سلام ممنون از سايت خوبتون.من ٢٣سالمه ده ما نامزد بودم با پسرخاله ي پدرم.پنج ماه اول همه چي خوب بود اما بخاطر يه بحث با خواهر نامزدم تمام زندگيم ازين رو به اون رو شد.بعد از اون بحث اين خانم با دو بهم زنياش و دروغايي كه پشت سرم به خانواده ي نامزدم كرد باعث شد كه مادرو پدر نامزدم با من سرد بشن و به من بي احترامي كنن.از همه بدتر اينكه نامزدم هم اصلا پشتم نبود وطرف مادر و خواهرش بود و هروقت از من دور ميشد مادرو خواهرش عليه من پرش ميكردن.خلاصه بحث و دعوا بالا كشيد و خانوادواهامون هم باهم قطع رابطه كردن.بعد از يك ماه منم به اين نتيجه رسيدم مردي كه نميتونه پشتم باشه و ازم دفاع كنه نميتونه خوشبختم كنه بخاطر همين نامزديو بهم زدم.از راه دور و به صورت تلفني همه چيز تمام شد.اما هرچي ميگذره حال روحيم بدترو بدتر ميشه همش به خودم ميگم كسي كه اينقد دوسم داشتو عاشقم بود چطور ميتونه اينقدر راحت بذاره و بره...
علاقه مندی ها (Bookmarks)