سلام دوستان منو میشناسین
آگه فرشته جون اجازه بدن من دوباره بقیه اتفاقاتو یه خورده ریز بگم
دوست ندارم هیچی نیمه کاره بمونه
بعد از قفل کردن تاپیکم روزهای سختی داشتم هیچ جوری نمیتونستم بیام بگم و کمکم کنید. نمیدونم چرا امکان باز کردن تاپیک جدیدم نبود
حداقلش آینه که آدم حرفامو این جا میزنه و دیگه تو خونه خرابکاری نمیکنه و ارومه
یکی تو گروه عاشق همسرم شد وهمسرم از گروه انداختش بیرون. ولی دوباره عضوش کرد.
منم عصبانی شدم و به عنوان یه دختر که این تجربه رو داشته به همسرم گفتم تو مقصری
بعد فرداش همسرم گفت میخواد با من درد دل کنه گفت تو یه گروه شش ماه پبش با خانمی آشنا شده که براش میمیره همدیگرو دوست دارن و نمیتونه ترکش کنه یه هفته ترک کرده داشته میمرده
نمیدونست که اینور من سکته کردم هیچی نمیفهمیدم گفت تنهام و غیر از اون و این گروه کوچیک جدید کسیو ندارم
و گفت زنم بهم ظلم کرده و خیانت فقط با کس دیگر بودن نیست
آخرش گفت شوخی کردم و بخاطر اینکه من نسبت به عاشق شدن دختره تو گروه حساس شدم اینو گفته
ولی من تا صبح نخوابیدم و از شدت گریه چشام عین عدس شده بود
فرداش جمعه بود رفتیم خونه مادرش اینجاهم همش اس میداد و میگفت زندگی تو منو منقلب کرده و من بقیه رو بلاک کردم تو رو هم همینطور تنهایی نمیتونم با تو باشم. احساس کردم میخواد دکم کنه
شب تو خونه نتونستم دووم بیارم گفتم آگه کسی تو زندگیت هست نمیخوام مزاحمت باشم بدم میاد بهم ترحم کنی
اونم گفت منم بدم میاد یه روز بعنوان دکتر یه روز بعنوان دختره تنها میای خودتو لوس میکنی
حاشا نکردم و گفتم اتفاقی بوده باور کرد. توی این گروه جدید داره سعی میکنه از دنیا جدا شه. همشون خل بازی در میارن. منم اونشب خل بازی درآوردم
بهش گفتم دوباره برو اسم خودتو عوض کن من دنبالت بگردم.
خودش گفت یاد آقا و خانم اسمیت افتاد. منظورم اینه که فعلا ختم به خیر شد
در ضمن قضیه عاشق شدن اون دختر به همسرم هم سرکاری بود یعنی شوهرم خواسته بود که اون خآنم بگه من عاشق شدم
ولی ازتون میخوام کمکم کنید رو عزت نفس و احساسات خودم کار کنم. دوست دارم قوی باشم و عشقمون یه طرفه نباشه و همسرم هم عاشقم باشه
ممنون که وقت گذاشتین
علاقه مندی ها (Bookmarks)