به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 10
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 تیر 94 [ 20:36]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    117
    سطح
    2
    Points: 117, Level: 2
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array

    هنوز یکماه از ازدواجم نگذشته احساس میکنم به بن بست رسیدم.لطفا راهنماییم کنیید

    سلام.نمیدونم چیکار کنم.از ازدواجم خیلی پشیمونم.خیلیییی.اصلا درک متقابل و خوبی از هم نداریم منو شوهرم.هنوز یک ماهه عروسی کردم
    به این زودی به بن بست رسیدم.نمیخوامش.همش میگم کاش زمان به عقب برمیگشت.خسته و بی انگیزه ام.از طرفی دوست ندارم به این زودی مطلقه باشم.چی کار کنم؟؟؟

  2. #2
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 04 دی 97 [ 09:08]
    تاریخ عضویت
    1388-1-24
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    8,262
    سطح
    61
    Points: 8,262, Level: 61
    Level completed: 38%, Points required for next Level: 188
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Veteran5000 Experience PointsTagger Second Class
    تشکرها
    123

    تشکرشده 113 در 55 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام...اینقدر زود فکر طلاق توی ذهنتون نیارین....به دنبال حل مشکلات و درک متقابل باشین به هر نحوی...مشاور..صحبت با همسرتون..به هر نحوی!

    مشکلاتتون بیان کنین تا بتونیم کمک حداقلی بهتون بکنیم...

    موفق باشید

  3. کاربر روبرو از پست مفید grey-sm تشکرکرده است .

    بهاره6666 (سه شنبه 09 تیر 94)

  4. #3
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 تیر 94 [ 20:36]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    117
    سطح
    2
    Points: 117, Level: 2
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.لطفا ازم سوالهای جزیی بپرسید تا بتونم جواب بدم.چون واقعا نمیدونم مشکل چیه و چی باید بگم.فقط میدونم روزی نبوده که از دست هم دلخور نباشیم.انگار جفتمون پشیمونیم.اگه ادامه پیدا کنه یا جدا میشیم یا افسردگی میگیریم
    ضمنا به دلیل مسایل کاری شوهرم و به اختیار خودم فعلا در یه روستاییم!!خودم هم قبلا اینجا کار میکردم و اینجا همو پسندیدیم .دسترسی به مشاور ندارم حضورا.البته من الان بیکار شدم.
    هنوز به جدایی جدی فکر نکردم و نمیتونم فکر کنم.به دلیل اینکه خانوادم ازرده میشن.ولی خیلی دلم میخواست خانواده و فامیل متوجه نمیشدن و از این زندگی میرفتم
    ویرایش توسط بهاره6666 : سه شنبه 09 تیر 94 در ساعت 19:23

  5. #4
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 30 بهمن 94 [ 13:54]
    تاریخ عضویت
    1392-4-01
    نوشته ها
    139
    امتیاز
    2,929
    سطح
    33
    Points: 2,929, Level: 33
    Level completed: 20%, Points required for next Level: 121
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class1 year registered
    تشکرها
    85

    تشکرشده 129 در 66 پست

    Rep Power
    24
    Array
    اصلا درک متقابل وخوبی ازهم نداریم میشه بیشتر توضیح بدید که منظورتون چیه؟
    چندسالتونه؟
    ازدواجتون سنتی بوده یا اشنایی قبل ازازدواج چه مدت؟
    چه عواملی باعث شده ازهم دور بشید؟

  6. #5
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 تیر 94 [ 20:36]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    117
    سطح
    2
    Points: 117, Level: 2
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط matinalone نمایش پست ها
    اصلا درک متقابل وخوبی ازهم نداریم میشه بیشتر توضیح بدید که منظورتون چیه؟
    چندسالتونه؟
    ازدواجتون سنتی بوده یا اشنایی قبل ازازدواج چه مدت؟
    چه عواملی باعث شده ازهم دور بشید؟
    من 28 و همسرم 29
    ازدواجمون اصلا سنتی نبود.
    من یک سال و نیم توی این شهرستان کار میکردم.که 10 ساعت از خونه پدر و مادرم فاصله داره
    شش ماه بعد از ورودم احساس کردم همسرم که همکارم بود به من توجه داره.البته نه اینکه عاشقم باشه.ولی کلا قصد ازدواج داشت و دوست داشت فرد مورد نظرشو پیدا کنه.ما به مرور به هم نزدیکتر شدیمو ایشون ازم خواستگاری کرد که من کلا دیگه تو فکر ازدواج نبودم و مجردی رو ترجیح میدادم.اما ازم خواست که آشنا بشیم با هم و بهش فرصت بدم که دادم.چند ماه بعد اجازه دادم برای خواستگاری با خانوادش بیان خونمون و همه چیز خوب پیش رفت و بعد از 6 ماه نامزدی ماه قبل ازدواج کردیم.علاقه آتشینی بهش نداشتم.اما بعد از خواستگاری همه وقت دیگه توی محل کار با هم بودیم.چون دل خوشی هم از هم خونه ایهام توی محل کارم نداشتم و دوست داشتم وقتمو جای دیگه صرف کنم صبح تا شب پیش هم بودیم و از آینده و همه چیز حرف میزدیم.
    اون موقع من پر نشاط تر بودم
    و هر دو مون پرحرف
    نمیدونم چی شد که رضایت به ازدواج دادم.اما همیشه یه رگه هایی از پشیمونی در من بود.از همون اوایل نامزدی که دلیل خاصی نداشت و فقط یک حس بود
    وقتی عروسی کردم باورم نمیشد که این کارو کردم.هنوز برام گنگ بود قضیه!اما ته دلم راضی بودم
    الان نمیدونم مشکل چیه.از شخصیت ماست یا چی
    با هم نمیسازیم و خیلی وقتها از هم دلخوریم.دوران آشنایی و بعد نامزدی هم اینطور بودیم اما کمتر و تک و توک
    مثلا امروز کاری رو میخواست یه شهر دیگه انجام بده.و باید میرفت اونجا که نشد.گفتم نمیشه از فکس و ایمیل و این چیزا استفاده کنی که گفت من کسی رو نمیشناسم فقط خانم فلانی رو میشناختم که تو گفتی دیگه باهاش کاری نداشته باش.
    منم گفتم چون رابطه جالبی نبود.رابطه همکاری که وایبر زدن دوازده شب که کجایی و چی کار میکنی نیست(چون توی دوره آشنایی متوجه چتهای دوستانش از طریق وایبر با این خانم شدم که شبیه دو تا دوست معمولی بود.یعنی فراتر از همکار و نپسندیدم و رابطشون قطع شد)
    خلاصه دوباره حرف اون خانم و قطع رابطشونو پیش گرفت و گفت ما فقط همکار بودیم.منم گفتم نه فراتر از همکار بود چتهای دوازده شب و من نمیپسندم.هروقت تعریف رابطه همکاری برات روشن شد با هم حرف میزنیم!
    سر همین موضوع به این کوچیکی ازم ناراحت شد و گفت به من تهمت میزنی و منم گفتم مگه من چی گفتمو بحثمون بالا گرفت.آخرشم که خیلی عصبانی شدم گفتم چرا بحث به این کوچکی رو بزرگ کردی چرا ما باز داریم دعوا میکنیم که گوشی رو روم قطع کرد و الکی تا الان محل کارش مونده که همو نبینیم!
    خلاصه هر روز موضوعات کوچک پیش میاد و اصلا حرف و منظور همو نمیفهمیم و دعوا میکنیم.دعوا نه اینکه همو بزنیم یا چیز میز بشکونیم.اما یه جور احساس ناراحتی و نزدیک نبودن.دلخوری.نمیدونم اسمش چیه
    پشیمون میشم که به خاطر همچین ازدواجی دوباره از خانوادم دور شدم.از همه چیزم گذشتم و الان بیکار توی یه شهر دور افتاده ام که انقدر ماههای آخر کارم سری قبل اذیتم کردن که حتی حوصله شروع کارم توی بخش خصوصیرو ندارم!خب اما برگشتنم به اینجا فقط و فقط واسه شوهرم بود.احساس میکنم خیلی سرد شدم بهش.نمیتونم شاد باشم و احساس میکنم این قضیه دو طرفست.گاهی همو بغل میکنیم و بهم محبت میکنیم و میگیم فردا روز دیگه ایه.اما نیست....احساس میکنم اختلاف شخصیتمون عمیقه.لطفا اگه سوال دیگه ای هست که جهت دار باشه خیلی ممنون میشم که راهنماییم کنید

  7. #6
    Banned
    آخرین بازدید
    جمعه 15 شهریور 98 [ 10:41]
    تاریخ عضویت
    1393-10-23
    نوشته ها
    198
    امتیاز
    5,315
    سطح
    46
    Points: 5,315, Level: 46
    Level completed: 83%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    12

    تشکرشده 247 در 126 پست

    Rep Power
    0
    Array
    شما به بلوغ فکری نرسیدی و ازدواج براتون زود بوده!
    درسته 28 سالتونه ولی هنوز به درک درستی از زندگی مشترک نرسیدید و عامل 90 درصد این مشکلات هم همون حرفی که جدید و گفتید باورم نمیشد مجردیم تبدیل شد به متاهلی. چون ته دلت مجردی رو میخواستی اروم اروم پشیمون شدیم دعواهای تک و توک تبدیل شد به دعواهای روزمره.
    درواقع من فکر نمیکنم مشکل از شوهرت باشه. مشکل از فکر شماست که متمایل به مجردی هست.

  8. #7
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 11 شهریور 94 [ 19:18]
    تاریخ عضویت
    1393-10-13
    نوشته ها
    6
    امتیاز
    498
    سطح
    9
    Points: 498, Level: 9
    Level completed: 96%, Points required for next Level: 2
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 16 در 4 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خوشحالم مسالت رو مطرح کردی اگه حرفایی که می گمو گوش کنی یه رابطه خوب خواهی داشت با هر کی که طرفت هست اول اینکه زن و شوهر باهم کار نکنن خیلی بهتره و رابطتون فقط زن و شوهری باشه عالیه و بهتره که محل کارتون رو یکیتون عوض کنه و برید دنبالش و اگه هم به پولش نیاز نداری می تونی موقتا خانه داری کنی تا یه شغل خوب یه جای دیگه پیدا کنی .... پس رابطه زن و شوهر فقط باید همین رابطه باشه نه هیچ چیز دیگه ... باشه ؟ دوم اینکه باید از خودت سوالای درستی بپرسی ... بپرس رابطمو چطوری بهتر کنم ؟ چطوری بهتر حرف بزنم ؟ چطوری خواستمو بهتر مطرح کنم ؟ چطوری احساس مثبت تو خودم و همسرم به وجود بیارم ؟ چطوری دعوارو تبدیل به یه مساله برای حل کردن کنم ؟ هر وقت از موضوعی ناراحت بودی بهش بگو عزیزم من این موضوع (مثلا اینکه با همکارت چت میکنی) ناراحتم ، می دونم به نظرت چیز کوچیکی میاد اما به نظر من بزرگ میاد ، میخوام که برای تو هم مهم باشه و درک کنی که از این موضوع ناراحت میشم ..... نحوه حرف زدنت باید از این به بعد همینطوری بشه که الان گفتم .... باید کاری کنی که ناراحتی تو تبدیل بشه به یه مساله که دو تایی حلش کنین .. باشه ؟ بشین و بنویس که چه چیزی تو شوهرت برات جذاب بود که خواستی زنش شی ؟ ویژگیای مثبتشو بنویس ... همین الان شروع کن نوشتن ، نگو بعدا ، همین الان ، بهت قول میدم تاثیرش خیلی خوبه ... سرزنش هم از این به بعد اصلا و ابداً نداریم ... حق نداری شوهرتو سرزنش کنی ، باشه ؟ سرزنش دیگه بی سرزنش ... چرا این کارو کردی ؟ چرا اون کارو کردی ؟ چرا اینجوری هستی ؟ اینارو بذار کنار ، این نحوه حرف زدن رابطه رو خراب میکننه ... باید یاد بگیری خیلی با سیاست و ظریف حرف بزنی مثل یه سیاستمدار ... می تونی ؟ اینم بدون یه رابطه خوب هیچ وقت خود به خود به وجود نمیاد ... حتی اگه بهترین رابطه هم باشه نیاز داره به نگهداری و بهتر شدن ... پس از این به بعد هدفت این باشه که برای بهتر شدن رابطت تلاش کنی و مطالعه کنی و یاد بگیری .... بهترین راه یاد گرفتن هم مطالعست ... اگه از الان شروع کنی به یادگیری مهارت های ارتباطی و ارتباط با جنس و مخالف و .... بهت قول میدم خیلی زود از رابطت لذت میبری ... بهم همینجا قول بده که شروع میکنی به یادگیری ... کتاب میری میخری ، تو نت سرچ میکنی چون پر از مطلبه

  9. #8
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 30 فروردین 95 [ 04:00]
    تاریخ عضویت
    1393-10-20
    نوشته ها
    53
    امتیاز
    1,869
    سطح
    25
    Points: 1,869, Level: 25
    Level completed: 69%, Points required for next Level: 31
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    8

    تشکرشده 63 در 30 پست

    Rep Power
    0
    Array
    ببخشید اینو مطرح میکنم اینجا.اما ممکنه این حالتتون ریشه در روابط روزمره و بالاخص روابط ج ن س ی شما داشته باشه.به نظرم علاوه بر حرفهای خیلی خوب و راهنماییهای آقای حسن و سایرین به این جنبه از رابطتون هم فکر کنید که چه طوره و آیا نیاز به بهتر شده داره؟

  10. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 17 تیر 94 [ 20:36]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    8
    امتیاز
    117
    سطح
    2
    Points: 117, Level: 2
    Level completed: 34%, Points required for next Level: 33
    Overall activity: 20.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class7 days registered100 Experience Points
    تشکرها
    1

    تشکرشده 2 در 2 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام آقای حسن.ممنون.صحبتهاتون واقعا آرامش بخش بود.و آرومم کرد که منطقی تر فکر کنم.
    خب الان که من بیکارم.و همین بیکاری باعث پریشانتر شدن من هم میشه.البته درسته همکار بودیم اما توی تقریبا دو تا ساختمان اداری جدا که شاید کمتر با هم بودیم طی ساعات اداری.اما به محض پایان تایم کارمون کلا دیگه پیش هم بودیم
    واقعا قصدمو از ازدواج نمیدونم.چون اصلا احساس نیاز نمیکردم.و راحت بودم و ترجیح میدادم برم خارج از کشور تنها توی یه آپارتمان کوچولو توی یه محیط کار خوب به تحقیقات و کارم ادامه بدم.و با پدر و مادر و برادرا و فامیلا و دوستام خوش باشم هر از گاهی
    چون آدم اجتماعی هم هستم و دورم شلوغه همیشه
    اما صفات خوب شوهرمو همینجا میگم
    با ایمان و اهل نمازو روزه و خیرات و مستحبات
    صادق
    رک گو
    خوش قیافه و جذاب
    تحصیلکرده
    خانواده دوست
    خانواده دار
    با شخصیت و جنتلمن و مودب و باوقار
    ساعی در کارهاش
    مودب و خوشرو اما در عین حال کمتر اجتماعی ،با تعداد دوستان و رفت و امد محدود که نمیدونم واسه یک آقا عیبه یا حسن!!
    اما
    از نکات منفیش
    شاید اینکه نمیدونه من زنم و باید با یک زن چه طور رفتار کرد.حق هم داره چون قبل از من با دختری در ارتباط نبوده.فقط یکبار به کسی علاقه مند بوده که به قول خودش برای آشنایی ازدواج طی یکسال پنج بار تلفنی حرف زدن!ببینید گاهی فکر میکنه من پسرم و شوخیهای پسرونشو میاره خونه.مثلا راجع به فلان خصیصه توی اندام یه دختر همکارش برام تعریف میکنه.بعد میپرسم این حرفو از کجا اوردی تو!!!میگه بقیه پسرها گفتن!منم میگم عزیزم من زنتم و ناراحت میشم.اگه اینا حرفهای جمع پسرونتونه همون جا بگید.لزومی نداره به من بگی بعدم اگه اینطورین که به تن و بدن و سایز همه چیز طرف مقابل کار دارن بهتره تو باهاشون کمتر بپری و حرف بزنی چون دیگه الان متاهلی
    بعدش میکه تو مگه بهترین دوست من نیستی واسه اینکه بهترین دوستمی گفتم!!!حالا بیا بهش بگو آقا من بهترین دوستت!!حرفهایی که همکارات امروز راجع به تن و بدن فلانی گفتن واسه من گفتن داره؟؟؟خب من ناراحت میشم.نمیشم؟بزار شوخیهای پسرونتون واسه خودتون بمونه خب!!!
    یعنی میدونی همین چیزای کوچیک.خیلی خیلی کوچیک.تازه بهش بر میخوره.یه چیز میگه.به منم برمیخوره.اونوقت بیا و درستش کن!!!
    یا یه چیز کوچیک دیگه.مثلا مهمون داریم و خونمونم 300 متره و تنها نمیتونم تمیزش کنم.میگم من همه کارها رو میکنم اما مرتب کردن جای ظرفها و یکسری خریدها باتو.قبول میکنه.اما تا دقیقه نود بازی میکنههههه با موبایلش و من از همون لحظه اول توقع دارم همه کارها طبق برنامه ریزیامون پیش بره تا آبرومون نره.اما انقدر بی خیال میشینه و منم دست تنها تا آخر جیغ و دادمون بره هوا!
    یعنی این چیزای کوچیک کوچیک شده یه معضل آزاردهنده هرروزه.واقعا هرروزه!
    بگم چه چیزای دیگه ای بوده که صلب آرامشکرده ازمون باور کنید یادم نمیاد بس که مسخره بودن و ما نتونستیم با یه زبون مشترک حلشون کنیم
    یه چیز دیگه که اخیرا برامون معضل شده یک نوع فتیش هست که من در ایشون حس کردم.فتیش ایشون نسبت به خانمهایی با چشمهای روشن.که حتی بعد چند ماه یاد اون خانمها وهستن!و به صورت اغراق امیزی براشون جذاب و محرکه.در این حد که من موندم چرا با همچین خانمی ازدواج نکرده.البته من بور و زیبا هستم اما با چشم تیره.متوجه این خصیصه هم شدم در ایشون.
    دوران نامزدی هم بهم گفتن اکه بخوام باب طبع من بشی و لنز بزاری گاهی چی کار میکنی که من گفتم میترسم و هرگز این کارو نمیکنم.قضیه رو جدی نگرفتم اما حالا میبینم که یه معضل و یه فتیش و علاقه اغراق امیزه در ایشون.حالا برای این مساله باید درمان بشن یا مشاوره تا از سرشون بیفته؟!!چون میترسم مشکل ساز بشه و این حس اغراق امیزی که داره باعث بشه به مرور و عادی شدن من از زن ایده آل بودنش فاصله بگیرم.
    ممنون دوست عزیز دیگرم.روابط جنسیمون هم متاسفانه هنوز خیلی بی ایراد نیست و شاید حق با شماست.
    ممنون میشم بازم راهنماییم کنید

  11. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 09 مهر 94 [ 02:08]
    تاریخ عضویت
    1394-3-13
    نوشته ها
    7
    امتیاز
    287
    سطح
    5
    Points: 287, Level: 5
    Level completed: 74%, Points required for next Level: 13
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    3 months registered250 Experience Points
    تشکرها
    0

    تشکرشده 3 در 3 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام خب امتیازات ایشون هر کدومش میتونه ارزوی یه خانم باشه بنظرم تو ظاهر بخصوص لنز با مشورت متخصص هرازگاهی استفاده کنید وقتی به یکی بگی چرا معمولا موضع میگیره شما سعی کن با مهربونی بهش بگی اقایون از غر زدن خوششون نمیاد و زود دلسرد میشن اگه ایمانش قوی باشه و نمازش از سر عادت نباشه بعیده چشمش دنبال کسی باشه اما. مردا معمولا تنوع طلبن نه اینکه حتما همیشه فکر خیانت باشن اما خیلیاشون با دعواهای زیاد دلسرد میشن شاید چون بیکارید حساستر شدین سعی کنید خودتونو مشغول کنید و یه سفر دو نفره برید امیدوارم مشکلتون حل شه به اینم فکر کنید خیلیا بدتر از شمان همسر شکاک یا کتک زن دارن... زندگی ایده ال توش سختی و اسونی هس بهاشم صبر و چشمپوشی از برخی کاستی هاس
    ویرایش توسط henasa : شنبه 13 تیر 94 در ساعت 06:18


 

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دوستان راهنمایی بفرمایید این ازدواج به صلاح من است یا نه؟
    توسط سرشار در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 31
    آخرين نوشته: پنجشنبه 12 آذر 94, 23:26
  2. پاسخ ها: 24
    آخرين نوشته: یکشنبه 22 شهریور 94, 15:07
  3. پاسخ ها: 27
    آخرين نوشته: پنجشنبه 02 بهمن 93, 14:29
  4. بیایید آیینه یکدیگر باشیم؟!
    توسط sanjab در انجمن مسائل واخبار اعضاء و تالار
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: جمعه 14 بهمن 90, 00:12
  5. پسر داییم منو می خواد من ازاون بدم مییاد
    توسط nafise2000 در انجمن خواستگاری
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: چهارشنبه 20 شهریور 87, 16:41

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 14:09 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.