سلام دوستان عزیز
ای تک.
سوگند
تنهای
ستاره خانوم
دختر جوان
اتوسا خانوم
سحر خانوم
دوچمدان سیزده کیلوی
کجاین پس شما چرا تنها گذاشتین لطفا از راهنمایهاتون بگین
من خودمم گفتم از اولش تقصیراتی داشتم.من نامزدمو ک محدود نمیکنم.ایشون همونجور ک اولین جلسه خاستگاری دیدمشون و چندین بار حدود 2 ماه قبل عقد ما حرف زدیم بیرون رفتیم و دیدمش.من اون زمان ک اونجوری بود رو قبول دارم.
ایشون بعد اینکه عقد کردیم کلی عوض شد.طرز ارایش کردنش لباس پوشیدنش همه و همه عوض شد یهوی.منم وقتی میام میگم خانوم یکم از اون ارایش کم کن میگه کمه.میگم زیاده میگه به نظر من کمه.
یعنی میبینم به نظر من اهمیت نمیده.فقط حرف خودشو میزنه خب حق دارم ناراحت بشم.من نمیگم ک ارایش نکنه یا لباس ک دوس داره رو نپوشه.میگم یکم هم نظر منو بپرسه .اهمیت بده.خدا کنه من شوهرش هستم.ولی انگار نه انگار.خب تو همچین شرایطی باید چیکار کنم؟
خودش رفته به خونوادم گفته اون روز ک من نرفتم خونشون منو میبر میزاشت خونمون.
نیومده بگه ک چیکار کرد.منم بردم رسوندمش خونشون.بدون اینکه چیزی بگم.فقط گفتم به سلامت..گفته ک من بهش گفتم بزار بیای خونمون اونقد اذیتت میکنم ک خودت فرار کنی.
یا گفته ک میرم یکی دیگرو میگیرم تو بمونی خونه.من هیچ وقت همچین حرفایرو نزدم اصلا.
به نظرتون منظورش چیه.؟؟؟؟من باید چیکار کنم تو این شرایط.
یه روز ک رفته بودیم بیرون تو خیابون یه ماشینی پیچید جلومون و تو چهاراره وایساد و ادا در اورد.منم موقع رفتن اون ماشین بهش گفتم خر.ایشون رفته گفته ک به من گفته خر.در واقع من به این همچین حرفیرو نزدم.
یعنی ریزترین چیزارو بزرگ کردن با مامانش اومدن به خونواده من گفتن.
علاقه مندی ها (Bookmarks)