به نظر من لازم نیست تا این حد بد به همسرتون و زندگی مشترکتون فکر کنید (منظورم پستهای بعضی دوستان هست. در صحبتهای خودتون چیزی ندیدم).
به هر حال یه زمانی همسرتون بوده (البته هنوزم هستن) و روزهای خوبی با هم داشتید. بخشی از زندگیتون بوده. مثل همه بالا و پایینهای زندگی.
حالا به هر دلیلی دیگه نمی تونه کنارتون باشه. مطمئن باشید که برای ایشون هم این جدایی سخته. حتی اگر تصمیم گیرنده اصلی اون بوده.
وقتی چرایی رفتارش را بفهمید بهتر می تونید با این موضوع کنار بیایید.
درست مثل تحلیلی که آقای کاوه از رفتار همسرشون داشتند. این کمک می کنه بفهمه چرا همسرش این کارها را می کنه و راحت تر کنار بیاد.
شما هم وقتی آرومتر بشید و بهتر فکر کنید حتما جواب خیلی از چراهاتون را پیدا می کنید.
این جوابها منحصر به فرده. کسی نمی تونه بهتر از خودتون به این چراها جواب بده. منحصر به زندگی و شخصیت شما و همسرتونه.
با حرفهایی مثل لیاقت نداشت و شاید آدم بهتری پیدا کرده و ... هم به آرامش نمی رسید.
اون خانم هم مثل همه ما خوبیها و بدیهایی داشته و داره.
الان و در این مقطع از زندگیش به این نتیجه رسیده که نمی تونه کنار شما بمونه. شاید هم داره اشتباه می کنه. اما شما کاری نمی تونید بکنید. زندگی خودشه. به زور که نمی شه نگهش داشت. همه تلاشتون را کردید و نتیجه نهایی این شد. با آرامش ازش جدا بشید. خوبیش این هست که بارها اینجا هم گفتید من همه تلاشم را کردم. پس از خودتون راضی هستید. همین کافیه.
يك امتحان ساده براى ارزيابى خودتون
جاى ساعت ديوارى خونتون را عوض كنين ميبينيد كه تا مدتها هنوز روى ديوار ناخوداگاه دنبالش ميگردين
.
.
.
ذهن شما براى قبول و پردازش تغيير يك ساعت ساده و بى احساس نياز به چند وقت زمان داره پس انتظار نداشته باشيد تغييرات بزرگتر را در زمان كوتاه و بدون مشكل قبول كنه...
پس برای هرتغییر، اندکی صبرباید...
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
ویرایش توسط شیدا. : جمعه 06 شهریور 94 در ساعت 15:57
علاقه مندی ها (Bookmarks)