به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 38
  1. #11
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    با سلام

    شما هنوز اول راه مشکلاتت هستی و بدتر از این خواهد شد آنگونه که هشدارش را داده بودم چون قبلاض هم گفتم شما از نظر رفتاری ، هیجانی و .... آماده ازدواج نیستی در نتیجه رفتارهای نسنجیده و واکنشی زیادی خواهی داشت .... از ایشون جدا شوی و با دیگری هم وارد ازدواج شوی باز هم مشکل خواهی داشت و باز هم کار به جدایی خواهد کشید .... مگر اینکه هشدار را جدی بگیری و مشاوره بری برای شناخت مشکلات رفتاری و هیجانی خودت و تلاش کنی آنها را حل کنی





  2. 5 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    anisa (چهارشنبه 14 مرداد 94), khaleghezey (شنبه 10 مرداد 94), sasha (یکشنبه 11 مرداد 94), مصباح الهدی (پنجشنبه 15 مرداد 94), شین خانوم (شنبه 10 مرداد 94)

  3. #12
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 01 اردیبهشت 95 [ 00:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-01
    نوشته ها
    128
    امتیاز
    2,990
    سطح
    33
    Points: 2,990, Level: 33
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    308

    تشکرشده 219 در 87 پست

    Rep Power
    33
    Array
    دعوای الکی راه انداختی با شوهرت
    ابروی همسرت را پیش یه زن بردی
    اعصاب یه زنی که هیچ نقشی تئ زندگی تو نداشته به شدت خرد کردی
    ساعت 12 شب پاشدی رفتی خونه پدر شوهرت دعوا راه انداختی

    همه این کارای خودت درست بوده !!!!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    اشکالی تو رفتارات نداشتی ؟؟؟؟
    که در مورد کار پدر شوهرت تاپیک زدی ؟

    27 سال فقط سن داری
    ولی کاش به اندازه یه دختر 27 ساله مهارت ارتباطی داشتی

    باید خیلی رو رفتارات کار کنی
    باید یاد بگیری که خشمت را کنترل کنی

  4. 3 کاربر از پست مفید کمال تشکرکرده اند .

    anisa (چهارشنبه 14 مرداد 94), khaleghezey (یکشنبه 11 مرداد 94), sasha (یکشنبه 11 مرداد 94)

  5. #13
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 16 اسفند 95 [ 03:59]
    تاریخ عضویت
    1394-1-03
    نوشته ها
    300
    امتیاز
    10,581
    سطح
    68
    Points: 10,581, Level: 68
    Level completed: 33%, Points required for next Level: 269
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First Class1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    1,164

    تشکرشده 917 در 282 پست

    Rep Power
    85
    Array
    سلام ساشاي عزيز چرا تا اين حد آشفته شدي فقط يك سيلي خوردي!‏

    راستش نه اينكه اين موضوع مهم نباشد اما اين روند مشاوره گرفتن شما بيشتر جاي نگراني دارد و حدس ‏زدن اينكه تاپيك بعدي ساشا چه عنواني مي تواند باشد ؟!‏

    جواني و زيبايي ات انگار باعث دردسرت مي شود ........

    با زيباييت جذب مي كني و از ‏ترس از دست دادن اين زيبايي به طلاق مي انديشي اگر همينطور پيش بروي با ادامه ي اين ‏روند خداي نكرده فقط به شكستها و اختلافات و در پي آن به ايجاد افسردگي و از دست دادن ‏طراوت و شادابي جواني ات كمك مي كني.‏


    اين آقايي كه هم اكنون با ايشان درگير اختلافاتي هستي همسرت است نه دوست پسرت كه به ‏راحتي بتواني جدا شوي ..... البته نمي تواني و نبايد هم به اين شيوه وارد زندگي مشترك ‏شوي.‏ خدا را چه ديدي شايد شما واقعا قسمت هم باشيد و همسران خوبي براي يكديگر ......‏ اگر به طور درست رفتار كنيد. اما واقعيت اين است كه نبايد با محبتي دلگرم به زندگي آينده ات شوي و با دعوا يا اختلافي ساز جدايي كوك كني .‏

    قبل از عقد خيلي بهتر مي بود اگر به توصيه ي خانم فرشته مهربان عمل مي كردي .‏ اما هنوز فرصت خوبي است براي اينكه راه درست را بشناسي و انتخاب كني ......... بايد ‏احساسات سركشت را مهار كني و به راهنماييها بي توجه نباشي.

    اين را بارها شنيده اي ازدواج برايت زود است اما توجه نكردي .... حالا كه وارد ‏زندگي مشترك شده اي احساس مسئوليت كن و كمبود آنچه براي يك زندگي مشترك در خود ‏حس مي كني را جبران كن.

    همكفو بودن شما و همسرتان را نمي شود قضاوت كرد ......... مي داني شما علي الخصوص ‏در مسائل مذهبي و اعتقادي به ثبات لازم نرسيده اي .

    به روياي زندگي اي به قول خودت عشقولانه همه چيز را ناديده گرفتي ........ زماني كه اين ‏آقاي مذهبي به خواستگاريت آمدند و شما ايشان را پسنديدي دست به توجيهاتي از اين قبيل كه ‏خانواده ات مذهبي هستند و اهل خواندن قراني و ........ دست زدي .

    ساشا لطفا به خودت بيا .......... به احساساتت اجازه طغيان نده ......... انقدر احساسي و سهل ‏انگارانه با زندگي ات برخورد نكن .......... به اين راحتي براي جداشدن يا نشدن از همسرت تصميم گيري نكن.‏

    خودت بارها شنيده اي كه تا خودت را تغيير ندهي زندگيت با هر فرد ديگري غير از اين آقا ‏هم كه تشكيل شود همين وضعيت دور از تصور نخواهد بود ساشا اختلاف ايجاد شده را به دل نگير و از زندگي ات نااميد نشو اما مثل استخوان لاي زخم هم با خود نگه ندار و اگر آشتي كردي خيال نكن اختلافات به پايان رسيده و باز هم ‏مشكل ايجاد خواهد كرد

    شما لطفا به خود و همسرت زمان بده حتما از مشاوري خوب و مجرب كمك بگير تا به ‏ثبات لازم برسي ........ از ناحيه ي خودت كه خيالت آسوده شد آنوقت از نو به همسرت و ‏خواسته هايش توجه كن .‏

    ساشا براي خودت و براي زندگيت احساس مسئوليت داشته باش ........ وگرنه اين خودت هستي كه ‏سيلي مي خوري.‏


    البته دور از منطق نيست كه اختلافاتي بعد از عقد خودش را نشان بدهد اما شايد مفيد نبودن ‏مشاورت را مي توانستي همان موقع تشخيص دهي ..... در هر حال هر تصميم درستي ‏بگيري به زندگي خودت كمك كرده اي .‏

    اگر برايت مقدور است و صلاح مي داني اشتراك انجمن خصوصي بگير و اگر مديران ‏توصيه به مشاوره حضوري كردند لااقل همينجا مي تواني در مورد روند مشاوره حضوري يا ‏انتخاب يك مشاور مفيد از نظارت و راهنمايي مديران سايت بهره مند شوي.‏

    دختر خوب نوشته هايت در بعضي از تاپيكها براي ديگران نشانگر پختگي و سنجيدگي افكارت است براي زندگي شخصي خودت اگر مهارت كنترل احساساتت را فرابگيري مي ‏تواني سنجيده تر فكر و عمل كني.‏

    به اين روش كه به اينجا بيايي و تاپيكي ايجاد كني و راهنماييهايي بشنوي و عمل نكني و بروي هر چه خودت دوست داري انجام بدهي و مدتي بعد دوباره تاپيكي ديگر و ...... ادامه نده لطفا .

  6. 3 کاربر از پست مفید اعجاز عشق تشکرکرده اند .

    anisa (چهارشنبه 14 مرداد 94), khaleghezey (یکشنبه 11 مرداد 94), sasha (یکشنبه 11 مرداد 94)

  7. #14
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 شهریور 94 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1393-9-03
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    5,161
    سطح
    46
    Points: 5,161, Level: 46
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    588

    تشکرشده 383 در 141 پست

    Rep Power
    47
    Array
    مرسى دوستان نازنينم
    حال من خوب است، اما شما باور نكنيد! بهم راهكار بديد كه همسرم رو آروم كنم، مثل مار زخمى شده يه دفعه به هم مى ريزه، خونه ى پدر شوهرم نميخوام برم ديگه اصلا فكر مى كنم وجود ندارند اونها الان مشكلم همسرمه
    ديشب شام با دوستانم رفته بودم بيرون به همسرم نگفته بودم از شانس خوشگلم تلفنم خود به خود تو كيفم شوهرم رو گرفته بود يه دفعه ديدم تلفنم زنگ ميخوره با فحش و فضيحت كه كدوم گورى هستى؟ با كى هستى؟ اون مرده كيه باهاش حرف مى زدى؟ خيلى ببخشيد هزار تا فحش ناجور كه مجبور شدم قطع كنم تلفنو جلو دوستانم و همسرانشون از خجالت آب شدم يه نهصد بارى زنگ زد بعد اس ام اس داد من دارم ميرم خونتون تكليف تورو روشن كنم فكر كردم بلوف مى زنه يه خورده بعد ديدم مامانم زنگ مى زنه كه بيا على اومده اينجا! گفتم بهش بگو چى ميخواد از جون من؟ ديگه نفهميدم چى كوفت كردم رفتم خونه ديدم على و مامانم جلوى در مامانم هم يه ليوان آب دستش، نذاشته بودند پدرم بفهمه تا منو ديد خواست سوار ماشين شه بره من جلوى ماشينو نگه داشتم نشستيم يه كم حرف زديم
    ديگه اونجا هق هق گريه كرد، تا الان نديدم بودم گريه ى يه مرد رو اينجورى، قشنگ انگار عزيزش مرده، كلى حرف زديم آروم شد رفت خونه (جلوى مامانم مى گفت من ديگه طرف تو ام نميذارم كسى بهت چپ نگاه كنه من عاشقتم همه زندگيم تويى و هزار تا حرف كه فكر كردم خب ديگه پشتمه) از خونه زنگ زد من رسيدم ديگه حق ندارى از فردا برى سر كار! حق ندارى پاتو از خونه بيرون بذارى! با اون دوستهاى خرابت حق ندارى بيرون برى! تو كه بدون اجازه من شب با مرد غريبه ميرى بيرون شعور ندارى و نمى فهمى من حاليت مى كنم، بعد هى فحشهاى زشت داد بهم، هى منم مى گفتم ببخشيد غلط كردم
    اصلا شب نخوابيدم، ساعت سه صبح ديدم تو تلگرام آنلاينه بهش زنگ زدم بپرسم با كى چت مى كنى، يه دفعه قاطى كرد شروع كرد داد و بيداد كردن كه نگين به امام زمان طلاقت ميدم، به ولله از زندگيم پرتت مى كنم بيرون با كلى فحش كه پدر شوهر و مادر شوهرم از خواب بيدار شدند من ترسيدم باز فحش بخورم ازشون تلفنو قطع كردم
    صبح ديدم اس ام اس زده پاتو بذارى شركت قلم پاتو ميشكنم، همين امروز فردا بايد بياى استعفا بدى، منم نرفتم ظهر بهش زنگ زدم ديدم خودشم نرفته سر كار، حالا ميگه يه چند وقت بهم كار نداشته باش تا فكرهامو بكنم و آروم شم تا اون موقع هم حق ندارى با من كل كل كنى حق ندارى هم حرف پدر و مادرمو بزنى و گله كنى ازشون اونها بزرگتر توان
    الان هم زنگ زد كه من دارم مى خوابم، چهل و هشت ساعته بيدارم، شب به خير، بهمم زنگ نزن
    راستى گفتين شهريور ماهى! نه من بدبخت آذر ماهيم اونى كه شهريوره اونه و داره قشنگ منو له مى كنه، چرا بهم ميگين حرف طلاق نزن مگه من ديگه چيزى واسه از دست دادن دارم؟ واقعيتش دوست دارم زندگيمو بسازم ولى بلد نيستم، مشاورهامم كمكشون يكى دوروزه جواب ميده ولى واسه بلند مدت نه! پسورد ايميلى كه باهاش عضو سايت شدم يادم رفته و از طرفى شنيدم مشاورين اينجا خيلى دير به دير به تاپيكهاى خصوصى سر مى زنن، وگرنه حتما عضو مى شدم، من اون موقع حرف مشاورهاى اينجارو گوش نكردم چون گير افتاده بودم و الان هم همه شون بهم سركوفت مى زنن، تو زندگى شخصيم چون يه طرف ماجرا خودمم اصلا نميتونم درست فكر كنم و ببينم چى درسته چى غلط، راستش انگار هر چى پيش بياد همون كارو مى كنم و اين نقطه ضعف بزرگمه
    چطورى شوهرمو آروم كنم؟

  8. کاربر روبرو از پست مفید sasha تشکرکرده است .

    باغبان (یکشنبه 11 مرداد 94)

  9. #15
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array



    سلام


    برای اینکه همسرت را آرام کنی :

    اول باید خودت در آرامش باشی . پس سعی کن خودت شاد و با لبخند باشی.

    به قول یه بنده خدایی ، مردها به شاد بودن همسرانشان خیلی اهمیت می دهند

    و روی خودشان هم تاثیر داره .


    مرحله دوم سعی کن ، در کم ترین زمان لازم ممکنه ( مثلا فردا صبح ) پیش همسرت بری :

    با یه شاحه گل رز + خنده مهربان شما

    اگر این کار را کنی 70 درصد کار حله



    مرحله بعد باید علت را بهش بگی . مثلا با دوستام رفتم رستوران . ( سعی کن بیشتر تفریحت با همسرت باشه ! )

    و ازش یه معذرت کو چک بکن - با خنده .


    تقریبا دیگه حله .


    سپس سعی کن شوهرت را مدیریت کنی - یعنی :

    اون را به انحراف بکشون .

    باهاش جر و بحث نکن - عیب جویی نکن .

    مردها به عیب جویی خیلی حساس هستند .

    مثلا اگر دیدی ، عصبانی شده به خاطر رستوران رفتن یا .....

    نباید باهاش جر و بحث کنی - ازش یه معذرت بخواه + سریع بحث را عوض کن و بهش بگو امروز بریم رستوران !


    اگر برای صلح پیش قدم باشی

    برای همیشه تو قلبه همسرت

    هستی .



    به همین راحتی .



  10. 3 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    sasha (دوشنبه 12 مرداد 94), رنگین (یکشنبه 11 مرداد 94), سرشار (دوشنبه 12 مرداد 94)

  11. #16
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    جمعه 22 اردیبهشت 02 [ 23:36]
    تاریخ عضویت
    1393-10-26
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    15,299
    سطح
    79
    Points: 15,299, Level: 79
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 51
    Overall activity: 91.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    526

    تشکرشده 1,129 در 328 پست

    Rep Power
    101
    Array
    ساشای عزیز به نظر من تا خودت نخوای تغییر بکنی مشاوره رفتن هیچ فایده ای نداره.

    شما یه دختری هستی با ظاهر مدرن و امروزی و افکاری فوق مدرن،همسر شما پسریه با ظاهر مدرن و امروزی ولی افکار نسبتا سنتی.ایرادی هم به هیچ کدومتون وارد نیست چون شخصیت هر کدومتون طبق فرهنگ و خانواده خودش شکل گرفته.

    الآن دیگه کار از سرزنش کردن و اینکه چرا به تناسب های اعتقادی و فرهنگی توجهی نکردین و با هم ازدواج کردین گذشته.

    تنها راهکار شما اینه که هر دوتون یا یکیتون از موضع خودش کوتاه بیاد و یا اینکه خدای نکرده از هم جدا بشید.

    ولی در کل تغییر دادن آدمها سخته مخصوصا آقایون و این جوری هم که مشخصه همسر شما خیلی تمایل به تغییر ندارن،ولی شما اگه مایل به حل اختلاف و ادامه زندگی هستی باید در خودت تغییراتی ایجاد بکنی.مثلا مسایلی رو که همسرت حساسه رعایت بکنی اونم تا آخر عمر.یعنی باید یه خانم مطیع و حرف گوش کن بشی تا بتونی دل همسرتو برای همیشه مال خودت بکنی.

    مثلا دور مهمونی رفتن با دوستات و همسراشونو بدون حضور همسرت خط بکشی.دور لباسهای نامناسب خط بکشی و...یعنی هر تغییری که همسرت خواهان اونه.

    ولی اگه می بینی که نمی تونی خودتو تغییر بدی راهی نمی مونه به جز جدایی.که خود این جدایی هم تبعاتی رو به همراه داره.شما هر چقدر هم زیبا و جذاب باشید بعد از طلاق به عنوان یه خانم مطلقه شناخته میشید و شانس ازدواجت میاد پایین.


    حالا خود دانی که آیا تمایل به تغییر داری یا نه.


    موفق باشی.
    ویرایش توسط آی تک : یکشنبه 11 مرداد 94 در ساعت 23:39

  12. 2 کاربر از پست مفید آی تک تشکرکرده اند .

    sasha (دوشنبه 12 مرداد 94), رنگین (یکشنبه 11 مرداد 94)

  13. #17
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 10 شهریور 94 [ 23:22]
    تاریخ عضویت
    1393-9-03
    نوشته ها
    183
    امتیاز
    5,161
    سطح
    46
    Points: 5,161, Level: 46
    Level completed: 6%, Points required for next Level: 189
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class3 months registered5000 Experience Points
    تشکرها
    588

    تشکرشده 383 در 141 پست

    Rep Power
    47
    Array
    مرسى دوستان عزيزم، وقتى راهنمايى هاى شما عزيزان رو خوندم حالم واقعا بهتر شده، اى كاش ميتونستم دائم باهاتون در تماس باشم چون حتى طرز فكرم رو هم راجع به مشكلم تغيير ميديد
    از حالم بگم كه ديشب با عموم توى تركيه حرف زدم اين عموم تا الان دوبار ازدواج ناموفق داشته الان حدود پنجاه سالشه بچه نداره و تو تركيه داره تنها زندگى مى كنه اما خيلى تو كار و زندگى و عرصه ى ورزشى موفقه
    من اين عمومو خيلى دوست دارم و هميشه نصيحتهاش و كارهاش خيلى پدرانه و خوب بوده برام، بهم گفت اگه مقاومت نكنى خيلى از مشكلات حل ميشه وقتى داد بزنى و بى ادبى كنى نصف حق و حقوقت رو دادى، بهم گفت سخت گيرى نكن تا اونها ديوار دفاعى بلندترى دورت نكشن بعد هم خواست مشخصات كامل كارى و تحصيلى خودم و همسرم رو براش بفرستم تا اگه تونست برامون اونجا كار خيلى خوب با درآمد عالى و خونه زندگى ايده آل پيدا كنه و بريم تركيه زندگى كنيم چون شرايطمون جورى هست كه رفتنمون بهتر از موندنمون هست، گفت هر كارى از دستم بر بياد براى خوشبختيت مى كنم تو مثل بچه نداشته خودمى و ميدونم طرز فكرت و رفتارت چيه گفت همسرت بايد خيلى خداروشكر كنه خوب چيزى گيرش اومده تو هيچ بدجنسى ندارى به خودم رفتى ممكنه بعضى وقتها داد و فرياد كنى ولى تو دلت هيچى نيست ازم سه روز فرصت خواست تا شرايط كارى اونجارو برام بررسى كنه (اصلا فكر نمى كردم يه روز لازم ببينم راجع به از ايران رفتن فكر كنم ولى الان فقط ميخوام برم يه جايى كه هم در آمد بيشترى داشته باشيم و هم دست خونواده ها بهمون نرسه)
    هنوز راجع به صحبتهاى عموم با همسرم حرف نزدم ولى احتمال ميدم مخالفت كنه، البته قبلا بهم گفته بود هرجا تو بگى ميام ولى الان كه احساس مى كنه با اين تصميم بايد قيد خونواده شو بزنه ممكنه مخالفت كنه
    باغبان گرامى ممنونم ازت ميخوام براى همسرم امروز هديه بخرم و دعوتش كنم رستوران و بعد هم راجع به مهاجرت دائممون به تركيه باهاش صحبت كنم، قبول كردنش به نفع جفتمونه و لازمه كه سوابق كاريشو براى عموم بفرسته، به نظرتون الان فرصت مناسبى براى گفتن اين تصميم هست؟

  14. #18
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 27 مرداد 94 [ 09:19]
    تاریخ عضویت
    1394-2-18
    نوشته ها
    65
    امتیاز
    859
    سطح
    15
    Points: 859, Level: 15
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 5.0%
    دستاوردها:
    500 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    4

    تشکرشده 77 در 39 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ساشا خیلی عجول و کم طاقت هستی و هنوز چیزی نشده با دو سه کلمه عموت که ممکنه برای آرام کردنت به زبون آورده رفتی تو عالم رویا و خیالبافی (کار خیلی خوب با درآمد عالی و خونه زندگلی ایده ال!!!) و حالا قصد داری شوهرتم وارد دنیای خیالیت کنی و سر هیچ و پوچ معرکه دیگه ای راه بیفته. فعلا هر بار که همدیگرو ملاقات می کنید سعی کن با رفتار قاطعانه که تا حالا فاعدتا باید حداقل چند مقاله دربارش خونده باشی درباره مشکلاتتون حرف بزن و احساستو در مورد رفتارهای ناخوشایندش با زبان خوش بازگو کن و موضوع مهاجرتو به ترکیه بگذار برای زمانیکه که عموت پاسخ بده .

  15. کاربر روبرو از پست مفید raha20014 تشکرکرده است .

    sasha (سه شنبه 13 مرداد 94)

  16. #19
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.3%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,821 در 2,406 پست

    Rep Power
    0
    Array


    سلام


    ساشا خانم ، به نظرم باید هر کاری را قدم به قدم انجام داد

    کار خیلی خوبی می کنی ، اگر برای شوهرت هدیه می خری و اون را به رستوران دعوت میکنی

    زیاد سختم نگیر ، بعضی موقع ها ، گل رز هم کفایت می کنه .

    من ، روز مادر ، برای مادرم یه شاخه گل خریدم و هدیه دادم ، هنوز یادش نرفته !



    امشب یا هر وقت دیگه که با هم رفتید رستوران - به نظرم فقط از غذا خوردن لذت ببرید!

    با هم خوش باشید و بخندید و خاطره تعریف کنید

    جای بچه های همدردی هم پر کنید .



    بزار چند روز دیگه این کار کن ، ولی باید سیاست زنانه بلد باشی!

    یعنی یه جوری بگی که ، انگار خودش بهت گفته !

    با مردها باید این جوری حرف بزنی



    انشا الله بیشتر صحبت می کنیم .

    موفق باشی.






  17. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    sasha (سه شنبه 13 مرداد 94), اعجاز عشق (دوشنبه 12 مرداد 94)

  18. #20
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 18 دی 00 [ 21:34]
    تاریخ عضویت
    1392-2-23
    نوشته ها
    709
    امتیاز
    18,833
    سطح
    86
    Points: 18,833, Level: 86
    Level completed: 97%, Points required for next Level: 17
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialVeteran10000 Experience PointsOverdrive
    تشکرها
    3,454

    تشکرشده 2,695 در 688 پست

    حالت من
    Narahat
    Rep Power
    126
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط sasha نمایش پست ها
    ديشب شام با دوستانم رفته بودم بيرون به همسرم نگفته بودم
    ساشا جان خوندن همین یه پست تو کافیه ادم بفهمه مقصر اصلی این مشکلات رفتار نادرست خودته!
    بهتره دیگه بزرگ بشی خانم. الان تو شوهر داری ونمیتونی مثل دوران مجردی هر دم اراده کردی هر مهمونی وجشنی و ددر دو دوری راه بیوفتی بری وبگی گور بابای شوهر کیلو چنده!
    تو هنوز وظایف یه زن نسبت وشوهرش رو نمیدونی یعنی هیچی تو این زمینه نمیدونی!
    شوهرت راببین خواهش میکنم!!!!!!
    زندگی زناشوئیت با دوستی موقت دختر و پسر اشتباه گرفتی
    توی مدت نامزدی وعقد فهمیدی شوهرت از چه رفتار وحرکتی ناراحت میشه وبه شدت به جوش میاد ولی دقیقا دست میزاری روی نقطه ضعفش همونا رو انجام میدی! از روی خودخواهی وکله شقی!
    عزیزم یه مدت به به قول قدیمیا به حرف شوهرت باش هر جوری دوست داره رفتار کن مواظب رفتارت باش حالا لباس تنگ کوتاه ونامنایب نپوشی چی میشه نمیمیری که! حالا مهونی وجشنهای اونجوری که شوهرت دوست نداره نری چی میشه!
    توی چند سال اونجوری که دوست داشتی زندگی کردی حالا دیگه خودت نیستی زندگی تو ساشای تنها نیست تو هستی و شوهرت مجبوری باید خیلی از چیزاها رو رعایت کنی باید خیلی از افکار ورفتارهای دوران مجردی رو بخاطر ارامش زندگیت وشوهرت ترک کنی خودت اصلاح کنی!
    واقعا من که یه دخترم وهیچ نسبتی باهات ندارم خیلی از رفتارات واقعا روی اعصابه!
    شدی مثل یه اسب چموش که به هیچ روشی رام نمیشه..........
    ببین چقدر همون یه رفتارت بدون اجازه رفتن به رستوران به شوهرت فشار عصبی وارد کرده که زد زیر گریه این برای مرد واقعا خیلی سنگینه من که دلم به حالش سوخت که زنش اون رو نادیده گرفته غروروش رو بردی زیر سوال اعتبارش با همین کارهای به نظر خودت بی اهمیت زدی خورد کردی!
    تو توی ایران زندگی میکنی ومرد ایرانی هر چقدر هم ادعای روشنفکری داشته باشه ومدرن زندگی کنه باز هم دوست داره زنش تا میخواد پاشو از خونه بزاره بیرون اجازه بگیره
    این توی ذاتشون وهیچ وقت عوض نمیشه پس درک کن خواهشا وبهش عمل کن!
    الان هم توی این اوضاع وتنشها یهو زد به سرت توهم زندگی در خارج برداشتی مطمئن باش با شوهرت در میون بزاری اونم در این موقعیت یه جنگ جهانی دیگه هم راه میندازی پس فعلا حرفی نزن از این خواب وخیالها بیا بیرون زندگی که همش خوشگذرونی وجمع کردن مال ومنال نیست!
    خیلی هنر داری بشین زندگیت درست کن نه دنبال کار پر درامد وزندگی چینین و چنان باشی!
    خلاصه اگه دل به این زندگی بستی ودوست داری درستش کنی منم به عنوان هزارمین نفر که حرفشون گوش نکردی فقط میگم از خودت شروع کن!
    مرا با حقیقت
    بیازار
    اما،
    هرگز با دروغ
    آرامم نکن.

    ویرایش توسط abi.bikaran : دوشنبه 12 مرداد 94 در ساعت 17:15

  19. 3 کاربر از پست مفید abi.bikaran تشکرکرده اند .

    anisa (چهارشنبه 14 مرداد 94), khaleghezey (دوشنبه 12 مرداد 94), sasha (سه شنبه 13 مرداد 94)


 
صفحه 2 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مشكل با كتك كاري بد دهني و بي توجهي شوهرم
    توسط paria_22 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 26
    آخرين نوشته: یکشنبه 04 خرداد 93, 07:11
  2. با كتك كاري بد دهني و بي توجهي شوهرم چیکار کنم
    توسط aida63 در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 03 خرداد 93, 19:40
  3. ازدواج مجدد شوهر رواني بعد از كتك زدن من و فرارش به ايران كمكم كنيد.
    توسط مريم گلي در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 22 شهریور 92, 02:08
  4. با مردي كه كتك مي زنه مي شه زندگي كرد؟
    توسط پرنده مهاجر در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: یکشنبه 24 بهمن 89, 14:50

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:28 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.