به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 15 , از مجموع 15
  1. #11
    Banned
    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 دی 02 [ 13:45]
    تاریخ عضویت
    1394-2-15
    نوشته ها
    1,099
    امتیاز
    18,366
    سطح
    86
    Points: 18,366, Level: 86
    Level completed: 4%, Points required for next Level: 484
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteranOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    271

    تشکرشده 1,106 در 598 پست

    Rep Power
    0
    Array
    زندگی با یک آدم عصبی و با یک بیمار
    اگر مورد درمان و تغببر فرار نگیرد
    اگر هم صدمات جسمی بر جای نگذارد
    ولی ممگن صدمات روحی و روانی بسیار بدی در زندگیتون داشته باشد بستگی به ظرفیت شما دارد

  2. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 بهمن 94 [ 15:29]
    تاریخ عضویت
    1394-3-06
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    969
    سطح
    16
    Points: 969, Level: 16
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 15 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان گلم ممنون که برای من وقت گذاشتید.
    راستش همش به این فکر میکنم که به خانوادم بگم یانه؟!اما اگه تصمیمم طلاق باشه باید بگم چون نسبت به شوهرم بدبین میشن.اما طلاقم به این راحتی نیست.چون دوسش دارم.نمیدونم
    هم دیشب هم امروز دوباره کلی عذرخواهی کرد.برام هدیه خرید,گفت به خاطر کارش عصبانی بوده نباید بامن این رفتارو میکرده.گفتم احساس.امنیت ندارم میترسم روزی بیاد روم دست بلند کنی گفت به هیچ وجه من خودمو میزنم که تورو نزنم.راستش کارش داره درست میشه.بمن گفت تو هم نباید فلان حرف و میزدی که عصبی تر شم.
    ته دلم میترسم.گفت همه زندگیه من مال توس.هرچی دارم.پس توقع دارم پشتم باشی.الان بازم به خانوادم بگم؟
    وقتی میگم نکنه ی روز بیاد منو بزنی میگه مگه بابام مامانمو زده که من بزنم..درموردمن از این فکرا نکن و من بیغیرت نیستم.....
    راستش موضوع بحثمون این بود که مادرم.میخواد واسم حنابندون بگیره همسرم بمن گفت خرج رو دستم نزار میخوام ماشینو عوض کنم.منم عصبی شدم چون بد حرف زد گفتم نترس از تو نمیگیرن ..من گفتم ببخشید ولی این حرفم خودش گفت سوزوندش.واسه همین میگه پشتم نیستی جیب منو از خودت جدامیدونی خلاصه قاطی کرد.باهام ح زدگفت پشتم باش من واست همه کار میکنم.ولی خب عصبی میشه همیشه داد میزنه..دیروز تو سرش نزد چون ازش قول گرفتم اینکارو انجام نده.عوضش رو من خالی کرد.
    این ویژگیشو فاکتور بگیرم مرد زندگیه مسیولیت پذیر اصلا رفیق باز نیست لب به سیگار نزده همش تو فکر توسعه زندگیه.راستش از خدا باید بخوام صبر ایوب بهم بده.منم یه دختر اروم بودم و هستم ولی الان یکم پرخاشگر شدم.
    امروز برگشتم خونه پدرم دلم براش تنگ شده ولی استرس شدید دارم از اینده میترسم.تماس گرفت گفت ببخشید ناراحتت کردم.همه کاراش دادو فریادش فحاشیش به کنار ,اینکه مادرش اومد و شروع کرد از من بد گفتن به مادرش منو میسوزونه.گفت دیگه تکرارنمیشه ولی تاحالا سه بار شده.

  3. #13
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-23
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    5,315
    سطح
    46
    Points: 5,315, Level: 46
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 247 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array
    دختر جان بحث عذرخواهی نیست
    کسی که توی سه چهار روزی که پیشش بودی اینطور وحشی بازی در آورده سر و کله خودشو داغون کرده و بدن تورو کبود, قابل اعتماد نیست.
    1- بدون شک به خونوادت بگو
    2- ازش بخواه قبل از عروسی خودشو درمان کنه. حالا مشاور یا روانپزشک.
    3- عروسی رو صددرصد عقب بنداز
    4- احساساتتو بزار اونور, با عقلت تصمیم بگیر

    مساله یه روز دو روز نیست. تو میخوای 40 50 سال با این بابا زندگی کنی. همیشه هم خوب باشه یهو یه شب عصبی بشه کار دستت بده چی?

    همین الان به بابات بگو
    و از نامزدت هم بخواه اول خودشو درمان کنه و بعد عروسی

  4. کاربر روبرو از پست مفید سوشیانت تشکرکرده است .

    dooo (دوشنبه 09 شهریور 94)

  5. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 08 دی 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1394-3-12
    نوشته ها
    76
    امتیاز
    3,976
    سطح
    40
    Points: 3,976, Level: 40
    Level completed: 13%, Points required for next Level: 174
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    11

    تشکرشده 58 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    به نظر من به خانوادت بگو و از این کاراش نگذر و فکر نکن با یک عذرخواهی دیگه تکرا نمیکنه.به هر حال میدونی که ایشون عصبی هستن و به قول خودت صبر ایوب لازمی.به نظر من خودت الان برو پیش یک مشاوره و از اون کمک بخواه تا بهت بگه چه رفتاری داشته باشی و چه کاری درستره.

  6. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 بهمن 94 [ 15:29]
    تاریخ عضویت
    1394-3-06
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    969
    سطح
    16
    Points: 969, Level: 16
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 15 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان گلم.راستش دوشب دیگه حنابندونمه.همه دارن به کارها رسیدگی میکنن.امشب به مادرم سربسته گفتم یعنی گفتم بدجور عصبی میشه تو سرش میزنه ولی دیگه فحاشیو,اینکه بدنمو فشار میده موقع عصبانیت و نگفتم.تا گفتم مادرشم متوجه شد صداشو بالا برد مادرم ناراحت شد اشک تو چشاش جمع شد...دلم گرفت ,گفتم به خاطر یه مشکل کاری بود مادرمم گفت اره چون از اون بابت نگران بوده عصبی شده.درکش کن و از این حرفا.نصیحتم کرد.دیگه چیزی نگفتم اخه فایده نداشت فقط بیشتر نگرانش میکردم.
    اترین جان قبلا پیش مشاور رفتم برام روی کاغذ نکته هایی رو نوشتن ,که خط قرمزا و حساسیتاشو بشناسم ,گفت تو سرش میزنه چون تورو نمیتونه بزنه,ولی اگه زدت یه زمانی تا چند روز نه مدام ,هی بگو مثلا چرا زدی بزار هی خجالت بکشه بدونه کار بدی انجام داده.راستش من خشکم زد گفتم یعنی ممکنه منو بزنه.گفت نه.
    گفت ما مردا شمشیرمون تو قلبمونه اگه زنمون پشتمون نباشه شمشیرو از رو میکشیم.شوهر منم همیشه میگه تو پشتم نیستی.نمیدونم دیگه چیکارش کنم
    همسرم خیلی شوخه خیلی,ولی خدانکنه عصبی شه انقدر حرف.میزنه(با صدای بلند) که مغزم میترکه اینا مشکل نیست.مشکل زود جوش بودنشه.واینکه موقع عصبانیت صورتمو فشار میده.میترسم یبار گردنمو فشار بده خفه شم.ازوقتی ازش جداشدم هرموقع تماس میگیره خیلی گرم صحبت میکنه بهش میگم ازت میترسم میخنده میگه زن باید از شوهرش بترسه.
    اون روز که دعوامون.شد اومد جانمازمو پرت کرد تو دیوار.از اون روزم نماز نمیخونه.میگه تو میخونی بسه عمل نمیکنی.هرچی میشه به نمازم ربط میده.برادرشوهرمم پسر باشخصیتیه.اصلا صداشو بالا نمیبره.ولی زنش رو حرفش نباید حرف بزنه.اونروز که شوهرم صداشو برد بالا,برادرشوهرم خواب بود از خواب پرید لبش تبخال زد از ترس که چه صداییه.من دوست نداشتم کسی متوجه شه ولی همشون فهمیدن.مشاور فقط ازمن میخواست بیشتر بشناسمش و باسیاست بیشتری رفتار کنم.
    اگه بخوام به طلاق فکرکنم راه نداره چون خواهر بزرگترم یبار شکست خورده البته بعدش ازدواج موفقی داشته.دیگه تحمل یه شکست دیگه واسه پدرومادرم سخته.
    من اگه پسر دارشم پسری تربیت میکنم که بهترین پسر دنیا باشه.دخترم همینطور.
    نمیدونم بعضیا هدفشون از بچه دارشدن چیه..

  7. 3 کاربر از پست مفید پرواز ابدی تشکرکرده اند .

    Ashab (سه شنبه 10 شهریور 94), dooo (سه شنبه 10 شهریور 94), گیسو کمند (شنبه 14 شهریور 94)


 
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. افسردگی و عصبانیت بیش از حد من
    توسط tommy در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: سه شنبه 14 اردیبهشت 95, 09:26
  2. خودزنی شوهرم در وقت عصبانیت
    توسط mehraz2 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: دوشنبه 29 تیر 94, 12:21
  3. ترمز عصبانیت را بكشید.....
    توسط ویدا@ در انجمن علمی و آموزشی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 05 مرداد 92, 10:54
  4. در برابر عصبانیت شوهر چه باید کرد ؟
    توسط lord.hamed در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 13
    آخرين نوشته: یکشنبه 08 آبان 90, 09:37
  5. عصبانیت
    توسط مینا 22 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 31 تیر 87, 10:11

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 15:50 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.