به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 32
  1. #21
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    21
    Array
    پرواز ابدی واقای خاله قزی ممنون که فوری جواب دادی.شوهرم کارش خیلی زیاده وتلفنش هر لحظه زنگ میخوره کارای عروسی هم که ماشاله کم نیستن وبهش اضافه شدن البته پسر داییم وبرادرم تا حدودی بهش کمک میکنن.دیروز با برادر شوهرم حرف زدم وانم خیلی ناراحت شد از رفتار شوهرم امروز قراره وقتی از سر کار برگشت اگه بتونه شوهرمو راضی میکنه ومیاره خونه بذا عذر خواهی چون دیشب وقتی برادر شوهرم امد خونه زن برادرم زد زیر گریه به خاطر بی احترامی شوهرم وبه خاطر اینکه بچه هاش ساعن دوازده شب با اژانس برگشتن خونه وبرادر شوهرم خیلی ناراحت شد امیدوارم با وساطت برادر شوهرم ماجرا ختم به خیر بشه.من میدونم که شوهرم فشار کاریش فوقالعاده
    زیاده و علاوه بر دفتر شرکت باید به ساختمون سر بزنه و وسیله ساختمونیا رو باید خودش تهیه کنه وخلاصه از کارگر گرفته تا مردمی که خونه خریدن تو اون ساختمونا هر لحظه بهش زنگ میزنن و این وسط کارای عروسی هم کنارش.ولی با این حال خیلی ناراحتم که شوهرم بی احترامی کرد و عزت خودش رو پایین اورد چون خانوادم جور دیگه روش حساب میکردن و واقعا بهش علاقه داشتن ولی متاسفانه شوهرم همه چیزو خراب کرده.الان نمیدونم من تا یکشنبه چیکار کنم تازه ما یه شب قبلش هم حنابندون ومیشه گفت دو روز مونده و کلی کار سرم ریخته که فقط باید شوهرم باشه که انجامشون بدیم.خداروشکر خانوادم خیلی ارومن فعلا ودارن منو نصیحت میکنن که فعلا بحثی نکنم و بهم میگن شوهرم فشار سرشه واشکال نداره اونجور گفت‌.ولی خب باز میفهمم که خیلی دلخورن وحرفای گه گدارشون ناراحتم میکنه که به خاطر من بهشون بی احترامی شد

  2. #22
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    یه توصیه خیلی کوچک لطفا دنبال این نباشید که شوهرتان بیاد و از خانواده تان عذرخواهی بکنه در این موقعیت فعلا فقط باید مدیریت کنید و لطفا در آینده سعی کنید مشکلاتی که بین خودتان اتفاق می افتد را به دیگران انتقال ندهید این موضوع باعث دخالت اطرافیان و پیچیده تر شدن مشکل بین زوجین میشه.
    اولویت اول آرام کردن فضا و حفظ آرامش شما و شوهرتان و برگزاری هرچه بهتر مراسم عروسی بقیه موارد باشه برای بعدها

    اگر مشکلی بین شوهر شما و برادرتان یا شوهر شما و پدرتان بوجود بیاد شما لطفا دخالت نکنید فقط شنونده باشید و همدلی کنید از الان یاد بگیرید اینجوری خیلی زودتر و بهتر مشکلات حل میشه هر فردی خودش مسئول رفتاریه که از خودش بروز میده اگر باهم احیانا مشکلی دارن یا سوء تفاهی هست بزار خودشان بین خودشان حل بکنند شما فقط شنونده باشید و همدلی کنید.

    به مدیریت اطلاع داده شد لطفا صبور باشید بزودی به تایپیک شما سر میزنند البته امیدوارم که وقتش را داشته باشند با شماره 1480 مشاوره بهزیستی هم حتما تماس بگیرید
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  3. #23
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    21
    Array
    باشه به توصیتون گوش میدم.ولی انروز حسابی کار رو خراب کردم رفتم امروز رفتن تو خونه خودمون که یه سری خورده کاری داشتم انجام بدم و به شوهرم مسیج دادم که دنیا رو خرج کنی برام ارزش نداره که این بهترین روزامو برام تلخ کنی.بعد رفتم خونه وکارامو انجام دادم تا دوباره بهش زنگ زدم و جواب داد که چته؟منم دیگه تحمل نکردم گفتم تو معرفت نداری نمیگی زنت تو این روزا کار داره باید سراغشو بگیری وبعد حرفی نزد وقطع کرد .بعد زنگ زدم به برادرشوهرم گفتم تنهام و نمیاد سراغم چند لحظه بعد دیدم زنگ در رو زد و دیدم شوهرمه وقتی امد داخل گفتم روت میشه بیای تو خونه ای که خانوادمو انداختی بیرون وبحثمون شروع شد حسابی از حق هم در امدیم وای که چی به هم نگفتیم .حسابی دلخورم وداغون.بعد زنگ زدم به برادر شوهرم امد و به شوهرم گفت چرا اینجور میکنی وشوهرم از همه چی گفت و گفت مادرش منو از خونه بیرون کرد.وحالا امده بود اینجا که تلافیه اونو دربیاره که بگه من از خونه انداختمشون بیرون وخلاصه کلی بحث کردیم وبه جایی نرسیدیم و رفت ومنم بهش زنگ زدم که من خانوادمو جای تو نمیدم حالا که میگی پای خانوادمو از خونمون میبری ومن خانوادم برام عزیزترن واونم دیگه کوتاه نیومد و حسابی گفت.هر چی به ذهنش رسید گفت.غرورم شکسته.بعد مادر شوهرم امد وبرام غذا اورد والان با مادر شوهرم امدم خونشون.وبغض گلومو ول نمیکنه

  4. #24
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    21
    Array
    سلام .کاش مدیر یا اقای خاله قزی به تاپیک سر میزدم.یه روز بیشتر نمونده وبا حرفایی که دیروز بینمون رد وبدل شد همه حرمتا شکست واینقد از دست همدیگه عصبانی هستیم که حاضریم عروسی به هم بخوره.اینقپ به خانوادم توهین کرد مخصوصا به مادرم وزن برادرم جلوی همه که میخوام نرم تو تالار اصلا میخوام عروسی رو به هم بزنم.هنوز نمیدونم باید چیکار کنم چون واقعا تحمل بی احترامیای شوهرمو ندارم واز طرفی جلوی خانوادم نمیدونم چی بگم حس میکنم کوچیک میشم اگه بی احترامی بهشون رو نادیده بگیرم .دیروز که امد تو خونه ی مشترکمون وبهش گفتم خجالت نمیکشی امدی تو خونه ای که خانوادمو بیرون کردی گفت دوست داشتم وخانوادت مثل کولی ها میمونن اینقد سر وصدا دارن که دلم نمیخواد بیان تو خونم منم دیگه حسابی عصبی شدم وهر حرفی بود بهش زدم چون واقعا از کارش پشیمون نبود تازه به مادرم وزن برادرم بی احترامی میکرد وبهشون حرف میزد دیگه خستم از حرفا کاش این عروسی سر نگیره.

  5. #25
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شما اصلا به توصیه هایی که به شما میشه توجهی نداری و سمیر خودت را طی میکنی پس فیاده ای نداره بیان کردنشان چه بخواد شخص من باشه چه جناب مدیر یا بانو فرشته مهربان و بقیه کارشناسان سایت همدردی

    1.اولویت اول حفظ ارامش خودتان و شوهرتان
    2.جلوگیری از ایجاد هرگونه تنش
    3.اینکه هرمشکلی بین شوهرتان با پدرتان یا مادرتان یا هر فرد دیگری به شما مربوط نمیشه و شما مسئول رفتار دیگران نیستی خودشان بلدند مشکلات بین خودشان را حل بکنند
    4.دوری کردن از بحث های بی فایده و ادامه دادنشان
    5.استفاده از ظرافت های زنانه و احساسات بجای منطق
    6.اینکه دنبال مقصر نگردی و یک متر دستت نباشه اندازه بگیری هر نفر چقدر مقصره

    بشخصه نظرم اینه شما بهتره صبوری بیشتری داشته باشید مهم نیست هرکی هرچی میخواد بگه شما آرام و ساکت باشید صبور باشید مهمترین مسئله اینه این مراسم بخوبی برگزار بشه اولویت اول اینه بعدش زمان هست تا مهارت های جدید یاد بگیرید و زندگیتان را بهتر کنید
    لطفا خواهشا تمنا دارم سکوت کنید وقتی نمیتوانید جو را آرام کنید حداقل سکوت کنید شما مسئول رفتار شوهرتان یا پدرتان یا مادرتان و برادراتان و ..... نیستید مشکل انها بخودشان مربوطه اولویت اول شما زندگی مشترکتان است و برای این کار نیاز است اول شما به آرامش برسید برای همین از هرگونه بحث و رفتاری که باعث تنش بشه و آرامشتان را بهمب زنه خودداری کنید
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  6. کاربر روبرو از پست مفید khaleghezey تشکرکرده است .

    فرشته مهربان (جمعه 09 مرداد 94)

  7. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 20 بهمن 94 [ 15:29]
    تاریخ عضویت
    1394-3-06
    نوشته ها
    45
    امتیاز
    969
    سطح
    16
    Points: 969, Level: 16
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    20

    تشکرشده 15 در 11 پست

    Rep Power
    0
    Array
    وای ملیکاجان خیلی دیگه بحث و کش میدی.بابا زندگی مشترک بیشترش بخشش و گذشته.جواب شوهرتو ندده لطفا.بابا زنش باش همدمش باش بهش ارامش بده.میدونم حق نداشته توهین کنه ولی تاوقتی تو درمقابلشی بیشتر توهین میکنه ... کنارش باش نه مقابلش..عروس خانم نگران نباش مبارکه عزیزم ان شااالله خوشبخت تر شی..

  8. کاربر روبرو از پست مفید پرواز ابدی تشکرکرده است .

    khaleghezey (جمعه 09 مرداد 94)

  9. #27
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    21
    Array
    سلام ممنون از اقای خاله قزی و پرواز ابدی عزیز.امروز ظهر دختر داییم وشوهرم بهم زنگ زدن شوهر دختر داییم با مادرم حرف زد ومادرم گفت حق با شوهرمه وخسته بوده وما انتظار معذرت خواهی نداریم و دخترمون اشتباه میکنه اسرار به معذرت خواهی داره.بعد هم دختر داییم امد دنبالم ورفتیم اونجا حرف زدیم والبته به توصیه اقای خاله قزی اینبار با اینکه شوهرم عصبانی بود وخیلی حرف زد من طرفداری نکردم وسکوت کردم وقتی شوهر دختر داییم اسرار داشت بریم اونجا خیلی مقاومت کرد وگفت به هیچ عنوان نمیام ومنم حرفی نزدم ولی وقتی دیدی من عکس العمل نشون ندادم امد خونمون ودیگه اشتی کردن ومامانم صورتشو بوسید و تموم.وای فکر کنم لازمه تاپیک جدید باز کنم واسه مهارت رفتار با شوهرم تو این مواقعی که به خانوادم توهین میکنه یا اینکه یاد بگیرم خشمم رو کنترل کنم و جواب شوهرمو ندم.باز هم از همه افرادی که به تاپیکم سر زدن تشکر میکنم مخصوصا از پرواز ابدی واقای خاله قزی.خدا کنه عروسی خوب برگزار بشه.

  10. 2 کاربر از پست مفید mlika2 تشکرکرده اند .

    khaleghezey (جمعه 09 مرداد 94), فرشته مهربان (شنبه 10 مرداد 94)

  11. #28
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 19 آبان 99 [ 21:53]
    تاریخ عضویت
    1391-3-16
    محل سکونت
    گلستان
    نوشته ها
    3,933
    امتیاز
    52,145
    سطح
    100
    Points: 52,145, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 23.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger First ClassSocialVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    15,723

    تشکرشده 11,395 در 3,444 پست

    Rep Power
    0
    Array
    واقعا خوشحال شدم بهترین روش را انتخاب کردید جلوگیری از بوجود آمدن تنش عالی بودید لطفا همین مسیر را ادامه بده
    یادت باشه بحث و ادامه دادنش و پافشاری کردن ممنوع ایشالله عروسی با خوبی برگزار بشه بسیاری از مشکلات خودش حل میشه برگزاری مراسم عروسی به اندازه خودش استرس زا هستش بیشترش نکنید
    خصوصیات مردها بدینگونه است که دوست دارن همیشه اولویت اول باشند در هر حالتی و شرایطی حتی مقابل پدر و مادر همسرشان.برای یک مرد احساس اینکه همسرش براش ارزش و احترام قائل باشه و به جایگاهش بعنوان ستون خانواده و غرورش در هر حالتی احترام بزاره بخاطر همین موضوع نیاز است شناخت خودتان را از آقایان بیشتر کنید همدلی و هم حسی کردن را بیاموزید صبور بودن و مدیریت بحران های بوجود آمده را فرا بگیرید
    از مطالعه کردن غافل نشوید از مقالات سایت استفاده کنید در برخورد با مادرشوهر باسیاست تر رفتار کنید اولویت حفظ آرامش این موضوع فراموش نشه

    هیچوقت بخاطر شخص سوم زندگی خودتان را خراب نکنید
    دوتعریف جدید و جالب ﮐﻪ خوب است به عمقش فکر کنیم:
    ﻋﺼﺒﺎﻧﯿﺖ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺗﻨﺒﯿﻪ ﺧﻮﺩ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﺷﺘﺒﺎﻩ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﮐﯿﻨﻪ؛ ﯾﻌﻨﯽ، ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺯﻫﺮ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺸﺘﻦ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ!
    ﻫﯿﭻ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ ﺑﻪ ﺳﻌﺎﺩﺕ ﻧﻤﯽ ﺭﺳﺪ،
    ﻣﮕﺮ ﺁﻧﮑﻪ ﺩﻭ ﺑﺎﺭ ﺯﺍﺩﻩ ﺷﻮﺩ:
    ﯾﮏ ﺑﺎﺭ ﺍﺯ ﻣﺎﺩﺭ خویش
    ﻭ ﺑﺎﺭ ﺩﯾﮕﺮ
    ﺍﺯ خویشتن ﺧﻮﯾش ،ﺗﺎ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺩﺭﻭﻧﺶ ،
    در زﺍﯾﺶ ﺩﻭﻡ، ﻫﻮﯾﺪﺍ ﺷﻮﺩ
    ﻭ ﺣﯿﺎﺕ ﻭﺍﻗﻌﯽ ﺍﻭ ﺁﻏﺎﺯ ﮔﺮﺩﺩ !

  12. #29
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 اسفند 94 [ 02:42]
    تاریخ عضویت
    1394-3-18
    نوشته ها
    72
    امتیاز
    1,866
    سطح
    25
    Points: 1,866, Level: 25
    Level completed: 66%, Points required for next Level: 34
    Overall activity: 28.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registered
    تشکرها
    48

    تشکرشده 197 در 64 پست

    Rep Power
    0
    Array
    اشتباهاتی که در گذشته (از خرید لباس تا الان) مرتکب شدید دیگه گذشته، فقط هم اشتباه شما نیست، خیلی ها با این مشکلات رو به رو هستن اما چون گذشته در موردش چیزی نمیگم. از حالا به بعد:

    این روش سکوت که الان پیش گرفتید خوبه، اما برای کسی که بتونه تا آخر ادامه بده، شما که فکر میکنید کوتاه اومدید، اینطوری بعد از یه مدت میاین میگین آخه تا کی آدم میتونه کوتاه بیاد؟!! آخه این که نشد زندگی... آخه به مادرم بی احترامی شد... من مطمئنم مادرتون هم نمیخواد زندگی شما از هم بپاشه، ولی کلا خانواده شما نسبت به خانواده خاله آرومتره. اونا هم سیاست ندارن فقط پر سر و صدا ترن.

    چون شما هنوز فکر می کنید مقصر اصلی اون بوده و شما کوتاه اومدید من به عنوان یه شخص سوم به زندگیتون نگاه می کنم و می پرسم:

    چرا شما برادر و زن برادر رو به شوهر ترجیح میدید؟ چرا اصرار داشتید خونه کنار خونه برادر بگیرید؟

    شما متاسفانه همه رو خانواده خودتون میبینید جز شوهرتون! شوهر شما رفتارش درست نبود، کسی هم منکرش نیست، اما به نظرتون رفتار زن برادر شما درست بود؟ (اینا رو برای باز شدن دیدتون میگم نه اینکه یه هو بر عکس بشیدها) ولی باید بگم عروستون فوق العاده با سیاست هست بر عکس شما! کسی که برای کمک و چیدمان جهیزیه اونم ساعت 11 شب رفته بچه میبره با خودش؟ (وقتی بچه هارو 12 شب فرستادیدشون تنهایی با آژانس برگردن یعنی میشد با تمهیداتی از اول هم نبردشون... پس میشه گفت این برای کمک نیومده فقط اومده ببینه چه خبره!) وقتی میبینه هم بچه اش داره اذیت میشه هم دیگران چرا خودش سوار آژانس نشد با بچه ها برگرده؟ (یعنی انقدررر موندن یه زن توی کمک کردن تاثیر گذاره؟؟) صدای جیغ یه بچه همینطوری هم رو اعصابه دیگه چه برسه تو یه خونه خالی و شرایط خستگی و استرس قبل از عروسی و رودربایستی و ترس از صاحبخونه. هر کسی هم یه آستانه تحملی داره دیگه، شوهر شما عصبانی شد، سر خاله و زنش داد کشید، چرا عروس به خودش گرفت؟ خب تا یه حدی ناراحتی عادیه ولی واقعا این همه آبغوره گرفتن داشت؟ ولی اون دست پیش رو گرفته که پس نیفته، خوب هم موفق شده، چون شما رو میشناسه، چون کار بلده.

    اما شما چیکار کردی؟ کاملا حق رو دادی به خانواده ات، شوهر هم پسر مردمه! یه غریبه مقصره باید بیاد عذر خواهی کنه! کسی که اولویت زندگیش خانواده در حال شکل گرفتنشه، اینجور مواقع به جای اینکه عزا بگیره و با خودش بگه به عروسمون توهین شد، محکم دست به کار میشه. شما با اینکه 4 ساله عقد بودید هنوز شوهرتون رو به عنوان شوهر نپذیرفتین، هنوز مامان و عروس و برادر و برادر زاده جایگاهشون بالاتره براتون... هر دفعه یکی داره میاد پا در میونی، یه بار پسر خاله، یه بار دختر دایی... خوبه که فامیل به فکرن اما اینا بعدا منت و سرکوفت و کلی حرف پخش شده داره ها!! عنان زندگیت رو بگیر دست خودت عروس خانم، باور کن که شما الان خودت عروسی، پس مثل یه عروس سیاست داشته باش، نگذار متن زندگی قشنگت رو دیگران بنویسن... شما این وسط به جای اینکه پشت زن برادر قایم بشی و بگی آخی داره گریه می کنه آبرومون رفت، عوض اینکه بشینی تو خونه بگی شوهر بیا از عروس ما عذر خواهی کن، باید خودت دست به کار می شدی، اصلا نیازی نبود بحث به خانواده شوهر هم برسه... بلکه اگه عروس ساکت شده بود که هیچی، اگه هنوز داشت کولی بازی در میورد، غیر مستقیم (مستقیم باشه اینجا هم دعوا میشه) تو خونه رو به مادر و برادر و عروس و بقیه میگفتین من مثل بقیه شانس نداشتم! خانواده خودمون انقدر خوب، یه داداش دسته گل دارم انقدر با خانمش مثل گل رفتار کرده که الان به خاطر رفتار شوهر من داره مثل ابر بهار گریه می کنه! اما چیکار کنم؟ شوهر من خوب یا بد الان شوهرمه، به نظرتون باید زندگیمو به هم بریزم؟ واقعا دیگران به جای گریه باید از این اتفاقات درس بگیرن و بیشتر قدر خانواده ما رو بدونن...

    بعد هم میرفتی پیش شوهر میگفتی رفتارت درست نبود، اما فعلا وقت این حرفا نیست و میخوام عروسیم به بهترین نحو برگزار بشه، حالا بعد از عروسی که وقت بیشتر داریم در موردش حرف میزنیم... (اینکه به بعد موکول میشه منظور این نیست که کینه بشه رو دلتون، بعد دیگه ان شاء الله همه چی درست شده و تنش ها از بین رفته و شوهر شما میشه همون پسر خاله ای که قبلا بهش جواب مثبت دادید، نه این شخصیتی که الان میبینید، حالا اگه باز تکرار شد، اون موقع وقت بیشتر هست بررسی کردنش، شما بالاخره این داماد رو انقدر میشناسید که بدونید برای یه بحث این مدلی نیازی نیست زندگی رو به هم بزنید)

    یه مسئله دیگه جدا از بقیه موارد: خوبه که یه جاهایی از یه سری خرج ها بزنیم، عوضش جای بهتر هزینه کنیم... مثلا برای شما لزومی نداشت تالار گرون قیمت بگیرید، یا به مهمونا قهوه و نسکافه بدید، در عوض چه برای نظافت خونه چه برای چیدمان دو تا کارگر می گرفتین که نه به یکی دو نفر فشار بیاد، نه همه با هم یه جا جمع شن اون هم تو همچین مواقعی که همه تحت فشارن و منتظر فرصت که بیفتن به جون هم... از نظر انسانی هم شاید فکر کنید خیلی آرمانی حرف میزنم اما این عقیده باطنی منه، به نظرم خیلی بهتره پولی که من هزینه می کنم خرج زندگی دو سه خانواده معمولی جامعه رو هرچند برای یک روز بده تا اینکه بره تو جیب تالاردار ثروتمند یا برای قهوه وارداتی صرف بشه...

  13. #30
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آبان 02 [ 04:04]
    تاریخ عضویت
    1394-2-27
    نوشته ها
    102
    امتیاز
    7,636
    سطح
    58
    Points: 7,636, Level: 58
    Level completed: 44%, Points required for next Level: 114
    Overall activity: 50.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 53 در 36 پست

    Rep Power
    21
    Array
    سلام.خیلی خستم وفردا خیلی کار دارم ولی هرشب تا یه سر به تالار نزنم اروم نمیشم.اقای خاله قزی ممنون واقعا حق باشماست .من وشوهرم ازدواج عاشقانه ای داشتیم.والان هم مطمئنم شوهرم بیشتر از هر مرد دیگه ای دلش میخواد اولویت من باشه ومن توخیلی از موارد خود شوهرم دیده که اونو اولویت قرار دادم تا خانوادم رو ولی باید قبول کنیم که دوران عقد هرچه قد هم طول بکشه باز هم خیلی فرق داره تا اینکه باهم زیر یه سقف باشیم وبتونم کاملا اولویت بندی کنم به خاطر اینکه دوران عقدهرکسی با خانواده خودش زندگی میکنه وبالخره هرچه قدر هم خانواده سخت گیر نباشن ولی یک سری محدودیتهایی وجود داره در ضمن اینو رو هم میدونم که یکی از نقطه ضعفهای من وابستگی زیاد به خانوادمه که میدونم خیلی اشتباهه ولی هیچ راهی براش سراغ ندارم که چه جور کمش کنم هر جا برم دلم شور خانوا دم رو میزنه البته بگم که هیچوقت جلوی شوهرم این حرفو نزدم که عصبی بشه.این وابستگی داره آزارم میده وبه خاطر همین وابستگیه که شوهرم به خانوادم حرف میزنه من عصبانی میشم ومیدونم به زندگی مشترکم ضربه میزنه.راه حل دیگر واقعا توصیه هاتون رو قبول میکنم.زن دادش من ادم با سیاستی نیست ومطمئنم محض کنجکاوی نیومده.بله واقعا راجع به تالار حق باشماست من خودم به شخصه اعتقادی به خرج زیاد برای عروسی ندارم وبا گرفتن این تالار مخالف بودم وحتی دلم میخواست یه جشن خیلی خصوصی وخلوت داشته باشیم تا هزینه ها کم بشه.در مورد کارگر هم با شما موافقم وحتی پیشنهاد دادم به شوهرم ولی قبول نکرد وگفت وسیله هان تازن وکارگرا درست حمل نمیکنن وممکنه ضربه بزنن.وبه بقیه توصیه هاتون هم عمل میکنم.خیلی ممنون که تنهام نمیذارید.شاید فردا هم به تالار سر زدم ولی دیگه تا چند روز اینده نمیدونم میتونم سر بزنم یانه.ولی از همه کسایی که به تاپیکم سر زدن تشکر میکنم.

  14. کاربر روبرو از پست مفید mlika2 تشکرکرده است .

    khaleghezey (شنبه 10 مرداد 94)


 
صفحه 3 از 4 نخستنخست 1234 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. نکات برگزاری مراسم عروسی
    توسط melalceremony در انجمن نامزدی و عقد
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: دوشنبه 17 آبان 95, 13:43
  2. سه ماهه عروسی کردیم و احساسم به شوهرم سرد شده.فقط تظاهر میکنم حالم خوبه
    توسط nasmas در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: پنجشنبه 30 اردیبهشت 95, 20:11
  3. قهر خانواده همسرم قبل عروسی و اکنون سعی در برقراری رابطه و آشتی بعد عروسی
    توسط نازگل71 در انجمن اختلاف و دعوا با خانواده همسر
    پاسخ ها: 29
    آخرين نوشته: شنبه 22 اسفند 94, 12:20
  4. اختلاف با همسر درمورد محل زندگی بعد عروسی
    توسط بهار67 در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 15
    آخرين نوشته: سه شنبه 29 بهمن 92, 10:29
  5. مشکلات عروسی
    توسط bita65 در انجمن سایر سئوالات مربوط به ازدواج
    پاسخ ها: 11
    آخرين نوشته: پنجشنبه 12 دی 92, 17:40

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 05:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.