به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 31 تا 40 , از مجموع 42
  1. #31
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    ممنون از همگی....به خصوص نادیا خانم اسمان ابی و جناب پارسا.
    جناب پارسا ممنون اگه رفته اید مشهد و برام دعا کرده اید...

    هنوز چند روز دیگه تا جشن عروسی دوستم مونده و من همچنان هیجان زده ام.

    راستی... توی کارم هم پیشرفتم خوب بوده. یکی از پرسنل هست که 17 سال سابقه کار داره. میگه تو این 17 سال کارآموز ندیدم به سرعت تو راه بیفته. (:

    میگم.... یه ترسی افتاده تو وجودم. اینکه نکنه چون مشغول کار شدم مثلا دیگه بی خیال درس بشم؟
    دلم نمیخواد همین بمونم.
    دلم میخواد ادامه بدم درسمو.

    راستی 5 شنبه داداشم توی حیاط بود و داشت به باغچه ها میرسید. منم رفتم پیشش و گلها رو نشونم داد. منم دستشو گرفته بودم. بعدم ازش معذرتخواهی کردم و کلی محکم بغلم کرد و گفت تو باید منو ببخشی.
    راستشو بخواید من داداشمو خیلی خیلی دوست دارم.
    دعا کنید وقتایی که از سربازی میاد و پیش ماست من تو فاز منفی و افسردگی نباشم. چون اونم بالاخره به امید نشاط و رفع خستگی میاد خونه.دلم میخواد وقتی میاد بهش خوش بگذره...وقتایی که تو همه یا همین دفعه که دیدم توی ده روز چقدر آب شده داشتم دق میکردم.


    میگمااا....اینا خودشون آرزو نیستن؟


  2. 4 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    (آسمانی آبی) (شنبه 29 فروردین 94), parsa1400 (شنبه 29 فروردین 94), نادیا-7777 (شنبه 29 فروردین 94), میشل (شنبه 29 فروردین 94)

  3. #32
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    شنبه 29 بهمن 01 [ 12:00]
    تاریخ عضویت
    1391-12-24
    نوشته ها
    1,690
    امتیاز
    42,348
    سطح
    100
    Points: 42,348, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    SocialTagger First ClassVeteranOverdrive25000 Experience Points
    تشکرها
    6,932

    تشکرشده 6,903 در 1,648 پست

    Rep Power
    348
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط Pooh نمایش پست ها
    راستشو بخواید من داداشمو خیلی خیلی دوست دارم.
    دعا کنید وقتایی که از سربازی میاد و پیش ماست من تو فاز منفی و افسردگی نباشم. چون اونم بالاخره به امید نشاط و رفع خستگی میاد خونه.دلم میخواد وقتی میاد بهش خوش بگذره...وقتایی که تو همه یا همین دفعه که دیدم توی ده روز چقدر آب شده داشتم دق میکردم.


    میگمااا....اینا خودشون آرزو نیستن؟
    آره، چرا که نه.

    سلامتی روان و ذهن از زیباترین و نیک ترین آرزوهاست. چون وقتی سالم باشیم، می تونیم چیزهایی رو ببینیم که الان نمی تونیم. و چون نمی تونیم ببینیم، نمی تونیم بخوایم.

    با یه ذهن و روح سالم، می تونیم حقیقت رو درک کنیم، نگرش و جهان بینی سالم پیدا می کنیم، و می تونیم راه درست رو تشخیص بدیم. خواسته هامون سالم می شه، و خیلی چیزهای دیگه.

    برطرف کردن افسردگی، نه تنها در جهت سلامتیه، بلکه همینطور که گفتی، در جهت خیرخواهی برای خونواده هامون هم هست. چون هیچ چیز بیشتر از غم و اندوه عزیزانشون اونها رو رنج نمی ده. رنجی که کاری هم از دستشون برنمیاد برای برطرف کردنش. و این احساس ناتوانی، تبدیل می شه به ناامیدی و پرخاشگری و رفتارهاییکه مثلا از مادرت تعریف کردی.

    برادرت هرقدر هم تو سربازی اذیت بشه، می دونه که این تموم می شه. می دونه می تونه مقاومت کنه و موفق بشه. اما وقتی رنج تو رو ببینه، سخت ترشه، چون عملا کار چندانی هم ازش بر نمیاد.

    خب... حالا این آرزو رو تبدیل کن به "هدف". تا بتونی براش برنامه ریزی کنی و قدم به قدم بهش نزدیک بشی.

    هر اتفاق بدی، یه اتفاق خوبه...



  4. 4 کاربر از پست مفید میشل تشکرکرده اند .

    meinoush (شنبه 29 فروردین 94), parsa1400 (شنبه 29 فروردین 94), مهرااد (جمعه 04 اردیبهشت 94), آویژه (شنبه 29 فروردین 94)

  5. #33
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    پووووو

    میگماااا پوو خودتی ؟؟؟؟؟؟

    مشهد کجا بود .... خدا قسمت کنه ... من نرفتم ... این همون قدمهایی بود که خودت نا امیدانه تو حرمش برداشتی و امروز اون بهت توجه کرده ...منظورم این بود ....

    دعا من که نه همه برات دعا کردن ....بگذریم.................................. ........

    جمله پر رنگ میشل گرامی خوندی .... پارسا بمیره برگرد بالا همین الان یه بار دیگه بخون .....

    درسته میشه آرزو هارو تبدیل به هدف کرد .... به نوعی برگشتیم به همون خونه اول ... که تا هدف نباشه زندگی پوچ میشه....

    پووو از برادرت سوال کن در لحظات سخت خدمت وظیفه به چه چیزهایی فکر میکنه ...؟؟؟؟؟؟؟

    به آبپاشی گل های حیاط ؟؟؟؟ به خواهرش ؟؟؟ به خانوادش ؟؟؟ به آینده اش ؟؟؟ یا دوسته..........؟؟؟؟؟

    به قول میشل چه عواملی باعث میشه تا اون شرایط سخت تحمل کنه.....؟؟؟؟

    پووو آرزو ها همون هدف هات هستند ... همون عواملی که میتونند تو رو به خوشبختی برسونند ... کمی بهشون فکر کنی به راه های رسیدن بهشون توجهکنی متوجه میشی دور از دست رس نیستند ....

    فاز منفی .؟؟؟؟؟ ... اصلا وجود نداره .... اصلا منتظرش نباش .... برا خودت پیشبینیش نکن...... حتی برا کمبود محبت و عاطفه درونیت هم به دروغ و کاذب خودتو به مریضی نزن ....تو امروز با گرفتن دست برادرت با شادی خانواده ات تونستی لبریز از محبت بشی... پس چرا یاس و ناخوشی

    پووو قدر تک تک لحظه لحظه های زندگیتو بدون .... قدر تک تک روزهای عمرتو بدون ......

    تو با پیشرفت در کارت موفق شدی اعتماد به نفستو در محل کارت پیدا کنی .. ازت تعریف کنند ....خودتو دست کم نگیر... تو همونی هستی که همه دختر های شهرتون به جایگاه تو حسرت میخورند .. آرزو میکنند جای تو باشند ...

    برای درس و پیشرفتت برنامه ریزی لازمه ولی برای عشق ورزیدن به خانوادت و خودت زمان معنایی نداره ..این خودتی که داری برای خوشی و ناخوشی بازه زمانی تعریف میکنی......

    حرف آخر : تا در دلت احساس خوشبختی نکنی و این خوشبختی دایمیش نکنی خوشبختی سراغت نمیاد .....
    یه همسر خوب سراغ یه دختر در هم آمیخته و آشفته هرگز نخواهد رفت.... هرگز..... و امروز همه چشمانشون بازه.....توسط خواهرانشون توسط دوستانت .....

    پوو اینو به همه میگم برات تکرار میکنم .... پستهای دوستانتو در همین تاپیک باز خونی کن ... حتی پستهای خودتو ... الان که بهتری حتما میتونی معایب برطرف کنیییییییی ...

    عروسی بهت خوش بگذره ......... موفق باشی....

  6. کاربر روبرو از پست مفید parsa1400 تشکرکرده است .

    Pooh (دوشنبه 31 فروردین 94)

  7. #34
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 03 اسفند 99 [ 10:31]
    تاریخ عضویت
    1393-3-04
    محل سکونت
    تهران
    نوشته ها
    711
    امتیاز
    20,258
    سطح
    89
    Points: 20,258, Level: 89
    Level completed: 82%, Points required for next Level: 92
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveTagger First Class10000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    3,890

    تشکرشده 2,698 در 675 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    138
    Array
    پوو پست خواهرم مصباح الهدی تو حال . احوال بخون ....خیلی عمیق و زیباست ... تو هم به خودت هموم قول ها رو بدی حله ...

  8. کاربر روبرو از پست مفید parsa1400 تشکرکرده است .

    Pooh (دوشنبه 31 فروردین 94)

  9. #35
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    جدا چرا کسی منو دوست نداره؟


  10. 2 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    meinoush (چهارشنبه 02 اردیبهشت 94), parsa1400 (پنجشنبه 03 اردیبهشت 94)

  11. #36
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    حدود سه سال پیش به یک پزشک مراجعه کرده بودم.که استاد دانشگاه خیلی معتبری هم هست. که بعدش با وجود اینکه 20 سال ز من بزرگر بود و یه دختر هم سن و سال خودم داشت بهم پبشنهاد ازدواج داده بود که من هم خیلی بد برخورد کردم. جدا از این بحث خیلی اصرار داشت که به من کمک کنه. حتی شماره بابامو پیدا کرده بود و به بابا پیام داده بود که قصد کمک به منو داره و میخواد زیر نظر بابا منو درمان کنه. که من به محض اینکه فهمیدم چنین کاری کرده رفتم سر گوشی بابا و پیامشو پاک کردم که بابا نبینه.

    اون روز که قرص خورده بودم نمیدونم چرا بعد از دو سه سال بهش پیام دادم و گفتم که قرص خورده ام.میدونم کار احمقانه ای بوده.
    راستش اصلا فکر نمیکردم براش اهمیتی داشته باشه. اما او زنگ زده بود و خودشو معرفی کرده بوده و گفته بوده پو کجاست؟ گفته بودن ذفته ت اتاق و درو بسته. او هم بیشتر مطمئن میه که من واقعا قرص خورده ام و به مامان و بابا میگه که پو پیام داده و گفته قرص خورده و سفارش میکنه که بهم به زور هم که شده روغن زیتون و تا میتونن شیر بدن تا قرصایی که خوردم برگرده و ....
    بعد هم با بابا و صحبت کرده بوده و کاملا خودش و سنش و اینکه یه دختر داره و ...رو گفته بوده و اجازه گرفته بوده که به من نزدیکتر بشه و اجازه بدن رفت و آمد داشته باشیم و بتونه زیر نظر خانوادم روش درمانیش رو اجرا کنه. و گفته بود هیچ هزینه ای هم بابت درمان نمیخواد.

    من باز هم برخورد بدی کردم. او هم میگفت من الان دستم برای کمک و چیزهایی که میتونم به تو بدم به سمتت درازه و توقع هیچ چیزی هم در برابرش ازت ندارم.

    پریشبا هم زنگ زد و گفت به همراه یک همکار روانکاوش میخواد بیاد خونه ی ما برای انجام یک روش درمانی به نام سایمنتولوژی.
    همون شب هم مجبورم کرد پشت تلفن سوره حمد رو بخونم. که من راستش بعد از شاید حدود دو سال و نیمی که نماز و خدا رو کنار گذاشتم مجبور شدم سوره حمد رو بخونم. و ذاستش موقع خوندنش یک چیز سخت توی قلبم یکم ترک خورد و گریه ام گرفت....

    مامان و بابا راضی اند که درمان رو باهاش پیگیری کنم.
    اما خودم نمیدونم اینکارو انجام بدم یا نه.

    شما چی فکر میکنید؟


  12. 2 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    meinoush (جمعه 04 اردیبهشت 94), parsa1400 (جمعه 04 اردیبهشت 94)

  13. #37
    عضو فعال

    آخرین بازدید
    دوشنبه 17 آبان 95 [ 15:15]
    تاریخ عضویت
    1391-2-26
    نوشته ها
    2,672
    امتیاز
    25,995
    سطح
    96
    Points: 25,995, Level: 96
    Level completed: 65%, Points required for next Level: 355
    Overall activity: 3.0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocialVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    6,844

    تشکرشده 7,555 در 2,378 پست

    Rep Power
    351
    Array
    خوب پس یکی دوستت داره.
    قبلا هم یه خواستگار داشتی دیگه که دوستت داشت.
    پس نگی دوستت نداره کسی. خونوادت هم به فکرت هستن. وقتی حالت بده رهات نکردن.

    ناشکر نباش. اینهمه ادم که دوستت دارن

  14. کاربر روبرو از پست مفید meinoush تشکرکرده است .

    parsa1400 (جمعه 04 اردیبهشت 94)

  15. #38
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 19 بهمن 01 [ 19:08]
    تاریخ عضویت
    1392-5-13
    نوشته ها
    688
    امتیاز
    14,984
    سطح
    79
    Points: 14,984, Level: 79
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 366
    Overall activity: 99.0%
    دستاوردها:
    OverdriveTagger Second ClassSocialVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    1,002

    تشکرشده 1,784 در 580 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    119
    Array
    سلام عزیزم خوبی؟

    این روزا بهتری؟


    این نظره منه

    این اقا علم کافی برای اینکار داره و به اندازه کافی خانمها رو می شناسه و میزان درد و تنهایی شما رو حس میکنه. من فکر میکنم که با توجه به ابزارهایی که در دست داره و اتفاقا اقرار خودش مبنی بر تمایل نسبت به شما تلاشهاشون خیلی هم بی غرض نیست. چون میدونه معمولا خانمها احساساتی هستند و مدتی ارتباط و نیکی و مهربانی ممکنه وابستگی براشون بیاره و جدایی واسشون سخت بشه


    این نجواهای درونیت رو جدی بگیر. اگر پدر و مادر متوجه پیشنهادش بشن قطعا باهاش برخورد میکنن.


    روانشناس کم نیست. واسه خودت دغدغه ذهنی ایجاد نکن.

    یادته دیدن دوستات چقدر خوشحالت کرده بود؟ چرا رو به سمت فعالیتهایی نمیاری که خوشحالت کنه. واسه شروع خوبه

    نیایش به قصد این نیست که خدا را به برآوردن آرزوهایمان وادارد، بلکه برای آن است که اشتیاق به خدا را در ما برافروزد و ما را به سوی خدا فرا ببرد. دیونوسیوس مجعول می گوید:
    "کسی که در قایقی نشسته و طنابی را که از صخره ای به طرفش پرت شده می گیرد و می کشد، صخره را به طرف خود نمی کشد، بلکه خودش و قایق را به صخره نزدیک تر می کند".
    فریدریش هایلر، نیایش، ص 331


  16. 5 کاربر از پست مفید مهرااد تشکرکرده اند .

    meinoush (جمعه 04 اردیبهشت 94), parsa1400 (جمعه 04 اردیبهشت 94), Pooh (جمعه 04 اردیبهشت 94), نادیا-7777 (جمعه 04 اردیبهشت 94), میشل (جمعه 04 اردیبهشت 94)

  17. #39
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    راستش من خودم اصلا تمایلی ندارم میگم نه.
    ولی مامان و بابا اصرار میکنن. وقتی هم گفتم نمیخوام او درمانم کنه میگن تو همیشه همینطوری هستی و حرف هیچ کسی توی گوشت نمیره و هیچ کس رو قبول نداری.
    حتی در مورد پیشنهاد ازدواجش هم به مامان گفتم ولی بازم میگن اگه قصد بدی داشت با ما تماس نمیگرفت و اجازه نمیگرفت. یا مثلا بهت میگفت بیا مطبم. نه اینکه بگه خودش بیاد خونه و ما هم باشیم.

    - - - Updated - - -

    بی خیال. اصلا این کار اونقدر اشتباه بودنش واضح هست که نیازی به فکر کردن نداره.


  18. 3 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    meinoush (سه شنبه 08 اردیبهشت 94), parsa1400 (جمعه 04 اردیبهشت 94), میشل (جمعه 04 اردیبهشت 94)

  19. #40
    عضو همراه آغازکننده

    آخرین بازدید
    یکشنبه 25 اردیبهشت 01 [ 00:01]
    تاریخ عضویت
    1390-6-17
    نوشته ها
    1,916
    امتیاز
    39,710
    سطح
    100
    Points: 39,710, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,897

    تشکرشده 3,095 در 1,314 پست

    Rep Power
    315
    Array
    سلام.
    عروسی دوستم هم رفتم. بد نبود.از دو روز مونده به عروسی همون حالت منفی قبل رو پیدا کرده ام. . حتی توی جشن هم هیچ گونه حس شادی و هیجانی نداشتم.

    همپنان در همون چاهی هستم که بودم.


  20. 2 کاربر از پست مفید Pooh تشکرکرده اند .

    meinoush (سه شنبه 08 اردیبهشت 94), parsa1400 (چهارشنبه 09 اردیبهشت 94)


 
صفحه 4 از 5 نخستنخست 12345 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:16 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.