به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 10 از 70 نخستنخست 123456789101112131415161718192030405060 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 91 تا 100 , از مجموع 691
  1. #91
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array

    سلام به همه بچه های خوب تالار
    چقدر دلم برای این فضای مجازی تنگ شده بود ...
    یه بار سنگین رو از دوشم گذاشتم زمین و الان خیلی خوشحالم ....

    وای که چقدر خوبه یه کار نیمه تموم رو تموم می کنی ، اون هم با همه مشکلات و مشقت های زیادش
    ولی وقتی به سرانجام میرسه ، از خودت آنچنان راضی می شوی که جای همه اون سختی ها رو خوشحالی می گیره


    القصه ، اومدم حاضری بزنم و دوباره درس و مشق زندگی رو توی تالار شروع کنم

    یه دنیا امیدهای رنگارنگ ، یک سبد پر از گل صبـــر تقدیم به شما خوبان



    بعدا نوشت :

    امام صادق علیه السلام:«لَعَنَ اللّه قاطِعى سُبُلَ المَعروفِ قیلَ وَما قاطِعوا سُبُلِ المَعروفِ؟ قالَ اَلرَّجُلُ یُصنَعُ إلَیهِ المَعروفَ فَیَكفُرُهُ ، فَیَمتَنِعُ صاحِبُهُ مِن أن یَصنَعَ ذلِكَ إلى غَیرِهِ»
    خدا لعنت كند راهزنان نیكى را. سئوال شد راهزنان نیكى چه كسانى هستند؟ فرمودند كسى كه به او نیكى شود، و او ناسپاسى كند، در نتیجه نیكوكار را از نیكى به دیگران باز دارد.
    كافى، ج4، ص33، ح1
    ========================


    اسب سواری ، مرد چلاقی را سر راه خود دید که از او کمک می خواست
    مرد سوار دلش به حال او سوخت از اسب پیاده شد و او را از جا بلند کرد
    و روی اسب گذاشت تا او را به مقصد برساند
    مرد چلاق وقتی بر اسب سوار شد ، دهنه ی اسب را کشید و گفت : …
    اسب را بردم ، و با اسب گریخت!
    اما پیش از آنکه دور شود صاحب اسب داد زد : تو ، تنها اسب را نبردی ، جوانمردی را هم بردی!
    اسب مال تو ؛ اما گوش کن ببین چه می گویم!
    مرد چلاق اسب را نگه داشت
    مرد سوار گفت : هرگز به هیچ کس نگو چگونه اسب را به دست آوردی ؛
    زیرا می ترسم که دیگر « هیچ سواری » به پیاده ای رحم نکند!
    ========

    ویرایش توسط بالهای صداقت : پنجشنبه 01 بهمن 94 در ساعت 21:45

  2. 14 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    hafez2014 (پنجشنبه 01 بهمن 94), khaleghezey (جمعه 02 بهمن 94), parsa1400 (یکشنبه 04 بهمن 94), گیسو کمند (جمعه 02 بهمن 94), یاس پاییزی (جمعه 02 بهمن 94), مدیرهمدردی (جمعه 02 بهمن 94), مسافر زمان (چهارشنبه 07 بهمن 94), بی نهایت (یکشنبه 04 بهمن 94), باران بهاری۲ (شنبه 29 اسفند 94), جواد 75 (جمعه 02 بهمن 94), دختر بیخیال (دوشنبه 20 اردیبهشت 95), سوده 82 (شنبه 03 بهمن 94), شمیم الزهرا (پنجشنبه 01 بهمن 94), عشق آفرین (جمعه 02 بهمن 94)

  3. #92
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    امروز دوتا کار خوب انجام دادم یک کار بعنوان یک پدر و یک کار دیگه بعنوان یک انسان.
    دخترم مهدیه سادات عکسش روی پروفایل هستش امروز بعد مدتها بردمش پارک دوتای من و اون خیلی خوب بود دوباره حس پدر بودن بهم دست داد خوش به حال همه اونایی که مثل من این شانس نصیبشون شد پدر بشن اونم صاحب یک دختر وقتی دختر داری دیگه توی زندگیت هیچ چیزی کم نداری

    حالا کار دومی که انجام دادم چند وقتیه یک بانویی از جلوی مغازه رد میشد یک ماهی میشه از سر و وضعش معلومه که وضعشون خوب نیست خیلی دوست داشتم به اندازه توان خودم بهشون کمک کنم (الان یکم بازار خرابه نسبت به قبل ایشالله خوب میشه) ولی میترسیدم هم اینکه یک بانو هستن و سنشان از من بزرگتره هم اینکه به غرورشان بربخوره.یکم بالاتر از مغازه م کفاشی هست از برادران افغانی زحمتکش هست پسر خوب و سالمی هستش دیدم خانومه داره باهاش صحبت میکنه رفتم جلو دیدم بنده خدا کفشش هم سوراخه!!میخواست تعمیر کنه که دوستمون گفتش تعمیر نمیشه دیگه واقعا داغون بود منم اونور خیابون کفش فروشی هستش سریع پریدم یکدونه کفش به انتخاب خودشون خریدیم قیمتش معمولی بود یک کفی هم شیرمحمد(اسم همون کفاش بغل مغازه هستش) مجانی دادش به این بانو.میدونی کجاش بهم چسبید:این بنده خدا خجالت میکشید بخاطر کفشش همیشه هم پیاده کلی مسافت رو طی میکنه شال روسری خودش رو میگیره جلوی صورتش.ولی بعد اینکه کفش رو خرید توی صورتش احساس رضایت و لبخند رو دیدم.خیلی خوب طفلی میگفت پولش چقدر میشه براتون بیارم!گفتم چیزی نمیشه. احساس انسان بودن خیلی لذتبخشه
    دو بار دیگه هم تجربه ش کردم وقتی یک هموطن روشن دل رو از خیابون رد کردم و یکبار دیگه هم ماه رمضانی حرم امام رضا(ع) 2تا فیش افطار بهمون دادن دونفر بودیم یکش رو بخشیدم به یک خانومی که یک پسر مریض داشتن. انسان بودن حس خوبیه

    پ.ن: خواهشا ریاکاری حساب نکنید خدایی حس خیلی خوبی داشتم راستی توی شهر گرگان شهری که ردش ساکن هستیم هم دیوار مهربانی زدن ولی خدا خیرشون بده لباس هایی که مصرف کرده بودن رو آورده بودن آویزون کرده بودن!!گرچه همینش هم برای قدم اول عالیه
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  4. 19 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    ammin (شنبه 03 بهمن 94), parsa1400 (یکشنبه 04 بهمن 94), Somayeh82 (شنبه 03 بهمن 94), گیسو کمند (شنبه 03 بهمن 94), یاس پاییزی (یکشنبه 04 بهمن 94), مدیرهمدردی (شنبه 03 بهمن 94), مسافر زمان (چهارشنبه 07 بهمن 94), اثر راشومون (شنبه 03 بهمن 94), اعجاز عشق (یکشنبه 04 بهمن 94), بی نهایت (یکشنبه 04 بهمن 94), بالهای صداقت (سه شنبه 06 بهمن 94), باران بهاری۲ (شنبه 29 اسفند 94), باغبان (یکشنبه 25 بهمن 94), دختر بیخیال (دوشنبه 20 اردیبهشت 95), سوده 82 (شنبه 03 بهمن 94), شیدا. (شنبه 01 اسفند 94), شمیم الزهرا (چهارشنبه 14 بهمن 94), عشق آفرین (چهارشنبه 20 اردیبهشت 96), صبا_2009 (شنبه 03 بهمن 94)

  5. #93
    ((( مشاور خانواده ))) آغازکننده

    آخرین بازدید
    امروز [ 12:05]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,422
    امتیاز
    287,206
    سطح
    100
    Points: 287,206, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,081 در 7,003 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    با سلام و احترام
    khaleghezey گرامی، واقعا که از خاطره ات لذت بردم. چقدر خوبه که بین شماها هستم. و این افتخاری برای من هست.
    اصلا هم احساس نکردم که برای ریا اینها را نوشتی، چون واقعا صادقانه و ساده نوشته اید.
    انشاء الله خدا به همه ما توفیق بده که پدر و مادرها و فرزندان خوبی برای عزیزان خود باشیم.
    همچنین نسبت به دیگران مهربان و دلسوز باشیم.

    البته برای اینکه در وظیفه مدیریت خودم و مشاور بودن خودم هم کوتاهی نکرده باشم. به همین بهانه دو نکته عمومی در این خصوص بگویم.
    یکم:
    معمولا در هر کجا که سخاوتی باشد، یا اطعامی باشد، یا کمکی باشد. در طرف دیگر هم یک گیرنده و دریافت کننده کمک هم هست.
    دقت زیادی لازم هست تا همانطور که سخاوت کننده و کمک کننده احساس خوب سراغش می آید، کمک گیرنده هم احساس خوب سراغش بیاید.
    لذا معمولا گمنامی در کمک به دیگران تا اندازه زیادی در بعضی مواقع این حالت را ایجاد می کند.
    گاهی به چای اینکه به یک دستفروش کمک مالی بکنیم بهتر هست جنس او را بخریم و چانه نزنیم یا بیشتر بخریم. فقط همین.
    خیلی مهم هست که عزت نفس فرد حفظ شود. یعنی کمک طوری باشد که طبیعی به نظر برسد.

    دوم:
    معمولا آسیب های زیادی بین کمکهایی که یک فردی به جنس مخالف انجام می دهد نهفته هست. وابستگی ها یکی از این آسیب هاست. که ناخواسته ممکن است برای یکی یا دو طرف پیش بیاید.

    اینگونه کمکها باید از طریق واسطه همجنس انجام شود.
    مثلا به خانمتون وجهی را بدهید که ناشناس به این خانم کمک کند.

    به هر حال خدا انشاء الله به شما خیر دهد. و در زندگی همیشه این حسن نیت خود را به بهترین شکل به اجرا بگذارید.

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  6. 19 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    ammin (شنبه 03 بهمن 94), Eram (شنبه 03 بهمن 94), khaleghezey (یکشنبه 04 بهمن 94), parsa1400 (یکشنبه 04 بهمن 94), گیسو کمند (چهارشنبه 21 بهمن 94), یاس پاییزی (یکشنبه 04 بهمن 94), نیکیا (شنبه 03 بهمن 94), مسافر زمان (چهارشنبه 07 بهمن 94), اعجاز عشق (یکشنبه 04 بهمن 94), بی نهایت (یکشنبه 04 بهمن 94), بالهای صداقت (سه شنبه 06 بهمن 94), باران بهاری۲ (شنبه 29 اسفند 94), باغبان (یکشنبه 25 بهمن 94), دختر بیخیال (دوشنبه 20 اردیبهشت 95), سوده 82 (شنبه 03 بهمن 94), شیدا. (شنبه 01 اسفند 94), شمیم الزهرا (چهارشنبه 14 بهمن 94), عشق آفرین (چهارشنبه 14 بهمن 94), صبا_2009 (شنبه 03 بهمن 94)

  7. #94
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 23 خرداد 99 [ 20:21]
    تاریخ عضویت
    1392-7-21
    نوشته ها
    374
    امتیاز
    9,911
    سطح
    66
    Points: 9,911, Level: 66
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 139
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    1,128

    تشکرشده 851 در 242 پست

    Rep Power
    50
    Array

    Joker چگونه میتونم از حال و هوای اعضای تالار خبر دار شوم؟


    سلام سلام صدتا سلام به دوستان قدیمی خودم و دوستان جدید.

    یادش بخیر دقیقا دوسالی میشه به تالار سرنزده بودم.راستشو بخواین خیلی گرفتار شدم خداروشکر خداوند همسری شایسته و مهربون نصیبم کرد و زندگی خیلی خوبی دارم.
    انشالله که واسه همه ی دوستانم اتفاقات خوبی افتاده باشه.

    شیدا جون همیشه یه گوشه ی ذهنم بعنوان یک دوست ازت یاد میکنم .فرشته اردیبهشت ،اقای خاله قزی و مصباح الهدی(نمیدونم اخرش همسرشو انخاب کرد یا نه و خیلی از دوستان دیگه) صبوری عزیز که الان با هم دوست صمیمی هستیم و دوستیمون ادامه داره. راستی اقای امین هم یادم رفت بگم.


    خلاصه بگم دلم واسه همتون تنگ شده.اگه تاپیکم رو خوندین حتما بهم خبر بدین

    چطوری میتونم از حال و هوای اعضا خبردار بشم؟
    فرو افتادن در مقابلِ خدا ؛ تنها راه برخاستن است …

  8. 8 کاربر از پست مفید ستیلا تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 21 بهمن 94), گیسو کمند (چهارشنبه 21 بهمن 94), یاس پاییزی (چهارشنبه 28 بهمن 94), بی نهایت (یکشنبه 25 بهمن 94), باران بهاری۲ (شنبه 29 اسفند 94), باغبان (یکشنبه 25 بهمن 94), دختر بیخیال (دوشنبه 20 اردیبهشت 95), شیدا. (شنبه 01 اسفند 94)

  9. #95
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو ستیلا
    مبارک باشه
    تاریخ عضویت زده برج هفت 1392 الان ما سال 94 هستیم چجوریه شما دو سال هست نیومدی همدردی همینجا بنویسی بچه ها میان میخونن.

    دیروز عالی بود روز خانواده بود یعنی روز مهدیه سادات بود خیلی خوش گذشت مخصوصا وقتی میخندید و با دیدن خوشیش لذت یمبردم بلاخره به یکی از آرزوهام رسیدم و مهدیه سادات برف بازی کرد تا حالا آخه از وقتی دنیا اومده بود برف ندیده بود فقط توی کارتون ها بود.قسمت خوب وقتی بود کلاه سرم رو برداشتم برف رو بهش میگفتم بکوبه توی سرم و صورتم آخه طفلی هنوز یاد نداشت پرتاب کنه

    این متن از کانال تلگرام خودم خیلی زیباست حتما بخونین.

    درد دل یکی از همراهان
    سلام
    اول میخواستم بابت کانال خوبتون ازتون تشکر کنم
    اما میخوام مسئله مهمی رو بگم و ازتون درخواستی داشته باشم.
    من یه پسر 26 ساله هستم . پدر و مادرم در شرف طلاق هستن . تا به امروز یک بار از هیچکدومشون طرفداری نکردم که اون یکی ناراحت بشه . همیشه دست بوسشون بودم ، اما هروقت باهاشون صحبت میکنم که خودتون هم تو زندگیتون مقصر بودین حاضر نیستن قبول کنن .
    من با پدرم کاری ندارم چون میدنم اون بیشتر تقصیرکاره اما مادرم ، وقتی بهش میگم که زندگی کردن بلد نبودی میگه من چی کم گذاشتم ؟! غذا که همیشه آماده بوده ، خونه تمیز بوده و ... وقتی بهش میگم زندگی فقط به این چیزا نیست و باید با احساساتت زندگیتو بهتر میکردی میگه چیکار میکردم؟ باباتو بغل میکردم؟! نازش میکردم؟!
    متاسفانه به هیچ وجه قبول نداره که مردها هم احساسات دارن و نیاز به محبت . متاسفانه امروزه بیشتر خانوم ها همین تفکر رو دارن ، فکر میکنن مرد ها احساس ندارن و فقط باید به شکمشون برسن.
    خود من بجز مادرم دو خواهر دارم ، همیشه در حسرت یه آغوش زنونه بودم ، یه بوسه از سر اشتیاق و دوست داشتن واقعی اما همیشه از این محروم بودم . من یه آدم لمسیم ، عاشق اینم که رو پای یکی دراز بکشم و موهامو نوازش کنه.
    اما شاید این کار توسط مادرم تو طول عمرم به اندازه انگشتای دستم برام انجام نشده . تروخدا به خانوما بگین که مردا هم انسانن ، مردا هم احساسات دارن ، همه چیز شکم نیست ، نمیدونم این چه رسمیه تو کشور ما که میگن زن نباید بلند بخنده ، مرد که گریه نمیکنه و ... اگر قرار بود مرد گریه نکنه که خداوند این سیستم و براش نمی آفرید.
    مردا هم نیاز به آغوش کشیدن یک زن دارن ، مردها هم نیاز به بوسیده شدن دارن ، فکر نکنین همیشه مردها باید جلو بیان ، ناز بکشن ، گاهی وقتها زنها باید جلو بیان ، مرد رو به آغوش بکشن و بهش بگن من در کنارتم ، بهش این امید رو بدن این رو ثابت کنن که هنوز زنده ان و هنوز زنی هست که بخاطرش ایستادگی کنن ، هنوز زنی هست که بخاطرش با زندگی بجنگن .
    مردها نیاز به امید دارن ، به این که گاهی اوقات احساسات تلنبار شده تو قلبشون رو تو بغل کسی که دوسش دارن با قطرات اشکشون خالی کنن.
    نمیدونم این چیزهارو تو کانالتون میگید یا نه اما من تجربه شخصی خودم و ده ها نفر دیگه که باهاشون صحبت کردم و از زندگیشون خبر دارم رو براتون نوشتم ، شاید اشتباه کنم اما انقدر به خالقم اطمینان دارم که میدونم هیچ مردی رو بدون یا با کمبود احساس و با سنگدلی نیافریده.
    مردهای دیروز میخواستن به اشتباه با استفاده از زور ، زنهای دیروز رو برای امروز خوب بسازن اما نشد ، حالا زنهای امروز میخوان به جرم پایمالی حق زنها و انتقام از مردهای دیروز، مردهای امروز رو برای فردا خوب بسازن و این امکان پذیر نخواهد بود.
    بازم از لطفتون ممنونم و اگه زیاد حرف زدم شرمنده ام.
    ارزش یکبار خواندن را داره
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  10. 9 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    Ehsaan (پنجشنبه 06 اسفند 94), یاس پاییزی (چهارشنبه 28 بهمن 94), ناهیدگل (شنبه 22 اسفند 94), بی نهایت (یکشنبه 25 بهمن 94), باران بهاری۲ (شنبه 29 اسفند 94), باغبان (یکشنبه 25 بهمن 94), دختر بیخیال (دوشنبه 20 اردیبهشت 95), ستیلا (چهارشنبه 21 بهمن 94), شیدا. (شنبه 01 اسفند 94)

  11. #96
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 23 فروردین 98 [ 11:41]
    تاریخ عضویت
    1394-9-17
    نوشته ها
    23
    امتیاز
    3,052
    سطح
    34
    Points: 3,052, Level: 34
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 148
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger Second ClassVeteran
    تشکرها
    101

    تشکرشده 52 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزان امیدوارم همیشه سبز باشید


    من فردا رفتنی هستم (کچل کچل کلاچه...) دلم براتون تنگ میشه
    اگه بدی دیدین حلال اگه خوبی دیدین حلال


    نوشتم نامه ای با برگ خرما، چطور طاقت بیارم بیست و یک ماه

  12. 11 کاربر از پست مفید Ehsaan تشکرکرده اند .

    khaleghezey (شنبه 01 اسفند 94), mohamad.reza164 (شنبه 01 اسفند 94), گندم.م (شنبه 01 اسفند 94), یاس پاییزی (شنبه 01 اسفند 94), مدیرهمدردی (شنبه 01 اسفند 94), مصباح الهدی (دوشنبه 10 اسفند 94), zolal (شنبه 01 اسفند 94), باران بهاری۲ (شنبه 29 اسفند 94), باغبان (یکشنبه 02 اسفند 94), دختر بیخیال (دوشنبه 20 اردیبهشت 95), شیدا. (شنبه 01 اسفند 94)

  13. #97
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 02 فروردین 03 [ 23:18]
    تاریخ عضویت
    1393-6-31
    نوشته ها
    557
    امتیاز
    19,364
    سطح
    88
    Points: 19,364, Level: 88
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 486
    Overall activity: 67.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    1,198

    تشکرشده 1,406 در 461 پست

    Rep Power
    133
    Array
    سلام!
    حال همه‌ی ما خوب است
    ملالی نیست جز گم شدنِ گاه به گاهِ خیالی دور،
    که مردم به آن شادمانیِ بی‌سبب می‌گویند
    با این همه عمری اگر باقی بود
    طوری از کنارِ زندگی می‌گذرم
    که نه زانویِ آهویِ بی‌جفت بلرزد و
    نه این دلِ ناماندگارِ بی‌درمان!

    تا یادم نرفته است بنویسم
    حوالیِ خوابهای ما سالِ پربارانی بود
    می‌دانم همیشه حیاط آنجا پر از هوای تازه‌ی باز نیامدن است
    اما تو لااقل، حتی هر وهله، گاهی، هر از گاهی
    ببین انعکاس تبسم رویا
    شبیه شمایل شقایق نیست!
    راستی خبرت بدهم
    خواب دیده‌ام خانه‌ئی خریده‌ام
    بی‌پرده، بی‌پنجره، بی‌در، بی‌دیوار ... هی بخند!

    بی‌پرده بگویمت
    چیزی نمانده است، من چهل ساله خواهم شد
    فردا را به فال نیک خواهم گرفت
    دارد همین لحظه
    یک فوج کبوتر سپید
    از فرازِ کوچه‌ی ما می‌گذرد
    باد بوی نامهای کسان من می‌دهد
    یادت می‌آید رفته بودی
    خبر از آرامش آسمان بیاوری!؟

    نه ری‌را جان
    نامه‌ام باید کوتاه باشد
    ساده باشد
    بی حرفی از ابهام و آینه،
    از نو برایت می‌نویسم
    حال همه‌ی ما خوب است
    اما تو باور نکن!


    از: سید علی صالحی


    خوشحالم که منم بعد مدت ها میتونم اینجا از حال و احوالم بگم.

    خوبم خداروشکر.خیلی دلم برای آرامش و فراغ خیال تنگ شده. خیلی وقته که دلم برای نشستن توی طبیعت و زل زدن به یه نقطه و فکر کردن و لذت بردن از بوی سبزه ها و گرمای آفتاب تنگ شده.
    روحم خسته است. از همه دوستان میخوام که برام دعا کنند ، دعا کنند که خدا به بهترین راه و درست ترین انتخاب هدایتم کنه. ممنونم.

    به نور نگاه کن ! سایه ها پشت سرت خواهند بود.
    ویرایش توسط zolal : شنبه 01 اسفند 94 در ساعت 22:01

  14. 8 کاربر از پست مفید zolal تشکرکرده اند .

    Ehsaan (پنجشنبه 06 اسفند 94), khaleghezey (یکشنبه 02 اسفند 94), mohamad.reza164 (شنبه 01 اسفند 94), یاس پاییزی (شنبه 01 اسفند 94), مصباح الهدی (دوشنبه 10 اسفند 94), باران بهاری۲ (شنبه 29 اسفند 94), باغبان (یکشنبه 02 اسفند 94), دختر بیخیال (دوشنبه 20 اردیبهشت 95)

  15. #98
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    130
    Array
    سلامم را به گرمی یک نیم از لابلای شقایق های بیکران وجودت بپذیر. (تو دفتر خاطرات اینجوری بود)

    صبح زیباتون بخیر.
    امیدوارم روزی شاد ، توام با آرامش، پر از خدا، پر از خیر و نیکی، و سرشار از مهربانی و عشق داشته باشید.

    پروردگارا خود را تقدیم تو میدارم
    با من کن و از من ساز
    آنچه خود اراده کنی.
    "آمین"

    پروردگارا سلامتی را نصیب خانواده هایمان
    دلخوشی را نصیب خانه هایمان
    و آرامش را نصیب دلهایمان گردان
    "آمین"

    تصویر زیر تقدیم به پیشگاه پر از مهرتون.



    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.
    ویرایش توسط عشق آفرین : پنجشنبه 20 اسفند 94 در ساعت 08:56

  16. 7 کاربر از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده اند .

    miss seven (شنبه 22 اسفند 94), یاس پاییزی (سه شنبه 25 اسفند 94), zolal (شنبه 22 اسفند 94), باران بهاری۲ (شنبه 29 اسفند 94), باغبان (پنجشنبه 20 اسفند 94), دختر بیخیال (دوشنبه 20 اردیبهشت 95), شمیم الزهرا (جمعه 21 اسفند 94)

  17. #99
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    سلام دوستان خوبم دلم براتون خیلی تنگ شده بود

    تایپیک گیسو کمند و somebody و دلسا واقعا غمگینم کرد و اینکه هیچ کاری هم از دستم برنمیاد... ان شاالله با عنایت خدا و راهنمایی های همدردی بتونن زندگیشون رو بسازن من که جز دعا هنری فعلا ندارم

    خیلی نیاز داشتم برای خودم تایپیک بزنم ولی اصلا وقت نمیکنم کاش میشد تو تالار پست صوتی بذاریم!

    لااقل قسمت مشاوره خصوصی از جناب مدیر میشد پست صوتی گذاشت تا هم راحتر و با زمان کمتر باشه و هم ادم بیشتر تخلیه احساسی و روانی میشه و بهتر هم منظورش رسونده میشه... (شاید من اطلاع ندارم آیا مدیر محترم همدردی مشاوره تلفنی ندارند؟ )

    نمیدونم کی فرصت میشه بتونم تایپیک بزنم و از نظرات خوبتون مثل همیشه استفاده کنم

    برای همه عزیزان همدردی سالی پر از تجربه های زیبا و رشد در مسیر خدارو خواهانم

  18. 5 کاربر از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده اند .

    miss seven (شنبه 22 اسفند 94), یاس پاییزی (سه شنبه 25 اسفند 94), باران بهاری۲ (شنبه 29 اسفند 94), باغبان (یکشنبه 23 اسفند 94), دختر بیخیال (دوشنبه 20 اردیبهشت 95)

  19. #100
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    سلام

    سلام به مهربانیها

    سلام به هم حسی ها

    سلام به همیاریها

    سلام به همدریها

    سلام به همه اعضاءخوب همدردی

    این تاپیک http://www.hamdardi.net/thread-41614.html#post407443 ، نظرم را جلب کرد .......

    وقتی می بینم هرقدر هم مشکلات باشه ... هرقدر هم مشغله باشه ..... هرقدر هم درد باشه .... اما فراوان فرصتها هست در اطرافمون .... فراون امکان هست در اختیارمون که می توانیم با آنها لحظات خوب بسازیم بخصوص برای دیگران که انرژی خیر و مثبتش بیحساب به حسابمون واریز می شود می گویم راستی چرا باید فقط متمرکز بر درگیریها و مشغله ها و ناخوشیها شویم و زوایه دید و عملمان را فراتر نبریم .... حتی از همه درگیریها و رنج ها و حتی نامرادیهاو بی مهریها و مشغله ها و .... میشه فرصتها ساخت برای خلق نیکوییها ..... چرا دریغ کنیم به هر بهانه ای ، که فقط می شود وسیله محروم ساختن خود ......

    کاش زبانم الکن نباشد و بتوانم از احوالم بگم و از تجربه های اخیر ..... از سفری که چند وقت پیش به مشهد داشتم و درک محضر امام به ظاهر غریب و آنچه نصیبم شد و یافتم و بهرمندم ساخت و بعد از آن .....

    روزگار اخیر که توفیق حضور بیشتر در همدردی از من سلب شده بود مشغولیاتی بود که به ظاهر بعضی در جهت گره گشاییهایی هایی از دیگران بوده اما چقدر خود بهره برده ام که به شمار ناید .... به ظاهر مشهود نیست اما در درون :

    هردم از روی تو نقشی زندم راه خیال
    با که گویم که در این پرده چه ها می بینم

    فقط می دونم که حتی اگر در ناخوشی باشیم .... حتی اگر خود درگیر مشکلات و مشغله ها و آشفته حالیهای خود باشیم ..... وقتی دستی به سوی ما می آید و یاری میخواهد خدا لطف ویژه ای را برای ما فرصت ساخته که رد کردنش محروم شدن است ..... این حرف من نیست ...
    سخن امام حسین علیه السلام است که :

    فرمود: درخواست های مردم از شما، از نعمت های الهی است برای شما، از این نعمت‌ها ملول و خسته نشوید.


    و من معتقدم
    وقتی خبری از این درخواستها نیست و یا می شود و رد می کنیم باید ملول شویم که از نعمت الهی محرومیم .....

    و باقی را ترجیح میدهم تاپیکی در این باب باز کنم

    یکی از لطفهای اخیر به من این بود که در میانه مشغله های شخصی و حتی گرفتگی احوال فرصت 10 روزه ای در نگهداری از کودکی پنج ماهه داشتم که هم تمرین صبر و آرامش در رسیدگی بود برایم و چشیدن حلاوت و شیرینی این رسیدگی ، هم دریافتها و درکهایی از لطف خدا و مهمتر آنکه چون کودک باهوش است رصد احوال و کارهایش لذتها در پی داشت که مشغله را بر من آسان و گرفته احوالی را تسکین بخشید و ..... لذتهایی که وصف ناشدنیست .... گاهی فیلمهایی که از او گرفته ام را مرور می کنم و خدا را شکر میکنم


    با توجه به وضعیت و مشغله های خود ، طبیعی بود نشود این نگهداری را قبول کنم و نتوانم اما خود را و وضعیت خود را به خدا سپردم و پذیرفتم و ...... گاهی ما راحت فرصتها را به بهانه ها از دست می دهیم و غافلیم از این هدرها ..... من متوجه شدم یکی از علتهایش خودخواهی هست کافیست از بند خود رها شویم و با گذشت باشیم و از خود عبور کنیم و بخصوص وقتی رضای خدا هست تن بدهیم به آنچه او را خشنود میسازد خدا خودش شاهده از خیلی گرفتگی ها رها می شویم ،
    نعمتها نصیب خواهد شد بی آنکه خواسته باشیمشان ، دردها بر ما آسان میشود و حلاوت عشق بازی را پیدا خواهد کرد .... چون راه معرفت و دیدن حکمتها و حلاوتهایش را خود بینی می بندد دیده خود بین کور باید تا دیده حقیقت بین باز شود و شکار فرصتها پیش آید و لذتها بهره برد .... و:

    رسد آدمی بجایی که بجز خدا نبیند
    ببین که تا به چه حد است طیران آدمیت

    فقط راهش اینه که :

    تو خود حجاب خودی حافظ از میان برخیز
    چه خوش آنکه در این ره بی حجاب رود

    یعنی بیخودی باید تا به خویشتنی که جلوه اوست رسی

    با منیت و خودخواهی ای که غالب ما گرفتارش هستیم نمی شود


    همین خود مرا یاد تجربه دیگری در سالها پیش وقتی شبا هنگامی در خوابگاه مشغول آماده شدن برای امتحانی که فردا در دانشگاه داشتم شدم و فرصتم کم بود و حجم درس زیاد و روزش بخاطر اینکه سرکار بودم نتونسته بودم بخونم انداخت .... یکی از بچه ها بهم مراجعه کرد و مشکلی داشت و در واقع درد دلی و من مانده بودم آنوقت از شب که همه هم خوابیده بودند و درس خوندنم و از طرفی نیاز این بنده خدا ..... لحظاتی موندم اما در درون حسم این بود که آرامش دادن به این بنده خدا بیشتر مورد رضای خداست و اما من فردا امتحان هم داشتم ..... اونم امتحانی سخت بود برایم .... در این دوراهی عذر خواستن و اعلام اینکه فردا امتحان دارم بعد از امتحان بیاید و از درس خواندن گذشتن و گوش دادن به حرفهایش مانده بودم .......با توکل و به نیت رضای خدا کتاب را بستم و گوشم را دادم به حرفهایش و راهنمایی کردنش و ..... در حالی که چشمانم به شدت سنگین شده بود او راضی و آرام راهی اتاقش شد که بخوابد و من خدا را شکر کردم و ... اما دیگه نمیتونستم در مقابل خواب مقاومت کنم و امتحان را به خودش سپردم که خدایا خود دیدی که در مورد درسم کوتاهی نکردم و چنان پیش آمد و نتوانستم دست رد به بهانه امتحانم به سینه او زنم .... خود را برای افتادن از اون درس آماده کردم و به خود گفتم دنیا که به آخر نمیرسد دنبال معدل و تاپ بودن هم نیستم و ..... گذشت
    فردایش رفتم سرجلسه و هرچه در چنته داشتم ریختم روی دایره و تمرکز هم نکردم چی جواب دادم و ...... نه تنها اون درس پاس شد با نمره غیر قابل انتظارم بلکه همه درسهای اون ترم طوری پاس شد که معدل بالای 18 نصیبم شد و ..... و به وضوح نتیجه آن شب و در آن دوراهی و آن انتخاب را دیدم ...

    با اینکه از اینجور بیان تجربه ها از ترس منم کردنها گریزانم ....نمیدونم چرا امشب حالی دست داد برای گفتن ......





  20. 9 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    ammin (شنبه 22 اسفند 94), Aram_577 (یکشنبه 23 اسفند 94), zolal (شنبه 22 اسفند 94), بالهای صداقت (سه شنبه 10 فروردین 95), باران بهاری۲ (شنبه 29 اسفند 94), باغبان (یکشنبه 23 اسفند 94), دختر بیخیال (دوشنبه 20 اردیبهشت 95), شیدا. (سه شنبه 25 اسفند 94), شمیم الزهرا (شنبه 22 اسفند 94)


 
صفحه 10 از 70 نخستنخست 123456789101112131415161718192030405060 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 12:36 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.