به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 7 , از مجموع 7
  1. #1
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    214
    Array

    کتاب چی خوندی؟

    سلام دوستان

    بعد از اینکه به فقر آگاهی و مطالعه در خودم پی بردم، تصمیم گرفتم بیام یه تاپیک احداث کنم، از تجارب دوستان در کتاب و کتاب خوانی استفاده کنم.

    دوستان آخرین کتابی رو که خوندین، با ذکر تاریخ شروع و پایان کتاب( یکم قضیه چالشی بشه) مطرح کنید و نکاتی که از کتاب استخراج کردین رو بیان کنید.

    چند تا هدف داره،

    1- دوستان از خلاصه کتاب آگاه میشوند، و تمایل پیدا میکنن به موضوع مورد علاقه اشون، که بروند و مطالعه کنند.

    2- باعث میشه با دقت کتاب رو بخونید و نت برداری کنید، چون قرار هست بیاد تو همدردی امتحان بدین!

    3- یکم با نگارش و قلم زدن آشنا میشویم

    4- .......


    قابل توجه مدیران: "یه نکته بگم، من نمی دونستم جای تاپیک دقیقا تو کدم انجمن هست . اگر مدیران محترم، لطف کنن خودشون به مکان مناسب منتقل کنند


    زیاد هم سخت نگیرید. همین که موضوع کتاب رو بنویسید و یه چکیده کوتاه کفایت میکنه. اگر هم مفصل توضیح دادین، که چه بهتر.

    خجالت هم نکشید، اگر مثلا کتاب سپید دندان، یا مثلا شازده کوچولو یا ... بود هم عنوان کنید.
    .................................................. .................................................. ........


    مثل اینکه اولش خودم باید شروع کنم:

    آخرین کتابی که خوندم، کتاب سه شنبه با موری نوشته میچ آلبوم بود.
    تاریخ شروع: 10 مرداد 94 تاریخ اتمام: 10 شهریور

    لطفا نخندید ها، کتاب 100 صفحه رو تو یه ماه خوندم خوب سرم شلوغ بوده دیگه.

    البته کتاب انسان کامل شهید مطهری رو بعد این کتاب خوندم، ولی چون بخشی اش مونده ، دیگه ننوشتم.




    این کتاب مربوط به استاد روانشناسی و جامعه شناسی به نام موری هست. که در دوران تدریس اش در دانشگاه که استاد حاذق هم به شمار میامده، دانشجویی با وی درس بر میدارد به نام میچ آلبوم ( نویسنده کتاب) . این رو روابط نزدیکی داشته اند. تا زمان فارغ التحصیلی میچ که زمان خداحافظی از یکدیگر، خواستار ادامه ارتباط از جانب هردو مطرح میشود.
    میچ پس از فارغ التحصیلی، غرق در دنیای خود میشود و استاد خود را فراموش میکند. پس از چندین سال متوجه میشود که استاد پیر خود به دلیل بیماری در خانه بستری شده و روز به روز هم خانه نشین تر میشود.

    در این بین چون موری فردی اثر گذار در جامعه خود بوده است از جانب اصحاب رسانه، مورد توجه قرار میگیرد تا برنامه هایی را از روزهای پایانی موری ضبط کنند و از بیانات ایشان استفاده کنند.


    میچ پس از ملاقات اول که با کلی ممارست همراه بود، جذب بیانات موری میگردد، و تصمیم میگیرد که هر سه شنبه با موری قرار بگذارد. رفت و آمد به خانه موری که فرسنگ ها با محل اقامت میچ فاصله داشت بسیار سخت و طاقت فرسا بود و از طرفی میچ از لحاظ زمانی بسیار بواسطه کار فشرده خودش بسیار در مضیقه بود. ولی استفاده از بیانات گوهر بار میچ رنج این مسیر دراز را بر وی آسان کرده بود.
    میچ 14 سه شنبه آخر زندگی موری را با وی سپری کرد.
    در ذیل به بعضی از گفته های موری اشاره میکنم:

    در بخشهایی از کتاب می خوانیم:
    «موری در جایی از کتاب که سخن از عشق به میان می‌آید، می‌گوید: «به نظرم مردم به اندازه‌ای نیازمند مهر و عشق هستند که حتی حاضرند به جای آن چه از عشق نصیبشان نمی‌شود هر چیز دیگری را بپذیرند. در نتیجه مادیات را در آغوش می‌کشند ولی بیهوده است. نمی‌توانی جای خالی عشق را با مادیات پر کنی. جای خالی محبت، رفاقت و آرامش با مادیات پر نمی‌شود. پول جایگزین محبت نیست، قدرت هم جایگزین عشق نیست.»

    در جای دیگر کتاب، موری درباره فرزند چنین می‌گوید: «وقتی مردم از من می‌پرسند، آیا لازم است فرزندی داشته باشیم؟ من به آنها نمی‌گویم چکار کنند، فقط می‌گویم در زندگی اجتماعی هیچ تجربه‌ای به اندازه تجربه فرزند داشتن ارزنده نیست و هیچ چیز جایگزین آن نخواهد شد. چرا که نمی‌توانید این رابطه را با دوستتان هر چقدر هم صمیمی باشد، داشته باشید و این حس ارتباط با فرزند را با همسرتان نیز نمی‌توانید داشته باشید. بنابراین اگر می‌خواهید مسئولیت فرد دیگری را بر عهده بگیرید و بیاموزید کسی را تا عمیق‌ترین زوایای وجودتان دوست داشته باشید، آنوقت می‌توانید فرزند داشته باشید.»

    موری پیر شدن را نوعی رشد می‌داند....
    «پیر شدن فقط پوسیده شدن نیست، پیر شدن رشد است. منتها رشد معنوی، بیشتر از اینکه فکر کنید پیر می‌شوید که بمیرید، نکات ارزنده و مثبت دارد. قسمت مثبت آن این است که باور کنید خواهید مرد، پس بهتر زندگی می‌کنید. میچ گفت: اگر پیر شدن اینقدر ارزشمند است، پس چرا مردم همیشه می‌گویند: آه، اگر دوباره جوان می‌شدم! هیچگاه نمی‌شنوید که مردم بگویند: آرزو دارم شصت و پنچ ساله باشم. موری لبخندی زد و گفت: می‌دانی به چه دلیل است؟ زندگی رضایت بخشی نداشته‌اند. اگر معنای زندگی را یافته باشید، هیچگاه نمی‌خواهید که برگردید و جوان شوید، می‌خواهید ادامه دهید و هر لحظه بیشتر بدانید، منتظرید تا زودتر شصت و پنچ ساله شوید.»
    او درباره مرگ هم نظر جالبی دارد:«مرگ پدیده ای طبیعی است. هیولایی که ما آدمها از مرگ می سازیم همه اش به خاطر این است که خودمان را به صورت عضوی از چرخه طبیعت نگاه نمی کنیم. فکرمی کنیم چون انسان هستیم، پدیده ای فرا طبیعی هستیم اما ما فراطبیعی نیستیم. هر عنصری که متولد شود، می میرد.»
    و «به همان اندازه که قادر باشیم عشق بورزیم، به همان میزان که قادر باشیم احساسات عاشقانه رندگی مان را به خاطر بیاوریم، به همان اندازه هم قادر خواهیم بود بدون این که حقیقتا بمیریم، بمیریم. ذره ذره عشقی که تو آفریده ای و برگ بر گ خاطراتی که رقم زده ای، همان طور سر جای خودش قرار دارد. تو تا ابد در درون آدمهایی جا داری که در زمان زنده بودنت لمسشان کردی، بهشان توجه کردی.»

  2. 4 کاربر از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده اند .

    @hasti (دوشنبه 02 آذر 94), khaleghezey (سه شنبه 03 آذر 94), فدایی یار (دوشنبه 02 آذر 94), باغبان (دوشنبه 02 آذر 94)

  3. #2
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 05:01]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,158
    امتیاز
    89,695
    سطح
    100
    Points: 89,695, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,757

    تشکرشده 6,793 در 2,394 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام محمد رضای مهربانم

    کتاب را دانلود کردم - تا قبل از خواب می خونمش - اگر وقت شد می یام یخورده با هم چایی بخوریم



  4. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    @hasti (سه شنبه 03 آذر 94), فدایی یار (دوشنبه 02 آذر 94)

  5. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 اردیبهشت 95 [ 22:01]
    تاریخ عضویت
    1392-9-28
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    2,043
    سطح
    27
    Points: 2,043, Level: 27
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    58

    تشکرشده 38 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بر شما ...
    بابت تاپیک خوبی که ایجاد کردین، ممنونم . من خیلی به کتاب خوانی علاقه دارم . خلاصه ای از چند کتابی که اخیرا خوندم رو برای دوستان قرار میدم البته منظور از خلاصه ،جملاتی هستن که از اون کتاب ها یادداشت کردم و به نظر خودم مطالب مهم و قابل تاملی به حساب می آیند که خوندنشون رو به دوستان پیشنهاد میکنم. امیدوارم مورد توجه دوستان قرار بگیرد .


    خداحافظ گری کوپر - رومن گاری

    • تمدن چون خداوندی قهار ،از آدمها و اقلیمها می خواهد که شگفت نباشند و از راز ببرند و عریان گردند و در این راه است که اجساد آخرین فیلها بر جای خواهد ماند .
    • امید پاک ماندن در قعر منجلاب بیهوده است .
    • حجاب زبان وقتی کشیده می شود که دو نفر به یک زبان حرف می زنند . آن وقت دیگر امکان تفاهم آنها به کلی از بین می رود .
    • تمدن ما تمدن دست خر پلاستیکی است .تمدنی که همه چیزش مصنوعی و ضد طبیعت است .
    • آدم نباید خود را زیاد بپوشاند .باید بگذارد تا سرما به او نزدیک شود ،حتی باید کمی یخ بزند تا احساس کند که واقعا در دو قدمی پاکی است .
    • آدم نباید بگذارد که کاملا منجمد شود .حتی در مورد بهترین چیزها باید توانست و به موقع دست نگه داشت.
    • چیزی که ما در جستجویش هستیم وجود دارد ،دروغ نیست . فقط باید دنبالش گشت حتما پیدا می شود .
    • چطور آدم می تواند به چیزی که از زور کثافت کاملا عادی به نظر می رسد اعتنایی کند .
    • کلمات خیلی آسان دروغ می گویند به سادگی نفس کشیدن.
    • هیچ وقت ،هیچ چیز به کلی از بین نمی رود .
    • کلمات همیشه مال دیگران است .یک جور میراثی است که به زور به آدم تحمیل می شود .
    • برای خوشبختی هم حدی است .نباید انتظار زیادی داشت .
    • کسانی که عقاید احمقانه ای دارند و آنها را ابراز می کنند همیشه خیلی حساسند .
    • هر قدر عقاید کسی احمقانه تر باشد باید کمتر با او مخالفت کرد .
    • بزرگترین نیروی فکری تاریخ بشر حماقت است .
    • تمام آنچه که مردم می توانند در خصوص شما یا هر کس دیگر بگویند همیشه مسائل فرعی است .
    • هر چیز حدی دارد .حتی تصمیم آدم به جسارت و پذیرفتن واقعیات . وقتی به آن حد رسید دیگر کاری نمی شود کرد .
    • همه ما در اعماق دلمان گوشه کوچکی را مخصوص محبت و مهربانی حفظ می کنیم.
    • برای هوش آدمیزاد هیچ چیز تحریک کننده تر از درک نکردن نیست .
    • آدمها همه جا چیزهایی می بینند که وجود ندارد .این چیزها در درون خود آدم است .
    • نیشخند پلی از ایده آلیسم به سوی عمل است .
    • هیچ چیز نمی تواند شما را در آزاد ساختن از خودتان کمک کند علیرغم تمام حمله ها و یورش های ایدئولوژیکی،این قلمرو لعنتی "من " خوب مقاومت می کند و نمی گذارد که از مرزهای آن عبور کنید و به درون عدم بزرگ رنجهای دیگران پناه ببرید .
    • بعد از تحمل عقاید ،نوبت شستشوی مغز است .
    • نیرومندی همیشه برای یک زن نقطه ضعف است .
    • وقتی آدم نا امید است و دیگر چیزی ندارد که از دست بدهد ،خیلی آسانتر راه می آید .
    • از دروغ غافل نباشید .جز دروغ هیچ چیز حقیقت ندارد .
    • آدم به چیزی یا کسی عادت می کند و آنوقت آن چیز قالش می گذارد .

  6. 3 کاربر از پست مفید @hasti تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 03 آذر 94), mohamad.reza164 (سه شنبه 03 آذر 94), باغبان (سه شنبه 03 آذر 94)

  7. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 21 اردیبهشت 95 [ 22:01]
    تاریخ عضویت
    1392-9-28
    نوشته ها
    35
    امتیاز
    2,043
    سطح
    27
    Points: 2,043, Level: 27
    Level completed: 29%, Points required for next Level: 107
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    58

    تشکرشده 38 در 17 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آبروی از دست رفته کاترینا بلوم - هاینریش بل


    • بی غمی و سرخوشی احتیاج به اعتماد دارد ،اعتماد شالوده آن است .
    • برخی از راه بندان ها که می توان به آنها فشار نیز گفت ، غیر قابل اجتناب است .
    • درستکاری وقتی با ذکاوت و کارایی همراه باشد ،هیچ جا خریدار ندارد .

  8. 3 کاربر از پست مفید @hasti تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 03 آذر 94), mohamad.reza164 (سه شنبه 03 آذر 94), باغبان (سه شنبه 03 آذر 94)

  9. #5
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 05:01]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,158
    امتیاز
    89,695
    سطح
    100
    Points: 89,695, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,757

    تشکرشده 6,793 در 2,394 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام


    محمد رضا کتاب خوبی بود .
    ممنون .

    پس آخرین کتابی که من خوندم میشه این :
    " سه شنبه ها با موری "


    محمد رضا ، توضیحات خوبی دادی که باعث شد کتاب را همان شب بخوانم
    اگر بخوام خلاصه بگم :

    کتاب در مورد روند زندگی شخصی ، به نام " موری " هست .

    شخصی که اتفاقات و حوادث - سختی ها و خوشی های زیادی را تجربه می کنه :

    مرگ مادر در کودکی – بی محبتی پدر – نامادری – فقر خود و دیگران - تلاش برای رسیدن به هدف دلخواه – رسیدن به شغل دلخواه – مشهور شدن – رسیدن به مقام مربی از نظر دیگران – بیماری و در آخر آرامش !

    چیزی که خیلی جالب بود این بود که آقای موری همیشه اعتقاد داشت باید در زندگی تغییر و دگرگونی را ایجاد کنیم در هر شرایطی و سعی کنیم از زمان همیشه استفاده کنیم و یاد بگیریم !

    حتی در بیماری سخت !


    در کودکی وقتی که فقر را می دید - وقتی سختی کار را در کارخانه با حقوق کم دیگران را می دید
    در ذهنش یه رویا درست کرد که کاری را انتخاب نکنه که از زحمت مردم پول در بیاره ( کارفرما و کارگر )
    اون روزی که دوستش بهش گفت : تو چی می خوای ؟

    و او پاسخ داد نمی دانم !

    این شاید اولین سئوال یه جنگجو باید باشه – واقعا ما از زندگی چی می خوایم !
    وقتی تمرکز کنیم ، حتما به این مهم و پاسخ می رسیم .

    موری به پاسخ سئوال رسید و او تصمیم گرفت معلم بشه !


    هسته اصلی کتاب در مورد موری و دانشجویش به نام " میچ " هست .

    موری بیماری سختی می گیرد و می فهمد که زیاد زمان ندارد - از این رو دوستان و دانشجویانش دوست داشتند بیشتر به ملاقات او برند - شخصی به نام میچ که با استادش صمیمی تر بود – تصمیم گرفت از استادش نکات

    بیشتری یاد بگیره - از این رو ، موری به او گفت بهتره هر هفته سه شنبه ها بیایم با هم صحیت کنیم .

    و کتا هم بر همین نام هست : سه شنبه ها با موری .

    میچ طی 14 هفته ( 14 سه شنبه ) از استاداش رموز زندگی را می آموزد .

    ..............

    محمد رضا ، از این 14 درس زندگی ، کدومش را بیشتر دوست داشتی و یا مفید می دانی ؟

    ممنون .
    ................

    من خودم از سیزدهمین سه شنبه خوشم اومد :

    اون جا از او پرسیدند : اگر یه عصایی جادویی باشه که با اون عصا شفا پیدا کنی ، قبول می کنی ؟ همان آدم سابق می شدی ؟

    موری پاسخ زیبایی داد :

    به هیچ وجه ، من نمی تونم به گذشته برگردم - من حالا دیگر خود ِ متفاوتی هستم

    متفاوت در انتخاب گرایشات ، متقاوت در قدرانی از جسم – کاری که آن طور که باید و شاید در گذشته انجام نمی دادم

    متفاوت در انتخاب واژه هایم جهت حل و فصل سئوالات بزرگ و مهمم .

    سئوالاتی در مورد عشق – مسئولیت پذیری – معنویت و آگاهی .

    ایشون ادامه می دهند و می گویند که اگر من سالم بودم ، آن ها هم چنان معما بودند برای من !



    به نظرم منظور او شاید این باشه ، ما وقتی سالم و سلامت هستیم ، قدر خودمون را نمی دانیم و نمی دانیم برا چی خلق شدیم و برای همین به مسائل ساده و جزئی زندگی بیشتر می پردازیم !


    از او سئوال شد اگر یک روز سالم سالم بودی چی کاری می کردی :

    پاسخ موری :

    صبح از خواب بلند میشدم – نرمش می کردم - یک صبحانه عالی می خوردم – نان شیرینی با چای - شنا می رفتم
    دو ستانم را صدا می کردم با هم ناهار بخوریم و شاد باشیم و با هم درد و دل میکردیم .
    بعدش پیاده روی می رفتم در باغی پر از درخت و گل - طبیعت را نگاه می کردم - چون خیلی وقته نگاه نکردم !!
    هنگام غروب به هم به رستوران می رفتیم و سفارش غذای دلخواه و .......

    .........................

    یا در همین فصل ایشون نکته ی خوبی را بیان می کنند :

    از موری سئوال شد چرا دوستم ، دوست ندارد منو ببیند ؟

    موری پاسخ داد : هیچ قاعده و فرمولی برای روابط وجود ندارد !

    باید از طریق راه حل های عاشقانه به توافق رسید – باید اتاق مشترک برای هر دو طرف وجود داشته باشد – فضای مشترک برای خواسته ها و نیازها !

    در تجارت، مردم برای پیروزی و برد توافق می کنند ، توافق می کنند به ان چه که می خواهند برسند !

    اما عشق متقاوت هست !

    عشق یعتی نگران بودن تو در مورد مسئله شخصی دیگر !

    گویی که انگار مسئله توست !

    ..............................................

    تاپیک خوبی هست
    ادامش بده !



    از کاربر محترم @hasti تشکر می کنم به خاطر معرفی کتاب خوبشان و توضیحاتی که فرمودند .
    کتاب هایی خوبی هستند .
    ممنون .


    ویرایش توسط باغبان : سه شنبه 03 آذر 94 در ساعت 16:41

  10. کاربر روبرو از پست مفید باغبان تشکرکرده است .

    @hasti (یکشنبه 08 آذر 94)

  11. #6
    عضو کوشا آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 24 آذر 98 [ 23:02]
    تاریخ عضویت
    1394-1-24
    نوشته ها
    762
    امتیاز
    26,356
    سطح
    97
    Points: 26,356, Level: 97
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 994
    Overall activity: 57.0%
    دستاوردها:
    OverdriveRecommendation Second ClassTagger First ClassVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    2,761

    تشکرشده 2,595 در 691 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    214
    Array

    كتاب چي خوندي؟

    سلام
    ضمن گله گي از مديران همدردي مبني بر اينكه تاپيك قبلي بنده با همين عنوان "كتاب چي خوندي" را بدون ذكر دليل حذف كردند. با وجود اينكه استقبال خوبي از تاپيك شده بود.

    از خانوم هستي، آقاي خاله قزي و باغبان كه تا لحظه آخر در تاپيك شركت داشتن، مراتب عذر خواهي خود رو اعلام ميكنم.


    مديران همدردي خواهشمند است، تاپيك رو به انجمن مناسب خود انتقال دهند. و اگر مغاير با قوانين همدردي هست اعلام كنند، قبل از اينكه كل تاپيك رو حذف كنند.







    -------------------------------------------------------------------------------------------------------


    هدف اين تاپيك معرفي كتاب هايي كه توسط كاربران خوانده شده است. و نوشتن خلاصه اي از كتاب كه در جذب مخاطب به آن كتاب كمك كند.


    -------------------------------------------------------------------------------------------------------
    كتابي كه خودم معرفي مي كنم كتاب سه شنبه با موري نوشته ميچ آلبوم هست.

    خلاصه اين كتاب كه توسط خودم نوشته شده بود گيرايي مطلب آغاي باغبان رو نداشت. بنابر اين، تصميم گرفتم خلاصه نويسي ايشان رو بنويسم.




    کتاب در مورد روند زندگی شخصی ، به نام " موری " صحبت می کنه
    شخصی که اتفاقات و حوادث - سختی ها و خوشی های زیادی را تجربه می کنه :
    مرگ مادر در کودکی – بی محبتی پدر – نامادری – فقر خود و دیگران - تلاش برای رسیدن به هدف دلخواه – رسیدن به شغل دلخواه – مشهور شدن – رسیدن به مقام مربی از نظر دیگران – بیماری و .....
    چیزی که خیلی جالب بود این بود که آقای موری همیشه اعتقاد داشت باید در زندگی تغییر و دگرگونی را ایجاد کنیم در هر شرایطی و سعی کنیم از زمان همیشه استفاده کنیم و یاد بگیریم !
    حتی در بیماری سخت !
    در کودکی وقتی که فقر را می دید - وقتی سختی کار را در کارخانه با حقوق کم دیگران را می دید
    در ذهنش یه رویا درست کرد که کاری را انتخاب نکنه که از زحمت مردم پول در بیاره ( کارفرما و کارگر )
    اون روزی که دوستش بهش گفت : تو چی می خوای ؟
    و او پاسخ داد نمی دانم !
    این شاید اولین سئوال یه جنگجو باید باشه – واقعا ما از زندگی چی می خوایم !
    وقتی تمرکز کنیم ، حتما به این مهم و پاسخ می رسیم .
    موری به پاسخ سئوال رسید و او تصمیم گرفت معلم بشه !
    هسته اصلی کتاب در مورد موری و دانشجویش به نام " میچ " هست .
    موری بیماری سختی می گیرد و می فهمد که زیاد زمان ندارد - از این دوستان و دانشجویانش دوست داشتند بیشتر به ملاقلت او برند - از این رو شخصی به تام میچ که با استادش صمیمی تر بود – تصمیم گرفت از استادش نکات بیشتری یاد بگیره
    از این رو ، موری به او گفت بهتره هر هفته سه شنبه ها بیایم با هم صحیت کنیم .
    و کتا هم بر همین نام هست : سه شنبه ها با موری .
    میچ طی 14 هفته ( 14 سه شنبه ) از استاداش رموز زندگی را می آموزد .
    محمد رضا ، از این 14 درس زندگی ، کدومش را بیشتر دوست داشتی و یا مفید می دانی ؟
    من خودم از سیزدهمین سه شنبه خوشم اومد :
    اون جا از او پرسیدند : اگر یه عصایی جادویی باشه که با اون عصا شفا پیدا کنی ، قبول می کنی ؟ همان آدم سابق می شدی ؟
    موری پاسخ زیبایی داد :
    به هیچ وجه ، من نمی تونم به گذشته برگردم - من حالا دیگر خود ِ متفاوتی هستم
    متفاوت در انتخاب گرایشات ، متقاوت در قدرانی از جسم – کاری که آن طور که باید و شاید در گذشته انجام نمی دادم -
    متفاوت در انتخاب واژه هایم جهت حل و فصل سئوالات بزرگ و مهمم .
    سئوالاتی در مورد عشق – مسئولیت پذیری – معنویت و آگاهی .
    ایشون ادامه می دهند و می گویند که اگر من سالم بودم ، آن ها هم چنان معما بودند برای من .
    به نظرم منظور او شایداین باشه ، ما وقتی سالم و سلامت هستیم ، قدر خودمون را نمی دانیم و نمی دانیم برا چی خلق شدیم و برای همین به مسائل ساده و جزی زندگی بیشتر می پردازیم !
    از او سئوال شد اگر یک روز سالم سالم بودی چی کاری می کردی :
    پاسخ زیبای موری :
    صبح از خواب بلند میشدم – نرمش می کردم - یک صبحانه عالی می خوردم – نان شیرینی با چای - شنا می رفتم
    دو ستانم را صدا می کردم با هم ناهار بخوریم و شاد باشیم و با هم درد و دل منیم .
    بعدش پیاده روی می رفتم در باغی پر از درخت و گل - طبیعت را نگاه می کردم - چون خیلی وقته نگاه نکردم .
    هنگام غروب به هم به رستوران می رفتیم و سفارش غذای دلخواه و .......
    .........................
    یا در همین فصل ایشنون نکته ی خوبی را بیان می کنند :
    از موری سئوال شد چرا دوستم ، دوست ندارد منو ببیند ؟
    موری پاسخ داد : هیچ قاعده و فرمولی برای روابط وجود ندارد !
    باید از طریق راه حل های عاشقانه به توافق رسید – باید اتاق مشترک برای هر دو طرف وجود داشته باشد – فضای مشترک برای خواسته ها و نیازها !
    در تجارت مردم برا پیروزی و برد توافق می کنند ، توافق می کنند به ان چه که می خواهند برسند !
    اما عشق متقاوت هست !
    عشق یعتی نگران بودن تو در مورد مسئله شخصی دیگر !
    گویی که انگار مسئله توست !

  12. کاربر روبرو از پست مفید mohamad.reza164 تشکرکرده است .

    @hasti (یکشنبه 08 آذر 94)

  13. #7
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    امروز [ 05:01]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,158
    امتیاز
    89,695
    سطح
    100
    Points: 89,695, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.2%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,757

    تشکرشده 6,793 در 2,394 پست

    Rep Power
    0
    Array


    سلام محمد رضا


    کتاب : " انسان کامل " از شهید مطهری را تمام کردی !

    ممنون .




 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. برم سمت دارو درمانی؟
    توسط گل همییشه بهار در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: دوشنبه 10 اسفند 94, 04:55
  2. کتاب چی خوندی؟
    توسط mohamad.reza164 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: سه شنبه 03 آذر 94, 16:37
  3. چرا باید کمی اشتباه بکنی؟
    توسط khaleghezey در انجمن شخصیت
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 13 مهر 94, 12:43
  4. اظهار تمایل همکار خانم به ازدواج و نحوه رد بدون دلخوری؟
    توسط sayrex در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 30
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 شهریور 91, 23:38
  5. انتظار و امید یا بی خیالی؟
    توسط mohammad matin در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: چهارشنبه 09 آذر 90, 10:10

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.