به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 85
  1. #11
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 تیر 95 [ 17:12]
    تاریخ عضویت
    1392-10-12
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    3,940
    سطح
    39
    Points: 3,940, Level: 39
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    221

    تشکرشده 334 در 103 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط hanie_66 نمایش پست ها
    شرایط شما رو دقیقا همسر من داشت.وقتی ب خواستگاریم اومد از اوضاع مالی پدرم خیلی کامل مطلع نبود اما بهم گفت ک من از زندگی ی ماشین دارم و ی حقوق ثابت و مقداری سرمایه.با وجود اینکه پدر من تقریبا یکی از پولدارهای شهرمون ب حساب میومدن پذیرفتم،چون اینقدر ارزشمند بود برام ک کنارش بودنو دوست داشته باشم.
    سلام. ممنون
    شما چی توی شوهرتون دیدین که با همه چیزش کنار اومدین. میتونین دلیل اصلی و حقیقی انتخابتون رو بگین. ( اگه عمومی دوست ندارین مطرح بشه میشه خصوصی بگین؟) من خودم نمیدونم چرا دختر خانوم به این ازدواج اصرار دارن. قبلا گفتم که از نظر اخلاق، خانواده، تحصیلات، وضعیت مالی و زیبایی ظاهری در شرایط خوبی هستند.

    من یه لیسانس دانشگاه آزاد با یه ظاهر معمولی و موهایی که شاید 30 درصدش سفید شده . با وضعیت مالی که شاید برای خودم خوب باشه ولی در برابر اونا صفره. بدون هیچ پشتوانه مالی. نمیدونم چرا اصرار میکنن.

    من به این خانوم میگم با کسی باشن که از نظر شرایط اصلی هم سطح باشن . من چیز خاصی ندارم که کس دیگه ای نداشته باشه. بهشون گفتم منم توی یک خانواده هم سطح خودم میتونم شاهانه زندگی کنم اما آخرش نتونستم چشمم رو اشتیاق ایشون ببندم.

    امیدوارم اوضاع مالی همسر شما خوب بشه ولی اگر کسی با شرایط همسر شما و اوضاع مالی مساعدتر وجود داشت آیا زندگی بهتری نداشتین؟
    عاشق شدن ساده است، در عشق ماندن هم دشوار نیست

    تنهایی انسان سببی کافی برای این مهم است.

    اما تلاش سختی که به زحمتش می ارزد

    پیدا کردن یاریست که به لطف حضور مستمر او

    بتوانیم کسی بشویم که میخواهیم.


  2. 2 کاربر از پست مفید mobin31080 تشکرکرده اند .

    hanie_66 (شنبه 07 شهریور 94), فدایی یار (جمعه 06 شهریور 94)

  3. #12
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 تیر 00 [ 10:36]
    تاریخ عضویت
    1392-1-18
    نوشته ها
    217
    امتیاز
    10,303
    سطح
    67
    Points: 10,303, Level: 67
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 147
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    388

    تشکرشده 576 در 165 پست

    Rep Power
    44
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط mobin31080 نمایش پست ها
    سلام. ممنون
    شما چی توی شوهرتون دیدین که با همه چیزش کنار اومدین. میتونین دلیل اصلی و حقیقی انتخابتون رو بگین. ( اگه عمومی دوست ندارین مطرح بشه میشه خصوصی بگین؟) من خودم نمیدونم چرا دختر خانوم به این ازدواج اصرار دارن. قبلا گفتم که از نظر اخلاق، خانواده، تحصیلات، وضعیت مالی و زیبایی ظاهری در شرایط خوبی هستند.

    من یه لیسانس دانشگاه آزاد با یه ظاهر معمولی و موهایی که شاید 30 درصدش سفید شده . با وضعیت مالی که شاید برای خودم خوب باشه ولی در برابر اونا صفره. بدون هیچ پشتوانه مالی. نمیدونم چرا اصرار میکنن.

    من به این خانوم میگم با کسی باشن که از نظر شرایط اصلی هم سطح باشن . من چیز خاصی ندارم که کس دیگه ای نداشته باشه. بهشون گفتم منم توی یک خانواده هم سطح خودم میتونم شاهانه زندگی کنم اما آخرش نتونستم چشمم رو اشتیاق ایشون ببندم.

    امیدوارم اوضاع مالی همسر شما خوب بشه ولی اگر کسی با شرایط همسر شما و اوضاع مالی مساعدتر وجود داشت آیا زندگی بهتری نداشتین؟
    سلام.
    وقتی همسرم ب خواستگاری من اومد شرایط خودشو کامل گفت و شرایط منم میدونست اما هیچ ابرازی در جهت عدم علاقه نداشت.از همون برخورد اول خیلی صریح تمایل و اشتیاقشو برای ازدواج باهام بیان کرد.مورد دوم اینکه بر خلاف شما اینقدر روی این جنبه مالی زوم نکرد و ب من فرصت داد ی شناخت جامع ازش داشته باشم.خانواده خوبی داشت و کنار اینا ویژگی های اخلاقی بسیار بسیار خوبی ک من توی هیچ کدوم از خواستگارام ندیده بودم.صادقانه صحبت میکرد و بی دریغ بهم محبت میکرد.طوری کنارم بود و باهام رفتار میکرد ک احساس میکردم مثل ملکه ی تو ی قصه هام(هنوزم احساس میکنم)
    ب معنی واقعی کلمه همسرم ب دلم نشست.من چند ماه باهاش رفت و آمد داشتم و آشنا شدم این قضایا باعث شد ک با رغبت صددرصد سر سفره عقد بشینم.
    خرده مشکلاتی ک من توی زندگیم دارم بیشتر ب خاطر از دست دادن شغل همسرم هستش.ک شاید برای من ک تجربه ی اینچنینی نداشتم سخت تر از بقیه بود.اما من حتی ثانیه ای این فکر از ذهنم نمیگذره ک کاش فرصت میدادم کسی دیگه بیاد تو زندگیم.
    گرمای عشق تو نظر خانوم ها خیلیییییی ارزشمندتر از دارایی های مالیه.شاید برای دختر خانومی ک چشم و دلش سیر باشه عاشق بودن و عاشق موندن بیشتر مطرح باشه.
    من تموم وجودم قلبمه و عشقی ک ب همسرم دارم.اما شما حواستون باشه اگه میخواین با این خانوم ادامه بدین عدم تمایلتونو ب این صراحت میش ایشون بیان نکنین.چون زمانی ک همسرتون میشن از خاطرشون نمیره
    خوشبخت باشید

  4. 3 کاربر از پست مفید hanie_66 تشکرکرده اند .

    donya. (جمعه 03 مهر 94), khaleghezey (جمعه 04 دی 94), mobin31080 (شنبه 07 شهریور 94)

  5. #13
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 تیر 95 [ 17:12]
    تاریخ عضویت
    1392-10-12
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    3,940
    سطح
    39
    Points: 3,940, Level: 39
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    221

    تشکرشده 334 در 103 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط hanie_66 نمایش پست ها
    اما شما حواستون باشه اگه میخواین با این خانوم ادامه بدین عدم تمایلتونو ب این صراحت میش ایشون بیان نکنین.چون زمانی ک همسرتون میشن از خاطرشون نمیره
    ممنون از جوابتون.
    ایشون هم در برابر سوال من گفتند که به خاطر اخلاق و تفاهم فرهنگی و خانوادگی تمایل به این رابطه دارند. خوب من قانع نشدم چون به نظرم یک جلسه خواستگاری و 45 دقیقه صحبت نمیتونه شناخت کافی ایجاد کنه.

    در مورد این بخش صحبتتون هم که نقل قول کردم باید بگم علاقه من به ایشون کم نیست و اگر الان ایشون منصرف بشن من سخت کنار میام اما سعی میکنم خوشبختی آینده ایشون و خودم رو حاصل کنم. ایشون بسیار با اخلاق هستند و این توی این چند جلسه صحبت کاملا برای من مشخص شد. این برای من خیلی مهمه و به خودشونم گفتم.

    مشکل اینه که ایشون دید کافی از شرایط مالی سطح پایین ندارند و منم میترسم نتونم ایشونو به آرزوهاشون برسونم. روز اول گفتند علاقه دارند سفر دور دنیا برن. الان به خاطر من دارن کوتاه میان. من دوست ندارم شرمنده کسی بشم که دوستم داره.

    البته اصراری هم به درستی رفتار و تصمیماتم ندارم. برای جلسه آینده تعدادی سوال شخصی خودشناسی آماده کردم تا هم من هم ایشون در مورد خود و دیگری جواب بدیم. یه سری سوال هم آماده کردم که در مورد شناخت خانواده ها و آداب و رسومه که قصد دارم با موافقت ایشون دو نفره جواب بدیم. قصد کردم وارد مسائل مالی نشم.

    این مهریه هم داستان خودشو داره. نمیدونم کی و چطور مطرح کنم.
    عاشق شدن ساده است، در عشق ماندن هم دشوار نیست

    تنهایی انسان سببی کافی برای این مهم است.

    اما تلاش سختی که به زحمتش می ارزد

    پیدا کردن یاریست که به لطف حضور مستمر او

    بتوانیم کسی بشویم که میخواهیم.


  6. #14
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-23
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    5,315
    سطح
    46
    Points: 5,315, Level: 46
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 247 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام عزیزم
    ببین این دو تا مورد رو دقت کن:
    "سر سری و بدون نگرانی به مباحث مطرح شده مالی نگاه میکنه و گویا کوچکترین نگرانی از این بابت نداره. من از چیزهایی که گفتید اینطور برداشت کردم که اصلا تابحال به تفاوت مالیتون فکر هم نکرده."

    "با وجودی که با شدت تاکید کردید که از کسی کمک نخواهید گرفت, ایشون برای بار دوم این مورد رو مطرح کردن. یعنی بار اول که گفتن پدرم حمایت میکنه و شما شدیدا مخالفت کردید, گذاشتن روی احساسات لحظه ایتون و ساعتی بعد مجدد تکرارش کردن."

    .....

    من از این دو مورد بالا اینطور نتیجه میگیرم:
    خانوم هرگز به مشکلات بی پولی فکر نمیکنن. چون فکر میکنن اون روز هرگز نمیاد. چون در خیال خودشون این طور مرور میکنن که با زبون شما رو راضی میکنن از پدرشون پول بگیرید, به همین دلیل بحث مالیمطروحه توسط شما رو ابدا جدی نمیگیرن.


    _____
    من فکر میکنم میتونی به عنوان وام و قرض از حمایتهای پدرش استفاده کنی و بعد از متمول شدن دین رو برگردونی و خلاص شی.
    اما اگه واقعا به این مورد حتی 1 درصد حاضر نیستی فکر کنی, آینده رابطه رو جالب نمیبینم و فردای روشنی شاید نداشته باشی .

    اگه واقعا دختر فکرش این باشه که نهایتا برای پذیرفتن دریافت کمک از پدر شما رو راضی خواهد کرد, و بعد زندگی این امیدش با پافشاری شما برای دریافت کمک, به یاس تبدیل بشه, اونجاست که یادش میوفته هرگز به این سبک زندگی تعلق نداره و حتی بهش فکر هم قبلا نکرده.اونجا پشیمون شاید بشه...

    کبوتر با کبوتر, باز با باز
    کند همجنس با همجنس پرواز
    ویرایش توسط سوشیانت : یکشنبه 08 شهریور 94 در ساعت 02:05

  7. کاربر روبرو از پست مفید سوشیانت تشکرکرده است .

    mobin31080 (یکشنبه 08 شهریور 94)

  8. #15
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 تیر 95 [ 17:12]
    تاریخ عضویت
    1392-10-12
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    3,940
    سطح
    39
    Points: 3,940, Level: 39
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    221

    تشکرشده 334 در 103 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط سوشیانت نمایش پست ها
    اگه واقعا دختر فکرش این باشه که نهایتا برای پذیرفتن دریافت کمک از پدر شما رو راضی خواهد کرد, و بعد زندگی این امیدش با پافشاری شما برای دریافت کمک, به یاس تبدیل بشه, اونجاست که یادش میوفته هرگز به این سبک زندگی تعلق نداره و حتی بهش فکر هم قبلا نکرده.اونجا پشیمون شاید بشه...

    کبوتر با کبوتر, باز با باز
    کند همجنس با همجنس پرواز
    سلام

    خودم هم به نتایج مشابهی رسیدم. قرار کردم جلسه بعد رو با سوالاتی که آماده کردم جلو ببرم. به نظرم هم ایشون مجبور میشن بیشتر به صحبتهاییکه میکنن فکر کنن و هم شناخت بیشتر میشه.

    در مورد مسائل مالی هم باید بگم بدلیل نوع شغلی که دارم و با توجه به شرایط کاری موجود و شرایط اقتصادی کشور میسر پیشرفت خیلی خوبی برای آینده شرکتم متصور هستم و این یه مقدار از ترس اختلاف مالی کم میکنه.

    بازم از تذکر بجایی که دادین تشکر میکنم و سعی میکنم بهترین تصمیم ممکن رو بگیرم
    عاشق شدن ساده است، در عشق ماندن هم دشوار نیست

    تنهایی انسان سببی کافی برای این مهم است.

    اما تلاش سختی که به زحمتش می ارزد

    پیدا کردن یاریست که به لطف حضور مستمر او

    بتوانیم کسی بشویم که میخواهیم.


  9. #16
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 09 بهمن 95 [ 23:48]
    تاریخ عضویت
    1392-7-15
    محل سکونت
    کره زمین
    نوشته ها
    1,532
    امتیاز
    20,970
    سطح
    91
    Points: 20,970, Level: 91
    Level completed: 24%, Points required for next Level: 380
    Overall activity: 10.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdrive10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    4,584

    تشکرشده 5,213 در 1,375 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    250
    Array
    با سلام

    من تاپیک های شمارو خوندم، پست آخرتون و نگرانیتون هم خوندم.

    اینطور که من متوجه شدم دختر مورد نظر شما بسیار پولدار هستند و شما هم زندگی ای در سطح متوسط رو به بالا میتوانید براشون فراهم کنید.

    ولی قرار نیست ایشون با نداری زندگی کنند یا اجاره نشین در مناطق پایین شهرتون بشوند.

    قرار نیست از یک خونه میلیاردی به یک خونه پنجاه متری در پایین ترین نقطه شهرتون نقل مکان کنند.
    یا قرار نیست از ماشین چند صد میلیونی که پدرشون میتونند الان براشون تهییه کنند‌ ، دیگه حتی تاکسی هم نتونند سوار بشوند

    قرار نیست که به نون شبشون هم محتاج شوند!

    اولا اینطور که خودتون عنوان کردید وضع شغلیه شما روزبه روز بهتر هم خوااهد شد
    از طرفی توان داشتن یک زندگی معمولی دارید . نه یک زندگی سطح پایین! !!
    ایشون و خانواده اشون هم ظاهر شمارو دیدن میدونند از نظر مالی میلیاردر نیستید ولی پذیرفتن، از طرفی گویا یکی از داماداشون زندگی کارمندی دارند خب پس این خانواده نشون دادن که مادیات زیاد براشون مطرح نیست.

    ولی گویا برای شما خیلی حیاتیه، و خیلی زیاد روش زوم کردید برای همین هم است که فکر میکنید ایشون خانواده اشون اصلا روی این مسله فکر نکردن!

    در صورتی که قرار نیست ایشون ناگهان از طبقه صدم به طبقه ی همکف منتقل بشوند، قراره پنجاه تا بیاین پایینتر کم کم با شریک زندگیشون بروند بالا و باهمدیگه طبق صدم برسند اینطوری براشون شیرین ترم هست اینکه به یک خواستگار جواب مثبت دهند که در همون سطح صد باشه شیرینی ای نداره همش انگار درجا میزنند انگار فقط از یک خونه به یک خونه دیگه منتقل شدن و زندگی یکنواختی خواهند داشت، دیگه مشکلات و موانع زندگی و تجربه نخواهند کرد.

    در صورتی که وقتی دو نفر تصمیم به ازدواج میگیرند دوست دارند از همه لحاظ مستقل شوند،دوست دارند کمی با مشکلات زندگی با موانع زندگی مواجه بشوند
    دوست دارند کمی خودشون و تواناییاشون بیآزمایند
    .

    نمیگم همه ی مشکلات ادم ها مشکلات مالیه ولی یکی از مشکلات عمده جوونهاست اونم در اول زندگی، خیلی از دختر پسر های جوون تو این زمان و دوران هست که میتونند خودشون و محک بزنند.حالا شاید برای همینه که ایشون دوست دارند همسرشون خیلی پولدار نباشند.

    شایدم دوست دارند همسرشون با تلاش و پشتکار خودش به سطحی که میخواین برسد نه با پول و مادیات خانواداه پدر پولدار!
    برای خیلی از دختران پشتکار همسرشون مهمتر از میزان سرمایه پدر و مادرشون هست.
    **برخی آدم ها درست مثله بادبادکهای دنیای کودکیم هستند،
    فقط یه یک دلیل از مسیر زندگیم رد میشند، تا به من درسهایی بیاموزند
    که اگر می ماندند؛ شاید هیچوقت
    یاد نمیگرفتم .....! **

    ویرایش توسط دختر بیخیال : دوشنبه 09 شهریور 94 در ساعت 14:00

  10. 3 کاربر از پست مفید دختر بیخیال تشکرکرده اند .

    mobin31080 (سه شنبه 10 شهریور 94), فدایی یار (دوشنبه 06 مهر 94), شیدا. (دوشنبه 09 شهریور 94)

  11. #17
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    اگر می خواهید جلساتتون را ادامه بدین به نظرم بهتره یه چند جلسه بین این صحبتهای مالی فاصله بندازید.

    دو جلسه شما فقط اصرار کردید که پدرت پولداره من نمی خوام و ایشون اصرار کرده که براش مهم نیست.
    بیشتر از این تحت فشار نذاریدش برای این که این جمله را تکرار کنه.
    شما خیلی مستقیم دارید می گید "مشتاقه" !

    این لغت را اینجا نوشتید اشکال نداره.
    ولی اگر دختر خانم حس کنه خیلی مشتاق می بینیدش و اینطور به خواستگاری نگاه می کنید مطمئنا ناراحت می شه و شاید منصرف از ادامه.
    خودتون هم توی ذهنتون این اشتیاق می مونه و ممکنه همیشه فکر کنید اون بود که به زور خواستگاری را ادامه داد و ...
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا

  12. 4 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 04 دی 94), mobin31080 (سه شنبه 10 شهریور 94), فدایی یار (دوشنبه 06 مهر 94), دختر بیخیال (دوشنبه 09 شهریور 94)

  13. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 تیر 95 [ 17:12]
    تاریخ عضویت
    1392-10-12
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    3,940
    سطح
    39
    Points: 3,940, Level: 39
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    221

    تشکرشده 334 در 103 پست

    Rep Power
    29
    Array
    با تشکر از دختر خانوم بیخیال

    کاملا درست میگین. خودم هم قبول دارم. دیروز عصر جلسه چهارم رو برگزار کردیم. با خودم قرار گذاشته بودم در مورد مسائل مالی صحبت نکنم .

    بعد از کلی ترافیک و نبودن جای پارک یه گوشه مناسب گیر آوردیم. توی شروع صحبت ایشون گفتند که اصلا براشون شرایط مالی مطرح نیست اما اینکه من به آینده امیدوارانه نگاه نمیکنم نگرانشون میکنه.

    منم جواب دادم که نظر خودم در مورد آیندم خیلی خوبه اما نمیخوام شما رو با حرفام به آینده ای که توی ذهنم دارم امیدوار کنم. چند تا مثال از شرایط واقعی و تصمیماتم براشون زدم و متقاعدشون کردم که آدم ناامیدی نیستم. بهشونم گفتم بهم حق بده که توی مهمترین تصمیم زندگیم محتاط باشم.

    تازه ایشون هنوز از یک سری مشکلات مالی خانواده خبر ندارند و البته قصدم اینه خبردار هم نشوند.

    بعدش هم یه سری شماره تلفن دوستان برای تحقیق رو رد و بدل کردیم.

    ادامه جلسه هم به جواب دادن به سوالات شناخت متقابل که قبلا آماده کرده بودم گذشت.

    نقل قول نوشته اصلی توسط شیدا. نمایش پست ها
    اگر می خواهید جلساتتون را ادامه بدین به نظرم بهتره یه چند جلسه بین این صحبتهای مالی فاصله بندازید.

    دو جلسه شما فقط اصرار کردید که پدرت پولداره من نمی خوام و ایشون اصرار کرده که براش مهم نیست.
    بیشتر از این تحت فشار نذاریدش برای این که این جمله را تکرار کنه.
    شما خیلی مستقیم دارید می گید "مشتاقه" !

    این لغت را اینجا نوشتید اشکال نداره.
    ولی اگر دختر خانم حس کنه خیلی مشتاق می بینیدش و اینطور به خواستگاری نگاه می کنید مطمئنا ناراحت می شه و شاید منصرف از ادامه.
    خودتون هم توی ذهنتون این اشتیاق می مونه و ممکنه همیشه فکر کنید اون بود که به زور خواستگاری را ادامه داد و ...
    ممنون از توجهتون

    بله. سعی کردم صحبت مالی نکنم.

    الان قضیه تقاضای خانواده ایشون برای ادامه و اتفاقات جنبی رو به عنوان صحبتهای ممنوعه توی خونه مطرح کردم و خواستم که به هیچ عنوان کسی مطلع نشه. البته خودم دید بدی به این قضیه ندارم اما سربسته بمونه خیلی بهتره.

    در مورد دید مشتاقانه باید بگم همون جلسه به ایشون واضح گفتم مشکل من فقط عدم تناسب سطح مالی هست و ایشون خودشون میدونن چیزی کم ندارند که کسی بخواد به ایشون پاسخ منفی بده. ماشاالله هزار ماشالله از اعتماد به نفس هم کم ندارند و البته من رو هم به داشتن همین خصیصه شناختن.

    ایشون موضع قدرت رو همچنان حفظ میکنن و من هم در مورد اصرار ایشون فکر بدی ندارم. اگر این مسائل اینجا مطرح شده برای بهتر کمک گرفتن از شما و دوستان گرامی بوده.

    در عین حال از تذکر بجای شما تشکر میکنم.

    سعی میکنم جلسه آینده در مورد رسوم و خصوصا شرایط مهریه یه مقدار صحبت کنم. امیدوارم به خیر بگذره.
    عاشق شدن ساده است، در عشق ماندن هم دشوار نیست

    تنهایی انسان سببی کافی برای این مهم است.

    اما تلاش سختی که به زحمتش می ارزد

    پیدا کردن یاریست که به لطف حضور مستمر او

    بتوانیم کسی بشویم که میخواهیم.


  14. 2 کاربر از پست مفید mobin31080 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 04 دی 94), شیدا. (پنجشنبه 12 شهریور 94)

  15. #19
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    آقای مبین اگر قصد دارید بعد از ازدواج به خانواده ی پدریتون کمک مالی کنید این موضوع رو حتما با اون خانوم در میون بگذارید. این موضوع رو اصلا ساده نبینید. چون بعد از ازدواج ممکنه منشا مشکلات زیادی براتون بشه...

  16. 3 کاربر از پست مفید نیکیا تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 04 دی 94), فدایی یار (دوشنبه 06 مهر 94), شیدا. (پنجشنبه 12 شهریور 94)

  17. #20
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 11 تیر 95 [ 17:12]
    تاریخ عضویت
    1392-10-12
    محل سکونت
    اصفهان
    نوشته ها
    115
    امتیاز
    3,940
    سطح
    39
    Points: 3,940, Level: 39
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 10
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    221

    تشکرشده 334 در 103 پست

    Rep Power
    29
    Array
    سلام به همه دوستان

    بعد از 12 جلسه صحبت به این نتیجه رسیدیم که هیچ مشکلی غیر از اختلاف سطح مالی خانواده ها نداریم.

    من قبول کردم که در برابر تمامی نامهربانی ها و ناملایمات احتمالی آینده ( که البته از نظر ایشون اتفاق نمی افتاد) بایستم. با شناختی که پیدا کرده بودم به این نتیجه رسیده بودم که خانوادشون مشکلی با بنده نخواهند داشت.
    برای همین ترس ورود به خانوادشون رو کنار گذاشتم.

    ایشون با ریز مسائل و مشکلات مالی آشنا شدند و دغدغه های خودشون رو مطرح کردند و نتیجه اینکه شرایط موجود رو کاملا قبول کردند.

    در حالی که همه چیز خوب پیش میرفت تصمیم گرفتیم یک صبح تا عصر با هم باشیم. خیلی با جلسات دیگه متفاوت بود و با هم نهار خوردیم. برای نهار گرون قیمت ترین رستوران شهر رو پیشنهاد دادند و من هم بدون هیچ واکنش منفی قبول کردم.

    فرداش فکر کردم که انگار شناختی که من از ایشون پیدا کردم با اتفاقات دیروز همخوانی نداره. بهشون پیام دادم که دیروز ما برای یک روز خاص اینطور هزینه کردیم یا تفریحات معمولی هم همین جور باید باشه.

    توی بحثی که انجام شد دلخوری کمی پیش اومد و باعث شد ایشون مسائل مالی رو بهتر ببینن. چند روز سرو سنگین بودند تا به این نتیجه رسیدیم که در مورد تمام جزئیات صحبت کنیم. خیلی خوب و منطقی صحبت کردیم و ابعاد جدیدی روشن شد.
    مثلا حلقه نامزدی مورد نظر من حدود 1 تا 1.5 بود در حالی که خواهر ایشون حلقه یازده تومنی پسندیده بودن. یا برای هدیه شب چله داماد قبل من یه سرویس کامل هدیه داده بود. من بهشون گفتم اینطور نیست که نتونم این هدایا رو تهیه کنم ولی تحت فشار قرار میگیرم. البته نظر ایشون هم اصلا در این حد نبود ولی برای حفظ آبروی من جلو خانوادشون یه حداقل هایی رو میدیدن.

    نظر خودشون این بود طوری برنامه ریزی کنیم که کمترین تشریفات در بازه زمانی عقد انجام بشه. پیشنهاد دادن بعد عید غدیر توافق را اعلام کنیم و قبل شب چله هم عروسی بگیریم. یه عروسی مختصر با 50 تا مهمون.

    بهشون گفتم که یک سری از مراسم ها برای احترام به خانواده هاست و نمیشه انجام نشه. گفتم پدرتون آبرو داره و بعدا خانوادتون همچین رفتارهایی رو بی احترامی میدونن. کی میدونه که من باید برای یک هدیه که شاید به چشم هیچکس نیاد خودم رو به آبو آتش بزنم.

    اومدم خونه تازه یاد مشکلات تقابل خانواده ها افتادم. احتمالا هدیه دادن سر عقد سوژه خیلی خوبی برای ساختن یه فیلم کمدی میشد.

    از همه جا تحت فشار قرار گرفتم. ایشون هم میدونستن. از یه طرف عقل و از طرف دیگه احساس. متاسفانه من خیلی احساسیم. خیلی با خودم کلنجار رفتم و نهایتا پیشنهاد قطع رابطه و فراموشی رو دادم. ایشون هم نظرشون بیشتر ادامه بود و این منو خیلی اذیت میکرد.

    کات کردیم. از دیروز تا حالا هم حالم خرابه. همین که تنها میشم اشکم سرازیر میشه. نمیدونستم تا این حد وابسته شده باشم. حالا نمیدونم باید چیکار کنم. پشیمونی در آینده و حسرت خوردن برای رابطه ای که بدست خودم به هم خورد آتیشم میزنه.
    دختر خوب، عاقل، خوش اخلاق، پر انرژی و بساز. نمیدونستم تا این حد علاقه ایجاد شده.

    گفتم بیام هم به دوستان بگم که هیچوقت اصولشون رو در انتخاب زیر پا نذارن و اگه یه مورد اختلاف مهم وجود داره تا کامل حل نشده جلوتر نرن. آدم نمیدونه اما وابستگی ایجاد میشه.

    برآی همه دوستان آرزوی شادی و سربلندی دارم
    عاشق شدن ساده است، در عشق ماندن هم دشوار نیست

    تنهایی انسان سببی کافی برای این مهم است.

    اما تلاش سختی که به زحمتش می ارزد

    پیدا کردن یاریست که به لطف حضور مستمر او

    بتوانیم کسی بشویم که میخواهیم.


  18. 4 کاربر از پست مفید mobin31080 تشکرکرده اند .

    فدایی یار (دوشنبه 06 مهر 94), اقای نجار (پنجشنبه 02 مهر 94), شیدا. (چهارشنبه 01 مهر 94), صبا_2009 (پنجشنبه 02 مهر 94)


 
صفحه 2 از 9 نخستنخست 123456789 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 16:10 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.