سلام من قبلا فکر میکردم مشکلم فقط راه دوریه.اماالان که خونه ی خودم هستم یعنی جهیزیمو چیدیمو کارای عروسی رو انجام میدادیم..یک هفتس خونه ی مادرشوهرم هستم خب خونه ی خودمون طبقه بالای مادرشوهرمه.تو این یک هفته ما فقط دوروز باهم خوب بودیم فقط دعوا کردیم اخر هفته هم حنابندونمه و همه ی اقوام هستن.
راستش مشکلی هست که در طول دوران عقد بارها دیدم اما الان همه چی رو بهتر میبینم.دوشب پیش باهمسرم بحثمون شد..همسرم بشدت عصبی شد وقتی عصبی میشه یعنی بامن بحثش میشه احساس میکنم الان منفجر میشه.مشتشو یه جور جمع میکنه چون نمیتونه منو بزنه تو سر خودش میزنه اون شب تو سرش زد با مشت یبار زد انقد محکم زد که سریع افتاد حالش بد شد فکش تکون.نمیخورد فکر کردم داره سکته میکنه انقد گرییییه کرددددم خیلی ترسیده بودم.خودش گریه میکرد گفتم توروخدا خودتو نزن از دهنش پرید که بابامم وقتی عصبی شه تو سرش میزنه اونجابودکه گفتم واییی پس این عادت همیشه باهاش میمونه.تا صبح نخواببدم همش میترسیدم سکته کنه یا خون تو مغزش جمع شه.وقتی حرص میخوره همش میگه من چرا سکته نمیکنم واقعا بد عصبی میشه.امروزم بحثمون.شد سرمسایل بیخودی.خودش عصبیه به من پرید.دستمو محکم گرفت کشوند تو اتاق انقد سرم داددد زد.هر چی فحشه بمن میده درحالیه من فحش نمیدم..خودش میگه چون مشکل مالی الان دارم اینطورم.وقتی عصبی میشه بامن بحثش میشه دستمو یا فکمو یا بینیمو نمیدونم محکم میگیره انقد فشار میده جلوی خودشو میگیره که منو نزنه..ازش میترسم الانم تو اتاق درو رو خودم قفل کردم انقد دادو بیداد کرد تا صداش دیگه نیومد ..
من این رفتارا واسم قابل تحمل نیست.چون پدرم همیشه ارومه.همسرم عصبیه مادرشم میگه...نمیدونم بامادرم درمیون بزارم یا نه اگه بگم که هیچی دیگه.ولی میدونم هیچوقت این اخلاقش درست نمیشه چون پدرشم همینطوریه موقع عصبانیت.اون شب ازش پرسیدم که میتونستی خودتو کنترل کنی تو سرت نزنی یانه.گفت اره میتونم خب امروزم تونست تو سرش نزد ولی منو انقدر فشار داد بدنم قرمز شده.
علاقه مندی ها (Bookmarks)