به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 3 از 3 نخستنخست 123
نمایش نتایج: از شماره 21 تا 26 , از مجموع 26
  1. #21
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 آذر 91 [ 22:23]
    تاریخ عضویت
    1391-7-26
    نوشته ها
    153
    امتیاز
    670
    سطح
    13
    Points: 670, Level: 13
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    391

    تشکرشده 409 در 124 پست

    Rep Power
    27
    Array

    RE: دلخوری های زناشویی و راه حل آن

    من عاااااشق قدم زدنم
    يه بار كه سر بچه بازي خودم(البته خداييش به خاطر يه سري سختي ها خيلي زودرنج شده بودم) ازش دلخور شده بودم،خيلي مهربون بهم گفت يه جاي جديد واسه قدم زدن پيدا كردم و رفتيم اونقد قدم زديم كه ...
    خيلي خوش گذشت

    ----------------------

    يه بار هم كلي گريه م گرفته بود و اونو مقصر ميدونستم توي به وجود اومدن اون شرايط سخت (هرچند عزيزم خودش قرباني بود) ، اما وقتي مهربون و متواضعانه باهام رفتار كرد و گفت ميدونم تو اين مدت خيلي اذيت شدي ،همين دركش همه دلخوريهامو از بين برد و بيشتر دوسش دارم...

    فكركنم برعكس نوشتم
    بايد كارهايي كه خودم واسه رفع دلخوري انجام دادم بنويسم؟


  2. 5 کاربر از پست مفید Hamdardi2 تشکرکرده اند .

    Hamdardi2 (یکشنبه 28 آبان 91), mohi (دوشنبه 18 اسفند 93), morteza2487 (پنجشنبه 24 اردیبهشت 94), میشل (دوشنبه 24 فروردین 94)

  3. #22
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    سه شنبه 14 آذر 91 [ 22:23]
    تاریخ عضویت
    1391-7-26
    نوشته ها
    153
    امتیاز
    670
    سطح
    13
    Points: 670, Level: 13
    Level completed: 40%, Points required for next Level: 30
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    3 months registered500 Experience Points
    تشکرها
    391

    تشکرشده 409 در 124 پست

    Rep Power
    27
    Array

    RE: دلخوری های زناشویی و راه حل آن

    يه بار يادم نمياد چي گفتم ، اما خيلي ازم دلخور شد(قربونش برم وقتي هم ناراحت ميشه سكوت ميكنه) ، منم از ناراحتيش داغون ميشم.
    چون هر روز صبح سركارش اولين كاري كه ميكنه اينه كه ايميلاشو چك ميكنه،اون شب براش يه ايميل فرستادم كه فردا صبحش بخونه.

    صبح خواب بودم كه زنگ زد ،گفت ايميلتو كه خوندم همه چي از دلم رفت و دلم طاقت نياورد بهت زنگ نزنم

  4. 6 کاربر از پست مفید Hamdardi2 تشکرکرده اند .

    Hamdardi2 (پنجشنبه 02 آذر 91), mohi (دوشنبه 18 اسفند 93), میشل (دوشنبه 24 فروردین 94), بارن (سه شنبه 10 بهمن 96)

  5. #23
    مدیران انجمن آغازکننده

    آخرین بازدید
    سه شنبه 30 خرداد 02 [ 12:14]
    تاریخ عضویت
    1388-7-01
    محل سکونت
    همین حوالی
    نوشته ها
    2,572
    امتیاز
    64,442
    سطح
    100
    Points: 64,442, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 25.0%
    دستاوردها:
    VeteranSocialRecommendation Second ClassTagger First Class50000 Experience Points
    تشکرها
    13,202

    تشکرشده 14,121 در 2,560 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    305
    Array
    مدتی است که در بستر بیماری هستم و به همین خاطر چند روزی هم تحت نظر بودم و توی خونمون نبودم ، تا دو روز پیش که شوهرم اومد دنبالم و من رو آورد خونه....

    .....من رو رسوند خونه و رفت بیرون

    دو سه روزی می شد که همسرم رو ندیده بودم ، دلم خیلی حضورش رو می خواست ، تا ساعت نزدیک های 12 شب شد ، اما همچنان شوهرم نیومده بود خونه

    بهش زنگ زدم و گفتم ، ساعت 12 شب شده همین الان بیا خونه
    شوهرم سریع اومد خونه ، من می خواستم بخوابم و خیلی هم ناراحت بودم ، هم مشکل بیماری ام و هم دلتنگی واسه شوهرم ، و هم اینکه می دیدم رفته پیش دوستاش و منو تنها گذاشته ، واقعا آزرده خاطرم کرده بود

    بهش گفتم وقتی پیشم نیستی و تا این موقع شب بیرون هستی ، احساس می کنم من برات در الویت اول نیستم ، و این احساس خیلی من رو اذیت می کنه


    شوهرم گفت : تو همیشه برای من در الویت اول هستی ، ببخشید که امشب دیر اومدم ، اصلا حواسم نبود

    با شنیدن این حرف از شوهرم ،احساسم خیلی بهتر شد ، اگر چه ته دلم یه کم آزرده بودم ،اما با خودم گفتم این آزردگی هم به مرور خوب میشه


    ...........فردا می خواستم برم یه جلسه ، که حدود یک ساعت طول می کشید ، شوهرم بهم گفت خودم میام می برمت و اونجا منتظر می مونم تا جلسه ات تموم بشه و خودم برت گردونم خونه

    حدود یک ساعت و نیم بیرون جلسه ، شوهرم نشسته بود توی ماشین تا من کارم تموم بشه ،
    من رو برگردونه خونه ، ناهار هم نخورده بود
    با روی باز منتظرم موند ، نه غری زد و نه دلخوری ، خیلی هم خوشحال بود (با وجودی که توی ساعت کاری شوهرم بود)

    ****************بنابراین دیدم

    1) همین که من احساسات منفی ام را کنترل کردم و به قول ستاره ، تندی احساسم رو گرفته بودم ، باعث شده بود گه ،شوهرم هم نرمش نشون بده و واقعا در صدد جبران بربیاد تا دلخوری که داشتم رفع بشه

    2) وقتی شوهرم را مستقیما سرزنش نکردم و نگفتم
    "تو مرا ناراحت می کنی ،
    یا رفتار تو من رو اذیت می کنه ،
    یا از دیر اومدنت عصبانی هستم ،
    یا چرا اینقدر دیر اومدی خونه ، تو اصلا به فکر من نیست ،
    و خیلی جملات تنش زای دیگه
    بلکه تنها از احساس بدی که بهم دست داده بود سخن گفتم(اینکه احساس کرده بودم در الویت اول برای شوهرم نیستم و اون احساس من رو آزرده)
    باعث شد ، شوهرم هم احساس خوبی داشته باشه ، و سعی کنه ، رفتاری رو نشون بده تا اون احساس دوباره مرا آزار ندهد

  6. 12 کاربر از پست مفید بالهای صداقت تشکرکرده اند .

    del (سه شنبه 28 آبان 92), fahimeh.a (یکشنبه 06 تیر 95), moein321 (جمعه 22 آذر 92), mohi (دوشنبه 18 اسفند 93), morteza2487 (پنجشنبه 24 اردیبهشت 94), setayesh92 (دوشنبه 27 آبان 92), sookoot (پنجشنبه 30 آبان 92), tasnime_elahi (چهارشنبه 27 آذر 92), ویدا@ (سه شنبه 28 آبان 92), میشل (دوشنبه 24 فروردین 94), مصباح الهدی (چهارشنبه 13 آذر 92), اقای نجار (دوشنبه 24 فروردین 94)

  7. #24
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 04 مهر 95 [ 15:31]
    تاریخ عضویت
    1393-7-30
    نوشته ها
    216
    امتیاز
    8,230
    سطح
    61
    Points: 8,230, Level: 61
    Level completed: 27%, Points required for next Level: 220
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassOverdriveSocial5000 Experience Points1 year registered
    تشکرها
    826

    تشکرشده 744 در 192 پست

    حالت من
    Khoshhal
    Rep Power
    66
    Array
    صرفا جهت به روز رسانی برای استفاده دیگران از تجربیات عزیزان
    خوشبختی عطری است

    که وقتی آن را بر دیگران می پاشی ،

    چند قطره از آن بر تو نیز خواهد پاشید ...

  8. 3 کاربر از پست مفید (آسمانی آبی) تشکرکرده اند .

    morteza2487 (پنجشنبه 24 اردیبهشت 94), آنیتا123 (پنجشنبه 27 فروردین 94), بارن (دوشنبه 24 فروردین 94)

  9. #25
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    یکشنبه 29 بهمن 02 [ 14:38]
    تاریخ عضویت
    1390-2-14
    نوشته ها
    1,633
    امتیاز
    42,408
    سطح
    100
    Points: 42,408, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    SocialOverdriveVeteranTagger First Class25000 Experience Points
    تشکرها
    5,992

    تشکرشده 8,207 در 1,574 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    366
    Array
    چند روز پیش تلفنی با هم حرف می زدیم که همسرم حرفی به من زد که خیلی ناراحت شدم از فرط عصبانیت بدون خدافظی فقط گفتم متاسفم و گوشی رو قطع کردم. و ایشون روی این رفتار خیلی حساسن.

    می دونستم اگه بیان تازه طلبکاره که چرا گوشی رو قطع کردم و حرف بد خودش را فراموش کرده .
    من هم خودم رو آماده یه جنگ تمام عیار کرده بودم که در لحظه آخر که همسرم زنگ در رو زد نظرم رو عوض کردم و تصمیم گرفتم بحث رو تموم کنم و از یه دعوای بدتر پیشگیری کنم.

    تا اومد داخل با عصبانیت پرسید بازم گوشی رو روی من قطع کردی من هم خندیدم گفتم نمی دونم چرا یه دفه تمام زورم تووی دستم جمع شد تو هم صدای گوشیو شنیدی خداکنه فقط نشکسته باشه هر دومون خندیدیم و قضیه به خیر و خوشی تمام شد.

  10. 9 کاربر از پست مفید بی نهایت تشکرکرده اند .

    (آسمانی آبی) (دوشنبه 24 فروردین 94), deljoo_deltang (چهارشنبه 26 فروردین 94), fahimeh.a (یکشنبه 06 تیر 95), meinoush (دوشنبه 24 فروردین 94), mohi (جمعه 28 فروردین 94), morteza2487 (پنجشنبه 24 اردیبهشت 94), میشل (دوشنبه 24 فروردین 94), اقای نجار (دوشنبه 24 فروردین 94), بارن (دوشنبه 24 فروردین 94)

  11. #26
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    شنبه 07 مرداد 96 [ 12:07]
    تاریخ عضویت
    1393-6-03
    نوشته ها
    149
    امتیاز
    3,765
    سطح
    38
    Points: 3,765, Level: 38
    Level completed: 77%, Points required for next Level: 35
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    1000 Experience Points1 year registeredTagger First Class
    تشکرها
    1

    تشکرشده 64 در 43 پست

    Rep Power
    27
    Array
    من هم یه خاطره بگم از دلخوری بین خودم وشوهرم ...
    چون مسافت منو شوهرم دوره و اون یه شهر دیگه زندگی میکنه و تو عقد هستیم اون اومده بود دوشب پیشم و شب دوم دعوامون شد و اون کلی با خط و نشون باهام صحبت میکرد و حرفهاشو میزد گاهی هم دستشو به علامت اتمام حجت میبرد بالا و تهدید میکرد و خیلی عصبانی بود منم عصبانی شدم و حرفهای اون که تموم شد من شروع کردم به حرف زدن و تند تند صحبت کردن البته بی احترامی نمیکردم داشتم انتظاراتمو میگفتم و از احساسم حرف میزدم که یهو شوهرم دستمو گرفت بغلم کرد بوسم کرد منم دیگه سکوت کردم و تو شُک بودم شوهرم گفت چیشد ساکت شدی ؟ منم لبخند نازکشی زدم و گفتم یادم رفت ولش کن مهم اینه که دوستت دارم اونم قربون صدقه ام شد و سانسور .........
    ولی بعدا بهم گفت شما خانم ها خیلی عجیب هستید گفتم آره موقعی که ازت ناراحتم و دارم صحبت میکنم فقط بغلم کنی و سرمو بذاری رو شونت من آروم میشم و همه چی یادم میشه .
    این بود که بحثمون خاتمه یافت .

  12. کاربر روبرو از پست مفید mahsa21 تشکرکرده است .

    بارن (سه شنبه 10 بهمن 96)


 
صفحه 3 از 3 نخستنخست 123

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مشکلات زناشویی
    توسط mahtabgh در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 5
    آخرين نوشته: دوشنبه 12 مرداد 94, 00:53
  2. پژوهش دانشگاهی درباره خیانت زناشویی
    توسط دانشجوی خانواده درمانی در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 26 اسفند 93, 17:34
  3. سردی هر دومون در رابطه زناشویی
    توسط samantasara در انجمن طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران
    پاسخ ها: 19
    آخرين نوشته: جمعه 28 آذر 93, 19:09
  4. راههای مقابله با بحران ها در زندگی زناشویی (( حتما حتما بخوانید ))
    توسط مهاجر بي نشان در انجمن مقالات و مطالب آموزشی در مورد خانواده
    پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: شنبه 07 مرداد 91, 03:34
  5. بامشکل انتقام جویی چه کنم؟
    توسط javad.m در انجمن روانشناسی عمومی و طرح مشکلات فردی
    پاسخ ها: 9
    آخرين نوشته: پنجشنبه 24 شهریور 90, 22:45

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 19:13 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.