سؤال: در اغلب دعاهایی که میخوانیم، خداوند را با اسامی و صفاتی نام میبریم که به انسانها نیز قابل نسبت دادن است. مثلا میگوییم یا رحمان، یا رحیم، یا عالم، یا قادر، یا غنی و …
آیا خداوند نیز همانند ما انسانهاست و فقط در سطح بالاتری از علم، رحمت، قدرت و … قرار دارد؟
پاسخ:
خیر، آیات و روایات به ما میگویند که خدا و خلقش هیچ شباهتی با هم ندارند:
لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْ ءٌ (شوری، ۱۱)
هیچ چیزی مانند او نیست.
امام علی علیهالسلام:
من شبّه اللّه بخلقه فهو مشرك، إن اللّه تبارك و تعالى لا يشبه شيئا و لا يشبهه شيء، و كل ما وقع في الوهم فهو بخلافه. (التوحید، ص۸۰)
هر كس خداوند را مانند خلق داند مشرك است، خداوند تعالى به چيزى شباهت ندارد و هیچ چيزى مانند او نيست، هر چه در تصور آيد، او بر خلاف آن است.
امام رضا علیهالسلام:
كل ما في الخلق لا يوجد في خالقه، وكل ما يمكن فيه يمتنع في صانعه (کافی، ج۱، ص۱۱۷)
هر چه در مخلوق باشد در خالقش پيدا نمىشود، و هر چه در خلق ممكن باشد در آفرينندهاش ممتنع است.
امام باقر علیهالسلام نیز این اشتباه رایج را با مثالی توضیح میدهند:
كلّما ميزتموه بأوهامكم في أدق معانيه مخلوق مصنوع مثلكم مردود إليكم و لعل النمل الصغار تتوهم أن للّه تعالى زبانيتين فإن ذلك كمالها و يتوهم أن عدمها نقصان لمن لا يتصف بهما و هذا حال العقلاء فيما يصفون اللّه تعالى به
هر آنچه که شما آن را در اوهام خودتان در دقیقترین معانیاش تمیز دهید، مخلوق و مصنوعی است مثل خودتان (خدا نیست)؛ که به خودتان باز می گردد. چه بسا مورچهٔ ریز، خیال میکند که همانا خداوند متعال نیز دو شاخک دارد. چرا که شاخک داشتن، کمال خودش (مورچه) است و خیال میکند که شاخک نداشتن، نقصان است برای آنکه شاخک ندارد. حالِ عقلا* نیز در توصیف خداوند متعال به همینگونه است.
* آنهایی که با کنکاش عقلی میخواهند خدا را تمیز دهند و توصیف کنند.
در روایات دیگر نیز وارد شده است که معرفت صحیح خدا خارج از دو حد است: حد تعطیل و حد تشبیه. یعنی نه میتوان گفت خدا وجود ندارد. و نه میتوان او را به هر نحوی شبیه به خلقش دانست. تنها میتوان گفت که این دنیا خالقی دارد، اما شبیه هیچ چیزی نیست.
اشکال: اگر خداوند همانند انسانها نیست، پس چرا اسامی و صفاتی مشابه انسانها برای خود انتخاب نموده؟ این خود باعث ابهام و کجفهمی بندگان میشود و ممکن است آنها خدا را مشابه خود بدانند.
پاسخ:
اگر اسماء و صفات را مطابق تعریف دینی آن معنا کنیم، نه تنها ابهامی ایجاد نمیشود، بلکه متوجه میشویم که خداوند برای جلوگیری از ابهام خلقش، چنین اسامی و صفاتی را برای خود برگزیده است. این مسئله در ادامه بیشتر توضیح داده میشود.
ابتدا باید توجه داشت که این اسامی و صفات برای این برگزیده نشدهاند که مردمان خدا را به وسیلهٔ آنها بشناسند. یعنی اینطور نیست که با صفت رحمان دریابیم که خدا موجودی است که مهربانی و عاطفه دارد و دلش به خاطر بندگانش به درد میآید. اگر اینطور باشد، خدا را شبیه خلقش دانستهایم و روایات ذکرشده این کار را نهی نمودهاند. به علاوه، شناسایی ذات خداوند نیز مطابق روایات فوق، محال است.
روایات، دلیل خلق این اسماء و صفات را توضیح دادهاند:
عَنِ ابْنِ سِنَانٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا الْحَسَنِ الرّضَا (ع) هَلْ كَانَ اللّهُ عَزّ وَ جَلّ عَارِفاً بِنَفْسِهِ قَبْلَ أَنْ يَخْلُقَ الْخَلْقَ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ يَرَاهَا وَ يَسْمَعُهَا قَالَ مَا كَانَ مُحْتَاجاً إِلَى ذَلِكَ لِأَنّهُ لَمْ يَكُنْ يَسْأَلُهَا وَ لَا يَطْلُبُ مِنْهَا هُوَ نَفْسُهُ وَ نَفْسُهُ هُوَ قُدْرَتُهُ نَافِذَةٌ فَلَيْسَ يَحْتَاجُ أَنْ يُسَمّيَ نَفْسَهُ وَ لَكِنّهُ اخْتَارَ لِنَفْسِهِ أَسْمَاءً لِغَيْرِهِ يَدْعُوهُ بِهَا … (کافی، ج۱، ص۱۵۳)
ابن سنان گويد از امام رضا عليهالسلام پرسيدم: آيا خداى عز و جل پيش از آنكه مخلوق را آفريند بذات خود شناسائى داشت؟ فرمود: آرى. عرض كردم: آنرا مىديد و مىشنيد؟ (خودش نام خود را مىگفت و خودش مىشنيد؟) فرمود نيازى به آن نداشت زيرا نه از آن پرسشى داشت و نه خواهشى، او خودش بود و خودش؛ او قدرتش نفوذ داشت پس نيازى نداشت كه ذات خود را نام ببرد. ولى براى خود نامهائى برگزيد تا ديگران (خلق) او را به آن نامها بخوانند…
امام جواد علیهالسلام:
… پناه مىبرم به خدا كه با خدا چيز ديگرى در ازل بوده باشد! بلكه خدا بود و مخلوقى نبود، سپس اين اسماء و صفات را پديد آورد تا ميان او و مخلوقش واسطه باشند و بوسيله آنها بدرگاه خدا تضرع كنند و او را پرستش نمايند و آنها ذكر او باشند، خدا بود و ذكرى نبود و كسى كه بوسيله ذكر ياد شود همان خداى قديمست كه هميشه بوده. و اسماء و صفات مخلوقند و معانى آنها و آنچه از آنها مقصود است همان خدائيست كه اختلاف و بهم پيوستگى او را سزاوار نيست… (کافی، ج۱، ص۱۵۷)
امام رضا علیهالسلام:
… آنگاه خداى تبارك و تعالى خود را به نامهائى توصيف نموده كه چون مخلوق را آفريد و پرستش و آزمايش آنرا خواست، ايشان را دعوت كرد كه او را به آن نامها بخوانند، پس خود را شنوا، بينا، توانا، قائم، گويا، آشكار، نهان، لطيف، آگاه، قوى، عزيز، حكيم، دانا و مانند اينها ناميد و چون بدخواهانِ تكذيبكننده اين اسماء را ملاحظه كردند و از طرفى از ما شنيده بودند كه از خدا خبر مىداديم كه چيزى مانند او نيست و مخلوقى حالش چون او نباشد، گفتند: شما كه عقيده داريد خدا مانند و نظيرى ندارد پس چگونه اسماء حسنای خدا را شريك خود ساختيد و همه را نام خود پذيرفتيد، اين خود دليل است كه شما در تمام يا بعضى حالات مانند خدا هستيد زيرا نامهاى خوب را براى خودتان هم جمع كرديد.
ما به آنها جواب گوئيم همانا خداى تبارك و تعالى بندگانش را به اسمائى از اسماء خويش با اختلاف معانى الزام نموده است چنانكه يك اسم دو معنى مختلف دارد، دليل بر اين مطلب گفته خود مردم است كه نزد آنها پذيرفته و مشهور است و خدا هم مخلوقش را به همان گفته خطاب كرده و به آنچه مىفهمند با آنها سخن گفته تا نسبت به آنچه ضايع كردند حجت بر آنها تمام باشد، گاهى به مردى گفته مىشود: سگ، الاغ، گاو نر، سكره، علقمه، شیر، تمام اينها بر خلاف حالات مرد است. و اين اسامى به معانى كه براى آنها نهاده شده بكار نرفته است، زيرا انسان نه شير است و نه سگ، اين را بفهم خدايت بيامرزد.
…و باز پروردگار ما شنوا ناميده شد نه به اين معنى كه سوراخ گوشى دارد كه با آن آواز را بشنود و با آن چيزى نبيند مانند سوارخ گوش ما كه از آن مىشنويم ولى با آن نتوانيم ديد. خدا خود خبر دهد كه هيچ آوازى بر او پوشيده نيست و اين بر طبق آنچه ما اسم مىبريم نيست، پس او هم در اسمِ شنيدن با ما شريك است، ولى معنى مختلف است، همچنين ديدنِ او با چشم نيست چنانكه ما با چشم خود ببينيم و از آن استفاده ديگرى نكنيم. ولى خدا بيناست و به هرچه بتوان نگاه كرد، نادان نيست. پس در اسم بينائى با ماست و معنى مختلف است… (کافی، ج۱، ص۱۶۲)
در نهایت، به علت عدم گنجایش این پست در نمایش تمام روایات این مبحث، به ارائهٔ خلاصهای از نکات مهم آن اکتفا میشود:
مخلوقات قادر به ادراک خداوند نیستند. خلق هیچ در مورد خدا نمیداند و لذا اگر بخواهد با خدا راز و نیاز کند، دهانش بسته است و هیچ نمیتواند بگوید.
خداوند برای اینکه خلق بتواند با او راز و نیاز کند، تعدادی از الفاظ را اختیار کرده و به عنوان علامت و نشانهٔ خود قرار داده. توجه شود که این علامتها و نشانهها همگی مخلوق هستند و لذا هیچ شباهتی به ذات الهی نداشته و کم و کیفی از ذات الهی را توضیح نمیدهند (ذات الهی اصلا کم و کیفی ندارد که بشود توضیحش داد).
این اسامی در عین اینکه همگی نشانهٔ خدا هستند، با هم مترادف نیستند. باید توجه داشت که این الفاظ دارای معانی و مفهوم هستند. غنی، غافر، رازق و… . خداوند این الفاظ را با معانی خودشان به عنوان نشانهٔ خود قرار داده است. تا اگر بندهاش طلب رزق دارد، بگوید یا رازق. اگر طلب بخشش گناهان خویش را دارد، بگوید یا غافر الذنوب و… .
به عبارت دیگر، معانی این الفاظ است که به هر یک از این اسامی حیثیت میدهد.
آنچه که در این مطلب آورده شده، خلاصهای از موضوع بوده و طبعا برخی دقایق و جزئیات آن حذف شده است. تفصیل مطلب فوق، در کتب روایی موجود است.
علاقه مندی ها (Bookmarks)