست)
    11- چرا آدم دلتنگ میشه ؟
    تا بهتر بتونه قدر داشته هاشو بدونه
    12- توصیه به مجرد های تالار؟
    یه ضرب المثل هست که میگه: کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی... من اگه بیل زن بودم باغچه خودم رو بیل میزدم.
    14- یک نصیحت به من؟
    یه مرور کلی روی درس اول کتاب ریاضی اول دبستان داشته باشید که شاید یادتون بیاد که بعد از عدد دوازده عدد سیزده است نه چهارده.... گذشته از شوخی،بنده که از شما شناخت چندانی ندارم و اگرم داشتم در جایگاهی نیستم که بخوام چنین جسارتی بکنم... پس به بزرگواری خودتان بر بنده ببخشایید .
    15- سخن و جمله ای که دوستش دارید...
    برای خیانت هزار راه هست ... ولی هیچکدوم به اندازه تظاهر به دوست داشتن کثیف نیست.
    انشاءالله همیشه سلامت و پاینده باشید.
    ممنون از حضور و سوالای ارزشمندتون ... یک عمر سرزنده و پایدار باشید

  6. 6 کاربر از پست مفید سرشار تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 24 بهمن 94), miss seven (جمعه 23 بهمن 94), mohamad.reza164 (جمعه 23 بهمن 94), فدایی یار (جمعه 23 بهمن 94), اعجاز عشق (شنبه 24 بهمن 94), باغبان (شنبه 24 بهمن 94)

  7. #394
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 بهمن 00 [ 00:33]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    235
    امتیاز
    14,247
    سطح
    77
    Points: 14,247, Level: 77
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 203
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,750

    تشکرشده 764 در 211 پست

    Rep Power
    71
    Array
    من چند تا سوال انتخاب کردم که ازتون میپرسم:
    عرض سلام و ادب خدمت شما ... امیدوارم حالتون خوب باشه ... بسم الله ، بنده در خدمتم
    1-مهمترين و پر تكرارترين نصيحتي كه پدرتون بهتون توصیه کردند چی بوده؟
    پدرم همیشه به من میگه : پسرم مهم اینه که تو تموم تلاشتو میکنی،نتیجه چندان مهم نیست ... من فارغ از هر نتیجه ای مثل کوه پشتت هستم...شاید این جمله رو از بچگی به کرات از زبان پدرم شنیده باشم ، اما امروز میفهمم که پشت این جمله به غیر از یک نصیحت پدرانه یک عالمه حس ناب وجود دارد

    2-کسی تاحالا مهربونی رو براتون قاب کرده بهتون کادو بده؟
    بله خیلی خیلی زیاد ... از پدر و مادر عزیزم گرفته تا داداشا و آبجیای گلم ( مخصوصا خانم .... که میدونم اینا رو میخونه) و همچنین دوستام
    3-چند بار دست مادر و پدرتون رو بوسیدین؟
    هر بار که از تهران برمیگردم شهر خودمون ، هم دست و هم پیشانی پدر و مادر عزیزم رو با افتخار میبوسم
    4-چرا اسم سرشار رو انتخاب کردید؟
    بچه که بودم یه خانم معلم داشتم که اسمش مریم محمدی تهرودی بود ... معلم کلاس دوم دبستانم بود... ایشون همیشه به من میگفت : من نگاه تو رو خیلی دوست دارم ، سرشار از یک غم سنگینه...خب هضم واژه ثقیل و سنگین سرشار برای یه بچه دوم دبستانی چندان آسان نبود و منم خنگ خدا و دیگه نور علی نور ... راه و بی راه، وقت و بی وقت سر راه خانم معلم سبز میشدم و معنی کلمه سرشارو ازش میپرسیدم ....به مخم فرو نمیرفت که نمیرفت ... خانم محمدی هم که بی نهایت زن مهربون و بی نظیری بود ، همیشه خدا در کمال آرامش و باصحه صدر جوابم رو میداد
    یادمه یه روز ظهر زنگ خونه که خورد گفت : فلانی تو بمون باهات کار دارم ... درست وقتی که همه رفتن و کلاس خالی شد یه پاکت نامه از کیفش در آورد و داد به دست من و گفت : به مامان سلام برسون بگو خانم معلم حسابی سفارش کرد که تشریف بیارید ، منتظرتونم... مسیر مدرسه تا خونه رو با هزار دل آشوبه طی کردم اما به هر سختی که بود خودمو نگه داشتم ... به هر ترس و لرزی که بود حلقه در خونه رو کوبیدم ...مامانم که درو باز کرد دیگه طاقت نیاوردم و زدم زیر گریه ... زار زار مثل ابر بهار اشک میریختم و همزمان که نامه رو از کیفم بیرون می آوردم ، برای مادرم توضیح میدادم که به خدا من کار بدی نکردم ... مادرم که نامه رو دید ، اول اشکامو پاک کرد و بعدش بهم گفت:اشکالی نداره،فردا میام مدرستون...اما وقتی که نامه رو باز کرد و از پشت اون عینک ته استکانی کاعوچویی قدیمیش متن نامه رو خوند ناگهان بی هوا زد زیر خنده... چشمای ریزشو به نگاه خیره و و گریان من دوخت و با یک خوشحالی بی حد و حصر به من گفت : خانم معلمت ما رو دعوت کرده جشن تولد دخترش
    از همون موقع بود که رفت و آمد خانوادگی ما با خانم معلم و خانوادش شروع شد ... هنوزم نمیدونم چرا خانم معلم منو کرده بود تافته جدابافته(منو روی یه صندلی دسته دار تکی کنار میز خودش می نشوند)...اصلا چرا منو اونقدر زیاد دوست داشت ... در عالم بچگی همش به من میگفت: تو آخرش باید دوماد خودم بشی ... آخه چرا من؟ ... حیف که دیگه نیست ازش بپرسم ... خدا روحش رو قرین رحمت و آرامش کنه ... خانم معلم عزیز من الان دوازده ساله که دیگه نیست و به قول مادرم رفته پیش خدا...وای که چه روز نحسی بود پنج دی ماه ۱۳۸۲... در عرض چند ثانیه همه جا با خاک یکسان شد (ننویسید که بم تلی از آوار شده است/بم به خال لب یک دوست گرفتار شده است)
    بنویسید که بم مظهر گمنامی هاست ... جسد خانم معلم من با دو تا دخترش(زینب و رقیه) و شوهر بزرگوار و گرانقدرش(آقای هادی)، بعد چند روز تفقد ، از زیر خرمنی از آوار بیرون کشیده شد و در یک قبر دسته جمعی چهار نفره به خاک سپرده شد.
    هنوزم که هنوز است بعضی وقتا یاد و خاطره اش در ذهنم زنده میشه ... از پشت صداش میکنم: خانم معلم ... روشو به طرفم برمیگردونه و میگه : جانم ... خانم معنی اون چی میشه؟...صداش درون گوشم زنگ میزنه : سرشار یعنی لبریز ، یعنی پر

    5- فرض کنید قراره فیلم زندگیتون رو بسازند به نظرتون اسمش چی باشه؟ ترجیح میدید که کدام بازیگر نقش شما را در اون فیلم بازی کند؟
    سرشار... ترجیح میدم نابازیگر باشه
    و سوال آخر: من کلا صندلی داغ رو خیلی دوست دارم و اون زمانها که صندلی داغ با اجرای آقای کاردان و بعدها اون آقای بازیگر که الان اسمشون یادم نیست رو همیشه نگاه میکردم هدف شما از اینکه در صندلی داغ اینجا شرکت کردید، چیه؟
    راستیتش هدف خاصی رو دنبال نمیکنم ... فقط دوست داشتم بیشتر با دوستای خودم در همدردی آشنا بشم ... بگیم و بخندیم و یاد بگیریم ... اما مثل اینکه موجبات گریه و ناراحتی بعضی از دوستان رو با سوالات بیجام فراهم کردم ... امیدوارم که عفو بفرماین

    ممنون خانم مهرآیین .... امیدوارم زندگی به کام شما و عزیزانتان باشد .

  8. 9 کاربر از پست مفید سرشار تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 24 بهمن 94), miss seven (جمعه 23 بهمن 94), mohamad.reza164 (جمعه 23 بهمن 94), فدایی یار (جمعه 23 بهمن 94), نارجیس (شنبه 24 بهمن 94), مهرآیین (جمعه 23 بهمن 94), آرامش خیال (یکشنبه 25 بهمن 94), اعجاز عشق (شنبه 24 بهمن 94), باغبان (شنبه 24 بهمن 94)

  9. #395
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 23 بهمن 94 [ 15:40]
    تاریخ عضویت
    1394-11-07
    نوشته ها
    37
    امتیاز
    692
    سطح
    13
    Points: 692, Level: 13
    Level completed: 84%, Points required for next Level: 8
    Overall activity: 83.0%
    دستاوردها:
    7 days registered500 Experience Points
    تشکرها
    80

    تشکرشده 83 در 33 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام جناب سرشار گرامی
    سؤالات از تاپیک قبل هست ممنون میشم پاسخ بدید
    لطف می کنید پاسخ سؤالات را با یه رنگ دیگه بنویسید (یا کمی پررنگ تر)؟! ...ممنونم از شما



    چی رو هرگز حاضر نیستید تو زندگیتون با کسی تقسیم کنید؟
    دوست دارید مهمان داری كنید یا مهمانی برید؟

    زیباترین و به یاد ماندنی ترین نصحیتی که شنیدید چی بوده؟
    از درس های دوران دبستان کدومها رو یادتونه؟

    دلتون میخواد کی روی صندلی داغ بشینه که بتونید به حسابش برسید؟

    چه گلی رو دوست دارید؟

    سالاد، ماست، ترشی؟

    آخرین چیزی كه خریدید چی بوده؟

    اگه همسرتون بگه دیگه همدردی نرو چیكار می كنید؟
    یه آهنگ که شما رو یاد بچگیتون میندازه؟

    بیشتر کی بهتون گیر میده؟

    وقتی دلتون میگیره چیکار میکنید؟

    وقتی ناراحتید کدوم حالت رو ترجیح میدید؟ تو لاک خودتون باشید و کسی پاپیچتون نشه؟ یا حضور کسی رو کنارتون حس کنید و بدونید تنها نیستید؟

    خوشبختی رو در چی می بینید؟

    اگه جای کنتور برق بودین چیکار می کردین؟

    هدفتون از زندگی چیه؟

    بهترین داروی حسادت؟

    چند بار غذا رو سوزوندید؟
    آشپزیتون خوبه؟

    در کار خونه به همسرتون کمک میکنید؟

    خرید لباس رو بیشتر با چه کسی انجام میدید؟

    به کدوم شهر و کشور علاقه مندید؟

    ماشین مورد علاقتون؟

    در کدوم ورزش فعالیت دارید؟

    دوستاتون چقدر براتون اهمیت دارن؟

    دوست داری به خارج از ایران مسافرت کنید؟ کجا؟
    از بچه های همدردی به کدوما بیشتر اعتماد دارید؟

    چه رنگی رو دوست دارید؟

    پریشب به کی زنگ زدید؟

    شاعر مورد علاقتون؟

    دیدگاهتون در مورد زندگی؟

    مواقعی که عصبانی هستید چه چیزی اعصابتون رو تسکین میده؟

    تا حالا برای کسی از غرورتون گذشتید؟ اگه آره برای چی؟

    چقدر به اطرافتون توجه میکنید؟ دقتتون بالاست یا نه؟
    سقف آرزوهاتون کجاست؟

    در برخورد با چه چیزی دلتون می گیره؟

    تا حالا شده گم بشید؟ توضیح!

    آخرین باری که واقعا ترسیدید کی بود و از چی ترسیدید؟

    تیکه کلامتون چیه؟

    یکی از بهترین خاطرات دبیرستان؟

    تو بچگی چه بازیهایی میکردید؟

    بیشتر برای چه کسی درد ودل میکنید؟

    اسم بهترین دوست دوران کودکیتون چی بود؟

    وقت دعا کردن اول کی میاد توی ذهنتون؟

    برزگترین شکستی که داشتید؟

    بزرگترین آرزوتون چیه؟

    دوست دارید بر گردید به دوران کودکی؟

    زیبا ترین کلمه ای که تا حالا شنیدید چیه؟

    چند بار تا حالا خون اهدا کردید؟

    جورابتون سوراخ شه ولی سوراخش تابلو نباشه میپوشیدش یا میندازینش دور؟

    تا چند سالگی دوست دارید عمر کنید؟ نظرتون در مورد پیری چیه؟ ازش میترسید؟

    سختترین کار تو زندگیتون چیه؟

    ترینهای همدردی:
    شجاعترین:
    شیطون ترین:
    قابل اعتماد ترین:
    مهربونترین:
    زورگوترین:
    باهوشترین:
    آروم ترین:
    رک ترین:
    اخمو ترین:
    مرموز ترین:
    بی مزه ترین:

    دوست دارید آیندتون چطوری باشه؟
    قشنگترین کتابی که خوندید؟

    کدوم سریال تلویزیونی رو بیشتر از همه دوست داشتید؟
    کدوم فیلم سینمایی رو دوست دارید؟

    اگه زندگیتون یه فیلم بود اسمشو چی میذاشتید؟

    چه حیوونی رو بیشتر دوست دارید؟

    کدوم غذا رو بهتر درست میکنید؟

    اگه قرار باشه یکی رو بکشی کی رو انتخاب میکنید؟

    بهترین کمکی که تو زندگیتون دوست دارید بهتون بشه چیه؟

    بزرگترین مشکل همدردی؟

    دوس داشتید تو کدوم دوران تاریخ زندگی می کردید؟

    ازچی میترسید؟

    الان چه احساسی دارید؟

    عاقبت به خیری و آرامش قلبی از خدا براتون خواستارم

  10. 5 کاربر از پست مفید یا مجیر تشکرکرده اند .

    miss seven (جمعه 23 بهمن 94), mohamad.reza164 (جمعه 23 بهمن 94), اعجاز عشق (شنبه 24 بهمن 94), باغبان (شنبه 24 بهمن 94), سرشار (جمعه 23 بهمن 94)

  11. #396
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 بهمن 00 [ 00:33]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    235
    امتیاز
    14,247
    سطح
    77
    Points: 14,247, Level: 77
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 203
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,750

    تشکرشده 764 در 211 پست

    Rep Power
    71
    Array
    سلام آقای سرشار ... منتظر صندلیتون بودم ...
    سلام خانم گیسو کمند ... لطف دارین ... امیدوارم سالم و سلامت باشید
    شما با یه سوالتون(وصیت نامه) اشک همه رو درآوردید، حالا نوبت خودتونه
    در خدمتم ... چیزی که عوض داره ، گله نداره
    1- اصل حالتون خوبه ؟ چرا؟ کلا حالتونو توضیح بدید هر چی خوبتون کرده یا اگه خدایی ناکرده حالتونو گرفته
    خدا رو شکر حالم خیلی خوبه ... همین که کنار خانوادم هستم و با هم میگم و میخندیم نعمت بزرگیه
    ازینجا به بعد سوالات خودتون از منه که یکم سخت بود ، دوست دارم بدونم خودتون چه پاسخی دارید براش:
    بفرمایید
    2ـ اگر امروز آخرین روز زندگی شما باشد (البته دور از جون ) باز هم به سوالات من جواب میدهید؟چرا؟
    بله حتما با حوصله و دقت فراوان ... شما زحمت کشیدید و از وقت گرانبها و ارزشمندتون برای بنده مایه گذاشتید
    3ـ روند دگرگونی شما بیشتر از مسیر اندیشه می گذرد یا احساس ؟ توضیح دهید.
    بیشتر از مسیر احساس ... حقیقتا من آدم فوق العاده احساسی ای هستم و هر زمان که پای احساس رو کشیدم وسط ، دیگه راه عقلم بسته شده و نتونستم آنطور که باید و شاید بهترین تصمیم ممکن رو اتخاذ کنم
    4ـ یک بیت شعر با موضوع انسانیت و نوع دوستی بسرایید و با ما به اشتراک بگذارید
    اجازه بدین پاسخ این سوالو توی پست های بعدی بدم.
    5ـ آیا تا به امروز جایگاه خوبی و بدی در نظر آقای سرشار عوض شده یا نه؟اگر بله چه موقع؟ اگر خیر چرا؟
    بله خیلی زیاد ... مثلا همین چند روز پیش ، توی ایستگاه مترو ناخواسته به یه آقای تقریبا مسن و نسبتا محترم برخورد کردم و ایشون نتونستند خودشونو روی پا نگه دارند و نقش زمین شدند ... دستشونو گرفتم و از زمین بلندشون کردم و خلاصه آنطور که باید و شاید ازشون مراتب عذر خواهی رو به جا آوردم ... اما ایشون چشم روی هم گذاشتند و هر آنچه که لایق خودشون بود بار بنده کردند ... منم درست شبیه ایشون چشمم رو بستم و حسابی از خجالتشون در اومدم ... الان بعد نزدیک به ده روز، هنوزم که هنوز است فکر میکنم کار درست رو انجام رساندم و درس خوبی به ایشون دادم ... اما درستش شاید چیز دیگری باشد
    6ـ فکر میکنید دیگران راجع به شما چه فکری می کنند؟ به چند مورد اشاره کنید ممنون میشم
    من زیاد روی طرز تفکر دیگران راجع به خودم حساس نیستم... اما فکر میکنم منو یه آدم ساده و خوش باور فرض میکنند که تا این اندازه در مواجهه با من زبان به دروغ میچرخانند
    7ـ معنی عشق از زبان آقای سرشار..معنی دوست داشتن از زبا آقای سرشار..معنی خوشبختی از زبان آقای سرشار
    عشق : احساسی کور به یک فرد ناشناخته که از درجه شدت آن بسته شناختی که از طرف مورد نظر حاصل میشه ، کاسته میشود.
    دوست داشتن: یک حس برتر که با شناخت اصولی و کامل از فرد مقابلت به وجود می آید ... خواستن کسی تنها و فقط برای خودش و چیزهایی که خداوند در وجود او به ودیعه گذاشته است
    خوشبختی : آرامش خاطر


    8ـ شما تا چه اندازه دچار روزمرگی هستید؟...یک راه کار برای فرار از روزمرگی پیشنهاد بدهید
    بله خیلی زیاد ... ورود افراد جدید به زندگی ، میتونه انسان رو از اون حالت راکد بودن و یکنواختی مفرط خارج کنه
    9 ـ یک قصه تعریف کنید تا ما از خواب بیدار شویم
    این سوالم توی پستای بعدی جواب خواهم داد با اجازتون
    10ـ اگر نیم کیلو ماده مخدر صنعتی (مثلا شیشه) در کمد شخصی همسرتان پیدا کنید چه عکس العملی از خودتان نشان میدهید؟
    مثل همیشه زنگ میزنم خواهرم ، که بیاد یه فکری برداره ... من به ایشون خیلی اعتماد دارم و به نظرم همیشه عاقلانه ترین و سنجیده ترین تصمیم ممکن رو اتخاذ میکنند
    11ـ چرا بیشتر آدما با وجود اینکه میدانند آب هیچ رودی به سرچشمه باز نمی آید باز هم غفلت میکنند؟
    چون همیشه منتظر فردایی هستند که از راه برسه و آب رفته به جوی بازگردد.
    ۱2ـ شما نسبت به عمر خود بخیل تر هستید یا نسبت به درهم و دینار؟ چرا؟
    نسبت به هردو ... چون برای داشتن یک زندگی ایده آل باید نسبت به هر دو تا حدودی بخیل و دست تنگ بود (یه بار دیگه تکرار میکنم تا حدودی)... مدیونید اگه یه وقت با خودتون فکر کنید آب از دستم نمیچکه و در جیبم تار عنکبوت بسته.
    ۱3ـ فرض کنید یک ساعت از عمر شما باقی مانده است و هیچ راهی برای ارتباط با عزیزانتان وجود ندارد(به غیر از نوشتن)...دست به قلم شوید و آخرین حرف هایتان را در قالب یک وصیت نامه کوتاه و چند خطی با عزیزانتان در میان بگذارید (البته باز هم میگم دور از جونتون)
    این دیگه چه سوالیه ... خدا ازم نگذره ... خودم کردم که لعنت بر خودم باد ... اجازه بدین این سوال رو نیز در پست های بعدی جواب بدم
    ۱4ـ فرض کنید خداوند به شما اختیار تام داده است...اگر بخواهید برای خودتان سنگ مزار سفارش دهید جاهای خالی را با چه کلمات یا اعدادی پر میکنید؟
    غروب...یک جمعه بارانی
    در سن...۸۵
    در اثر...سکته قلبی
    محل دفن...روستای زادگاهم
    رنگ سنگ مزار...سفید
    شعر(اگر شعر یا سخن خاصی مد نظرتون است)... چرا اینقدر دیر به دیر سر میزنی؟

    ۱6ـ کتاب:بر باد رفته ، صد سال تنهایی ، من او ، قیدار
    نویسنده:مارکز ، رضا امیرخانی
    شاعر:حامد عسگری(همشهری)،فاضل نظری ، سعدی ، حافظ و صد البته سهراب و نیما
    داستان: بچه که بودم عاشق کتاب و نوار شنگول و منگول و حبه انگور بودم
    کارتون:فوتبالیستها ، تام و جری
    فیلم سینمایی : اینجا بدون من
    سریال: وضعیت سفید، شهرزاد
    بازیگر:آقا:شهاب حسینی،خانم : نگار جواهریان
    خواننده:ایرج بسطامی(همشهری)، احسان خواجه امیری،امین حبیبی،داریوش و ابی
    شهر: بم
    مکان:باغ خودمون
    کشور : ایران
    گل : نرگس و رز
    نوستالژی مورد علاقه آقای سرشار(خودمم نمیدونم چی شد این سوال پرسیدم):نوستالژی خاصی ندارم


    ۱7ـ چند ساعت در طول روز مطالعه آزاد دارید؟...یک پیشنهاد برای افزایش کیفیت مطالعه (صرفا آزاد و غیر درسی ) بدهید
    بستگی به کتاب داره ... بعضی اوقات ، روزی چندین ساعت مطالعه میکنم ... اما به طور معمول روزی یکی دو ساعت
    کیفیت مطالعه بسته به قدرت هر کس در تصویر سازی ذهنی بستگی داره ... قدرت هر کس در تصویر سازی ذهنی بسته به ساعات مطالعش افزایش پیدا میکنه

    ۱8ـ یک یادگاری روی دیوار همدردی بنویسید
    حالا که بازار وصیت و وصیت نامه نویسی گرمه ، اجازه میخوام وصیت نامه زیبای حسین پناهی رو به دیوار همدردی نصب کنم



    قبر مرا نیم متر کمتر عمیق کنید تا پنجاه سانت به خدا نزدیکترباشم..

    بعد از مرگم، انگشتهای مرا به رایگان در اختیار اداره انگشتنگاری قرار دهید..

    به پزشک قانونی بگویید روح مرا کالبدشکافی کند، من به آن مشکوکم!..

    ورثه حق دارند با طلبکاران من کتک کاری کنند..

    عبور هرگونه کابل برق، تلفن، لوله آب یا گاز از داخل گور اینجانب اکیدا ممنوع است..

    بر قبر من پنجره بگذارید تا هنگام دلتنگی، گورستان را تماشا کنم..

    کارت شناسایی مرا لای کفنم بگذارید، شاید آنجا هم نیاز باشد!..

    مواظب باشید به تابوت من آگهی تبلیغاتی نچسبانند!..

    روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست..

    دوست ندارم مردم قبرم را لگدمال کنند. در چمنزار خاکم کنید!..

    کسانی که زیر تابوت مرا میگیرند، باید هم قد باشند..

    شماره تلفن گورستان و شماره قبر مرا به طلبکاران ندهید..

    گواهینامه رانندگیم را به یک آدم مستحق بدهید، ثواب دارد!..

    در مجلس ختم من گاز اشکآور پخش کنید تا همه به گریه بیفتند..

    از اینکه نمیتوانم در مجلس ختم خودم حضوریابم قبلا پوزش می‌طلبم..

    +

    19- آقای سرشار اگه یه ویژگی که براتون غیرقابل تحمل بود (زبونم لال) همسرتون داشت ، شما هم تلاش کردید خلاصه به هر دری زدید اصلاح نشد، جدا میشید؟ چرا؟ اصلا تا کجا تلاش میکنید؟
    من همیشه سعی میکنم در مجموع تصمیم بگیرم که یه کاری رو در نهایت انجام بدم یا نه ... هیچ وقت به خاطر یک صفت یا ویژگی . حالا هر اندازه بد یا زشت طرف مقابلم از خیر سایر نقاط قوت و خوبش به این راحتی نخواهم گذشت
    همسر چی بوده که هنوز به جمع شاهان نپیوستید؟ معیاری که براتون مهمه ولی شاید در هر دختری نباشه یا اگه هست خانم جوابش نه باشه .
    من همیشه از خدا یک همسر پاک و نجیب خواستم ... اما نمیدونم که چرا هنوز موفق به تاج گذاری نشدم ...شاید برای اینه که هنوز بچه ام و به قول شیدا خانم وقتش نیست
    21-نظرتون درمورد من؟: از نوشته هاتون بر میاد که یک خانم متشخص ، با سطح سواد اجتماعی بالا و همچنین تا حدودی طناز و خنده رو باشید

    باغبان؟(راستی به نظرتون اون عکسه به آقای باغبان چقدر نزدیکه؟): یک انسان شایسته و وارسته و بی اندازه مهربان و صمیمی و دوست خوب خودم (حتما شباهتی بوده که ایشون به عنوان آواتار از این عکس استفاده کردند)

    محمدرضا 164؟دوست عزیزم که از اعضای کوشا و فعال همدردی هستند و این روزها در راهنمایی اعضای تالار خیلی زحمت میکشند ... مهربان و صمیمی و دلسوز

    شیدا؟فوق العاده ریز بین و نکته سنج هستند

    خاله قزی؟ یک انسان خود ساخته و تا حدودی احساسی.

    دختر بیخیال؟: خیلی به خودشون سخت میگرن و بی خیال کوچکترین چیزی نمیشن

    اعجاز عشق؟ : پستاشون واقعا معجزه میکنه و اینو به چشم دیدم که میگم...فقط کاش این معجزه ها شامل حال افراد بیشتری شود ... یک انسان پشتکار گیر و دلسوز

    22- آقای سرشار قدر خودتونو میدونید؟ چقدر؟ چرا؟
    بله خیلی زیاد ... چون هنوز ، دور و اطرافم کسایی هستند که خیلی منو دوست دارند و برام ارزش قایلن
    23- اگه یه غول چراغ جادو جلوتون ظاهر بشه و بگه یه آرزو کن هر چی باشه برآوردش میکنم بدون مکث سریع بگید چی میخواهید؟
    ازش میخوام یه بار دیگه خواهرم رو ببینم
    24- اگه به گذشته برگردید به کی برمیگردید؟ چی رو میخواهید تغییر بدید؟ یا دوست دارید بیشتر پرش به آینده کنید؟ چرا؟
    میرفتم به دوازده سال پیش ... یه بار دیگه خواهرم رو میدیدم ، بغلش میکردم و پیشونی و گونشو برای آخرین بار میبوسیدم.
    ممنون از حضورتون.
    متشکرم از شما ... خدا در تمام مراحل زندگی پشت و پناه شما باشد.


  12. 6 کاربر از پست مفید سرشار تشکرکرده اند .

    miss seven (شنبه 24 بهمن 94), mohamad.reza164 (جمعه 23 بهمن 94), فدایی یار (جمعه 23 بهمن 94), نارجیس (شنبه 24 بهمن 94), اعجاز عشق (شنبه 24 بهمن 94), باغبان (شنبه 24 بهمن 94)

  13. #397
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 بهمن 00 [ 00:33]
    تاریخ عضویت
    1394-1-19
    نوشته ها
    235
    امتیاز
    14,247
    سطح
    77
    Points: 14,247, Level: 77
    Level completed: 50%, Points required for next Level: 203
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,750

    تشکرشده 764 در 211 پست

    Rep Power
    71
    Array
    سلام جناب سرشار گرامی
    سلام خانم آرام دل ... خیلی خوشحالم که مورد لطف شما واقع شدم
    سؤالات از تاپیک قبل هست ممنون میشم پاسخ بدید
    لطف می کنید پاسخ سؤالات را با یه رنگ دیگه بنویسید (یا کمی پررنگ تر)؟! ...ممنونم از شما

    چشم حتما ... شما به بزرگواری خودتون ببخشید

    چی رو هرگز حاضر نیستید تو زندگیتون با کسی تقسیم کنید؟
    غذای مادرم ... نه تنها حاضر نیستم غذای دستپخت مادرم رو با کسی تقسیم کنم . بلکه اگه لازم باشه به جنگ و درگیری هم تن میدم.
    دوست دارید مهمان داری كنید یا مهمانی برید؟
    هر دو ... هر کدوم حس و حال خودشو داره
    زیباترین و به یاد ماندنی ترین نصحیتی که شنیدید چی بوده؟
    به زندگی زیاد سخت نگیر ، که برات سخت میگیره
    از درس های دوران دبستان کدومها رو یادتونه؟
    دو کاج ، باز باران ، انار ، روباه و زاغ ، چوپان دروغگو ، پتروس ، دهقان فداکار ، کوکب ، کبری و ...
    دلتون میخواد کی روی صندلی داغ بشینه که بتونید به حسابش برسید؟
    باغبان
    چه گلی رو دوست دارید؟
    نرگس و رز
    سالاد، ماست، ترشی؟
    سالاد
    آخرین چیزی كه خریدید چی بوده؟
    خودکار
    اگه همسرتون بگه دیگه همدردی نرو چیكار می كنید؟
    یواشکی میام
    یه آهنگ که شما رو یاد بچگیتون میندازه؟
    آهنگ تیتراژ پایانی سریال خواهران غریب
    بیشتر کی بهتون گیر میده؟
    مادرم خیلی به فکرمه
    وقتی دلتون میگیره چیکار میکنید؟
    شعر میخونم ، موسیقی گوش میدم ، کتاب میخونم ، به صدای قرات قرآن استاد عبد الباسط ، استاد منشاوی ، استاد پرهیزکار و ... گوش میدم
    وقتی ناراحتید کدوم حالت رو ترجیح میدید؟ تو لاک خودتون باشید و کسی پاپیچتون نشه؟ یا حضور کسی رو کنارتون حس کنید و بدونید تنها نیستید؟
    بستگی داره سر چه قضییه ای ناراحت شده باشم ، اما معمولا ترجیحم اینه که آبجیم کنارم باشه و دلداریم بده(خیلی خوب کارشو بده)
    خوشبختی رو در چی می بینید؟
    آرامش خاطر
    اگه جای کنتور برق بودین چیکار می کردین؟
    میزان مصرفی برق رو نشون میدادم
    هدفتون از زندگی چیه؟
    کنار هم بودن ها
    بهترین داروی حسادت؟
    اعتماد به نفس
    چند بار غذا رو سوزوندید؟
    روی هم رفته چهار پنج دفعه بیشتر آشپزی نکردم
    آشپزیتون خوبه؟
    متاسفانه خیر
    در کار خونه به همسرتون کمک میکنید؟
    همسرم هنوز مجهول الهویه هستند
    خرید لباس رو بیشتر با چه کسی انجام میدید؟
    با یکی از دوستانم
    به کدوم شهر و کشور علاقه مندید؟
    ایران و بم
    ماشین مورد علاقتون؟
    ماشین باز نیستم
    در کدوم ورزش فعالیت دارید؟
    گه گاهی فوتبال ، پینگ پونگ و تنیس خاکی
    دوستاتون چقدر براتون اهمیت دارن؟
    خیلی زیاد
    دوست داری به خارج از ایران مسافرت کنید؟ کجا؟
    بله ... هر کجا که بطلبه.
    از بچه های همدردی به کدوما بیشتر اعتماد دارید؟
    فدایی یار ، محمد رضا ، باغبان ، خاله قزی ، خانم مصبا الهدی ، خانم یاس پاییزی ، خانم آرام دل ، خانم گیسو کمند ، خانم شیدا ، خانم دختر بیخیال ، خانم هفت و خیلی از دوستان دیگر
    چه رنگی رو دوست دارید؟
    سبز
    پریشب به کی زنگ زدید؟
    به جای داییم اشتباهی زنگ زدم به زن داییم
    شاعر مورد علاقتون؟
    حامد عسگری ، فاضل نظری ، حافظ ، نیما ،سعدی، سهراب و هر کسی که خوب شعر بگه
    دیدگاهتون در مورد زندگی؟
    زندگی یعنی یک خواب راحت و آسوده
    مواقعی که عصبانی هستید چه چیزی اعصابتون رو تسکین میده؟
    حرف زدن با آبجیم
    تا حالا برای کسی از غرورتون گذشتید؟ اگه آره برای چی؟
    بله ... برای کسی که فکر میکردم عاشقشم
    چقدر به اطرافتون توجه میکنید؟ دقتتون بالاست یا نه؟
    بله خیلی زیاد... در بعضی از موارد دقتم از جغد بیشتره
    سقف آرزوهاتون کجاست؟
    سقفی برای آرزوهام تعریف نکردم
    در برخورد با چه چیزی دلتون می گیره؟
    در مواجهه با انسان هایی که از اعتماد دیگران سو استفاده میکنند و اعتماد دیگران رو میزارن پای زرنگی خودشون
    تا حالا شده گم بشید؟ توضیح!
    بله ... من کلا تو پیدا کردن آدرس یه نمه گیج میزنم
    آخرین باری که واقعا ترسیدید کی بود و از چی ترسیدید؟
    تابستون همین امسال ... توی جاده راهو گم کردم ... از ماشین پیاده شدم ، در یه کارخونه در زدم که آدرس بپرسم ... در کارخونه که باز شد حدود ده تا دوازده تا سگ هار ریختند بیرون ... سر جام ایستاده بودم و کوچکترین حرکتی نمیکردم ... نزدیک بود که از ترس سکته کنم .
    تیکه کلامتون چیه؟
    ببینید ، نه بابا ، داداش
    یکی از بهترین خاطرات دبیرستان؟
    دوم دبیرستان بودم ... مدرسمون غیر انتفاعی بود و کلاساش توی یه خونه نسبتا بزرگ برگزار میشد ... یه شب که حال و حوصله نداشتم صبح زود پا شم برم مدرسه... توی سرمای زمستون ساعت دوازده شب به صورت کاملا خود جوش قفل کتابی در یکی از اتاقای خونمونو کش رفتم و با موتور پدرم خودمو رسوندم به مدرسه ... خلاصه به نیم ساعت نکشیده قفلو زدم روی تنها در مدرسه و خودمو رسوندم خونه ... با خیال تخت دو سه تا پتو کشیدم روم و به خودم وعده دادم که تا ساعت ده بخوابم و دم ظهر برم یک دل سیر به ریش مدیر و ناظم مدرسه بخندم ... هنوز چند ثانیه ای نگذشته بود که چشمام گرم شد و به خوابی عمیق فرو رفتم ... ساعت هفت مادرم اومد بیدارم کرد که برم مدرسه ، اما یه قصه ی شسته رفته و از پیش آماده رو بهش تحویل دادم:امروز معلما جلسه دارن کلاسا تعطیلن ... بنده خدا مادرم قبول کرد و منم دوباره به چند ثانیه نکشیده به خواب ناز فرو رفتم ... حدود نیم ساعت ، چهل و پنج دقیقه بعد صدای گوش خراش تلفن دوباره از خواب بیدارم کرد...به روی خودم نیاوردم و پتو رو کشیدم روی سرم که صداشو نشنوم ... چند دقیقه بعد دوباره با صدای مادرم از خواب پریدم ... اما این مرتبه با دفعه های قبلی خیلی فرق داشت ... لحن صدای مادرم حکایت از این موضوع داشت که مغز متفکر نقشه دیشب ،به همین راحتی دستگیر شده ... به سرعت نیم خیز شدم ... نگاهم رو به چشمای مادرم دوختم ... عصبانیت توی چشماش موج میزد... ازم پرسید : تو رفتی در مدرسه رو قفل کردی ... میخواستم بگم نه ، که گفت : نمیخواد دروغ بگی ، خودم میدونم کار تو بوده ، قفل کتابی در اتاق رو به حیاط غیب شده... میدونید بیشترین چیزی که سر این ماجرا دلم رو آتش داد چی بود... قفل کتابی رو با سنگ فلز همسایه در عرض جیک ثانیه چیده بودند.
    البته آوردن پنج تا تجدیدی و ساخت کارنامه تقلبی از سری شاهکارهایی بودند که من در اون سال تحصیلی به انجام رسوندم و هنوزم که هنوزه بعد چند سال نقل محافل خانوادگی ما هستند .

    تو بچگی چه بازیهایی میکردید؟
    گل کوچک ، هفت سنگ ، پنالتی برگشت ، تیله بازی و ...
    بیشتر برای چه کسی درد ودل میکنید؟
    آبجی گلم و یکی از دوستای عزیزم
    اسم بهترین دوست دوران کودکیتون چی بود؟
    رامین
    وقت دعا کردن اول کی میاد توی ذهنتون؟
    مامان یا بابام ... اگه کسی بهم سپرده باشه که براش دعا کنم حتما یادم میمونه و قبل از هر چیزی از او یاد خواهم کرد
    برزگترین شکستی که داشتید؟
    داستانش طولانیه
    بزرگترین آرزوتون چیه؟
    در حال حاضر ازدواج با یه دختر خانم پاک و نجیب
    دوست دارید بر گردید به دوران کودکی؟
    بله خیلی زیاد
    زیبا ترین کلمه ای که تا حالا شنیدید چیه؟
    مادر
    چند بار تا حالا خون اهدا کردید؟
    متاسفانه چنین سعادتی نداشتم
    جورابتون سوراخ شه ولی سوراخش تابلو نباشه میپوشیدش یا میندازینش دور؟
    میتدازمش دور
    تا چند سالگی دوست دارید عمر کنید؟ نظرتون در مورد پیری چیه؟ ازش میترسید؟
    هشتاد ، هشتاد و پنج سالگی ... فکر کنم هر قسمت از زندگی زیبایی های خاص خودش رو داره
    سختترین کار تو زندگیتون چیه؟
    سر موقع خوابیدن و سر موقع بیدار شدن
    ترینهای همدردی:
    شیطون ترین:محمد ۹۳
    قابل اعتماد ترین:فدایی یار،محمدرضا
    مهربونترین:باغبان،خاله قزی
    زورگوترین:خاله قزی
    باهوشترین:خانم عشق آفرین
    آروم ترین:خانم مصباح الهدی
    رک ترین:خانم شیدا
    اخمو ترین:
    مرموز ترین: باغبان
    بی مزه ترین:

    دوست دارید آیندتون چطوری باشه؟
    مثل گذشتم بی در و پیکر نباشه
    قشنگترین کتابی که خوندید؟
    بر باد رفته
    کدوم سریال تلویزیونی رو بیشتر از همه دوست داشتید؟
    وضعیت سفید
    کدوم فیلم سینمایی رو دوست دارید؟
    اینجا بدون من
    اگه زندگیتون یه فیلم بود اسمشو چی میذاشتید؟
    سرشار
    چه حیوونی رو بیشتر دوست دارید؟
    ماهی آکواریومی
    کدوم غذا رو بهتر درست میکنید؟
    من فقط بلدم غذا بخورم ... قرمه سبزی رو بهتر میخورم
    اگه قرار باشه یکی رو بکشی کی رو انتخاب میکنید؟
    خدا وکیلی من الان باید به این سوال چه جوابی بدم
    بهترین کمکی که تو زندگیتون دوست دارید بهتون بشه چیه؟
    کمک مالی
    بزرگترین مشکل همدردی؟
    کم کاری مدیران
    دوس داشتید تو کدوم دوران تاریخ زندگی می کردید؟
    قبل از میلاد مسیح
    ازچی میترسید؟
    از کارهای عقب مونده
    الان چه احساسی دارید؟
    احساس سبکی و آرامش
    عاقبت به خیری و آرامش قلبی از خدا براتون خواستارم
    ممنون از دعای خیرتون ... تک تک لحظه هاتون سرشار از عطر حضورخدا

    ................................

    و اما اون دو سه تا سوالی که از سوالای خانم گیسوکمند بدون جواب باقی مانده بود:

    4ـ یک بیت شعر با موضوع انسانیت و نوع دوستی بسرایید و با ما به اشتراک بگذارید
    یادمان دادند، به فکر آب و نان باشیم / از یادمان رفت ، که باید انسان باشیم
    9 ـ یک قصه تعریف کنید تا ما از خواب بیدار شویم
    این خاطره رو از زبان یکی از دوستای هم خوابگاهیم با اندکی دخل و تصرف براتون تعریف میکنم :
    یه دوستی داشتم که این اواخر زیاد ازش یادی نمیکردم ... دو سه سالی میشد که بهش سر نزده بودم ... حدود یه ماه پیش اتفاقی از سر کوچشون رد میشدم که به یادش افتادم با خودم گفتم حالا که تا اینجا اومدم یه احوالی هم از این دوست قدیمیم بگیرم... خونشون از سر کوچه هفت هشت تا دری فاصله داشت ... از زمانی که زنگ خونه رو به صدا در آوردم دو سه دقیقه ای طول کشید تا در خونه رو باز کنن (آیفون نداشتن ) ... یه خانم مسن با یه چادر گل دار سفید در چهار چوب در ظاهر شد ... حدس زدم که باید مادر دوستم باشه ... پیش تر از این نیز چند مرتبه ای ایشون رو دیده بودم ، اما خب به چهرش دقت نکرده بودم و سال های سال از اون دیدارها میگذشت...سلام کردم و بلافاصله پرسیدم : محمد حسین هست...مادرش با تعجب فراوان که به وضوح در چهره اش مشهود بود پرسید: شما؟...توضیح دادم که من فلانی دوست محمد حسین هستم ... مادرش یه چند ثانیه ای خیره خیره به چشمام زل زد و وقتی که کاملا داغ پسرش درون سینش تازه شد آه و نالش به هوا خواست :چرا اینقدر دیر . محمد حسین الان چند ماهه که دیگه نیست . آخه به تو هم میگن دوست...توی دلم خدا خدا میکردم که از حرفاش منظور دیگه ای داشته باشه... مثلا بگه رفته خارج یا چه میدونم برای کار رفته جنوب و از این طور حرفا ... اما با چند ثانیه تاخیر مادرش آب پاکی رو ریخت روی دستم : درست روز قبل مرگش در جمع خانواده با افتخار از تو میگفت...که رفیقم مهندس نفته ، رتبه کنکور ارشدش بیست و خرده ای شده ... آره دوست عزیز من محمد حسین سر یه بازی بچگانه از طبقه چهارم یه ساختمون چهار طبقه پرت شده بود پایین و در جا جان به جان آفرین تسلیم کرده بود .... حالا من موندم و یک عمر که باید از خودم بپرسم چرا اینقدر دیر؟
    ۱3ـ فرض کنید یک ساعت از عمر شما باقی مانده است و هیچ راهی برای ارتباط با عزیزانتان وجود ندارد(به غیر از نوشتن)...دست به قلم شوید و آخرین حرف هایتان را در قالب یک وصیت نامه کوتاه و چند خطی با عزیزانتان در میان بگذارید (البته باز هم میگم دور از جونتون)
    سلام
    نمیخوام بگم که این آخرین سلامیه که قراره از من بشنوین اما خب چاره ای نیست ، سرنوشت اینگونه برام نوشته و من هم به جز سر تسلیم نهادن به امر خدا هیچ چاره ای ندارم
    من از نوشتن این وصیت نامه قصد ندارم که دل شما رو بیشتر خون کنم ... فقط دلم خواست حرفای آخرمم به شما بزنم و بزارمتون توی رودر بایستی که بنده رو به خاطر تمام اذیت ها و اعمال ناپسندی که در حقتون روا داشتم حلال کنید و ببخشایید ... مخصوصا شما پدر و مادر عزیز و نازینم ... میدونم که داغ فرزند برای پدر و مادر خیلی سخته ... بازم میدونم که شما یک داغ دیدید و یکی بشه دو تا ممکنه از پا در بیاین ... اما خوب میدونم که نمیخواین روح پسرتون توی اون دنیا در عذاب و سختی باشه ... پس به خاطر منم که شده کوچکترین آزار و اذیتی نسبت به خودتون روا ندارید ... طبقه دوم قبر آبجیم رو با پول حساب بانکی خودم که کارتش توی جیب کتمه برام خریداری کنید ، که زیر خاک تنها نباشم
    تمام خرج مراسم سوم و هفتم و چهلم و سر سال از جیب خودم پرداخت بشه و باقی مانده حسابم به حساب کودکان سرطانی محک واریز شود
    بقیش یه مقدار خصوصی میشه که اجازه میخوام نانوشته باقی بماند

    یک مرتبه دیگر هم از شما خانم گیسو کمند بابت لطف و مهربانی بی دریغتون تشکر میکنم...یک دنیا سپاس

  14. 5 کاربر از پست مفید سرشار تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 24 بهمن 94), miss seven (شنبه 24 بهمن 94), نارجیس (شنبه 24 بهمن 94), اعجاز عشق (شنبه 24 بهمن 94), باغبان (شنبه 24 بهمن 94)

  15. #398
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    215
    Array
    تشكر فراوان از سرشار عزيز.

    سوالات زيادي بود كه بايد ازت ميپرسيدم، ولي همين سوالات آخر رو هم ساعت 5 صبح جواب دادي. خوشم اومد ازت، مثل خودم شب امتحان فقط درس ميخوني!


    راستي يك سوال از صندلي داغ، هر شخصي باهوش هست ميتونه جواب بده:

    فرق صندلي داغ سرشار با باقي دوستان در چي بود؟


    ------------------------------------------------------


    خانوم نارجيس نوبت شماست.


  16. 6 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 24 بهمن 94), miss seven (شنبه 24 بهمن 94), نارجیس (شنبه 24 بهمن 94), اعجاز عشق (شنبه 24 بهمن 94), باغبان (شنبه 24 بهمن 94), سرشار (یکشنبه 25 بهمن 94)

  17. #399
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من احساس میکنم سوالهای ایشون خیلی زیاد بودن

    یک پیشنهاد اگه تیو یک جمع دوستانه هستید یا چه بهتر بت همسرتون حوصله تون سر رفت از سوالهای بچه ها بپرسید خیلی خوبه واقعا سوالهای خلاقانه و دوست داشتنی میپرسن بچه ها من یکی خیلی دوسشون دارم
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  18. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    miss seven (شنبه 24 بهمن 94), نارجیس (شنبه 24 بهمن 94), سرشار (یکشنبه 25 بهمن 94)

  19. #400
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 27 مرداد 01 [ 01:54]
    تاریخ عضویت
    1394-9-10
    نوشته ها
    1,022
    امتیاز
    36,001
    سطح
    100
    Points: 36,001, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    5,272

    تشکرشده 2,946 در 958 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    258
    Array
    سلام خانم نارجیس عزیز

    1- بزرگترین درسی که از زندگیتون گرفتید؟
    2- چیزی که داشتید و قدرش رو ندونستید؟
    3- زندگی از نگاه شما؟
    4- با چه معیاری متوجه میشوید که یک شخص خوب است ؟ ( در کل چه رفتاری را در کسی ببینید متوجه خوب بودن او می شوید؟)
    5- موقع دعا کردن اولین چیزی که به ذهنتون میرسه چیه؟
    6- به نظر شما جذابیت یک شخص به چه عواملی بستگی داره؟
    7- تو این دوره زمونه چی بیشتر از همه کمرنگ شده؟
    8- دلتون میخواد چجور زندگی داشته باشید؟
    9- وقتی دلتنگ و غمگین هستید چی آرومتون میکنه؟
    10- چرا آدم دلتنگ میشه ؟
    11-توصیه به مجرد های تالار؟
    12- کسی رو تو زندگیتون دارید که راحت باهاش دردو دل کنید؟
    13- منو ميشناسيد؟ نظرتون رو دربارم ميگيد؟
    14- تا حالا برای خدا نامه نوشتید؟ چرا؟
    15- سخن و جمله ای که دوستش دارید...

    « از خداوند منّان براتون زندگی سعادتمندی رو خواهانم »
    لحظات شیرین زندگیتون پاینده

  20. 4 کاربر از پست مفید miss seven تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 24 بهمن 94), اعجاز عشق (شنبه 24 بهمن 94), باغبان (شنبه 24 بهمن 94), سرشار (یکشنبه 25 بهمن 94)


 
صفحه 40 از 50 نخستنخست ... 10203031323334353637383940414243444546474849 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 23:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.