یک
عسل جان،
مدیریت خانواده با پدر و مادر هست. اگر اونها نخوان در این زمینه کاری کنند، در بیشتر مواقع شما راه به جایی نمی بری.
تا جایی که می تونی با مادرت صحبت کن و ازش خواهش کن کنترل این موضوع را در دست بگیره و آرامش بقیه اعضای خانواده را هم مد نظر قرار بده.
هر دفعه که ناراحت شدی و احساس کردی ناراحتیت به جاست، حتما در موردش صحبت کن.
نگه داشتن این ناراحتیها ممکنه باعث بشه یک دفعه تحملت تموم بشه و بقیه از واکنش ناگهانی و عصبانی تو متعحب بشن.
پس تو دلت نگه ندار. مطرح کن.
دو
توی تاپیکهای قبلیت اشاره کردی که از نظر روحی برات سخته.
باید از ازدواج خواهرت خوشحال باشی. خوشبختی و آرامش اون، نکته مثبتی در زندگی تو هست.
خوشبختی اطرافیان و خانواده مون بخشی از آرامش روحی ما رو تامین می کنه. چرا باید از نظر روحی آزارت بده؟
شوهر خواهرت که اتفاقا پسرعموت هم هست، مثل برادرت می مونه.
چرا غریبگی می کنی؟ چرا دوری می کنی؟ وقتی می آد خونتون اونا نشستن حرف می زنن تو هم کنارشون بشین.
باهاشون فیلم ببین، اگر بحثی هست شرکت کن. اگر مشکلی داری کمک بگیر ...
همیشه که لحظات خصوصی ندارند.
وقتی تو جمع هستند تو هم کنارشون باش و شاد باش.
اینقدر غریبگی و حسادت و ناراحتی، خودت را داغون می کنه.
وقتی توی خونه انرژی مثبت و شادی در جریانه، تو هم می تونی استفاده کنی
نه غصه بخوری و انرژی منفی بدی.
اگر می خواهید برای صلح جهانی کاری انجام دهید به خانه خود بروید و به خانواده تان عشق بورزید .
مادر ترزا
علاقه مندی ها (Bookmarks)