به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 5 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 41 تا 50 , از مجموع 61
  1. #41
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آذر 01 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1393-11-19
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    9,758
    سطح
    66
    Points: 9,758, Level: 66
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    20

    تشکرشده 104 در 58 پست

    Rep Power
    31
    Array
    قرار گذاشتیم امروز یا فردا بریم فیلم ها و عکس های عروسی و شخصی رو با هم تو خونه از بین ببریم. البته این پیشنهاد من بود تا بعدا ادعایی نباشه و تعهد اخلاقی داشته باشیم به هم. نمی دونم کار درستی هست یا نه ولی اصلا آروم و قرار ندارم.
    عکس هایی که یک روز با بهترین آرزو انداخته بودیم، فیلم عروسی که با تمام خاطراتش گرفته شده رو وایستیم تا از بین بره.

    خدایا صبر بده این چند روز تموم بشه و راضی ام به هر صلاح و تقدیری که تو برام رقم بزنی.

    دوستان نظری دارند برای این روزهای آخر بدن تا بعدا پشیمون نشم. خیلی این روزها سخت می گذره. تو رو خدا واسم دعا کنید.

  2. 4 کاربر از پست مفید tanhaye93 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (پنجشنبه 05 شهریور 94), فاطمه بانو (چهارشنبه 04 شهریور 94), آخیش (پنجشنبه 05 شهریور 94), رنگین (پنجشنبه 05 شهریور 94)

  3. #42
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-23
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    5,315
    سطح
    46
    Points: 5,315, Level: 46
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 247 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array
    داداش گلم سرزنش ها برای این بود که داشتی باج میدادی و اشتباه میکردی. الان سرزنشی تو کار نیست.

    ببین رفیق من با یه دختر خانومی 2 سال دوست بودم هر روز با هم بودیم. رفتم خواستگاری6 ماه نامزد رسمی بودیم و بعد عقد کردیم. حدودا 1 سال بعد از عقد جدا شدیم. مهریه گذاشت اجرا و کلی پافشاری کرد که راضیم کنه طلاق بدم و موفق شد.
    دقیقا 1 سال و 4 ماه پیش بود.

    من تا چند ماه بعد جدایی بداخلاق و عصبی و افسرده بودم. با کسی حرف نمیزدم همش تو خودم بودم.
    اما اروم اروم زمان کمکم کرد به زندگی عادی برگردم.

    توام شک نکن اوج سختیت دو هفته اوله. بعدش شاید چند ماه همچنان طول بکشه تا به زندگی عادی برگردی, اما سختیش روز به روز کمتر میشه.

    بیا منم مثل دوستمون ایمیل بهت میدم اگه دوس داشتی درد دل کنی. اگه تهران هستی میریم بیرون با هم انقد حرف بزن تا سبک شی. اما بدون رفیق این جدایی برات آغاز یه زندگی جدیده و انشالله با کسی که لیاقتتو داره ازدواج میکنی . کسی که قدرتو بدونه

    Bahman.soshiant@gmail.com

    محکم باش مرد

  4. #43
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 03 تیر 96 [ 07:33]
    تاریخ عضویت
    1394-4-06
    نوشته ها
    340
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    343

    تشکرشده 431 در 213 پست

    Rep Power
    64
    Array
    من عکس ها رو پاره نکردم تا هروقت کاملا بی احساس شدم بریزمشون بیرون ،بعد طلاق هم شاید لازم بشن مثلا برا من پدرآنمرحوم ادعا کرده بود منو نمیخواسته منم عکسای عقد رو نشون میدم که بودن و میگم اینا اخلاقیات رو رعایت نکردن باید روز اول میگفتن نمی خوان و نگفتن!وقتی از بین ببرشون که دلت آروم شده باشه و باعث استرست نشه

  5. #44
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آذر 01 [ 11:57]
    تاریخ عضویت
    1393-11-19
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    9,758
    سطح
    66
    Points: 9,758, Level: 66
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 292
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    20

    تشکرشده 104 در 58 پست

    Rep Power
    31
    Array
    کل فیلم های عقد و عروسی رو از بین بردیم. وای چه لحظاتی بدی بود. مثل این می مونه که انسان کم کم جون بده، همچین حالی دارم. خانومم با کمال پر رویی و حق به جانب صحبت می کرد و ناراحت بود که چرا از بین بردن فیم ها رو صورتجلسه نوشتیم. منم گفتم من دیگه اعتمادندارم شاید دو وز دیگه ادعا کنید فیلم ها دست من مونده. همه مدارکش رو هم تحویلش دادم و رسید گرفتم.

    این خانوم آنقدر بدحال و روان پریش بود که فقط با دادو بیدا حرف می زد. نفرین می کرد که باید نصف خونت رو که حقم بود بهم می دادی و راضی نیستم. منم گفتم تو تکلیفت معلوم نیست بالاخره مهریه می خوای یا طلاق؟ اگه مهریه می خوای می دم مشکلی نیست ولی چه دلیلی داره هم زندگیم از بین بره و هم مالم؟

    دعا کنید هر طوری که صلاح هستش این موضوع تموم بشه و راحت بشم. خیلی روزهای سختیه.

  6. 2 کاربر از پست مفید tanhaye93 تشکرکرده اند .

    گیسو کمند (شنبه 07 شهریور 94), شمیم الزهرا (جمعه 06 شهریور 94)

  7. #45
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 18 آبان 95 [ 01:43]
    تاریخ عضویت
    1392-1-31
    نوشته ها
    326
    امتیاز
    4,077
    سطح
    40
    Points: 4,077, Level: 40
    Level completed: 64%, Points required for next Level: 73
    Overall activity: 11.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,507

    تشکرشده 858 در 268 پست

    حالت من
    Shad
    Rep Power
    44
    Array

    سلام
    همیشه تایپیکتون رو میخوندم و تلاشتون رو به یاد دارم ،ناراحت شدم از شرایطی که الان دارید
    نمیدونم واقعا همسرتون اینقدر رنجیده از شما که زندگیشو خراب کرده یا طرز فکرش بچگانه ست و نمیتونه درک کنه ازدواج لباس تنش نیست که اگه خواست در بیاره .
    حالا برای این حرفها خیلی دیر شده ولی امیدوارم شما به آرامش برسید ،دیگه این برنامه از بین بردن عکس و فیلم و ... رو بذارید کنار
    این عکس و فیلم بخشی از زندگی شما بوده و هست پس صورت مسئله رو پاک نکنید .دیگه هم به فکر خواسته های همسرتون نباشید ،چون هرچقدر هم از شما رنجیده باشه اگه زندگیش براش مهم باشه خواسته هاشو مطرح میکنه و وارد این بازیا نمیشه مگر اینکه به بلوغ فکری نرسیده باشه،این مسئله رو من خودم تجربه کردم چون منم زنم،ولی توی اوج رنجش حواسم هست به غرور طرف مقابلم و حواسم هست اگه راهی برای بهبود باشه فرصت بدم .برای همین احساس میکنم همسر شما خیلی بچه ست و ممکنه چند وقت دیگه که از این ماجرا فاصله گرفت تازه بفهمه میتونست فرصت بده و اشتباه کرده. اما به نظر من شما تمام تلاشتون رو بکنید که باور کنید این رابطه تموم شده هستش و امید نبندین به بازگشتش.
    این روزها سخته ،بیقراریش هم سخته ولی مطمئن باشید تموم میشه
    من از خدا میخوام به دلتون آروم و قرار بده
    دعای هفتم صحیفه ی سجادیه رو با معنی بخونید.

  8. #46
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 20 دی 95 [ 11:34]
    تاریخ عضویت
    1394-5-04
    نوشته ها
    142
    امتیاز
    3,429
    سطح
    36
    Points: 3,429, Level: 36
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    21

    تشکرشده 298 در 108 پست

    Rep Power
    38
    Array
    این خانوم آنقدر بدحال و روان پریش بود که فقط با دادو بیدا حرف می زد. نفرین می کرد
    هرچند شما گویا اصلا پست ها را یا نمی خوانید یا ارتباط برقرار نمی کنید اما یک سوال داشتم ازتون:
    این سوال ممکنه جواب شما را بده که چرا همسرتون زندگی را نخواست.

    سوالم اینکه آیا همسر شما آدمی نبود که نسبت به اهداف و دارایی هاش اعم از زینت آلات، لباس، لوازم منزل و گوشی و .. زود دلسرد و دلزده بشه و زود به زود تصمیم به تعویضشون داشته باشه؟

    بیشتر آدمها اهدافشون را با جدیت تعقیب میکنند ،با چیزهایی که دارند خو میگیرند و با گذشت زمان بیشتر بهشون عادت میکنند حالا چه لباس باشه چه ماشین چه مبل چه همسر.
    اما زن سابق من دقیقا برعکس بود. کافی بود داشتن چیزی بیفته تو سرش، دقیقا مثل یک بچه برای داشتنش آروم و قرار نداشت و تمام آرزوش بدست آوردن اون بود جوری که فکر میکردی اگر اینو بدست بیاره هیچوقت با چیز دیگه ای عوضش نمیکنه.
    اما حتی اگر گرونترین الماس دنیا هم بدست میاورد بعد از مدتی کوتاه از چشمش میفتاد و خیلی بی ارزش باهاش رفتار میکرد و جای گرونترین چیزها میشد ته کشو و خاک خوردن

    کلا در همه چیز ناتمام بود و زود دلسرد میشه. سه تا کلاس در یکسال گذشته ثبت نام کرد و هیچکدوم را تمام نکرد! کار خونه هم همینطور بود، راحت شروع میکرد و راحت تر نیمه کاره ولش میکرد.
    همیشه خونه رو میریخت بهم که مرتب کنه اما نصفه کاره ولش میکرد و همه چیز نامرتب تر میشد

    دوست عزیز
    من یقین دارم همسر شما هیچ کس دیگری پیدا نکرده و هیچ شخص خاصی در ذهن و زندگیش نیست. البته رویا پردازی برای خوشبختی آتی داره.

    وقتی مردی یا زنی کسی را پیدا کنه و بخواد همسرش را بخاطر دیگری ترک کنه همین رفتارهای همسر شمارو دارند با یک تفاوت اساسی. در این حالت شخص ترک کننده دچار عذاب وجدان میشه و نسبت به همسرش حس ترحم پیدا میکنه.
    در حالیکه همسر شما و زن سابق من اصلا همچین حس ترحمی نداشتند و برعکس حس تنفر و انتقام داشتند با اینکه خودشون زندگیشون را خراب کردند

    من حدس میزنم ایشون در اهداف و روابشون نا استوار بودند. به نظرم بعضی افراد زود از همه چیز حتی با ارزشترین چیزها خسته میشوند اما چون نمیتونند اینرو بعنوان دلیل قابل قبول برای جدایی عنوان کنند پس دنبال پیدا کردن بهانه ای میروند. مال شما میشه مشکلات ارتباطی و جنسی مال من میشه خانواده ای که 10000 کیلومتر دورترند

    طرف من هم با اینکه خودش مسبب خراب شدن زندگیش بود و اصرارهای من برا موندنش بی فایده بود اما حس تنفر و انتقام جویی داره با همه لطفی که من حتی تا آخرین لحظه بهش داشتم. روز آخر گفتم بمون گفت نمیتونم، من از در و دیوار این خونه متنفرم! فهمیدم اصلا خانواده بهانه بود.

    به نظرم این افراد درونن و ذاتا توان ماندن طولانی مدت در یک رابطه را ندارند و از نظر روانی دچار دلزدگی عمقی میشوند. اما حتی خودشون هم به این امر وافق نیستند و بجای پذیرش تقصیرشون، شروع به فرافکنی میکنند. همه اینها باعث تناقضات رفتاری فرد میشود.
    زندگی را خودشان خراب میکنند اما دیگری را مقصر میدانند.

    - - - Updated - - -

    این خانوم آنقدر بدحال و روان پریش بود که فقط با دادو بیدا حرف می زد. نفرین می کرد
    هرچند شما گویا اصلا پست ها را یا نمی خوانید یا ارتباط برقرار نمی کنید اما یک سوال داشتم ازتون:
    این سوال ممکنه جواب شما را بده که چرا همسرتون زندگی را نخواست.

    سوالم اینکه آیا همسر شما آدمی نبود که نسبت به اهداف و دارایی هاش اعم از زینت آلات، لباس، لوازم منزل و گوشی و .. زود دلسرد و دلزده بشه و زود به زود تصمیم به تعویضشون داشته باشه؟

    بیشتر آدمها اهدافشون را با جدیت تعقیب میکنند ،با چیزهایی که دارند خو میگیرند و با گذشت زمان بیشتر بهشون عادت میکنند حالا چه لباس باشه چه ماشین چه مبل چه همسر.
    اما زن سابق من دقیقا برعکس بود. کافی بود داشتن چیزی بیفته تو سرش، دقیقا مثل یک بچه برای داشتنش آروم و قرار نداشت و تمام آرزوش بدست آوردن اون بود جوری که فکر میکردی اگر اینو بدست بیاره هیچوقت با چیز دیگه ای عوضش نمیکنه.
    اما حتی اگر گرونترین الماس دنیا هم بدست میاورد بعد از مدتی کوتاه از چشمش میفتاد و خیلی بی ارزش باهاش رفتار میکرد و جای گرونترین چیزها میشد ته کشو و خاک خوردن

    کلا در همه چیز ناتمام بود و زود دلسرد میشه. سه تا کلاس در یکسال گذشته ثبت نام کرد و هیچکدوم را تمام نکرد! کار خونه هم همینطور بود، راحت شروع میکرد و راحت تر نیمه کاره ولش میکرد.
    همیشه خونه رو میریخت بهم که مرتب کنه اما نصفه کاره ولش میکرد و همه چیز نامرتب تر میشد

    دوست عزیز
    من یقین دارم همسر شما هیچ کس دیگری پیدا نکرده و هیچ شخص خاصی در ذهن و زندگیش نیست. البته رویا پردازی برای خوشبختی آتی داره.

    وقتی مردی یا زنی کسی را پیدا کنه و بخواد همسرش را بخاطر دیگری ترک کنه همین رفتارهای همسر شمارو دارند با یک تفاوت اساسی. در این حالت شخص ترک کننده دچار عذاب وجدان میشه و نسبت به همسرش حس ترحم پیدا میکنه.
    در حالیکه همسر شما و زن سابق من اصلا همچین حس ترحمی نداشتند و برعکس حس تنفر و انتقام داشتند با اینکه خودشون زندگیشون را خراب کردند

    من حدس میزنم ایشون در اهداف و روابشون نا استوار بودند. به نظرم بعضی افراد زود از همه چیز حتی با ارزشترین چیزها خسته میشوند اما چون نمیتونند اینرو بعنوان دلیل قابل قبول برای جدایی عنوان کنند پس دنبال پیدا کردن بهانه ای میروند. مال شما میشه مشکلات ارتباطی و جنسی مال من میشه خانواده ای که 10000 کیلومتر دورترند

    طرف من هم با اینکه خودش مسبب خراب شدن زندگیش بود و اصرارهای من برا موندنش بی فایده بود اما حس تنفر و انتقام جویی داره با همه لطفی که من حتی تا آخرین لحظه بهش داشتم. روز آخر گفتم بمون گفت نمیتونم، من از در و دیوار این خونه متنفرم! فهمیدم اصلا خانواده بهانه بود.

    به نظرم این افراد درونن و ذاتا توان ماندن طولانی مدت در یک رابطه را ندارند و از نظر روانی دچار دلزدگی عمقی میشوند. اما حتی خودشون هم به این امر وافق نیستند و بجای پذیرش تقصیرشون، شروع به فرافکنی میکنند. همه اینها باعث تناقضات رفتاری فرد میشود.
    زندگی را خودشان خراب میکنند اما دیگری را مقصر میدانند.

  9. #47
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 03 تیر 96 [ 07:33]
    تاریخ عضویت
    1394-4-06
    نوشته ها
    340
    امتیاز
    8,219
    سطح
    61
    Points: 8,219, Level: 61
    Level completed: 23%, Points required for next Level: 231
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    343

    تشکرشده 431 در 213 پست

    Rep Power
    64
    Array
    میتونم درک کنم چقدر دردناک بوده دل کندن از خاطره هایی که هنوز آمادگیشو نداشتید، ولی کار شجاعانه ای ای بوده عین یه عمل جراحی می مونه که زودتر خوب میشید،،،،،، احساس میکنم خانمت تکلیفش با خودش معلوم نیست و هم طلاق میخواد هم نمی خواد، دلیلی نداشت از پاره شدن عکسا شاکی بشه، ولی کار خوبی که شده چون جلوی چشمش بوده متوجه عمق قضیه و جدایی واقعی شده و شایدم از خر شیطون پیاده بشه، بعضی موقع ها آدما همه چی رو شوخی میگیرند الان متوجه شده درخواستش برا جدایی جدی شده، کاش آدما اونقدر عجول و بدبین نبودند که اینقد سریع طلاق اتفاق بیفته وقتی به آرامش روحی افراد مسن دقت میکنم میبینم اون تحمل همدیگه باعث شده آدمای محکمتر و با روحیه بهتری باشند، این طلاق های الان که سریع اتفاق می افتد عین سراب می مونه که زندگی رو خراب کنیم تا شاید بهتر بشه که همچین بهشتی در راه نیست، این نظر من نسبت به خانمتون

  10. #48
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 16 فروردین 98 [ 20:43]
    تاریخ عضویت
    1394-5-30
    نوشته ها
    3
    امتیاز
    2,673
    سطح
    31
    Points: 2,673, Level: 31
    Level completed: 49%, Points required for next Level: 77
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    0
    تشکرشده 1 در 1 پست
    Rep Power
    0
    Array
    سلام تنهایی جان گفتی تجربیات خودتونو بگین
    اول بگم کار خوبی کردی اومدی همدردی چون آدم وقتی خودش تو ی اتفاق هست خوب نمیتونه تصمیم بگیره ولی کسایی ک از بیرون ب قضیه نگاه میکنن هوشمندانه تر تصمیم میگیرن
    من یکبار شکست عاطفی خوردم
    اینطور فکر کن که تو چیزی از دست ندادی ولی اون کسیو از دست داد ک خیلی دوسش داشت
    خودتو با خدا سرگرم کن و با خدا عشق بازی کن هیچکس مث خدا نیست باورکنورزش کن تا شاداب باشی
    مطمین باش تا یکی دوسال دیگه حالت خوب میشه بهت قول میدم بعد از اون دیگه غصه از دست دادنشو نمیخوری بلکه غصه اینکه چرا عمرتو پاش حروم کردی رو میخوری پس کاری کن این یکی دوسالی ک عمرت تلف شد جزو غصه های بعد از فراموش کردنش نباشه
    سعی کن خودتو شاد نگه داری و در هر حال از خدا تشکر کن چون هنوز بعد ی شکست عاشقی دست از خدا برنداشتی و مث خیلی ها کفر نگفتی پس ب خودت افتخار کن و از خدا صبر بخواه
    یه روز خوبتر میاد اینو بهت قول میدم









    التماس دعا

  11. کاربر روبرو از پست مفید مردآرامش تشکرکرده است .

    آخیش (جمعه 06 شهریور 94)

  12. #49
    عضو پیشرو

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 07 خرداد 99 [ 14:53]
    تاریخ عضویت
    1391-12-22
    نوشته ها
    4,428
    امتیاز
    70,050
    سطح
    100
    Points: 70,050, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    14,753

    تشکرشده 14,732 در 3,979 پست

    حالت من
    Khonsard
    Rep Power
    790
    Array
    به نظر من لازم نیست تا این حد بد به همسرتون و زندگی مشترکتون فکر کنید (منظورم پستهای بعضی دوستان هست. در صحبتهای خودتون چیزی ندیدم).
    به هر حال یه زمانی همسرتون بوده (البته هنوزم هستن) و روزهای خوبی با هم داشتید. بخشی از زندگیتون بوده. مثل همه بالا و پایینهای زندگی.

    حالا به هر دلیلی دیگه نمی تونه کنارتون باشه. مطمئن باشید که برای ایشون هم این جدایی سخته. حتی اگر تصمیم گیرنده اصلی اون بوده.
    وقتی چرایی رفتارش را بفهمید بهتر می تونید با این موضوع کنار بیایید.
    درست مثل تحلیلی که آقای کاوه از رفتار همسرشون داشتند. این کمک می کنه بفهمه چرا همسرش این کارها را می کنه و راحت تر کنار بیاد.

    شما هم وقتی آرومتر بشید و بهتر فکر کنید حتما جواب خیلی از چراهاتون را پیدا می کنید.
    این جوابها منحصر به فرده. کسی نمی تونه بهتر از خودتون به این چراها جواب بده. منحصر به زندگی و شخصیت شما و همسرتونه.

    با حرفهایی مثل لیاقت نداشت و شاید آدم بهتری پیدا کرده و ... هم به آرامش نمی رسید.
    اون خانم هم مثل همه ما خوبیها و بدیهایی داشته و داره.
    الان و در این مقطع از زندگیش به این نتیجه رسیده که نمی تونه کنار شما بمونه. شاید هم داره اشتباه می کنه. اما شما کاری نمی تونید بکنید. زندگی خودشه. به زور که نمی شه نگهش داشت. همه تلاشتون را کردید و نتیجه نهایی این شد. با آرامش ازش جدا بشید. خوبیش این هست که بارها اینجا هم گفتید من همه تلاشم را کردم. پس از خودتون راضی هستید. همین کافیه.

    يك امتحان ساده براى ارزيابى خودتون
    جاى ساعت ديوارى خونتون را عوض كنين ميبينيد كه تا مدتها هنوز روى ديوار ناخوداگاه دنبالش ميگردين
    .
    .
    .
    ذهن شما براى قبول و پردازش تغيير يك ساعت ساده و بى احساس نياز به چند وقت زمان داره پس انتظار نداشته باشيد تغييرات بزرگتر را در زمان كوتاه و بدون مشكل قبول كنه...
    پس برای هرتغییر، اندکی صبرباید...
    اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
    مادر ترزا
    ویرایش توسط شیدا. : جمعه 06 شهریور 94 در ساعت 15:57

  13. 5 کاربر از پست مفید شیدا. تشکرکرده اند .

    dooo (جمعه 06 شهریور 94), Kaveh_r (جمعه 06 شهریور 94), گیسو کمند (شنبه 07 شهریور 94), محیا ناز (جمعه 06 شهریور 94), رنگین (جمعه 06 شهریور 94)

  14. #50
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 08 خرداد 96 [ 11:46]
    تاریخ عضویت
    1394-1-10
    نوشته ها
    51
    امتیاز
    3,201
    سطح
    35
    Points: 3,201, Level: 35
    Level completed: 1%, Points required for next Level: 149
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    139

    تشکرشده 118 در 40 پست

    Rep Power
    0
    Array
    آقای تنهایی عزیز

    من از اول پیگیر تاپیک هاتون بودم .....
    شما آدم خوبی هستی ......اینقدر خودتو اذیت نکن دوست گرامی ....

    شما کسیو از دست دادی که دوستون نداره ...و همسرتون کسیو از دست داده که خیییلی دوستش داره

    اون باخته ...مطمئن باشید....

    الان از خوندن نوشته های اخیرتون اشکم در اومد .....خواهش میکنم ...اینقدر خودتونو اذیت نکنید

    در آینده دوباره ازدواج میکنید و زندگی موفقی ان شا الله خواهید داشت

  15. 3 کاربر از پست مفید غزاله 91 تشکرکرده اند .

    فدایی یار (جمعه 06 شهریور 94), آخیش (جمعه 06 شهریور 94), رنگین (جمعه 06 شهریور 94)


 
صفحه 5 از 7 نخستنخست 1234567 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 18
    آخرين نوشته: یکشنبه 07 خرداد 91, 22:27
  2. توجه توجه، سریعا صندوق پیامهای خصوصی خود را تخلیه فرمایید
    توسط مدیرهمدردی در انجمن آموزش استفاه از تالار گفتگوی همدردی
    پاسخ ها: 10
    آخرين نوشته: چهارشنبه 29 تیر 90, 16:22
  3. توجه توجه :نكات بسیار مهم در رویكرد جدید تالار همدردی
    توسط مدیرهمدردی در انجمن آموزش استفاه از تالار گفتگوی همدردی
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 16 خرداد 88, 22:57
  4. تجربه نيست ولي نظريه است ( توجه ، توجه ، توجه )
    توسط honarmand در انجمن تجربه های فردی
    پاسخ ها: 6
    آخرين نوشته: شنبه 25 اسفند 86, 18:39

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 13:58 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.