به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 21
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 اسفند 96 [ 08:20]
    تاریخ عضویت
    1393-10-17
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    4,356
    سطح
    42
    Points: 4,356, Level: 42
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    68

    تشکرشده 183 در 65 پست

    Rep Power
    29
    Array

    Sad کمکم کنین رابطه ام با خودم و خدا رو درست کنم. دارم به پوچی میرسم.

    بچه ها منو کمک کنین. با من حرف بزنین. نصیحت ام کنین. دعوام کنین. من خیلی نا ارومم. اصن احساس رضایت و خوشبختی ندارم. کمک کنین از این فکرهای کفر خلاص شم. رابطه ام با خودم و خدا ترمیم بشه. من از وضعیتم ناراضی ام. درسم و دانشگاه ام رو دوست دارم اما با شرایط الانم برام بی ارزشه. همش گذشته رو دوره میکنم. همش به اینده شدیدا فکر میکنم و میخوام فقط زندگی زود بگذره. همش مقایسه میکنم. همش خدا رو محکوم میکنم. با بابام حرف میزدم میگفت موقعیت خوب بدست اوردی خرابش نکن. من اصن موقعیت ام رو خوب نمی دونم. میخوام زود تموم شه ازش خلاص شم. تنهایی داره خفه ام میکنه. همش به خودم میگم این اون چیزی که من میخواستم نیست. بین یه مشت ادمم که زبون و حرف و اصن خود من رو نمیفهمن. حس میکنم گیر افتادم. گفتم میام درس و شغلم پیشرفت میکنه و درکنارش یه فرصتی هم میشه برای خودسازی اما خودسازی که هیچ به پوچی رسیدم. زندگی برام معنا نداره. مرگ دوست دارم. دوست دارم بدونم 2 ماه دیگه میمرم. دنبال یه هدفم که بهش امید رسیدن داشته باشم و با رویای اون زندگی کنم. مثلا به این که برمیگردم و خیر میشم فکر میکنم حالم بهتر میشه اما هنوز از خودم و وضعیتم بدم میاد. از خدا ناراضی ام. بچه ها من همه نمازام رو میخونم اما فقط به خاطر این که مامانم همیشه سفارش میکنه و بعد هم از ترس جهنم. اما خودم خنده ام میگیره که ببین خدا چه جوری مجبور میکنه به پرستش. با تهدیدهاش.حس میکنم نشسته اون بالا و میبینه کی از چی هراس داره و همون رو سرش میاره. پریشب مادر دوستم سرطان داشت فوت شد. این دوست من بنده خدا زندگی عادی سطح پایین داشت مامانش هم که این طوری شد. عوضش یه هفته پیش عروسی دوست دیگه ام بود که همه چیش همیشه جور بوده. خانواده. تحصیلات. وضعیت مالی. مورد توجه بودن. بعدم چه عروسی و چه دوماد توپی داره.من اینقدر دعا میکردم که باشه خدا اگه از پیش خودت چیزی نمیدی نده. از سلامتی من بردار بده مامان ناهید. یا یه ذره از خوشبختی و همه چیز تکمیل بودن اون دوستم بردار بده ناهید. میدونم فکرام گناهه اما تو دلم هی حرصم میگیره که خدا خیلی ناعادل و بیخیال شده. خدا قراره از مادر هم مهربون تر باشه اما هیچ مادری این همه راضی به اذیت شدن بچه هاش نیست. چون اون دوستم چادریه و ناهید حجاب معمولی داره خدا این طوری تلافی میکنه؟ بچه ها چیکار کنم پوچ شدم. اینجا اینقدر شادن. از هفت دولت ازدند اما خیلی شادن. انگار فقر و خوشبختی بینشون یکسان تقسیم شده.اوایل که اومده بودم همدردی از ترس ازدواج بود اما الان با خوندن پست هاش فهمیدم به دردسرش نمی ارزه. اما هنوزم حسرت مورد توجه بودن رو دارم. با هیچ کی اینجا نمیتونم ارتباط صمیمانه برقرار کنم. دلم دوست میخواد. دلم توجه میخواد. دلم محبوبیت میخواد. دلم شاد بودن میخواد. میشینم فکر میکنم میبینم همش از اول من بودم و درس و درس و درس. جالبه بدونین از وقتی درس هام رو مثل نمازم سرسری میخونم بهتر داره پیش میره.
    برام بی ارزش شده همه چیز. دلم میخواد زندگی زود تموم شه. عصبی شدم. دوست داشتم یه نامزد داشتم میزدم لهش میکردم.
    حسود هم شدم. به خوشبخت شدن دوستم و این که این همه دورش پره حسودیم شد.
    اون روز یه دختره تو خیابون برام دست تکون داد اینقدر ذوق کردم براش دست تکون دادم تند تند بعد اومد جلو دیدم با پشت سریم بوده.
    کمکم کنین مشکلاتم رو با خودم و خدا حل کنم. من اینطوری نبودم. کمکم کنین قدر موقعیت ام و خودم رو بدونم و این همه نا اروم نباشم. زندگی نیست که کوفته.

  2. 4 کاربر از پست مفید shivaram تشکرکرده اند .

    danger (پنجشنبه 03 اردیبهشت 94), hamidhi (پنجشنبه 10 اردیبهشت 94), meinoush (پنجشنبه 03 اردیبهشت 94), یه دختر سرگردان (پنجشنبه 21 خرداد 94)

  3. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 دی 98 [ 13:15]
    تاریخ عضویت
    1393-4-15
    نوشته ها
    382
    امتیاز
    12,547
    سطح
    73
    Points: 12,547, Level: 73
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 303
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    894

    تشکرشده 1,236 در 375 پست

    Rep Power
    99
    Array
    سلام

    خواهر خوبم،خواهر گلم ،خواهر عزیز من ،شما با توجه به شرایطتون که دور از کشور و خانواده تون هستید و همین طور شرایط فکری و ذهنی تون نیاز به مشاوره تخصصی دارید ازتون خواهش می کنم توی انجمن آزاد ثبت نام کنید و مشاوره تخصصی بگیرید.

    خدا و انس باخدا یه مسئله قلبی هست ،ولی افکار ما ،چشم و گوش و دهان ما دریچه های قلب ما هستند که اگر کنترل نشن تعادل و آرامش قلب رو به هم میزنن و دیگه توی دریای مواج قلبمون انعکاس خدا نمی تونه شکل بگیره ،خدا توی ذهن ما نیست و اصلاً ظرفیت ذهن ما ظرف مفاهیم هست و مفهوم خدا ،خدا نیست
    اون خدا مهربونی که مفهومش فقط توی ذهن شماست دردی از شما دوا نمی کنه همون طور که مفهوم آب ذره ای باعث رفع عطش کسی نمی شه.

    هر چه اندیشی پذیرای فناست
    آنچه در اندیشه ناید آن خداست

    ولی برای ادراک و حس کردن خدا در قلبمون نیاز هست که مبادی و دریچه های قلب مون رو کنترل کنیم و به این میگن تقوا، وقتی میگن گناه نکن (البته مغرور به گناه نکردن هم نشو چون اون خودش یه گناه بزرگ تره) مثل این که چشم رو کنترل کن و... میخوان که قلبمون زیر بار اسارت خواسته های متکثر و متناقض نفس اماره نره چون اونجوری دریای دلمون طوفانی و مواج میشه و دیگه عکس رخ یار توش نخواهد بود و انس با حقیقت خدا مهمترین و مهمترین و مهمترین نیاز همه آدم هاست ، البته این که نماز هاتون رو میخونید بینهایت خیلی خیلی خوبه ها خدایی نکرده کوچیک فرضش نکنید ولی برای این که نماز هاتون بهتون آرامش بده باید سعی کنید مدیریت رفتار و ذهن تون رو یاد بگیرید و بعدش از خدا خیلی طلب هدایت کنید و اصل هدایت ،هدایت قلب هست نه ذهن ولی مدیریت ذهن برای هدایت قلب بسیار مهم و اثر گذار هست

    { مَا أَصَابَ مِنْ مُصِيبَةٍ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ وَمَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ يَهْدِ قَلْبَهُ وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ : هیچ مصیبتی جز به اذن خدا به شما نمی رسد و هر کس به خدا ایمان آورد خدا قلب او را هدایت میکند،و خدا به همه چیز آگاه است}

    به هر حال به نوعی مقدمه کار به قول عرفا تخلیه هست ، همون شعر معروف بابا طاهر:

    زدست دیده و دل هر دو فریاد
    که هر چه دیده بینه دل کنه یاد

    بسازم خنجری نیشش زفولاد
    زنم بر دیده تا دل گردد آزاد

    شما الآن ذهن تون به شدت روی چیزهایی مثل مورد توجه بودن، تنهایی و... فوکوس کرده و باید تمرکز زدایی کنید (به زبان ساده تر به شدت به تایید چنین اموری در ذهن تون وابسته هستید )و این جور تا زمانی که نتونید خودتون رو از وابستگی شدید ذهن تون آزاد کنید هم خدا رو از دست میدید چون تقوای فکر رو برای آروم کردن اون رعایت نکردید و هم ناآرام خواهید موند چون واقعا این چیزها مثل اعتیاد میمونه که تا مواد بهش نرسه شخص معتاد به شدت ناآرام هست( ببخشید این قدر رک گفتم از روی خیرخواهی بود که شما بیشتر برای حلش تحریک بشید)

    ازتون در پایان باز هم خیلی با اصرار خواهش میکنم حتماً در انجمن آزاد ثبت نام کنید و مشاوره جدی حتی برای چند ماه بگیرید ، اصلاً همین که پول می دید و هزینه میکنید شما رو برای پیگیری مشکل تون با انگیزه تر میکنه و البته حتما هم صبوری کنید برای حل مشکلتون و هم مشاوره گرفتن از مشاورین تالار ،شما جوان هستید و هنوز ان شاءالله زندگی بلند و پرثمری خواهید داشت برای زندگی تون و اصلاحش این کار بکنید وگرنه با حساسیت های روحی که از شما در تالار دیدم ترس این که توی زندگی مشترکتون با همه خوبی ها و سلامت نفس و نقاط قوت تون آسیب های جدی ببینید وجود داره.

    خدای قلب حضرت مهدی (عج) پشت و پناهتون.

  4. 5 کاربر از پست مفید hamed-kr تشکرکرده اند .

    ammin (جمعه 25 اردیبهشت 94), danger (پنجشنبه 03 اردیبهشت 94), shivaram (شنبه 19 اردیبهشت 94), یه دختر سرگردان (چهارشنبه 09 اردیبهشت 94), مصباح الهدی (دوشنبه 31 فروردین 94)

  5. #3
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام.

    ببنید دوست محترم هیچ کس از خدا مهربون تر نیست... شما از خدا عادل تر و دلسوز تر هستید نعوذ بالله !! خدا هر کسی رو یه جور امتحان میکنه...یکی رو به فقر...یکی رو به ثروت...یکی رو به زشتی یکی رو به زیبایی... اصلا وظیفه ی ما نست به کارای خدا فکر کنیم و بگیم چرا !! بلکه باید سعی کنیم وظیفه ی خودمونو درست انجام بدیم... پس لطفا از این قیاس ها انجام ندید...

    شما فکر کنم بعضی علایم افسردگی رو هم دارید...

    نمی دونم چقدر عقاید مذهبی دارید ولی فکر کردن به گذشته و اینده یکی از حربه های شیطانه که حال رو بگیره.. و همچنین این سو ظن هایی که توی ذهن شما نسبت به خدا میندازه.... بهتره راه های خلاصی از شیطان رو یاد بگیرید و به خدا نزدیک و نزدیک تر بشید.

    امین.

  6. 5 کاربر از پست مفید فدایی یار تشکرکرده اند .

    danger (پنجشنبه 03 اردیبهشت 94), kamran2007 (دوشنبه 07 اردیبهشت 94), shivaram (یکشنبه 06 اردیبهشت 94), یه دختر سرگردان (چهارشنبه 09 اردیبهشت 94), مصباح الهدی (دوشنبه 31 فروردین 94)

  7. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 اسفند 96 [ 08:20]
    تاریخ عضویت
    1393-10-17
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    4,356
    سطح
    42
    Points: 4,356, Level: 42
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    68

    تشکرشده 183 در 65 پست

    Rep Power
    29
    Array
    اقا حامد ممنون از پست زیباتون. چشم حتما به توصیه تون گوش میکنم. میخوام این ترم دانشگاه ام تموم شه چون چیزی به انتهاش نمونده و بعد اقدام کنم برای مشاوره. ممنون
    اقای فدایی یار ممنون از نظرتون. واقعیتش خودم هم این واقعیات رو میدونم. ما همه میدونیم چون از اول این طور هم تربیت شدیم. این که باید سعی کنم وظیفه ام رو درست اجرا کنم یعنی باید چه کنم؟ چه وظیفه ای رو؟ واجبات رو؟ انجام میدم. محرمات رو حواسم هست دور باشم. درسمم دارم میخونم (حس میکنم این وظیفه امه مقابل خانواده ام مخصوصا پدرم). اما از وضعیتم از زندگیم ناراضی ام. نمیتونم یا نمیدونم چی کار باید کنم عوض شه و همین نا ارومم میکنه. میدونین؟ اصن از نحوه ی پیشرفت کارها توی دنیا ناراضی ام. از این که کاری از دستم برای تنهاییم بر نمیاد ناراضی ام.
    وای بچه ها من اصن اروم و قرار ندارم. هر روز دارم بدتر میشم. دلم میخواد فرار کنم برم اما نمیدونم کجا. مرگ خواستنم هم واسه همینه. چون ادم انگار ازاد میشه از همه چی از همه نگرانی ها و حسرت ها و ناراضی بودن ها و میره. یا دلم میخواد فراموشی بگیرم. یادم نیاد فکرام رو دیگه!

  8. 3 کاربر از پست مفید shivaram تشکرکرده اند .

    danger (پنجشنبه 03 اردیبهشت 94), فدایی یار (یکشنبه 06 اردیبهشت 94), یه دختر سرگردان (چهارشنبه 09 اردیبهشت 94)

  9. #5
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    سه شنبه 25 دی 97 [ 00:50]
    تاریخ عضویت
    1393-6-05
    نوشته ها
    496
    امتیاز
    17,675
    سطح
    84
    Points: 17,675, Level: 84
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 175
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,385

    تشکرشده 1,898 در 451 پست

    Rep Power
    130
    Array
    سلام عزیزم.

    به نظر من مشکل شما لذت نبردن از زمان حال و سیرر در گذشته و آینده هست.
    یه جور کمالگرایی و ایده آل نگری.
    نتیجه گرایی انسان رو به پوچی میرسونه به چند دلیل:

    1. هیچ گاه حالت ایده آلی وجود نداره که رضایت کامل از خود به دست بده. جدای از این، معمولا فرد نتیجه گرا چون فقط به نتیجه مطلوب فکر میکنه، در برابر خواسته اش بی صبر و حوصله است و به مرحله نتیجه نمیرسه.

    2. اگر به اون ایده آل هم برسه باز با یه پوچی جدید مواجه هست با این سوال: خب، حالا بعدش چی؟ گاهی شاید اصلا متوجه نشه کی به نتیجه رسیده! معیار نتیجه اش قیاس خود با دیگران هست و خوب دیگران هم یکجا راکد نایستادند و باز هم هستند افرادی که آدم شرایط اونها رو آرزو کنه.

    3. آدم به نامطلوب پذیرش نمیده. ما حال خوب رو با روی باز میپذیریم، اما در مقابل شرایط بد سریع از کوره در میریم ، رفتار های غیر منطقی نشون میدیم. این به خاطر ایده آل نگری هست. چون هضم نکردیم که این جهان سختی و راحتی برای همه و کنار هم هستند و ماهیت جهان و انسان هست.

    4. و مورد دیگر همین دیدگاه شما، افراد کمالگرا و ایده آل نگر از دید خدا همانگونه که خودشون هستند قضاوت میکنند. یا همه چیز مطلق بد، یا همه چیز مطلق خوب. فکر میکنند خدا هم فقط واسش نتیجه مهمه! اینه که یک روز فکر میکنند در جهان بهترینند و یک روز فکر میکنند بدترینند.

    من چند توصیه واستون دارم:
    1. هدف بذار. بلند مدت و کوتاه مدت. مسیر هم مشخص کن و همه اینها مکتوب باشه. اما دیگه به دنبال نتیجه نباش. یک سیر تدریجی و لذت بخش. به خوب و بدش کاری نداشته باش، فقط آهسته و پیوشته بدون اندیشیدن به قبل و بعدش و نتیجه اش . مهم انجام دادن و لذت بردن از اون کار باشه.

    2. گاهی به خودت یادآوری کن الان زمان حاله. تا حد امکان رویا پردازی نکن و عملگرا باش. وقت درس فکر به درس، وقت نماز، صحبت با خدا، وقت تفریح لذت از تفریح. سخته، اما با تمرین تا حد زیادی قابل دستیابیه. انتظار هم نداشته باش یک شبه و با تصمیمات آنی و لحظه ای به تمرکز و حضور برسی.

    3. وقتی حالت خوب باشه و احساس توانایی کنی، هم خدا عادله، هم هوا خوبه، هم همه خوبند، هم پیشرفت دیگران زیباست... پس نگران نباش. اگه حال روحی ات مساعد شه، همه اینها خود به خود حل میشه. البته باز هم نه یک شبه! به مرور زمان و تدریجی.

    4. سعی کن در تعادل باشی و تعادل رو حفظ کنی. زیاد در فراز و نشیب نباش. انرژی ات رو طول روز تقسیم کن. یا به عبارتی زیاد تابع شرایط و درگیر مسائل روز نباش.


    پاورقی: توصیه های من حتما علمی نیست. من خودم مثل شما هستم ، فراز و نشیب زیاد دارم. اما این روش تابحال بهترین روشی هست که بلند مدت بهم نتیجه داده و البته مدیون این تالار هم هستم. امیدوارم شما هم بتونی استفاده ببری.

    راستی فکر کنم انجمن رو اشتباهی پست گذاشتی خانومی. فکر میکنم باید در بخش مشکلات فردی پست میذاشتی. اگر موافقی اطلاع بده جاشو عوض کنن.
    تنها نفس خداست که اگر بر گل دمیده شود انسان می آفریند.
    ویرایش توسط عشق آفرین : پنجشنبه 03 اردیبهشت 94 در ساعت 15:56

  10. 3 کاربر از پست مفید عشق آفرین تشکرکرده اند .

    danger (پنجشنبه 03 اردیبهشت 94), shivaram (یکشنبه 06 اردیبهشت 94), یه دختر سرگردان (چهارشنبه 09 اردیبهشت 94)

  11. #6
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 اسفند 96 [ 08:20]
    تاریخ عضویت
    1393-10-17
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    4,356
    سطح
    42
    Points: 4,356, Level: 42
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    68

    تشکرشده 183 در 65 پست

    Rep Power
    29
    Array
    آفرین جان ممنون از نظرات و راهکارهای با ارزشت. میخوام وقت بزارم و رو خودم کار کنم.
    بله اشتباه پست گذاشتم. ببخشین نا وارد هستم. اگه میتونین جاش رو عوض کنین و در جای مناسب بزارینش که ممنون میشم.

  12. کاربر روبرو از پست مفید shivaram تشکرکرده است .

    عشق آفرین (یکشنبه 13 اردیبهشت 94)

  13. #7
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 14 تیر 97 [ 22:56]
    تاریخ عضویت
    1392-12-18
    نوشته ها
    524
    امتیاز
    13,135
    سطح
    74
    Points: 13,135, Level: 74
    Level completed: 72%, Points required for next Level: 115
    Overall activity: 2.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,154

    تشکرشده 1,301 در 451 پست

    Rep Power
    102
    Array
    سلام دوست محترم...

    راستش دیدید خیلی ها نماز می خونند... ولی چند نفر هستند که مثلا با خداشون با عشق نماز می خونند ؟! این یک مثال بود طرف نماز رو میخونه بعدش میگه اخیش راحت شدم !!! انگار باری از روی دوشش برداشته شد... ولی ادم میتونه به جایی برسه که وقتی صدای اذانو میشنوه انگار صدای عشقشو میشنوه و دلش باز میشه !!! ... کسی که واقعا به خدا اعتماد کنه نباید به فکرش این چرایی ها خطور کنه... یک بنده خدایی خیلی ادم مومنی بوده و بزرگی که اسمش یادم نیست بعد فوتش می بینند وصیت کرده که کل نمازامو برام قضا بخونند!!! میگن این که نماز قضا نداشته بعد متوجه میشند توی هر نمازش اون قدر به خدا نزدیک می شده و لذت می برده که حس کرده نکنه چون هیچ سختی نکشیده نمازاش مورد قبول خدا نشه... البته می دونید ایمان و یا شاید بهتره بگم علم این چیزا یک چیزه و باور قلبی یک چیز دیگه..این که شما نماز می خونید و درتون نهادینه شده خیلی خوبه... ولی سعی کنید دنبال این باشید اصلا چرا باید نماز خوند..دیگه الان شما توی سنی هستید که باید فلسفشو بدونید... توی سایت های مختلف راجب نماز دیدگاه های مختلفو بخونید.. مخصوصا اقای پناهیان...نماز دکتر فرهنگ هم بد نیست..

    یکی دیگه از دلایلش این هست از بس فقط درس خوندید و ظاهرا الان هیچ خروجی نمی بینید باعث شده افسرده بشید... مشکل خیلی از جوانای امرزوی ... ولی از خدا بخواید راهشو بهتون نشون میده... سعی کنید دنبال چرایی هایی مثل چرا نماز چرا دوری از محرمات و.. رو تحقیق کنید این طوری خیلی حس بهتری بهتون دست میده...

    راجب تنهایی هم اگه منظورتون همسر هست...خب تا حدودی حق دارید...ولی دلیل تنهاییتون رو مگه چی می دونید...مگه خدایی ناکرده مشکل خاصی دارید و...
    مطمئن باشید خدا فکر همه بنده هاشو کرده.. .. توصیه میکنم یکم به اونایی که زندگی بدتری از شما دارند از هر جهت رو از نزدیک ببنید و قدر داشته هاتونو بهتر بدونید و دقیق تر به موضوع و مشکلتون اشاره کنید تا بهتر راهنمایی بشید...اخه چند تا شد... تنهایی...خدا... بی انگیزه گی...اخه اینا همه هم بی ربط به هم نیست..

  14. 2 کاربر از پست مفید فدایی یار تشکرکرده اند .

    shivaram (شنبه 19 اردیبهشت 94), یه دختر سرگردان (پنجشنبه 21 خرداد 94)

  15. #8
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 23 دی 98 [ 13:15]
    تاریخ عضویت
    1393-4-15
    نوشته ها
    382
    امتیاز
    12,547
    سطح
    73
    Points: 12,547, Level: 73
    Level completed: 25%, Points required for next Level: 303
    Overall activity: 12.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    894

    تشکرشده 1,236 در 375 پست

    Rep Power
    99
    Array
    سلام

    خواهش میکنم.
    قول دادین ها!!! حتما بعد از امتحاناتتون به مشاور مراجعه کنید اگه نکنید من خیلی ناراحت میشم(اول از همه برای خودتون).

    و اما در مورد عدل خدا

    بذارید قضیه رو یه جور دیگه نگاه کنیم ،اگر من از شما بپرسم یه درد به اندازه خوردن یه آمپول رو تحمل کن بعد من بهتون هزار میلیارد میلیارد میلیارد میلیارد تومن میدم شما چه انتخابی میکنید؟

    خب جواب که خیلی واضحه

    واقعیت این هست که خدا در برابر سختی هایی که توی این دنیا به آدم هایی که به خدا اعتماد میکنن و بهشون میگیم اهل ایمان توی آخرت میده اون قدر بزرگ هست که حتی مقایسه قبل من هم در برابرش خیلی کوچیک هست.

    خدا اون دنیا به ما عمری بینهایت میده و اون قدر هم لذت های متنوع بینهایت در حد کمال اون فرد بهش میده که دیگه این غم های دنیا خیلی بزرگتر از این هاش هم به چشم هیچ کدوم از اونها نمیاد.

    در حدیث داریم که:

    (يَوَدُّ أَهْلُ الْعَافِيَةِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَنَّ جُلُودَهُمْ قُرِضَتْ بِالْمَقَارِيضِ مِمَّا يَرَوْنَ مِنْ ثَوَابِ أَهْلِ الْبَلاءِ)

    (در قیامت اهل عافیت در دنیا از ته دل آرزو میکردن که با قیچی تکه تکه بشوند به خاطر دیدن آن ثوابی که به اهل بلا داده میشود )

    حدیث کمی باور ناپذیر هست ، نه؟

    الآن اگر به شما بگن توی اون دنیا در ازای این سختی ها هر چیزی که فکرش هم نتونید دیگه بکنید بهتون میدن باز هم نمی تونید (و من هم نمی تونم) بگید به ازای اونها مثلاً یک انگشتتون رو مثلاً قطع کنن چون شما نهایتا نعمت های اون دنیا رو میتونید با اندازه گستره خیال تون از این دنیا تا حدی لمس کنید مخصوصا که این نعمت ها رو خدا بنا به حکمتش به اون دنیا حواله داده و چیز نقدی این جا دستمون رو نمی گیره.

    ولی واقعیت این هست که حتماًچنین اتفاقی خواهد افتاد و اون ها در اون زمان چنین آرزویی خواهند کرد چون چنان مدهوش زیبایی های اون نعمات میشن که خیلی سخت تر از اون رو اصلاً حس نمیکنن ، مثل زنانی که وقتی حضرت یوسف رو دیدن دستشون رو همراه با ترنجی که توی دستشون بود بریدن و چیزی نفهمیدن تازه آب ترنج هم شدیداً باعث سوزش زخم میشه .

    خد استثنائاً توی این دنیا اراده کرده بود زیبایی های باطنی در حضرت یوسف تجلی پیدا کنه و در واقع با دیدن حضرت یوسف افراد به سمت دیدن و ادراک زیبایی های باطنی سوق پیدا میکردن ولی خب نفس اماره زلیخا میخواست بهره برداری بدی از همون هم بکنه.

    پس اگر من بیام به شما بگم و حتی شما رو مجبور کنم اون آمپول رو بزنید و در ازاش تا در این دنیا زنده اید خوشحال شاد و خرم و بدون هیچ غمی زندگی خواهید کرد غیر خوبی خودم هست(چقدرم که جلوی خودم بلند شدم)

    نهایتاً همین هست ،هرگز نمیشه و اصلاً این دنیا ظرفیت و گنجایش عدل و لطف خدا رو نداره ،این جا اومدی که خودت رو آماده کنی برای بهجت و سرور ابدی برای همین هست که خدا میگه:

    ( تُريدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَ اللَّهُ يُريدُ الْآخِرَةَ وَ اللَّهُ عَزيزٌ حَکيمٌ: شما متاع ناپایدار دنیا را میخواهید و خدا برای شما آخرت را میخواهد و خداوند شکست ناپذیر و حکیم است)

    حکیم رو توی لغت تعریف میکنن کسی که کار لغو و بیهوده نمیکنه ،حالا خدا هم از سر حکمت اش و همین طور از سر لطفش آخرت رو برای ما میخواد نه متاع دنیا رو که که جایی گفته متاع قلیل یه جا گفته متاع غرور(غرور یعنی فریب) و....

    پس اگر خدا توی این دنیا داره به کسی نعمت میده یا مومن هست که وظیفه اش رو باید در برابر نعمت خدا انجام بده یا اصلاً خیلی خدا غضب اش کرده کرده میخواد با نعمت ها اون قدر توی غفلت بمونه که خدا اصلاً یاد هم نکنه(البته نمیشه به این راحتی هم افراد رو قضاوت کردو این قضاوت رو باید خدا بکنه). خدا در قرآن میگه

    (
    وَلَوْلَا أَن یَكُونَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً لَّجَعَلْنَا لِمَن یَكْفُرُ‌ بِالرَّ‌حْمَـٰنِ لِبُیُوتِهِمْ سُقُفًا مِّن فِضَّةٍ وَمَعَارِ‌جَ عَلَیْهَا یَظْهَرُ‌ونَ
    )

    (اگر (بهره‌مند شدن کفّار از انواع مواهب مادی) سبب نمی‌شد که همه‌ی مردم (تمایل به کفر پیدا کنند و در گمراهی) ملّت واحدی گردند، ما برای کسانی که به خداوند مهربان باور نمی‌داشتند خانه‌هائی با سقفهائی از نقره فراهم می‌آوردیم، و برای آنان پلّه‌ها و نردبانهای سیمین ترتیب می‌دادیم که از آنها بالا روند. (چرا که نعمت چندروزه‌ی حیات بی‌ارزش است و در مقابل نعمت جاویدان آخرت چیزی به حساب نمی‌آید).)

    یا در حدیث قدسی داریم که:

    («اگر بنده مومن من محزون و دل شکسته نمى‏شد، دستارى از طلا به سر کافر مى‏بستم؛ لَوْ لَا أَنْ یَجِدَ عَبْدِیَ الْمُؤْمِنُ فِی نَفْسِهِ لَعَصَّبْتُ الْکَافِرَ بِعِصَابَةٍ مِنْ ذَهَبٍ.»)

    پس همه این رنج ها و سختی ها برای این هست که خدا ان شاأالله اون دنیا بهمون یوسف هایی برای خودمون بده که تا ابد در کنارش باشیم و تا ابد سرمست باشم از نعمت هایی که وقتی اون دنیا باهاشون مواجه میشیم حاضریم بارها تکه تکه بشیم و اصلاً عین خیالمون هم نباشه چون می ارزه و در واقع خیلی بیشتر از ارزش ما هست اون لطف کرم خداست که به در ازای چنین سختی هایی چنین برکات بزرگی میده ولی ابز هم میدونم باور همه این ها سخت هست باید بیشتر خودمون در معرض ذکر و نور کلام خدا و معصومین قرار بدیم تا یواش یواش باور کنیم.

    بعد از این همه حرف یادآوری کنم مشاوره فراموش نشه ها!!!

    موفق باشید.

  16. 3 کاربر از پست مفید hamed-kr تشکرکرده اند .

    shivaram (شنبه 19 اردیبهشت 94), یه دختر سرگردان (چهارشنبه 09 اردیبهشت 94), مصباح الهدی (چهارشنبه 09 اردیبهشت 94)

  17. #9
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 03 اسفند 96 [ 08:20]
    تاریخ عضویت
    1393-10-17
    نوشته ها
    108
    امتیاز
    4,356
    سطح
    42
    Points: 4,356, Level: 42
    Level completed: 3%, Points required for next Level: 194
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    68

    تشکرشده 183 در 65 پست

    Rep Power
    29
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط فدایی یار نمایش پست ها
    سلام دوست محترم...

    راستش دیدید خیلی ها نماز می خونند... ولی چند نفر هستند که مثلا با خداشون با عشق نماز می خونند ؟! این یک مثال بود طرف نماز رو میخونه بعدش میگه اخیش راحت شدم !!! انگار باری از روی دوشش برداشته شد... ولی ادم میتونه به جایی برسه که وقتی صدای اذانو میشنوه انگار صدای عشقشو میشنوه و دلش باز میشه !!! ... کسی که واقعا به خدا اعتماد کنه نباید به فکرش این چرایی ها خطور کنه... یک بنده خدایی خیلی ادم مومنی بوده و بزرگی که اسمش یادم نیست بعد فوتش می بینند وصیت کرده که کل نمازامو برام قضا بخونند!!! میگن این که نماز قضا نداشته بعد متوجه میشند توی هر نمازش اون قدر به خدا نزدیک می شده و لذت می برده که حس کرده نکنه چون هیچ سختی نکشیده نمازاش مورد قبول خدا نشه... البته می دونید ایمان و یا شاید بهتره بگم علم این چیزا یک چیزه و باور قلبی یک چیز دیگه..این که شما نماز می خونید و درتون نهادینه شده خیلی خوبه... ولی سعی کنید دنبال این باشید اصلا چرا باید نماز خوند..دیگه الان شما توی سنی هستید که باید فلسفشو بدونید... توی سایت های مختلف راجب نماز دیدگاه های مختلفو بخونید.. مخصوصا اقای پناهیان...نماز دکتر فرهنگ هم بد نیست..

    یکی دیگه از دلایلش این هست از بس فقط درس خوندید و ظاهرا الان هیچ خروجی نمی بینید باعث شده افسرده بشید... مشکل خیلی از جوانای امرزوی ... ولی از خدا بخواید راهشو بهتون نشون میده... سعی کنید دنبال چرایی هایی مثل چرا نماز چرا دوری از محرمات و.. رو تحقیق کنید این طوری خیلی حس بهتری بهتون دست میده...

    راجب تنهایی هم اگه منظورتون همسر هست...خب تا حدودی حق دارید...ولی دلیل تنهاییتون رو مگه چی می دونید...مگه خدایی ناکرده مشکل خاصی دارید و...
    مطمئن باشید خدا فکر همه بنده هاشو کرده.. .. توصیه میکنم یکم به اونایی که زندگی بدتری از شما دارند از هر جهت رو از نزدیک ببنید و قدر داشته هاتونو بهتر بدونید و دقیق تر به موضوع و مشکلتون اشاره کنید تا بهتر راهنمایی بشید...اخه چند تا شد... تنهایی...خدا... بی انگیزه گی...اخه اینا همه هم بی ربط به هم نیست..
    ------------------------------------------------------------------------------------------------

    -------------------------------------------------------------------------------------------------------
    اقای فدایی یار متاسفانه من هم جزو همون دسته ام. نماز میخونم برای ترس از عذابش و نه از روی شوق. دقیقا مثل یک بار یا وظیفه ی اجباری میمونه که باید انجام شه. من خودم میدونم خدا به نماز من نیازی نداره اما خب وظیفه ایه بر عهده ام گذاشته شده و باید انجام بدم دیگه. فردا ازش سوال خواهد شد. راستش دنبال فلسفه اش بودن و این چیزا برام اصن جالبو همه نیست. یه کاریه که باید انجام بدم.


    راستش این چیزا اصن برام جذاب نیست. تا حدودی چراهاش رو میدونم و میدونم که از طرف خدا تعیین شده و باید انجام شه. این که نظرات بقیه رو بدونم راجه به دین و اینا اصن برام جالب و انگیزه اور نیست.
    سر وکله زدن با درسام برام لذت بخش تره اگرچه اون هم این روزها برا رفع تکلیف و انجام وظیفه است اما از بودنش لدت میبرم و خوشحالم دارمش.

    تنهایی رو دلیلش رو نمیدونم. راستش اگه از من بپرسیم میگم از خیلی دخترهای دیگه واقعا سرترم. جدی هم میگم.
    خوش مشربم. با ادبم. مهربونم. پاکم. خانواده خوب دارم. تحصیلکرده ام. باهوشم. مهندسم. سرم همیشه به درس بوده نه به دوست پسر بازی و این رفتارها. حتی این جا هم با این که شرایط کاملا برقراه برای هر گونه دست از پا خطا کردنی اما حواسم هست و مراقبم. خوش قیافه ام. خوش تیپم. نه چاقم نه لاغر مردنی. قد بلندم. نه خشکه مذهبم نه بی حد و مرز. تو مهمونی و مراسم بهترین همیشه ظاهر شدم. ساز سنتی میزنم و چند باری هم اجرا داشتم. ترجمه داشتم. مقاله داشتم. غریق نجات بودم. چند ماه توی شرکت کار داشتم تا قبل اومدن. توی یه مدرسه تدریس هم داشتم. پدر مادر تحصیلکرده و مردم دار و خیر رسون دارم. تا جایی که میتونستم هم به پدر و مادر و دوستام اعلام کرده ام که قصد ازدواج دارم حتی مستقیم. پدر و مادرم هم توجیه هستند که باید نخ بدن به بقیه. انتظاراتم هم اصن بالا نیست. همین که ادم پاک با خانواده ای پاک باشه و به دلم بشینه و حس کنم کنارش خوشحالم و قابل اتکاست کافیه. اعلام هم کردم. برام مهم نیست تحصیلاتش حقوقش یا حتی سنش حتما بالاتر باشه. نیتم هم کاملا خالصه. دلم کسی رو میخواد که دوسش داشته باشم و بشه همه کسم. اخلاقم هم کاملا دخترونه است. لبخند هم همیشه دارم. اینا رو میگم نیاین بگین مغروری و این چیزها. نه اصلا نه به هیچ کدوم مینازم نه کلاس میزارم نه به روی کسی میارم و نه فخر میفروشم. میدونم خدا رو شکر همه این ها از خداست و اصن داشتنشون وظیفه ی حفظ کردنش رو سنگین تر میکنه. چون پرسیدین میگم.
    اما با همه ی این ها مثل خیلی از دختران خوب دیگه که توی همدردی اعلام میکنن هیچ وقت نه انتخاب شدم و نه به چشم اومدم. البته الان دیگه برام مهم نیست چون دیگه من تلاشم رو کرده ام دیگه. مدیون خودم نیستم. شد شد نشد نشد. در واقع به نظرم خلایق هر چه لایق. غصه ی بی لیاقتی بقیه رو هم من بخورم؟ به این نتیجه رسیدم خودم برا خودم مهم باشم و هوای خودم رو داشته باشم خیالم راحت تره تا از بقیه انتظار داشته باشم.

    پیشنهادتون هم خوب بود. خودم از قبل عملیش کردم. مشکلات رو میخونم بیش تر متوجه میشم که باید شکرگزار جدی تری باشم. باید بتونم از موقععیتم برای مردم و کشورم استفاده کنم و یه کاری کنم اما همش فکره. دلم میخواد عملیش کنم اما فعلا شرایطش رو ندارم.

  18. کاربر روبرو از پست مفید shivaram تشکرکرده است .

    یه دختر سرگردان (پنجشنبه 21 خرداد 94)

  19. #10
    مدیران انجمن

    آخرین بازدید
    پنجشنبه 16 فروردین 03 [ 23:50]
    تاریخ عضویت
    1393-12-20
    نوشته ها
    3,163
    امتیاز
    89,976
    سطح
    100
    Points: 89,976, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.4%
    دستاوردها:
    OverdriveSocialTagger First ClassVeteran50000 Experience Points
    تشکرها
    7,784

    تشکرشده 6,819 در 2,405 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام.

    معمای قفس.

    موید باشید.

  20. 2 کاربر از پست مفید باغبان تشکرکرده اند .

    shivaram (جمعه 25 اردیبهشت 94), یه دختر سرگردان (پنجشنبه 21 خرداد 94)


 
صفحه 1 از 3 123 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. چه جوري از شوهرم پول بگيرم. راهكار بگيد لطفا
    توسط negad در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: جمعه 19 خرداد 96, 18:07
  2. احساس ترس و زندگی پوچ
    توسط alireza45 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: شنبه 29 خرداد 95, 03:08
  3. در خواست مداوم پول از طرف خواهر شوهر !!!
    توسط lia در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: یکشنبه 31 خرداد 94, 11:02
  4. مشکل پوچی
    توسط gsboon در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: سه شنبه 05 خرداد 94, 18:03
  5. پول عامل همه مشکلات
    توسط عارف در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 40
    آخرين نوشته: یکشنبه 22 دی 87, 22:43

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 04:30 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.