سلام
گاهی خواسته هایی داریم معقول اما به علت اختلاف سلیقه و یا دلایل دیگر همسرمان تمایلی به برآورده کردن آن ندارددر چنین شرایطی شما چگونه خواسته تان را مطرح می کنید؟
این تاپیک این امکان را فراهم آورده تا دوستان تجربیات شخصی شون را در استفاده از مهارت هاشون در نحوه بیان درخواست های معقول و منطقی شون بیان کنند.
و اما یک تجربه از خودم.
سفری پیش رو داشتیم به علت فوت یکی از اقوام درجه یک همسرم در راه برگشت از شهر محل سکونت پدر و مادرم رد می شدیم قرار شد یک روز توقف داشته باشیم به علت ضیق وقت مادرم همه خواهر و برادر ها را برای صرف ناهار دعوت کردن تا همدیگر را ببینیم.
داستان قدیمی باجناق ها باز هم دردسر درست کرد و باعث شد نتونم خواهرم را ببینم این بار سومی بود که پشت سر هم این اتفاق می افتاد.
عصر راهی سفر شدیم و خداحافظی. می دونستم نمی تونم از همسرم بخوام که برویم منزل خواهرم تا من اونها راببینم چون همسرم عزادار بودن و وظیفه اونها بود برای حداقل عرض تسلیت می آمدن. توی راه که داشتیم می رفتیم به همسرم گفتم خیلی دلم می خواست دختر خواهرم رو ببینم می دونم اون هم دلش برای من هم خیلی تنگ شده همسرم گفت خوب برای ناهار می آمدن ، گفتم پدر مادرش نیومدن اون که تکلیفی نداره و دیگه بحث نکردم.
راه رو کج کرد و رفتیم دم در کوچشون به علت بارون دم کوچه آب جمع شده بود وچون ماشین رو تازه شسته بود گفت من نمی یام داخل کوچه خودت برو ،گفتم شخصیت تو با همه فرق داره کاری نکن که فکر کنن عمدا نرفتی دم در، زد تو آبها و رفتیم دم درشون.
بماند که وقتی باجناق ها به هم رسیدن چقدر گل و بلبل بودن فقط می خواستن جز جگر بزنند به دل ما دو تا خواهر. من و خواهرم با تعجب نگاشون می کردیم چطور یک ساعت دم در با خوشی دارن با هم حرف می زنند.
علاقه مندی ها (Bookmarks)