اینو که میدونستم
فقط یه ذره نگران شده بودم الان دوباره مطمئن شدم!
خدا رو شکر.
من همیشه وقتی مشکلات میاد سراغم و بعدش در آستانه ی اضطراب دلهره و شاید ترس قرار می گیرم به این فکر میکنم که اگه هفته ی دیگه ماه دیگه یا ده سال دیگه تو این دنیا نباشم، آیا این درگیری ذهنیه مهمه؟ جواب این سوال همیشه نه بوده چه برای چیزای کوچیک چه بزرگ. و بعد از اون سعی کردم انرژیمو جمع کنم و یه کاری بکنم اغلب نتیجشم خوب بوده.
البته قبلا این طوری نبودم اما چیزی که مطمئنم برای وضعیت مناسب امروز باید از وضعیت های نامطلوب گذشته عبور کرد.باید سختی های رو گذروند تا محکم شد.
درگیری های حقوقی رو هم بهترین کار اینه که بدین دست وکیل، کاری که احتمالا تا الان کردین؛ چون سیستمای انسانی از تئوری تا عملشون خیلی فاصله است و آدمو نا امید می کنن. خودتونو از درگیریای اداریش بکشید کنار و زندگیتونو با آرامش ادامه بدین. ارزش وقت گذاشتن نداره.
البته الان که این جملاتو می نویسم خیلی نمیدونم در مورد چی دارم حرف میزنم! برای همین ممکنه با واقعیتی که باهاش روبه رویین فرق داشته باشه.
اما غرض اصلی اینه که صرفا یه خبری بگیریم ازتون و بدونید که اینجا هستند افرادی که به یادتون هستند و پیگیر. خودم واقعا ناراحتم که به این سبک هیچ کاری از دستم برنمیاد. با این حال اگه کاری بتونم انجام بدم دریغ نمی کنم.
فردا هم اول مهره، برید سر کارتون روحیتون بهتر میشه فقط امیدوارم مرخصیو این جور چیزا نگرفته باشید.
دوست داشتین، بی خبرمون نذارید.
موفق باشین.
--------------
پ.ن.:
خانم شمیم الزهرا از لطفی که به من دارید خیلی سپاسگزارم .
علاقه مندی ها (Bookmarks)