نوشته اصلی توسط
افسونگر
سلام دوست خوبم...
همین قدر که بدنبال یافتن عامل ارائه هستید..خودش نشوندهنده اینه که اراده دارید!!
و اون انرژی اولیه داره شکل میگیره...باید بدونی که توانمندیهای شما خیلی خوبه ولی نیاز دارید که این موضوع رو به خودتون اثبات کنید.یا حتی به دیگران.این اشتباه شماست که برای بروز خودتون لازم میدونید که حتما فلان حرفه رو باید بلد باشید.به شما قول میدم شما اگه دکترا هم بخونید این حستون تغییر نخواهد کرد.ریشه عدم خودباوری ونارضایتی در ضمیرناخودآگاه خودمونه....ریشه احساس تحقیر در خودمونه.....اول باید خودمون رو پیدا کنیم.
من چند عاملی که براساس تجربه در شکلگیری ارادم موثر بود برای شما مینویسم..امیدوارم به دردتون بخوره.
۱.اولین قدم برای داشتن اراده همراه بودن با افراد موفقه..حتی اگر دشمن شما باشن....یادمه اولین بار که کاملا مصمم شدم درس بخونم تو یه نشست انجمن فارغ التحصیلان دانشگاهم بود.....وقتی دیدم هم دانشگاهیام قبول شدن.بعد خودم به دانشگاههای مختلف رفتم و با دانشجوهای تحصیلات تکمیلی صحبت کردم.این به من خیلی انگیزه داد.وقتی خودم رو در آینه اونا میدیدم و تمایزی بین خودم و اونا قرار نمیدادم... خودم رو قبول داشتم.من همواره بین صحبتاشون خودم رو قرار میدادم و تصویر خودم رو تو تحصیلات تکمیلی مدام تداعی میکردم.
۰۲ فرایند برنامه ریزی و اراده یه فرایند چرخشیه.با اراده برنامه میریزیم و با عمل به برنامه و احساس رضایت ارادمون قویتر میشه و دوباره برنامه ریزی میکنیم و .....
اما برنامه ریزی کار ساده ای نیست.خیلی زمان میبره.
اول باید تمامی کتابها و جزواتی که میخواین تهیه کنید.تقریبا همشون رو در اول راه باید داشته باشید.بعد توی یه دفتر در هر صفحه نام درس رو بنویسید .نام منابع به همراه تعداد صفحشون رو بنویسد.
حال باید بازه زمانی تون رو فصل به فصل وماه به ماه تقسیم کنید.اول به صورت فشرده در سه ماه یا کمتر سعی کنید تمام منابع رو بخونید و نت برداری کنید.باید تعداد صفحات رو بر تعداد روزایی که میخاید تقسیم کنید تا بدونید در سه ماهه چطور باید یک دور رو بخونید,..,.اگه دوست داشته باشیدبه این روش برنامه ریزی کنید به طور کامل براتون توضیح بدم تو یه تاپیک جداگانه براتون مینویسم...
برای جداشدن ذهنتون از تمام وقایع خونه حتما کتابخونه برید...اونجا هم دوست پیدا میکنید و خسته کننده نیس...درضمن حواستون به خودتون باشه..در روزای اول به گفته خودتون یک ساعت برید و بعد زمانش رو به مرور بیشتر کنید تا فول تایم شید.من هم از کتابخونه فراری بودم ولی وقتی رفتم کمکم با شرایطش کنار اومدم.نگران خم شدن زیاد روی کتاب نباشید...ژستهای مختلف تو کتابخونه زیاده...چون هر کس شیوه خودشو داره...
مثلا من خودم چند کتاب بزرگ رو روی میزم روی هم میچیدم تا میزم بالا بیاد ...ولی اصلا توجهتون به کسی نباشه..
با حرف لبخند عزیز موافقم...حتما در کنار درس به خودشناسی هم بپرداز...توکلت هم به خدا باشه.ٔٔ...من هر روز قبل از شروع به درس دعای یستشیر میخوندم.....حال خوبی بهم دست میداد.....
علاقه مندی ها (Bookmarks)