با عرض سلام وخسته نباشید خدمت همه شما دوستان گرامی ...
راستش از روزی که شکایت را پس گرفتم تمام تلاش خودم را بکار گرفتم که این مساله رابه صورت مسالمت آمیز حل کنم حتی باوجود اینکه شبانه منزلشون را عوض کردن و همسرمم نیز خط موبایلشو عوض کرد بنده باز هم به تلاشهام ادامه دادم وسعی کردم از طریق عمو خاله دوستان و اقوام مساله را حل کنم امابازهم موثر واقع نشده تا به امروز و من جواب مناسبی نگرفتم حتی یه بار درخواست کردم که بیاد و باهم یه جلسه مشاوره بریم که بازم جوابی نگرفتم و بدیش اینجاست که کاملا مبهم پاسخ میدادن و تکلیف کار را روشن نمیکردن که مثلا طلاق یا ادامه زندگی مشخص نیست ؟؟؟
بدتر ازهمه اینجاست که حرف حساب زنمم نمیدونم چیه؟؟؟ اما خودم حدس میزنم که یه جورایی هم چشمش دنبال مهریه س هم از اون طرف علاقه ای به ادامه زندگی مشترک نداره به عبارت ساده هم خدا را میخواد هم خرما رو....
من که دیگه نرفتم دادگاه و شکایتی هم نکردم ازاون طرف هم اونم شکایتی از قبیل مهریه نفقه طلاق و... تا به امروز نکرده..... حالاحدود یکماهی هم هست که دیگه تلاشهامو متوقف کردم و دیگه به اقوامشون نگفتم وساطت کنند چون حس میکنم فایده نداره و اصرار بیش از این فقط باعث میشه حرمت خودم کمتربشه
حالا برگردیم سروقت مشکلات خودم راستش دوران بسیار بدی را سپری میکنم 4 ماه ازین ماجرا میگذره وتو این مدت حتی یه تماس هم بامن نگرفته و یه اس ام اس هم نداده فقط زمان یارانه ها یه اس میده اونم با خط مادرشوخیلی کوتاه میگه یارانمو بریز به حسابم....... به جرات میتونم بگم بدترین دوران زدگیمو دارم تجربه میکنم شغلمو ازدست دادم و دستم به کار نمیره انگیزمو از دست دادم حس میکنم تو زندگیم هدفی ندارم و یه موجود بی ارزش شدم تقریبا خونه نشین شدم خانواده ام هم متاثر و ناراحتند....
حالا با توجه به علم و تجربه شما عزیزان درخواست کمک و راهنمایی دارم که حداقل خودمو نجات بدم و دچار بیماریهای اعصاب نشم به نظرشما چطوری میتونم دوباره به زندگی عادی خودم برگردم و حداقل خودمو ازین بحران نجات بدم؟؟؟؟ چکار کنم که دوباره انگیزم به زندگی زیاد بشه؟؟؟
علاقه مندی ها (Bookmarks)