به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 33
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 مهر 94 [ 23:46]
    تاریخ عضویت
    1393-8-16
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    999
    سطح
    16
    Points: 999, Level: 16
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام..ممنونم که وقت میزارید میخونید من نمیخوام جدا شم...از طرفی هم نمیخوام تاپیک جدید بزنم...دوباره از نو همه چیز رو بنویسم...مشکل اصلی من وابستگی مزخرف بیش از حد من به همسرم هست...دوست دارم زندگیمو درست کنم اما هیچکس راه حل نمیده...شوهرم دست بزن داره شدید..اصلا نمیشه درباره هیچ موضوعی باهاش حرف زد...خسیس...من هیچوقت پول کافی ندارم...این منو عصبی میکنه..گاهی وقتا میخوام برم دکتر پول ندارم..درحالیکه همسرم وضعیت مالی خیلی خوبی داره..چرا اسمان ابی و فرشته مهربان..یاکسی تاپیک منو نمیخونه..الان چندروز قهریم کتک کاری کردیم پای من کبود...بابام فهمید ما دعواگرفتیم..بهم گفت حتما میره به برادربزرگش میگه...ولی میدونم نمیتونن کاری بکنن..همه اینا برمیگرده به رفتارهای پدرشوهرم بازنش..مادرشوهرم عین یه برده ست توی خونه...ازکوچکترین حق انسانی محروم..با۴۵تومن پول یارانه چنان ذوق میکنه..فکرمیکنه ارزش قایل شده براش..شوهرم تند وعصبی پرخاشگر وخسیس..فقط معتاد وزن باز نیست...اونم چون وقت شونداره...شوهرم فقط دوست داره واسه خانواده ش پول خرج کنه...هردفعه میخوام برم بیرون میره خانواده برادرشو سوارمیکنه میگه بریم...متنفرم از این کارش..هیچوقت نمیگه خواهرات هستن..مادرت وپدرت...از طرفی من خودم یه مشکلی دارم تا یه دعوامیگیریم بی انگیزه میشم...بی روحیه..هیچکاری انجام نمیدم..عین یه منزوی...ناهاردرست میکنم ولی هرکی بایدخودش جدابخوره..دوست ندارم ریخت شوببینم..بچه ها ومشاورهای همدردی عاجزانه تقاضای کمک دارم..

    - - - Updated - - -

    سلام..ممنونم که وقت میزارید میخونید من نمیخوام جدا شم...از طرفی هم نمیخوام تاپیک جدید بزنم...دوباره از نو همه چیز رو بنویسم...مشکل اصلی من وابستگی مزخرف بیش از حد من به همسرم هست...دوست دارم زندگیمو درست کنم اما هیچکس راه حل نمیده...شوهرم دست بزن داره شدید..اصلا نمیشه درباره هیچ موضوعی باهاش حرف زد...خسیس...من هیچوقت پول کافی ندارم...این منو عصبی میکنه..گاهی وقتا میخوام برم دکتر پول ندارم..درحالیکه همسرم وضعیت مالی خیلی خوبی داره..چرا اسمان ابی و فرشته مهربان..یاکسی تاپیک منو نمیخونه..الان چندروز قهریم کتک کاری کردیم پای من کبود...بابام فهمید ما دعواگرفتیم..بهم گفت حتما میره به برادربزرگش میگه...ولی میدونم نمیتونن کاری بکنن..همه اینا برمیگرده به رفتارهای پدرشوهرم بازنش..مادرشوهرم عین یه برده ست توی خونه...ازکوچکترین حق انسانی محروم..با۴۵تومن پول یارانه چنان ذوق میکنه..فکرمیکنه ارزش قایل شده براش..شوهرم تند وعصبی پرخاشگر وخسیس..فقط معتاد وزن باز نیست...اونم چون وقت شونداره...شوهرم فقط دوست داره واسه خانواده ش پول خرج کنه...هردفعه میخوام برم بیرون میره خانواده برادرشو سوارمیکنه میگه بریم...متنفرم از این کارش..هیچوقت نمیگه خواهرات هستن..مادرت وپدرت...از طرفی من خودم یه مشکلی دارم تا یه دعوامیگیریم بی انگیزه میشم...بی روحیه..هیچکاری انجام نمیدم..عین یه منزوی...ناهاردرست میکنم ولی هرکی بایدخودش جدابخوره..دوست ندارم ریخت شوببینم..بچه ها ومشاورهای همدردی عاجزانه تقاضای کمک دارم..

  2. #22
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 اسفند 94 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-12
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    2,513
    سطح
    30
    Points: 2,513, Level: 30
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 124 در 73 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام...صبا جان چرا انقده داری خودتو اذیت میکنی؟؟ بابا من تازگیا فهمیدم ..که باید با بیخیالی طی کرد......از من بی کس تر توی دنیای خدا وجود نداره.....نمیدونم تایپیکم رو خوندی یا نه...اما فدات بشم دنیا ارزشی نداره...طلاق بگیری که چی؟؟ مورد و کیس بعدی از کجا معلوم بهتر از شوهرت باشه.....تنهایی هم بخواهی زندگی کنی مشکلات خاص خودشو داره....عزیزم من عین تو وحشتناک وابسته شوهرم بودم..تا جایی که شبا اگه میرفتم توی تخت....و شوهرم تا دیر وقت بیدار بود.....خواب به چشام نمیومد...میشد سه ساعت انتظار میکشیدم تا بیاد..اما فقط خودمو اذیت میکردم...اومدم اینجا تایپیک زدم...دختر جوان خیلی بهم کمک کرد...که واسه خودم ارزش قائل بشم.....به خودم ارج بدم...عزیزم واسه خودت زندگی کن..طوری رفتار کن که اصلا وجود نداره....به خودت برس....اگه بعد از یه مدت رفتارش خوب نشد...بخدااا قسم خودم تجربه کردم که دارم بهت میگم........من شدید وابستگی داشتم...اما الان دیگه اصلا برام مهم نیست...البته نه اینکه مهم نباشه ها....یه مدت اینجوری وانمود کردم...الانم دیگه وابسته بهش نیستم....یه مدت واسه خودت باش.......

  3. #23
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    کوتاه مینویسم اگر بخواهی همینجوری ادامه بدهی با خشم و کینه و گذشته ها را ول نکنی و دودستی بچسبی بهش زندگیت همینی میشه که الان هست شوهرت تغیی رنمیکنه ولی اگه واقعا میخوای زندگی خودتر اب سازی باید این افکارت را بزاری کنار باید بریزی دور دوباره از نو خودت را و افکارت را بازسازی بکنی.
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  4. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (پنجشنبه 12 شهریور 94)

  5. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 مهر 94 [ 23:46]
    تاریخ عضویت
    1393-8-16
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    999
    سطح
    16
    Points: 999, Level: 16
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان عزیزم.بی نهایت ممنونم که می خونید سعی میکنم واسه خودم زندگی کنم زن بیخیال درونم رو فعال کنم...بیشتر خودمو کنترل کنم..سعی میکنم برنامه ریزی کنم برای ارشد بخونم..کلاس خیاطی رو هم ادامه میدم..کارهای هنری اعصابمو ارام میکنه...ولی بهم بگید باشوهرم چطور رفتارکنم..چیکارکنم اون وابسته شه بهم..یا زندگیم بهتر بشه ارام بشه..شوهرم بهم اعتماد کنه..اتفاقات خوب برام بی افته..هرچی به ذهن تون میرسه بگید...راستی یه چیزی هم هست ما هروقت با هم دعوا میگیریم شوهرم دوست داره منو از خونه بندازه بیرون..میگه برو طلاق بگیر مهریه رومیدم...مثلا پنجشنبه منو کتک زد وهمه اینارو بهم گفت من فقط گریه میکردم...شب اچمدم.سرجام خوابیدم..مادرم بهش زنگ زده بود گفته بود ناهر میایین اینجا...بهش گفته بود میاییم...من باورنمیکردم...چون اون خونه مادرم زیاد نمیاد..ولی اون روز ناهر اومد تا ساعت پنج هم موند..گیج شدم...معنای حرفاوکاراشو نمیفهمم..دوست ندارم این حرفارو بشنوم..کمک کنید...دوستای خوبم...اقایان هم لطفا نظربدن..بلخره جنس خودشون رو خوب میشناسن..ممنون میشم

  6. #25
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 خرداد 01 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-6-21
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    6,971
    سطح
    55
    Points: 6,971, Level: 55
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 179
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 73 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط saba.khaste نمایش پست ها
    سلام دوستان عزیزم.بی نهایت ممنونم که می خونید سعی میکنم واسه خودم زندگی کنم زن بیخیال درونم رو فعال کنم...بیشتر خودمو کنترل کنم..سعی میکنم برنامه ریزی کنم برای ارشد بخونم..کلاس خیاطی رو هم ادامه میدم..کارهای هنری اعصابمو ارام میکنه...ولی بهم بگید باشوهرم چطور رفتارکنم..چیکارکنم اون وابسته شه بهم..یا زندگیم بهتر بشه ارام بشه..شوهرم بهم اعتماد کنه..اتفاقات خوب برام بی افته..هرچی به ذهن تون میرسه بگید...راستی یه چیزی هم هست ما هروقت با هم دعوا میگیریم شوهرم دوست داره منو از خونه بندازه بیرون..میگه برو طلاق بگیر مهریه رومیدم...مثلا پنجشنبه منو کتک زد وهمه اینارو بهم گفت من فقط گریه میکردم...شب اچمدم.سرجام خوابیدم..مادرم بهش زنگ زده بود گفته بود ناهر میایین اینجا...بهش گفته بود میاییم...من باورنمیکردم...چون اون خونه مادرم زیاد نمیاد..ولی اون روز ناهر اومد تا ساعت پنج هم موند..گیج شدم...معنای حرفاوکاراشو نمیفهمم..دوست ندارم این حرفارو بشنوم..کمک کنید...دوستای خوبم...اقایان هم لطفا نظربدن..بلخره جنس خودشون رو خوب میشناسن..ممنون میشم
    -----------------------------------------------------------------------------------------------------------
    سلام دوست عزيزم از پست آخرت برداشت من اين هست كه شوهرت كينه اي نيست عصباني ميشه يك چيزايي مي كنه و يه چيزايي ميگه ولي زود آروم ميشه. مطمنم كه تو عصبانيش مي كني اون اونقدر از دستت عصباني ميشه كه راه ديگه اي نميبينه و ميگه برو بيرون و يا برو طلاق بگير وگرنه اگه دوستت نداشت و ميخواست طلاقت بده خب خودش اينكارو مي كرد.تنها كاري كه ميتوني بهش بكني يعني براي زندگيت اين هست كه خوب باشي و خوبي بكني حتي اگه يك طرفه باشه مردا خوبي زنهاشون رو زود مي فهمن و اينكه غر نزن و شاد باش و مهمتر با شوهرت دوست باش يك دوست صميمي.اگه دوست نداري حرفاي بد بشنوي و ... بايد عصبانيش نكني ببين كدوم كارات عصبي اش مي كنه كم كم كمشون كن مثلا هر هفته دو تا از كارات رو كه عصبانيش ميكنه كم كن. به حرفاش گوش بده سعي كن باهاش مهربون باشي.توي قران هست كه خدا زن رو مايه آرامش مرد آفريده چرا زندگي ماها بايد اينقدر متلاطم باشه تو بايد به عنوان زن به شوهرت آرامش هديه كني.تو وظايف خودت رو به نحو احسنت انجام بده مطمنم اون مثل موم ميشه مشكل ما زنها اينه كه راه و روش شوهرداري رو بلد نيستيم به نظر من ارشد رو فعلا بي خيالش بشو چون من تجربه كردم ادم اعصابش بيشتر خرابتر ميشه زندگي مهمتر از فوق ليسانس و دكترا هست البته من مخالف پيشرفت خانمها نيستم ولي فعلا توي زندگي خانوادگيت ارشدت رو بگير وقت براي چيزاي ديگه خيلي زياده آرزوي خوشبختي و موفقيت مي كنم برات.

  7. کاربر روبرو از پست مفید elsay تشکرکرده است .

    ستاره زیبا (چهارشنبه 25 شهریور 94)

  8. #26
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    جمعه 24 فروردین 03 [ 05:12]
    تاریخ عضویت
    1391-8-10
    محل سکونت
    جنوب
    نوشته ها
    1,564
    امتیاز
    44,676
    سطح
    100
    Points: 44,676, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 40.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    7,967

    تشکرشده 6,441 در 1,459 پست

    حالت من
    Ashegh
    Rep Power
    358
    Array
    سلام صباجان
    کاملا حس وحالت رودرک میکنم...زندگی باشوهرپرخاشگر وعصبی واقعا سخته..
    ببین دوست عزیز اول باید خودت تغییرکنی...
    این همه مرثیه سرایی توی پستهات ولسه چیه؟مشخصه که توی زتدگی هم هیلی لزاین حرفها میزنی...مثلا همش میگی من بدبختم...یامن فلانم....
    مدام داری نقطه ضعفهای خودت روبه شوهرت نشون میدی. واون چون آدم عصبی وزورگوهست اصلا بدش نمیاد یه فردقربانی جلوش باشه ومدام اونوسرزنش کنه

    توی پستهات اشاره ای به موضوع دعوانداشتی...مثلا پنجشنبه به خاطرچی دعواتون شد؟میشه مکالماتتون رولزشروع دعوا تااوج دعوا وکتک کاری بگی....میخوام بدونم چطورباهم حرف میزنین؟
    درنورد کتک کاری...اولا هرکس این کارومیکنه مطمن باش درون خودش کمبودهایی روحس میکنه...باید بببنی چه کمبودهایی داره؟یاازگذشته وازکودکیش چه چیزی باعث شده این خصلت روداشته باشه...دوما خودت بازد مراقب باشی که به هیچ وجه این اتفاق نیفته...الان دیگه تومیدونی چه موقع کتک کاری میکنه پس نزاربه اون مرحله برسه چون آسیب روحی ای که تومیبینیخیلی بیشترازآسیب جسمیه...وتامدتها توی ذهنت هست.. پس باید کاری کنی که به هیچ وجه به اون مرحله نرسه

    نوشتی که وابسته ای...ابن خیلی بده وشوهرت روازت بیشتردورمیکنه....عزیزم واسش خواستنی ودست نیافتنی باش...هبچ مردی اززن بی اعتمادبه نفس وآویزون خوشش نمیاد

    باید زنانگی کنی...زن باش...دلبرباش...به شوهرت محبت کن...
    اگه میخوای موفق بشی باید لزصفرشروع کنی...گذشته روفراموش کنی...کینه نداشته باشی.
    ازمحبت کردنت بگو که چطوریه؟چقدرازلحاظ عاطفی ارضاش میکنی...چقدرنردونگیش روستایش میکنی؟یاشاید مدام سرزتشش میکنی؟؟؟؟،،واون دنبال یه راهیه که خودش روبیشتربهت نشون بده!!!!
    ازلحاظ حنسی هم که خیلی مهمه مرد به نیازش توجه بشه وگرنه همه چی روخراب مبکنه!!

    دوست عزیز اگه طرف صحبتم فقط تویی چون مااینجل فقط به تودسترسی داریم وگرنه رفتارهمسرت هم اصلا قابل پذیرش نیست
    نگران نباش باتلاش وصبر همه بهترمیشه
    فقط باید بخوای وتغییرروش بدی
    عمر که بی عشق رفت

    هیچ حسابش مگیر...

  9. 2 کاربر از پست مفید paiize تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 15 شهریور 94), ستاره زیبا (چهارشنبه 25 شهریور 94)

  10. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 27 مهر 94 [ 23:46]
    تاریخ عضویت
    1393-8-16
    نوشته ها
    30
    امتیاز
    999
    سطح
    16
    Points: 999, Level: 16
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 1
    Overall activity: 14.0%
    دستاوردها:
    3 months registeredTagger Second Class500 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 13 در 12 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان عزیزم...بسیارممنونم که پست های منو میخونید و نظر میدید..السای عزیز سعی میکنم یکی یکی روش ها رو پیاده کنم...پاییز عزیز پنجشنبه من رفتم خونه خواهرم...خونه ش دقیقا روبه روی خونه من..چون حالش بد بود...بااینکه همسرم با من قهر بود..بهش اس دادم و گفتم.خونه خواهرم هستم حالش بد یکم دیرتر میام ولی اون اومد خونه و سریع زنگ زد با بدترین حالت بهم گفت مگه خونه وزندگی نداری گمشو بیا خونه جلوی خواهرم ابروداری کردم...ساکت وارام بهانه گرفتم اومدم خونه خودم...همین که رسیدم شروع کرد منم بهش گفتم اون احتیاج به کمکم داشت رفتم واسه خوشی نرفته بودم که..یکی اون گفت یکی من..البته اینو هم بگم من شاید هفته ای یه بار هم خونه خواهرم نرم که همسرم دچار سوظن نشه..مگر موردی پیش بیاد..بهش گفتم این همه به خواهرات کمک میکنی کاراشون انجام میدی ...پول میدی...هیچی نیست همچی من رفتم...بعد بهانه شام گرفت واومد منو زد...درحالیکه من داشتم سیبزمینی توی ظرف شویی پوست میگرفتم...چاقو دستم بود اومد گردنم گرفت که خفه م کنه...جیغ زدم محکم سیلی زد..من با گریه براش شام درست کردم گذاشتم جلوش...خوشحال بود..به خودش میبالید من باگریه بهش گفتم تو نامردی و بی عاطفه هستی میگفت بیشتر از اون چیزی که فکرشو بکنی...گاهی وقتا فکرمیکنم واقعا برده هستم...شوهرم غرق در پول و کاراش...اززندگی فقط پول براش مهم...خیلی هم خسیس..وسط دعوا همش بهم میگفت با صدای بلند حرف نزن..نمیدونم چی فکرمیکنه...مگه دعواهم اروم میشه...اونم ادمی مثل شوهرم که کارد وبه استخوان میروسونه...انتظار ارامش داره..اگه شوهرم حرف طلاق میزنه...بخاطر اینکه من چندبار قهرهای طولانی داشتیم...متوجه شدم هرکاری فقط اولین بار برای شوهرم سخته..بعد اون خیلی راحت خودش موقعیت شو فراهم میکنه....به من میگه هروقت خواستی برو امادگی دارم مهریه رو بدم...فقط تو بگو کی میری....من توی گریه بهش گفتم چون دوستت داشتم نرفتم...ولی برگشته میگه مرده شور خودتو ودوست داشتنتو ببره...بعدش هم که جمعه پاشو اومد خونه مادرم ناهار..شوهرم یه جور اختلال روانی داره...خواهرم روانشناس بارها بهم گفته شوهرتو راضی کن ببر بزار درمان بشه...این رفتارها هم ریشه در کودکیش داوه چون پدرش با مادرش این کارهارو میکرد...ولی اصلا توی خانواده شون برای زن ارزشی قایل نیستن..خدایا کمکم کن..هرسوالی دیگه ای دارین

  11. #28
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 شهریور 00 [ 16:19]
    تاریخ عضویت
    1394-6-10
    نوشته ها
    262
    امتیاز
    9,650
    سطح
    65
    Points: 9,650, Level: 65
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 400
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    431

    تشکرشده 376 در 164 پست

    Rep Power
    53
    Array
    عزیزم شاید از اول هردوتون اشتباهاتی داشتین که نه تنها باهم حلشون نکردین بلکه کهنه تر و بزرگ ترش کردین کاش از همون اول سنگاتونو باهم سر هم دلخوری و مشکلی وا میکندین که تو دلتون جمع نشه و تبدیل به کینه شه که هردوتون سعی کنین همدیگرو اذیت کنین و احساس رقابت داشته باشین نه زن و شوهر بودن شما باید تو هر شریطی کنار هم باشین نه یه استرس برای هم.احتمالا با چیزایی که خوندم شوهرتون حاضر نمیشن بیان پیش مشاوره اما کاش خودتون برید با یه مشاور حرف بزنید.هرچقدر که میتونی سرتو گرم کنو کمتر به مشکلات فکر کن که از حالت افسردگی و نگرانی دور شی به خودت روحیه بده.مشکلتون حل شدنیه درسته که ایشون ایرادهای بدی هم دارن اما بنظرم اول همه راهارو برای ساختن زندگی امتحان کن راه حل اخر طلاقه الان خیلی زوده برای فکر کردن بهش.
    کاش میتونستی همه چیزو فراموش کنی ذهنتو ریست کنی و یبار دیگه رفتارو کردارت بشه مثل وقتیکه عاشق شوهرت بودی بهش محبت کن و اهمیت بده ببین فرقی میکنه.منظورم اینکه متوجه بشه اتش بسه.شما نیابد بذارین جو خونه متشنج باشه خونه محل ارامشه این خیلی مهمه مردا اگه خونشون تنها و بزرگترین محل ارامش تو دنیا براشون باشه دوست ندارن از خونه بیرون برن و دوست دارن همه وقتشونو کنار کسایی بگذرونن که شادن و بهشون روحیه میدن مگر اینکه اون مرد مشکل خاص دیگه ای داشته باشه.اینقدر این وابستگیتو به شوهرت نشون نده از خودت یه خانم مستقل و قوی و با روحیه و اعتماد به نفس بالا نشون بده.خودتو دوست داشته باش.ببین عزیزم شما اول باید خودتو بسازی تغییر دادن دیگران کار سخت و شاید نشدنیه اما ادم خودشو که میتونه تغییر بده.اول رو روحیه و اعتماد به نفست کار کن بعد سعی کن این حالت جبهه گرفتن دور شی خونه که میدون جنگ نیست.اگر دیدی همسرت کار اشتباهی میکنه و حرف نامربوطی میزنه سعی کن نشنیده بگیری و ارامش خودتو حفظ کن بهش نشون بده که دنبال ضربه زدن و امتیاز گرفتن ازش نیستی.اینقدر عصبانیش نکن که کتکت بزنه اگه این رفتارارو داشتی و شوهرت و زندگیتو حال روحی خودت خوب شد که خدارو شکر اگر نشد و شوهرت مشکلی داشت درمان میشه اگر دید دیگه نمیشه اونموقع وقت زیاده برای تموم کردن زندگیت
    ولی در کل بهت حق میدم شرایط سختی داری دلم برات به درد اومد واقعا ناراحتم اینکارا خصوصا کتک زدن زشت ترین کاریه که یه مرد میتونه انجام بده فقط ادمای ضعیف که نمیتونن حرف بزنن دیگرانو میزنن
    ویرایش توسط ZENDEGIBEHTAR : یکشنبه 15 شهریور 94 در ساعت 10:14

  12. #29
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خوب رفتی منزل خواهرت حالش خوب نبوده نمی توانستی برنامه ریز یکنی زودتر بری و زودتر قبل از اینکه شوهرت برگرده به منزل توی خانه باشی و نهار آماده باشه؟چرا بهانه دست شوهرت میدی اخه دختر اولین قانونی که وجود داره اینه پیشگیری کنی از هر اتفاقی که منجر به جرو بحث و دعوا بشه بین خودتان و شوهرتان رفتار شوهرت بسیار زشت و ناپسنده بعنوان یک مرد متاهل بیزارم از این رفتار خشن و بدور از اخلاق و ادب و انسانیت بعضی از همنوعان خودم ولی شما هم بعنوان یه بانوی ایرانی متوانید با کسب مهارت مقداری صبوری این وضعیت ها را مدیریت نمایید.
    مقاله نداشتن انتظار از بانو فرشته مهربان را با دقت بخوانید وبه آن عمل کنید

    http://www.hamdardi.net/thread-22541.html#post208270

    1.پیشگیری از ایجاد هرگونه تنش
    2.جلوگیری از کشیده شدن بحث به سمت و سوی درگیری فیزیکی
    3.اولویت قرار دادن شوهرت بعنوان شخص اول زندگیتان
    4.احترام گذاشتن به خانواده شوهرتان
    5.جلوگیری از بحث های طولانی
    6.استفاده از احساسات بجای منطق در برخورد با شوهرتان
    7.اگر هم دیدی در موقع صحبت کردن داره مقداری تنش زا میشه یه استپ بدید مقداری زمان بدهید به خودتان و شوهرتان تا اندکی آرامتر بشوید
    8.در صحبت هایی که دارید روی همان موضوعی تمرکز کنید که در موردش حرف میزنید حرف گذشته را بیان نکنید

    نیاز داری داری تا مهارت های جدید بدست بیاری
    رفتار جراتمندانه
    مهارت های راتباطی
    استفاده از احساسات و سیاست های زنانه

    فعلا اولویت اول دوری از هرگونه فضای تنش آلود هستش مقالاتی در مورد عصبانیت برایتان قرار میدهم مطالعه کنید.

    روي چند مورد به صورت ويژه بايد کار کنيد.

    1. شناسايي زمينه سازهاي عصبانيت همسرتون

    2. شيوه صحبت کردنتون با همسرتون در زماني که احساس مي کنيد داره وارد چرخه خشم ميشه

    3. تشخيص علائم چهره اي و هيجاني و رفتاري همسرتون پيش از پرخاشگري

    4. فراگيري مهارت ترک موقعيت و توافق با همسرتون درباره اون در زماني که در شرايط عادي هست

    لطفا براي موارد يک تا سه، توضيحات کافي و چند مثال بياريد تا درک بهتري از موقعيت پيدا کنيم.


    يا مثلا شيوه جمله بندي تون چگونه هست؟

    مثلا بهش ميگيد«تو اصلا به من توجه نداري!» يا نحوه بيانتون به گونه ديگري هست؟

    و اينکه در شرايط عادي رفتارتون با هم چگونه هست؟

    ميتونيد از ويژگي هاي مثبت همسرتون هم چند مورد نام ببريد؟

    اين اطلاعات رو لطفا به صورت دقيق و کامل در اختيارمون بگذارين تا بهتر بتونيم کمک کنيم.
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !
    ویرایش توسط khaleghezey : یکشنبه 15 شهریور 94 در ساعت 10:25

  13. 3 کاربر از پست مفید khaleghezey تشکرکرده اند .

    paiize (سه شنبه 17 شهریور 94), گیسو کمند (یکشنبه 15 شهریور 94), شیدا. (یکشنبه 15 شهریور 94)

  14. #30
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    سلام

    چندبار قهر کردم رفتم خونه بابام .... خودم طاقت نیاورم برگشتم ....چهار ماه خونه ام نبودم
    خواهرت که روانشناسی خوندن بهت گفت همسرت باید درمان شه(بیجا هم نگفته) اما هیچوقت نگفت چقدر داری اشتباه میکنی از خونه خودت قهر میکنی؟؟

    متوجه شدم هرکاری فقط اولین بار برای شوهرم سخته..بعد اون خیلی راحت خودش موقعیت شو فراهم میکنه....به من میگه هروقت خواستی برو امادگی دارم
    اشتباه متوجه شدی ، هرکاری اولین بار برای همه سخته بعدش دیگه پوست کلفت میشن ، عادت میکنن ، یاد میگیرن ، یا هرچی ، اینو یه دختر 14 ساله ام میدونه هرچیزی اولش سخته حتی خوردن سنگ

    4 ماه از خونه زندگیت دور بودی ، خیلی اتفاقا توی اون 4 ماه افتاد ، سردی همسرت از تو ، وابسته تر شدنش به خانوادش ، مورد نقد و قضاوت قرار دادن خودت ،

    همسایه هم میفهمه خانم خونه 4 ماهه خبری ازش نیست و توی خونش حرف خونتونو میزنه چه برسه به آشنا و فامیل

    همسرم چند بار توی خواب ارضا شده.
    تو میدونی چه فشاری داری به همسرت میاری؟ باور کن خیلی ها بودنکه این رابطشون درست شده ، بعدش خیلی از مسائل بینشون حل شده ، این موضوع خیلی مهمه ، اگه ایشون توی رابطه به فکر خودشه شما هم به فکر او و هم به فکر خودت باش ، کم کم یاد میگیره ، زمان میبره اما بهتر از اینه که هم اونو محروم کنی هم خودتو هم شرایط بدتر هم بشه

    همسرت میدونه که طلاق نمیگیری داره سخت رفتار میکنه ، ته دلش هم دیگه از اینهمه دوری و فاصله خسته شده ، اشتباهاتی داشته و زندگی آرومی نداشته به زندگی دلگرمش کن ، خودتو دوست داشته باش تا همه (خودت همسرت و همه)بدونن تو هم از دست رفتنی هستی، تو انسانی با نیازهای خودت ... اینجا رو دقت کن:
    من شنیدم مردا اگه زن شون شاد باشه خوشحال میشن..چون متعلق به خودشون می بینن..ولی من وقتی شاد باشم اون تلاش میکنه به یه چیزی گیر بده منو عصبی و ناراحت کنه.
    اما دوست داشتن خودت تنها به معنی خودخواه شدن نیست بلکه باید خیلی بیخیالتر باشی (هم به خاطر خودت هم همسرت) تا بتونی هم حرص نخوری که خودتو اذیت نکنی و بیشتر لذت ببری ، وقتی لذت ببری مثلا از همسرت، اون لذتو با اون هم شریک میشیدیگه دوست نداره بزنه توی پرت و ناراحتت کنه یا اگه خواست عصبیت کنه بازم خودتو دوست داشته باش و بیخیال شو (به خاطر خودت و همسرت=آرامش خونه)

    به هر حال اگه بخوای اصلاحش کنی میتونی شرایطو حداقل 50 درصد بهتر کنی اما باید یاد بگیری.

    راستی عزیزم شما رشتتون چیه ؟ چرا اصرار داری ارشد بخونی؟ استرس پایان نامه و امتحان و.. واقعا دانش ارشد به دردت میخوره ؟ بهتر نیست توی آموزشگاههای معتبر بیرون یه دوره کاربردی یاد بگیری؟ هم کار یاد گرفتی هم مدرکش رزومه اتو قوی تر میکنه ، آخه ارشد بدون مهارت یا دوره های خاص رشته ات به چه درد میخوره؟ الان چقدریها با لیسانس سرکارن که عده ای با فوق نیستن یا حتی با کاردانی سر کارن چون مهارت دارن. اما بازم اول آرامش خونه و خودتو

    توی اولویت بزار.
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  15. 4 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    khaleghezey (یکشنبه 15 شهریور 94), paiize (سه شنبه 17 شهریور 94), ستاره زیبا (چهارشنبه 25 شهریور 94), شیدا. (یکشنبه 15 شهریور 94)


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. خواستگار قد بلند و اعتماد بنفس پایین من ...( ادامه ی قدم کوتاه است.)
    توسط sima.aass در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 21 شهریور 94, 00:03
  2. خسته شدم از قد کوتاهم تورو خدا کمک کنید :(
    توسط 23Gharibe در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: دوشنبه 19 مرداد 94, 17:01
  3. خواستگارکوتاهتر!
    توسط kija در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: شنبه 17 آبان 93, 09:46
  4. در جواب به خواستگارم دچار شک وتردیدم..لطفا سریع کمکم کنید..
    توسط maniash در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: چهارشنبه 01 مرداد 93, 11:18
  5. طلاق خواسته هردوتامون شده.کمک کنید کار به جای باریک نکشه.من دوسش دارم
    توسط شارلوت در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 27
    آخرين نوشته: شنبه 14 مرداد 91, 11:05

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:49 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.