به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 50
  1. #31
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 03:07]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    12,870
    سطح
    74
    Points: 12,870, Level: 74
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,421

    تشکرشده 552 در 189 پست

    Rep Power
    55
    Array
    سلام
    از دوستان عزیز و بویژه خانم آی تک تشکر میکنم. راستش توی این چند روز گذشته بیشتر وقتم صرف مکالمات تلفنی با ایشون شده بود که با توجه به بعد مسافت تنها راه پیدا کردن شناخت بیشتر برای ما هست و ماحصل این ارتباطات به غیر از صرف حدود 4 ساعت روزانه از ساعاتی که در منزل بودم، متاسفانه فقط ایجاد مقداری ابهام و تردید و البته خودشناسی در من شده، طوریکه برای ادامه این آشنایی و رسوندنش به مرحله مشاوره که در پست قبلیم این تصمیم به مشاوره رو اعلام کرده بودم، از جهاتی مردد شدم. راستش خوب نمیدونم با خودم چند چندم(حالا بعضی از این ابهامات رو اینجا لیست میکنم تا اگر چیزی به ذهن دوستان میرسه بیان کنن)، ولی قبلش جواب مبسوط تری به پستهای اخیر بدم تا ابهامات کمتر بشه چون در بازدید قبلیم از تاپیکم زیاد فرصت دقت در پستهای ارزشمند دوستان رو نداشتم:
    پیشاپیش از مدون و منظم نبودن این پست عذر میخوام و دلیلش هم اینه که مطالب به ترتیبی که به ذهنم میرسه بیان خواهند شد.


    خانم صبا 2009


    پست شماره 25 شما تا حد زیادی منطبق بر واقعیت این خانم و ایده آلهای من در ازدواج هست ولی تفاوتهایی هم وجود داره. مثلا من ابدا انتظار جیک نزدن از ایشون رو ندارم وایشون جوری که در جلسه دوم ملاقات حضوری به من گفتن از اینکه من شنونده خوبی هستم و به صحبت و نظراتشون خوب توجه داشتم خوشحال شده بودن و همونطور که در پست اول گفتم ایشون معیار دومشون این بود که مطمئن بشن همسرشون در کارها نظر ایشون رو هم میخواد، پس وقتی با ادامه این آشنایی موافقت کردن یعنی از این جهت خیالشون راحت بوده.
    من فکر میکنم با توجه به این اعتقاد من که مرد باید از همه جهات مادی از همسرش بالاتر باشه این برداشت رو از من داشتین، که البته هر کس دیگه ای هم همین برداشت رو با خوندن لیست معیارهای من خواهد داشت متاسفانه.
    تفاوت بعدی مطلب شما هم با ماجرای ما اینه که ایشون اصلا آدم بی پناهی نیستن خوشبختانه و بین بستگانشون خیلی هم محبوب و عزیز هستن و خواستگارهایی رو هم در اقوام دارن.


    شیدا. گرامی


    اونجا که فرمودین مادری با تحصیلات پایین میتونه فرزند من رو به شکل غلطی با مفهوم دین و خدا و ... آشنا کنه، دلیل صحبتتون چیه؟ (داخل پرانتز عرض کنم که وقتی در اعتقاد من مفهوم درست برای دین و خدا و ... وجود نداره، پس وسواسی برای آشنایی درست یا غلط فرزندانم ندارم شخصا و فقط برام مهمه که فرزندانم در مدارس و گروهها و ... اون حدی که از هر دانش آموزی در کشور ما انتظار دارن رو بتونن از پسش بربیان تا کم کم از آب و گل دربیان و بتونن خودشون در مورد عقایدشون بعدها تصمیم بگیرن) حالا یعنی به نظر شما در این حد هم از ایشون نمیتونم انتظار داشته باشم؟
    اگر اینطور باشه که این مورد هم باید به لیست ابهاماتم اضافه بشه.
    اما اون بحث مقایسه که فرمودین فکر نمیکنم زیاد نگران کننده باشه چون به غیر از خواهرهای خودم که عمه های آینده فرزندانم میشن خانمهای دیگه ای که ما باهاشون در ارتباط خواهیم بود مثل همسران همکارانم شرایط خیلی متفاوتی با این خانم ندارن و بیشتر همکاران متاهل من در شرکت نفت خانمهایی با سوادهای در حد دیپلم و فوق دیپلم دارن و خانه دار.
    در مورد توصیه تون به برگزاری جشن، فردای روزی که پستتون رو خونده بودم به ایشون گفتم که میتونن یه جشن خانوادگی برگزار کنن و در اون بستگان خودشون رو دعوت کنن فقط به شرطی که من رو به پوشیدن کت و شلوار مجبور نکنن و فقط یه کت اسپرت و تی شرت بپوشم و تا اخر حضورم از جام بلند نشم و از بستگان من هم کسی رو دعوت نکنیم تا من رو در اون هیبت و وضعیت اسفناک نبینن، ایشون هم اون روز خیلی خوشحال شدن ولی فرداش در تماس تلفنیمون گفتن که بعضی از بستگانشون با شنیدن این شرایط، شک به دل ایشون انداختن که شاید این آقا قبلا ازدواج کرده که الان حاضر نیست بستگانش با بستگان ما روبرو بشن و... و احتمالا شناسنامه اش هم المثنی یا جعلیه که من هم گفتم اگر به مراحل بعدی آشنایی هم رسیدیم شما میتونین از ثبت احوال در مورد اصل بودن شناسنامه من استعلام کنین، خلاصه اومدیم ثواب کنیم کباب شدیم.


    خانم صبا 2009


    ایشون از نظر همراه بودن با تکنولوژی چیزی از بقیه خانمهای این دوره و زمانه کم نداره. درسته که اهل مطالعه نیست ولی با نرم افزارهای ارتباطی همراه و اینترنت و... کاملا آشناست و استفاده میکنه.


    خانم آسمان آبی


    در انتهای پستتون به موضوع عصبانیتشون اشاره کردین که اشاره به جاییه و یکی از ابهاماتی که در ادامه عرض خواهم کرد در همین رابطه هست.
    اما بولد کردن موضوع اختلاف سنی رو به شخصه قبول ندارم.


    خانم آی تک گرامی


    مثل همیشه پست مفیدی رو گذاشتین که سعی میکنم اگر کار به مرحله مشاوره کشید با یکی از همین سه مشاوری که نام بردین، انجام بدیم. راستی من قبلا اسم دکتر میثاق رو در تلویزیون شنیده بودم.


    حالا بعضی از اون سوالات که در ابتدای پست گفتم برام پیش اومده بیان میکنم که بعضی هاش در جهت تحکیم این رابطه هست و بعضی هاش در جهت قطع اون، البته چند موردش رو هم در خلال پاسخ به دوستان گفتم:
    اولین مورد همون بحث شدید بودن عصبانیت ایشونه که در پست اول اشاره کردم و در این مکالماتمون کمی بیشتر متوجهش شدم، البته ایشون برای من عصبانی نمیشدن ها، مثلا یک بار در موقع مکالمه، برادر کوچکشون اومده بود و شیطنت و فضولی میکرد که ایشون وسیله ای رو به سمتش پرت کرد، یا یک بار دیگه که از اتاق بغلی ایشون رو برای خوردن چای صدا میزدن یک دفعه با فریاد گفت من چای نمیخورم ساکت شید، من هم در این موارد اصلا شوکه میشدم...، به نظرم این موضوع کمی نگران کننده داره میشه.
    دومین مورد اینکه بعد از پرسیدن اون دو سوالی که یکی از دوستان در یکی از پستهاشون در مورد تربیت کودک، پیشنهاد دادن بپرسم، ایشون هیچ دیدگاهی درباره جوابشون نداشت و حتی یه پیشنهاد هم نمیداد، البته من خودم هم جواب صحیحش رو نمیدونستم ولی حداقل میشد یه نظری در مورد اینطور مسائل از خودشون ارائه بدن.
    سومین مورد اینه که من دارم کم کم متوجه میشم که ذاتا از خیلی از مشکلات ژنتیکی و مادرزادی اگر در خانمی که قراره باهاش ازدواج کنم، وجود داشته باشه، نمیتونم چشم پوشی کنم ولی اکثر مشکلات غیر از اون رو به راحتی باهاش کنار میام و بعضی از اون موارد غیر قابل چشم پوشی دقیقا همون چیزهایی هست که اصلا نمیتونم از اعضای خانوادم بخوام که برای راحتی خیال من در موردشون مطمئن بشن یا از یه مشاور در حد "دکتر میثاق" بخوام که در موردشون مطمئنم کنن (و ایشون هم این موضوع رو فهمیده و به شکل اعصاب خورد کنی ازش استفاده میکنه تا هم شوخیی کرده باشه و هم به خیال خودش من رو امتحان کنه که بعد عرض میکنم چطوری.)
    مثلا وقتی که در جلسه اول آشنایی گفتن و دیدم که یه جای بخیه بزرگ از بچگی روی دستشون خورده و قسمت مچ پاشون هم با آب جوش سوخته و جاش هم مونده "اصلا" برام مهم نبود و نیست ولی اینکه گفتن مقداری موی زاید دارن خیلی برام بغرنج شده. حالا ایشون چکار میکنه؟
    پریروز که مکالمه داشتیم گفت که من در قسمتهای زیادی از بدنم موی زاید دارم. من گفتم که فقط در بعضی قسمتهای خاص که در اکثر خانمها وجود نداره، نداشته باشین برام زیاد مهم نیست ولی در اون قسمتها خیلی خیلی برام مهمه. ایشون گفت که در همه جا دارم. من گفتم که من نمیتونم این رو تحمل کنم. بعد ایشون با خنده گفت که طبق توصیه یکی از بستگانم میخواستم ببینم بعدها تا چه حد حاضری با مشکلاتی که برام ایجاد میشه کنار بیای؟ که اینجا من خیلی آروم ولی با ناراحتی زیاد درونی بهش اون دو مورد ملاقات اولمون که در بالا عرض کردم رو مثال زدم، همینطور اینکه گفت از نظر خانه داری خیلی بیتجربه هست و آشپزیش هم همینطور و اینکه ازم خواست تا چند ماه اول زندگی مشترک بهش فرصت بدم تا کم کم تجربه کسب کنه، و بعد پرسیدم من کدوم این موارد برام کوچکترین اهمیتی داشت؟ و چرا فکر کردی که با مشکلاتی که در آینده برات ایجاد میشه کنار نخواهم اومد؟ که بعد متاسفانه ایشون بحث رو عوض کرد و من هم اصلا روم نشد که انقدر مساله رو کش بدم تا خیالم از جهت وجود یا عدم وجود موی زاید در اون قسمتهای بدنشون راحت بشه و این موضوع شده یکی از مهمترین نگرانی های فکری این روزهای من.
    چهارمین مورد اینه که در مورد معیار شماره 11 من، متاسفانه موضوع رو به خالشون هم گفتن و طبق توصیه ایشون ازم خواستن که به همراه مادر من برای این معاینه برن نه به همراه خودم تنها، حالا من اصلا روم نمیشه که این موضوع رو برای مادرم مطرح کنم و فکر میکنم اگر این کار رو هم بکنم به این راحتیها قبول نکنه (مادرم خیلی ساده لوح هست در این زمینه ها و اصلا به دلایل لزوم اینطور مسایل در این دوره و زمانه فکرش خطور نمیکنه)
    پنجمین مورد اینه که ایشون متاسفانه یا خوشبختانه و برخلاف تصور قبلی که از خودم داشتم با روشهای خودشون تا حد زیادی تونستن من رو به خودشون علاقه مند کنن مثلا چند بار در مکالمه ها ابراز علاقه مستقیم کردن و از من هم خواستن که این کار رو هرچند لفظی انجام بدم... این کار واقعا داره اثر میگذاره (اون هم در من که همیشه فکر میکردم که خیلی سرسخت تر از این حرفها باشم) و میترسم با وجود ابهامهایی که در بالا عرض کردم به سرانجام رسیدن این آشنایی به صلاح نباشه ولی من به دلیل این ابراز علاقه ها پابند بشم و نتونم دل بکنم.
    ششمین مورد اینه که من در مورد ایشون کمی احساس مسوولیت پیدا کردم و پیش خودم گاهی فکر میکنم اگر این آشنایی رو تمام کنم، ایشون گول افراد نامناسبی رو بخوره(چون جوهره این گول خوردن رو داره) و زندگی خیلی سختی براش رقم بخوره و ...
    در انتها بازم از صبر و حوصله ای که برای خوندن این پست گذاشتین تشکر میکنم. البته اگر بعدها باز هم ابهام و سوال دیگه ای برام پیش اومد که کمک و تجربه دوستان از کمک اعضای خانواده و مشاورین معروف برام مؤثرتر بود، خواهم پرسید.
    تنها باید حقیقت را بیان کرد، نه دروغی را که حقیقی انگاشتنش خوب است.

    "بخشی از پیام برتراند راسل برای آیندگان"

  2. #32
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام اقای راشومون...
    حقیقتا من توی پست قبلیم به دو نکته تاکیید کردم ... یکی این که حتما مشاوره برید قبل این که دیر بشه خیلی... که به این نتجیه رسیدید...

    و تاکیید کردم مبادا (چون مطمئن بودم و هستم در نهایت به این نتجیه خواهید رسید که ایشون مناسب شما نیستند) روزی که از ایشون جدا می شید مسبب اشنایی این خانم با بقیه پسر ها بشید و دچار عذاب وجدان بشید!!!

    الانم من بازم میگم ... یا برید پیش مشاوره... یا کلا تمومش کنید... مثلا ببنید هر چیزی اقتضای خاص خودشو داره...مثلا من الان دوست دارم توی این سن فازغ از نیازای که هر فردی ممکنه به همسر داشته باشه از بالاترین هاش که از نظر من مسایل عاطفی و رشد و.. هستش تا بقیه موارد بگیرید...ولی یک چیز مهمش این هست که اقتضای سنم این هستش که دوست دارم فردی رو به عنوان همسر کنار خودم داشته باشم...این که بتونم سرپرست فردی به اسم همسر (وقتی میگم سرپرست به معنای جامع کلمه میگم) رو داشته باشم... حالا چون شما در سن 34 گمونم گفتید هستید به نظرم کلا نیاز داشتن به فرزند رو دارید... و فکر کنید اگه در سن 20 سالگی ازدواج کرده بودید الان یک دختر هم سن ایشون داشتید...

    پس دقت کنید... شما در این سن بیش تر نیازی به عنوان پدر بودن هم درتون شکوفا شده... که حالا در این خانم با نیاز همسر هم قاطی شده...

    به نظرم انتخاب شما راجب این خانم صرفا از بعد جسمانی و ظاهر هستش... البته بنده نمی خوام به این انتخاب و بعد شما ایراد بگیرم.. چون مهمه به هر حال ..ولی توجه کنید همه چیز نیست...درسته بخش مهمی هستش...ولی بخش های مهم تری هم هست که شما در این خانم دارید واسه همین یک بخش نادیده می گیرید.

    با ارزوی خوشبختی.

  3. 2 کاربر از پست مفید فدایی یار تشکرکرده اند .

    اثر راشومون (یکشنبه 15 آذر 94), سرشار (دوشنبه 09 آذر 94)

  4. #33
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    سلام جناب من از روی تجربه بعنوان کسی که بعنوان یه خاهر به شما پیشنهاد میده اینه که مهمترین چیز تو زندگی اخلاق و داشتن خط قرمزها و همون وجدانه
    شما بخودت بگو اگه ظاهر ایشونکنار بذاری یعنی فرض کنی ایشون یه قیافه خیلی عادی داشت ایا دوست داشتی بازم همسرت بشه؟؟؟؟؟؟؟
    من خوشحالم که داری عقلانی تصمیم میگیری و به به همون برخوردش با خونوادش تو مکالمات تلفنی که متوجه شدی دقت کردی من میگم دقیقا درست متوجه شدی ایشون بعدها که با شما رودربایس نداشته باشن دقیقا همونطور صحبت خاهند کرد پس همین نکات ریز بعدا بسیار بزرگ خاهد شد ولی باز صلاح خویش خود دانی

  5. کاربر روبرو از پست مفید ستاره زیبا تشکرکرده است .

    اثر راشومون (یکشنبه 15 آذر 94)

  6. #34
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 مرداد 01 [ 23:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-14
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    7,807
    سطح
    59
    Points: 7,807, Level: 59
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 143
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    37

    تشکرشده 145 در 70 پست

    Rep Power
    28
    Array
    سلامnt]
    من فقط پست اولو خوندم و البته نمیخوام نصیحتی بکنم فقط برداشت خودمو میگم چون شما خودتون با توجه به سنتون خیلی پخته هستید
    من یک دختر 20ساله ام و تمام فکر من پر تناقض هست,ممکنه چیزی که خیلی ارزومه رو بخاطر یه نفر ازش بگذرم ولی مقطعی,یعنی ته دلم اون چیزو میخوام و بیخیالش نشدم.دقیقا مشابه این خانم در مورد مراسم عروسی.این فقط یک مثال عادی بود
    یک سوال
    اگر خانم ظاهر زیبایی نداشتند بازهم از جانب شما انتخاب میشدند؟
    یعمی زیبایی به تحصیلات وخانواده و اخلاق پخته و فهمیده و...می ارزه؟البته که کاملا برمیگرده به معیارهاتون چون هرکسی یه چیزی میحواد از همسر ایندش
    در مورد تحصیلات,بنظرم چیزی فراتر از کمک تحصیای فرزند ایندتون مد نظر هست...شاید من اینطور بودم که وقتی اومدم دانشگاه خیلی دیدم تغییر کرد و اصلاح شد..
    امیدوارم تصمیم درستی بگیرید و خوشبخت بشید

  7. کاربر روبرو از پست مفید ابی اسمان تشکرکرده است .

    اثر راشومون (یکشنبه 15 آذر 94)

  8. #35
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 اردیبهشت 98 [ 12:47]
    تاریخ عضویت
    1392-1-05
    محل سکونت
    خانه سبز
    نوشته ها
    1,631
    امتیاز
    24,877
    سطح
    95
    Points: 24,877, Level: 95
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 473
    Overall activity: 30.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    5,037

    تشکرشده 6,499 در 1,515 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    267
    Array
    سلام خدمت همگی
    و سلام خدمت شما آقای راشومون
    نظرات دوستان به نظرم کامل بود و راستش نظری در مورد ادامه یا ادامه ندادنتون ندارم.

    فقط چند تا نکته خواستم عرض کنم که بد نیست در تصمیم گیریتون لحاظ کنید:
    به نظرم خوب هست حالا به هر دلیلی که دارین ادامه می دین به طور هوشمندانه ایشان را از برخی آسیبها دور کنید.
    1.مثلا بهشون حتما منتقل کنید که فعلا همه چیز 50-50 هست و هردومون نباید تا وقتی که تصمیم قطعی نگرفتیم دل بسته بشیم. و باید در نظر بگیریم که ممکنه این اتفاق نیفته. (حتما مطرح کنید تا برای خودش نتیجه قطعی یه وقت تصور نکنه. با توجه به اینکه بچه هست و ممکنه اون بر خلاف شما دیدش سطحی باشه و مواظب خودش نباشه و الان شما را شوهر خودش ببینه!)

    2.و یا اینکه کار خیری می کنید که بهش در مورد دیدگاه مردان جامعه قدری توضیح بدین. مثلا بگید من اکثر مردهایی که می شناسم به هیچ وجه راضی نیستند با دختری که دوست پسر داشته باشه ازدواج کنند و حتی در جریانید که حتی پسرها با دوست دخترانشون ازدواج نمی کنند چون می گن وقتی این با من دوست شد پس ممکنه با کس دیگری هم دوست شده باشه.و بگین مردها تو این موضوع خیلی دقت می کنند. (اینو گفتم بگید که اگر این موضوع به سرانجام نرسید این دختر خانم این موضوعی که شما بهش گفتین تو ذهنش باشه و یه وقت با کسی دوست نشه. با توجه به اینکه بچه هست و ممکنه تو مسائل احساسی ناپخته و بدون فکر عمل کنه)

    3.در مورد استفاده از وسائل روز مثل اینترنت منظور دوستان به نظرم این نبود که می تونه استفاده کنه یا نه. فکر کنم منظورشون این بود که نحوه استفادشون چه طوره.خب الان بچه های 6 ساله از موبایل یه استفاده هایی می کنند که آدم می مونه.منظور اینه: یکی می ره اینترنت دنبال بازیه همش... یکی مثلا میاد سایت همدردی. خب صد در صد نوع استفاده هر آدمی به شخصیت و طبیعتا سن و تحصیلات و سبک زندگی اش خیلی مرتبط هست.

    4.نکته دیگر اینکه به نظر من شروع کردن زندگی خیلی مهمه. یعنی وقتی دو نفر شروع خوبی نداشته باشند و از همون اول سنگ بنای زندگی را خوب نچینند تا آخر ممکنه دیوار کج بره و اصلاحش خیلی سخته.
    شما شاید بگین ایشون در آینده بزرگ می شن ولی این را هم در نظر بگیرین که تا اون موقع یه سری از شاخصه های اصلی زندگیتون حتما شکل گرفته.

    5.نکته دیگه من معتقدم واقعا ممکنه کسی سنش کم باشه ولی خیلی آدم پخته ای باشه.اما به نظرم ایشون از این دسته از افراد نیست. و الان هم "بعضی "دخترای 20 ساله فعلی معادل دخترای 14 ساله قدیم محسوب می شن.

    6.نکته دیگر اینکه اگر ملاکتون مثلا اینه خانومتون شاغل نباشه.نگران نباشید بسیاری از خانمها این مضوع را می پذیرند و این نکته در ایشون مثبت محسوب نمیشه.یعنی معیار خاصی نیست که بگیم نکنه بعداد چنین خانومی پیدا نشه. معمولا خامهایی که تخصص خاصی ندارند همین طور هستند و حتی خیلی خانمهای تحصیل کرده. پس نگران این موضوع نباشید

    7.نکته دیگر اینکه شما می فرمایید با نوجوانان خوب ارتباط برقرار می کنید.خیلی عالیه. این یعنی با فرزندانتون هم می تونید ارتباط خوبی داشته باشین. اما لزوما ارتباط برقرار کردن و فهمیدن حرف ایشان به این منظور نیست که در تمام موقعیتها پس حرف همو می فهمید. مطمئنا زندگی فی نفسه مشکلات زیادی داره. آیا در اون مواقع ایشان می تونن شما را درک کنند؟ با شما همراهی و هم فکری کنند؟

    8.بعضی از تاپیکهای اینجا را مد نظر داشته باشید که بعضی آقایون خانوم هایی داشتند که رفتار کودکانه داشتند و خوب درک نمی کردند و حتی مثلا صحبتهای مشاوره ای و روانشناسی را بی خود می دونستند. متاسفانه صاحب تاپیک از ترس اینکه همسرش نخواد شاغل بشه رفت با یه دختری ازدواج کرد که کلا قدرت استدلال و تفکر نداشت .تحصیلات کم و... حتی به سمت اصلاح کردن خودش هم حاضر نبود پیش بره و می گفت همین جوری خوبه.و جالبه که چیزهای خیلی ساده(تاکید می کنم ساده)و قابل اصلاح براشون تبدیل به یک معضل شده بود. و یا یه آقایی که خانومش بسیار بسیار زیبا بود ولی تو همون دوران عقد از دست لجبای ها و رفتارهای کودکانه خانم کارشون به طلاق کشید. یعنی حتی حاضر به تغییر خودش نبود. (بررسی انتقاد پذیری و به سمت تکامل رفتن دختر براتون مهم باشه)
    خواستم بگم از ترس اینکه مثلا معیار اشتغال و تحصیل را همسرتون نداشته باشه شما تن به یه ازدواجی ندین که فردا از پس حل کردن مسائل زندگیتون برنیایید.

    9.در مورد بعضی موارد هم به نظرم میاد وسواس فکری گرفتین و حالا ممکنه با داشتن بعضی تجربیات نسبت بهش حساس شدین.خوبه با یک مشاوره این موارد را مطرح کنید تا حساسیتتون واقعگرایانه تر بشه.

    10.در مورد مسائل اعتقادی حتما با هر دختری که می خواهید ازدواج کنید مطرح کنید. شاید برای شما مهم نباشه.ولی ممکنه برای او مهم باشه و حتی منجر به یک کار ضد عقیده ای برایش بشه(و رد اخر دودش تو چشم شما هم بره).مثلا در دین اسلام عقد دخترمسلمان با مرد غیر مسلمان باطل هست و اگر او بعدا این را بفهمد ممکن هست برایش و متعاقب آن برای شما مشکلاتی به وجود بیاید. که این موضوع با احترام طرفین به عقاید هم حل نمی شود. یعنی ممکنه دقیقا همین خط قرمز برایش متصور باشد.پس حتما شفاف بهشون اطلاع بدین که براشون مهمه یا نه.

    11. مشاوره پیشنهاد خوبی هست که هر دوتون برید. ضرر حتما نداره. فوقش از یه دید دیگه مطلع می شین.

    12. یه نکته دیگر اینکه راستش مطمئن نبودم که بگم یا نگم.ولی من خودم فکر می کنم زیبایی زیاد ایشون اتفاقا نکته مثبت نیست. زیبایی ایشون وقتی مثبته که شما هم همیشه براشون هم سطحشون بمونید. مثلا فردا اگر شما 50 سالتون شد و خانومتون یه دختر جوان که این فکر به ذهنش بیاد که من الان می تونستم خواستگارای جذاب تر داشته باشم ممکنه این هم برای شما یه خیانت ذهنی محسوب بشه که امیدوارم البته این قدر پایبند باشند که در عمل پاشون نلغزه.حالا تو ذهن را نمی دونم که براتون مهمه یا نه. ببینید این موضوع براتون ناراحت کننده نیست. اون موقعها بهش فکر نمی کنید؟

    امیدوارم تصمیم درستی بگیرید
    با آرزوی موفقیت برای شما

    -
    اگر روزی ،محبت کردی بی منت، لذت بردی بی گناه ، بخشیدی بی شرط
    بدان آن روز را واقعا زندگی کرده ای


    یا ضامن بی ضامن ها...!!!

    حسرت کرب و بلا در دل من پنهانیست؛
    من ندانم که چه اندازه ز عمرم باقیست؛

    کربلا گر نشدم دعوت، از این بار گناه،
    ضامن من بشود ضامن آهو کافیست؟



    با توکل بر خدای متعال:محکم، با امید و با انگیزه
    ویرایش توسط مصباح الهدی : سه شنبه 10 آذر 94 در ساعت 23:02

  9. 5 کاربر از پست مفید مصباح الهدی تشکرکرده اند .

    فدایی یار (سه شنبه 10 آذر 94), نیکیا (چهارشنبه 11 آذر 94), اثر راشومون (یکشنبه 15 آذر 94), ستاره زیبا (جمعه 13 آذر 94), صبا_2009 (سه شنبه 10 آذر 94)

  10. #36
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    سلام

    یه سوال: جوابش رو به خودتون بدین ضرورتی نداره اینجا جوابش رو بنویسید:

    اگر این خانم تناسب اندام معمولی و چهره معمولی داشتند، این رابطه تا الان ادامه پیدا می کرد؟

  11. 4 کاربر از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده اند .

    m.reza91 (چهارشنبه 11 آذر 94), نیکیا (چهارشنبه 11 آذر 94), مصباح الهدی (جمعه 13 آذر 94), اثر راشومون (یکشنبه 15 آذر 94)

  12. #37
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 03:07]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    12,870
    سطح
    74
    Points: 12,870, Level: 74
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,421

    تشکرشده 552 در 189 پست

    Rep Power
    55
    Array
    سلام مجدد خدمت دوستان عزیز
    از صرف وقت و توجه همه عزیزان تشکر میکنم.
    این چند روزه سرم خیلی شلوغ بود و در منزل هم فرصت زیادی برای حضور در تالار پیش نمیومد و اگر وقت آزادی پیدا میشد صرف تماس های پیامکی و تلفنی با این خانم میشد. این تماسهای اخیر دیگه کم کم داره از هدف صرف پیدا کردن شناخت فاصله میگیره و وارد وادی تماس از سر دلتنگی و خبرگرفتن از حال و اوضاع طرف مقابل میشه، میدونم که این کار از نظر بعضی عزیزان اشتباهه ولی مسیری که ما برای شناخت پیش گرفتیم مثل یه شیب تند سرپایینیه که بعد از چند قدم ناخودآگاه توش سرعت میگیری، من برخلاف نظر بعضی مشاورها حذف مطلق احساسات رو در فرایند شناخت
    بسیار مضر میدونم ولی قبول دارم که وارد کردن سریع حجم بالایی از احساسات هم زیاد مناسب نیست و باید یه سدهایی درنظر گرفت ولی این خانم خودشون اینجوری پیش میبرن. البته اگر بگم خودم اصلا چنین احساساتی رو ندارم دروغ گفتم...
    منتها بعضی چیزها این وسط دارن کم کم خودشون رو نشون میدن که در ادامه و بخشی هم در خلال جواب دوستان عرض میکنم:
    یکی اینکه با توجه به اینکه من قبلا مراوداتم با خانمها با قصد ازدواج با سه خانم قبلی، هیچ وقت به این حد و اندازه نرسیده بوده، تازه دارم متوجه میشم که معیارهای دیگه ای رو در ناخودآگاهم داشتم و دارم که قبلا متوجهشون نبودم و مثلا در تاپیک معیارهای ازدواجم در سال گذشته هم نیاوردم، و به این نتیجه رسیدم که تا وقتی که با افرادی از جنس مخالف مراوده به قصد ازدواج پیش نگیریم لیست معیارهای ازدواجمون به بلوغ نمیرسه حتی با مشاوره گرفتن از معروفترین و بهترین مشاوران ازدواج و خانواده و...
    در این خانم هم من خصوصیاتی رو میبینم که باید از ابتدا به عنوان معیار ازدواج در نظر میگرفتم، اما متاسفانه خصوصیاتی هم میبینم که فکر میکنم مشکلات بزرگی پیش بیارن.
    مثلا من از این مثبت و اتوکشیده نبودن ایشون در مقایسه با اون خانمهای قبلی خیلی خوشم اومده و واقعا فکر میکنم برای شخص من یه معیار ازدواج همینه که همسر آیندم اونقدها بچه مثبت و همه فن حریف و "خانم" نباشه، از این افرادی که حتی اشتباه کردنشون هم تصنعیه و برای اینه که میدونن آقایون از حس حمایت گری در مقابل اشتباهات خانمها لذت میبرن.
    دومین موضوع اینه که ایشون بدون اینکه شناخت زیادی از من داشته باشه و بدونه که من تقریبا هیچوقت عصبانی نمیشم، حرفهایی میزنه که معمولا اگر به خیلی از آقایون دیگه بزنه به شدت واکنش نشون میدن، میخوام بگم که ایشون اونقدرها با روحیات و خصوصیات آقایون آشنا نیست، برای مثال این قضیه تازگی پیش اومد که من چون مقید بودم که تمام تماسهای تلفنیمون رو خودم تماس گیرنده باشم، در عرض حدود یک هفته مبلغ قبض موبایل من حدود 120 هزار شد و باعث شد برای اولین بار برای من اخطار قطع میاندوره بیاد و خواستن که برای جلوگیری از قطع خیلی سریع پرداختش کنم و من هم چون گاهی در کارخونه هستم به عابربانک دسترسی ندارم تا پرداخت کنم، برای همین از ایشون خواستم که تماسهامون رو کمی کمتر کنیم و با توجه به اینکه تا حد زیادی به شناخت هم رسیدیم به جای روزی دو سه ساعت به هفته ای دو سه ساعت تماس بسنده کنیم. ایشون هم اولش قبول کرد ولی سه روز بعد در یک پیامک به من گفت خیلی نامردی! (من جوری که گاها خوندم و شنیدم این کلمه بین خانمها زیاد رد و بدل میشه و اونقدرها حساسیت زا نیست ولی برادرانی که خواننده این پست هستن خوب میدونن که این حرف در بین آقایون یک تابو هست و حتی به شوخی هم استفاده نمیشه یعنی ممکنه دو تا آقا که باهم خیلی ندار هستن به شوخی به همدیگه هر فحشی هم بدن ولی این کلمه براشون مثل فحشهای ناموسی هست و به کار نمیبرن)، حالا من اونجا فقط بهش ماجرا رو توضیح دادم و در مقابلش عصبانی نشدم اما پیش خودم ناخودآگاه فکر کردم که چنین ماجراهایی در آینده تا کجا میتونه بالا بره.
    فقط امیدوارم که اگر کار آشنایی ما تا مرحله مشاوره هم ادامه پیدا کرد، با مشاوره اون سه نفری که خانم آی تک معرفی کردن این خانم کمی از این رازها رو در مورد آقایون یاد بگیرن....


    فدایی یار گرامی


    متاسفانه امکان مسافرت دوباره من به تهران و شرکت در جلسات مشاوره تا یکی دو ماه دیگه وجود نداره و این روزهای زمستونی، هم بخاطر بالا بردن ظرفیت تامین سوخت و هم به علت دستور وزیر نفت برای افزایش سقف تولید برای شرایط پسا برجام، با مرخصی های کارمندان خیلی کم موافقت میشه. اما به هرحال با صحبتتون موافقم و روز بروز هم موافقتر میشم که اگر این رابطه رو به دلایل دیگه قطع نکنیم احتیاج به مشاوره داریم که یکی از اون سه مشاوری که خانم آی تک گفتن رو انتخاب خواهیم کرد.
    این که گفتین من الان نیاز به داشتن فرزند رو در خودم حس میکنم هم کاملا صحیحه ولی فکر میکنم در مورد اختلاف سنی ما دچار اشتباه شدین، من اگر در 13 سالگی یا زودتر ازدواج میکردم الان دختری هم سن ایشون میشد داشته باشم نه در 20 سالگی! اختلاف سنی ما 14 سال هست و من هیچ حس پدرانه ای به ایشون ندارم...


    ستاره زیبا گرامی


    نکته ای که در مورد طرز صحبت کردن ایشون با خودم پیش بینی کردین، همونطور که در ابتدای پست گفتم درست از آب دراومد و اشاره کردم که با اینکه خودم اهل عصبانی شدن از هیچ حرف مردم نیستم اما این موضوع به نظرم مهمه و اگر به مرحله مشاوره رسیدیم باید بررسی بشه. فقط یه مطلب که "حدس میزنم" اینه که این طرز صحبت با خانوادشون و من و کلا شدید بودن عصبانیتشون، میتونه از این که در نوجوانی پدر و مادرشون رو از دست دادن نشأت گرفته باشه.


    ابی اسمان گرامی


    در جوابتون باید بگم که ترجیح هرشخص در مورد معیارهای ازدواجش از شخص دیگه متفاوته. مثلا در مورد خودم که پرسیدین من زیبایی رو به شخصه از تحصیلات مهمتر میدونم و همینطور از خانواده (به شرطی که افراد لاابالی و مشهور به خلاف و جرم و اعتیاد در بین برادران همسرم وجود نداشته باشه که توضیحش رو در تاپیک معیارهای ازدواجم آوردم). اما زیبایی رو از اخلاق مهمتر نمیدونم، البته در صورتیکه مشکلات اخلاقی فرد با مشاوره یا آگاهی دادن یا روشهای دیگه قابل حل باشن به نظرم باید کمی صبر داشت و با دیدن اینطور مشکلات اخلاقی، به سرعت کل رابطه رو کنسل نکنیم.


    خانم مصباح الهدی


    قبل از هرچیز از این همه وقت و انرژی ای که گذاشتین باید تشکر کنم. به هرحال شما جزو صاحب نظران مباحث خواستگاری به حساب میایید و امکان خوندن نظراتتون واقعا مغتنمه.
    1. من قبلا هم تلویحا بهشون گفته بودم که تا آخر دوره شناخت چیزی قطعی نیست ولی طبق این فرمایش شما حتما در تماس بعدیمون این موضوع رو صریحتر بهشون خواهم گفت.
    2.این صحبتتون رو به شخصه قبول ندارم که پسرها با دوست دخترانشون ازدواج نمیکنن و اتفاقا کاملا برعکس نظر شما در جامعه پیش میره و شیب این پیشروی به سمت چنین ازدواجهایی به شدت رو به افزایشه. پس جسارتا این موضوع رو نخواهید که بهشون منتقل کنم. ولی اگر چیزی در مورد شناخت پسرهای با نیت های شوم در دوستی ها به نظرم اومد که میتونم بهشون بگم، در هنگام جدایی احتمالی، این کار رو حتما خواهم کرد. البته خوشبختانه خیلی از مشاوران این دوره(نه همه مشاوران)، به جای نفی مطلق چنین روابطی، در جهت ایجاد این شناخت مشاوره میدن.
    3.از توضیحتون ممنونم و در ارتباطات بعدیمون در این مورد که فرمودین بیشتر تحقیق میکنم
    9. فکر میکنم منظورتون از وسواس معیار شماره 11 بنده باشه که من باهاتون موافق نیستم و اسمش رو وسواس نمیذارم که در تاپیک سال گذشته ام هم توضیحات زیادی در موردش دادم.
    10.کاملا باهاتون موافقم و به همین خاطر از همون ابتدا سعی کردم عقاید ایدئولوژیکیم رو به ایشون اطلاع بدم و تا این مرحله که رسیدیم ایشون هیچ مخالفتی رو با عقاید من نداشتن ولی این رو نمیدونم که اگر این موضوع رو به همون شکل اصلیش به اعضای خانوادش مثل خاله ها و داییشون اطلاع بدیم اونها نظرشون چی خواهد بود و اصلا آیا نظر اونها اهمیتی داره و حق اظهار نظر دارن یا نه؟ فقط عجالتا این رو بگم که من به خالشون در دیداری که داشتیم تلویحا گفتم که من رو از تیپ و شخصیت مادرم قضاوت نکنن و من خیلی از پدر و مادرم فاصله دارم.
    12.در جوابتون باید بگم که اتفاقا سرعت بالا رفتن سن بیولوژیکی خانمها هست که از سرعت بالا رفتن سن تقویمیشون بیشتره به علت مسایل مختلف زندگی مثل بارداری و زایمان و شیردهی و عوارض بسیار زیاد یائسگی و... و من مخصوصا در مورد خودم که اهل ورزش و پرهیزهای به ظاهر عجیب خوراکی و سبک زندگی هستم(که توضیحاتش مفصله و در حوصله این تاپیک نیست) در سنین حدود 50 سال، بعید میدونم که اختلاف سنی من با ایشون به همین اندازه فعلی 14 سال به نظر برسه.
    اما با این همه نکته بعدی که فرمودین یعنی همون موضوع خیانت ذهنی رو من اصلا بهش اهمیتی نمیدم و چنین چیزی رو اصلا یه خیانت واقعی نمیدونم. خیانت در نظر من یه تعریف مشخص و ملموس داره و در جایی که من نمیتونم روش نظارتی داشته باشم یعنی ذهن یک انسان دیگه، محدوده ای برای خیانت هم تعریف نمیکنم. خیانت برای من همون معنای مصطلح قانونی و معروفش رو داره.


    صبا 2009 گرامی


    جواب این سوال شما خیلی مفصله و نمیشه با بله یا خیر پاسخ داد. فقط به طور خلاصه باید بگم که همونطور که در این تاپیک و بعضی تاپیکهای دیگه آوردم من معیار زیباییم اصلا اونقدرها بالا و دست نیافتنی نیست و بیشتر سلامت پوست و مو و تناسب اندامشون برام معنی زیبایی میده و همونطور که در جواب ابی اسمان گرامی گفتم تنها چیزی که برام مهمه هم نیست و اگر خانمی با هر مقدار زیبایی، یکی از معیارهای اصلیم که در تاپیک قبلیم آوردم را فاقد باشه هرگز به عنوان همسر نمیتونم بپذیرمش.
    تنها باید حقیقت را بیان کرد، نه دروغی را که حقیقی انگاشتنش خوب است.

    "بخشی از پیام برتراند راسل برای آیندگان"
    ویرایش توسط اثر راشومون : یکشنبه 15 آذر 94 در ساعت 06:35

  13. #38
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 29 شهریور 00 [ 00:15]
    تاریخ عضویت
    1390-2-04
    نوشته ها
    909
    امتیاز
    16,852
    سطح
    83
    Points: 16,852, Level: 83
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 498
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    4,315

    تشکرشده 3,200 در 813 پست

    Rep Power
    116
    Array
    دوست عزیز

    ببخشید از اینکه نظر شخصیم را دارم صریح بیان میکنم ولی به نظر من شما اختلافاتی که به نظر اکثر دوستان مشکلات جدی در اینده ایجاد میکنه را همانطور که در عنوان تاپیکتون بیان کردید اختلافات جزیی میدونید.

    بعنوان مثال موضوع تحصیلات که آقای فدایی یار اشاره کردند- موضوع سن بیولوژیک که خانم مصباح الهدی اشاره کردند

    موضوع مادر امروزی و اپدیت را که خانم صبا و موضاعات دیگری که سایر دوستان اشاره کردند .

    بد نیست صبحتهای آقای دکتر فرهنگ هولاکویی در برنامه رازها و نیازها را از اینترنت پیگیری کنیدو بعضی راهنمایهاشون را دانلود کنید.

    یا باشون مشاوره تلفنی بگیرید ایشون نزدیک چهل سال هست در امریکا زندگی میکنند و در ویکی پدیا هم پیجشون هست و همانطور که انتظار دارید اصلن دید مذهبی و یا سنتی ندارند و قضاوتتون نمی کنند.
    ازدواج اینقدر مهم هست که براش اینقدر هزینه کنید.

    یکی از بهترین ازدواج ها را در دنیای امروزی ازدواجی میدونند که زن و مرد همسن - هم فرهنگ و هم رشته باشند ولی در دومحیط متفاوت کارکنند.

    طبق استدلالهایی که از لحاظ عملی - روانشناسی و تجربی میکنند مشکلات ازدواج این گروه را در پایین ترین سطح میدونند.

    لطفا یکبار دیگه تاپیک را از اول تا الان بخونید و همانند شخص سومی بیطرفانه توجیحات دوستان و خودتون را قضاوت کنید امیدوارم بهترین تصمیم را بگیرید.
    ویرایش توسط sanjab : یکشنبه 15 آذر 94 در ساعت 14:42

  14. 5 کاربر از پست مفید sanjab تشکرکرده اند .

    فدایی یار (دوشنبه 07 دی 94), اثر راشومون (یکشنبه 06 دی 94), ستاره زیبا (دوشنبه 16 آذر 94), شیدا. (دوشنبه 16 آذر 94), صبا_2009 (یکشنبه 15 آذر 94)

  15. #39
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    اونجا که فرمودین مادری با تحصیلات پایین میتونه فرزند من رو به شکل غلطی با مفهوم دین و خدا و ... آشنا کنه، دلیل صحبتتون چیه؟ (داخل پرانتز عرض کنم که وقتی در اعتقاد من مفهوم درست برای دین و خدا و ... وجود نداره، پس وسواسی برای آشنایی درست یا غلط فرزندانم ندارم شخصا و فقط برام مهمه که فرزندانم در مدارس و گروهها و ... اون حدی که از هر دانش آموزی در کشور ما انتظار دارن رو بتونن از پسش بربیان تا کم کم از آب و گل دربیان و بتونن خودشون در مورد عقایدشون بعدها تصمیم بگیرن) حالا یعنی به نظر شما در این حد هم از ایشون نمیتونم انتظار داشته باشم؟
    ببخشید من نمی تونم منظورم را خوب برسونم احتمالا ...
    منظورم توقعات و برداشتهایی هست که بعضی افراد از خدا دارند که توی این تالار نمونه هاش زیاده.
    سهم اراده و عقل خودشون را نادیده می گیرن و هر چیزی را از خدا انتظار دارند و هر کاری را برای خدا می کنند.

    سردرگمیهایی که پذیرشش سخته اما توی اون فرد نهادینه شده و به راحتی نمی شه عوضش کرد.
    من فلان کار را نمی کنم چون خدا دوست نداره ... نه چون به من و جسمم و روحم آسیب می رسونه.
    چرا خدا پاداش پرهیزگاری من را نمی ده؟ می خوام از این به بعد بد باشم ......
    شاید اینها مثالهای ساده ای به نظر برسن اما می تونه کل زندگی یک نفر را تحت تاثیر قرار بده.
    خدا اگر هم چیزی گفته یا خواسته برای خود ماست. چه نیازی به ما و نیکوکاری یا بدکاری ما داره؟

    این که باور داشته باشه
    بهشت مکانی جغرافیایی نیست, جایی قرار ندارد.بهشت شیوه ای از زندگی است, همانگونه که جهنم نیز راهی برای زندگی است. جهنم و بهشت همینجا هستند.درست در وسط زندگی ات.گاهی اتفاق می افتد که تو در جهنم قرار داری و شخصی که کنارت نشسته است در وسط بهشت است.پس بهشت و جهنم از یکدیگر دور نیستند, حالات روانی هستند, راه های زندگی هستند. همه اش به خودت بستگی دارد..
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  16. کاربر روبرو از پست مفید شیدا. تشکرکرده است .

    اثر راشومون (یکشنبه 06 دی 94)

  17. #40
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 دی 00 [ 03:07]
    تاریخ عضویت
    1391-12-05
    نوشته ها
    214
    امتیاز
    12,870
    سطح
    74
    Points: 12,870, Level: 74
    Level completed: 5%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,421

    تشکرشده 552 در 189 پست

    Rep Power
    55
    Array
    سلام بر دوستان عزیز
    مدتی نتونستم وارد نت بشم و این باعث شد که وقت بیشتری رو صرف فکر کردن به شرایط حال و آینده خودم و این خانم بکنم و با تکیه و تاثیر از صحبتهای دوستان و به کار گرفتن راهکارها و پیشنهادهاشون سعی کنم کمی واقع بینانه تر به موضوع نگاه کنم. نتیجه ای هم که فعلا بهش رسیدم تا حد زیادی به نظرم به هشدارهایی که در این تاپیک بهم شده بود شبیه هست و از این بابت هم باید از همه عزیزان تشکر کنم که این مساله رو برام بولد کردن تا بهتر ببینمش.
    موضوع اینه که من زیادی به راحت بودن ارتباط گیری با فردی با سطوح پایین تجربه و آگاهی، مطمئن بودم در حالیکه این ارتباط گیری اگر در بستر زمان طولانی پیش بره اونقدها هم آسون نیست.
    من گاهی میشه که بعد از یک مکالمه یک ساعته که به عقب برمیگردم و ماحصل گفتگومون رو نگاه میکنم، میبینم که تماما صرف صحبت در مورد کارها و رفتارهای دوستان و همکلاسیهای ایشون که بعضا 3 یا 4 سال کوچکتر از ایشون هستن شده. حتی چند بار که سعی کردم جهت صحبتها رو به موضوعات دیگه (نه لزوما عمیق و چالشی بلکه چیزهایی مثل اقتصاد خانواده و تربیت کودک و مسایل مربوط به رعایت اصول بهداشت و سلامت عمومی و ...) برگردونم، خودم "پشیمون" میشدم...
    حالا دیگه کم کم دارم اون نگرانیی که بعضی دوستان داشتن رو خودم حس میکنم و به این فکر میکنم که عاقبت این وضع چی میشه؟ من الان اطمینان دارم که ضریب هوشی ایشون از 100 پایینتره و در حد متوسط جامعه ما هست. اصلا از روی تکبر عرض نمیکنم و فقط یه ابراز ابهامه که من که برای مثال زمانی برگزیده کشوری المپیاد دانش آموزی کامپیوتر بودم، آیا میتونم یه عمر با نزدیکترین فرد زندگیم سطح صحبتهامون در این حد و حدود بمونه؟ آیا جایی کم نمیارم؟ آیا میشه امیدوار بود که به این وضع عادت کنم؟ نکنه دارم خودم رو نادیده میگیرم و خبر ندارم؟...
    اما این وسط چند تا نکته دیگه هم هست که به مواردی که در پستهای قبلیم آورده بودم باید اضافه کنم و مثل قبلیها با همون ترتیبی که به ذهنم میرسه بیان میکنم:
    اول اینکه من متوجه شدم که ایشون بعد از فوت والدینشون متاسفانه تحت پوشش هیچ بیمه ای نیستن و چند بار هم که خاله و داییشون برای بیمه کردنشون مراجعه کردن، به علت قوانین خاص بیمه تامین اجتماعی و شرایط بیمه ای که پدرشون در هنگام حیات داشتن و دایی و خاله شون در حال حاضر دارن، نشده که ایشون و برادرشون رو مشمول بیمه کنن و واقعا شانس آوردن که در این مدت گذرشون به بیمارستانها و مراکز درمانی پرخرج نیفتاده. حالا موضوع اینه که دایی ایشون در طول هفته گذشته بدون اطلاع من در مورد بیمه نفت برای خانواده های کارمندان رسمی اطلاعات کافی بدست آوردن و فهمیدن که مزایا و امکاناتش چه فاصله ای با دو سازمان اصلی بیمه کننده کشور یعنی سازمان تامین اجتماعی و سازمان خدمات درمانی کارکنان لشکری و کشوری داره و ایشون هم از بعد از اطلاع یافتنشون بارها ابراز خوشحالی کردن و گفتن که "خوشحالم که بعد از چند سال بیمه نبودن الان قراره تحت پوشش بهترین بیمه کشورمون در بیام". حالا با این اوضاع بیمه ای فعلیشون و این ابراز شوق و خوشحالیشون من خیلییییییی برام سخته که یه موقعی بخوام به ایشون بگم که از نظر من ما مناسب ازدواج نیستیم...
    دوم اینکه من با اینکه در پست اولم در این تاپیک گفتم که با این موضوع که این خواستگاری بر خلاف عقیده چندین ساله من سنتی پیش رفته، کنار اومدم، اما الان میبینم که همچنان از این موضوع دل چرکین هستم. نمیدونم اگر این وصلت سر بگیره من با این موضوع بالاخره کنار میام یا نه و اگر بله، پس کی؟ البته سالهاست که علاقه و محبت زیادی بین اعضای خانواده ما وجود نداره ولی این ماجرای خواستگاری باعث شده که گاهی پیش خودم با احساس سرخوردگی زیادی حس کنم که آخرش طبق برنامه اونها همه چیز جلو رفت و من نتونستم در مهمترین تصمیم زندگیم، به طور مطلق مستقل عمل کنم.
    نمیدونم چی میشه ولی به این موضوع شک دارم که اگر این ازدواج سر بگیره همیشه حسرت به دلم خواهد موند که به اون ایده آلم که این بوده که اعضای خانوادم رو بعد از اینکه با همسرم و خانواده ایشون به تمام توافقات و قرارها دست یافتیم، باخبر کنم، نرسیدم و مطمئنم که این حسها باعث میشه که بعد از ازدواج احتمالی رابطه سرد فعلیم با پدر و مادرم سردتر و سردتر هم بشه.
    البته الان هم در مراحلی که تا الان پیش رفتیم اجازه هیچ نوع نظارت و دخالت و حتی اطلاع گیری رو به پدر و مادرم ندادم و اونها هم که من رو میشناسن حتی کوچکترین پیشنهادی رو علنا به خودم نمیکنن و سعی میکنن از طریق دایی یا خواهر کوچکم بعضی حرفهاشون رو بهم منتقل کنن (مثلا تقاضاشون برای اینکه قبول کنم که یک جشن عروسی مفصل بگیریم که تمام مخارجش رو هم خانوادم بدن، از زبون داییم بهم دادن که من هم مثل قبل، رد کردم یا پیشنهاد اینکه برای خرید خونه کمک مالی بزرگی بهم بکنن رو از زبون خواهر کوچکم بهم دادن که من گفتم حاضرم یک سال دیرتر خونه دار بشم ولی کوچکترین کمکی از کسی براش نگیرم و...)، اما باز اون فکرها ناخودآگاه به ذهنم میان و همش میگم ای کاش یکی از اون سه بار تلاشم برای شروع آشنایی از طریق فضای مجازی(که تنها راه عاقلانه برای فردی با شرایط منه که امکان ارتباط حضوری با خانمها رو در محل کار و زندگیم ندارم)، به بار مینشست. اما آدم بدشانس یعنی همین که مثلا اون مورد که همه چیز داشت به همون شکل مورد نظر من پیش میرفت به شرحی که در یکی از پستهای این تاپیک گفتم کنسل شد و دو مورد دیگه هم به دلایل دیگه...
    راستی یه موضوع بامزه در رابطه با همین نکته دوم که گفتم اینه که فهمیدم پدرم هم از اینکه این خانم مثل خانواده ما اصالت آذری داره خوشحاله.
    نکته سوم هم اینکه من این چند هفته گذشته متوجه شدم که تعداد کمی از واحدهای تعاونی مسکن کارمندان نفت که واحدهاشون رو تا اواخر سال آینده تحویل میدن باقی موندن و با توجه به این قانون مزخرف و مسخره که شرط ورود به تعاونی رو تاهل اعلام کردن، من اگر تا سه چهار ماه دیگه متاهل نشم این واحدهای باقی مونده هم تموم میشن و من از این خونه ها که با رعایت تمام اصول ایمنی و استحکام و زیبایی ساخته شدن و با پول پیش مناسب و با اقساط چند ساله هم واگذار میشن محروم میشم.
    حالا اگر به هر دلیلی ارتباطم با این خانم قطع بشه و بخوام یه رابطه دیگه رو شروع کنم مطمئن هستم که تا سه چهار ماه دیگه شناسنامه ام دو اسمه نخواهد شد و به این تعاونی نخواهم رسید و اگر این خونه ها رو از دست بدم، باید پس اندازی رو که تا آخر سال آینده بعد از چهار سال برام جمع میشه صرف خرید یه خونه آبرومند کنم.


    خانم sanjab عزیز


    از پاسختون متشکرم و قبول دارم که تا حد زیادی در اغماضی که در مورد اختلافمون به خرج میدادم اشتباه داشتم که در همین پست هم اشاره کردم ولی با اون موانع قطع ارتباط که در پستهای دیگر این تاپیک و در این پست در نکات اول و سوم، بهشون اشاره کردم چه کنم؟
    قبول کنید که برزخ سختیه.
    از چند مثالی که آوردید از اشاره های دوستان گرامی در همه موارد حق با اون عزیزان بوده ولی در مورد سن بیولوژیک به نظرتون صحبت من درست تر نیست؟
    ممنونم که به آقای دکتر هولاکویی اشاره کردین، ای کاش در کشور ما هم حداقل دو سه تا مشاور مثل ایشون حضور داشت، راستی برای اولین بار هم در تاپیک دو سال پیشم به واسطه شما با ایشون آشنا شدم.
    من هم 90 درصد صحبت ایشون رو در مورد بهترین ازدواج قبول دارم ولی اینطور که شما میفرمایید ایشون اعتقاد به اشتغال هر دو همسر دارن که این از محیطی که درش قرار دارن منشا گرفته که اشتغال خانمها براشون یه موضوع بدیهی هست. اما من هر کاری کنم میدونم که نمیتونم با این موضوع کنار بیام. احتمالاموارد شبیه این در نظرات ایشون باز هم هست که به علت حضور وزندگیشون در یک جامعه غربیه . در نتیجه در مشاوره ای که بخوام با ایشون داشته باشم با یک سری پایه ها و بنیان های فکری متضاد روبرو میشیم و این، فرایند مشاوره رو مختل میکنه، دقیقا همونطور که اگر با این مشاوران به شدت مذهبی داخلی بخوام مشاوره داشته باشم، بعضی اشکالات در فرایند مشاوره ایجاد خواهد شد، به هر حال چیزهایی مثل عدم اشتغال همسر آینده ام برای من یه معیاره و باید با مشاوری مشورت کنم که این موضوع براش ملموس باشه، افرادی مثل همون دکتر میثاق که اگر تا رسیدن به مرحله مشاور این ارتباط رو قطع نکنم باید به سراغ چنین مشاورانی برم.
    در سومین مورد از اون سه مورد آشنایی مجازی نافرجام که قبلا در این تاپیک ماجرای اولیشون رو عرض کرده بودم (و شاید بعدها فرصت شد و ماجرای دومین مورد رو هم گفتم)، ارتباطمون خیلی از خصوصیاتی رو که دکتر هولاکویی فرمودن در بر داشت، یعنی همسن و هم مدرک بودیم و در دو فیلد مختلف مدرک داشتیم و از طرفی ایشون از فرهیخته ترین خانمهایی بودن که تابحال باهاشون آشنا شدم و مطمئنا در بعضی از مسائل زندگی عقل حکم میکرد که من ازشون تبعیت کنم، اما در خلال صحبتهای بیشتر و جزیی تر فیمابین فهمیدیم که در مورد روش ادامه پیشبرد مراحل آشنایی با همدیگه
    موافق نیستیم و به همین دلیل ارتباط به قصد ازدواج رو قطع کردیم(ولی تا مدتی گاهی ارتباطات ایمیلی با قصد کمکهای فکری و علمی بوده)، این مورد رو برای این عرض کردم که بگم من هم با خیلی از اون مواردی که دکتر هولاکویی در مورد ازدواج ایده آل می گن، از قبل هم موافق بودم ولی تفاوتهایی هم هست.


    شیدا. گرامی


    صحبتهاتون عین حقیقته و یکی از دلایلی که وضع فعلی مردم ما و بعضی دیگه از جوامع خاورمیانه رو اینطوری میبینیم، همینه که فرمودین.
    ولی انصافا چند درصد از آدمهای دور و بر ما اینطور طرز فکری دارن که بتونیم توقعی از یه دخترخانم بدون تحصیلات بزرگ شده در یه محیط سنتی داشته باشیم؟ در همین تالار ببینید که افراد با تحصیلات عالیه که امکان داشتن "مطالعات مفید" براشون کاملا فراهمه به جاش چه مطالعاتی میکنن و در چه تاپیکهایی به صورت جمعی شرکت میکنن؟ از تعداد این تاپیکها و کاربران این تاپیکها :
    تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل
    تنها باید حقیقت را بیان کرد، نه دروغی را که حقیقی انگاشتنش خوب است.

    "بخشی از پیام برتراند راسل برای آیندگان"
    ویرایش توسط اثر راشومون : دوشنبه 07 دی 94 در ساعت 15:01


 
صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: چهارشنبه 05 آذر 93, 11:34
  2. ازدواج آسان بگیریم یا سخت؟
    توسط مهنا67 در انجمن سایر مشکلات خانواده
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: پنجشنبه 07 دی 91, 16:20
  3. پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 آذر 91, 22:07
  4. آخه چرا خیانت؟
    توسط gloria در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 10 اردیبهشت 88, 19:46
  5. مهربون بیا تو عیدی بگیر و عیدی بده
    توسط estar7 در انجمن معارف و مناسبت ها
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 03 فروردین 88, 11:29

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:17 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.