به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 7 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 61 تا 70 , از مجموع 72
  1. #61
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 21 آذر 94 [ 10:51]
    تاریخ عضویت
    1394-1-13
    نوشته ها
    61
    امتیاز
    1,062
    سطح
    17
    Points: 1,062, Level: 17
    Level completed: 62%, Points required for next Level: 38
    Overall activity: 7.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience Points
    تشکرها
    3

    تشکرشده 65 در 33 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مریم خانم سلام

    علت اینهمه وابستگیت را بشناس و آرام آرام به خود سازی خودت بپرداز تا اگر خدای نکرده فردا روز در شرایط بدتر قرار گرفتی بتوانی به عنوان یک انسان که دارای کرامت است تصمیمی نه از روی اجبار و عجز بلکه از روی دانایی و توانمندی بگیری. به آموختن حرفه ای بپرداز که بتوانی تا حد ممکن از نظر مادی مستقل باشی. پس انداز داشته باشی تا در روز مبادا آسوده خاطر باشی.

    از طرف دیگر با نگاه دقیقتر به افرادی که مورد توجه همسرت قرار می گیرند سعی کن با توجه به شخصیت و اعتقادات خودت در ظاهر و رفتارت تجدید نظر کنی تاضمن تغییر روحیه خودت به آنچه مورد پسند همسرت هست نزدیکتر بشوی.

    با شناخت علت درد و مراجعه و پیگیری است که می شود یک بیماری را از بین برد که این کار به حوصله و پیگیری و افزایش دانایی و کمک گرفتن از افراد متخصص و با صلاحیت نیاز دارد. برایت بهترین ها را آرزو می کنم.
    ویرایش توسط فرشته مهربان : دوشنبه 31 فروردین 94 در ساعت 11:43 دلیل: حذف سطوری که آسیب زا و تخریب راهنمایی دیگران بود

  2. 3 کاربر از پست مفید رهدخت تشکرکرده اند .

    maryamhasani (سه شنبه 01 اردیبهشت 94), بارن (یکشنبه 30 فروردین 94), سوده 82 (سه شنبه 01 اردیبهشت 94)

  3. #62
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    مریم عزیز

    گام بعدی اینه که تا می تونی از ضعفهای همسرت تمرکز زدایی کنی و لایه احساسی ات را نسبت به او ترمیم کنی ... همچنین تأکید می کنم از ذهن خوانی و تعابیر منفی بپرهیز .... اینکه می گویی همسرم از تماس فیزیکی با زنهای دیگر خوشش میاد بسیار حس بدی هست و رفتارت را دستخوش ناهنجاری میکنه و خطای شناختی یعنی ذهن خوانی هست آنهم ذهن خوانی منفی که سر به تهمت هم می زند .... بدور از توجه به رفتارهای او یک طرفه مدتی فقط عشق بورز ... عزیز جان چطور قبل از ازدواج هیچ توجهی به تفاوتهاتون نمی کردی و فقط عشق در بین بود ..... حالا اینگونه باش ..... باور کن اثری معجزه آسا داره .... در همین حرکت اخیرت واکنش همسرت یعنی احساس رهایی ....
    هرچه شما به همسرت گیر بدی او احساس زندانی بودن میکنه و برای آزادی تلاش میکنه و نتیجه اش میشه ستیز و ..... اما اگر رهاش کردی و کاری به کارش نداشتی و فقط انتظار انجام مسئولیتهاش را با عشق نشان دادی و خود هم در هیچ نقشی که مربوط به مرد هست وارد نشوی ... آزادانه به سوی تو می آید و این لذت بخش تر است و شما هم راضی خواهی بود

    دیدی که همسرت وقتی احساس رهایی کرد ، اومد طرفت ... آبمیوه درست کرد ..... کنارت اومد و سرشو گذاشت روی پات
    و .... کنارت نخوابیدن هم به علت سردی رفتار شما بوده و ..... اینها یعنی تو یک قدم را درست برداری او قدمها به سویت بر خواهد داشت .... شوهرت را همانگونه که بود و انتخابش کردی بپذیر و بی توقع شو .... بعداً میگم چه نتایجی خواهد داشت ..... فقط بدان ترا خشنود خواهد کرد

    زن باش و عاشق او

    این جمله کوتاه را بارها و بارها بخوان و بهش عمل کن خواهی دید که چه معجزه ای میکنه .....





  4. 6 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    maryamhasani (سه شنبه 01 اردیبهشت 94), meinoush (چهارشنبه 16 اردیبهشت 94), واحد (دوشنبه 31 فروردین 94), بی نهایت (دوشنبه 31 فروردین 94), بارن (دوشنبه 31 فروردین 94), سوده 82 (سه شنبه 01 اردیبهشت 94)

  5. #63
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 اسفند 97 [ 12:43]
    تاریخ عضویت
    1392-4-04
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    5,844
    سطح
    49
    Points: 5,844, Level: 49
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 106
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 56 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان عزیزم، امیدوارم که حال همتون خوب باشه و تو این روزهای عزیز منو هم از دعای خیرتون بی نصیب نذارید.
    اومدم بگم خدا رو شکر زندگیمون روال عادیشو به خودش گرفت. دیگه اون روند بد قبلی نیست. شوهرم هم همش بهم محبت میکنه گرچه ازش دلخورم اما دارم همه چیز رو فراموش میکنم تا فقط تحربش برام بمونه و نه افکار منقی. سعی میکنم بهش محبت کنم. البته باید یادم بمونه که بیچشمداشت این کار رو انجام بدم. طفلی شوهرم تو مدتی که قهر بودیم کارش به بیمارستان قلب هم کشیده بود، خیلی ناراحت شدم بابت این موضوع که براش اتفاق افتاده بوده و البته دیروز به من اینو گفت.
    اما الان میخوام بدون توجه به همسرم خودم رو اصلاح کنم. میخوام قوی باشم نه در ظاهر بلکه در عمل، میخوام به شوهرم وابسته نباشم، میخوام اعتماد به نفسم بره بالا، میخوام یاد بگیرم چطور میتونم زندگیمو مدیریت کنم که دیگه این مشکلات پیش نیاد یا حداقل بشه، حساسیتهامو چطور کم کنم.
    دوستان عزیز و فرشته مهربان ممنون میشم اگه مثل همیشه باز هم کمکم کنید و یا اگر لینکی و یا مقاله ای میشناسید به خصوص در مورد اینکه چطور به شوهرم وابسته نباشم بهم معرفی کنید.
    ممنونم از نگاه پرمهرتون
    امیدوارم مشکلات تمامی دوستان تو تالار حل بشه، برای همتون دعا میکنم.

  6. 4 کاربر از پست مفید maryamhasani تشکرکرده اند .

    فرشته مهربان (چهارشنبه 02 اردیبهشت 94), واحد (چهارشنبه 02 اردیبهشت 94), بارن (سه شنبه 01 اردیبهشت 94), سوده 82 (دوشنبه 14 اردیبهشت 94)

  7. #64
    سرپرست سایت

    آخرین بازدید
    [ ]
    تاریخ عضویت
    1388-1-03
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    8,056
    امتیاز
    146,983
    سطح
    100
    Points: 146,983, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialRecommendation Second ClassCreated Blog entryVeteranOverdrive
    نوشته های وبلاگ
    4
    تشکرها
    27,661

    تشکرشده 36,001 در 7,404 پست

    Rep Power
    1092
    Array
    سلام

    بسیار خوب فهمیدی و روند خوبی ترسیم کرده ای .... همین پتانسیل پذیرش و میل به تغییر بسیار کمکت خواهد کرد .

    لینک زیر را بخوان که با نظر به نیاز شما آنرا قرار دادم . خیلی به دقت به کار بگیر چون به آن بسیار در زندگی نیاز داری که هم خودت راضی خواهی شد هم نیاز به هیجان همسرت در این جهت را تامین می کند


    http://www.hamdardi.net/thread-38299.html#post379208





  8. 2 کاربر از پست مفید فرشته مهربان تشکرکرده اند .

    maryamhasani (یکشنبه 13 اردیبهشت 94), واحد (چهارشنبه 02 اردیبهشت 94)

  9. #65
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 اسفند 97 [ 12:43]
    تاریخ عضویت
    1392-4-04
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    5,844
    سطح
    49
    Points: 5,844, Level: 49
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 106
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 56 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان عزیزم
    امیدوارم حال همتون خوب باشه
    این چند وقت که نبودم هر روز چند بار به سایت سر میزدم هم مقالات رامیخوندم و هم تا\یکهای جدید را. انصافا که این تالار خودش کلاس درسه.
    زندگی من خدا رو شکر به روال عادی خودش برگشت و من و همسرم زندگی باارامشی رو تجربه میکنیم. بعد از اون جریانها یکبار باهم صحبت کردیم و ایشون گفتنمیدونم که اینده زندگیمون چی میشه قلبم شکست ازاین حرفش و همون موقع بهش گفتمباید همه تلاشمون رو بکنیم با این دید که زندگی درست میشه نه اینکه معلوم نیست چیبشه. خدا رو شکر خیلی خوب قبول کرد و از اون روز مدام تلاش میکنه به شکلهای مختلفمنو خوشحال کنه و برنامه های متفاوت تفریحی و رستوران و .. برام فراهم میکنه. منمتلاش میکنم که دیگه تو کارهای مردونه مرتبط به خودش دخالتی نکنم. ازش دلخور میشمبه ارامی و در شرایط مناسب بگم. اما هنوز یه مشکلی دارم. بعضی وقتها که بهش ابرازناراحتی میکنم رفتارش کاملا سرد میشه طوری که اصلا میره و بهم هیچ توجهی نمیکنه تابعد از یک ساعت که دوباره خوب میشه. از طرفی اگه بهش نگم که ناراحت شدم عین یه زخمتو دلم میمونه. البته الان دیگه خیلی از ناراحتیهام رو بهش نمیگم. جدیدا به دلیلازدواج برادر شوهرم خیلی مساپل جدید ‍‍یش میاد که هیچ کدوم مربوط به شوهرم نیست ولیرفتار مادرش و تبعیضهای که بین من و عروسجدید میذاره بسیار ازارم میده. از هدایا و تعریفهایی که از ایشون میکنه من خیلیاعصابم خرد میشه. چون برای عروس جدید بسیار کادوها و خریدهای گران قیمتی انجاممیده که هیچ وقت برای من در دوران عقدم انجام نداد و حتی ۱ ریال هم به شوهرم برایعروسی کمک نکرد. در حالیکه شوهر من نسبت به برادراش خیلی برای مادرش خرج میکنه وحالا که میبینم این اتفاق میفته خیلی ناراحت میشم. به شوهرم هم ابراز نمیکنم اماباعث میشه از خانوداش نفرت \یدا کنم و هیچ رغبتی به دیدنشون ندارم و اینها همیشهتو دلم میمونه. یه جوری مدام جمع میشه تا به بدترین شکل تخلیه بشه. میدونماشتباهه. به همین خاطر از همه دوستان و به ویژه فرشته مهربان عزیز میخوام کمکمکنید که متوجه بشم چطور باید ناراحتیهام را به ایشون بگم که حداقل خودم کمی سبک بشم و همچنین چطور به مادرشوهرم بفهمونم که این همه فرق گذاشتن درست نیست ( مادرهمسر من زبان بسیار نیشداری دارن که امکان نداره د رهر بار دیدن ایشون تیکه ای بهم نندازن که بسیار ازار دهنده است)
    مسپله دوم که خیلی خیلی خیلی برام مهمه اینه که من هنوز به شوهرموابسته هستم و فکر میکنم کلا برنامه زندگیم را دارم رو ایشون میبندم. اما دوستدارم طوری باشم که هیچ گونه وابستگی بهش نداشته باشم و زندگیم در اون خلاصه نشه.چه کنم که به همسرم وابسته نباشم

  10. #66
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    شنبه 21 اسفند 00 [ 13:12]
    تاریخ عضویت
    1393-5-18
    نوشته ها
    670
    امتیاز
    19,001
    سطح
    87
    Points: 19,001, Level: 87
    Level completed: 31%, Points required for next Level: 349
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    1,250

    تشکرشده 1,509 در 535 پست

    Rep Power
    142
    Array
    سلام دوست عزیز

    خیلی خوشحالم که زندگیتون بهتر شده.

    اگر چیزهایی که ناراحتت میکنه مربوط به مادر شوهرت هست به نظر من نیازی نیست به شوهرت بگی.چون کاری از دست اون برنمیاد.

    هیچ وقت خودت شوهرت رو بین خودت و مادرش قرار نده.اینجوری نسبت بهت سرد میشه.چون واقعا مستاصل میشه و نمیدونه طرف کی رو باید بگیره.

    به هر حال هم مادرش براش عزیزه هم شما.

    تو این مورد و هم تو مورد وابستگی بیشتر باید روی خودت کار کنی.سرت رو با فعالیت های مفید و شادی آور گرم کن.خیلی وقت آزاد برای خودت نزار.سعی کن لحظات بودن

    با همسرت بیشتر به گفتگوهای دوستانه و ابراز عشق و محبت بگذره.

  11. کاربر روبرو از پست مفید آنیتا123 تشکرکرده است .

    maryamhasani (دوشنبه 14 اردیبهشت 94)

  12. #67
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 خرداد 01 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-6-21
    نوشته ها
    88
    امتیاز
    6,971
    سطح
    55
    Points: 6,971, Level: 55
    Level completed: 11%, Points required for next Level: 179
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger Second ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    5

    تشکرشده 73 در 45 پست

    Rep Power
    0
    Array
    مريم جان سلام اميدوارم خوب باشي.ازت خواهش ميكنم اولا عنوان تاپيكت رو عوض كني اصلا كلمه طلاق رو نيار.ديگه اينكه ما چرا اينطوري هستيم خودم رو هم ميگم انگار به اين دنيا اومديم كه فقط سرمون رو با زندگي و دغدغه هاش پر كنيم اصلا به اين فكر نميكنيم كه هدف خداي بزرگ در آفرينش ما چي بوده.تو رو خدا ول كن چرا اعصابت رو خراب ميكني بخاطر زن برادر شوهرت و رفتار مادرشوهرت.خب اون زمون موقعيت جور نبوده واسه تو هداياي گران بخرن حالا موقعيتش هست اصلا ببخشيد ها خيلي رك ميگم دلشون نيومده بخرن خب نخرن ديگه اسمش هديه هست از اسمش معلومه.بجاي اينكه خودت رو عذاب بدي خب تو هم سعي كن زياد خودت رو نكشي براي مادرشوهرت يعني حد تعادل رو حفظ كن.احترام معمول.الان كه شوهرت خوبي ميكنه بهت با اين فكرهاي پوچ دوباره اعصابش رو به هم نريزي چون بلاخره يك جوابي بهت ميده كه كاملا طرف مامانش اينا هست و تو بيشترناراحت ميشي اصلا به اين مسايل فكر نكن تا اينكه توي دلت قلمبه بشه ولش كن خودت هرچي دوست داري بخر واسه خودت از ديگران انتظار نداشته باش.حالا دو تا طلا از تو بيشتر گير عروس جديد مياد مگه ميخواد دنيا رو فتح كنه بجاي اين به چيزاي خوب فكر كن و به پيشرفتت.همين تمرين عدم وابستگي كه واسه خودت كار پيدا كن و سعي كن از همه لحاظ مستقل باشي ولي توي دلت بايد به شوهرت وابسته باشي همونطور كه اون به تو وابسته هست بايد زن و شوهر به همديگه وابسته باشن اين نوعي دوست داشتنه.تو ديدگاه شوهرت اين هست كه همه تلاشش رو ميكنه تو خوشحال بشي حالا يك مساله اي تو رو ناراحت ميكنه اونم خب ازت فاصله ميگيره به نظر من بايد انتظاراتت رو كمتر كني.ببين مريم جان من منظورم خودم هم هست اگه ما انسانها اينقدر به اين دنياي فاني وابسته نبوديم اينقدر عذاب نميكشيديم.

  13. 2 کاربر از پست مفید elsay تشکرکرده اند .

    maryamhasani (دوشنبه 14 اردیبهشت 94), بارن (یکشنبه 13 اردیبهشت 94)

  14. #68
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    سلام مریم جان . تبریک بابت تغییرات پیش امده.

    در مورد سوالت که گفتین چطور میشه حساسیتت نسبت به رفتار خانواده همسرت کم بشه من توصیه ای بهت میکنم که خودم کردم و واقعا به ارامش رسیدم.

    با حقوق خودت و ادمها اشنا بشو.

    یکی از حقوق ادمها اینکه "ازاد" هستند هر که را بخواهند دوست بدارند و ازاد هستند شما رو دوست نداشته باشند.

    کماکان که شما هم حق داری

    نخواه که همه خیلی دوستت بدارند .

    ارزش خودت را برابر با میزان توجه ادمها قرار نده. وقتی دوستت دارند تو ادم خوبی هستی وقتی ندارند تو بی ارزش هستی. این معادله برقرار نیست. تو تویی در هر حالت. اینکه کسی نتواند شما را دوست بدارد مشکل شما نیست. شما سعی کنین دوستان خود را داشته باشین. ادمهایی که باهاشون احساس خ خوبی رو تجربه میکنن. خ تلاش نکن خودت را در قلب کسی جای بدی. هزینه زیاد داره خ هم ارزشمند نیست چون مجبوری برخی مواقع خودت نباشی.


    شاید مادرشوهر شما مایل باشد تمام مایملک خود را بنام عروس جدید بزند. نه شما سهمی در این مایملک داری نه برایش تلاش کردی .. پس واقعا توقع داشتن در این مورد خ صحیح نیست:)

    اینو بدون راز شاد زیستن یا بهتر بگم یکی از رموز شاد زیستن "کم کردن توقع" هستش.


    در مورد وابستگی :


    سعی کنین همه زندگیت شوهرت نباشه. قسمت اعظم زندگیت بهتره اهدافت و اون ارزشهایی که بابت این فرصت زندگی داده شده به شما قراره شما بهش برسی

    خودت به ارامش خودت کمک کن. پیچ تنظیم خلقیاتت دست دیگران نباشه تا همه بتونن تنظیمت کنن( این شعر مولانا رو خ دوست دارم )

    ساعتی میزان آنی ساعتی موزون این
    بعد از این میزان خود شو تا شوی موزون خویش





    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331


  15. کاربر روبرو از پست مفید مهرااد تشکرکرده است .

    maryamhasani (دوشنبه 14 اردیبهشت 94)

  16. #69
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 23 مهر 95 [ 01:57]
    تاریخ عضویت
    1393-12-09
    نوشته ها
    163
    امتیاز
    4,080
    سطح
    40
    Points: 4,080, Level: 40
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 70
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class1000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    96

    تشکرشده 225 در 103 پست

    Rep Power
    37
    Array
    سلام مريم جان
    فقط اينو از من بشنو . هيچ وقت سعي نکن خودت رو از خانواده شوهرت دور کني . اتفاقا بهشون بيشتر نزديک شو. با توجه به چيزهايي که از همسرت درگذشته گفتي اين سوال رو جواب بده
    آيا دوست داري ارتباط همسرت با خانواده اش کم باشه در عوض با دوستاش ارتباط بيشتر داشته باشه؟ آيا اين رو مي خواي؟
    بالاخره جاي خانواده اش رو بايد با يه چيزي پر کنه .
    خودت رو براي خانوادش نکش. همه ما خانمها اين مشکلاتي رو که مي گين داريم و داشتيم از جمله خود من شما هم اولي يا آخري نيستي . ولي اينها پيش پا افتاده است وقت خودت رو صرف اين مسائل بيهوده نکن.
    موفق باشي عزيزم

  17. 2 کاربر از پست مفید عاشق خانواده تشکرکرده اند .

    maryamhasani (دوشنبه 14 اردیبهشت 94), بارن (دوشنبه 14 اردیبهشت 94)

  18. #70
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 اسفند 97 [ 12:43]
    تاریخ عضویت
    1392-4-04
    نوشته ها
    68
    امتیاز
    5,844
    سطح
    49
    Points: 5,844, Level: 49
    Level completed: 47%, Points required for next Level: 106
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran5000 Experience Points
    تشکرها
    81

    تشکرشده 56 در 32 پست

    Rep Power
    0
    Array
    سلام دوستان
    حالم خیلی گرفته هست. از تفاوتهایی که خانواده همسرم بین من و عروس جدید میذارن حالم بده شده. همه چیز اون بهتر. برای من از همه چیز دریغ کرده بودن.حالا برای اون بهترینها. حلقه میلیونی. پارچه چندصدهزار تومنی. سرویس طلای انچنانی. این در حالیه که موقع ازدواج ما به دروغ میگفتن پول نداریم. و شوهرم هم 5 ماه بود که حقوق نگرفته بود.کل خرج عروسی رو بابام داد.کلی پول قرض داد که خونه رهن کنیم. من تا هفته قبل عروسی لباس عروس نداشتم. هیچ خریدی انجام ندادم هیچی. اما دقیقا 10 روز بعد عروسی ما مادرشوهرم کل سرویس خوابهای خونش (4 دست) را عوض کرد. ساعت خیلی گرون خرید و ... در حالی که به ما میگفت پول ندارم. حالا عروس جدید اومده همه کار براش میکنن. خریدهای انچنانی. دلم میخواد یه جور به مادر شوهرم بفهمونم هیچ کار برام نکردید هیچی نخریدید. مادر شوهرم فکر نکنم 1 ریال هم به شوهرم کمک کرده باشه تمام چیزها حتی سرویس هم خودش خرید و سر عقد مادرشوهرم به همه گفت که کادوی ما بوده. واقعا ازش بدم میاد. میخوام یه جور بهش بفهمونم. بهم بگید چطور محترمانه بهش بگم.
    اینا رو که میگم نگید خاله زنکی لطفا: این چیزها برای من اصلا مهم نبوده اما رفتارهای زننده این خانواده و زبان نیش دارشون باعث این کار شده. عروس جدید به گفته تمامی اعضای خانواده خودشون اصلا زیبایی نداره، فوق دیپلم هست و بیکار، خانواده متوسط رو به پایین داره . این در حالی هست که خانواده من جزء خانواده های خوب شهرمون هستن نه از نظر مالی بلکه از نظر فرهنگی از نظر مالی هم بد نیستیم، سواد و کار و زیبایی من هم که از عروس جدید خیلی بیشتر هست اما برای اون دارن خودشون رو میکشن. شوهرم هم همش به فکر اونهاست. تا حالا بهش ده با رگفته بودم زنگ بزن برام نوبت دکتر بگیر مدام میگه یادم میره. اما یادش میمونه که برای برادرش و خانمش دنبال طلا فروش بگرده یا مثلا نوبت ازمایش براشون بگیره. من این همه خوبی دارم حالا شوهرم کلی شرط و شروط گذاشته برای اینکه باهام زندگی کنه. مگه من چی کمتر از عروس جدید دارم. نگید خودتو مقایسه نکن بگین چطور به مادرشوهرم حرفهام رو بگم که اینقدر از دستش و حرفهای کنایه دارش عذاب نکشم. با سیاست میخوام بهش بگم. حالا اگه ایشون فقط هیچی برام نمیگرفت مهم نبود. از ما فقط انتظار داره. شوهرم من باید بهش پول بده.براش خیلی خرج کنه. هر دفعه که میره اونجا کلی خرید . مرغ و ... ما باید بخریم. در صورتی که کادوهای خوب برای دو تا پسر دیگه هست. تازه کلی خرده فرمایشات دیگه هم داره. مثلا به شوهر من میگه باید کرایه اژانسم رو بدی چون نمیایی منو با ماشین برسونی. جالبش اینه وقتی این حرف میزنه که ما اصلا ماشین نداریم و ماشینمون رو فروختیم و دو تا پسر دیگه که خونه هستن ماشین دارن. یا مثلا زمانی که ماشین داشتیم میگفت باید برای اینکه ماشینتون رو بذارید تو پارکینگ ما اجاره بدید.
    به خدا رفتار پدر مادر خودم رو در مقایسه با ایشون میبینم اتیش میگیرم.
    جدیدا انتظار داره که وقتی میرم خونشون برم ظرفهای غذایی که قبلا خوردند هم بشورم. به نظرم پررویی حدی داره دیگه. جدیدا گیر داده چرا بچه نمیاری. با اینکه سوادش 5 ابتدایی احساس میکنه علامه 10 هست و حرف هیچ کس رو قبول نداره. به من بگید چطور با سیاست بهش بفهمونم این چیزها رو
    ن از درون داغونم ظاهرم خوبه
    حال و حوصله هیچ کاری رو ندارم
    صبح میام دانشگاه و بدون اینکه کاری کنم بی هدف برمیگردم. من شوهرم رو دوست دارم اما رفتارهاش عذابم میده به معنای واقعی عذاب میکشم
    خسته شدم به خدا
    حالا تو این شلوغی ها مخفی کاریهای شوهرم ازم نابودم میکنه. مثلا مادرش ازش پول میخواد به من نمیگه. یا مثلا واممون این ماه به اسممون دراومده به من نگفته.کس دیگه بهم گفت. کلا همه چیز رو قایم میکنه. بدم میاد از این کارهاش
    گاهی با خودم فکر میکنم عذابی که دارم میکشم تو این زندگی ایا ارزش داره؟
    میخوام به شوهرم هم این حرفها رو بزنم تا بفهمه که چه خبره؟ البته ایشون اونقدر ادم بیخودی هست که همیشه خدا حق با مادرشه. از این اخلاقش حالم بهم میخوره

    بچه ها تو رو خدا کمکم کنید، از زندگی خستم

  19. کاربر روبرو از پست مفید maryamhasani تشکرکرده است .

    بارن (دوشنبه 21 اردیبهشت 94)


 
صفحه 7 از 8 نخستنخست 12345678 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. کمک کنید کامل خودمو عوض کنم و تیپم و رویه ام عوض کنم
    توسط مینای سخن گو در انجمن درگیری و اختلاف زن و شوهر
    پاسخ ها: 16
    آخرين نوشته: چهارشنبه 18 شهریور 94, 07:57
  2. مشکل پوستیم ، داره مسیر زندگیمو عوض میکنه
    توسط alireza313 در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 4
    آخرين نوشته: جمعه 01 خرداد 94, 13:26
  3. پاسخ ها: 53
    آخرين نوشته: سه شنبه 01 اردیبهشت 94, 23:28

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 08:19 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.