به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 24
  1. #11
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 مرداد 01 [ 18:54]
    تاریخ عضویت
    1394-2-25
    نوشته ها
    153
    امتیاز
    9,870
    سطح
    66
    Points: 9,870, Level: 66
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 180
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    719

    تشکرشده 351 در 126 پست

    حالت من
    Bitafavot
    Rep Power
    41
    Array
    سلام دوست خوبم...
    همین قدر که بدنبال یافتن عامل ارائه هستید..خودش نشوندهنده اینه که اراده دارید!!
    و اون انرژی اولیه داره شکل میگیره...باید بدونی که توانمندیهای شما خیلی خوبه ولی نیاز دارید که این موضوع رو به خودتون اثبات کنید.یا حتی به دیگران.این اشتباه شماست که برای بروز خودتون لازم میدونید که حتما فلان حرفه رو باید بلد باشید.به شما قول میدم شما اگه دکترا هم بخونید این حستون تغییر نخواهد کرد.ریشه عدم خودباوری ونارضایتی در ضمیرناخودآگاه خودمونه....ریشه احساس تحقیر در خودمونه.....اول باید خودمون رو پیدا کنیم.
    من چند عاملی که براساس تجربه در شکلگیری ارادم موثر بود برای شما مینویسم..امیدوارم به دردتون بخوره.
    ۱.اولین قدم برای داشتن اراده همراه بودن با افراد موفقه..حتی اگر دشمن شما باشن....یادمه اولین بار که کاملا مصمم شدم درس بخونم تو یه نشست انجمن فارغ التحصیلان دانشگاهم بود.....وقتی دیدم هم دانشگاهیام قبول شدن.بعد خودم به دانشگاههای مختلف رفتم و با دانشجوهای تحصیلات تکمیلی صحبت کردم.این به من خیلی انگیزه داد.وقتی خودم رو در آینه اونا میدیدم و تمایزی بین خودم و اونا قرار نمیدادم... خودم رو قبول داشتم.من همواره بین صحبتاشون خودم رو قرار میدادم و تصویر خودم رو تو تحصیلات تکمیلی مدام تداعی میکردم.
    ۰۲ فرایند برنامه ریزی و اراده یه فرایند چرخشیه.با اراده برنامه میریزیم و با عمل به برنامه و احساس رضایت ارادمون قویتر میشه و دوباره برنامه ریزی میکنیم و .....
    اما برنامه ریزی کار ساده ای نیست.خیلی زمان میبره.
    اول باید تمامی کتابها و جزواتی که میخواین تهیه کنید.تقریبا همشون رو در اول راه باید داشته باشید.بعد توی یه دفتر در هر صفحه نام درس رو بنویسید .نام منابع به همراه تعداد صفحشون رو بنویسد.
    حال باید بازه زمانی تون رو فصل به فصل وماه به ماه تقسیم کنید.اول به صورت فشرده در سه ماه یا کمتر سعی کنید تمام منابع رو بخونید و نت برداری کنید.باید تعداد صفحات رو بر تعداد روزایی که میخاید تقسیم کنید تا بدونید در سه ماهه چطور باید یک دور رو بخونید,..,.اگه دوست داشته باشیدبه این روش برنامه ریزی کنید به طور کامل براتون توضیح بدم تو یه تاپیک جداگانه براتون مینویسم...
    برای جداشدن ذهنتون از تمام وقایع خونه حتما کتابخونه برید...اونجا هم دوست پیدا میکنید و خسته کننده نیس...درضمن حواستون به خودتون باشه..در روزای اول به گفته خودتون یک ساعت برید و بعد زمانش رو به مرور بیشتر کنید تا فول تایم شید.من هم از کتابخونه فراری بودم ولی وقتی رفتم کمکم با شرایطش کنار اومدم.نگران خم شدن زیاد روی کتاب نباشید...ژستهای مختلف تو کتابخونه زیاده...چون هر کس شیوه خودشو داره...
    مثلا من خودم چند کتاب بزرگ رو روی میزم روی هم میچیدم تا میزم بالا بیاد ...ولی اصلا توجهتون به کسی نباشه..

    با حرف لبخند عزیز موافقم...حتما در کنار درس به خودشناسی هم بپرداز...توکلت هم به خدا باشه.ٔٔ...من هر روز قبل از شروع به درس دعای یستشیر میخوندم.....حال خوبی بهم دست میداد.....

  2. 2 کاربر از پست مفید افسونگر تشکرکرده اند .

    :)لبخند (شنبه 10 مرداد 94), voroujak (جمعه 09 مرداد 94)

  3. #12
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 دی 94 [ 23:14]
    تاریخ عضویت
    1393-7-24
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    1,608
    سطح
    23
    Points: 1,608, Level: 23
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    83

    تشکرشده 39 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط افسونگر نمایش پست ها
    سلام دوست خوبم...
    همین قدر که بدنبال یافتن عامل ارائه هستید..خودش نشوندهنده اینه که اراده دارید!!
    و اون انرژی اولیه داره شکل میگیره...باید بدونی که توانمندیهای شما خیلی خوبه ولی نیاز دارید که این موضوع رو به خودتون اثبات کنید.یا حتی به دیگران.این اشتباه شماست که برای بروز خودتون لازم میدونید که حتما فلان حرفه رو باید بلد باشید.به شما قول میدم شما اگه دکترا هم بخونید این حستون تغییر نخواهد کرد.ریشه عدم خودباوری ونارضایتی در ضمیرناخودآگاه خودمونه....ریشه احساس تحقیر در خودمونه.....اول باید خودمون رو پیدا کنیم.
    من چند عاملی که براساس تجربه در شکلگیری ارادم موثر بود برای شما مینویسم..امیدوارم به دردتون بخوره.
    ۱.اولین قدم برای داشتن اراده همراه بودن با افراد موفقه..حتی اگر دشمن شما باشن....یادمه اولین بار که کاملا مصمم شدم درس بخونم تو یه نشست انجمن فارغ التحصیلان دانشگاهم بود.....وقتی دیدم هم دانشگاهیام قبول شدن.بعد خودم به دانشگاههای مختلف رفتم و با دانشجوهای تحصیلات تکمیلی صحبت کردم.این به من خیلی انگیزه داد.وقتی خودم رو در آینه اونا میدیدم و تمایزی بین خودم و اونا قرار نمیدادم... خودم رو قبول داشتم.من همواره بین صحبتاشون خودم رو قرار میدادم و تصویر خودم رو تو تحصیلات تکمیلی مدام تداعی میکردم.
    ۰۲ فرایند برنامه ریزی و اراده یه فرایند چرخشیه.با اراده برنامه میریزیم و با عمل به برنامه و احساس رضایت ارادمون قویتر میشه و دوباره برنامه ریزی میکنیم و .....
    اما برنامه ریزی کار ساده ای نیست.خیلی زمان میبره.
    اول باید تمامی کتابها و جزواتی که میخواین تهیه کنید.تقریبا همشون رو در اول راه باید داشته باشید.بعد توی یه دفتر در هر صفحه نام درس رو بنویسید .نام منابع به همراه تعداد صفحشون رو بنویسد.
    حال باید بازه زمانی تون رو فصل به فصل وماه به ماه تقسیم کنید.اول به صورت فشرده در سه ماه یا کمتر سعی کنید تمام منابع رو بخونید و نت برداری کنید.باید تعداد صفحات رو بر تعداد روزایی که میخاید تقسیم کنید تا بدونید در سه ماهه چطور باید یک دور رو بخونید,..,.اگه دوست داشته باشیدبه این روش برنامه ریزی کنید به طور کامل براتون توضیح بدم تو یه تاپیک جداگانه براتون مینویسم...
    برای جداشدن ذهنتون از تمام وقایع خونه حتما کتابخونه برید...اونجا هم دوست پیدا میکنید و خسته کننده نیس...درضمن حواستون به خودتون باشه..در روزای اول به گفته خودتون یک ساعت برید و بعد زمانش رو به مرور بیشتر کنید تا فول تایم شید.من هم از کتابخونه فراری بودم ولی وقتی رفتم کمکم با شرایطش کنار اومدم.نگران خم شدن زیاد روی کتاب نباشید...ژستهای مختلف تو کتابخونه زیاده...چون هر کس شیوه خودشو داره...
    مثلا من خودم چند کتاب بزرگ رو روی میزم روی هم میچیدم تا میزم بالا بیاد ...ولی اصلا توجهتون به کسی نباشه..

    با حرف لبخند عزیز موافقم...حتما در کنار درس به خودشناسی هم بپرداز...توکلت هم به خدا باشه.ٔٔ...من هر روز قبل از شروع به درس دعای یستشیر میخوندم.....حال خوبی بهم دست میداد.....

    البته قبول دارم که ریشه و اصل تحقیر شدن ما رفتار گفتار و تصمیماتی هستن که از نگرش درونی ما به خودمون نشات میگیرن و کاهی رفتارمون اینقدر عادت شدن که نمیفهمیم و انجام میدیدم و تحقیر میکنن ما رو .ولی بعضی مواقع هم هرکاری بکنیم بعضیا تحقیرمون میکنن.خدا هیچ بنده ایشو به دیگری واگذار نکنه


    درمرود برنامه ریزی بله فکر کنم ایده ای که استفاده کردید خیلی خوب باشه و خیلی نظم بده به کارای ادم و از استرس تموم کردن یا نکردن کم کنه.
    یعنی من اگه بتونم توی سه ماه هفتاد هشتاد درصد درسهام رو هم یکبار خوب بخونم خیلی امیدوار کننده میشه.
    البته من فعلا برای هردرسی یک منبع دارم اون هم کتابه.جزوه ای از خودم ندارم و فکر میکنم تو رشته ما کتااب ها کامل تر باشن.مگه اینکه کسی کلاس رفته باشه و برای بعضی درسای سخت جزوه داشته باشه
    تقریبا فکرمیکنم کتاب هام برای 60 تا 70 درصد کار مناسب باشه. و اون سی چهل درصد هم یا منبع تکمیلی بخوان یا منبع مرجع.چون دو سه درس مهم هستن که خیلیا ازجمله من توشون ضعف داریم و باید از روی منبع خونده بشن و از روی کتاب های کنکوری زیاد یاد نمیگیرم و بیشتر حالت ترس و سردرگمی دارم که باید چکار کنم

    اگه توی دو الی سه ماه هفتاد درصد رو بخونم و بتونم نکنته برداری کنم خب حتما تا اونزمان متوجه میشم که این کتاب ها مشکل دارن و باید منبع بخونم یا نه. به نظرتون اینکه بعد از مهر بخوام برای دوس ه تا درس منبع بخونم اشتباه نیست؟

    اگه تونستید اون روشتون رو هم برام بگید.خیلی خیلی ازتون و راهنمایی هاتون ممنونم

  4. 2 کاربر از پست مفید voroujak تشکرکرده اند .

    :)لبخند (شنبه 10 مرداد 94), افسونگر (جمعه 09 مرداد 94)

  5. #13
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 مرداد 94 [ 02:02]
    تاریخ عضویت
    1394-3-15
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    1,871
    سطح
    25
    Points: 1,871, Level: 25
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    205

    تشکرشده 184 در 75 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من تو زندگیم شکست زیاد خوردم اما بعضی موقع ها درسم گرفتم!!! :) مهم ترین درسی که گرفتم این بود: به ذهن کمالگرات هیچ وقت اطمینان نکن چون از اساس تفکری داره خطرناک و

    آسیب زا.

    وقتی گرفتاری و احتیاج به کمک داری قبل از هر گونه تصمیم و عمل سراغ درست کردن تفکرت برو. عزیزم این زندگی خودته. عمرت دوباره بر نمیگرده. یکم سردرگم میشی اگه بخوای تنها تو

    راه خودشناسی قدم برداری مثلا 3 سال ناقابل گیج زدن دور خودت!!! اما اگه بتونی ازکسی کمک حرفه ای بگیری سریع تر مشکلت حل میشه.

    من نمیدونم چقدر باهوشی نمیدونم سمعی هستی بصری هستی یا چه جور متدی بیشترین تاثیر رو روت میذاره اما میدونم مدتها طول میکشه قبول کنی تغییر کنی چون مدتها طول میکشه

    که بفهمی کمالگرایی !!! میدونم خودت میگی کمالگرایی اما مفهوم دردناکش خیلی طول میکشه که با تمام وجودت درک بشه اما وقتی درک کردی دیگه راحت میذاریش کنار.

    میدونی مشکل کمالگرای چیه؟ تفکر کمالگرا باعث میشه که احتیاجات ما اشتباه تعریف بشن. یعنی اولین قدم و مهم ترین قدم تو انجام کارا اشتباه انتخاب میشن.اراده و انگیزه و نتیجه اصلا

    مهم نیست مهم احتیاجه احتیاج!!!

    تمام انگیزه و عمل و قدرت و اراده و شب بیداری و کار سخت و... همه برمیگرده به تعریف دقیق احتیاج. اراده فرمول نداره. تلاش گری با معجون خاصی به دست نمیاد. وقتی احتیاجاتت

    مشخص و مدون تعریف شده باشه و واقعا ببینیشون هیچی برای حل مشکل جلوتو نمیگیره مگه اینکه افسرده باشی که نکته ی جالب ماجرا اینه که افسردگی هم یک انتخاب برای رسیدن به

    اهدافه!!! یک راه خوب و آسونو و بی دردسر.

    وقتی کمالگرا باشی اساسا اشتباه شناسایی میکنی احتیاجتو، بنابراین نتیجه ای نداره جز داغون شدن.

    حرفام شبیه شعار شد اما لطفا جدی بگیر.

    من جای تو باشم و کمالگرا باشم به جای برنامه ی سه ماهه حداکثر برنامه ی یک هفته ای میریزم. حداکثر مبحثی که مشخص میکنم یک فصله برای هفته. حداکثر هم دو یا سه کتاب

    انتخاب میکنم و حداکثر روزی سه یا چهار ساعت درس میخونم. هر 45 دقیقه هم حتما یک ربع استراحت کامل با خوش گذرونی میکنم. تنها راه فرار از افسردگی همینه که حداکثراتو خیلی

    بیاری پایین و تفریحاتتو تا جای ممکن ببری بالا.

    من نمیدونم چه مشکلات دیگه ای داری ولی گلم همین کمال گرایی + شخصیت وسواسی خانومانه !!!= بیچارگی خواهد بود پس جمع کن خودتو.

    اگه میتونستم اینجا راحت حرف بزنم میگفتم من از آدمای کمال گرا متنفرم منظورم شما نیستی کلا نظرمو میگم چون این آدما ظالمن. ظلم هایی که آدم کمالگرا در حق خودش میکنه هیچ آدم

    دیگه ای این کارو باهاش نمیکنه.

    اگه قانونی برای مجازات این آدما بود من فکر میکنم حکم اعدام کمترین حکمه برای کمالگرایی که مدام خودش رو له میکنه و مدام با خودش درگیره .اما قبل از مرگ باید یه مدت زبونشو قطع

    کنن که دیگه خودش رو سرزنش نکنه. باید قطع نخاع بکننشش تا بفهمه چه توانایی هایی داشته که ندیده هیچ مدام هم خودشو تحقیر و سرزنش کرده. باید بندازنش زندان تا قدر آزادی و

    هوایی که الان داره مصرف میکنه رو بدونه. کلا این آدم لیاقت زندگی فعلی شو نداره و تنها راهش همونه که ازش گرفته باشه تا بفهمه چی ها داشته و ندیده!!! زندگی حق آدم کمالگرا

    نیست. سالم بودن و ذهن قوی داشتن حق کمالگرا نیست. باید یک مدت سندروم دان داشته باشه تا بفهمه چی تو مغزش داره . باید.... نمیدونم فقط میدونم آدم کمالگرا خیلی ناشکره

    خیلی!!!

    حق ندارم از آدم کمال گرا متنفر باشم؟ آیا تنها چیزی که لایق سرزنش و درده کمالگرایی نیست؟ من از آدم کمالگرا متنفرم. دوست دارم آدما همه عادی باشن.

    خدا هم آدمای عادی و متوسط رو بیشتر دوست داره وگرنه اکثر جمعیت دنیا عادی نبودن و همه اول اول بودن!!!

    هیچ کس وقتی کمالگرا باشی دوستت نداره. باور کن حتی یه حیون هم با وجود وحشی بودنش خودش رو دوست داره اما یه آدم چه طور میتونه با تحقیر و سرزنش 24 ساعته ی خودش بدتر

    از 1000 تا جانی باشه و در ظاهر ادعا کنه که خوبه و انسانه و قدرت تفکر داره و برتره و و و و....

    این تفکر آسیب زننده رو بذار کنار. برای یه چیز دیگه آفریده شدی. فکر کن داری چیکار میکنی.

  6. 2 کاربر از پست مفید :)لبخند تشکرکرده اند .

    parvaaz (جمعه 09 مرداد 94), voroujak (جمعه 09 مرداد 94)

  7. #14
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 بهمن 94 [ 18:14]
    تاریخ عضویت
    1393-4-05
    نوشته ها
    158
    امتیاز
    3,088
    سطح
    34
    Points: 3,088, Level: 34
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 112
    Overall activity: 49.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    150

    تشکرشده 176 در 92 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام دوست عزیز

    پس خدا روشکر خواهرتون حالشون خوب شده.

    رشته ات چیه؟

    راستی در مورد خودشناسی من برا اینکه خودمو بشناسم یه دفتر برداشتم اسمشم گذاشتم دفتر خود شناسی در مورد جسمم حساسیتام روحیام همه چی رو مینویسم مثلا می نویسم چی بخورم معده ام درد میگیره چی نخورم نمیگیره - چی باعث میشه ناراحت شم
    خودشناسی باعث میشه فرض کن مثلا من بخوام برا معه دردم دکتر برم بتونم به دکتر توضیح بدم

    یا برا روحیه ام ببینم چه زمان هایی و کجاها و چجوری ناراحت میشم تا یه روش خنثی کننده یا راه حل پیدا کنم

    ناراحت نشم

    در مورد اینکه توانایی هاتو هم ببینی یه کاغذ بردار لیستی از توانایی های خودت رو بنویس یا اصلا اون جاهایی که تو زندگیت موفق شدی رو بنویس فکر کن به موفقیت های قبلیت اینا بهت روحیه میده

    کتاب امسال میخواهم ....نویسنده مری جین رایان ترجمه فیروزه مهرزاد را هم بخونی خیلی کتاب خوبیه

    و اینم بگم

    وقتی روزگار شما را در شرایط سخت قرار میدهد نگویید چرا من!! بگویید نشونت می دهم!


    موفق باشی

  8. 3 کاربر از پست مفید parvaaz تشکرکرده اند .

    :)لبخند (شنبه 10 مرداد 94), voroujak (جمعه 09 مرداد 94), افسونگر (جمعه 09 مرداد 94)

  9. #15
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 مرداد 94 [ 02:02]
    تاریخ عضویت
    1394-3-15
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    1,871
    سطح
    25
    Points: 1,871, Level: 25
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    205

    تشکرشده 184 در 75 پست

    Rep Power
    0
    Array
    من خودم قبلا کمالگرا بودم و خیلی طول کشید که کمی بهبود پیدا کنم برای همین اگه واقعا مثل من باشی باید بگم درکت میکنم. امیدوارم این بیماری هر چه زودتر از مغز و ذهن و فکر شما هم

    خارج بشه و دیگه به خودت ظلم نکنی. من خیلی طول کشید قبول کنم یک انسان عادی ام اما آرامش عادی بودن فوق العاده است. امیدوارم یه روز شما هم حس قبول اینکه من یک فرد

    عادی هستم رو بچشی.

  10. 3 کاربر از پست مفید :)لبخند تشکرکرده اند .

    parvaaz (جمعه 09 مرداد 94), voroujak (جمعه 09 مرداد 94), افسونگر (جمعه 09 مرداد 94)

  11. #16
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 دی 94 [ 23:14]
    تاریخ عضویت
    1393-7-24
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    1,608
    سطح
    23
    Points: 1,608, Level: 23
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    83

    تشکرشده 39 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط افسونگر نمایش پست ها
    سلام دوست خوبم...
    این اشتباه شماست که برای بروز خودتون لازم میدونید که حتما فلان حرفه رو باید بلد باشید. این دقیقا همون کمالگرایی منفی و ترس بزرگی هست که از خیلی چیزها درون من شکل گرفته از جمله کار

    با دانشجوهای تحصیلات تکمیلی صحبت کردم.این به من خیلی انگیزه داد.وقتی خودم رو در آینه اونا میدیدم و تمایزی بین خودم و اونا قرار نمیدادم. من در این شرایط استرس میگیرم وناامید میشم که پس من تاحالا چیکار میکردم و چقدر بد بودمو غافل بودم و..


    واسه رشته ما کسایی مثل من حداکثر میتونن دوتا منبع داشته باشن .اون رتبه های برتری هم که سه چهر تا دارن از دوره لیسانش شروع کردن و اکثرا همیشه فعال بودن .نه مثل من شکست خورده تنبل و بی حال هرچند نمیخوام به خودم انرژِی منفی بدم


    ..
    باز هم ممنون افسونگر



    سلام پرواز جان من یکی از رشته های فنی مهندسی خوندم .رشتم رو نمیگم که با توضیحاتی که از خانوادم دادم شناخته نشم!

    فکر میکنم ایده دفترچه هم خیلی خوب داره.کلا به کاغذ و نوشتن خیلی علاقه دارم ولی تنبلم


    لبخند جان من نمیگم کامل ولی میفهمم چی میگی شبیه کسی که یک درد بد رو چشیده و میخواد یه یکنفر دیگه بفهمونه ازش دوری کنه


    اما مثلا من باید بررسی بشه تا دقیق مشکلم مشخص بشه. موضوع مشکل من یکی
    کمالگرایی منفی و بده که چندتا مثال زدم خرید نکردن حتی وسایل ضروری که گاهی شدیدا بهشون محتاج میشم به امید خرید از یک فرشوگاه ایده ال.سرکار نرفتن(جدای اینکه الان اولویتم نیست) به خاطراینکه شرکتای کوچیک رو نمیخوام.درس نخوندن به امید اینکه بالاخره یک روزی صبح ساعت 7پاشم و ساعت 8 بشینم پای درس و تا ده شب لااقل ده ساعت خوب و دلچسب بخونم. که خیلی وقته اونروز نیومده چون یا صبح بیدار شدم همون اول صبح بایکی دعوام شده یا یهو قندخونم افتاده و خوابیدم یا عصرش کاری پیش اومده یا تمرکز نداشتم و از خوندنم راضی نبودم


    اما یک طرف دیگه اوضاع من غفلت بی توجهی و بی فکری هست. که از تنبلی نشات میگره و خیلی وقتام این تبلی از کمالگرایی نشات میگیره. چون منتظر اینم که بالاخره یا روزش بیاد یا حالش بیاد یا حوصلش.مثلا اینقدر ب یتوجه هستم که نمیرم دنبال اینکه ببینم بایدکجا کدوم سایت باید عضو بشم که اخبار ارشد رو بدونم تا روز ثبت نام ارشد یا تغییر منابع حتی ضرایب رو کامل متوجه بشم. یا حال از خونه بیرون رفتن ندارم ترجیح میدم دنبال ازمون های ازمایشی هم نرم بالاخره هرچی باشه لااقل اونطوری خیلی اخبار ضروری میتونم متوجه بشم. غفلت میکنم و بعد زمانی میفهمم که خیلی دیره. این دیگه کمالگرایی نیست که بخوام باهاش مبارزه کنم یا بخوام از استرس دوری کنم. این مشکل که با تنبلی مخلوط شده رو باید به شکلی حل کنم

    من خودم تا الان مخالف کسایی بودم که یک خروار استرس به خودشون میدادن چون ازمون دارن چون کنکور دارن. اهل رقابت و حسادت هم نبودم. اما این نتیجه خوبی برام نداشت .از اون طرف پل افتادم. بی تفاوت شدم. جا موندم .بی خیال شدم چون اهل رقابت نبودم چون رقابت بقیه رو بی مزه میدیدم. ولی این باعث شد خیلی عقب بمونم. درسته تا حتی زمان کنکور کارشناسی هم اهل رقابت نبودم ولی نتیجه بد نبود.هرچند اگه به فکر میبودم نتیجه م سه برابر خوب میشد. ولی اهل رقابت حسادت نبودن باعث عقب افتادنمشد
    به شکلی که الان با اینکه قلبا چندان احساس حسادت ندارم ولی تو ظاهر نشون میدم که به خیلیا نشون میدم که بهشون حسادت دارم . فلان فامیل که شاگرد برتر دانشگاهشه.فلان یکی کلی ازش تعریف میکنن. اون یکی که با دانشجوی پیام نوره تا ادمو میبینه پز میاد
    که داره تدریس میکنه. بیخود ازش تعریف میکنن. یا یکی که میبینی درحد یک استاد داشنگاه نیست و الان زن استاد داشنگاه شده و تو فقط از نگاه دیگران و تصویری که مادرت و خودت برای دیگران ساختی یک گوشه نشینه بیسوادی. و باید با کلی حرص به حسادت برسی

    مشکل من فقط کمالگرایی نیست .کمالگرای بعلاوه غفلت و بیتوجهییه

  12. 2 کاربر از پست مفید voroujak تشکرکرده اند .

    :)لبخند (شنبه 10 مرداد 94), افسونگر (جمعه 09 مرداد 94)

  13. #17
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 02 مرداد 01 [ 18:54]
    تاریخ عضویت
    1394-2-25
    نوشته ها
    153
    امتیاز
    9,870
    سطح
    66
    Points: 9,870, Level: 66
    Level completed: 55%, Points required for next Level: 180
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    719

    تشکرشده 351 در 126 پست

    حالت من
    Bitafavot
    Rep Power
    41
    Array
    ببین عزیز......چرا انقدر به خودت سخت می گیری...
    چرا این چند ساله رو که درس نخوندی، کردی یه بت بزرگ از ناتوانی هات و دائما می پرستیش......عزیز من نکن این کار رو....انقدر خودت خودتو تحقیر و سرزنش نکن...
    به نظر من ریشه کما گرایی مربوط به عدم باور خودمونه....من هم دقیقا مشکل کمالگرایی رو دارم ....یک کمالگرا هیچ وقت اشباع نمیشه....هر چقدر هم پله های ترقی رو طی کنید هیچ وقت احساس رضایت در زندگیتون شکل نمی گیره....من خودم یکم در زندگی و حالات افراد تجسس می کنم و دائما سعی میکنم از رفتارهای دیگران به شخصیت درونی شون پی ببرم..اینطوری یه دفترچه روانکاوی تو ذهنم دارم که وقتی مشکلی برام پیش بیاد میرم سراغش و دنبال نمونه هاش می گردم....
    الان تو دانشکده ما چند استاد داریم که من از وجناتشون می فهمم افسردن و بعضیاشون با سن بالایی که دارن هنوز از روابط اجتماعی ترس دارن.......شاید وقتی دانشجو بودن مثل ما فکر می کردن اگه به جایی برسن حتما حالشون بهتر میشه ولی اینطور نشد.....
    من هم آدم تنبلی هستم....مثلا از صبح تاحالا می خاستم پست برنامه ریزی بذارم اما نتونستم پیاده کنم.....چون دائما در تفکرات منفی خودمون غوطه ور هستیم....تمام نکات منفی رو از سر صبح تا آخر شب می شمریم...خودمون رو می بازیم.....چون وقت زیاد و بیهوده داریم و برای سرگرم شدن به درون خودمون پناه می بریم....همش منتظریم فرصتش پیش بیاد غافل از اینکه فرصت رو باید خودمون ایجاد کنیم.....باید شرایط رو عوض کنی.....اول باید از خونه و شرایطش بیای بیرون...باید خودت رو مجبور کنی....باید برای خودت برنامه بذاری......من از صبح که بلند می شم روی یک برگه تمام کارها و ساعتش ها رو می زنم روی کمد و سعی می کنم بهش عمل کنم.....عمل کردن به برنامه خیلی خیلی روحیت رو بالا می بری.....یک برنامه معقولانه نه بلند پروازانه.....با برنامه نه تنها استرس نمی گیری بلکه احساس می کنی چقدر فرصت داری....
    خود من هم بعد چندسال ارشد خوندم....تو کلاس ما کسی هست که بعد 7 سال ارشد خونده!!!و الان شاگرد اوله و موفق....چرا اینقدر احساس تمایز منفی داری....
    شما خودت رو با برخی اطرافیانت قیاس می کنی....و چون مثل اونها نشدی ناراحتی...فکر می کنی اونا وضعیت بهتری دارن....من به این باور رسیدم که هر کس تو زندگیش هم نقاط ضعف داره هم قوت.....حتی بهترین زندگی ها هم تا واردش نشی از مشکلاتش سر در نمیاری.....مشکلاتی که شاید خیلی بدتر از مشکلات تو باشن....این رو مدیون همون دفترچه روانکاوی خودم می دونم....همیشه خودت رو با افراد زیر دست قیاس کن.....
    ولی این باعث نشه که به خاطر دور شدن از کمالگرایی از موفق بودن خودت چشم بپوشی.......باید تلاش کنی...و نتیجه ای معقولانه از خودت انتظار داشته باشی.....
    اگه دوست داشته باشی برای فردات برنامه ریزی کنم :)))
    9-12
    رفتن به سایتها و وبلاگها جهت آشنایی با مواد درسی و منابع کنکوری
    12-4
    استراحت
    4-7
    یادداشت نمودن و دسته بندی اطلاعاتی که گرفتی
    7-9:30
    استراحت
    9:30-11
    مشخص کردن منابع و کمبودهای منابعی

  14. 2 کاربر از پست مفید افسونگر تشکرکرده اند .

    :)لبخند (شنبه 10 مرداد 94), voroujak (شنبه 10 مرداد 94)

  15. #18
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 09 دی 94 [ 23:14]
    تاریخ عضویت
    1393-7-24
    نوشته ها
    47
    امتیاز
    1,608
    سطح
    23
    Points: 1,608, Level: 23
    Level completed: 8%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    83

    تشکرشده 39 در 22 پست

    Rep Power
    0
    Array
    خدا خیرت بده افسونگر که میاید اینجا
    من هول داشتم که زودتر شروع کنم،راستی به نظرتون دیر نشده ؟

    من امشب به چندتا چیز پی بردم این همه افسوس خوردن هرچند درست هرچند من چند سالی کوتاهی کرده باشم شاید هم نه و واقعا شرایطشو نداشتم.این کمالگرایی بد از مقایسه من با گذشته شکل میگیره.من خودم رو با گشذشته ای مقایسه میکنم که سریع بودم باهوش بودم کممیخوندم سریع یاد میگرفتم استرس نداشتم

    واین باعث میشه من بخوام الان هم اونجوری باشم .یعنی مرحله اینکه میتونم با یکم سعی و تلاش بدستش بیارم رو حذف میکنم فقط اشفته م و حرص میخورم و عملا هم کاری نمیکنم

    از امشب سعی میکنم شرایط تازمو ببینم،یکم هدفهام رو معقول تر و متناسب تر با شرایطم بکنم تا از این پسرفت نجات پیدا کنم
    سعی میکنم همه چیزو الان ببینم و بازهم سعی کنم تا حد امکان سریع و زرنگ و خوب باشم .امیدوارم بتونم

    این هول بودن رو هم کنار میگذرام شاید بتونم از زندگیم استفاده کنمو لذت ببرم. فردا طبق برنامه شما .ممنونم ازت دوست خوبم

  16. 2 کاربر از پست مفید voroujak تشکرکرده اند .

    :)لبخند (شنبه 10 مرداد 94), افسونگر (شنبه 10 مرداد 94)

  17. #19
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 29 مرداد 94 [ 02:02]
    تاریخ عضویت
    1394-3-15
    نوشته ها
    78
    امتیاز
    1,871
    سطح
    25
    Points: 1,871, Level: 25
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 29
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    31 days registeredTagger Second Class1000 Experience Points
    تشکرها
    205

    تشکرشده 184 در 75 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.

    من بعد یه شب بیمارستان بستری شدن دارم به این نتیجه میرسم که هنوز هم که هنوزه کمالگرا هستم اما کمه. کلا حسامو فکرامو و زندگیمو یادم انداختی خیلی فکر کردم به خودم و کارام

    و فکرام.وقتی اون پست قبلیمو برات میذاشتم یاد خودم و داغونیم افتادم.وااای چقدر تک بعدی بودم!!! کمالگرایی اگه معنی شو بفهمی میبینی برای کم شدنش باید مدام بدشو بگی باید

    مدام از معایبش برای خودت بگی تا شاید راحت بشی. میدونی اینکه تو دانشگاه وضع درسی خرابی داشتی شاید توجه خدا بهت بوده. من که وقتی به شکستام نگاه میکنم درسته اون موقع

    ها ناراحت بودم ولی الان میبینم اگه این اتفاقا نیوفتاده بود من هنوز تو دوران بچگیم گیر کرده بودم مقدمه ی لطف خدا بود و من نمیفهمیدم. الان اگه این حسو داری شاید نشانه های

    شروع بلوغت باشه. نمیدونم شاید هم هنوز وقتش نشده اما بهتره کمی به حرف خدا گوش بدیم و تفکر کنیم بر علت آفرینشمون. نذاریم نا خودآگاهمون ما رو هدایت کنه. اجازه بدیم که در

    زمان حال زندگی کنیم.

    من بیشتر از تو کمالگرا بودم. خیلی بیشتر و بچه بودم فاجعه بر انگیز ....

    میدونی من مدام حس میکردم که برای دیگرانی مثل استادم یا خانواده ام خیلی مهم هستم!!! این حس که الان اگه کم بیارم و نمره ام کم بشه حالا اونا چی در موردم فکر میکنن!!! منو

    به جایی رسونده بود که موقع کم کاری آرزو میکردم که کاش مثلا مریض بودم یا توجیه های عجیب غریب برای خودم پیدا میکردم . کلا تو عذاب بودم!!! مدام خودمو سرزنش میکردم

    حالا در مورد من چی فکر میکنن؟ حالا چی میگن؟ الان میگن من تنبلم . الان میگن من نمیتونم و ... اما انگار نه انگار بابا من درسمو برا خودم میخونم. من کار برا خودم میکنم. من زندگی برا

    خودم دارم. من خودم نفس میکشم من خودم دارم درد میکشم.این منم، منم که ناراحتم.

    اصلا دیگران بگن من بدم من گیجم من خنگم !!! خوب بعدش که چی؟

    منم اون موقع ها همیشه منتظر شنبه و صبح ساعت 8 بودم چون دیگران موثر بودن تو کارام. اول شدنم برا اونا بود واسه همین استرس داشتم وقتی هم شنبه میرسید و من کارم به موقع

    نبود چنان ناراحت میشدم که انگار دنیا رو سرم خراب شده!!!

    اما الان چی؟ الان خودمم و خودم. واسه همین ساعت 3 نصفه شب هم باشه ،باشه من درسمو میخونم کارمم میکنم تا آخر چون خودمم و میبینم نتیجه ی کارامو.

    قبلا از نتیجه نگرفتن میترسیدم شاید خیلی وقتا کاری رو شروع نمیکردم قبلا زیاد خجالت میکشیدم قبلا زیاد فکر میکردم خوبم و دیگران بد!! و برعکس قبلا بدی دیگران رو نمیدیدم و فکر

    میکردم من مقصرم که یه نفر با من این طور رفتار کرده!!!

    اما الان بدون ذره ای سرزنش اشتباهات خودمو قبول دارم. من این هستم و برای بهبود زندگی شخصیم دارم تلاش میکنم. در کنارش تمام تلاشمو میکنم به دیگران کمک کنم. اگه بدبخت شم

    من بدبخت میشم و اگه خوشبخت شم من خوشبخت میشم. حالا هم انتخاب شخصی خودم خوشبختیه اگه درس باشه و کار باشه میرم دنبالش اگه ازدواج باشه میرم دنبال اون و اگه

    خوشبختی من حتی اگه تو چین هم باشه میرم دنبالش بدون ذره ای توجه به بدگویی دیگران و رویا پردازی بچه گانه.

    درمان کمالگرایی هم با دارو نیست فقط با قبول کردن همین حرفاست. آدم به خاطر خوش اگه به صلاحش باشه روزی 1 ساعت درس میخونه اگه به صلاحش باشه 24 ساعت.

    دیگران اگه بدبین باشن خوب هستن. نمیتونی تغییرشون بدی ولی اجازه نداری بذاری کسی بهت توهین کنه و هیچ اجازه ای برای بدبخت کردن خودت نداری.

    ببین من میدونم به غیر از کمالگرایی مشکلات دیگه ای هم داری منم داشتم و همه جانبه مشکل خودمو حل کردم شما هم داری باید حل کنی اما کمالگرایی خودش تنهایی باعث خیلی از

    اتفاقات و حسای بد زندگی شماست. قدم به قدم شروع کن به حل مشکلت.

  18. 2 کاربر از پست مفید :)لبخند تشکرکرده اند .

    m.reza91 (یکشنبه 11 مرداد 94), parvaaz (یکشنبه 11 مرداد 94)

  19. #20
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 10 بهمن 94 [ 18:14]
    تاریخ عضویت
    1393-4-05
    نوشته ها
    158
    امتیاز
    3,088
    سطح
    34
    Points: 3,088, Level: 34
    Level completed: 26%, Points required for next Level: 112
    Overall activity: 49.0%
    دستاوردها:
    1 year registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    150

    تشکرشده 176 در 92 پست

    Rep Power
    33
    Array
    سلام

    منم کمالگرام که عذابم میده خیلی اذیتم میکنه الان کنکورمو نمیخونم چون از اولو صفر نخوندم باز از مهر شروع کنم همش خودمو سرزنش میکنم خودمو دوس ندارم برا دیگران زندگی میکنم دکتر نمیرم میگم باید بهترین دکتر باشه خرید میخوام بکنم میگم باید خوشکلترین و بهترین جنس باشه برا همین خرید برام سخته لبخند حرفات منو هم بفکر میبره

    وروجک انشالله بتونی راحتو پیدا کنی

  20. کاربر روبرو از پست مفید parvaaz تشکرکرده است .

    :)لبخند (یکشنبه 11 مرداد 94)


 
صفحه 2 از 3 نخستنخست 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 10:41 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.