به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 16
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 آبان 95 [ 10:25]
    تاریخ عضویت
    1394-7-15
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,439
    سطح
    21
    Points: 1,439, Level: 21
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    57

    تشکرشده 47 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array

    6 با مادرشوهرم مشکل دارم

    سلام عزیزان من تازه عضو سایت شدم از مطالب و راهنمایی های خوبتون ممنونم
    الان حدود یکساله که برای زندگی طبقه پایین خونه مادر شوهرم زندگی میکنیم خونه شمالیه و حیاط در اختیار ماست اما مادر شوهرم هر روز به بهانه های مختلف برای استفاد از حیاط از طبقه پایین رفت آمد میکنه اینم خیلی اذیتم میکنه قبلا خیلی سعی کردم که راه پله از طبقه بالا برا حیاط بزارن اما کلی بهانه آوردن کهنمی شه مادرشوهرم خیلی رو شوهرم نفوذ داره خیلی راحت حرفاش رو قبول میکنه نمیدونم چیکار کنم کلی مشکلات دیگه هم دارم مثلا باید هر روز به طبقه بالا سر بزنم هر جا میرم مادر شوهرم زودتر از من آماده میشه همیشه همراه ماست طوی که برا سالگرد ازدواجمون که میخواستیم بریم بیرون یواشکی رفتیم که مبادا مادر اقا ناراحت بشن که چرا آدم حسابش نکردیم تورو خدا راهنماییم کنین خسته شدم

  2. #2
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 آبان 95 [ 10:25]
    تاریخ عضویت
    1394-7-15
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,439
    سطح
    21
    Points: 1,439, Level: 21
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    57

    تشکرشده 47 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کسی نیست راهنماییم کنه؟

  3. #3
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 24 فروردین 03 [ 05:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,564
    امتیاز
    44,676
    سطح
    100
    Points: 44,676, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,967

    تشکرشده 6,441 در 1,459 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    سلام خوش اومدین به همدردی
    میشه بیشترتوضیح بدید؟مادرشوهرتون تنهازندگی میکنن
    شوهرتون به مادرش وابسته ست؟
    نظرشوهرتون چیه؟
    آیاقصد دخالت داره توی زندگیتون یانه فقط میخوادکنارتون باشه؟

    توجه داشته باشید که اون هم مادره...شاید فقط ازکنارشمابودن لذت میبره
    به نظرتون سخت نمیگیرید؟
    بیشترتوضیح بدید
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  4. 2 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    khaleghezey (چهارشنبه 15 مهر 94), بی نهایت (چهارشنبه 15 مهر 94)

  5. #4
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 09 مرداد 95 [ 14:09]
    تاریخ عضویت
    1394-3-31
    نوشته ها
    288
    امتیاز
    5,658
    سطح
    48
    Points: 5,658, Level: 48
    Level completed: 54%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    502

    تشکرشده 446 در 203 پست

    Rep Power
    59
    Array
    من این راهکارها رو پیشنهاد میدم:

    1- اگه امکان داره تو خونه ای حدا از مادر شوهرتون زندگی کنین

    2- رابطه خودتون وهمسرتون رو به هیچ وجه به خاطر این مساله خراب نکنین...

    3- هیچوقت و تحت هیچ شرایطی از مادرشوهرتون پیش شوهرتون بد نگید... هیچوقت... چون به ضرر خودتون هست

    4- با شوهرتون جرف بزنید در مورد اینکه دوست دارید یه حریم خصوصی بین خودتون برقرار باشهوو مثلا گاهی وقتا تنهایی برید بیرون و این موضوع نباید باعث ناراحتی مادرشوهرتون بشه... یا مثلا میتونید خودتون وقتی مبخواید برید بیرون به مادرشوتون در جد تعارف بگید.. من و همسرم میخوایم بریم بیرون کاری ندارید؟ چیزی از بیرون لازم ندارید؟ این باعث میشه کم کم متوجه بشه که نباید ناراحت بشه...

    5- از حساسسیتتون کم کنید .... خیلی به رفتارهای مادرشوهرتون فکر نکنید....

    6- خودتونو به کارهای دیگه مشغول کنید و باز هم تاکیدمیکنم نذارید شوهرتون هم جساس بشه که بدتر و بدتر میشه

  6. کاربر روبرو از پست مفید نارجیس تشکرکرده است .

    khaleghezey (پنجشنبه 16 مهر 94)

  7. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 آبان 95 [ 10:25]
    تاریخ عضویت
    1394-7-15
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,439
    سطح
    21
    Points: 1,439, Level: 21
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    57

    تشکرشده 47 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    با سلام
    نارجیس و پاییزای عزیز ممنون از شما
    در مورد سوالات شما مادر شوهرم تنها نیست یه دخترو پسر دیگه هم داره ولی بیشتر وقتشو با شوهرم میگذرونده و الان هم انتظار داره همیشه و همه جا پیش ما باشه شوهرم هم ازش خیلی میترسه همش میگه من نمیتونم بهش چیزی بگم قصدش هم در درجه اول دخالته چون تا ما میخوایم یه بحث کوچیک کنیم میاد پایین و دخالت میکنه و اینکه حسادت میکنه که چون شوهرمو بزرگ کرده و زحمتشو کشیده باید همه جا باشه به همه چی نظر بده این کارو بکنین اون کارو بکنین و اینکه میگه من هر جا دلم بخواد با پسرم میرم و کسی نمیتونه مانع این بشه در مورد رفت و آمدش هم که الگه در ورودی رو قفل کنم ناراحت میشه و وقتی میخواد بره حیاط همینطوری درو میزنه در عرض 2 ثانیه وارد خونه میشه چندین بار شده که من تو اتاق بودم صدای درو نشنیدم آومدم دیدم تو پذیراییه یا از تو حیاط داره میاد

  8. #6
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    درود بانو

    مقاله زیر را مطالعه کنید.

    http://www.hamdardi.net/thread-40315.html#post396770

    اگر واقعا طالب آرامش هستید بهترین کار اینه که مستقل بشوید نمیشه هم در منزل ایشون باشید هم با نقشه منزلی که بیان کردید اینگونه مسائل اتفاق نیوفته.شما تلاشتان را بیشتر بکنید برای مستقل شدن مسلما کمتر اینجوری مسائل پیش میاد
    خواندن مقاله بالا باعث بالا رفتن تجربه شما میشه بعضی اوقات خود ما هم نقش داریم در دخالت دیگران در زندگیمان.با شوهرتان صحبت کنید ایشون ناراحت میشوند در را قفل کنید ولی این وسط احساس شما هم مهمه احساس داشتن استقلال در اوایل زندگی و داشتن امنیت فکر خیلی مهمه.با شوهرت صحبت کن از دلایلت برای ازدواج کردن باهاش از خوبیهاش از اینکه چقدر کنارش احساس خوبی داری و دوست داری این احساس ادامه داشته باشه بهش بگو دوست داری با اینکه طبقه پایین منزل مادرشوهرتان هستید ولی مستقل باشید اجازه بدید ایشون با مادرشان صحبت بکنند ان شاء الله که جواب میگیرید ولی بهتره تلاش کنید مستقل زندگی کنید هرچند سخت و یا در منزل کوچکتر ولی اینجوری آرامش بیشتری دارید گرچه مشکلاتی را هم باید تحمل بکنید اینجوری نیست هیچگونه تبعاتی برایتان نداشته باشه.
    صحبت کردن پسر و مادر بهتر نتیجه میده در مرحله بعد بهتره بشینید با خانواده ایشون با کمال احترام صحبت کنید سعی کنید حساسیت بوجود نیاورید قوانین اولیه برای رفت و امد وضع کنید مثلا همینکه ایشون موقع پایین امدن اطلاع بدهند ولی این را فراموش نکنید آرامش زندگی خودتان و زندگی مشترکتان بسیار مهم و باارزشه و هیچوقت نباد بخاطر شخص سوم زندگی خودت را خراب بکنی
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  9. #7
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 آبان 95 [ 10:25]
    تاریخ عضویت
    1394-7-15
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,439
    سطح
    21
    Points: 1,439, Level: 21
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    57

    تشکرشده 47 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام امروز اعصابم خیلی خورده چون که این مادر شوهرم همش رو اعصابمه شوهرم هم که همیشه انتظار داره من همه چیزو بی چون و چرا قبول کنم دیروز با مادرم چندتا پتو بردم تو پارکینگ بشورم خانم هم خونه تشریف ندشتند و از این ناراحت شدن که چرا باهاش هماهنگ نشدم خیلی ناراحت شدم خودش وقتی میخواد از حیاط استفاده کنه از خونه من میره و میاد اصلا آدم حسابم نمیکنه یه ماهه خونه و زندگی من به خاطر رب پختن و غیره اون بهم ریخته حالا من رفتم تو پارکینگ بهش نگفتم ناراحت شده خیلی اعصابم خورده دیگه داره از همه چی بدم میاد شوهرم هم میگه برو بهش بگو ببخشید شرمنده بهت نگفتم از این به بعد میگم دیروز یه دعوای حسابی با شوهرم کردم سر اینکه از این خونه بریم احساس میکنم به ته خط رسیدم تحملم تموم شده تو خونه ای که آدم اختیار حتی چهار دیواری خودش هم نداشته باشه تو اون خونه زندگی کردن به چه دردی میخوره

  10. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 آبان 95 [ 10:25]
    تاریخ عضویت
    1394-7-15
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,439
    سطح
    21
    Points: 1,439, Level: 21
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    57

    تشکرشده 47 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام
    دوستان عزیز بنظرتون چطور شوهرم رو راضی کنم که از اون خونه بریم مادر شوهرم برا خودش حکومت تشکیل داده با انتظارات آن چنانی شوهرم هم تو همه چی دوس داشتن رو میکشه وسط که چون دوستش دارم قبول کنم ازتون خواهش میکنم اگه پیشنهادی دارین بگین ممنون میشم

  11. #9
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اردیبهشت 98 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-11-09
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    7,738
    سطح
    58
    Points: 7,738, Level: 58
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    132

    تشکرشده 652 در 153 پست

    Rep Power
    59
    Array
    زندگی در کنار خانواده همسر زمینه ساز مشکلاتی هست که برای جلوگیری از اون، تنها راهکارش جدا کردن محل زندگی هست، اما برای اجرای این جدا کردن هم سیاست لازم هست،
    بد گویی از خانواده همسر بویژه مادر شوهر در کنار همسر، نتیجه خوبی در پیش نداره،
    با توجه به نوع نگاه مردان و زنان به مسائل پیرامونی خود، تفکراتشون هم در همون راستاست،
    من در مجموعه ای که کار می کنم به عینه مشاهده کردم که زنان از یه موضوع کوچیک ناراحت میشن و تا چند روز خودشون رو می گیرن و اما در مقابل مردان به هیچ وجه این گونه نیستند و موضوعات و مسائل پیش امده (کوچیک)رو همون لحظه حل و فصل می کنن. و اصلاً بهش فکر نمی کنن. اگه خود مرد متوجه مشکلاتی که امکان داره به واسطه زندگی عروس و مادر شوهر پیش بیاد،( از بین رفتن حرمت ها) واقف باشه، تمام سعیش رو می کنه که زندگی رو مستقل کنه، پس ماموریت شما راضی کردن همسرتون نباید باشه، بلکه

    ماموریت شما در این هست که این موضوع رو (بودن اونجا در مدت زمان زیاد باعث از بین رفتن حرمت ها میشه) را به همسرتون تفهیم کنید، و برای این کار کمی صبر و سیاست نیز باید چاشنی کارتون باشه.
    اگه شما از مادر همسرتون بد بگید، فراموش نکنید قبل از این که شما وارد زندگی همسرتون بشید تنها زنی که همسرتون عاشقانه دوستشون داشتن، مادرش بوده و با ورود شما این دوست داشتن به صفر نرسیده، و وقتی شما از تنفرتون در مورد عشق بچگی تا بزرگی همسرتون صحبت کنید، یعنی تیشه به ریشه عشق بین خود و همسرتون زدید. پس با صبر و سیاست در صدد تفهیم این که بودن زیاد شما اونجا باعث خواهد شد که خدایی نکرده، حرمت هایی که بین طرفین هست از بین بره، و این از بین رفتن حرمت ها دیگه شیرینی زندگی رو تلخ می کنه و به سادگی قابل برگشت نیست. و بیشتر از این که نشان بدید برای آزادی خود از اونجا دارید تلاش می کنید باید نشان بدید که بریا حفظ حرمت خانواده همسر خواستار این موضوع هستید.

    فراموش نکنید، بعد هر سیاهی شب، سپیدی صبح است پس باید صبر کرد.


    دل آرام گیرد به یاد خدا

  12. 3 کاربر از پست مفید به دنبال خوشبختی تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 21 مهر 94), sahar67 (دوشنبه 20 مهر 94), نیکیا (دوشنبه 20 مهر 94)

  13. #10
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 آبان 95 [ 10:25]
    تاریخ عضویت
    1394-7-15
    نوشته ها
    40
    امتیاز
    1,439
    سطح
    21
    Points: 1,439, Level: 21
    Level completed: 39%, Points required for next Level: 61
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    57

    تشکرشده 47 در 24 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دوست عزیز سلام از شما خیلی ممنونم که راهی جلو پام گذاشتین سعی میکنم طبق گفته شما عمل کنم دعام کنید از این شرایط خسته شدم


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:56 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.