به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 23

موضوع: متاهل تنها

  1. #11
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلام
    ببخشید اقای مهرزاد من هم می دونم شما دائم الخمر نیستید ولی اگر ادامه بدید خیلی زود اونی که نمی خوایید رو میشید پس مواظب

    باشید چون هم خیلی برای خودتون مضر هست هم برای خانوادتون این که شما بالاتر هستید خیلی خوب هست وباید ادامه بدید که
    بالاتربرید هم در زمینه مالی اعتقادی فرهنگی نگذارید دشمنان شما شاد تر بشوند چون شما قدرتتان احتمالا از اونها بیشتر هست شما
    باید با خانمتون بالا برید و اون رو یک مدت تایید کنید تا باهاتون هم را بشه یک مدت زمان می بره ولی تا اون موقع صبر کنید
    الان دنباله ارامشی میخای که از درونت خوشحال باشی

    بایستی تلاش کنی اینکه همه رو تودلت گزاشتی هرروز یه سری بهشون میزنی

    بعد به جایی اینکه از ریشه اختلاف را حل کنی مسکن میخوری این جوری داری خودتو گول میزنی

    باید گفتگوی سازنده با خانم داشته باشین دوتایی تنها حتی دخترتون نباشه از دلخوریها ت بگو

    این جور که مشخص هست خانمتون در وجودش یه نقطه ضعفی داره اونم نداشتن اعتماد به نفس

    چون اول وابستگی شدید داره به خانوادش که اونا تاییدش کنن بعد به قول خودتون میخاد کاری کنه در مقابل شما و خانوادت کم نیاره

    قابل توجه اونایی که میخان ازدواج کنن هم کفو بودن یکی از شرط اصلی زندگی سالم هستش
    ایا خانم خودشم واقف به نقطه ضعفاش هست ؟

    ایا از ته دل از کارش پشیمون هستش ؟

    ممکنه مجبورش کرده باشن مطمئنن از ته دلش راضی نبوده این اتفاق بیفته یا مهارته همسرداریش کمه

    به خودتون وخانم فرصت بدین تا راه درست ومنطقی پیش بگیرین

    عذر خواهی کرده شما به ظاهر قبول کردین ولی قلبا باهاش نمیتونین صمیمی بشین

    حق دارین کمی به خودتون فرصت بدین سعی کنین خوبیهاشو به یاد بیارین

    همه ادما اشتباه میکنن وقتی گفتگوی سازنده باهاش داشته باشی اون وقت متوجه اشتباهش میشه

    به نظر خودت تا کی میتونی این راه رابری و با دارو مشکلتو حل کنی قدم اول را بردار خداکمکت میکنه

    شما نیاز دارین یه سفر برین حال هواتون عوض بشه خیلی خوبه

    این لینک را مطالعه کن لطفا

    http://www.hamdardi.net/thread-154.html

    لطافت و سر سختی به روش اب بیاموزید

    دو قطره اب که به هم نزدیک شوند تشکیل یه قطره بزرگتر می دهند

    اما دو تکه سنگ هیچ گاه باهم یکی نمی شوند!

    پس هر چه سخت تر باشیم

    فهم دیگران برایمان مشکل تر و در نتیجه امکان بزرگ شدنمان نیز کاهش می یابد....

    اب در عین نرمی و لطافت در مقایسه باسنگ

    به مراتب سر سخت تر و در رسیدن به هدف خود لجوج تر ومصمم تراست

    سنگ پشت اولین مانع جدی می ایستد

    اما اب .... راه خود را بهسمت دریا می یابد

    در زندگی معنای واقعی سر سختی استواری و مصمم بودن را

    در دل نرمی و گذشت باید جستجو کرد

    هر شب سوره یس بخون ارومت میکنه واز وسواس فکری نجات پیدا میکنی

    موفق باشین

  2. 2 کاربر از پست مفید سها** تشکرکرده اند .

    n@f@s (پنجشنبه 22 بهمن 94), مهرزاد12 (چهارشنبه 21 بهمن 94)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 اسفند 94 [ 16:05]
    تاریخ عضویت
    1393-8-17
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    1,135
    سطح
    18
    Points: 1,135, Level: 18
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 8 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام و ممنونم
    کاش میشد بی اعتمادیم رو کناردمی گذاشتم.اما عقل یا ذهنیتم می گه به محض پایین اوردن گاردم ضربه می خورم.
    اون دوران تازه خونه خریده بودم و خانواده ش بشدت بهم فشار می اوردن که خونه باید بنام این باشه و ما رسممونه.من زیر بار نرفتم. و اینم یکیراز دلایل دشمنی این خانواده ست.بعد از اون کشمکش ها هم چند باری سر خونه دعوامون شد که زیر بار نرفتم.چند باری هم بشوخی به من گفته اگه تو چیزیت بشه خواهرهات میان و ادعای ارث می کنن!اینا ذهنیت این زنو نشون میده.من می دونم که دخترمون بزرگ بشه و بره مشکلات من خیلی بیشتر خواهد شد...شاید فعلا دلیل اصلی مداراش دخترمون باشه و حس مادریش....بعد از اون مسایل ظاهرا با خانواده ش بجز مادرش ارتباط نداره که البته سردسته همشون همینه.....چند باری هم که دخترمو می خواست ببره خونه مادرش اجازه ندادم و می گفت تو به واسطه این کار می خوای انتقام بگیری از اونها ولی من فکر می کنم اگه اجازه بدم دیگه خیلی بی شرفم.....
    خواهرام و شو هراشون هم انگار بعد از اون مسایل که من مدتها تو بورس بودم برای اهداف رقابتی خواهر برادری خودشون استفاده می کنن و منو مدتها از مسافرتها و کارهای جمعی خانوادگی حذف کرده بودن و متاسفانه مادر پدرم هم تحت تاثیر اونها هستند و تلاشهای من با یه تلفن و گله اونها به مادرم به باد میره و بحران برام درست میشه!
    انسانی از همه طرف تحت فشار.....نمی دانم!کاش میشد از اول شروع کرد.....زندگی تازه ای داشت!

  4. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 16 تیر 95 [ 00:51]
    تاریخ عضویت
    1394-11-08
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    935
    سطح
    16
    Points: 935, Level: 16
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    19

    تشکرشده 65 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آقا مهرزاد خیلی کار خوبی کردین زیر بار خواستشون برا خونه به نام زدن نرفتین…من یه چیزی رو دوس دارم بگم … اینکه آدم باید کنار همسرش احساس آرامش کنه نه اینکه بخواد تو زندگیش فقط تحمل کنه… قضاوت سخته پس ببینید جقدر شما مقصرید و چقدر همسرتون… اگه واقعا فکر میکنید همسرتون مقصره بهش جدی تذکر بدید اگر هیچ راهی نمیبینید که همسرتون تو نجات زندگیتون همراهیتون کنه و کمکتون کنه من با سوختن وساختن مخالفم…اگر هم شما مقصرین پس تمام سعیتون رو کنید تا زندگیتون رو نجات بدید
    …البته باعرض پوزش خوردن شراب و کشیدن سیگار ایراد بزرگیه که توصیه میکنم این کارو نکنید

  5. کاربر روبرو از پست مفید n@f@s تشکرکرده است .

    مهرزاد12 (پنجشنبه 22 بهمن 94)

  6. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 اسفند 94 [ 16:05]
    تاریخ عضویت
    1393-8-17
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    1,135
    سطح
    18
    Points: 1,135, Level: 18
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 8 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام و ممنونم
    به چند وقتیه که این خانم سعی می کنه با محبت منو بکشونه سمت خودش.مخصوصا از زمان رهن اپارتمان مجردی...اما گاهی یه بام و دو هوا میشه.نمونه ش بهم زدن قضیه مهمانی....100 درصد سیاه نیست و 100 درصد هم سفید نیست.اما در بزنگاهها نیشش رو می زنه.
    مشکل دیگه هم خانواده پدری من شدن.اونو سعی می کنن تحویل نگیرن .البته من باهاشون زیاد صحبت کردم اما خواهرهام گوش مادرمو پر می کنن و یجورایی ما رو حذف کردن....!بچه ننه نیستم....عالم و ادم هم بهم پشت کنه دیگه مهم نیست....یکی از دوستان نظر داده بود که بگرد شاید صفت خاصی داری که دیگران باهات دشمن میشن یا جلوت گارد می گیرن.....هر چی گشتم همچین صفتی به اون پررنگی ندیدم.تو زندگیم دنبال پیشرفت بودم اونم نه به هر قیمتی و حالا انگار افتادم تو چاه....عرصه بهم تنگ شده.برای فرار از فکر و خیال حتی به درس خوندن برای فوق هم رو اوردم....اما بعدش می گم اخرش که چی!امنیت عاطفی ندارم و از هر چی مذهبم هست زده شدم.بنظر شما نداشتن امنیت عاطفی اینقدر باید مهم باشه؟حساس نبودم اما الان خلا دارم.

    - - - Updated - - -

    سلام و ممنونم
    به چند وقتیه که این خانم سعی می کنه با محبت منو بکشونه سمت خودش.مخصوصا از زمان رهن اپارتمان مجردی...اما گاهی یه بام و دو هوا میشه.نمونه ش بهم زدن قضیه مهمانی....100 درصد سیاه نیست و 100 درصد هم سفید نیست.اما در بزنگاهها نیشش رو می زنه.
    مشکل دیگه هم خانواده پدری من شدن.اونو سعی می کنن تحویل نگیرن .البته من باهاشون زیاد صحبت کردم اما خواهرهام گوش مادرمو پر می کنن و یجورایی ما رو حذف کردن....!بچه ننه نیستم....عالم و ادم هم بهم پشت کنه دیگه مهم نیست....یکی از دوستان نظر داده بود که بگرد شاید صفت خاصی داری که دیگران باهات دشمن میشن یا جلوت گارد می گیرن.....هر چی گشتم همچین صفتی به اون پررنگی ندیدم.تو زندگیم دنبال پیشرفت بودم اونم نه به هر قیمتی و حالا انگار افتادم تو چاه....عرصه بهم تنگ شده.برای فرار از فکر و خیال حتی به درس خوندن برای فوق هم رو اوردم....اما بعدش می گم اخرش که چی!امنیت عاطفی ندارم و از هر چی مذهبم هست زده شدم.بنظر شما نداشتن امنیت عاطفی اینقدر باید مهم باشه؟حساس نبودم اما الان خلا دارم.

    - - - Updated - - -

    سلام و ممنونم
    به چند وقتیه که این خانم سعی می کنه با محبت منو بکشونه سمت خودش.مخصوصا از زمان رهن اپارتمان مجردی...اما گاهی یه بام و دو هوا میشه.نمونه ش بهم زدن قضیه مهمانی....100 درصد سیاه نیست و 100 درصد هم سفید نیست.اما در بزنگاهها نیشش رو می زنه.
    مشکل دیگه هم خانواده پدری من شدن.اونو سعی می کنن تحویل نگیرن .البته من باهاشون زیاد صحبت کردم اما خواهرهام گوش مادرمو پر می کنن و یجورایی ما رو حذف کردن....!بچه ننه نیستم....عالم و ادم هم بهم پشت کنه دیگه مهم نیست....یکی از دوستان نظر داده بود که بگرد شاید صفت خاصی داری که دیگران باهات دشمن میشن یا جلوت گارد می گیرن.....هر چی گشتم همچین صفتی به اون پررنگی ندیدم.تو زندگیم دنبال پیشرفت بودم اونم نه به هر قیمتی و حالا انگار افتادم تو چاه....عرصه بهم تنگ شده.برای فرار از فکر و خیال حتی به درس خوندن برای فوق هم رو اوردم....اما بعدش می گم اخرش که چی!امنیت عاطفی ندارم و از هر چی مذهبم هست زده شدم.بنظر شما نداشتن امنیت عاطفی اینقدر باید مهم باشه؟حساس نبودم اما الان خلا دارم.

  7. کاربر روبرو از پست مفید مهرزاد12 تشکرکرده است .

    rayehe (شنبه 24 بهمن 94)

  8. #15
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 02 [ 06:41]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    16,845
    سطح
    82
    Points: 16,845, Level: 82
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    1,911

    تشکرشده 947 در 322 پست

    Rep Power
    99
    Array
    سلام برادرعزیز.من خودم خیلی مواقع درشرایطی بودم که احساس میکردم به همسرم محبت میکنم ولی اون قدرمنو نمیدونه.همین منو ازلحاظ احساسی خیلی داغون کرده بود فکرمیکردم ازطرف همه تحت فشارم.ولی وقتی بااین سایت آشنا شدم مقالات وزندگی خیلیا روخوندم.
    کم کم به این نتیجه رسیدم به اون خوبی که فکرمیکردم نبودم یعنی اشتباهات زیادی ناخواسته توزندگیم داشتم که باعث شدم همسرم نسبت بهم سردبشه.کارم شدخوندن مطالب واستفاده ازتجربیات مفیددوستان.آرامشو ازخدا خواستم نه ازقرصهای آرامبخش.محبت کردم بی توقع اشتباهاتم به همسرم گفتم وازش خواستم منوببخشه.نتیجش این شد که همسرم به سمتم برگشت خیلی بهتر ازقبل زندگیم شد.فقط سعی میکنم اون اشتباهاتو تکرار نکنم.همه این پرحرفیا رو کردم که بگم الان که تنها هستین بیشتر به این فکرمیکنین که یه شکست خورده تمام عیارهستین.
    برای تغییرزندگیتون اول باید خودتونو تغییربدین تاهمسرتون تغییراتتون باورکنه احساس امنیت کنارتون کنه.اونوقته که شما رو بادنیا عوض نمیکنه.بعد اینا درفضای دوستانه دلخوریاتونو بگین انشالله اونم قبول اشتباه میکنه وسعی دررفعشون میکنه.
    یه چیزو بدونین زندگی صددرصد ایده آلو هیچکس نداره.مهم اینه ازداشته هامون لذت ببریم.به خدانزدیک شین مطمئن باشین خیلی چیزا رو به دست میارین

  9. #16
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 تیر 95 [ 01:46]
    تاریخ عضویت
    1394-5-19
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    1,178
    سطح
    18
    Points: 1,178, Level: 18
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 51 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نميدونم چي بگم....حرفاتونو به خانمتون بزنين....بگين با شما بايد روراست باشه..............
    و اگه گله و شكايتي داره به خودتون بگه...اونم با زبون خوش........با مهربوني.....

  10. #17
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلام صبح بخیر

    شما گفتین وضع مالی پدر خوب هستش ممکنه یکی از دلایلی که خاهرا منتظره نقطه ضعفی از سمت شما هستن این باشه

    یا اینکه شوهرشون اتیش روشن میکنن

    این رفتارشون هم متاسفانه بر میگرده به نوع رفتارشما با پدر مادر

    اینکه میگین در ظاهر خانمتون مخالفت نمیکنه بعدش یک عکسالعمل شدید نشون میده

    شاید اجازه نمیدی دلخوریهاشو بگه در مسئله شکایت نمی گم بشین فکر کن قبل از دعوای اصلی چه جوری برخورد کردین

    نمی گم اون اشتباه نداره ولی اینو میدونم کسی کینه میگیره که نتونه حرفشو حتی در مقابل بهترین شخص زندگیش بزنه

    ممکنه دلیلش همون عصبانیت شما باشه

    همیشه پدر مادر مثل یه کوه پشته بچهاشونن مطمئنن خانواده شما خونه وزندگی به شما بخشیدن تازه اگه این جوری هم نباشه

    همین که شمارو بزرگ کردن به مراتب رسوندن به اندازه تمام دنیا ارزش داره پدر مادر رو بی غل غش دوست بدار

    در مقابل شرایط خانم را هم در نظر بگیر اونم بایستی به مادر شما وخودش احترام بزاره

    اینکه بشینی توی خونه همش فکر منفی کنی ارتباط را با همه قطع کنی که درست نیستش

    بخشش را برا چی قرار دادن برای خوشحالی طرف مقابل نه

    برای این قرار دادن تا شما همه انرزیهای منفی را از وجود خودت نفی کنی و اجازه بدی حس شادمانی و خوشبختی

    در وجودت زنده شود

    من خودم یه مدت مشکل داشتم دخترم می گفتش مامان کاش من کو چولو بودم درک نمیکردم دعواهاتون را بعد بردمش چکش کردم گفتن رشدش متوقف شده

    لطفا دقت کن ببین با روا ن دخترت چه میکنی بچهها باهوشن همه چی رو درک میکنن

    اگه بخای این جوری ادامه بدی کسی پیدا میشه از روی دشمنی چراغ سبزی نشون میده به خانم

    خانمتونم از روی ناچاری میخاد که درده دل کنه اون وقته که وضع بدتر میشه

    حتی وقتی دستاتو بستن انقدررررر بلند بخند که دشمنت شک کنه به بسته بودن دستات

    موفق باشین

  11. کاربر روبرو از پست مفید سها** تشکرکرده است .

    مهرزاد12 (شنبه 24 بهمن 94)

  12. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 اردیبهشت 95 [ 00:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-01
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    2,990
    سطح
    33
    Points: 2,990, Level: 33
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    308

    تشکرشده 219 در 87 پست

    Rep Power
    33
    Array
    از خواندت نوشته هاتون واقعا متاسف شدم

    چرا برا خانمت شرط و شروط نمیذاری که برا ادامه باید چه کارایی بکنه ؟
    مثلا احترام به خانوادت یا قطع ارتباط کامل با مادرش
    چرا ازش نخواستی بین مادرش و شما یکی را انتخاب کنه ؟ (در شرایطی که خودتون میکید عشوه میاد و میخواد شمارا بکشه سمت خودش)

    تعجب میکنم چرا با این کارایی که کرده براش گل خریدید ؟ مگه با گل و صلوات امد استقبالت وقتی از بارداشت امدی ؟؟؟؟
    مهریه خانم چقدره ؟

    به خاطر فرزندتون دارید به زندگی مشترک ادامه میدهید فرزندی که قضیه مادرش اونطوری و باباش هم متاسفانه اهل مشروب
    واقعا متاسف شدم برا شرایطی که فرزندتون داره
    سعی کنید مشروب و خدای نکرده اگه خلاف دیگه ای تو خانه مجردی می کنید را تمام کنید احتمال این هست که خانم دوباره اتو بگیره
    و دوباره شمارا راهی زندان و دادکاه کنه

  13. کاربر روبرو از پست مفید کمال تشکرکرده است .

    مهرزاد12 (شنبه 24 بهمن 94)

  14. #19
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 10 اسفند 94 [ 16:05]
    تاریخ عضویت
    1393-8-17
    نوشته ها
    15
    امتیاز
    1,135
    سطح
    18
    Points: 1,135, Level: 18
    Level completed: 35%, Points required for next Level: 65
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    17

    تشکرشده 8 در 7 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام و ممنونم
    خوب ایشون 10 روزی یه بار زنگ می زنه مادرش و میگه وظیفه فررندیمه....!امادخترم رو اجازه نمی دم ببره اون عفریته ببینتش....دوست عزیز مشکل من همین نفاقه!یا رومی رومی یا زنگی زنگی.....شایدم نفاق نیست و صداقت داره....اما رفتارش چیز دیگه ای گفته.....این ذهنیت نفاق شده زندان من....!حرف زدن هم فقط نتیجه ش این بوده که میگه من تو رو انتخاب کردم اما عمل ایشون سر بزنگاهها عجیبه و با ادعاش نمی خونه.....راهی نمی بینم.کارم شده سوختن و ساختن.....شاید همه ش تو هم باشه اما عقلم خاطرات رو یادم میاره....یه چیزایی هم جدیدا شنیدم که کمی تسکینم میده یکی از خواهر زنهای عوضیم که در حقم شهادت دروغ داده بود چند ماهی رو در بیمارستان روانی بستری شده.یکی دیگه شون هم که منو هل داد تو چاه زندگیش اسیر کلاهبرداری و بدهی شده.......دارن تاوان می دن!ای کاش سفید یا سیاه این زن رو هم می دونستم!
    ویرایش توسط مهرزاد12 : شنبه 24 بهمن 94 در ساعت 22:33

  15. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 20 دی 02 [ 06:41]
    تاریخ عضویت
    1394-10-27
    نوشته ها
    433
    امتیاز
    16,845
    سطح
    82
    Points: 16,845, Level: 82
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    10000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    1,911

    تشکرشده 947 در 322 پست

    Rep Power
    99
    Array
    آقامهرزاد من کوچکتر از اونم که
    هربار نظر بدم.از اونجا که نمیخوام کسای دیگه تجربه ما رو داشته باشن میگم.بنده خداخانمتون هم مثل من بلدنیست چه جور برخوردکنه.اینو بدونید قطعا شمارو دوست داره فقط مهارت اونو نداره که به شما نشون بده .مشکل شمارو هفت سال من وهمسرم داشتیم اونم به من میگفت دوستم نداری فقط تظاهرمیکنی درصورتیکه عاشقش هستم.
    شماالان خیلی عصبانی ودلخورید ازخونواده همسرتون.با زبان وروی خوش(ازتون خواهش میکنم چون با زبان تند راه به جایی نمیبرین)ازخانمتون بخواین یه جور رابطه رو کم کنه که شماهم اذیت نشین درحضور شما باخونوادش صحبت نکنه بهشون بگین زمان میبره تا این ناراحتیا رافراموش کنین دراین زمان باید کنارتون باشه تا حس تایید ازطرف اونو داشته باشین.اینو بدونین اگه ازش بخواین قطع رابطه کنه همونجور که به خونوادش پشت کرد به شماهم پشت میکنه.
    درسته الان شما خیلی آزرده این ولی هرچی باشه اون خانم مادرهمسرتون هستن.حالات شما رو کاملا درک میکنم ولی بدونید هرچی کینه ونفرتتون بیشتر باشه بیشتر به خودتون آسیب میزنه.

  16. کاربر روبرو از پست مفید tavalode arezoo تشکرکرده است .

    مهرزاد12 (یکشنبه 25 بهمن 94)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.