به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 39 از 57 نخستنخست ... 919293031323334353637383940414243444546474849 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 381 تا 390 , از مجموع 561
  1. #381
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 09 خرداد 02 [ 03:26]
    تاریخ عضویت
    1390-6-22
    نوشته ها
    697
    امتیاز
    27,600
    سطح
    98
    Points: 27,600, Level: 98
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 750
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    3,274

    تشکرشده 2,351 در 551 پست

    Rep Power
    162
    Array
    سلام دوستان خوبم
    آقای به دنیال خوشبختی ممنونم از خاطرتون همون لحظه من به کار بردمش!

    این دفعه که از سفر برگشتم همسرم به دلیل بدهی های زیادی که داره خیلی داغون بود هیچوقت تا این حد به هم ریخته ندیده بودمش 100 میلیون پولشو یک نفر نداده بود و همونقد بدهی به کسی دیگه داشت و خلاصه شرایط سختی رو میگذروند.

    با این اوصاف و حال بدش بهم گفت برات یک هدیه کوچیک معنوی که مناسب این دورانه خریدم... اصن باورم نمیشد چون اینقد ذهنش مشغول بود که حتی موقع غذا هم حواسش جمع نبود وقتی بهم هدیه رو داد واقعا ذوق کردم دوتا بلیط تاتر ماله یک گروه مذهبی که میدونست من تاتراشونو میپسندم خریده بود...

    واقعا ازینکه حتی تو این شرایط سختش منو به یاد داره شکه شدم و هم شرمنده...

    چقدر یک هدیه کوچیک اما متناسب و هوشمندانه میتونه قلب هارو شاد و به هم نزدیک کنه
    منتظر خاطرات عاشقانه شما عزیزان هستم

  2. 10 کاربر از پست مفید شمیم الزهرا تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 27 آبان 94), paiize (پنجشنبه 05 آذر 94), reihane_b (چهارشنبه 27 آبان 94), فدایی یار (دوشنبه 02 آذر 94), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 05 آذر 94), گندم.م (چهارشنبه 27 آبان 94), yasna1990 (سه شنبه 03 آذر 94), بارن (یکشنبه 02 اسفند 94), سها** (دوشنبه 02 آذر 94), صبا_2009 (چهارشنبه 27 آبان 94)

  3. #382
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اردیبهشت 98 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-11-09
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    7,738
    سطح
    58
    Points: 7,738, Level: 58
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    132

    تشکرشده 652 در 153 پست

    Rep Power
    59
    Array
    باز مجبورم اینجا رو خودم دست بگیرم؛

    خانومم می گه امروز صبح به همکارم گفتم: نمی دونم چرا آقامون صبحونه منو نیاورد،

    میگه گفت؛ اولش بود الان دیگه کهنه شدی، میگه گفتم آخه تا دیروز می اورد، یعنی یه روزه کهنه شدم،

    حالا این ور ماجرا،

    امروز صبح که رسیدم توی اتاق کارم، مدیر بخشمون امد و پیگیر چند تا کار بود و بعد من هم رفت سراغ هم اتاقی های من ، خلاصه تا ساعت 9 توی اتاق بود ، ساعت 9 یه لحظه رفت بیرون، تا من امدم لقمه درست کنم و برای خانومم صبحونه ببرم باز برگشت، دیگه دیدم اینجوری نمیشه، گفتم مهندس من به جهنم، خانم گشنشه. با این حرف من واحد رفت رو هوا. منم از فرصت استفاده کردم و لقمه های خانومم رو براش بردم.

    دل آرام گیرد به یاد خدا

  4. 12 کاربر از پست مفید به دنبال خوشبختی تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 03 آذر 94), paiize (پنجشنبه 05 آذر 94), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 05 آذر 94), کلانتر جو (چهارشنبه 25 بهمن 96), گندم.م (دوشنبه 02 آذر 94), یاس پاییزی (پنجشنبه 05 آذر 94), ویولت (سه شنبه 03 آذر 94), yasna1990 (سه شنبه 03 آذر 94), بارن (یکشنبه 02 اسفند 94), سها** (شنبه 07 آذر 94), شمیم الزهرا (جمعه 06 آذر 94), صبا_2009 (دوشنبه 02 آذر 94)

  5. #383
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 30 تیر 95 [ 01:46]
    تاریخ عضویت
    1394-5-19
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    1,178
    سطح
    18
    Points: 1,178, Level: 18
    Level completed: 78%, Points required for next Level: 22
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 51 در 25 پست

    Rep Power
    0
    Array
    عالي بود......آقاي "به دنباله خوشبختي".....

    خوشبخت بمونين.....

  6. 2 کاربر از پست مفید صحرا0 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 03 آذر 94), کلانتر جو (چهارشنبه 25 بهمن 96)

  7. #384
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 17 اردیبهشت 96 [ 07:07]
    تاریخ عضویت
    1394-7-04
    نوشته ها
    273
    امتیاز
    4,637
    سطح
    43
    Points: 4,637, Level: 43
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 113
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsOverdrive1 year registered
    تشکرها
    270

    تشکرشده 319 در 160 پست

    Rep Power
    52
    Array
    سلام به همگی
    جن وقت پیش با شوهرم دعوامون شد اونم قهر کرد واعتصاب غذا یکی دوروز اول براش غذا اماده میکردم سر سفره دیدم نمیخوره ومیره برا خودش نیمرو درست میکنه خلاصه منم اومدم هر روز غذاهایی که دوست داشت را درست میکردم وبا دخترم میل می کردیم دخترم میگفتش مامان خیلی خوش مزه بود بعد از 4 زوز عصرش غذا گرم کرد و خورد دخترم گفت اه بابا اشتی کردی اونم گفت مامانت بداخلاقه ولی دستپختش خوبه خدابداد مردایی برسه که زنشون دستپختشون خوب نیست منم خدارو شکر کردم که باز قبولم داره

  8. 8 کاربر از پست مفید سها** تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 04 آذر 94), paiize (پنجشنبه 05 آذر 94), فدایی یار (دوشنبه 30 آذر 94), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 05 آذر 94), گندم.م (چهارشنبه 04 آذر 94), یاس پاییزی (پنجشنبه 05 آذر 94), yasna1990 (چهارشنبه 04 آذر 94), بارن (یکشنبه 02 اسفند 94)

  9. #385
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    سلااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااام خوبین ؟

    چندشب هوا قشنگ و اروم رفتیم پیاده روی کنیم تا شب گشتیم و گشتیم
    یهو بارون تندی شروع شد خیلی قشنگ بود ولی سرمای شدیدی داشت منم میلرزیدم ازبس خیس شده بودم
    نامزدم کاپشنشو دراورد که من بپوشم ولی من قبول نمیکردم بهر حال انقدر اصرار کرد تا پوشیدم گرم گرم بود هرچند ظاهرم واقعا خنده دار شده بود

    تقریبا ساعت یک شب بود تاکسی هم پیدا نمیشد همینطور زیر بارون داشتیم میومدیم طرف خونه ولی خیلی مونده موند
    تا اینکه یکی نگه داشت و سوار شدیم هی از اینه نگامون میکرد و لبخن میزد منم تو سرمای شدید با اینکه کاپشنشو پوشیده بودم بازم سردم بود محکم رفتته بودم تو بغلش :)))))


    خلاصه یه اهی کشید و گفت چقدر همو دوست دارید حسودیم شد نامزدم گفت خب شما هم میتونی دوست داشته باشی کلی افسوس خورد انگار بغضش ترکیده بود گفت من و همسرم خیلی سرد شده بودیم شما رو دیدم حال و هوام عوض شد سرذوق اومدم که منم .... ماهم خندیدیم

    رسیدیم خونه و فرداش پاشدیم دیدم طفلی سرما خورده
    به تجربه دریافتم مردها خیلی مهربون ترن و مقاوم تر از خانومان نمی دونم چرا اسمشون اینجوری در رفته !!!

    .......................................

    با توجه به اینکه از قدیم گفتن " بیازار موری که ......" منم سعی میکنم عمل کنم بهش
    یکی از تفریحات سالم من اینه که زنگ میزنم همسرم

    گوشی رو برمیداره با صدای مردونه جدی میگه سلام عزیزم بفرمایید کاری داشتی ؟

    میگم چرا جدی حرف میزنی
    میگه پیش همکارامم بهت زنگ میزنم
    منم کلی حرفای خنده دار میزنم یسری حرفا که رمزه بینمون و خندمون میگیره وقتی اینا رو میگم حساس میشه و پیش همکاراش یا یه جای جدی خندش میگیره تازه
    یه قانونی هم داریم که حق نداره گوشی رو به روم قطع کنه

    خلاصه کلی میخندونمش خودمم اینور غش میکنم بعد دیگه دلم میسوزه و خدافظی میکنم

    تازگی ها کلافه شده ازین کارم و اون هم همین کارو میکنه یجوری شده که تو موقعیت های جدی واهمه داریم تلفن همو جواب بدیم :)

    شاد باشین

  10. 10 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 05 آذر 94), m.reza91 (پنجشنبه 05 آذر 94), paiize (پنجشنبه 05 آذر 94), فدایی یار (دوشنبه 30 آذر 94), کلانتر جو (چهارشنبه 25 بهمن 96), گندم.م (پنجشنبه 05 آذر 94), یاس پاییزی (پنجشنبه 05 آذر 94), بارن (یکشنبه 02 اسفند 94), شمیم الزهرا (جمعه 06 آذر 94), صبا_2009 (پنجشنبه 05 آذر 94)

  11. #386
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 07 مرداد 96 [ 12:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-03
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    3,765
    سطح
    38
    Points: 3,765, Level: 38
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    1

    تشکرشده 64 در 43 پست

    Rep Power
    27
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته اردیبهشت نمایش پست ها
    سلااااااااااااااااااااااا اااااااااااااااااام خوبین ؟

    چندشب هوا قشنگ و اروم رفتیم پیاده روی کنیم تا شب گشتیم و گشتیم
    یهو بارون تندی شروع شد خیلی قشنگ بود ولی سرمای شدیدی داشت منم میلرزیدم ازبس خیس شده بودم
    نامزدم کاپشنشو دراورد که من بپوشم ولی من قبول نمیکردم بهر حال انقدر اصرار کرد تا پوشیدم گرم گرم بود هرچند ظاهرم واقعا خنده دار شده بود

    تقریبا ساعت یک شب بود تاکسی هم پیدا نمیشد همینطور زیر بارون داشتیم میومدیم طرف خونه ولی خیلی مونده موند
    تا اینکه یکی نگه داشت و سوار شدیم هی از اینه نگامون میکرد و لبخن میزد منم تو سرمای شدید با اینکه کاپشنشو پوشیده بودم بازم سردم بود محکم رفتته بودم تو بغلش :)))))


    خلاصه یه اهی کشید و گفت چقدر همو دوست دارید حسودیم شد نامزدم گفت خب شما هم میتونی دوست داشته باشی کلی افسوس خورد انگار بغضش ترکیده بود گفت من و همسرم خیلی سرد شده بودیم شما رو دیدم حال و هوام عوض شد سرذوق اومدم که منم .... ماهم خندیدیم

    رسیدیم خونه و فرداش پاشدیم دیدم طفلی سرما خورده
    به تجربه دریافتم مردها خیلی مهربون ترن و مقاوم تر از خانومان نمی دونم چرا اسمشون اینجوری در رفته !!!

    .......................................

    با توجه به اینکه از قدیم گفتن " بیازار موری که ......" منم سعی میکنم عمل کنم بهش
    یکی از تفریحات سالم من اینه که زنگ میزنم همسرم

    گوشی رو برمیداره با صدای مردونه جدی میگه سلام عزیزم بفرمایید کاری داشتی ؟

    میگم چرا جدی حرف میزنی
    میگه پیش همکارامم بهت زنگ میزنم
    منم کلی حرفای خنده دار میزنم یسری حرفا که رمزه بینمون و خندمون میگیره وقتی اینا رو میگم حساس میشه و پیش همکاراش یا یه جای جدی خندش میگیره تازه
    یه قانونی هم داریم که حق نداره گوشی رو به روم قطع کنه

    خلاصه کلی میخندونمش خودمم اینور غش میکنم بعد دیگه دلم میسوزه و خدافظی میکنم

    تازگی ها کلافه شده ازین کارم و اون هم همین کارو میکنه یجوری شده که تو موقعیت های جدی واهمه داریم تلفن همو جواب بدیم :)

    شاد باشین

    خوش به حالت عزیزم منم بقول اون راننده حسرت خوردم منو شوهرمم خیلی وقته که دیگه اوقات خوشی نداریم و فقط باهم دعوا داریم و کم پیش میاد باهم بگیم بخندیم و منم که شوخی میکنم که شوهرم سر ذوق بیاد میزنه تو ذوقم که یعنی چی الان این حرفو زدی انگار دعوا داره باهام ...
    کاش یه همسر خوب و شوخ میداشتم نه این که مثل برج زهرماره ...

  12. 3 کاربر از پست مفید mahsa21 تشکرکرده اند .

    فدایی یار (دوشنبه 30 آذر 94), فرشته اردیبهشت (پنجشنبه 05 آذر 94), کلانتر جو (چهارشنبه 25 بهمن 96)

  13. #387
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 مهر 02 [ 20:03]
    تاریخ عضویت
    1391-3-10
    نوشته ها
    1,568
    امتیاز
    39,190
    سطح
    100
    Points: 39,190, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 37.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,236

    تشکرشده 6,881 در 1,486 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    322
    Array
    سلام مهسا جان فکر نمیکنی که این توانایی رو داری که شروع به شیرین کردن رابطتون بکنی و هردوتون از باهم بودن لذت ببرین
    همه چی دست دوتاتونه
    مخصوصا خودت اگه بخوایی تاثیرگذار باشی...

  14. 3 کاربر از پست مفید فرشته اردیبهشت تشکرکرده اند .

    m.reza91 (پنجشنبه 05 آذر 94), کلانتر جو (چهارشنبه 25 بهمن 96), یاس پاییزی (پنجشنبه 05 آذر 94)

  15. #388
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اردیبهشت 98 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-11-09
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    7,738
    سطح
    58
    Points: 7,738, Level: 58
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    132

    تشکرشده 652 در 153 پست

    Rep Power
    59
    Array
    یه چیز تعریف می کنم ولی هنوز اتفاق نیفتاده؛ میشه گفت دارم خاطره رو قبل از اتفاقش تعریف می کنم
    چن وقتی هست که برای خانومم گل نخریدم (فک کنم سه ماه شده، آزه دیگه آخرین بار برای تولدش خریدم که 4 ماه پیش بود). به شوخی بعضی وقتا تیکه می نداخت که یکی بود برام گل می خرید اما دیگه نمی خره! خلاصه امروز یه چرخی توی اینترنت زدم و یه جعبه کادو دیدم که توش رو پر گل روز کرده بودن و به ذهنم زد که یه جعبه کادو بگیرم و یه نامه عاشقانه واسه خانومم بنویسم و بزارم داخل جعبه و بقیه جعبه رو هم بدم گل فروشی برام گل بچینه.
    بعد از ظهر قبل امدن به سر کار جعبه رو گرفتم و الان که دارم این خاطره رو می نویسم کار نامه تموم شده (البته بریا نگارشش از اینترنت هم کمک گرفتم و فقط یه جاهاییش رو خودم نوشتم) و می خوام برم گل فروشی بدم گلاشو بچینه و از اونجا هم برم خونه.
    چون مطمئن بودم خاطره عاشقانه میشه قبل از وقوعش اینجا ثبت کردم که به نوبه خودش از این جهت نیز خاص باشه.
    البته یه دلیل دیگش هم این بود که واقعاً از این ایده خوشم امد و خواستم شما هم زودتر در جریان این ایده قرار بگیرید.

    عکس اون جعبه که توی اینترنت دیدم (حالا تصور کنید نصف جعبه با یه نامه که به صورت لوه شده پر شده و نصف دیگش هم به مانند این گل چیده شده)

    http://uupload.ir/files/fkcb_عاشقانه.jpg

    دل آرام گیرد به یاد خدا

  16. 8 کاربر از پست مفید به دنبال خوشبختی تشکرکرده اند .

    m.reza91 (پنجشنبه 05 آذر 94), فدایی یار (دوشنبه 30 آذر 94), فرشته اردیبهشت (جمعه 06 آذر 94), گندم.م (جمعه 06 آذر 94), یاس پاییزی (پنجشنبه 05 آذر 94), بارن (یکشنبه 02 اسفند 94), شمیم الزهرا (جمعه 06 آذر 94), صبا_2009 (پنجشنبه 05 آذر 94)

  17. #389
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 07 آبان 01 [ 21:11]
    تاریخ عضویت
    1393-1-11
    محل سکونت
    مگه فرقی داره!؟
    نوشته ها
    809
    امتیاز
    24,401
    سطح
    95
    Points: 24,401, Level: 95
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 949
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,979

    تشکرشده 3,495 در 804 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    191
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط به دنبال خوشبختی نمایش پست ها
    یه چیز تعریف می کنم ولی هنوز اتفاق نیفتاده؛ میشه گفت دارم خاطره رو قبل از اتفاقش تعریف می کنم
    چن وقتی هست که برای خانومم گل نخریدم (فک کنم سه ماه شده، آزه دیگه آخرین بار برای تولدش خریدم که 4 ماه پیش بود). به شوخی بعضی وقتا تیکه می نداخت که یکی بود برام گل می خرید اما دیگه نمی خره! خلاصه امروز یه چرخی توی اینترنت زدم و یه جعبه کادو دیدم که توش رو پر گل روز کرده بودن و به ذهنم زد که یه جعبه کادو بگیرم و یه نامه عاشقانه واسه خانومم بنویسم و بزارم داخل جعبه و بقیه جعبه رو هم بدم گل فروشی برام گل بچینه.
    بعد از ظهر قبل امدن به سر کار جعبه رو گرفتم و الان که دارم این خاطره رو می نویسم کار نامه تموم شده (البته بریا نگارشش از اینترنت هم کمک گرفتم و فقط یه جاهاییش رو خودم نوشتم) و می خوام برم گل فروشی بدم گلاشو بچینه و از اونجا هم برم خونه.
    چون مطمئن بودم خاطره عاشقانه میشه قبل از وقوعش اینجا ثبت کردم که به نوبه خودش از این جهت نیز خاص باشه.
    البته یه دلیل دیگش هم این بود که واقعاً از این ایده خوشم امد و خواستم شما هم زودتر در جریان این ایده قرار بگیرید.

    عکس اون جعبه که توی اینترنت دیدم (حالا تصور کنید نصف جعبه با یه نامه که به صورت لوه شده پر شده و نصف دیگش هم به مانند این گل چیده شده)

    http://uupload.ir/files/fkcb_عاشقانه.jpg


    زنده باد!
    نه به خاطر اینکه علاج واقعه قبل از وقوع می کنید :)
    بلکه به خاطر توجهی که به همسرتون دارید و قطعا ایشون این موضوع رو درک خواهند کرد.
    این توجه چیزیه که متاسفانه خیلی ها بهش بی توجه اند مثل سرد جواب دادن به تلفن( یا اصلا جواب ندادنش )، بی توجهی به کوچکترین خواسته ها و ...
    خوشبخت باشید جناب به دنبال خوشبختی!؛ یوقتم فکر نکنید ما دلمون بسوزه ها!! نه تو رو خدا ! راحت باشین ! ادامه بدین!! :)


    ----
    مطمئنا توجه به این قبیل تاپیک ها برای مراجعین گذری سایت، مفید تره، بنابرین انتظار میره بیشتر شاهد بروزشدنش از مسئولین امر( ) باشیم.
    من دیوانه چو زلف تو رها می‌کردم / هیچ لایق‌ترم از حلقه زنجیر نبود




  18. 6 کاربر از پست مفید m.reza91 تشکرکرده اند .

    فرشته اردیبهشت (جمعه 06 آذر 94), گندم.م (جمعه 06 آذر 94), یاس پاییزی (پنجشنبه 05 آذر 94), به دنبال خوشبختی (شنبه 07 آذر 94), بارن (یکشنبه 02 اسفند 94), صبا_2009 (پنجشنبه 05 آذر 94)

  19. #390
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 06 مهر 00 [ 20:39]
    تاریخ عضویت
    1394-4-16
    نوشته ها
    60
    امتیاز
    6,681
    سطح
    53
    Points: 6,681, Level: 53
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 69
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    11

    تشکرشده 156 در 42 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دستتون درد نکنه ممنونم از ایده جالب و خاص وشیکی که لطف کردید و اینجا برامون نوشتید و تبریک به همسرتون بخاطر داشتن یه همسر خوش ذوقی مثل شما
    راستش ما چند روز دیگه سالگرد ازدواجونه چند وقتی هست فکرم مشغوله پیدا کردن یه ایده جالبه البته خیلی وقته یه نامه هم نوشته بودم که نمیدونستم باید چجوری شیک و فانتزیش کنم ایده شما منو امروز سر ذوق اورد ممنونم ازتون و امیدوارم شما و همه بچه های این سایت خوشبخت و شاد باشن

  20. 3 کاربر از پست مفید nilo95 تشکرکرده اند .

    فدایی یار (دوشنبه 30 آذر 94), به دنبال خوشبختی (شنبه 07 آذر 94), بارن (یکشنبه 02 اسفند 94)


 
صفحه 39 از 57 نخستنخست ... 919293031323334353637383940414243444546474849 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 2 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 2 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:06 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.