به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 30 , از مجموع 52
  1. #21
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    شکوه خیلی ناشیانه بود کارم.
    فکر رد شدن هم کزدم. اگه اماده نبودم نمیرفتم بگم.
    ناشیانه یعنی انقدر قلبم میزد ک جونم دراومد ی جمله رو بگم
    احساسم و پستم چ فرق کرد از پست اول؟؟
    شکوه اگ همین الان عاشق یکی دیگه میشدم میدویدم پیش اون. عشق رو میخوام. ناراحتم عشق ندا م
    این اقا خیلی گری کردم ب خاطرش. اما روم اثرات خبی داشت. از از روانپزشک بهتر بود. اگ الان بهترم ب خاطر عشق ب اونه. دیگ نمیخوام بمیرم.

    اره پاییزه جان اگ قبول میکرد بی ازدواج هم پیشش میمونه می موندم
    عشق زندگیه.

  2. #22
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 03 اردیبهشت 95 [ 13:04]
    تاریخ عضویت
    1393-12-26
    نوشته ها
    103
    امتیاز
    4,880
    سطح
    44
    Points: 4,880, Level: 44
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First Class3 months registered
    تشکرها
    934

    تشکرشده 329 در 91 پست

    Rep Power
    36
    Array
    سلام مینوش جان، راهنمایی های دوستان خیلی خوب بود و این که مطمن باش فاجعه ای اتفاق نیفتاده ، لطفا اصلا خودت رو سرزنش نکن... زمان خیلی کمکت میکنه و حال و هوای الانت طبیعیه.. حالت خیلی زود خوب میشه حداقل تکلیف ات مشخص شد با خودت، درگیری ذهنی خیلی بد هست و من هم درگیرشم.... واقعا متاسفم که این قد نیازهای طبیعی و انسانی ما باید تا این حد ما رو دچار مشکل کنه.. خودت خوب میدونی خیلی دخترها درست عین خودت با این که دخترهای خوبین ولی هنوز تنها هستن و ازدواج اشون جور نشده، من کاملا میفهمتت و درست میگی عشق زندگیه ... یادمه توی داستان جضزت یوسف وقتی برادران یوسف بدون بنیامین برمیگردن پیش پدرشون... پدرشون که از غم فراغ یوسف کاملا از پا افتاده بوده و حالا غم بنیامین هم بهش اضافه میشه ... رو به آسمان میکنند و میگن گشایش نزدیکه... یعنی وقتی عرصه خیلی به ادم تنگ میاد و با تمام وجودت بری به طرف خدا ، امکان نداره دست خالی برگردی... توکل کن به خدا و باهاش حرف بزن جوری برو طرفش که توی بچگی هات دوست داشتی بری آغوش مادرت... مینوش عزیزم مراقب خودت باش و این رو بدون تو گلی هستی که به تنهایی و همینی که هستی زیبا و ارزشمندی... انشالله امسال عروس خانم میشی به لطف خدای مهربون.. توکل و صبر داشته باش

  3. 3 کاربر از پست مفید یه دختر سرگردان تشکرکرده اند .

    meinoush (چهارشنبه 02 اردیبهشت 94), واحد (سه شنبه 01 اردیبهشت 94), شکوه (سه شنبه 01 اردیبهشت 94)

  4. #23
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 18 اردیبهشت 95 [ 21:42]
    تاریخ عضویت
    1391-10-02
    نوشته ها
    181
    امتیاز
    3,890
    سطح
    39
    Points: 3,890, Level: 39
    Level completed: 60%, Points required for next Level: 60
    Overall activity: 8.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    2,697

    تشکرشده 825 در 209 پست

    Rep Power
    30
    Array
    سلام بچه ها
    مینوش جان تو حال و احوال پستتو دیدم خواستم باهات یکم بحرفم..من حرفامو با دل میگم تو هم با دل گوش کن خب؟

    بارها ازت شنیدم ک کارهاتو تنها انجام دادی و خدا نیس..
    مینوشم مگه ماها کسیو داشتیم همه خودشون بار زندگی رو ب دوش میکشن..

    مینوش بارها پرسیدی خدا کجاست..
    میخای بدونی؟
    ی لحظه ساکت و آروم باش آروم آروم..وقتی ناله کنی غربزنی خب معلومه حسش نمیکنی..
    میبینی خدا هس..باورکن هس فقط باید بخای تو دلت براش جا باز کنی..

    خدا یه موجود عجیب نیس..
    مطمئن باش وقتی آروم با خدا بحرفی خودتو بسپاری بهش قطعا آروم میشی..

    دختر دوست داشتنی ای هستی..مواظب مینوش ما باش


    راستی یچی دیگه: هیچوقت ظاهر زندگی دیگران رو با باطن زندگی خودت مقایسه نکن.
    بزرگترین هنر، عشق ورزیدنه

  5. 5 کاربر از پست مفید باران بهاری11 تشکرکرده اند .

    meinoush (چهارشنبه 02 اردیبهشت 94), فرشته مهربان (سه شنبه 01 اردیبهشت 94), یه دختر سرگردان (سه شنبه 01 اردیبهشت 94), واحد (سه شنبه 01 اردیبهشت 94), میشل (سه شنبه 01 اردیبهشت 94)

  6. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام مینوش

    یکی رو دوست داشتی،رفتی بهش گفتی،اون هم به هر دلیلی نخواسته این رابطه شکل بگیره حالا یا به خاطر اختلاف سن یا هر دلیل دیگه ای.

    تو کاری رو کردی که شاید خیلی از دخترها شجاعت انجامش رو نداشته باشن.کاری به درست یا غلط بودنش ندارم.تو به دوست داشتن اعتراف کردی.

    این چیز کمی نیست.من شجاعت و صداقتت رو تحسین میکنم.به خودت افتخار کن.

    طبیعیه حال الانت.ولی ببین اگه تو حرف نزده بودی تا زمان نامشخصی عشق اون آقا و افکار مربوط به این عشق رو تو خودت میپروروندی.

    یه زمانی این علاقه بهت کمک کرده که روحیه بگیری و ادامه بدی.برای اون زمان این شاید خوب بوده. ولی این تا ابد نمیتونست ادامه پیدا کنه.

    مینوش،خوشحالیت ،حالت ،وضعیت روحیت رو منوط به شخص دیگه ای ندون لطفا.

    همه اینها تو وجود خودته.اگه خودت شاد نباشی اگه خودت رو دوست نداشته باشی هیچ کس تو دنیا نمیتونه این چیزها رو بهت بده.

    این حرفی رو که بهت میزنم خودم با همه وجودم تجربش کردم.

    یه کم به خودت وقت بده با این اتفاق جدید کنار بیای.گریه کن،برای خودت دلسوزی کن یا هر کار دیگه ای.ولی بعدش متوجه میشی رشد کردی،متوجه بقیه ابعاد وجودیت

    میشی.بعدش حس رهایی بهت دست میده.

  7. 4 کاربر از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده اند .

    meinoush (چهارشنبه 02 اردیبهشت 94), یه دختر سرگردان (چهارشنبه 02 اردیبهشت 94), آویژه (سه شنبه 01 اردیبهشت 94), شیدا. (سه شنبه 01 اردیبهشت 94)

  8. #25
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    دوشنبه 28 آبان 97 [ 09:43]
    تاریخ عضویت
    1393-1-31
    نوشته ها
    537
    امتیاز
    8,891
    سطح
    63
    Points: 8,891, Level: 63
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 159
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,224

    تشکرشده 1,090 در 430 پست

    Rep Power
    84
    Array
    سلام مینوش جان
    یادمه یک سال و نیم پیش خودم یبار این کارو کردم البته شرایط اون فرد با شرایط طرف شما فرق داشت کاملا اما نفس عمل یکی بود من دقیقا حس الانت رو میفهمم
    حالا یه مدت بگذره میفهمی که چقد سادگی کردی . من جواب رد شنیدم شدیدا هم خودمو کنار کشیدم ..! این کار یه سودی داشت حداقل مطمئن شدم که منو نمیخواد جالبه خودش دوباره اومد سراغم من حتی جوابشم ندادم حس میکنم غرورم برگردونده شد .
    اون روزی که من این کارو کردم همون موقع هم همه چی واسم تموم شد .جالب اینه که من از هر لحاظ سرتر بودم اصلا فک کنم واسه همین گفت نه .دستش درد نکنه چقد عاقل بود .
    دقیقا منم حس تورو داشتم انگار راحت شده بودم ولی بعدش انگار این ادم هیچوقت رو کره زمین وجود نداشته .
    درسته که ما دخترا تمام عمرمون خودمونو سرکوب کردیم سعی کردیم واقعیتمونو بکشیم منم تمام عمرم ازین چیزا شاکی بودم .
    اما حقیقت اینه که این کار یه اشتباهه یعنی بهترین حالت اینه که همون جواب رد بشنوی و الا گرفتاریت تازه شروع میشه شک نکن طرف دیگه خودشو شاهزاده سوار بر اسب سفید میبینه
    همیشه لبخند بزن......
    برآمدگی گونه هایت توان آن را دارد که امید را باز گرداند....
    گاهی قوسی کوچک میتواند معماری یک سازه را عوض کند..


  9. کاربر روبرو از پست مفید anisa تشکرکرده است .

    meinoush (چهارشنبه 02 اردیبهشت 94)

  10. #26
    در انتظار تایید ایمیل ثبت نام
    آخرین بازدید
    چهارشنبه 13 خرداد 94 [ 00:02]
    تاریخ عضویت
    1393-9-18
    نوشته ها
    175
    امتیاز
    4,145
    سطح
    40
    Points: 4,145, Level: 40
    Level completed: 98%, Points required for next Level: 5
    Overall activity: 75.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points3 months registeredTagger First Class
    تشکرها
    462

    تشکرشده 404 در 152 پست

    Rep Power
    0
    Array
    این پست آخریت شد یه چیزی. این جوری حست رو بیان کن. راست و درست و پوست کنده. خود خود حس. این جوری جواب حرفهات رو میگیری وگرنه هر چقدر باهات حرف زده بشه اثر نداره

    روت.

    تو به این میگی عشق؟

    مینوش جان باید بهت بگم تو آبنبات چوبی رو با عشق اشتباه گرفتی.

    این حرفی که بهت گفتم مسخره کردن خواسته ات نیست اصلا. خواسته ی تو مسخره نیست . اقتضای سنی توئه که این طور رفتار کنی. کارت اشتباه نیست. لایق دعوا کردن

    نیست. تو سنت درسته تو شناسنامه بالای 30 هست اما خودت قبولش نداری برا همین سنت شاید الان 9-10 باشه خوب تو الان یه بچه ای یه بچه این طور رفتار میکنه وقتی میگم اقتضای

    سنی تو یعنی این. دلیل اینکه این طور برخورد میکنی و فکر میکنی و رفتار میکنی به خاطر اینه که نمیخوای بزرگ باشی. نمیخوای نه اینکه بزرگ نیستی. متوجه هستی مینوش؟

    ببین تو مثل یه مخزنی که ظرفیت تحملش فقط به اندازه ی نداشتن یه آبنبات چوبی حجم داره. آیا واقعا این طوری درسته؟ یه دختر تو سن 30 سال و این ظرفیت؟

    تو قدرت تحملت اینه. مینوش تو عاشق و دنبال و محبت و ... نیستی. این حرفها بهت نمیخوره. تو اونقدر بزرگ نشدی که قوانین دنیای بزرگترا رو بفهمی.

    مشکلت اینه.

    تو الان فکر میکنی که مجبور بودی این حرف رو به اون آقا بزنی وگرنه خفه میشدی!!! آیا واقعا خفه میشدی یا نمیتونستی تحمل کنی؟ یا نه فقط به خاطر اینکه اونقدر خودت رو ول کردی تو

    بچگی و اونقدر به خودت اجازه ی جولان احساس رو دادی که دیگه جایی برای مینوش 30 ساله نذاشتی.

    ببین مینوش ، همه ی ما همین طوری هستیم که تو هستی یعنی همه ی ما میتونیم تو هر سنی برگردیم به بچگی هامون وگرنه تو دنیا هیچ دعوا و شادی و ... وجود نداشت. اما یه عده

    قبول دارن بزرگ شدن.

    میشه لطف کنی که دلایل این تصمیمت رو بگی؟

    به غیر از این بهانه های الکی نیاز به عشق و محبت که حتی معنیشم نمیدونی دلیل دیگه ای هم داری؟

    ببین مینوش من نه مسخره ات میکنم نه دعوا نه تحقیر ، فقط میخوام کمکت کنم فکر کنی و فرق فکر و احساس رو بفهمی. خوشم نمیاد خودتو سرزنش کنی گفتم ناراحت میشم .

    در مورد حالاتت، رفتارت و فکرت صحبت کن و این همه ادعای احساس و خواسته و عشق و محبت و خفه شدن رو بذار کنار. میشه؟

  11. 7 کاربر از پست مفید شکوه تشکرکرده اند .

    meinoush (چهارشنبه 02 اردیبهشت 94), فدایی یار (سه شنبه 01 اردیبهشت 94), فرشته مهربان (سه شنبه 01 اردیبهشت 94), یه دختر سرگردان (سه شنبه 01 اردیبهشت 94), واحد (سه شنبه 01 اردیبهشت 94), میشل (سه شنبه 01 اردیبهشت 94), اقای نجار (سه شنبه 01 اردیبهشت 94)

  12. #27
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    سلام مینوش

    مینوش از دید من در جایگاه خوبی نیستی

    اینکه طلب عشق میکنی این هم با این شدت انهم از اغوشهایی که خودشون توان گرم کردن خودشون رو ندارند
    مثل رفع تشنگی با اب شوره. رفع تشنگی خوبه اما نه با هر ابی . شما ده سال به این اقا فکر کردی؟ اگر کس دیگری بود سراغ او می رفتی!


    کاری به خوبی و بدی این اقا و رفتار شما ندارم هر چند معتقدم اقای خوبی بوده وگرنه خ راحت از پیشنهادت استقبال میکردند و با توجه به نیازی که در شما احساس میشه خ راحت شما رو سیراب میکردند و دنیای واهی ای واست می ساخت که ملکه ش تو بودی اما در نهایت این اقا بودند که به خواستش می رسید ند.

    تمامی این رفتارهات ریشه درونی تر و اصلی تری دارند و ان تنهایی بیش از حد شماست. قسمت بزرگیش از دوری خودت از خودت و قسمت دیگرش نبود یک همدم

    یجورایی مطمینم که غیر از این اقا با مرد دیگری در تماس نیستی . یا لااقل اگر هستی خ به شما نمی خورند. باید تمام تلاشت را بکنی که ارتباطاتت بیشتر شوند

    مینوش رفتن پیش روانپزشک مطالعه کتاب و ...خ کمک نیستند وقتی اقدامات عملی ای در این راستا صورت نگیره. یادمه تو تاپیک پو می خوندم که قرار بود دوستان دوران لیسانس همدیگر را ببینن و همین اتفاق کوچک چقدر پو را خوشحال کرده بود. اخه چرا دختران ما باید در شاد کردن خودشون و زیبا زندگی کردن انقدر ناتوان باشند. انهم وقتی با یک اتفاق ساده انقدر خوشحال می شوند

    از دید من که دوست عزیز این اسمش عشق نبود

    به این نوع احساسات زیاد :

    وابستگی، تنهایی و دور شدن از خود ...هزارتا عنوان دیگر می شود نسبت داد.


    این نوع احساسات توان فرسا موجب می شود شما تشنه تر بشی. حتی تشنه محبت ادمهایی که اصلا هم شان خودت نیستند . نمیتوانند مثل تو بزندگی نگاه کنند. نمی تونین حرف مشترکی با هم داشته باشین. شاید روزای اول همه چی خوب باشه اما روز بروز حس تنهاییت بیشتر میشه و ان موقع حس های دیگه هم پیدا میشه. حس نادید ه شدن، مورد سو استفاده قرار گرفتن احساست. و انو قته که یک حس تنهایی تبدیل به حس تنهایی بیشتر به همراه شکستگی می شود که قطعا تحملش سخت تر است.

    بهتر است شرایطت را بپدیری . احساساتت رو کامل قبول کنی و برای رفعش بدنبال راهکارهای مناسب بگردی.

    ایجاد یک فعالیت کاری ( که می تونه کار در یک شرکت برای دیگران باشه و یا نه کار برای خودت در قالب خوداشتغالی )و ورزشهای گروهی مثل طبیعت گردی و ..

    خ می تواند کمک کننده باشه . باید از ان پیله ای که در ان قرار داری بیای بیرون . تاهم خودت استعدادهات شکوفا بشه هم دیده بشی)

    - - - Updated - - -

    پاسخم با شکوه همزمان شد. فقط یه نکته رو بگم شکوه جان وقتی یه زخم خوب نشه و تلاش هم نشه واسه خوب شدنش. این زخم عمیق تر میشه اونوقته که ممکنه چهل سالت بشه اما هنوز درگیر باشی. وقتی سن زیاد میشه زیاد دیدم توان روحی خ از ادمها کم میشه. شاید مساله ای که شما در بیست و پنج سالگی اصلا بهش توجه نمیکردی در سی سالگی واست یه درد عمیق باشه. پس نمیشه راحت در مورد ادمها قضاوت کرد مزید بر اینکه یک عده شرایط سخت تری داشتن مثل نداشتن مادر و محبت خانوادگی

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331


  13. 4 کاربر از پست مفید مهرااد تشکرکرده اند .

    meinoush (چهارشنبه 02 اردیبهشت 94), یه دختر سرگردان (سه شنبه 01 اردیبهشت 94), آرام عشق (سه شنبه 01 اردیبهشت 94), شکوه (چهارشنبه 02 اردیبهشت 94)

  14. #28
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 27 دی 94 [ 15:13]
    تاریخ عضویت
    1393-9-16
    نوشته ها
    42
    امتیاز
    1,959
    سطح
    26
    Points: 1,959, Level: 26
    Level completed: 59%, Points required for next Level: 41
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    149

    تشکرشده 136 در 40 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مینوش خوبم سلام
    میخوام از طرف کسی که تک تک جای تمام شخصیتهای داستان تو رو درک کرده بهت بگم که سخت در یک خلا از واقعیت ها غوطه وری که دلایل زیادی از جمله همه اون مواردی که دوستان گفتن درباره شرایط خاص خودت و طرف مقابل شما در اون دخیله و ...یک نکته گفتم از این معنی و... . آنچه تو و دیگرانی مثل تو بعنوان عشق از اون دم میزنند و برایش چه سینه زنی ها و گریبان چاکی ها که نمی کنیم بازیچه ای نیست که به این سادگی ها به دست من و تو افتاده باشد، کلا برای خودش عالمی دارد خارجی. باید بفهمیم این مصداقهایی که برایش درست کرده ایم ساخته و پرداخته ذهن بسیار متبحر ماست، بدلیجاتی که یک چند بسته به میزان هوشیاری و فهم و درک خود از آن حظ می بریم و بالاخره دیر یا زود واقعیت نخراشیده خود را به ما مینمایاند حالا یا با این واقعیت کنار می آییم و کوتاه آمده و بنا به مصداق خود کرده را تدبیر نیست با همین که هست میسازیم و دل خوش می کنیم یا به همان شدتی که در غفلتیم جزع فزع راه می اندازیم و خواسته خود را به فریاد هر چه بلندتر از آن مطالبه میکنیم و حالا از کجایش در بیاورد بیجاره و چطور قانع و آراممان کند آنچه که خود از اول ساز و راه و تعریف وجودی دیگری داشته مادون این تصورات و تخیلات و انتظارات سماوی. ای خدا ...
    خلاصه آنکه دختر خوب بیا و خودت را از این کلیشه ها و سنت ها و مدرن هاو ... اینها رها کن . باور کن دنیا نیرزد آنکه پریشان کنی دلی، چه فرقی میکنه ، هر دلی. چشم باز میکنیم و می بینیم هر یک به نوعی فریب خورده اوهام خامی شده ایم که در تاریکی های فهم و درک و امکانات بشری خود از فیل مولانا ، همان خواهش های اصیل و تمام و کمال و بی بدیل خود ساخته ایم و کوتاه هم نمی آییم. ای خداااا...
    تو من او ...همه با ارزشیم اما ارزش خودمان را داریم نه عشق یا هر چیز دیگری که به این راحتی میتوانیم تحریفش کنیم و مانند بچه کوچک و بی پناهی که در هر چه دستش میرسد اسب و عروسک و ... هر چه میخواهد و دستش نمیرسد را جان میدهد و میپرستد و اوقات خوشی دارد وصف نشدنی.
    ... و این داستان ادامه
    ...

  15. 3 کاربر از پست مفید تروولث تشکرکرده اند .

    meinoush (چهارشنبه 02 اردیبهشت 94), یه دختر سرگردان (سه شنبه 01 اردیبهشت 94), شکوه (چهارشنبه 02 اردیبهشت 94)

  16. #29
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 22 مهر 94 [ 19:19]
    تاریخ عضویت
    1391-9-06
    نوشته ها
    1,013
    امتیاز
    19,589
    سطح
    88
    Points: 19,589, Level: 88
    Level completed: 48%, Points required for next Level: 261
    Overall activity: 13.0%
    دستاوردها:
    1 year registeredTagger Second ClassSocialOverdrive10000 Experience Points
    تشکرها
    5,188

    تشکرشده 3,056 در 916 پست

    Rep Power
    196
    Array
    فکر میکنم اعتقاد اغلب دوستان اینه که ازدواج نکردن بهتر از یک ازدواج بده . ولی من اعتقاد دارم که حتی یک ازدواج بد هم بهتر از ازدواج نکردنه . در یک ازدواج بد درسته که معایب و مضراتش بی شماره و شاید رنج و سختی که افراد میکشند وصف نا پذیر باشه . ولی یه حسنی داره و اون هم اینه که مفهوم عشق رو متوجه میشن . و با تمام وجودشون درک میکنند که عشق اون چیزی نیست که تصور میکردند .

    در مورد شما مینوش جان نه خودت رو سرزنش کن . نه غمگین باش . شما فقط احساست رو بیان کردی . ولی حالا ببین شما واقعا به ایشون علاقه داری یا به یک همدم علاقه داری ؟ من فکر میکنم بیشتر حالت دومه . و این طبیعیه . نگران نباش . از خدا ی مهربون میخوام شرایط ازدواج خوب و ساده رو برای همه جوانانمان فراهم کنه .

  17. 4 کاربر از پست مفید واحد تشکرکرده اند .

    meinoush (چهارشنبه 02 اردیبهشت 94), یه دختر سرگردان (چهارشنبه 02 اردیبهشت 94), شکوه (چهارشنبه 02 اردیبهشت 94), شیدا. (سه شنبه 01 اردیبهشت 94)

  18. #30
    عضو فعال آغازکننده

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    شکوه می خوام جواب سوالات رو بدم اما درست نمی فهمم چی نوشتی
    من ده ساله ام؟ اگه بزرگ شده بودم چه کار می کردم؟ می گذشتم از احساسم؟ حدود یک سال با خودم درگیر بودم برام بد نبود مفید بود. به ابعادی توجه کردم که نمی کردم. دیگه باید یه کاری می کردم. یا تمومش می کردم. چه فایده داشت که هیچی نگم. می گذشت بعدا فکر می کردم اگ کاری نکردم اشتباه کردم.

    دوست دارم بزرگ بشم اما نمی دونم چطوری. حتی نمی دونم بچه ام من ؟؟ ویزگی بچه ای که می گی چیه؟ اینکه نتونه حرف رو نگه داره؟ خوب اخرای روزاییه که می بینمش شاید دو سه ماه دیگه. باید یه کاری می کردم.

    بزرگ شدن منظورت چیه؟ عقل؟

    مهراد جان من ده سال تحمل نکردم. ده سال هیچکس رو دوست نداشتم. این اقا رو بعد از ده سال دوست داشتم.
    اره من حتی با پدر و برادرمم رابطه نزدیکی ندارم. چه برسه به بقیه.

    عشق چیه؟ عشق چیه که این عشق نبود؟ بچه بودن چیه ویزگی هاش چیه؟ چرا بچه ام؟

    - - - Updated - - -

    واحد جان من این اقا رو دوست دارم.
    اما خوب اون نه. رابطه دو طرفه است. یه طرفه نمیشه.

    - - - Updated - - -

    خودمو سرزنش نمی کنم. بهم برنخورد. نمی خوام دیگه بترسم. نمی دونم غرور شاید ندارم. یا هرچی. اما خوب غمگینم.
    اگه این عشق نبود چرا بیشتر از یک سال احساسم با من بود.
    اگه این عشق نبود چطور تونست روی من تغییر ایجاد کنه

  19. 3 کاربر از پست مفید meinoush تشکرکرده اند .

    میشل (سه شنبه 01 اردیبهشت 94), شکوه (چهارشنبه 02 اردیبهشت 94), شیدا. (سه شنبه 01 اردیبهشت 94)


 
صفحه 3 از 6 نخستنخست 123456 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. دوسش دارم اما نمیدونم بهش بگم یا نه
    توسط jellybean در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 8
    آخرين نوشته: چهارشنبه 24 دی 93, 14:34
  2. 8 ماه تنهام همسرم وسایلشو برد مهریه ونفقه اجرا گذاشته
    توسط ali.amamverdi در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 7
    آخرين نوشته: شنبه 25 آذر 91, 01:44
  3. نمیدونم با گذشته ناپاک دختری که دوسش دارم چیکار کنم؟
    توسط esy در انجمن سئوالات ارتباط دختر و پسر
    پاسخ ها: 25
    آخرين نوشته: دوشنبه 21 آذر 90, 14:22
  4. مشكلات نو عروسان
    توسط گلسا شاملو در انجمن طـــــــــــرح مشکلات ازدواج: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: شنبه 05 شهریور 90, 14:06
  5. *يافتن وسایل ضد بارداري در وسايل شخصي اش(کاندوم؛مساله این است!)
    توسط sepideh در انجمن سوء ظن، تجسس و خیانت همسر
    پاسخ ها: 14
    آخرين نوشته: دوشنبه 12 اسفند 87, 15:09

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 17:45 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.