موضوع: لطفا راهنمایی کنید تا دررابطه با طلاق تصمیم درست بگیرم

سلام
ویژگی های خودم و همسرم رو بهتون میگم لطفا منطقی کمکم کنید

تقریبا5 ساله ازدواج کردم (در سن کم)
از همون اول باهاش مشکل داشتم که فکر میکردم به خاطر سن کم هست
از اول بداخلاق و تندخو .پرتوقع .مسیولیت پذیری بسیار پایین.تنبل با خواب زیااد و...

بعد از مشاوره های فراوان مسیولیت پذیریش خیلی بهتر شده ولی همچنان تنبل هست.که باعث میشه واقعا ازش زده بشم

اخلاق تندش رو هنوز داره. به خاطر اعتماد به نفس خیلی پایینی که داره با گفته ی مشاور من مدت هاست خیلی تشویقش میکنم و ازش همیشه طرفداری میکنم و کلی هم بهش احترام میذارم ولی اون خیلی وقت ها مخصوصا وقتی که بیرون از خونه باشیم با من تند حرف میزنه و یا منو ضایع میکنه یا باهاش حرف میزنم محلم نمیزاره تو جمع و حتی جلو خونوادش و من خیلی خجالت میکشم
کلا لحن تندی داره اکثرا با خانواده خودشم همیشه همینطور بوده(با غریبه ها خوبه)

بعداز 5 سال هنوز خیلی از حرف های زندگیمون رو به خونوادش میگه و حتی گاهی اوقات خانواده من رو هم داخل بحث میکشونه بارها باهاش صحبت کردم ولی باز کار خودشو میکنه (انگار درکش نمیرسه) طوری که واقعا نمیتونم بهش اعتماد کنم

به خاطر عقب افتادن تحصیلی و اینکه موفقیت خاصی تو هیچ زمینه ای نداشته اعتماد به نفس عزت نفس پایینی داره و یه سری عقده ها و کمبود ها بقیه رو تحقیر میکنه و مسخره...

اوایل دلم خیلی به حالش میسوخت و سعی کردم کمکش کنم ولی.....
راستی اراده خیلی پایینی هم داره

بهش گفتم من با تنبلی و اخلاق تند و... مشکل دارم بیا برو مشاوره و رو خودت کار کن ولی گفت من همینم ک هستم من هم فکر کردم دیگه وقتشه کمی به خودم فکر کنم که تو این همه مدت طعم زندگی کنار یه همراه خوب که بتونم بهش تکیه کنم و باتلاش هم ایندمونو بسازیم نچشیدم

البته منکر نمیشم که قطعا من هم این وسط اشتباهاتی داشتم

اخلاقای خوبش که تو خانواده ما و حتی خودشون کاملا عادیه البته
اینه که دست بزن نداره
فحاشی و دادوبیداد نمیکنه
اعتیاد نداره و اهل خیانت نیست

ولی اون ویژگی هایی که بالا گفتم من رو دیگه به ستوه اورده و تصمیم به جدایی گرفتم
این جدایی به نظر شما منطقیه یا من اشتباه میکنم؟

سلام یسنا خانم .
تصمیم به جدایی رو باید خود شما بگیری ، به نظر من خیلی بعیده انسانی که تندخو و بداخلاقه ، دست بزن که نه ولی دیگه فحاشی هم نکنه ، پس چطور خشمش رو خالی میکنه ؟ شاید شما بیش از حد خانومی و خیلی کنترلش میکنی که اگه اینطورم باشه بازم یه روز کم میاری .
باید ببینی این سالهایی که گذروندین ، مشاوره ها چه تأثیری داشته ؟ واقعا تغییر کرده یا نه ؟ اگه پیشرفتی داشتین ادامه بده اما اگه به این نتیجه رسیدی که مشاوره رفتن و کنار اومدن و .... نتیجه ای تو بهبود اوضاع نداره ، میرسی به مرحله تصمیم گیری برا جدایی .
مزایا و معایب زندگی با این فرد رو که قراره پدر بچه هات باشه ، بذار کنار مزایا و معایب زندگی یک زن مطلقه که ممکنم هست بتونه زندگی موفق تری داشته باشه ، ببین کدوم یکی به نظرت بهتره و به نفعته . اینجوری راحت تر تصمیم میگیری

یسنای محترم ،،،،بیشتر خانما بعد از طلاق به فکر تغییر و بهبود می افتند،،،،،،،،میتونی بدون جدایی به فکر تغییر تو خودت بیفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ میتونی به تحقیر هاش بخندی و با روی گشاده نشون بدی که تو اعتماد بنفس خیلی بالایی داری، نحوه برخورد با هر تحقیری شدت اون تحقیر رو بالا می بره یا پایین می یاره وقتی اون مسخره میکنه تو اما تو چهره ات ناراحتی دیده نمیشه ،،،ناخودآگاه بقیه احساس میکنن حرف بدی نشنیدن و شوهرت هم کمتر دچار وسوسه اجرای این فیلم برای جلب توجه میشه و برعکس وقتی یه حرف خوب میزنه تو کلی ذوق کنی و اون حرف رو جلوی همه پیاز داغش رو زیاد کنی آقای شوهر راه جلب توجه جدیدی پیدا میکنه،،،،،،،فقط کافیه وقتی ببخشیدا چرت و پرت میگه شما با بیخیالی یا حالت شوخی نشون بدی که اطمینان داری که با حرفاش نمی خواد اذیتت کنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!مازنا باید بازیگر باشیم این تنها راه خوشبختیه ،،،،،،،،،،،،طلاق حیرونی میاره و آخرین راهه برای کسی که مجبوره و راه دیگه ای نداره،،،،،،،،با طلاق یا ازدواج مجدد فقط مشکل رو تغییر میدی،،،،،،،،،چون شوهرت حسن و خوبی قابل توجهی داره،،،،،،،،،من تو عقد جدا شدم چون راه دیگه ای نداشتم اما شوشوی تو 5 سال بوده ،،،،،،،من یه جایی خوندم افراد با حدود 5سال زندگی مشترک احساس دلزدگی نسبت به هم پیدا می کنن و این گذراست


میدونی ازدواج چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟قبول کردن مسئولیت یه مرد گنده که پدر و مادرش دیگه توانایی نگه داریش روندارن!!!
التماس دعا

نوشته اصلی توسط گل آرا

سلام یسنا خانم .
تصمیم به جدایی رو باید خود شما بگیری ، به نظر من خیلی بعیده انسانی که تندخو و بداخلاقه ، دست بزن که نه ولی دیگه فحاشی هم نکنه ، پس چطور خشمش رو خالی میکنه ؟ شاید شما بیش از حد خانومی و خیلی کنترلش میکنی که اگه اینطورم باشه بازم یه روز کم میاری .
باید ببینی این سالهایی که گذروندین ، مشاوره ها چه تأثیری داشته ؟ واقعا تغییر کرده یا نه ؟ اگه پیشرفتی داشتین ادامه بده اما اگه به این نتیجه رسیدی که مشاوره رفتن و کنار اومدن و .... نتیجه ای تو بهبود اوضاع نداره ، میرسی به مرحله تصمیم گیری برا جدایی .
مزایا و معایب زندگی با این فرد رو که قراره پدر بچه هات باشه ، بذار کنار مزایا و معایب زندگی یک زن مطلقه که ممکنم هست بتونه زندگی موفق تری داشته باشه ، ببین کدوم یکی به نظرت بهتره و به نفعته . اینجوری راحت تر تصمیم میگیری

خشمگین نیست که با کتک و... خالیش کنه یه جور ترشه بالحن بد حرف میزنه شایدم به خاطر کمبودهاش باشه
در مقایسه ی جدایی با ادامه...این زندگی واقعا احساس خوبی به من نمیده...نه حمایتی نه تکیه گاهی نه اعتماد به نفسی نه امیدی نه لذتی
برنامه های شخصیمم نمیذاره انجا م بدم خوش میگه بروباشگاه بادوستات برو بیرون و ... ولی وقتی ک میخوام انجام بدم مانعم میشه انگار نمیخواد ببینه من مستقل از اونهم گاهی خوش میگذرونم

نوشته اصلی توسط آخیش

یسنای محترم ،،،،بیشتر خانما بعد از طلاق به فکر تغییر و بهبود می افتند،،،،،،،،میتونی بدون جدایی به فکر تغییر تو خودت بیفتی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ میتونی به تحقیر هاش بخندی و با روی گشاده نشون بدی که تو اعتماد بنفس خیلی بالایی داری، نحوه برخورد با هر تحقیری شدت اون تحقیر رو بالا می بره یا پایین می یاره وقتی اون مسخره میکنه تو اما تو چهره ات ناراحتی دیده نمیشه ،،،ناخودآگاه بقیه احساس میکنن حرف بدی نشنیدن و شوهرت هم کمتر دچار وسوسه اجرای این فیلم برای جلب توجه میشه و برعکس وقتی یه حرف خوب میزنه تو کلی ذوق کنی و اون حرف رو جلوی همه پیاز داغش رو زیاد کنی آقای شوهر راه جلب توجه جدیدی پیدا میکنه،،،،،،،فقط کافیه وقتی ببخشیدا چرت و پرت میگه شما با بیخیالی یا حالت شوخی نشون بدی که اطمینان داری که با حرفاش نمی خواد اذیتت کنه!!!!!!!!!!!!!!!!!!مازنا باید بازیگر باشیم این تنها راه خوشبختیه ،،،،،،،،،،،،طلاق حیرونی میاره و آخرین راهه برای کسی که مجبوره و راه دیگه ای نداره،،،،،،،،با طلاق یا ازدواج مجدد فقط مشکل رو تغییر میدی،،،،،،،،،چون شوهرت حسن و خوبی قابل توجهی داره،،،،،،،،،من تو عقد جدا شدم چون راه دیگه ای نداشتم اما شوشوی تو 5 سال بوده ،،،،،،،من یه جایی خوندم افراد با حدود 5سال زندگی مشترک احساس دلزدگی نسبت به هم پیدا می کنن و این گذراست

تغییر در خودم؟!؟!
من چند ساله که ایجاد تغییرات مثبت خودم رو شروع کردم و خداروشکر خوب بوده ولی اونه که نمیخواد کاری کنه

اینکه میگی 5 سال .....من از همون اول زندگیم دودل بودم و هی میگفتم نه با مشاوره درست میشه که نشد..

میدونی ازدواج چیه؟؟؟؟؟؟؟؟؟قبول کردن مسئولیت یه مرد گنده که پدر و مادرش دیگه توانایی نگه داریش روندارن!!! این حداقل درمورد همسرم من درسته چون پدر مادرش فکر میکرن وقتی ازدوام کنه اخلاقش و هما چیزش درست میشه
التماس دعا

نوشته اصلی توسط Sahar51

وااااااي عزيزم اينا ك دليل طلاق نميشه

عصبيه ولي نه داد ميزنه نه فحش ميده !!!!!!

تمبله خوب يكي از خصائصشه ديگه ، مگه گل بي عيب ديدي تابحااااال

ترخدا زندگياتونو انقد راحت خراب نكنيد

خيانت نميكنه

دس بزن نداره

معتادم نيست

بيحرمتي هم نميكنه

شما خوشي زده زير دلت عزيزم بشين مشكلات كسايي ك تو همين تالار در شرف طلاقند رو بخون

برو برا زندگيت ي اسپند دود كن مث يه خانوم زندگيتو دست بگير و مديريت كن سخنرانياي دكتر حبشي يادت نره

اصلا هم ب اين حرف زشت ((طلاق)) حتي فككككككر هم نكن

ترخدا انقد راحت ارامشو از خودت نگير ، مطمئن باش هيچكس نيست ك ١٠٠٪‏ خوب باشه و بي مشكل

چه خوشی اخه...
زندگی کردن با یک پسر تنبل بی اراده ی بداخلاق که به خواسته های تو توجهی نمیکنه و همش خوابه و وقت بیداری هم دایم غر میزنه و رواعصابت راه میره و پر از عقده ها و حسادت هاست برنامه ایندشم که معلوم نیست و هرروز یه چیزی میگه...

به این هم میشه گفت مرد؟
حاضرم مجرد باشم ولی با چنین ادمی که دایما انرژی منفیه و کاری ازش برنمیاد حتی دوست نباشم چه برسه به زندگی مشترک...

اصلا تو همین تالار کسی هست که حاضر باشه چنین زندگی رو تحمل کنه؟!

اگه به خودت به اندازه کافی اعتماد داری و مطمئنی اگه مجرد باشی میتونی زندگی بهتری بسازی ، خب چه اصراریه تو شرایطی بمونی که حالت خوب نیست .
اگه این کسالت شما دوره ای باشه ، یعنی بعد از یه دوره حال بد ، حال خوب رو هم با هم تجربه میکنید و خوشی های دو نفره هم دارین ، خب بیشتر باید بررسی کنی و با دقت بیشتری تصمیم گیری کنی ولی اگه این کسالت شما ، پیوسته شده و بدجور حال و اعصابت رو به هم ریخته ، ازش بخواه یه مدتی جدا از هم زندگی کنین دلایلتم بگو ، در نبود اون خیلی بهتر میتونی تصمیم بگیری چکار کنی ببینی آیا عدم حضورش باعث دلتنگی و اعصاب خوردیت میشه یا اینکه نه متمرکزتری و حالت بهتره .

سلام
اومدم تا بهتون بگم چه اتفاقی افتاد
میدونین شوهر من ازون ادماست ک تا احساس خطر نکنه کاری انجام نمیده

من که مدت ها رو خودم داشتم کار میکردم و در راستای ثبات فکری تا حدودی موفق بودم واقعا تصمیم گرفته بودم اگر حاضر به اصلاح نشه تا جدایی پیش برم

یه مدت خودمو کنترل کردم کمی عزت نفسمو حفظ کردم و سراغش نرفتم خوشبختانه میل جنسیم هم خیلیییی کم شده بود ولی وقتی بهم گفت تو سردی گفتم اره راست میگی و یه سری عوامل از جمله بعضی رفتارای خودشو ک باعث سردی من میشه گفتم بهش از طرفی هم که قرار گذاشتم یه روز واقعا بریم دادگاه
اون هم ک دیده بود قضیه جدیه و من این بار مطمین حرف میزنم کمی به خودش اومد
همون ادمی ک بارها از نظر جنسی (اینو تو تایپیکای قبلیم گفتم) منودچار تعارض کرده بود با علاقه تمام رفتار میکرد و به خودش اونجور ک من دوست داشتم میرسید...

اخلاقش هم ک خیلی بهتر شد!! توجه و محبت هم زیاد... فقط کافیه خیلی سمتش نرم تا تشنه باشه و خودش بهم محبت کنه..البته در عین حال منم سعی میکنم اخلاق خوبی داشته باشم

وقت مشاوره هم گرفته...
خواسته هام براش مهم شدن!!!

خلاصه اینکه همسر من ازون دسته ادم هاست ک تا احساس خطر نکنه کاری انجام نمیده!!!

و از اونهایی ک وقتی زیاد بهشون محبت میشه دیگه قدر دان نیستن
وقتی چیزی نخوای بهت فکر نمیکنه و حقی برات قایل نییت

باید یاد بگیرم کمی سنگدل باشم به خودم بیشتر اهمیت بدم