به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 116
  1. #21
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    سلام
    اون مشاور فقط حرفای شما رو شنید و گفت جدا بشید؟ مشاور مجربی بود؟

    چرا بهش گفتی اشتباه کردی، مگه چه اشتباهی مرتکب شدی؟
    همسرت کارمنده بانکه لزومی نداره شمارش دست مشتری باشه.
    اشتباهتونو قبول کنید نه بیشتر نه کمتر.برای اشتباه نکرده عذرخواهی نکنید.

    میدونید علت خیلی دلزدگی ها همین التماس کردنه!
    پدرمادرتون بفهمن بهتر از اینه که آیندتون در خطر باشه.

    شما هم الان دوران عقد هستید نباید تا اعتماد کامل شکل نگرفته برید سر زندگیتون ،

    به خاطر یه اس ام اس نمیشه گفت ایشون خائنه ، ولی قبلا گفتید که یه بار هم رابطه داشته ، نمیشه راحت ازش رد شد.
    به نظر میاد شما هم زیرک نیستید.

    نه با زیرکی ازدواج کردی
    نه داری بازیرکی ادامه میدی
    احتمالا با اسم گذاشتن روی خودت هم میخواهی جدا بشی،

    پس لازمه روشتو تغییر بدی ، چه برای ادامه چه برای جدایی

    خودتو دست کم نگیر، اشتباهتو همون اندازه بپذیر ، فقط به حال فکر نکن یکمی هم آینده نگر باش تا مدام آینده اتو فدای حال نکنی.

    اون مشاور خبره نبوده ولی لازمه قبل از هر تصمیمی چه ادامه چه جدایی با همسرت بری پیش مشاور حضوری و مرتب.
    مشاور با عکس العمل های همسرت میتونه بفهمه چشه.
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  2. 4 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    andrya (چهارشنبه 18 فروردین 95), کمال (سه شنبه 20 بهمن 94), بارن (سه شنبه 20 بهمن 94), شیدا. (سه شنبه 20 بهمن 94)

  3. #22
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 10 دی 02 [ 10:23]
    تاریخ عضویت
    1391-5-02
    نوشته ها
    1,285
    امتیاز
    24,091
    سطح
    94
    Points: 24,091, Level: 94
    Level completed: 75%, Points required for next Level: 259
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassSocialVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    3,682

    تشکرشده 4,954 در 1,249 پست

    Rep Power
    223
    Array
    سلام

    اگر کل ماجرا همین طور هست که شما تعریف کردی شما بیش از حد مثبت نگاه کردی و ایشون بیش از حد پر و بال گرفته از این به بعد انقدر التماس نکن و منفعل نباش شما لازمه یک کم مغرور تر باشی و انقدر خودت رو نشکنی لطفا دیگه با ایشون هیچ تماسی نگیر اگر تا یکی دو هفته خبری ازش نشد مسئله رو با خانوادت مطرح کن اگر خانوادت صلاح دونستن با خانوادش صحبت میکنن ولی اگر تمایل نداشتند باز هم کمی صبر کن تا یکی دو ماه هیچ خبری ازش نشد میتونی برای مهریه و نفقه اقدام کنی خدا رو شکر کارمند هست و حقوقش مشخصه و نمیتونه از زیرش فرار کنه باید بفهمه وقتی یک نفر رو نمیخواد بیخود نیاد عقدش کنه
    پرواز کن آنگونه که می خواهی
    وگرنه پروازت می دهند آنگونه که می خواهند

  4. 2 کاربر از پست مفید فکور تشکرکرده اند .

    کمال (سه شنبه 20 بهمن 94), شیدا. (سه شنبه 20 بهمن 94)

  5. #23
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    سلام

    لطفا التماس نکن و یه مدت تماسی نگیر.
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  6. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    andrya (چهارشنبه 18 فروردین 95), anisa (چهارشنبه 12 اسفند 94), کمال (سه شنبه 20 بهمن 94), آنیتا123 (چهارشنبه 21 بهمن 94), بارن (سه شنبه 20 بهمن 94)

  7. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مهر 95 [ 14:32]
    تاریخ عضویت
    1394-10-28
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    1,179
    سطح
    18
    Points: 1,179, Level: 18
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 19 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ممنونم بابت همه ی راهنمایی هاتون.
    آره واقعا همه بهم میگن خودتو چقدر دست کم میگیری.دوستام میگن تو خیلی زرنگی و قیافت خوشگله.برادرام میگفتن تو موقعیتت خوبه زود خودتو نباز.اما نمیدونم چرا انقد اعتماد ب نفسم کم شده.دیروز دیگه طاقت نیوردم و رفتم خونشون.ظاهرا شب قبلش خودش رفته بود به مادرش گفته بود زنم خیلی اذیت میکنه و همش گیر میده و این حربا.من رفتم گفتم یطرفه قضاوت نکنید.گفتم پسرتون به زور میاد به من سر بزنه.گفتم من همش دارم خواهش پیکنم که بیاد. اونام حق رو به من دادن. خلاصه شوهرم و پدرشم اومدند و کلی حرف زدیم. شوهرم میگفت من بخاطر رفتاراش اذیت شدم و میگم طلاق. خانواده اون به هیچ عنوان نمیذارن طلاق بگیریم.خانواده منم فعلا چیزی نمیدونن.باباش گفت تو سعی کن کمتر بهش بگی بیا و برو.خورش میگفت اگه این رفتارش تغییر کنه میخامش.من گیج شدم .بعد که تنها شدیم بهش گفتم چرا راستشو نکفتی. گفت نمیتونم. گفتم واقعا مشکلت لیناست؟ گفت ببین من علاقه ای نداشتم ولی گفتم درست میشه. کم کم داشتم خوب میشدم.اما بخاطر رفتارای تو هی بدتر شد.بخاطر اینکه گیر میدی کجا بدم کجا نرم. اخه اصلا ما چقدر پیش همیم که بخام بش گیر بدم.اگه هم میترسم رخلطر کارای گذشتشه و بی علاقگیش.میگم نکنه بره....
    دوباره اخر حرفا گفت من میل جنسی ندارم بهت چیکار کنم....
    گفتم پس دیگه انقد بازی درنیار.گفت بیا یکی دوماه دیگه رو بگذرونیم ببینیم بهتر میشه یا نه و من قبول کردم. بعد ک اروم شد گفت من احساس میکنم دارم افسرده میشم.گفتم چرا بخاطر رفتارای من؟ گفت اره....
    اخه مگه من جز محبت و رفت و امد با شوهرم چی خواستم.!!
    میگه دیگه نمیتونم مثل قبل بگم و بخندم. دلم میخاد همش تنها باشم.گفتم بریم مشاور میگه فعلا خوصلشو ندارم... حالا توکل کردم بخدا... ی مدت بگذره و من اصلا حرفی راجب این چطزا نزنم و فقط خوب باشم...ببینم مشکلش اینا بوده!!
    خیلی واسم دعا کنید..میترسم از طلاق. سیاست ندارم...بلد نیستم چطور رامش کنم...همه میگن خیلی بی سیاستی...اخه جطور یاد بگیرم...من از این کارا بلد نیستم...من دوست دارم علاقه شدید بینمون باشه...واسه دیدنم بیتابی کنه....اما اون اینطور نییت.اصلا حس زناشویی بینمون نیست..حالام ک دیگه این اتفاقا افتاده خودمو باختم.میگم عمرا دیگه درست بشه

  8. #25
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 15 اردیبهشت 98 [ 18:50]
    تاریخ عضویت
    1394-2-31
    نوشته ها
    777
    امتیاز
    14,904
    سطح
    79
    Points: 14,904, Level: 79
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 446
    Overall activity: 15.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    700

    تشکرشده 1,168 در 528 پست

    Rep Power
    144
    Array
    با سلام.. اول از همه اسم خودتونو از بد شانس عوض کنید .. چون فعلا تازه عقد کردین و هیچ اتفاق خاصی نیفتاده و میتونین با راهنمائی های دوستان و روانشناسان یا شوهرتونو درمان کنید و یا تا زیر سقف نرفته جدا بشید..

    همه حرفائی که راجبه شوهرتون نوشتین و من تجربه کردم و میکنم.. ایشون بهتون علاقه نداره و این ناشی از افکار منفیه که تو ذهنش میپرورونه.. واسه همین افکار منفی باعث افسردگیش به مرور خواهد شد تا جائی که انگیزه ای برای زندگی درش وجود نخواهد داشت..
    التماس کردن های شمام نه تنها تاثیری روش نمیذاره بلکه بدتر اونو از خودتون فراری تر میکنه.. و چون الان به دلش ننشستین (البته در شما عیبی وجود نداره) برا هر کار شما ایراد خواهد گذاشت و همه چیز شما برا اون ناخوشایند خواهد بود..
    فقط در صورتی میتونین درمانش کنین که کمی بهش مهلت بدین و ازش دور بمونین و دومی هم اینکه خودش بخواد شمارو دوستون داشته باشه هر چند براش سخت خواهد بود ..

  9. 5 کاربر از پست مفید جوادیان تشکرکرده اند .

    anisa (چهارشنبه 12 اسفند 94), setare_000 (پنجشنبه 22 بهمن 94), کمال (جمعه 23 بهمن 94), بارن (پنجشنبه 22 بهمن 94), شیدا. (پنجشنبه 22 بهمن 94)

  10. #26
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    خیلی اشتباه کردی
    حرف که گوش نمی کنی

    پاشدی سر خود رفتی باز التماس !!
    فکر می کنی موضوع را حل کردی
    ولی در واقع یه قدم رفتی عقب تر


    عزیز من
    اگر می ذاشتی خانواده اش حلش کنند و بیان جلو بهتر بود
    همونطور که دیدی یه کم صبر کردی با خانواده اش مطرح کرد
    بیشتر صبر می کردی می اومدن برای صحبت کردن یا حداقل با خودت تماس می گرفتن و شخصی باهات صحبت می کردن

    این بار اینطوری شد
    دفعه بعد مادرش می گه این دختره معلوم نیست چه ایرادی داره که اینقدر می آد التماس
    شاید پسرم راست می گه ... اونام می کشن عقب. فکر نکن همیشه حمایت اونها را هم داری.

    یه مقدار به قول خودت در مورد سیاستهای زنانه بخون
    بشین تا می تونی در این مورد مطلب بخون و نکته برداری کن.

    مردها چیزی را که براش تلاش کنند دوست دارند
    چیزی را به سختی به دست بیارن دوست دارند
    چیزی را که براش سرمایه گذاری کردن دوست دارند ( وقتی از اعتبارش، وقتش، پولش، وجهه اش ... برای شما مایه بذاره کم کم بهت علاقمند می شه)
    می ذاشتی خودش بیاد جلو. می ذاشتی از اعتبارش برای تو، جلوی خانواده اش و خانواده ات استفاده کنه.
    بذار اون بیاد دنبال تو
    بذار به دست آوردنت براش سخت باشه
    اینقدر نرو خواهش تمنا .......



    نقل قول نوشته اصلی توسط جوادیان نمایش پست ها

    همه حرفائی که راجبه شوهرتون نوشتین و من تجربه کردم و میکنم.. ایشون بهتون علاقه نداره و این ناشی از افکار منفیه که تو ذهنش میپرورونه.. واسه همین افکار منفی باعث افسردگیش به مرور خواهد شد تا جائی که انگیزه ای برای زندگی درش وجود نخواهد داشت..
    التماس کردن های شمام نه تنها تاثیری روش نمیذاره بلکه بدتر اونو از خودتون فراری تر میکنه.. و چون الان به دلش ننشستین (البته در شما عیبی وجود نداره) برا هر کار شما ایراد خواهد گذاشت و همه چیز شما برا اون ناخوشایند خواهد بود..
    فقط در صورتی میتونین درمانش کنین که کمی بهش مهلت بدین و ازش دور بمونین و دومی هم اینکه خودش بخواد شمارو دوستون داشته باشه هر چند براش سخت خواهد بود ..
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  11. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    andrya (چهارشنبه 18 فروردین 95), anisa (چهارشنبه 12 اسفند 94), setare_000 (پنجشنبه 22 بهمن 94), کمال (جمعه 23 بهمن 94), بارن (پنجشنبه 22 بهمن 94)

  12. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 30 مهر 95 [ 14:32]
    تاریخ عضویت
    1394-10-28
    نوشته ها
    32
    امتیاز
    1,179
    سطح
    18
    Points: 1,179, Level: 18
    Level completed: 79%, Points required for next Level: 21
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 19 در 10 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آخه دیدم خیلی داره بهم فشار میاد.من رفتم التمای.رفتم بگم که این داره اینطوری میکنه. و اگه داره میگه من گیر میدم یا اذیت میکنم بهانه هست. اونجا هم گفتم با اینکه دوسش دارم امااگه بخاد اینطور اذیتم کنه منم با خانوادم درمیون میذارم تا تکلیفم معلوم بشه. حالا امیدوارم نتیجه بهش باشه. سادگی من اینجاست همه چیزم کف دستمه. دوسش دهرم. و دوست ندارم ازش جدا بشم. اما اگه ببینم خیلی اذیت میشم مطلقه شدنم بهتر از یه عمر عذاب کشیدنه. به قول شما باید بذارم خودش بیاد جلو....
    فقط مشکلی که الان اضافه شده این افسردگیشه.نمیدونم واسش چیکار کنم.
    به نظرتون این حرف رو بش بزنم که چون از اول دیدت منفی بوده حالا همه چیزمو بد میبینی و دیدت رو بهم قشنگ کن؟
    یا کلا دیگه بذارمش به حال خودش؟
    من دلم میسوزه. میگم اشکال نداره.حتی اگه نمیخادم الان شوهرمه و باید خودم همت کنم و کمک کنم به زندگیمون....
    من فعلا فقط میخام صیر کنم و واقعا آروم باشم و ازش خواسته ای نداشته باشم ببینم اون میاد جلو یا نه.اگر بعد از یه مدت دیدم تغییری ایجاد نشده ناچار به خانوادم میگم دیگه.
    فقط به نظرتون چه مدت باید طول بگشه؟ و توی این مدت من چ کارایی واسه جلب محبتش انجام بدم؟ زیاد برم دور و برش یا نه؟ ابراز محبت کنم؟

  13. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 15 فروردین 96 [ 14:28]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    174
    امتیاز
    6,459
    سطح
    52
    Points: 6,459, Level: 52
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 91
    Overall activity: 79.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    305

    تشکرشده 406 در 145 پست

    Rep Power
    49
    Array
    انگار كمر همت بستي واسه طلاق!
    شيدا جان خيلي خوب راهنمايي كردن. مسير مشخصه.

    لطفا سعي كن آرووم باشي چندتا نفس عميق بكش و پست شيدا رو اونقدر بخون تا ملكه ذهنت بشه

  14. 3 کاربر از پست مفید setare_000 تشکرکرده اند .

    andrya (چهارشنبه 18 فروردین 95), بارن (پنجشنبه 22 بهمن 94), شیدا. (جمعه 23 بهمن 94)

  15. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 آبان 98 [ 14:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-05
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    13,113
    سطح
    74
    Points: 13,113, Level: 74
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 137
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,148

    تشکرشده 151 در 51 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    واقعا خیلی بی سیاستی، دلم نیومد واست ننویسم
    حرفای شیدا رو کامل اجرا کن، اصلا فکر کن تو نمیخایش بزار اون بیاد سمتت، تماس نگیر
    کاری به کارش نداشته باش، دست نیافتنی باش اگه زنگ نزد حتی برای یه هفته خودتو نباز ، بزار خودش پیش قدم باشه تو محبت کردن، پیشنهاد دادن واسه رفتن جایی، دیدنت
    خواهشا مرتب بش نگو افسرده ای ؟ بخاطر من؟ چرا خودتو دست کم میگیری؟ اینا همش معنی داره،این حرفا رو نزن
    سرچ کن و راجع به سیاستهای زنانه بخون، من اینو تجربه کردم که اگر تو نری سمتش خودش میاد
    اصلا خودتو یمدت دست بالا بگیر ببین چقد قضییه عوض میشه

  16. 2 کاربر از پست مفید بارن تشکرکرده اند .

    andrya (چهارشنبه 18 فروردین 95), شیدا. (جمعه 23 بهمن 94)

  17. #30
    Banned
    آخرین بازدید
    سه شنبه 05 مرداد 95 [ 15:56]
    تاریخ عضویت
    1394-11-14
    نوشته ها
    29
    امتیاز
    652
    سطح
    13
    Points: 652, Level: 13
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 48
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    9

    تشکرشده 19 در 15 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اگر واقعا به شوهرت علاقه داری ، شواهدی نشون میده این اختلالات رو میشه با ect یا شوک درمانی تا حدود زیادی درمان کرد.
    گزینه ی آخره البته!


 
صفحه 3 از 12 نخستنخست 123456789101112 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:44 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.