داشتم با ماشین از داخل یه کوچه عبور می کردم بعد حدود بیست سی متر کوچه خیلی تنگ بود طوری که یه ماشین به سختی عبور می کرد؛ دیدم یه پیر مرد با دو چرخه از اونطرف این قسمت باریک وارد شد، و خب من ایستادم تا این بنده خدا رد بشه ، وقتی از کنارم رد شد لبخند تشکر آمیزی بهم زد . از این کارم حس خیلی خوبی بهم دست داد. شاید بیست ثانیه هم بیشتر توقف نکردم.
=============================================
یه سوال دارم، مثلا اگر بنویسم، خیلی خوشحالم که اینقدر مهربانم. از خودم تعریف کردم. آثار منفی در زندگی من پدید می اورد یا مثبت؟ لطفا با ذکر دلیل تشریح کنید
یادمه سال پیش یه تاپیک باز شده بود که یه سوء تفاهمی ایجاد شده بود بین "دوست داشتن خود" و "غرور" . این دو تا مفهوم کاملا در تضاد با همدیگه هستند. چطور میتونم به دیگری محبت کنم وقتی نسبت به خودم سنگدل و بی رحم هستم؟ من چه طور میتونی به دیگری عشق بورزم وقتی از خودم نفرت دارم؟ و ... . کسی که خودش رو دوست داره چون دیگران هم از جنس او هستند؛ اون ها رو هم دوست خواهد داشت. اما غرور، وقتی من در درونم احساس پوچی یا ضعف بکنم در مورد یه صفت خاص، اینجا میام از خودم تعریف میکنم الزاما هم این تعاریف بی جا نیستند چه بسا زمان زیادی رو صرف کردم تا اون صفت رو واقعا بدست بیارم و خودمو به دیگران ثابت کنم، اما همچنان تایید دیگران رو نیاز دارم.
این که شما جنبه های مثبت زندگیتونو به خودتون یادآوری کنید تلاشی هست در راستای دوست داشتن خودتون، اینجا ما فقط خودمون هستیم نه دیگران که بخواند ما رو قضاوت کنند.
اینجا هم قصدمون اینه که از همدیگه انرژی مثبت بگیریم و ببینیم دیگران از چه چیزی لذت می برند شاید ما هم اونا رو داشته باشیم و ازشون غافلیم اگه شاد نیستیم، به واسطه ی داشتن اون نکات مثبت میتونیم شاد بشیم.
هدف مثبت اندیشی کورکورانه نیست بلکه واقع بینی صرف، مد نظر هست.
نمی دونم تونستم منظورمو برسونم یا نه!؟ بحث یکم مفصله و از توان من خارج.
من دیوانه چو زلف تو رها میکردم / هیچ لایقترم از حلقه زنجیر نبود
ویرایش توسط m.reza91 : دوشنبه 02 آذر 94 در ساعت 21:27
دلیل: تکمیل پست
علاقه مندی ها (Bookmarks)