به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 16 از 20 نخستنخست ... 67891011121314151617181920 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 151 تا 160 , از مجموع 196
  1. #151
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط مصباح الهدی نمایش پست ها
    حال و احوال من احساسی توام با عذاب وجدان !!!

    چندی پیش مادرم بیمارستان بودند و آزمایشی دادند. به من می گفتند آزمایش خیلی ساده ای هست و چیزیم نیست.و برای اطمینانه...یه دو روزی هم بستری بودند اما چنان بااطمینان می گفتند که آزمایش ساده ایه و برای یه مسائل پیش پا افتاده اس که من باورم شده بود و فکر نکردم که آخه یه آزمایش ساده که بستری نمی خواد! بیوپسی نمی خواد! فکر نکردم موضوع آزمایش مهم باشه.بهم می گفتند برای سونوگرافیه و یک سری هورمونها... بهم می گفتند دکترها را هم که می شناسی بدون آزمایش چیزی متوجه نمی شن و عادت کردند آزمایش بنویسند!

    نتیجه آزمایش آمد و خدا را هزار مرتبه شکر خوب بود ولی نکته اینجاست موضوع آزمایش برای بیماری سرطان بود و من نمی دانستم!و برای همین هم خیلی نگران نبودم! البته خدا را هزار مرتبه شکر که توده خوش خیم است و در بهترین زمان تشخیص داده شده و کاملا قابل درمان.

    ولی من خیلی ناراحت شدم از مادرم! که چرا به من نگفتی؟ چرا به من نگفتی که چه موضوع مهمی تو ذهنت داری؟ خب به من هم می گفتی تا تو اون دوران بیشتر حواسم بهت می بود! اصلا بهم می گفتی تا برات دعا می کردم!
    مادرم گفتند: برای چی وقتی هیچی معلوم نیست بی خودی نگرانت کنم!

    از اون موقع یه سری احساسات مختلف همراه با عذاب وجدان دارم تجربه می کنم...
    **اینکه من چرا باید این جوری باشم که اگر مادرم یه وقت مشکوک به یه بیماری بود حواسم بهش باشه... مگه فهمیدن من از بیماری ایشون باید تاثیری می ذاشت؟ قبل از آزمایش و بعد از آزمایش بدون دونستن نتیجه؛ مادرم همون مادر هستند پس چرا عادت کردیم به پدر و مادرامون وقتی حالشون خوب نیست حواسمون باشه...

    **یه احساس شرمساری و خجالت کردم... اینکه مادرم (یعنی همه مادرای ایرانی این طورند!) نمی خواست منو نگران کنه! نمی خواسته یه وقت تو این مدت بی خودی نگرانش بشم. اما من چی؟
    من تو این مدت به خصوص یک سال اخیر خیلی از نگرانی هایم را به مادرم منتقل کردم. چیزایی که اصلا نتیجه اش معلوم نبوده و خیلی وقتها هم بی خودی بوده وحتی پایان خوبی داشته! من چرا وقتی چیزی معلوم نبوده از همون اول مادرم را نگران کردم!

    *******یا اصلا دقیق تر بگم چرا وقتی پایان یک چیزی معلوم نیست این قدر بی خود خودم و گاهی اطرافیان را نگران می کنم؟
    واقعا چرا این قدر نگرانی بی خود؟ نتیجه که هنوز معلوم نیست!چه بسا به یک چیز خیلی خوب ختم بشه پس چرا الکی...
    (دقیقا باید مثل این آزمایش که موضوعش را نمی دونستم پس نتیجه اش هم برام نگران کننده نبود باید به موضوع نگاه کنم!)

    می دونید من فهمیدم یه جاهایی درست زندگی نکردم! یه قسمتش همینه... من بی خودی برای آیندم نگرانم... آینده ای که هنوز نیومده! باشه هروقت اومد بهش توجه می کنم! اون موقع اگر باید نگران بشم نگران می شم! ولی وقتی هنوز هیچی معلوم نیست و ممکنه نتیجه هم خوب باشه و هم بد باشه چرا بی خودی خودم را نگران کنم؟ برای نتیجه ای که معلوم نیست؟
    دیگه نمی خوام قضاوت از پیش تعیین شده ای از آینده داشته باشم! قضاوتم هم از پست قبلم پس می گیرم!

    در ضمن دوستان خیلی ممنون می شم در این تاپیک شرکت کنید:
    40 روز دعای جمعی تا روز ولادت امام رضا برای بهبودی کیت کت عزیز و تمام حاجتمندان

    *******یا اصلا دقیق تر بگم چرا وقتی پایان یک چیزی معلوم نیست این قدر بی خود خودم و گاهی اطرافیان را نگران می کنم؟
    واقعا چرا این قدر نگرانی بی خود؟ نتیجه که هنوز معلوم نیست!چه بسا به یک چیز خیلی خوب ختم بشه پس چرا الکی...
    (دقیقا باید مثل این آزمایش که موضوعش را نمی دونستم پس نتیجه اش هم برام نگران کننده نبود باید به موضوع نگاه کنم!)

    می دونید من فهمیدم یه جاهایی درست زندگی نکردم! یه قسمتش همینه... من بی خودی برای آیندم نگرانم... آینده ای که هنوز نیومده! باشه هروقت اومد بهش توجه می کنم! اون موقع اگر باید نگران بشم نگران می شم! ولی وقتی هنوز هیچی معلوم نیست و ممکنه نتیجه هم خوب باشه و هم بد باشه چرا بی خودی خودم را نگران کنم؟ برای نتیجه ای که معلوم نیست؟
    دیگه نمی خوام قضاوت از پیش تعیین شده ای از آینده داشته باشم! قضاوتم هم از پست قبلم پس می گیرم!






    یک نتیجه گیری عالی .... همینه ... وقایع زندگی باید برای درس گرفتن مورد توجه قرار بگیره ... این یعنی نگاه آیت بین .... یعنی هر پدیده و واقعه یک آیت هست که پیامهای مختلف و متعدد داره و ما باید چشممون را باز کنیم و بصیر باشیم تا پیامها را دریافت کنیم که خود همین نوع نگاه زندگی را زیبا میکنه با همه مشکلاتش و با همه سختی ها و شادیهاش .... در واقع مهم همین نوع نگاه هست که درس می گیریم و به عمل در میاریم و رشد می کنیم و بالنده میشیم نه ظاهر بینی و توی سر خود زدن و نالیدن و در نتیجه در جا زدن و انواع دردهای جسمی و روحی را دچار شدن








  2. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    parsa1400 (پنجشنبه 25 تیر 94), مدیرهمدردی (شنبه 18 مهر 94), مصباح الهدی (پنجشنبه 25 تیر 94), بی نهایت (یکشنبه 29 شهریور 94), باغبان (پنجشنبه 25 تیر 94)

  3. #152
    ((( مشاور خانواده ))) آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 اردیبهشت 03 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,130
    سطح
    100
    Points: 287,130, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,080 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط عشق آفرین نمایش پست ها
    سلام.
    میشه به قولی اینچنین گفت که :

    عشق مانند نواختن پیانوست. ابتدا باید قواعد رو فرا گرفت ، سپس با قلب شروع به نواختن کرد.
    من آزادی عشق رو قبول دارم. اما خداییش چند درصد ما با مفهوم عشق آشنایی داریم. اگر آشنا بودیم عشق رهایی بخش بود نه اسیر کننده.
    امروزه خیلی چیزها به جای عشق بر ما مشتبه شده، خودخواهی و خواهش نفس عشق نام گرفته، حسادت و مالکیت گرایی، کمبود محبت، هراس، حتی بیکاری عشق نام گرفته.
    ما اگر عاشقی رو بلد بودیم اونوقت میفهمیدیم عشق و احترام ، عشق و گذشت ، عشق و آزادی در تضاد هم نیستند.

    به نظرم بی حکمت نیست قلب در قفس (قفسه سینه) محبوسه . چون اگه آزادش بزاری به تباهی متمایل تره تا سازندگی :)))
    .

    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  4. 4 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    parsa1400 (شنبه 14 شهریور 94), مصباح الهدی (سه شنبه 03 شهریور 94), باغبان (سه شنبه 03 شهریور 94), عشق آفرین (سه شنبه 03 شهریور 94)

  5. #153
    ((( مشاور خانواده ))) آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 اردیبهشت 03 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,130
    سطح
    100
    Points: 287,130, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,080 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط عشق آفرین نمایش پست ها
    سلام.
    نازنین های همدردی، مهربانانی که سخاوت لطفتون موجب آرامش و دلگرمیه!

    گاهی پیش اومده بیام همدردی و زیر پست مراجعی که به خانواده ی ما پناه آورده یه پست ها و یه پاسخ هایی ببینم که دلم میگیره. مثل مسخره کردن مراجع، سرزنش و زخم زبون ، توصیه به کارای بدی مثل دروغ حتما برای شما هم زیاد پیش اومده از این دست پست ها ببینید. چند باری هم خودم از اینجور پاسخ ها گذاشتم که پشیمانم. Sorry

    اما حالا اومدم اینجا یه قول بدم:
    اینجا محفل بسیار زیباییه. پاک و بی آلایش. چون هرکی اومده اینجا هدفی داشته: اینکه مشکلی رو حل کنه و هرکه ماندگار شده هم عهدی با خودش داره: اینکه مشکلی از کسی حل کنه. چه چیز زیبا تر از این همدلی و همدردی؟

    ولی خب گاهی هم به ندرت شاهدیم یکی از ما خانواده ی همدردی فراموش میکنیم اینجا هستیم تا مشکلی از کسی حل شه و سهوا از تاپیک ها و پست ها بازی خورده و تحت تاثیر به جای مشورت ، راهنمایی و همدردی، پست های کامنت گونه و بازخورد قرار میدیم که دردی که دوا نمیکنه هیچ، مراجع رو در حالت تدافعی قرار میده. خود من هم استثنا نیستم البته.

    یادمون نره اونی که اومده همدردی و کمک میخواد، یعنی الان واقعا تنهاست، تحت فشاره، هر فردی، هرچقدر هم خطاکار باشه، سزاوار سرزنش های ما نیست و دلیل نمیشه با او به ملاطفت رفتار نکنیم. گاهی یک جمله ی ما میتونه زندگی و شخصیت یک انسان رو زیر و رو کنه. مثلا چندی پیش یکی از دوستان (فکر کنم یاس پاییزی عزیز) توی تاپیک مسابقه اش آیه ی قرآن که " همانا همراه با سختی آسانیست " رو قرار داد و باعث شد یک هفته حال خرابم رو با تکرار مدامش طاقت بیارم و دلگرم باشم. (سپاس فراوان)

    پس مراقب جملاتمون باشیم. مراقب اهداف والامون در همدردی باشیم،
    یه نکته: واقف هستم که ممکنه نتونیم مانند یه مشاور خبره مشاوره بدیم یا نظراتمون صحیح نباشه. این طبیعیه. بیشتر نظرم حفظ احترام و شخصیت مراجعه کننده و البته مشاوره بر اساس موازین اخلاقی. مثلا سعی کنیم دروغ ، کنجکاوی ، انتقام جویی و مقابله به مثل و ... رو ترویج ندیم.

    از اونجایی که آدم باید هر اصلاحی رو از خودش آغار کنه :

    من اومدم قول بدم از این به بعد قبل پاسخگویی به هر تاپیکی تا جایی که در توانم هست :
    1. شان و شخصیت مراجع رو حفظ کنم
    2. مصلحت مراجع رو منطبق با اصول انسانی در پاسخ هام در نظر بگیرم و اگر راه حلی ندارم نظر ندم.
    3. تمرکز تاپیک ها رو با به حاشیه کشوندنشون به هم نریزم و با پایبندی به قوانینی که هنگام ثبت نام پذیرفتم راه رو برای نتیجه گیری بهتر مراجعه کننده هموار کنم.

    تقاضا دارم اگر پیش از این خطایی من بابت ازم سر زده بزرگواری کنید و ببخشید و اگر حواسم نبود و فراموش کردم لطف کنید و با یادآوریتون به حفظ قولم با خودتون کمک کنید.
    چه خوب که همه ی ماها با درک بیشتر، پذیرش بیشتر، مطالعه و تمرکز بیشتر هریک به سهم خودمون گامی به سوی هرچه تخصصی تر شدن تالار مفید همدردی برداریم.







    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  6. 7 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    parsa1400 (شنبه 14 شهریور 94), یاس پاییزی (یکشنبه 29 شهریور 94), مصباح الهدی (شنبه 04 مهر 94), بی نهایت (یکشنبه 29 شهریور 94), باغبان (شنبه 14 شهریور 94), شیدا. (شنبه 14 شهریور 94), عشق آفرین (شنبه 14 شهریور 94)

  7. #154
    ((( مشاور خانواده ))) آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 اردیبهشت 03 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,130
    سطح
    100
    Points: 287,130, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,080 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط بی نهایت

    از شرایط به وجود آمده «مثل اختلاف نظر ها، سوء تفاهم ها، انتقادات و بحث ها و حتی ناحقی هایی در محیط تالار (1)» فرصت سازی کن و اینجا رو محل تمرینی بدونید که بتونید با تمام اختلاف نظرها ، به تعاملات سازنده ادامه دهید.

    ترک کردن این محیط (تالارگفتگوی همدردی)از جانب شما حتی اگر حق با شما هم باشد تنها بازخوردی که دارد نشان دادن واکنش های احساسی و ضعف شماست.

    اینجا محیطی فراهم شده در ابعاد کوچک تر جهت تمرین زندگی.

    در دنیای واقعی نیز ، با روشهای شکننده مثل سکوت، مجادله، قهر، ناراحتی، دلخوری و سایر روشهای احساسی و شکننده ، واکنش نشان ندهید چون نتیجه ای جز آزردگی ندارد (2)











    =================================
    (1) و (2) : واضح سازی از طرف مدیر همدردی




    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  8. 7 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 29 شهریور 94), یاس پاییزی (یکشنبه 29 شهریور 94), مهرااد (یکشنبه 29 شهریور 94), مسافر زمان (شنبه 04 مهر 94), مصباح الهدی (شنبه 04 مهر 94), بی نهایت (یکشنبه 29 شهریور 94), باغبان (جمعه 17 مهر 94)

  9. #155
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط m.reza91

    من همیشه وقتی مشکلات میاد سراغم و بعدش در آستانه ی اضطراب دلهره و شاید ترس قرار می گیرم به این فکر میکنم که اگه هفته ی دیگه ماه دیگه یا ده سال دیگه تو این دنیا نباشم، آیا این درگیری ذهنیه مهمه؟ جواب این سوال همیشه نه بوده چه برای چیزای کوچیک چه بزرگ. و بعد از اون سعی کردم انرژیمو جمع کنم و یه کاری بکنم اغلب نتیجشم خوب بوده.
    البته قبلا این طوری نبودم اما چیزی که مطمئنم برای وضعیت مناسب امروز باید از وضعیت های نامطلوب گذشته عبور کرد.باید سختی های رو گذروند تا محکم شد.






  10. 6 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    Aram_577 (شنبه 04 مهر 94), m.reza91 (جمعه 10 مهر 94), فاطمه بانو (جمعه 03 مهر 94), مسافر زمان (شنبه 04 مهر 94), مصباح الهدی (شنبه 04 مهر 94), باغبان (جمعه 17 مهر 94)

  11. #156
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    .
    نقل قول نوشته اصلی توسط عشق آفرین نمایش پست ها

    آرامش حق یک انسانه. وراثتی و شانسی نیست. بلکه به دست آوردنیه، یا بهتره بگم محقق شدنی.


    من مسئول آرامشم هستم (نه محیط، نه شرایط، نه تقدیر) شروع کردم به تدبیر راهی برای حل بحران زندگیم و البته همینجا تو همدردی چقدر راه حل های خوبی بهم پیشنهاد شد و با عملگرایی به مفیدترینشون چقدر شرایطم عوض شد.

    روزهایی هم بودن که بی دلیل حالم خوب نبود و به فکر خودکشی میوفتادم، که بعد با حل یکسری مشکل هرمونی و اصلاح تغذیه و خواب و جبران کمبود آهن و ویتامین و ... موفق به کنترل شدم.

    و البته بازم روزهای سخت بودن، و روزهای سخت خواهند بود.... انسان با این روزهای سخت شرافتمند و ارزشمند شده. این انتخاب توست که بهره ببری یا بازی بخوری. اینکه صبور باشی یا بیتابی کنی. خوب و بد چرخه ای هست که ادامه داره. مفهوم زندگی روی زمین انسانها همینه. روزهای خوب هم بودن ، هستند و خواهند بود.

    من سهم سرنوشت و انتخاب هایی که منجر به پیش آمد روزهای خوب و روزهای سخت (نمیگم بد) میشه رو نمیدونم، اما حال خوب و بد شاید تا 80% انتخاب ماست.
    دو نفر میان ازدحامی تو صف نانوایی هستند، یکی کلافه و عصبی هست که نیم ساعته تو صف هست و کلافه تر میشه خانوم جلویی که با بچه هاش اومده بچه ها ش خیلی سر و صدا و اذیت میکنند، یکی همان نیم ساعت تو صفه و از شیطنت ها و حرفای بامزه ی اون دوتا ناقلا لذت میبره.

    دوتا معلم داشتیم، یکیشون میگفت من هربار که از کلاس شما میرم خونه ، بس خندیدم و روحیه ام خوبه، خانواده بهم میگن واقعا از سر کار میای یا از مهمونی؟ دیگری میگفت من هر بار از کلاس شما میرم خونه سه تا قرص سردرد میخورم
    شیطنت های ما همیشگی بود. تبعیضی قائل نبودیم. این انتخاب اونا بود که از این همه نشاط و هیجان ما لذت ببرند یا خودشون رو آزار بدن.


    اگر دنبال آرامش هستید، تغییرات باید در شما اتفاق بیوفته نه در شرایطتتون. شما تغییر کن، اونوقت شرایط خود به خود عوض میشن.
    واسه همین میگم خلیی از ما دچار تنبلی نفس هستیم. چون حوصله نداریم تغییر کنیم و مدتی کوتاه رنج تغییرات رو به جون بخریم. حوصله نداریم خودمون رو ارتقاء بدیم واسه همین تو فکر ارتقاء شرایط و محیط اطرافمون هستیم. با همون ورژنی که به دنیا اومدیم و اندک دستکاری هایی که روزگار و شرایط سرمون آورده با همون ورژن هم از دنیا میریم. اگه 5 سالگی دروغ میگفتیم 15 سالگی هم دروغ میگیم، 35 سالگی هم میگیم، 85 سالگی هم میگیم. اما از خودمون نمیپرسیم چرا من دروغ میگم؟ چه باید کرد؟
    اکثر ما حبه قندی رو که افتاده روی میز همچنان با فوت ضد عفونی میکنیم، چون وقتی 6 سالگی آب نباتمون میوفتاد زمین مادرمون با فوت ضد عفونی میکرد! واقعا فایده اش چیه جز اینکه با فوت دی اکسید کربن رو هم بهش افزون میکنیم؟ گرد و خاک از روش بلند میشه یا میکرب ها جابه جا میشن؟ شاید چندتا گرد قابل رویت رو دور کنیم. ولی گاهی بی هیچ دلیلی حتی نگاه هم نمیکنیم، فقط فوت میکنیم. تنها فایده اش اینه که خیال خودمون رو راحت کنیم و بندازیم دهنمون! حتی گاهی سالی یک عادت رو هم تغییر نمیدیم.



    از روی جهل به خودتون ظلم نکنید و در پی تغییر خویشتن باشید.

    دکتر شریعتی میفرمایند:
    "چه خوب است آفریدگار خویش بودن، اما آسان نیست"





  12. 6 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 05 مهر 94), m.reza91 (جمعه 10 مهر 94), مدیرهمدردی (یکشنبه 05 مهر 94), yasamin25 (پنجشنبه 09 مهر 94), باغبان (جمعه 17 مهر 94), عشق آفرین (یکشنبه 05 مهر 94)

  13. #157
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط صبا_2009 نمایش پست ها
    سلام بر گل دخترای همدردی

    اول بگم که من شرایطم تقریبا مثل شماست، منم پر از نیازم، احساس نیاز به دوست داشته شدن، نیاز به دوست داشتن و زندگی مستقل داشتن و کلی فانتزی ذهنی.

    ولی من اصلا از اینکه مجرد هستم و ممکنه حالا حالاها ازدواج نکنم در عذاب نیستم. نه اینکه از تنهایی و مشتقاتش اذیت نشم؛ نه اینکه تحت فشار قرار نگیرم ولی زندگیم بخاطر این قضیه مختل نشده.



    از این قسمت حرف های ارم عزیز در مورد خودم شروع کنم. من چند تا هدف مختلف تو زندگیم دارم ولی همه ی اونها تحت پوشش یک هدف اصلی قرار می گیره و اونم اینه که من در مدت حیاتم در این دنیا بتونم انسان مفیدی باشم و یک کار کوچیک و مثبت انجام بدم.

    در صورتی که مجرد بمانم در زمینه کاری و تحصیلی این هدف را تا ته تهش میرم، تا جایی که احتمالا امکانش برای یک خانم متاهل و مادر یکی دوتابچه میسر نیست، یعنی ته ته توان خودم. من وقتی یه همچین هدفی دارم قطعا مدام منتظر این نیستم که هر تلفن خواستگار باشه ، یا اصلا هر خواستگاری منجر به ازدواج بشه. به اندازه کافی مشغله فکری و فیزیکی ایجاد کردم که حس مفید و مثبت بودن رو درونم ایجاد کنه (این حس خیلی مهمه و گرنه مشغله داشتن به تنهایی به هیچ وجه نمی تونه نیازهای روحی آدم رو تا حد زیادی اشباع کنه)

    در همین حین، من کاملا امادگی ازدواج هم دارم، توی این سال ها سعی کردم اگر ایرادی وجود داره برطرف کنم، و این روند هم ادامه داره، اگر مورد مناسبی برای ازدواج پیش اومد آمادگی بررسیش رو دارم و اینقدر در خودم امادگی ایجاد کردم که حتی حاضرم برای حفظ زندگیم و تربیت فرزندم مدتی از همه اون اهداف و مشغله هایی که بالا ذکر کردم دست بکشم. چرا که معتقدم تربیت یک انسان به نحو صحیح یکی از مفیدترین و موثرترین قدم هایی هست که یک بشر در طول حیاتش می تونه برداره.

    من بجای اینکه فکر کنم تا قبل از این محرم، تا این نوروز تا این مناسبت بالاخره شریک زندگی منم پیداش میشه به این فکر میکنم تا این تاریخ ها چقدر به هدفم که مفید و موثر بودن هست نزدیک شدم.

    در ضمن من پذیرفتم که ممکنه هیچ وقت ازدواج نکنم و تا روزهای اخر عمرم هم برنامه دارم، هر چند که ممکنه این هفته، هفته اخر زندگی من باشه، حیف نیست این زمان رو در حسرت شوهر بسوزونوم. توی مدیریت گفته میشه هیچ وقت همه تخم مرغ هاتو رو توی یک سبد نچینید، یا هیچ گاه همه ی سرمایه تون رو فقط توی یک کار سرمایه گذاری نکنید. چون اگر اون سبد متلاشی شد و اون کار شکست خورد، همه ی سرمایه تون رو از دست می دید. چرا من باید همه ی سرمایه ام (زمان مهمترین سرمایه بشر هست از دیدگاه من) رو تو سبد ازدواج بگذارم؟ به فرض که من تا این عید نوروز هم ازدواج کردم، آیا این ازدواج 100% قادره همه ی نیازهای عاطفی و جسمی و روحی و فانتزی های ذهنی من رو برآورده کنه؟ اگر نکرد من یک شکست خورده نیستم که سالها منتظر یه سراب بودم؟

    از یه دیدگاه دیگه: همه تو زندگی شون همه چیز رو با هم ندارند، ظاهر زندگی دیگران رو با باطن زندگی خودمون مقایسه نکنیم، یکی با بیماری امتحان میشه، یکی با فقر، یکی با خانواده بد، یکی با همسر بد، یکی با بیماری فرزند، و.... شاید امتحان منم این باشه که با وجود همه ی نیازهایی که به شریک زندگی دارم ولی تنها زندگی کنم.

    این حرف ها هیچ کدوم دلیل بر این نمیشه که من دلم نگیره و... ولی این رو هم پذیرفتم، کاملا در صلح هستم با خودم، یه زمان هایی که دلم میگیره می دونم که گذراست و اصلا خودم رو دعوا نمیکنم که چرا بی انگیزه شدی، چرا گرفته ای و ... از خودم دلجویی می کنم و به خودم حق می دم تو اون حالت بگذره.

    ایدئولوژی من این هست که پس از مرگم هیچ وقت خدا از من نمی پرسه چرا شوهر نداری، چرا بچه نداری؟ (من غیرمنطقی خواستگار رد نمیکنم) خودش می دونه چرا دیگه!! ولی قطعا از من میپرسه جوانی و انرژیت رو صرف چه چیزی کردی؟؟ و من هیچ وقت دلم نمی خواد جوابم این باشه که در حسرت شوهر و زندگی شوهردارها از همه لذت های زندگی دست کشیدم.



    احسنـــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــت








  14. 8 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    khaleghezey (سه شنبه 14 مهر 94), m.reza91 (چهارشنبه 15 مهر 94), paiize (چهارشنبه 15 مهر 94), مدیرهمدردی (شنبه 18 مهر 94), مصباح الهدی (سه شنبه 14 مهر 94), باغبان (جمعه 17 مهر 94), عشق آفرین (سه شنبه 12 آبان 94), صبا_2009 (سه شنبه 14 مهر 94)

  15. #158
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    مدت ها بود که به دنبال یک هدف در زندگی ام می گشتم و مطلب زیر نه تنها برای مجردها مفیده بلکه برای همه عمومیت داره و قابل پیاده سازیه.


    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها



    آنچه آدمی را از پویا بودن و مفید بودن باز می دارد و یا در رنج نگه میداره یا متوقف میکنه ... انتظار داشتن هست .... انتظار نتیجه


    وقتی فقط به این مشغول باشی که راه را درست بروی ، انسانی مفید باشی ، فعال باشی و پویا آن هم نه با کمال گرایی منفی بلکه رشد یافته ، دیگر نتیجه گرا نخواهی بود ... و از فرآیند لذت می بری نه اینکه منتظر لذت بردن از برآیند باشی ....

    صبای عزیز گفت من خودمو برای ازدواج آماده کرده ام اما در عین حال از مجردیش هم لذت می برد .... فرقش با دیگری و شاید بشه گفت شما در این است که او در مقابل آماده بودن یا شدن برای ازدواج رویا پردازی نمی کند .... عاطفه اش را محصور در انتظار رسیدن هرچه زودتر روزی که آمادگی و پتانسیلهایش را خرج کند متوقف نگه نمی دارد بلکه عاطفه اش حتی با دیدن یک گل زیبا هم لبریز می شود با استشمام عطری خوشایند در هوا .... با دیدن مناظر زیبا با شنیدن سخنی با معنا ..... یعنی بهانه های کوچک هم او را از نظر عاطفی تأمین می کند و روحش سرخوش می شود که جسم را هم تحت تسلط خود در میآورد و نیاز غریزی هم آرام می گیرد و ........ اما اگر در مقابل آموخته ها ، آمادگی و پتانسیلهایش ، در انتظار بماند و عواطفش را بلوکه کند برای آنروز ...... هرروز که می گذرد بیشتر آرامشش به هم میخورد چون منتظر نتیجه ای هست که به دست نیامده و این لذت فرصت هایی که در اختیار دارد را از او می گیرد .....یا ممکن است باعث شود انتخابهای اشتباهی در زندگی داشته باشد یا سرگردان بماند .....

    حتی تأکید بر اینکه بالاخره من به فلان می رسم و فلان برایم خواهد شد و متمرکز بر آن ماندن اگر چه امیدواری می دهد اما این امید هم وابسته به نتیجه است و مدتی که گذشت از اینکه تأخیر افتاده متألم می شود .... اما اگر رها شویم از همه این بندها ، و برای هر موقعیتی که بطور طبیعی ممکن است پیش آید آماده باشیم اما بدون نتیجه گرایی و در انتظار به سر بردن .... از لحظات به خوبی بهره می بریم و عواطف خود را محبوس نمی کنیم و با کوچکترین بهانه ای از زندگی لذت می بریم و رشد خود را در مسیر تعالی ، محور قرار می دهیم و از هر لحظه با قدمی به این تعالی نزدیک شدن لذت می بریم و نگاه را به دوردستهای آتی نمی دوزیم و از لذت قدمهای کنونی بی بهره بمانیم .....

    اگر نگاه و دیدمان اینگونه باشد از هر رنج و سختی ای در زندگی با در پی درس و بهره ای بودن هم لذت خواهیم برد ..... از نرسیدن به خواسته هامون از عدم ازدواج و طی نکردن مدارج عالیه تحصیلی و شغلی گرفته تا حتی درد و بیماری و فکر مرگ و .... چون معنا و محتوا را می نگریم و در پی پیامها و درسهایی هستیم که ما را به سوی تعالی رشد می دهد و این حقیقت هرگز در محدوده های مادی از جمله زمان و مکان نمی گنجد و وقتی این رویه و کردارمان شود ما سوار بر زمان و مکان شده و بر خود و جهان پیرامونمان اشرافی بصیرتی پیدا می کنیم و ...... چه لذتی دارد از این اوج همه چیز را دیدن ......

    اینها را که گفتم شعار نیست ... واقعیت است که شاید صبا درک کند چه می گویم


    موفق باشی
    ویرایش توسط بی نهایت : جمعه 17 مهر 94 در ساعت 09:20

  16. 5 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 17 مهر 94), مدیرهمدردی (شنبه 18 مهر 94), باغبان (جمعه 17 مهر 94), عشق آفرین (سه شنبه 12 آبان 94), صبا_2009 (جمعه 17 مهر 94)

  17. #159
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    .

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها


    اینکه ما دنبال نتیجه هستیم برای این است که لذت را فقط منوط به آن می دانیم
    یعنی آموخته ایم که فقط وقتی لذت خواهیم برد که به نتیجه برسیم .... و باید این سیکل را تغییر داد ، یعنی اینکه یاد بگیریم و به کار ببندیم که از مسیری که طی می کنیم کاری که می کنیم لذت ببریم و خوشحال باشیم بدون اینکه چشممون به نتیجه باشد .... یاد بگیریم که مهم این است که خوب و درست بررسی و فکر کنیم که آنچه در حال در پیش گرفته ایم و هستیم .... درست باشد و در مسیر درست و از همین درست بودن رفتار و عملکرد وتصمیمها و انتخابها و مسیر ، لذت ببریم و تمرکز روی نتیجه نداشته باشیم و پاداش خود را همین بدانیم که داریم درست پیش می رویم .... اگر هم افت و خیز داشتیم و گاه اشتباهی مرتکب شدیم ناامید نباشیم و مهم بدانیم که توانایی اصلاح و یا جبران یا عدم تکرار را داریم و مهم بدانیم که غالب روند ما صحیح باشد و انتظار نداشته باشیم کمالگرایانه ( از نوع منفی ) همه چیز همیشه تمام و کمال درست و صحیح باشد بلکه بدانیم چون کامل نیستیم و در مسیر کمال هستیم گ
    اه اشتباه و خطا هم ممکن است پیش بیاد وقتی پیش آمد از پذیرش آن لذت ببریم ، از درک اشتباهمان لذت ببریم ، از اینکه در غفلت نمانده ایم لذت ببریم و از اینکه انعطاف داریم و قدرت پذیرش و اصلاح و تغییر را داریم لذت ببریم و به خود از این بابت ببالیم ..... و اصولاً بدانیم ضعف نشانه بدبختی یا ناکارآمدی و ناتوانی نیست بلکه نقطه عزیمت به سوی قوت است .... تا مسئله ای نباشد قدرت حل مسئله بروز نمی یابد و تا ضعفی نباشد قوت ممکن نمی گردد .... ( ثنویتی که هست ، تا یکی را بزداییم برای تحقق دیگری )

    اینگونه اگر پیش رویم لحظات زندگی ما در میان سختی ها هم همراه با رضایت خواهد بود ... هرگز در برابر اشتباهات و مشکلات و به نتیجه مطلوب نرسیدنها ، دنیا را به آخر رسیده نمی بینیم .... خود را بدبخت و بیچاره نمی یابیم ... احساس حسرت ، یا حسادت نسبت به آنان که برخوردارند از آنچه ما نداریم به ما دست نمی دهد بلکه چنان از همه حیات لذت می بریم که گویی آنچه دیگران دارند مال ما هم هست ( این همان اشراف است و فوق زمان و مکان قرار گرفتن و سیال و روان و بسیط بودن ) و شادی دیگران و برخورداری آنها ما را هم شاد خواهد کرد و ... اصطلاحاً می شویم خیرخواه و مردم دار و اهل مهربانی و ...... اینگونه بیشتر از آنکه اسیر نیاز باشیم مدیر آن هستیم .... و بیشتر از آنکه طلبکار باشیم دهنده و اثر گذار خواهیم بود و اگر برخوردار هم نشویم از برخوردار کردن لذت می بریم و خود هم اینگونه تأمین می شویم .....

    و اینها همه شدنیست ،فقط باید باور داشته باشیم ، بخواهیم ، تلاش کنیم که بیاموزیم و بکار ببندیم
    - - - Updated - - -

    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها


    ببین عزیز جان آنچه گفتم یک فورمول هست برای کل زندگی ....

    وقتی کلاً در زندگیت اینو پیاده کردی که به چیزی وابسته نباشی به عبارتی به نماندنیها وابسته نباشی ... و در هر موقعیتی با هدفی که پشتوانه ای متعالی داشته باشد یعنی آنقدر پشتوانه آن هدف عمق و معنا داشته باشد که محدودیت بردار نباشد و در هر شرایطی دنبال کردنی باشد ، به طور طبیعی از هر موقعیتی در این راستا استفاده خواهی برد ( محدود به موقعیت و زمان و مکان و موضوع خاصی نخواهد بود ) و این استفاده بردن لذت دارد ...

    مثلاً وقتی هدفت این باشد که انسانی فرهیخته باشی و توانائیهای انسانی باالقوه ات را تا حدی که می توانی و امکانش را داری بالفعل کنی .... این هدف را متکی کن به محتوایی که عمیق و ماندگار و قوی باشد .... مثلاً متکی به اخلاق مداری ، انصاف و وجدان باشد ... یعنی در مسیر رشد به سوی فعال کردن استعدادهای انسانی ات در حد بضاعتت اینها را سرلوجه قرار می دهی و محتوای هدفت قرار می دهی .....

    ( اینجا لازم است خودت و تواناییهایت را ، هم از بعد انسانشناسی بشناسی ، هم فردیتت با توجه به شرایط و موقعیتت به عبارتی روانشناختی ..... در حوزه اخلاقیات و انصاف و وجدان هم آگاهی خودت را بالا می بری و معیار خودت قرار می دهی .... ) این با تو هست که بگردی ببینی کدام جهان بینی هست که از این نظر غنی هست ... آیا جهان بینی ماتریالیستی ، توحیدی ، امانیستی .... کدامیک ؟ .......................

    هرکدام را غنی و درست یافتی اخلاقیات و انصاف و وجدان را از آن می گیری و رفتارت ( مجموعه عملکردت از نیت و تفکر و اندیشه گرفته تا اقدامات با حواس و اعضاء و جوارح ) را با این محتوا به ظهور می رسانی یعنی معیارت می شود و ارزیابیهایت براین اساس خواهد شد و همین چون برای انسان یک روند کاملاً محتوایی و اصیل است و منبطق با طبیعت انسانی ، به شما لذت می دهد احساس دارا بودن می کنی ، احساس وجود می کنی ، اعتماد به نفس و عزت نفست قوت می گیرد و ..... چون هدفت بر این مبنا در محدوده زمان و مکان نمی گنجد ... پویا خواهی بود و آن به آن ، هم داری عمل می کنی ، هم دستاورد داری و خود دستاوردها معرفت زا و بصیرت آفرین می شود و اینگونه وسیع تر و وسیعتر می شوی حتی تواناییها و استعدادهایت ترکیب می شود مثل حروف الفبا که فقط 27 حرف است اما از ترکیب آنها کلمات و جملاتی پدید می آید که نامحدود می شود .... و ظرف وجود شما روز به روز وسیع تر و وسیع تر می شود ... از هر واقعه و پدیده ای حتی سختی ها و تلخی ها متوجه می شوی داری در این جهت بهره می گیری .... مثلاً خودشناسی و خود پروری برایت پیوسته و مدام می شود لذا در هر واقعه و ماجرایی چه تلخ و چه شیرین واکنش های شما چه خودآگاه چه ناخودآگاه مورد توجه خود شما قرار می گیرد و .... ابعاد تازه تری از وجود خودت اثر پذیریهایش ، قوت و ضعفهایش و نیازهایش و ... را خواهی شناخت وبرایت جالب خواهد شد و در همین جریان می فهمی که باید با خودت چگونه باشی و خودت را چگونه در اینگونه ماجراها و وقایع مدیریت کنی و قوت ببخشی و ......

    همه اینها واقعاً لذت بخش است و ترا فراتر از روزمره گی هایی که ملال آور می شوند می برد ....

    یک کد اینکه هرچه نگاهت معنایی تر باشد لذت بیشتری خواهی برد و به رضایت عمیق تری از زندگی می رسی

    اینگونه ، خواهی دید انتخابهای مختلف در زندگیت اگر پیش آید همان موقع با درایت و حسابشده تصمیم می گیری ، آنهم تصمیمهای مبتنی برآن هدف اصلی که بر زندگیت احاطه دارد ....... و از پیش خود را درگیر آنچه که بخواهد پیش آید و یا می خواهی که پیش آید نمی شوی و آشفته آن .... مثلاً اینگونه از لحظه لحظه زندگی به خوبی بهره می بری و نشاط و لذت که ملازم آنست را بدست می آوری ... و در این مسیر هر وقت شرایط و موقعیتی برای ازدواج پیش آمد ریلکس و با درایت بررسی می کنی و تصمیم می گیری

    اینها شدنی هست و تلاش و زحمت برایش هم لذت دارد چه برسد به تحققش
    .

    - - - Updated - - -

    .
    نقل قول نوشته اصلی توسط فرشته مهربان نمایش پست ها



    اصلاً نگران کند شدن و یا حتی گاهی متوقف شدن نشو ... مهم اینه که تا متوجه میشی کند شدی یا توقف داری با آرامش و بدون سرزنش خودت ، تحلیل و ریشه یابی کنی که چرا .... و با این چرایی وقتی توانستی پیدا کنی علت چیست راهکار هم میاد و می توانی باز حرکت کنی ....

    حالا که اهل معنا هستی و مشخصه جهان بینی توحیدی را برای خودت برگزیده ای ... پس
    بهترین منبع مطالعه ، آفاق و انفس هست یعنی تفکر کن ... حتی وقتی مطلبی می خونی در باره اش فکر کن و نقادی هم داشته باش .... مطالعه آفاق و انفسی ات هم با دید آیت بینی باشد ... عالم همه پر از آیات الهی است یعنی هرچه ببینی پیامی از خداوند دارد و هیچ چیز را بیهوده ننگریم ....
    این همه نقش عجب بر در و دیوار وجود
    هرکه فکرت نکند نقش بود بر دیوار


    یه زمانی در دوره نوجوانی به این باور رسیدم که من با هیچ چیز بیهوده مواجه نمی شوم و حتماً هرچه که با آن موجه میشوم چیزی برای من دارد ، درسی ، پیامی ، امتحانی ... که برایند همه اش می شود معرفت .... و اعتقادم این شد از کنار هرچیزی بی تفاوت گذشتن و در پی پیام و درس آن نبودن یعنی بیهوده نگری نسبت به خلقت و کار خدا .....

    نگاه خلقت گرا در این آیت بینی به آدم خیلی کمک می کند ... با این نگاه دید توحیدی به همه مسائل ایجاد می شود آنوقت گره خیلی از مسائل که با تحلیل های ساده به راحتی نمیشه حل کرد با این رویه باز می شود و به حکمت ها می رسی


    و چه لذتی دارد درک حکمتها .... مثلاً درک حکمت تا حالا مجرد ماندنت ......

    وقتی هدف والایت را مثلاً کم کم ارتقاء بدهی به اینکه هدفت شود رضای خدا ... یعنی اینکه دنبال این باشی که هرکاری می کنی مبتنی بر رضای خدا باشد بی چشمداشت پاداش بهشت و فرار از جهنم بلکه فقط و فقط رضا و خشنودی خدا برایت مطرح باشد ، آنوقت ابتلائات رشد دهنده و سطح بالا و ارتقاء بخشت به این سو پیش می آید و از مسائل روزمره معمول فراتر می رود ( حسنات الابرار سیئات المقربین ) .... آنوقت در امتحانها در معرض انتخابهایی قرار می گیری که بررسی ات می شود خدا به چه راضی و خشنود است نه اینکه خودت چه می خواهی و در این گیر و دار درگیریهایت می شود درگیری بین خواست خودت و آرزوهایت و نیازهایت و خواست خدا و خشنودیش ... حتی چه بسا در چکش کاریها ببینی آنچه خدا میخواد با آرزویی از تو همخوانی ندارد ... و این تو هستی که در معرض انتخابی .... انتخاب مسیری که خدا در آن است یا مسیری که خودت هستی .... هم خدا و هم خرما را هم نمیشه خواست ، یا خودت یا خدا ، یکی را باید انتخاب کنی و این واقعاً امتحانی هست که در عین سختی شیرین است وقتی موفق شدی از خودت بگذری و خشنودی خدا را برگزینی چه ها که نصیبت نمی شود ....

    ما صنم طلبیدیم و او صمد دارد

    پیشنهاد می کنم تاپیک ** برای رسیدن به همه چیز باید از همه چیز گذشت ** را بخوانی .....



    اگر بر این سیاق پیش روی زمزمه ات می شود :

    آنکس که ترا شناخت جان را چه کند
    فرزند و عیال و خان و مان را چه کند

    دیوانه اش کنی هردو جهانش بخشی
    دیوانه تو هردو جهان را چه کند


    و به رهایی می رسی رهایی از غیر او ، و وقتی به رهایی رسیدی خودش آن غیر را هم به تو می بخشد ....

    دقت داشته باش که گاهی ابلیس در این گیر و دار وارد می شود تا به تو بگوید ..... مگر خود خدا نگفته لا یکلف الله نفساً الا وسعها .... و عقلانی سازی می کند که تسلیمت کند که رضای خودت را برگزینی بجای رضای خدا ... و به تو می گوید که تو ظرفیتت همین است و نمی توانی این کار را بکنی .... ( مثلاً فردی خواستگارت می شود که در بررسی می فهمی که خشنودی خدا در ازدواج با اوست اما بعضی معیارهای مادی تو را ندارد مثلاً ظاهرش اونجور که خیلی دلت میخواسته نیست یا ..... )

    اینجا گردنه هست و خطر ناک ... چون اگر بتوانی عبور کنی در اون موضوع به اخلاص و توکل می رسی و شیطان اینرا نمی خواهد چون وقتی به خلوص رسیدی در اون زمینه دستش بهت نمیرسه ..... چون خودش گفته همه را گمراه می کنم الا مخلصین ..

    پاسخی که من برای این عقلانی سازیش پیدا کرده ام این است که ....

    لا یکلف الله نفساً الا وسعها به معنی این نیست که من وسعم قابل ارتقاء نیست و حد یقف دارد بلکه در هر برهه ای با انتخابی در جهت مطلق رضای خدا می توانم وسعت بیابم و ظرفیتم را افزون کنم و .... و اینکه ابلیس ما را قانع می کند به اینکه ظرفیتت همین است ، تو نمی توانی فلان کار را بکنی ، فلان را بپذیری ..... و وادارت کند بگویی خدایا تو که خودت می دونی من نمیتونم ، من ال ، من بل ، از من نخواه ... مرا اینگونه امتحان نکن ... من ظرفیتم محدوده و ..... اگر قبول کنیم ظرفیت محدودی داریم و قابل ارتقاء نیست پس خود به خود نبوت و امامت و اصلاً هدف آفرینشمان را خط بطلان کشیده ایم و قدرت خدا را نادیده گرفته ایم و به نص قرآن گویی دستش را به گردنش زنجیر شده می پنداریم .... و تسلیم خود خواهی شده ایم و از خدا خواهی باز می مانیم چون نبودت و امامت و هدف خلقت ما برای همین است که از صفر شروع کنیم و در مسیر به سوی صد برای قرب او پیش برویم و مطمئن باشیم که او یاری می کند این طی طریق را .....

    در یک کلام ... امنیت و آرامش و لذت و عاقبت به خیری در همین است که انتخابها و رفتارها و کارهایمان منطبق بر رضای خدا باشد و این آن به آن است .... و دنبال نتیجه اش هم نباشیم ..... مهم ادای وظیفه در این جهت است

    و العاقبة للمتقین

  18. 6 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 17 مهر 94), paiize (جمعه 17 مهر 94), مدیرهمدردی (شنبه 18 مهر 94), باغبان (جمعه 17 مهر 94), عشق آفرین (سه شنبه 12 آبان 94), صبا_2009 (جمعه 17 مهر 94)

  19. #160
    ((( مشاور خانواده ))) آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 03 اردیبهشت 03 [ 12:22]
    تاریخ عضویت
    1386-6-25
    نوشته ها
    9,420
    امتیاز
    287,130
    سطح
    100
    Points: 287,130, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    VeteranCreated Blog entryTagger First ClassSocial50000 Experience Points
    نوشته های وبلاگ
    7
    تشکرها
    23,580

    تشکرشده 37,080 در 7,002 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    0
    Array

    باورها و احساس ها و ارزشهای بسیار مهمی که عشق آفرین گرامی در ذیل به آن اشاره می کند بسیار بسیار قابل تامل، قابل تفکر و حتی کاربردی هستند




    نقل قول نوشته اصلی توسط عشق آفرین نمایش پست ها
    1. من باور کردم که انسان آرامش رو فقط و فقط در دستان خداوند میتونه جستجو کنه. ایمان دام فاصله ی من با آرامش رابطه مستقیمی با فاصله من از او داره. پس هر گاه پریشان میشم (شاید مثل حالا) برمیگردم و ایمان و باور هامو محک میزنم که کجا خللی ایجاد شده. توکل و پریشانی؟ محاله! این معانی و تعابیر ما هستند که پریشانی یا آرامش ما رو رقم میزنند. جهان بینی، بصیرت، باطن گرایی.



    2. قبلا کمالگرا بودم، تفکرم یا همه یا هیچ بود، نتیجه گرا بودم. همه چیز رو یکجا و بدون تلاش می خواستم. آرزو های ایده آل و بلند پروازانه داشتم و همیشه دنبال فرصتی برای شروع بودم. و وقتی نتیجه نمیگرفتم سریع نا امید میشدم. اما دیدم اگر به جای اینکه منتظر میموندم فرصتی دست بده فلان کتاب رو بخونم ، روزی یک صفحه آهسته و پیوسته میخوندم، الان کلی کتاب خونده بودم. اگر جای اینکه منتظر بمونم فرصتی دست بده شعر بگم روزی یک بیت شعر میگفتم، الان یک دیوان شعر داشتم. اگر بجای اینکه انتظار داشته باشم هیچ خطایی نکنم و یک انسان کامل باشم، سالی یه رفتارمو تصحیح میکردم، موفق تر بودم.
    اما حالا سعی میکنم آهسته و پیوسته حرکت کنم، به خودم حق میدم اشتباه کنم ، چون قرار نیست کامل باشم، قراره به کمال برسم. لحظه ای که کامل باشم و نیاز به رشد نداشته باشم موجودیتم بی معناست. همچنین نمیتونم منتظر یک آینده ی مبهم باشم. باید در لحظه باشم و مسیر رو دریابم، نه نتیجه رو.




    3. من مسئول انتخاب هام هستم. مسئول تقدیر و سرنوشتم هستم. هر انتخاب من در لحظه، راه و تقدیری رو مقابل من قرار میده. عدالت خداوند جاری شدنیست.



    4. معتقدم هرچه نعمت بیشتر باشه. مسئولیت سنگین تره. خسارت هم بیشتره. هیچ چیز مانند ساده زیستی و فروتنی نیست.



    5. اشتباه ترین تفکر من این بود که گمان میکردم همه چیز رو میدونم، نیازی به راهنمایی ندارم. و دیگه هیچگاه نمیلغزم. هیچوقت به حرف کسی گوش نمیدادم. اما زندگیم مصداق یک زندگی عاقلانه و بی عیب و نقص نبود. امروز اما وقت تصمیم راهنمایی میگیرم، وقت مشکل (هرچند کوچک) مشورت میگیرم، اگه از خودم در رنج باشم ابایی ندارم به روانشناس یا روانپزشک مراجعه کنم. سعی میکنم به انتقادات فکر کنم و حداقل کمتر دچار معضلات ناشی از انتخاب نادرست میشم. امروز سعی میکنم اشتباهاتمو بپذیرم و کمتر دچا غرور بشم. هیچ گاه از گناه و اشتباه در امان نیستم.

    6. بر خلاف قبل که پدر مادر رو متحجر و بی درک و فهم و عاری از دانش میدونستم و تو روشون وایمیسادم ، امروز بعد از خداوند پدر مادر رو اطاعت میکنم و به زندگیم برکت و نور اومده و کنارشون خیلی خوشحالم. و از وقتی تصمیم گرفتم باهاشون صادق باشم و نترسم و مشکلاتمو بهشون بگم دیگه اشتباهات زنجیر وار مرتکب نمیشم و یکجا تمام میشه. ضمن اینکه به خاطر اینکه بهشون دروغ نگم ، اصلا کاری که مجبور شم دروغ بگم انجام نمیدم.

    7. دل پاک بدون عمل صالح پاک نمیمونه. بدترین ضربه ام رو از تفکر دل پاک و نیت صاف خوردم! شاید افکار سهمی در اشتباه داشته باشن، اما اشتباهات هم در ساختن افکار ما بی تاثیر نیستند. خیلی چیزا متقابل هستند. مثلا عشق انسان رو به شعور میرسونه و شعور انسان رو به عشق، صداقت انسان رو به آرامش میرسونه و آرامش انسان رو به صداقت، قرآن انسان رو به درک انسانیت میرسونه و انسانیت انسان رو به درک قرآن.

    8. عشق آفردنیه. جستجو کردنی نیست. کشف کردنی نیست. ما آمدیم خالق عشق باشیم. نه در جستجوی عشق. آنچه خود داریم از بیگانه تمنا نکنیم، طلب از گمشدگان لب دریا نکنیم. کسی به ما قول فرصت فردا رو نداده.

    9. من هر وقت لازم بوده تغییر کردم. از اینکه شرایط جای من تصمیم بگیره بیزارم. شجاع هستم، شهامت دارم. ترجیح میدم یه زندگی پر از چالش داشته باشم تا یه زندگی راکد و پوچ. دوست دارم تجربه کنم. خوشحال میشم اگر یک روز با دوچرخه کل کشور هارو دور بزنم. بدم نمیاد با همه فرهنگ ها، فکر ها، کشور ها و شخصیت ها آشنا شم. نمیخوام سهم من از آفرینش فقط رنج اون باشه. من حق خودمو از شکفتی های این دنیا مطالبه میکنم قبل اینکه اون رنج و سختی هاشو به من تحمیل کنه. چه اشکالی داره اگر دیگران به فرض دیوانگی به من بخندن؟!


    غلام همت آنم که زیر چرخ کبـــود
    زهرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

    http://www.hamdardi.com
    دسترسی سریع به همدردی و مدیر همدردی با عضویت در کانال همدردی در ایتا

  20. 3 کاربر از پست مفید مدیرهمدردی تشکرکرده اند .

    باغبان (چهارشنبه 25 آذر 94), عشق آفرین (پنجشنبه 26 آذر 94), صبا_2009 (چهارشنبه 25 آذر 94)


 
صفحه 16 از 20 نخستنخست ... 67891011121314151617181920 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 03:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.