موضوع: حالم بده افسرده م

سلام بچها من این تایپیکو نمیدونستم تو کدوم قسمت باز کننم.بچها چنروز پیش یه تایپیک باز کردم باعنوان عاشق شدم بجوری ....مشکلم تقریبا حل شد ینی من کلی سوال تو.ذهنم بود که بچها جواب دادن .حالا من عزت نفسمو بدس اوردم .اما من هنوز اون پسر تو فکرمه اخه دلم تنگ میشه کاراییکه دوستان گفتن انجام دادم اما باز میاد تو فکرم انگار هک شده تو مغزم انگار طلسم شدم .میدونم بدرد نمیخوره میدونم بدبختم میکنه اما اظطراب دارم مدام.اگه میخواییدبگید برم پیش روان پزشک که خودم امار داروارو دارم اکساسپام.فلوکستین.والپروات .سیتالوپرام.....
بنظرتون اگه این داروارو مصرف کنم میتونم بخونم واس کنکور دکترا؟اینا خواب اوره وابستگی میاره تازه شاید یه ماه حالم خوب کنه بعدش شرو میشه.کاش پام میشکس سراغ اون اقانمیرفتم.هیچکی تو.زندگیم نیست هیچ پسری دوسم نداشته دلم میخواد ازدواج کنم تا ازین شرایط بد دربیام اما نمیشه کو اخه همشون میخوان مثل اون پسره بشن از طرفیم بابام افکارمنفی داره تاحالاخواستگار راه نداده میگه وقتی من مردم برید هرکارخواستیدبکنید من باهاتون اتمام حجت کردم ینی اصلا ب فکر جهزیه نیست تازه اسم خواستگارم نمیتونم بیارم میگه میریدبدبختدمیشید نمیتونم که باهاش دعوا کنم هرچی میگه سرمو میندازم پایین چی بگم اخه تازه داداشمم نمیزاره گیر میده.همشم توخونه خوابه من باید ناهار شامشو اماده کنم ازبس ظرف شستم دستام زمخت شده تازه اینهمه کار میکنم اخر میگه شما بریدخونه شوهر پستون میاره .منم مجبورم درس بخونم تا زمان بگزره لااقل از وقتم استفاده کنم بشدت افسردگی دارم مامانمم افسردس همیشه چراغای خونه خاموشه میگن چشممونو میزنه فکرنمیکنن که رو روحیه ادم تاثیربد میزاره .من چکار کنم من هیچوقت نمیتونم ازدواج کنم حتی اگه اون پسر هم عاقم بود نمیشد خدا چکار کنم کمکم کنید

سلام دختر خوب

خب این حالتهات طبیعیه..هرکسی هم که مثل تو بوده و خواسته فراموش کنه اولش همین طور بوده اما به مرور زمان حالش خوب شده..

اول اینکه توصیه می کنم به هیچ وجه جایی که اون اقا هست یا اثری ازش باقی مونده نرو..

دوم اینکه تو خودت باید به خودت کمک کنی..باید بتونی فکرتو کنترل کنی..راهکارهای توقف فکرو بخون http://www.hamdardi.net/thread-16432.html

یک راه خیلی مفیدی هم که دوستم تجربش کرد این بود که تمام خصوصیات بد و چیزهای بدو خورد شدن شخصیتشو نوشته بود هر وقت به اون پسر فکر می کرد سریع می رفت

اون نوشته هاشو می خوند و اروم می شد..این باعث شد که کلا از پسره بیزار بشه.

اینکه همش با خودت بگی نمی تونم و سخته و.. واقعا نمی تونی دیگه..چه ادم هایی بودن که حتی برای رسیدن به عشقشون خودکشی کردن ..ولی حالا دارن زندگیشونو می کنن

نباید توقع داشته باشی یک شبه خوب بشی..اما هر هفته باید بهتر از هفته قبل بشی..

در مورد ازدواجم بهتره فعلا بهش فکر نکنی.اول بزار حالت کاملا خوب بشه بعد سراغش برو

در ضمن پدرت حالا مخالفه..تو باید یک نفر که پدرت قبولش داره و حرف شنویش از اون بالاست و پیدا کنی و در مورد نیازت به ازدواج باهاش حرفاتو بزنی.بعد ازش بخوای تا با پدرت

صحبت کنه..بعدشم پدرت که دشمنت نیست اون از روی دلسوزی فکر می کنه قراره دخترش بدبخت شه اینو می گه..وقتی یقین پیدا کنه خوشبخت میشی مطمئن باش تا حدی

کوتاه میاد..

حالا برو روی خودت کار کن و اینقد منفی بافی نکن اینجا.تا به مرور زمان خوب خوب شی

سلام بر کبوتران دلواپس پرواز........

یه دوستی داشتم میگفت ،باید انسانها یه جایی پیدا کنند تا غم و غصه هایشان را اونجا خالی کنند - به چیزی شبیه پارکینگ - البنه پارکینگ نگرانی ها........
رهگذرم - تا این چند وقتی که در تالار همدردی هستم - بعضی موقع ها فهمیدم که تالار از هدف اصلیش دور داره میشه........ اینجا باید جایی باشه که نگرانی هایمان را بگوییم و دیگران تا اونجا که می تونند همدردی کنند.
استادی داشتیم میگفت بهترین پارکینگ ، سجاده نمازه........بگذریم.

میگن تو روز قیامت یه درختی هست به نام درخت غم و اندوه - که هرکس غم های زندگیش در آن آویزان است - هرکس میگوید درخت من از دیگران بهتر بود....اگر دوست داشتی میتونی درختتو بدی به من. اگر این کار را کنی ممنون میشم - خدم یکی دارم + شما میشه دوتا - بد نیست میتونم تو زمستون باهاشون هیزم درست کنم.
یا اون حکایتی که : شخصی خودش را از بالای ساختمان رها کرد- به هر طبقه که سقوط میکرد میدید که همه مشکل دارنند و به خودش گفت - وضع من هم آنقدر بد نبود؟
پس تسلیم دلتنگی ها نشو........

یا عبارتی که میگه : اگر باد نباشد پنبه هم استوار است- ولی اگر باد باشد چی ؟ آن موقع کوه ها استوارترنند.
زمستان روزی تموم میشه و بهار می یاد - پس دالواپس دلتنگی ها نشو .........

از این که احترام پدر و مادرت را نگه میداری خیلی خوشحالم - نشون دادی دختر با ادب و خوبی هستی. ( ویژگی های خیلی خیلی خوب زیادی داری - این هم بهش اضافه کن)
وقتی می یای خونه میبینی همه ناراحت هستند - بهترین کار اینکه به اونها روحیه بدی ....... مثلا خودت شاد باش - خاطرات خوبتان را تعریف کن - یا به خانواده بگو از این به بعد هفته ای یه بار بریم کوه. یا بریم مکان های زیارتی....
سعی کنیم روحیه دهنده باشیم. چراغ های خونه را روشن کن- پرده بکش و پنجره را باز کن - بگذار زندگی بیاید.... کارتون و فیلم های قشنگ ببنید و یا از هم تعریف کنید.......... فقط بزار غمتو خدا بدونه - نزار تو خونه کسی بدونه.

اما حکایت شما :

یروز یکی یه لیوان اب ریخت دم خونه مورچه ای یکی از مورچها گف وای سیل اومده دنیا نابود شد خونه خراب شدیم مورچه عاقله که ازهمه بزرگتربود گفت چخبرته؟ سیل چیه یه لیوان اب ریختن دنیا همچنان هست فقط خونه ما خراب شده مورچه گفت خونه من خراب بشه میخوام دنیاهم نباشه و خراب بشه اون نباشه میخوام دنیام نباشه.اصن فهرماتیش واس خودتون.

من نظر دو مورچه را قبول دارم - به شرطی که مورچه اول میگفت می خوام امام زمان (ع) باشه ولی دنیا نباشه مورچه دوم نشون داد عاقله.

خوشحالم كه قدر و ارزشت را فهميدي............تازه داري به پاي ما مي رسي قرار است گوهر شناس شوي. مثل من كه از همان اول از پشت مانيتور خودت، احساست و ارزشت را درك كردم.

دختر خاص و با ارزشي هستي ساناز يا هر اسمي كه داري...........براي اينكه خودت اين را بفهمي طرز فكرت را در مورد خودت عوض كن ........... نقاط مثبتت را بنويس و هميشه به ياد داشته باش .

از دريچه ي چشم خودت به اينه نگاه كن .... ببين چقدر معصوم و دوست داشتني هستي.

تو با وجود مشكلات و سختي هم تحصيلات خوبي داري و هم پاك زندگي كرده اي...... بايد هم منتظر باشي خدا خير و صلاحت را بدهد كه خدا اين كار را كرده...... پس بايد خدا را شكر كني....... و توكل حقيقي به خدا داشته باشي........ تو بايد بهتر از هر كسي بداني گوهري هستي كه خدا فقط مي خواهد حفظت كند و هر چه پيش آيد برايت خوشايند است.

لطفا لطفا درد دلتنگي را به جان بخر و وقتي احساساتت به قلبت هجوم مي اورد كه دوباره به ‏او فكر كني ...... به خدا فكر كن ........... بنشين و قران بخوان......... به او فكر كن اما نه به ظاهر و سرو زبانش .........به اينكه اين شخص ‏چقدر بي بها و سهل الوصول است .........‏كه چه نقاط منفي دارد .

در تاپيك قبلي كه در مورد زيبايي خودت حرف زدي مي خواستم يادآور شوم كه زيبايي چيزي نسبي است .........من فكر مي كنم تو از زيبايي خاصي هم برخوردار هستي حد اقل از نظر دروني كه مطمئنم.........اين شخصي كه از ظاهر تو ايراد گرفته خودش هم مي داند چيزي ارزشمندتر از ‏ظاهر داري كه براي او غير قابل درك است.‏اين ادم غرق الودگي است و معيار زيبايي اش هم با تو فرق مي كند .

همين رنجي كه براي فراموشي اش تحمل مي كني خوب است كه به خودت ثابت شود از هر چه كه تصور مي كني قدرتمندتر و باارزش تر هستي ....... همين كه بداني دختري هستي كه نه تنها توانسته اي با وجود احساساتت ارزشت را حفظ كني ..........بلكه با همين احساسات هم حاضر نيستي زندگي كني تا گوهر وجودت را در حسرت تكه سنگي ناچيز به رنج و سختي نيندازي......... اين عزت نفست را بالا مي برد .........ديگر حاضر نمي شوي به كمتر از خودت فكر كني.

انشاءالله بعد از مدتي كه به واسطه ي شغل يا ادامه تحصيل بيشتر وارد اجتماع شدي موقعيت ازدواج هم برايت فراهم مي شود تا عشق و زيبايي را تجربه كني ........... اما فعلا اين موارد را در وجود خودت جستجو كن و به خودسازي بپرداز......... خودت و معيارهايت را بهتر بشناس.

من هم اين موفقيت كه مژه اش را دادي و هم موفقيتت در ادامه تحصيل را پيشاپيش تبريك مي گويم . سعادتمند شوي دوست خوبم

سلام دوستانم اول به کاربر باغبان بگم اون تیکه اخر متنتونو از تایپیکم توتالار همیاری کپی کردید؟ پس حتما تایپیکو اونجام خوندید .مرسی .وقتی مطالبتونو میخوندم اشک میریختم .گاهی پیش خودم میگم این همه خوب بودم پدرو مادرم ازم راضین هرموقع میرن بیرون همه ازمن. تعریف میکنن که سرم پایینه بکسی کار ندارمو با عوه و... راه نمیرم و همیشه به گفته خودشون بهم افتخار کردن .شاید بابامم قدرمو میدونه میخواد بهترین ادم همسرم شه شاید میدونه مظلومم .
باورتون نمیشه دیشب یکی از دوستام میگفت فلان پسره دانشجوی دکترا از فلان دختره که با اون ارایش غلیظ و پوشش نامناسب وبیحجابه میاد بیرون خواستگاری کرده دختره بهش گفته اگه بخوای من فقط باهات رابطه جنسی برقرارمیکنم .فکرکنید دخترهذب پسره گفته بیا خونم..
حالا منکه غیراین بودم اما همش ناراحتم .تازه همون دختر رتبه یک دکتراشد.خدا اونو بیشتر ازمن دوس داشت هم یه پسر پاک عاشقش شد هم دکتراقبول شد .اما من چی بخاطر فقط امام زمانم هست که میخوام زندهذبمونم که ازم راضی باشه و ناراحتش نکنم که لااقل کمکم کنه تو زندگیم .اما چیشد قبولی صددرصد من با مردودی به شکل خنده دار و عجبی عوض شد.من نباید ازین دنیا استفاده کنم؟دلم میخواد تو این دنیاهم موفق باشم اما واس کار هرجادمیرم نمیشه .چرا اون دختره که نمیخوام تهمت بزنم ولی وقتی ب پسره این حرفو زده معلومه چکارس باید موفق باشه اما من چی بایدعاشق یه پسرعوضی بشم تازه بگه نمیخوامت .درسته من ازبس التماش کردم خودمو کوچک کردم اما یچیزی بگم اون دختر که بهدپسره گفته بیاخونم عزت نفس داشته؟پسچرا پسره عاشقش شد فقط بخاطر زیبایی ساختگیش؟
من هم تو کار خدا موندم هم تو کار بندهاش .
هیچوقت دلم نمیخواد کسیو ناراحت کنم میتونستم براخرین بار به اون پسره بگم بروبابا هیچی حالیت نیست کارگربدبخت بیسواد عقده ای که دوبار عمل دماغ کردی اما نگفتم .به قول یکی انسان های سادرو احمق فرض نکنید اینها خودشان نخواستن که هفت خط شوند

سلام
ما توی جایگاهی نیستیم که بخوایم دیگران رو قضاوت کنیم بگیم فلان شخص اینقدر گناه میکنه یا اینکار رو میکنه و... چرا خدا دوستش داره
امام علی میگه بدترین مردم کسی است که به دنبال عیب های دیگران است در حالی که نابینای عیب های خویش است
کاری به بقیه نداشته باش که گناه کار هستن یا نه همیشه اینطور فکر کن که همه افراد اطراف من از من پاک تر هستن من به گناه های خودم یقین دارم اما از گناه های اونا که مطمئن نیستم به این کار میگن فروتنی و تواضع
اگه میخوای دوست داشتن خدارو درک کنی و بفهمی که خدا چه بنده هاییشو دوست داره این احادیث رو بخون
امام صادق عليه السلام :
خدای عز و جل بندگانی در زمین دارد و در بین بندگان خالصش، کسانی هستند که هر نعمتی از آسمان به زمین فرود آید، آن را از ایشان باز دارد و به دیگران دهد، و هر گرفتاری که نازل شود، بر ایشان فرود آورد.

امام باقر عليه السلام :
خداوند تبارک و تعالی چون بنده ای را دوست دارد در بلا و مصیبتش غرقه سازد و باران گرفتاری بر سرش فرود آرد و آنگاه که این بنده خدا را بخواند فرماید : لبیک بنده ی من ! بی شک اگر بخواهم خواسته ات را زود اجابت کنم می توانم اما اگر بخواهم آن را برایت اندوخته سازم این برای تو بهتر است

امام صادق عليه السلام :
ای عبد الله، اگر مومن می دانست که پاداش مصائب و گرفتاری هایش چه اندازه است ، آرزو میکرد با قیچی تکه تکه شود.


امام صادق عليه السلام :
رسول خدا فرمودند: حکایت مومن حکایت ساقه گیاه است که بادها آن را به این سو و آن سو کج و راست می کنند. مومن هم به واسطه ی بیماریها و دردها کج و راست می شود. اما حکایت منافق، حکایت عصای آهنین بی انعطافی است که هیچ آسیبی به آن نمی رسد، تا اینکه مرگش به سراغش می آید و کمرش را در هم می شکند.
در آخر هم اینو همیشه یادت باشه این دنیا به اندازه بال مگسی برای خدا ارزش نداره دیر و زود هممون رفتنی هستیم سعی کن به وسیله این دنیات آخرتت رو بسازی
موفق باشید
یاعلی...

اول در جواب صحبتای اقای علیرضا بگم که مگه این بلاهای طبیعی که واس مردم امریکا میاد خدا دوسشون داشته ؟یا میخواسته امتحانشون کنه
بنظرنم نسبیه نمیشه گفت هربلا و مشکلاتی که پیش میاد ینی خدا میخواسته امتحان کنه یا چیزدیگه.اگه واقعا اینطورباشه من هیچی نمیگم و صبرمیکنم .اما بنظرتون تو این دنیا عدالت وجود داره؟نه
ایا همه به اندازه تلاشی که میکنن برداشت میکنناینجوری که همه از زندگیشون راضی بودن .پس مگه نمیگن تا حضرت مهدی عج ظهور نکنه عدالت تواین دنیا نخواهد بود
من اینومیگم چرا اون بیعدالتیا باید سهم من شه
تیراژه عزیز بخدا انقد بیمنطق نیستم اینو نمیگم که طرف درس نخونه و بیاد عبادت کنه و منتظر امدادای غیبی بشه .من میگم اگه دو نفر به یه اندازه تلاش کرده باشن منیکه بخدا توکل کردم و راه راست رفتم کمک نکرده خدا اما بجاش اون طرف موفقه.مگه نمیگن که ازتو حرکتت ازمن برکت؟
اگه واقعا خدا واس اون بندهاییکه مومنن و دوسشون داره و میخواد امتحانشون کنه مشکل میفرسته یا میخواد این بندهاش گناهاشون پاک شه و اون دنیا برن بهشت اشکال نداره من همه این مشکلاتو بجون میخرم و صبرمیکنم اما هیچکس از عملکرد خدا اگاه نیستت.